زبان دراز هفته نامه آيينه يزد

در بنده منزل و منزل مجاور گويا هر اتفاقي مي‌افتد سياسي است. كاشكي موسسه سم پاشي يا ضدعفوني كننده سياسي هم پيدا مي‌شد تا يك روز آب خوش از گلويمان پايين رود و هر چه مي‌گوييم بد تعبير نشود.
زبان دراززاده اكبر در حال حل كردن جدول بود. پرسيد: باباجان آن چيست كه خوردنش احتياج به دست و دهان ندارد و سه حرفي است. زبان دراززاده كوچك فوري جواب داد: دكل است.
اخوي ذره‌بين به دست و سمعك به گوش كه مرامش با زبان‌دراز متفاوت و دائم در حال حفظ جوانب و مصالح است گفت: عمو! مسخره مي‌كني بزنيد توي دهانش.
عرض كردم برادر جان پاسخ صحيح، هوا است. بنده‌زاده فضول دوباره پرسيد: در پايمال كردنش مراقب باشيد و پنج حرفي است برادر كوچكتر مزاح نمود و فوري گفت:«حق مردم»!
كه فرياد اخوي بلندتر شد. اي دشمن شادكن‌ها.
ديدم از مخمصه قبلي هنوز راحت نشدم ناگاه خداوند كمك كرد و پاسخ صحيح به ذهنم رسيد و گفتم باباجان «مورچه» نيست او هم گفت: درست است. دوباره گفت: ديروز مد بود و حلال امروز برعكسش مي‌گويند!
باز ذليل مرده از قسمت چپ فرياد زد و گفت:«بگم‌بگم» كه حالا مي‌گويند «نگونگو» و شكايت مي‌كنم.
اخوي باز فرياد زد ديگه بايد بيام اين جدول را تو حلق صاحب جدول فرو كنم!!
ديدم برادرم وارد عمل شده‌ است دنبال بهانه مي‌گشتم گفتم اخوي امروز روز خبرنگار است گفت اتفاقا امروز روزش است تا كسي غلط زيادي نكند!!
دوباره كوچكي فرياد زد مثل خوردن روزه كه فصلش در ماه رمضان است و روزهاي ديگر مزه نداره! روزه خواري!! البته نه در كوچه و خيابان بلكه در كنج خانه!! ناگهان فريادي و نعره‌اي انتحاري و انفجاري به گوش حاضران رسيد گويي كه چشم كار نمي‌كند و همه جا را گردوغبار گرفته و از نعره كشيدن همسايه‌ها را دور و برمان جمع كرده بوديم به نظر مي‌آمد يا اخوي منفجر شده بود يا من خانه خراب!!

زبان‌دراز

  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا