به قلم و اندیشه شاعره توانای طبسی: بی بی فهیمه قیصری
این سروده در جشنواره شعر عاشورایی کرج در سال 1391 مقام ششم کشور را به خود اختصاص داد
باد دروازه به دروازه خبر را می برد
جاده صد قافله اندوه سفر را می برد
در قفس بود، پرستوی پیام آورصبح
و نسیمی غم مرغان سحر را می برد
داغ آن کهنه سواری که به تن دست نداشت
هر طرف شیهه کشان اسب کهر را می برد
شیشه ی عطر تنی روی زمین می غلطید
دشت گلبوی شد و قافله سر را می برد
صدفی خالی و خاموش، به ساحل افتاد
موج با ولوله می رفت و گوهر را می برد
باد با گریه به گهواره ی خالی آویخت
جاری خون پسر، جان پدر را می برد
از دل آتش و خاکستر با قی ز حرم
ایل ، صد چلچله ی سوخته پر را می برد
دور از آن نقطه که خاتون به اسیری می رفت
موج خون اشرف اولاد بشر را می برد
کربلا ماند و خدا ماند و غروبی که غریب
راز هفتاد و دو خورشید دگر را می برد
کربلا ماند و فراتی که به جاری غمش
آخرین جلوه جاوید قمر را می برد
کربلا ماند و نسیم از گذر خاطره ها
قصه ی شاخه ی طوبی و تبر را می برد
پایان
تا چه قبول افتد و چه در نظر آید
مطلب این صفحه را به زبان دلخواه خود ترجمه کنید
- نویسنده : یزد فردا
- منبع خبر : خبرگزاری فردا
دوشنبه 25,نوامبر,2024