یزدفردا :در پی انتشار مطلبی "یکشنبه روز آری گفتن به یزد و یزدی بودن است"به قلم سردبیر یزدفردا دوست عزیز وفردایی همیشه همراه یزدفردا جناب محمد علی وزیری پیشکسوت فرهنگی و رسانه استان یزد طی یادداشتی خطاب به سردبیر یزدفردا نوشت:
درد دلی با دوست تابت قدم وقلم رسانه ایی ام حسین جلالی عزیز پیرامون سفر ریاست جمهوری محترم وحضور درحسینیه امیر چقماق
"یک دل میگه نرو نرو یک دل میگه بروبرو!!!"
ازاینکه دکترروحانی نخواست یا نتوانست ویا به قول مرسوم نگذاشتند !!
وعده های انتخاباتیش را تحقق ببخشد
ازاینکه قراربود به عقب برنگردیم ولی اکنون اقتصادمان به ابتدای دور اول ریاست جمهوریش برگشت وچرخ زندگی که لنگان می چرخید ازلنگیدن هم بازایستاد
ازاینکه دروزارتخانه های ارشاد وآموزش وپرورش تغییر ی منطبق با مواعید انتخاباتی ریاست جمهوری داده نشد که تنگناها وتنگ نظری ها افزون تر وممیزی ها غالب تر وتلخ تر شدند چنانکه کاربه جایی رسیده که خنجر حذف به دست رفیق برپشت احساس کردیم وشرمگین ازادیبان که هوشنگ ابتهاج دراوج ضعف کهولت با ویلچیر برای رای دادن آمد درراستای حذف مفاخرملی کهن جای وی به شاعری دادند که تلفظ اسمش به پیچیدگی وبی مایه ادبی بودن شعرش هست.
هرچند که متانت و صبوری ومنش یزدی را جون رای مان مصادره به مطلوب کنند
اما
بی خردی هایی می بینم که دل می گوید برو برو
در کانالی زیرپوستی مخالفان روحانی رابه میدان می خواندتا رقم مخالفان برموافقان بچربد وخدای ناخواسته آشوبی وحرکتی ویا فریاد آبرو برباددهی که نه لایق فرهنگ یزداست ونه درشآن عالی ترین مقام اجرایی برآمده ازرای ملت شریف وبزرگ ایران صورت گیرد وشنیده وازچشم ها دورنماند وعالمگیر شود بدون اینکه اندیشه پایان گردد این دعوت رابنمایدوبه ضربه ای که به حیثیت یزدی می خورد را برآورد کرده وبه روال چندساله مسوولیت سخنان ونوشته هایش رابپذیرد ازسوی دیگر درحیرتم از دوستان صادق ولی کم تدبیر که دوگانه(گازانبر وکلید )را مطرح می کنند به نوعی آتش کانالدار به اصطلاح منتقد را تیز می کنند و ازطرفی دیدن رقص کوتاه قامتان متملق و معلق زنانی که کشک سابی آغاز کرده اند دلم را مکدر می سازد چنانکه خاطره سکوهای خالی ورزشگاه شهید نصیری ودلگیری دولتیان وتبعات آن مرا می آزارد گرچه تفاوت بینش بسی باشد
هنوز سرخوشی آن استقبال تاریخی ازدکترروحانی در میدان امیر چقماق ومسجد حظیره درسرم وسخنانش درگوشم است وتاسف که سالار کاروان تدبیر وامید باخودوما چه کرد ؟
شاید فرصتی است که بگوید چه شد وچرا اینچنین کرد پس دلم میگه برو برو
چون همیشه دروادی سرگردانی تفآل به حضرت حافظ زدم
وآن ,گهم در دادجامی کزفروغش برفلک
زهره در رقص آمد و بربط زنان می گفت دوش
با دل خونین لب خندان بیاور همچو جام نی گرت زخمی رسد آیی چو چنگ اندرخروش
- نویسنده : یزدفردا
- منبع خبر : خبرگزاری فردا
چهارشنبه 25,دسامبر,2024