سوم آبان‌ماه سالروز درگذشت فریدون مشیری است؛ شاعری که شعر «کوچه»‌اش یکی از محبوب‌ترین شعرهای دهه‌های اخیر بوده است.

 فریدون مشیری 30 شهریورماه سال 1305 در تهران به دنیا آمد. از همان کودکی به شعر علاقه داشت و از شعرهای دوران دبیرستان و سال‌های اولیه‌ دانشگاه، دفتر شعری از غزل و مثنوی نوشت، اما آشنایی با قالب‌های شعر نو، او را از ادامه‌ شیوه‌ کهن بازداشت.

مشیری نخستین مجموعه شعرش را با نام «تشنه توفان» در سن ۲۸سالگی، با مقدمه محمدحسین شهریار و علی دشتی در سال ۱۳۳۴ منتشر کرد. خود درباره این مجموعه گفته است: «چهارپاره‌هایی بود که گاهی سه مصرع مساوی با یک قطعه کوتاه داشت، و هم وزن داشت، هم قافیه و هم معنا، آن زمان چندین نفر از جمله نادر نادرپور، هوشنگ ابتهاج (سایه)، سیاوش کسرایی، مهدی اخوان ثالث و محمد زهری بودند که به همین سبک شعر می‌گفتند و همه هم شاعران نام‌داری شدند؛ زیرا به شعر گذشته بی‌اعتنا نبودند. اخوان ثالث، نادرپور و من به شعر قدیم احاطه کامل داشتیم، یعنی آثار سعدی و حافظ و فردوسی را خوانده بودیم، در مورد آن‌ها بحث می‌کردیم و بر آن‌ها تکیه می‌کردیم.»

معروف‌ترین اثر این شاعر، شعر «کوچه» نام دارد که ابتدا در اردیبهشت ۱۳۳۹ در مجله «روشنفکر» منتشر شد. این شعر از آن زمان تا سال‌ها بعد و حتی تا کنون یکی از محبوب‌ترین شعرهای معاصر حتا از نظر کسانی است که چندان اهل شعر و ادبیات نیستند.

 معضلِ تحلیلِ مشیری برای روشنفکران

 محمد شمس لنگرودی معتقد است: مشیری و برخی افراد همچون او، برای برخی از روشنفکران که می‌خواهند مسائل را ساده حل کنند، به معضلی تبدیل می‌شوند. آنان می‌خواهند مسائل را حل کنند؛ بدون این‌که توان تحلیل کافی داشته باشند؛ برای نمونه می‌گویند، فریدون مشیری چون شاعر توده‌های شعرخوان است، یعنی کسانی که شعر را خوب نمی‌شناسند و به عمق آن دست نمی‌یابند، شعر او را می‌پسندند، پس محبوب‌القلوب توده‌هاست؛ یا می‌گویند که چون شعر او ساده است، خوانندگان عام دارد. اما من می‌خواهم بگویم که مسأله به این صورت نیست.

 این شاعر ادامه می‌دهد: درست است که مشیری شاعر توده‌های شعرخوان و شعرش ساده است؛ اما به این دلیل، شاعر مطرحی نیست؛ چرا که اگر این‌گونه بود، در طول ‌80 سال گذشته، خیلی‌ها برای توده‌ی‌ مردم شعر ساده و ساده‌لوحانه گفتند؛ اما تقریبا کسی جز هوشنگ ابتهاج و نادر نادرپور مانند مشیری مطرح نشد. بنابراین مشیری باید علاوه بر سادگی، چیز دیگری داشته باشد که این‌گونه مطرح شده است. این برای برخی از روشنفکران ما که اهل شعرند، به مشکلی تبدیل شده است.

 او در مقایسه‌ی شعر مشیری با نیما بیان می‌کند: شعر مشیری و شعر نیما، هر دو به‌نوعی در عرصه‌ی شعر مدرن قرار می‌گیرند. شعر مشیری، شعر اولیه‌ی مدرن است، یعنی شعری که قرار بود شعر ما با آن شروع شود؛ و شعر نیما، شعر مترقی مدرن است، یعنی شعری که باید بعدها به‌وجود می‌آمد؛ اما تفاوت شعر نیما و مشیری، در نوع تفکر و زبان آن است. شعر نیما به‌لحظ ذهنی پیچیده است؛ چرا که اساسا تخیل نیما، تخیلی پیچیده است.

 شمس لنگرودی همچنین اظهار می‌کند: زاویه‌هایی که مشیری از آن به شعر می‌پردازد، زوایه‌هایی است که خیلی از مردم در مقطع سنی نوجوانی درگیر آن بوده‌اند و خیلی‌ها حتا اگر سن‌شان هم بالا رفته باشد، باز از لحاظ عاطفی، در آن مرحله مانده‌اند. اگر بخواهیم با تمثیلی شعر مشیری را بیان کنیم، باید بگویم که شعر مشیری، شعر نوجوانی تاریخی مدرن ایران است.

 مشیری شاگرد خلف نیما نبود

 منوچهر آتشی درباره شعر فریدون مشیری می‌گوید: مرحوم مشیری با وجود حس لیریک و روشن‌گرایی بسیار زیبایش، از نظر شکل، ساختار و حتا دیدگاه‌های زیبایی‌شناسی، دنباله‌رو نیما ماند؛ یعنی نتوانست به اوج شعر نیمایی برسد.

 این شاعر فقید معتقد بود: شاعرانی که شاگردان خلف نیما بودند، همچون اخوان ثالث، شاملو و سپهری، توانستند موفق شوند؛ ولی فریدون مشیری همیشه وسواس کلمه و زیبایی کلمه داشت و در استفاده بسیار معنایی و منطقی از کلمه، خیلی دقت می‌کرد.

 آتشی اضافه می‌کند: شعر مشیری به‌عنوان بارقه‌ی گذشته تا سال‌های ‌30 و ‌31، جزو بهترین‌ها بود؛ اما از آن به بعد دیگر رشدی در این شعر دیده نشد. البته بیش‌تر شاعرانی که جوان‌تر از مشیری بودند، در روزهای اول شاعری‌شان به او و امثال او نگاهی داشتند.

 شعری که شاید به موزه برود، اما فراموش نمی‌شود

 یکی از شاعرانی که مطابق اشاره منوچهر آتشی، در آغاز شاعری به فریدون مشیری نگاه داشتند، محمدعلی بهمنی است که خود می‌گوید: مرحوم مشیری کسی بود که اولین‌بار تشخیص داد من می‌توانم شعر بگویم و شاید اگر ایشان نبود و این اشاره را به من نمی‌کرد، من این علاقه به شعر و آشنایی را در خودم پیدا نمی‌کردم.

 این شاعر با اشاره به انسانی بودن شعرهای مشیری، اظهار می‌کند: ما شاعرانی داریم که شاید خیلی از تاریخ حضور آنان نگذشته است، ولی جزو میراث ما هستند. این شاعران کسانی هستند که گویی هر کس برای ورود به گستره‌ شعر باید آن‌ها را بشناسد و مشیری یکی از این‌گونه شاعران است و می‌بینیم حتا کسانی که چندان الفتی با شعر ندارند، شعر او را دوست دارند. شعر مشیری انگار دست انسان را می‌گیرد و او را به دنیای شعر دعوت می‌کند.

 بهمنی می‌گوید: ممکن است بعد از مدتی این‌گونه شعر جزو موزه‌ شعر ذهن آدم شود، ولی این‌گونه شعرها مثل کلاس آغازین درس است که اگر معلم خوب باشد، شاگرد هیچ‌گاه او را فراموش نخواهد کرد. شعر مشیری این‌گونه است و برای کسی که می‌خواهد به دنیای شاعری وارد شود، به نوعی نردبان بالا رفتن است. او کسی است که دست آدم را می‌گیرد.

 از فریدون مشیری مجموعه‌های شعر «تشنه توفان»، «گناه دریا»، «نایافته»، «ابر و کوچه»، «بهار را باور کن»، «از خاموشی»، «مروارید مهر»، «آه باران»، «از دیار آشتی»، «یک آسمان پرنده»، «تا صبح تابناک اهورایی»، «با پنج سخن‌سر»، «لحظه‌ها و احساس» و «آواز آن پرنده غمگین» به چاپ رسیده است.

 از او تعدادی مجموعه به صورت گزینه شعر نیز منتشر شده که عبارت‌اند از:‌ «پرواز با خورشید»، «برگزیده‌ها»، «گزینه اشعار»، «سه دفتر»، «دلاویزترین»، «زیبای جاودانه»، «ریشه در خاک» و همچنین برگزیده‌ای از کتاب اسرارالتوحید به نام «یکسان گریستن».

 این شاعر به موسیقی ایرانی هم توجه خاصی داشت و در سال‌های ۱۳۵۰ تا ۱۳۵۷ عضو شورای موسیقی و شعر رادیو شد.           

فریدون مشیری سوم آبان‌ماه سال ۱۳۷۹ در سن ۷۴سالگی در تهران درگذشت. پیکر مشیری در قطعه هنرمندان بهشت زهرا (س) به خاک سپرده شد.

خبر فوق را به زبان مورد نظر ترجمه کنید

 
  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا