زلال بايد شد ...
برای گفتن او زلال باید شد
یزدفردا :برای گفتن زلال باید شد و البته برای زلال شدن نیز صداقت لازم است .
روز گذشته سروده ای را به مناسبت سالگرد درگذشت استاد علی سلطانی بنیان گذار دانشگاه آزاد اسلامی یزد در یزد فردا منتشر نمودیم که البته این سروده در مراسم بازنشستگی استاد سلطانی در دانشگاه آزاد اسلامی یزد قرائت شده بود و لوحی مزین به این سروده تقدیم دکتر سلطانی شده بود و در ویژه نامه چهلمین روز درگذشت دکتر سلطانی هم انتشار یافته بود
www.iauyazd.ac.ir/UserFiles/File/soltani1220ss.pdf
که بعد از انتشار در یزدفردا متوجه شدیم که این سروده برگرفته از سروده مرتضی امیری اسفندقه است که در مدح مولای متقیان علی (ع) سروده شده بوده و در تاریخ دی ماه 85 در نشریه شمیم انتشار یافته است .
ضمن عذر خواهی ازمرتضی امیری اسفندقه به دلیل انتشار غیرعمدی سروده زیبای ایشان با نام فرد دیگری از فرداییان محترم نیز به واسطه کوتاهی صورت گرفته عذرخواهی کرده و اصل سروده که متعلق به مرتضی امیری اسفندقه است تقدیم مخاطبان می شود .
البته این نکته را نیز یاد آور می شویم که یزدفردا هرگز در صدد تحریف مطالب و یا پایمال نمودن حق و حقوق پدید آورندگان آثار نبوده و دوستان نیز چنانچه از مطالب دیگران استفاده می نمایند بهتر است که نام نویسندگان پدید آورنده اثر را قید نمایند تا خدای ناکرده شائبه سرقت ادبی پیش نیاید
شعر منتشرشده با عنوان زلال باید شد
(1)دوباره طعم خوش شعر و واژه های نجیب
(2)دوباره کشمکش اشک و بغضهای غریب
(3)ز شور نام علی، جان تازه میگیرم
(4)و پیش از آنکه بگویم، اجازه میگیرم
(5)شکوه مشرقی یک کویر در باران
(6)امیر قافله جزر و مد و یک سلطان
(7)میان جامعه پیدا و در خدا گم بود
(8)تمام قّصه او، غصّه های مردم بود
(9)دچار درد بود و دوا نداشت، علی
(10) به اعتنای جهان اعتنا نداشت علی
(11)همیشه زندگی اش با خدا رقم خورده است
(12)به جان سبزترین لحظه ها قسم خورده است
(13)ز لفظ پاک و ترش نو بهار روئیده است
(14)و از دلش کلمات قصار روئیده است
(15)برای گفتن او زلال باید شد
(16)و رود خاطره، بحر پر تلاطم شد
سفر بخیرعلی، همیشه خاطرم شاد است
ز عطر پاک مجیدت عنایت افتاده است
سروده زیر در نشریه شمیم یاس در تاریخ دی 1385، شماره 46 منتشر شده است
قصیده واره غدیر (1)
غربت مولا
(7)میان جامعه پیدا و در خدا گم بود (8)تمام قصه او، غصّه های مردم بود (9)«دچار» بود و دردش دوا نداشت،علی (10) به اعتنای جهان، اعتنا نداشت علی نخواست کیسه اش از مال خلق، پر باشد نخواست صاحب افسار این «شتر» باشد ز تنگنای جهان گر چه سیر بود، علی دلش به وسعت روز غدیر بود، علی ز درد عشق، طبیب این زمان چه می داند؟ که تیغ پای علی هم نماز می خواند (11)همیشه زندگی اش با خدا رقم می خورد (12)به جان سبزترین لحظه ها، قسم می خورد (13)ز خطبه های علی، نوبهار می روئید (14)و از دلش «کلمات قصار» می روئید شهاب، جلوه ای از برق تیغ تیزش بود و کائنات و هر آنچه در آن، کنیزش بود ستاره ها، همه نان های کیسه دوشش و ماه، تکه ای از وصله های پاپوشش صعود غیرت مولا، سقوط «خیبر» بود ستون هستی و در یک کلام «حیدر» بود نشان سبز ولایت و جانشین رسول شهید سرخ شب قدر و قدر او مجهول شریک تشنگی «کربلا» و «علقمه» بودشریک ماتم «زینب» و «درد فاطمه» بود کسی به غیر علی، زیر خاک یاس نکاشت و مثل اهل مدینه، جفا و داس، نکاشت... فغان که جاده تقوی و حلم را بستند حرامیان که درِ «شهر علم» را بستند حرامیانِ زغن پرورِ عسس آلود کلاغ های کبوتر کُشِ قفس آلود همیشه موضع اینان تقیّه بود، همه همیشه صحبتشان «شقشقیّه» بود، همه همیشه منطق این قوم خیره، بر نیزه است و دستِ بیعتشان دست نیست، سر نیزه است همیشه غیرت ایشان «مغیره» آلود است حدیث بودنشان، «بو هریره» آلود است. به شوقِ وعده شوم «معاویه» رقصان می آمدند سوی قعرِ «هاویه»، رقصان به قصد قربت و از تیرگی، خلاص شد نمی آمدند به ناسوتِ «عمروعاص» شدن (هلا! جماعت خونخوار، اُف به قوت شم تمامِ کوفه هم ارزانیِ سکوتِ شما) میان جاده تقدیر، لنگ شد کوفه شکست کعبه دل را کلنگ شد کوفه دوباره ایلِ مردّد به ننگ راضی شد دوباره عدل به رنگِ «شُریح قاضی» شد به دورِ شهر جفا، مارِ فتنه چنبر زد و لنجِ فاجعه پهلو به زخم بندر زد غروب با خبری شوم از شریعه گذشت و آب سرد یتیمی، ز رأس شیعه گذشت به ز هرناکیِ تیغ دودَم شدند سگان به قتل «شیر خدا» هم قسم شدند سگان در آن سحر، رمضان یک شبه محرّم شد نقاب زد به رخ ابلیس و «ابن ملجم» شد خدایِ آمرِ کفتار، «لات و عزّی» شد نماز بسته شد و مشت فتنه اش وا شد خطوط کوفی محراب، مه به تن کردند دقیقه های مردّد، زره به تن کردند حریم و حرمت شعر، از ازل شکافته شد قصیده خم شد و فرق غزل، شکافته شد و ذکر سجده عوض شد در آن هماره غم:«قسم به صاحب کعبه، که رستگار شدم...» خبر رسید به «صالح» که ناقه در خون شد تمام غربتِ «نهج البلاغه» در خون شد خبر رسید که دیگر سحر نخواهد شد برای معجزه، «شقّ القمر» نخواهد شد فرط حمله شب، قلع و قمع شدخورشیدتَکید، کم سو شد، مثل شمع شد خورشید طلسم نقره ای ماهِ خسته باطل شد سیاه بر تن کرد و خسوفِ کامل شد ضمیرِ دشت، از احساس آب، خالی ماند و اسب فاجعه پی شد، رکاب خالی ماند... ***
***
خوشا به دعوت این خاندان، بلی گفتن برای گفتن هر بیت، «یا علی» گفتن (15)برای گفتن از ایشان زلال باید شد«کمیت» و «دعبل» و حتّی «بلال» باید شد سرودن از غم مولا، بهشت ما این است و انتظارِ فرج، سرنوشتِ ما این است پی نوشت ها:1. پهلوان معروف مشرکین که در جنگ خیبر به دست مولا (ع) کشته شد. 2. افسار شتر خلافت (به تعبیر حضرت علی (ع). 3. اشاره به خطبه معروف شقشقیّه حضرت علی (ع). 4. ابو هریره: از جاعلین حدیث بعد از پیغمبر (ص). 5. اشاره به آیه مبارکه «فَأمُّهُ هاویَة» در سوره مبارکه «القارعة». 6. بت های معروف جاهلیت. 7 و 8. از زحاف در وزن استفاده شده است. (اختیارات شاعری) 9 و 10. شاعران اهل بیت در زمان امام حسن (ع) و امام رضا (ع). |
- نویسنده : یزد فردا
- منبع خبر : خبرگزاری فردا
پنجشنبه 28,نوامبر,2024