"حمیدرضا صالحیه یزدی"

 هنر، دغدغه‌ی ماست و فرهنگ، بستر بی‌همتای آن. کهن‌شهر باشکوهِ یزد، در گذار دوران، گاه سرفراز و پرافتخار، سر به آسمان هنر ساییده و گاه دلخوش به داشته‎‌های تاریخی‌اش، از کوران طرحی نو در جهانِ هنر، بازمانده است.

در کجا ایستاده‌ایم؟ درک «هست»‌ها و چشم‌اندازی رو به «باید»ها، انگیزۀ گفتگوی ماست. با اهالی فرهنگ و هنر از طیف‌های گوناگون طرح پرسش نموده‌ و در گفتگوهای جداگانه به گفتمانی دورادور پرداخته‌ایم.

 

وضعیت فرهنگ/ هنر/ یزد را چگونه می‌بینید؟

احمدعلی مهدی‌نژاد: مقوله فرهنگ و هنر در استان یزد...؟ (می‌خندد و به فکر فرو می‌رود)...  تا با چه دیدگاه و زاویه‌ای تعریف شود. قاعدتاً هرکس بنا به تعریفی که دارد می‌تواند برداشت‌های مختلفی داشته باشد. اما به طور کلی در حدود یک دهه گذشته سیر قهقرایی داشته و دلیل اصلی آن، نظارت بسیار و حمایت کم است. در صورتی که فرهنگ و هنر، زمانی رشد می‌کند که نظارت کم و حمایت بسیار باشد. سلیقه‌ای برخورد کردن با هنر و قدرت زیاد مدیر، شیوه‌ای است که با آن به مقوله فرهنگ و هنر نگریستن، خطرناک است. ریشه فرهنگ و هنر را از جا در می‌آورد.

 ما فرهنگ غنی ایرانی اسلامی داریم که لازم است به پیشینه آن برگردیم. دیگر با نصیحت و زبان نمی‌توان با انسان‌ها ارتباط برقرار کرد. اما با زبان هنر می‌توان آن‌ها را اقناع و توجیه نمود. با کوتاهی هنرِ ما، جوان‌ها برنامه‌هایی دیگر برای سرگرمی خواهند یافت.

تئاتری که درد مردم و حرف مردم نباشد، هنر نیست. موسیقی هم همین. دیگر هنرها نیز. اگر کج‌سلیقگی‌ها را کنار نگذاریم، جوان‌های ما هنرمندان خارجی را بهتر از هنروران ایرانی می‌شناسند. اداره ارشاد دست و دلش برای دادن مجوز کنسرت می‌لرزد. مگر نه اینکه بچه‌های ما باید موسیقی داشته باشند؟ اصلاً تکلیف ما را روشن کنند، موسیقی حلال است یا حرام؟

ما اگر خود را هنرمند می‌د‌انیم در پیشگاه خدا و در قبال جامعه مسئولیم. چه باید بکنیم؟ آنچه از دست ما برمی‌آید، این است؟...

 

حسین مسرت: در حوزه فرهنگ و هنر، وضعیت می‌تواند بهتر از این باشد. اگر به اندیشه‌ها بها داده شود و مدیریت‌ها بدون تنگ‌نظری و با تحمل صداهای مختلف، سلیقه‌های گوناگون را در نظر بگیرند. یزد از لحاظ هنر، موسیقی، تئاتر، فیلم، نقاشی، کتاب و دیگر بخش‌های هنری، غنی است اما کسی باید در رأس مدیریت فرهنگی استان قرار گیرد که حوزه های هنر و فرهنگ را بشناسد و به مدیران دیگر انتقال دهد. که این شهر، خوشبختانه در همه عرصه‌های فرهنگ و هنر، زمینه‌های بکر و ناشناخته و در بعد ملی و جهانی، حرفی برای گفتن دارد.

 

تقی احتیاط: مردم ما علاوه بر فرهنگ ملی به عنوان یک ایرانی، یک فرهنگ بومی نیز دارند و این در تفکر و سبک زندگی، خود را نشان داده. در یزد، نشانه‌های فرهنگی ویژه‌ای وجود دارد مانند ساخت‌وساز، فرهنگ شفاهی، شرایط اقلیمی و تفکر ویژه‌ای که خاص این منطقه است که شایسته توجه و مورد بی‌مهری است.

 

سیدعلی چیتی: گمان می‌کنم نسبت به سال‌های قبل خیلی بهتر است و محیط هنری‌تر شده. با دانشکده‌های متعدد، فضا تقریباً خوب و بازتر شده است. در زمان اوج کار پدرم، شناختی نسبت به هنر وجود نداشت و آن را بد می‌‌دانستند. هرچه کار بیشتر شود مردم بیشتر به هنر روی می‌آورند و شناخت بهتر می‌شود. آن روزها اعتقاد بر این بود که نقاشی و صورتگری حرام است و این تفکرات به دلیل کج‌فهمی از دین بوده است.

خوشبختانه به دلیل زیاد شدن دانشکده‌ها و مراکز فرهنگی و هنری و آموزشگاه‌های آزاد هنری، شناخت مردم بیشتر شده است و من برای آن، آینده خوبی می‌بینم. اکنون به کسی که کار هنری انجام می‌دهد، تا حدودی بها می‌دهند و تشویق می‌‌شود. اما  در گذشته در معرض دید نبوده است. هم از سوی مسئولان و هم اطرافیان. البته انتظار بیشتری از مسئولان وجود دارد. اما همین که روی باز نشان دهند، خیلی خوب است.

 

مجید جوادیان: به طور کلی یزد به خاطر شرایط اقلیمی و محیطی، تحت تأثیر اقتصاد قرار بوده و فرهنگ و به ویژه هنر، اصولاً در راستای زندگی معیشتی و اقتصادی مردم قرار داشته. هنر انتزاعی در یزد هیچ‌گاه به آن صورت خاص شکل نگرفته و عمدتاً هنر به صورت انضمامی و قابل لمس وجود داشته است و این چنین معماری که نزدیک‌ترین هنر به زندگی روزمره است و این اجبار به داشتن سرپناه را با ذوق زیبایی‌شناسی در معماری متجلی نموده است. هنر در یزد خیلی گسترده نبوده است. از این جنبه باید سرمایه‌گذاری‌های فرهنگی درحوزه معماری و وابسته به آن باشد و برای دیگر حوزه‌ها زیرساخت‌های مناسب ایجاد شود.

 

نوید خالصی: از نظر سطح آموزش هنر وضعیت خوبی نسبت به کل کشور داریم و مراکز متعدد و باسابقه در یزد وجود دارد اما آسیب‌های بسیاری متوجه آن است. تا جایی که مربوط به ارگان‌های دولتی مرتبط با فرهنگ است، از تخصص‌ها به درستی استفاده نشده. برای مثال در کار ما که مربوط به شهرداری است، استفاده از تخصص وجود ندارد. هنوز آشتی بین متخصصان و مسئولان شهر شکل نگرفته است. یکی از دلایل، تغییر مدیریت است و باعث می‌شود شناخت نسبت به این مقوله به وجود نیاید. اما از نظر برگزاری نمایشگاه‌ها اتفاق خوبی افتاده است.

 

عباس ملازینلی: وضعیت به گونه ای نیست که بگوییم یزد مشکل دارد یا نه. برخلاف کشورهای پیشرفته در کشور ما هنر به صورت حرفه‌ای پیش نمی‌رود. بازیگران هنر به صورت تخصصی به کار مشغول نیستند. هنرمندان بسته به علاقه کار می‌کنند. و هرکس به عنوان شغل آن را انتخاب کرده، متضرر شده. پس مستقیماً فرهنگ و هنر دچار رکود شده و جایگاهی در سبد خانوار ندارد. مردم استقبال نمی کنند. اینقدر دغدغه‌ها دارند که به هنر نمی‌رسد و اولویت‌های دیگر مانع می‌شود. چرا که رفاه اجتماعی و هنر، لازم و ملزوم یکدیگرند.

 

ابوالفضل سلیمی: اولین مشکل و ریشه‌ای ترین آن، قطع ارتباط انسان با اقلیمی است که در آن زندگی کرده. این قطع ناگهانی اجتماعی، فرهنگی و هنری باعث شده یک زندگی متقلبانه اتفاق بیفتد. چیزی که در شهرهای پیشرفته دیگر دیده نمی‌شود. آن ساختار، سازگار با آن فرهنگ است.

آنچه مستقیم در ارتباط با ویژگی‌های اقلیم ماست، خشت است، که با فرهنگ هم ارتباط می‌یابد. نه مانند طرح‌های بلندپروازانه صنعتی برای شهری که آب ندارد. نگاهی نادانسته، این قطع فرهنگی را موجب شده و اگر کسی که دغدغه فرهنگ دارد، با شناختن منطقه، در سیاست‌ها بازنگری کند، این گره گشوده خواهد شد.

 

حسن نقاشی: ده سالی است که از یزد رفته‌ام و به واسطه نمایش فیلم‌ها به اکثر شهرها می‌روم. هیچ وقت فعالیت فرهنگی در یزد نداشته‌ام. اما وقتی به عنوان یک هنرمند به یزد سفر می‌کنم به جرأت می‌توانم بگویم حداقل مدیریت‌ها رعایت نمی‌شود. مدیریت فرهنگی صرفاً بخش‌نامه‌ای عمل کردن نیست. در یزد به شیوه دهه 60 تلاش می‌شود.

وجود دانشگاه و سینما دلیل نمی‌شود هنر را پیشرو بدانیم. استعدادهایی که که در شهرهای دیگر رشد کرده‌اند، فرق آموزش‌های هنری این شهرها و یزد را نشان می‌دهد. متأسفانه ما خیلی گزینشی برخورد کرده‌ایم. کاری به سوابق نداریم. هدف این است که به صورت ساده و گذرا چند فیلم بسازیم و برنامه‌ای برگزار شود و برخلاف پیشرفت شهرهای دیگر، من چشم‌انداز روشنی حتی تا دهه برای اینجا نمی‌بینم.

 

مهدی آرایی: خوشبختانه در بین مردم توجه و رویکرد به هنر رشد چشمگیری داشته است و در ده سال اخیر مردم اقبالی حرفه‌ای‌تر به این مقوله داشته و هنر در یزد در عرصه‌های بیشتری فعال شده است. اما اینکه به تبع این رشد هنری آیا سطح فرهنگی مردم در تمام شئونات رشد کرده یا نه جای تأمل دارد. آداب شهرنشینی رشد کرده امنیت اخلاقی در ظاهر بیشتر است؛ اما توجه به اصالت و سنت‌ها رو به سوی موزه‌ای شدن دارد.

 

محمود کشفی‌پور: این طورکه من شنیده ام چند سال پیش وزارت ارشاد آماری اعلام کرد مبنی بر اینکه بیش‌ترین مراکز آموزشی هنر در یزد وجود دارد ولی این به نظر من باعث رشد عالی هنر به خصوص هنر تجسمی نشده است. به گمان من این تعداد زیاد هنرجو، یک سیکل بیهوده را به وجود آورده که فارغ‌التحصیلان دوباره جذب تدریس می‌شوند و تعداد خیلی خیلی محدودی به صورت حرفه‌ای کار می‌کنند. خروجی دانشگاه هنر، چیزی شبیه تربیت معلم شده است و این خیلی راه به جایی نمی‌برد. من سطح کیفی آموزشی دانشگاه‌ها در یزد را از متوسط هم پایین تر می بینم .

نکته مهم دیگر اینکه همدلی و همبستگی در بچه‌های هنر ندیدم. این ویژگی در همه جا هست و در یزد بیشتر. آرزوی من این است که سطح علمی دانشگاه‌ها بالا رود و تکاپوی بیشتریفارغ از حاشیه‌ها ایجاد شود و هنرمندهای خوب یزد به سمت معاصر شدن حرکت کنند. این کمبود به وضوح در یزد حس می‌شود با وجود تعداد بی‌شمار فارغ‌التحصیل که همه معلمند.

 

حسام چاوش: فرهنگ و هنر در یزد، اکنون دقیقاً دو بخش شده است. ورود دانشجوهای جدید و رشته‌های جدید در یزد، خیلی کم، ذره‌ای اندک پیشرفت ایجاد کرده و هنر یزد، هنر استانی است و کشوری هم نشده است.

 

محسن خیرخواه: فرهنگی که در یزد می‌بینیم یک فرهنگ و هنر سنتی با نسل قدیم و فرهنگی جدید است که تفاوت و شکافشان کاملاً قابل توجه است و روزبه‌روز بیشتر می‌شود.

روابط فرهنگی عوض شده اما بافت معماری باقی مانده. تکنولوژی و فرهنگ غالب شهرنشینی مدرن، همه را یکسان می‌کند. این اتفاق در همه شهرها افتاده اما در یزد به دلیل پتانسیل فرهنگی خاص، نمود بیشتری دارد.

این مدرنیزه شدن تضادی بارز را ایجاد کرده است. اما مهم آن است که چگونه این فرهنگ‌ها ترکیب شود که شکاف نیفتد. ترکیب فرهنگ گذشته، سرمایه‌گذاری کلان می‌خواهد. سیاست‌گذاری و شهرسازی هنری، فرهنگی و برنامه‌ریزی نیاز دارد.

 

محمدرضا حاجی‌غلامی: وضعیت فرهنگ و هنر بهبود پیدا کرده ولی نسبت به برخی استان‌ها هنوز ضعیف هستیم به ویژه در ارائه آثار. مسأله دیگر اینکه در بین هنرمندان یزد، روحیه رکود وجود دارد. ساکت هستند و عادت به کارهای گروهی ندارند. ویژگی درونگرای مردم کویر هم مزید بر علت است. و نکته مثبت این کهزیرساخت‌های هنری در سال‌های اخیر تاحدودی از لحاظ کمی و کیفی رشد خوبی داشته است.

 

سعید طامهری: وضعیت فرهنگ و هنر یزد خوب نیست. چند سالی است اندکی بهتر شده و در موسیقی هم. ولی  هم‌چنان مرغ همسایه، غاز است و حمایت چندانی از هنر و هنرمندان یزدی صورت نمی‌گیرد. البته جای شکرش باقی است که برای مثال در حوزه موسیقی، مجوز داده می‌شود و مانند قبل، در بینِ اجرا کنسل نمی‌شود.

این حرکت گرچه برای مخاطب یزدی بد نیست اما برای هنر یزد، اتفاق خاصی نمی‌افتد. و هنرمندان یزد شناخته نمی‌شوند. در اجرایی که در یزد داشتم و مورد استقبال مخاطبان و حمایت مجری کارشناس برنامه قرار گرفتم، تنها اندکی از یزدی‌ها مرا می‌شناختند. پس از برنامه، مجری گفت: از این شهر برو، جای تو اینجا نیست. این ضعف است. درد است. مشکل ما این است.

 

رقیه توکلی: مدتی از یزد دور بودم اما اکنون که در بطن برنامه‌های فرهنگی هنری فعالیت می‌کنم، حس می‌کنم در یزد یک عالمه برنامه فرهنگی هنری انجام می‌شود. با وجود فعالیت‌های اخیر، در دانشگاه‌ها، مؤسسات هنری، آموزشگاه‌ها و نمایشگاه‌ها فرهنگ و هنر یزد حالش خوب است. هم‌دوره‌ای های من به آینده هنر یزد امیدوارند. و در انتظار آنها امید موج می‌زند.

تنها چیزی که ناراحت کننده است، اینکه این فعالیت‌ها در فرهنگ عامه جا نیفتاده و خانواده‌ها روال زندگی معمولی را می‌پسندند. وقتی فرزندشان وارد هنر می‌شود، ناخودآگاه زندگی‌اش درگیر هنر می‌شود، خانواده هم درگیر می‌شود و اگر خانواده همراه نباشد، با مشکل روبرو می‌شود. اما زمانی که خانواده‌ها حمایت کرده‌اند، سابقه خوبی در قله‌های رفیع کشور و حتی جهان به دست آورده‌اند.

 و یک ویژگی دیگر اینکه ما هنرمندان، چشم دیدن همدیگر را نداریم. در موفقیت‌ها دست هم را نمی‌گیریم، بلکه آنکه پایین است دست فرد بالاتر را می‌گیرد تا به پایین بکشد. البته این همیشه بد نیست و گاه نشان از موفقیت است. در کل من به دلیل موقعیت و علاقه‌ام، حال هنر را خوب می‌بینم و حال این مریض، روز به روز بهتر می‌شود.

 

محمدامین نادی: کلیت شهر یزد بر مبنای فرهنگی غنی شکل گرفته. که اگر این طور نبود، هیچ وقت چنین شاهکار معماری، هنرهای دستی و دست‌بافت‌های فاخر به وجود نمی‌آمد و حتی آن شیوه‌ی زندگی سنتی، که خود هنر است.

 اکنون ما کنار همان فرهنگ در یک مدرنیته پوک زندگی می‌کنیم و به آن توجهی نداریم. زندگی با یک فرهنگ سنتی در ساختاری که اساساً سنخیتی با ما ندارد. در فضای ساختمان‌های جدیدی که اگر در فرهنگ مدرنیته جواب داده، چون در آغاز با آن شکل گرفته است. اما ما بلد نیستیم مدرن باشیم. معماری ما، هنرهای ما، زندگی ما، همه الگوهای کهنی داشته. این که شهری چندهزار ساله، که به قدمت خود، کهن الگو در ناخودآگاه ما جای گذارده را کنار می‌گذاریم و بی‌ارزش می‌انگاریم و نادیده می گیریم دردآور است، چشم بر هم بزنیم و بعد نگاهی به آن بیاندازیم، خواهیم دید که دیگر چیزی از آن باقی نمانده است، آن زمان هم دیگر تأسف، چیزی را دوا نمی کند. آب در کوزه و ما تشنه لبان می گردیم    یار در خانه و ما گرد جهان می گردیم

می‌خواهیم آنچه را در ناخودآگاه جمعیِ ما جای دارد، زیر پا بگذاریم اما نمی‌توانیم. در نتیجه سبک زندگی کنونی، عقده فرهنگی و کمبود می‌آورد، می خواهیم خلأ به وجود آمده را با مطاع بیگانه پر کنیم و در این میان، تنها خودمان را بیشتر فراموش می‌کنیم.

تو دست کم، کمی شبیه خود باش                           در این جهان که هیچ‌کس خودش نیست

پایان بخش نخست

این دغدغه. هنر نه فقط دغدغه، که

  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا