سید امین رضوی

الگوی مصرف، تجمل گرایی و حسادت اقتصادی، مفاهیمی اند که در شهری مانند بافق، با میزان درآمدها و میزان افزایش آنها و همچنین نحوه توزیع آنها در بین مردم این جامعه کوچک، ارتباط مستقیم دارد.

در اقتصاد، مهمترین عامل تاثیرگذار بر مصرف، درآمد است. بحث مصرف در دو سطح خرد و کلان مورد بررسی اقتصاددانان قرار میگیرد. نوشته ما، بیشتر بر روی مصرف از دیدگاه کلان تاکید دارد و به مطلوبیت فرد حاصل از خرید کالا و الگوی مصرفی وی به صورت خرد، نگاه نمی کند.

 

یکی ازاقتصاددان شهیر بنام “دوزنبری” (۲۰۰۹- ۱۹۱۸ میلادی) نظریه ای دارد به نام “نظریه درآمد نسبی”. وی می گوید: رفتار مصرفی افراد، با یکدیگر در ارتباط است. یعنی فرد، خود را با سایر افراد جامعه ای که در آن زندگی می کند، مقایسه می کند و بر اساس این مقایسه، الگوی مصرفی خود را تعریف می کند. به همین دلیل است که می گویند: “گدایان محله ثروتمندان، در رفاه بیشتری زندگی می کنند تا ثروتمندان محله گدایان.”

از طرفی برخی از جامعه شناسان معتقدند که ثروت و قدرت پولی و مالی، مبنایی برای میزان موفقیت فرد در جامعه است. مصرف فرد در جامعه، می تواند به مثابه موفقیت وی تلقی شود. ازاین رو افراد دارای درآمد بالاتر، می کوشند تا در چشم دیگران، برتری خود را به رخ بکشند و برای نمایش توانایی مالی و پولی خود، به خرید لوازم لوکس و غیرضروری، اتومبیلهای گرانقیمت، باغ و ویلا در حومه شهرها و املاک و مستغلات مختلف، روی آورند.

این نوع مصرف در اجتماعات کوچکتر، که  ارتباطات بین مردم عمیق تر و محدود تر است و همه، یکدیگر را می شناسند، بیشتر کاربرد دارد. در چنین شرایطی مردم، در هر طبقه اجتماعی که باشند، برای اینکه تصمیم بگیرند چه کالایی را خریداری ومصرف کنند، رفتار طبقه متظاهر با درآمد بالا را تقلید می کنند. اینجاست که مصرف کاذب نیز در جامعه، شکل محسوستری به خود می گیرد. از طرفی یک معضل بزرگ دیگر نیز روی می دهد: “اقتصاد حسادتی”.

دوزنبری می گوید: وقتی درآمد یک شخص به طورناگهانی (به این قید حتماً توجه کنید: ناگهانی نه به مرور زمان) دو یا سه برابر می شود، میزان مصرف و الگوی مصرفی وی، دچار تغییراتی به مراتب بیشتر از این مقدار خواهد شد.

بنابراین زمانیکه در شهرهای کوچک درآمد افرادی، به طور ناگهانی و نه به مرور زمان، دو یا سه برابر می شود، بویژه اگر این درآمد مستمر بوده و اطمینان از استمرار آن نیز وجود داشته باشد، تمایل به خرید کالاهای لوکس بمنظور خودنمایی و تظاهر به درآمد بالا و چسباندن خود به قشرهای بالادستی، در این دسته از افراد افزایش یافته و می تواند الگوی مصرف دیگر شهروندان را نیز تحت تاثیر شدید خود قرار دهد.

اینجاست که بزرگترین عامل ناهنجاری های خانوادگی و یکی از عوامل مهم در افزایش طلاق ، رخ می دهد:”چشم و همچشمی”.

چشم و همچشمی، شکاف های بزرگی در خانواده پدید می آورد. رقابت ناسالم مالی در بین خانواده ها، بدون در نظر گرفتن موقعیت مالی سرپرست خانواده، یکی از بزرگترین عوامل افسردگی و سردی روابط و نهایتاً طلاق است که باید گفت، فرزندان و در واقع نسل آینده، قربانیان اصلی این حسادت هایند. بدیهی است که منظور نگارنده، چشم و همچشمی های آگاهانه است، نه حسادتهای بچگانه، درصورتیکه، آن هم می تواند، زمینه پاشیده شدن نظام اقتصادی خانواده ای را  که از بضاعت مالی خوبی برخوردار نیست، اما به واسطه زندگی در یک جامعه کوچک، در کنار افراد با درآمد بالا قرار گرفته، فراهم کند.

اگر فرزندی دارید که از شما، به دلیل این که همشاگردی اش که از آن دسته از خانواده هاست، دارد، از شما تبلتی درخواست می کند که قیمتش، دو برابر حقوق دریافتی شماست، در اینصورت معانی کلمات بالا را به خوبی در می یابید. اینجاست که توزیع ناعادلانه منابع مالی در یک جامعه کوچک، می تواند زمینه ایجاد ناهنجاری های اجتماعی و روانی اعضاء را در بر داشته باشد.

(این بحث را در فرصتی دیگر و در زمینه اثرات و درمان حسادت اقتصادی و همچنین تبعات و خطرات ناشی از اسراف و تجمل گرایی و از طرفی تاثیرش بر مقوله آموزش و پرورش فرزندان این مرز و بوم، دنبال خواهم کرد. بدیهی است نظرات شما خوانندگان گرامی برای تکمیل بحث بسیار کارگشاست).

      سید امین رضوی

 s.amin_razzavi@yahoo.com

مطلب این صفحه را به زبان دلخواه خود ترجمه کنید

 
  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا