باز اول صبحی اخوی را درحال ترنم صبحگاهی آن هم بیعصا دیدم خوب که گوش دادم دیدم به سبک زمزمه مثنویخوانی زیرلبی میخوانند
کنی قطع گاز خانهها و چو گازت قطع کنند
بانگ و فریاد برآری که مسلمانی نیست
گفتم: اخوی چه شده؟ گفت: بازهم یکی از برادران شرط رفاقت را سربزنگاه ادا نکرده. پرسیدم: برادر روسیه را میفرمایید گفت: نه یکی از نوچههاش بوده گویا قبض گاز آورده بودند دم در دولتخانه شیخ دیپلمات. دولت هم پول قبض را نداده اخطار کردند چون آه در بساط نبوده که بدهد آنها هم در عین رفاقت وانت و عمله و آچار و بیل و کلنگ مثل ادارات آب و برق و گاز خودمان که گاهی چریکوار یورش میآوردند، آمدند خیلی دوستانه شیر گاز را بستند و گفتند پولش را که با جریمه قطع و انعام کارگران دادید دوباره وصل میکنیم همین و بس!!
گفتم اینکه اخوی سرخوشی نداره جنگ چپ و راست و اصلاح طلب و اصولگرا نیست مشکل ملی است گفت من کار به اینها ندارم دولت که تو دستانداز بیفتد کیف داره!! دوم! روسا که دستور قطع میدهند بفهمند مردم ندارن که نمیدهند اگه داشتند که حرامخور نیستند که فکر کنند اینها مجانی است زباندراز میخواهد بگوید: ندارند که بدهند.
زبان دراز
- نویسنده : یزد فردا
- منبع خبر : خبرگزاری فردا
پنجشنبه 21,نوامبر,2024