مولانا کمال الدینی (شمس الدین) محمد وحشی بافقی
غزلی از وحشی بافقی:ز کـار بـسـتـه ما عـقـده حـرمان کـه بـگشـاید/که سازد این کلید و قفل این زندان که بـگشاید
...
مولانا کمال الدینی (شمس الدین) محمد وحشی بافقی
غزلی از وحشی بافقی:شـوقم گرفـت و از در عـقـلم بـرون کشـید/یکروزه مهر بـین که بـه عشـق و جـنون کشید
...
مولانا کمال الدینی (شمس الدین) محمد وحشی بافقی
غزلی از وحشی بافقی:کــه جــان بــرد اگــر آن مـســت ســرگــران بــدرآیـد/کــلـاه کــج نـهـد از نـاز و بــر ســرگـذر آیـد
...
غزلی از وحشی بافقی:دلـی کـز عـشـق گـردد گـرم، افـسـردن نمی داند /چراغی را که این آتـش بـود مردن نمی داند
...
غزلی از وحشی بافقی:آنکه هرگز یاد مشـتـاقـان بـه مکتـوبـی نکرد /گر چه گستاخیست می گوییم پرخوبی نکرد
...
غزلی از وحشی بافقی:هـرگـز بــه غـرض عــشــق مـن آلـوده نـگـردد/چشمم بـه کف پـای کسی سوده نگردد
...
غزلی از وحشی بافقی:می کشـم زان تـند خـو گر صـد تـغـافـل می کند /دیگـری بـاشـد کـجـا چـندین تـحـمـل می کـند
...
غزلی از وحشی بافقی:سـرخـیـی کـان ز نـی تـیـر تـو پــیـدا بــاشـد/ رنـگ خــونـابــه خــم جــگــر مـا بــاشــد
...
نقدی بر غربت «وحشی» را «جنتی» کامل می کند!؟
سید محمد میرسلیمانی بافقی ...
غربت «وحشی» را «جنتی» کامل می کند!؟
محمد رضا شوق الشعراء ...
بارها "شرح پریشانی " خود وصله زدم
سید محمد میرسلیمانی بافقی ...
تاثیر نفوذ مذهب در ادبیات عصر صفوی
حسین مسرت نویسنده و پژوهشگر ...
حـکایت درد اشـتیاق/ نامهای از وحشی بافقی
حسین مسرت نویسنده و پژوهشگر ...
خانۀ وحشی بافقی کجاست*
حسین مسرت نویسنده و پژوهشگر ...
قسمتنامه در ادب پارسي، از عصر صفوي تا اقبال لاهوری
حسین مسرت/پژوهشگر متون ادبی و تاریخی، کتابدار کتابخانۀ وزیری یزد ...
شاعر دلسوختۀ دیار یزد
حسین مسرت نویسنده و پژوهشگر ...
نام واقعی وحشی بافقی چیست وزادگاهش کجاست ؟
سردبیر یزدفردا ...
«وحشـي آن داستانسراي معنوي»*
حسین مسرت نویسنده و پژوهشگر ...
غزلی از وحشی بافقی:ز پیش دیده تا جانان من رفت
مولانا کمال الدینی (شمس الدین) محمد وحشی بافقی ...
غزلی از وحشی بافقی:دوش اندک شکوه ای از یار می بایست کرد
...
غزلی از وحشی بافقی:ما را به سوی خود خم موی تو می کشد
...
غزلی از وحشی بافقی:هرکه یار ماست میل کشتن ما می کند
...
غزلی از وحشی بافقی:آیینه جمال ترا آن صفا نماند
...
غزلی از وحشی بافقی:هیچکس چشم به سوی من بیمار نکرد
...
غزلی از وحشی بافقی:در آن دیار که هجران بود حیات نباشد
...
غزلی از وحشی بافقی:غلام عشق حاشا کز جفای یار بگریزد
...
غزلی از وحشی بافقی:پی خدنگ جگر گون به خون مردم کرد
...
غزلی از وحشی بافقی:کاری نشد از پیش و ز کف نقد بقا شد
...
غزلی از وحشی بافقی:کسی کز رشک من محروم از آن پیمان شکن گرید
...
غزلی از وحشی بافقی:پی وصلش نخواهم زود یاری در میان افتد
...
غزلی از وحشی بافقی:عشق گو بی عزتم کن ، عشق و خواری گفته اند
...
جمعه 17,ژانویه,2025