زبان دراز هفته نامه آيينه يزد

در حبسيات ابن جفنگ آمده «جزايري» را پرسيدند: از سختي حبس زرد روي و خجلي.
او در جواب سخت بگريست و گفت: به جان استادم «بابك» چنان نيست كه از شماتت و سرزنش بانكيان و بيمه جاتي‌ها و مفسدان جديدالورود سر از خجالت بر نيارم كه مرا آفتابه دزد خواندي و كسر شأن خود دانستندي كه با من نشست و برخاست و مؤانست و مصاحبت كنند‌ي!!‌
نقل كرده‌اند: سروشي از غيب او را نويد داد كه به اين نوك‌هاي كوچك‌ كوه يخ فساد مژده ده كه زود باشد چوب بر پنبه كهنه‌هاي دگران هم بخورد و بعضي از اكابر و اعاظم و عده‌اي از آقازادگان هم در دام قانون افتند و آنها شما را به آفتابه دزدي متهم كنند و سوژه براي آيينه و زبان دراز فراهم مي‌نمايند!1
در همه روزگاران پاكدستي پاكدستان سال‌ها و قرن‌ها ورد زبان‌هاست سرفراز و پاكدست زندگي مي‌كنند و خود را آلوده نمي‌نمايند. آفرين و هزارها آفرين برآن گروه باد.

زبان دراز

  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا