پدید آورنده : عذرا انصاری ، صفحه 23
آنچه تحت عنوان جلوه های رفتاری حضرت زهرا(س) ارائه می گردد، تلاشی است در راستای درک بهتر شخصیت عملی آن بانوی بزرگ. نخستین بخش «رفتار با فرزند» را در شماره پیش تقدیم کردیم. در ادامه، با نکات دیگری از شیوه های تربیتی آن حضرت(س) آشنا می شویم.
* * *
عبادت در کودکی
یکی از محورهای اساسی که حضرت زهرا(س) بدان توجه و تأکید داشتند بُعد پرستش و گرایش فرزندان به انجام تکلیف عبادی و الهی بود. آن حضرت شوق بندگی و خضوع در برابر معبود را از همان دوران کودکی در جان فرزندان خود تقویت نموده و آنان را چنان تربیت کرد که بهترین کارها را عبادت خداوند دانسته و از آن بالاترین لذتها را می بردند.
دخت گرامی رسول اکرم(ص) بر این مطلب تأکید داشت که بچه ها را از کوچکی به انجام عبادت فرا خواند و آنان را به خدا پیوند دهد و بذر محبت و ارتباط با خدا را در کام آنان بیفشاند تا انجام تکلیف برای آنان نه تنها رنج و مشقتی نداشته باشد بلکه با شوق و اشتیاق به استقبال آن بروند.
بر این اساس فاطمه(س) فرزندان خود را حتی به شب زنده داری عادت می داد. البته او شیوه تربیت را به خوبی می دانست و به گونه ای برخورد می کرد که در حد توان و استعداد فرزندان باشد.
حضرت در شب بیست و سوم ماه مبارک رمضان کودکان خود را به بیداری و نخفتن وادار می کرد. ممکن است کسی تعجب کند که او چگونه بچه ها را به این کار که حتی برای اشخاص بزرگ هم زحمت دارد وادار می کرد.
حضرت در روز بچه ها را می خوابانید تا کاملاً استراحت کنند و غذای کمتری به آنان می داد تا بدین گونه زمینه و موقعیت بهتر و مطلوبتری از نظر جسمی و روحی برای شب زنده داری داشته باشند. او به حدی در این کار جدی و قاطع بود که نمی گذاشت احدی از اهل خانه خوابش ببرد و می فرمود:
محروم است کسی که از برکات شب قدر محروم بماند.(1)
گویا فاطمه(س) می خواهد از دوران کودکی در قلب پاک فرزندان خود جمال خدا را به تجلی و جان و زبانشان را به حلاوت و شیرینی عبادت آشنا کند و محبوب راستین را به آنان نشان دهد تا در جوانی جذب جلوه های دروغین نشوند. این روش تربیتی فاطمه(س) به عنوان یک سنت بسیار پسندیده و قابل اجرا در گفتار امامان معصوم(ع) نیز به چشم می خورد.
از جمله امام صادق(ع) فرمودند: زمانی که کودک به سن شش سالگی رسید او را به نماز و چنانچه تحمل گرفتن روزه داشت، او را به انجام آن وادار نمایید.
مردی از فرزندش نزد حضرت امام رضا(ع) شکوه می کند که یک یا دو روز نماز نمی خواند. امام(ع) فرمود:
چند سال دارد؟ مرد جواب می دهد: هشت سال. امام(ع) می فرماید:
سبحان اللّه ! نماز را ترک می کند! جواب می دهد: آری. وقتی که مریض است. امام می فرماید:
به هر اندازه می تواند نماز بخواند.(3)
در روایت دیگری شیوه عملی خود امام(ع) را این گونه می خوانیم:
امام صادق(ع): ما فرزندان خود را از پنج سالگی به نماز فرا می خوانیم و شما فرزندانتان را از هفت سالگی به انجام نماز وادار نمایید.(4)
در همین راستا است که امام(ع) می فرماید:
وقتی که بچه هفت ساله شد به او بگویید دست و صورت خود را بشوید و نماز بخواند، اما وقتی به سن نه سالگی رسید باید وضوی درست و کامل را به او بیاموزید و سفارش مؤکد کنید تا نماز بخواند و در صورت ضرورت می توانید او را با تنبیه به نماز وادارید.(5)
اگر خانواده در بعد پرستش فرزند مراقبت کند و در پایه گذاری شخصیت کودک تلاش نموده و حس دینی او را تقویت نماید، ثمره آن در جوانی نصیب کل جامعه اسلامی می شود. البته مسأله تنبیه با رعایت شرایطی است که باید به آن توجه شود.
مسابقه و رقابتهای سازنده
روبه رو ساختن کودکان با مشکلات و فراهم نمودن امکان رقابت برای آنها موجب اعتماد به نفس آنان می شود. اعتماد به نفس که نقطه مقابل حس حقارت و خودکم بینی است، به قدری ارزشمند و سرنوشت ساز است که اولیای کودک باید به هر قیمتی که شده این حس را در کودک خود به وجود آورند، چرا که در غیر این صورت، کودکِ دلبند خود را بدون هرگونه سلاح به میدان نبردی فرستاده اند که قدرتمندان زیادی در این میدان به زمین خورده اند. به نوشته بعضی از روان شناسان، یکی از عمده ترین اهداف در تربیت کودکان، ایجاد نوعی احساس واقعی اعتماد به نفس است.
به شهادت تاریخ، فرزندان حضرت فاطمه(س) هرگز تسلیم باطل و مرعوب زور نشدند، و در تمام مراحل زندگی فردی و اجتماعی، بزرگواری، عزت نفس و کمالات انسانی خود را حفظ کردند و این موفقیت، ریشه در اعتمادی داشت که در دوران طفولیت نسبت به خود پیدا کردند.
مسابقه از جمله ترفندهایی است که روح اعتماد به نفس و مشکل ستیزی را در کودک، زنده نگه می دارد. در جریان بررسی تاریخ زندگی امامان شیعه به مواردی از این دست برمی خوریم که تنها به نقل نمونه زیر اکتفا می کنیم:
روزی امام حسن و امام حسین علیهماالسلام در یک مسابقه خطاطی به رقابت پرداختند. امام حسن(ع) گفت: خط من بهتر است و امام حسین(ع) گفت: آنچه من نوشتم، زیباتر است. سرانجام، هر دو جهت داوری مسابقه، خدمت مادرشان رسیدند. فاطمه زهرا(س) نمی خواست بچه ها آزرده شوند، بدین خاطر فرمود: به پدرتان مراجعه کنید تا قضاوت کند. حضرت علی(ع) نیز آنها را نزد پیامبر فرستاد و داوری بر عهده آن حضرت نهاد. پیامبر نیز داوری را به جبرئیل سپرد. او نیز به اسرافیل حواله داد، تا اینکه اسرافیل از جانب خدا قضاوت در این مورد را به خود فاطمه(س) سپرد. حضرت زهرا(س) عرض کرد: خدایا چگونه میان این دو قضاوت کنم؟
به الهام حضرت باری تعالی، صدیقه کبری(س) گردنبند خود را پاره کرده، دانه های آن را که زوج نبود، بر زمین ریخت و سپس فرمود: هر که بیشترین دانه ها را جمع کرد، از جانب من برنده خواهد بود. در این صورت، باید یکی در این مسابقه پیروز می شد، اما جبرئیل یکی از این دانه ها را به دو نیم تقسیم کرد تا هر دو به طور مساوی دانه برداند. بدین ترتیب، این مسابقه دو برنده داشت و هر دو در این رقابت، پیروز شدند.(6)
رعایت عدل و انصاف در باره کودکان
رفتار هماهنگ و عادلانه و بذل محبت و توجه به طور مساوی به فرزندان، اصل سازنده ای است که تا اعماق وجود کودک، اثر می گذارد. در برخی از روایات معصومین(ع)، سفارش شده است که پدر و مادر از تبعیض و عدم رعایت انصاف، پرهیز کنند، بلکه عدالت و به یک چشم نگریستن را سرلوحه رفتار خانوادگی خود قرار بدهند. پدر و مادر نباید در مواقعی مانند خرید لباس، هدیه و پاسخ سلام، روح کودک را با مراعات نکردن انصاف، آزار دهند. ناگفته نماند، اینکه پدر یا مادر به یکی از فرزندان خود، علاقه ویژه و بخصوصی داشته باشد، تا حدودی طبیعی است و شاید خارج از اراده آنها باشد، اما نکته مهم و اساسی این است که نباید این علاقه ویژه در رفتار و عملکرد پدر و مادر تأثیر گذارد، به گونه ای که سایرین، متوجه این علاقه و ارتباط ویژه شوند.
نمونه هایی در زندگی خانوادگی حضرت زهرا(س) دیده می شود که نشانگر توجه و دقت نسبت به این موضوع مهم می باشد.
روزی امام حسن(ع) نزد پیامبر(ص) آمد و اظهار تشنگی کرد، از پیامبر تقاضای آب نمود، رسول خدا(ص) بی درنگ برخاسته و ظرفی برداشت و از گوسفندی که داخل منزل بود، مقداری شیر دوشید و به امام حسن(ع) داد. در این هنگام امام حسین(ع) خواست تا ظرف شیر را از برادرش بگیرد، اما پیامبر به حمایت از امام حسن مانع گرفتن ظرف از امام حسن(ع) شد. فاطمه زهرا(س) که شاهد این ماجرا بود، به پیامبر گفت: گویا حسن(ع) برای شما عزیزتر از حسین(ع) است. پیامبر فرمود: نه، هر دو برایم عزیز و محبوبند، ولی چون اول حسن(ع)، تقاضای آب کرد، او را مقدم داشتم.(7)
نمونه دیگر اینکه، روزی رسول گرامی اسلام(ص) امام حسن و امام حسین سلام اللّه علیها را بر دوش گرفته و آنان را مورد لطف و نوازش خود قرار می دادند. در همان حال، آنها را به خانه آوردند و چون بچه ها گرسنه بودند، مادرشان زهرا(س) برای آنها نان و خرما آورد. پس از اینکه نان و خرما را خوردند، پیامبر رو به آنها کرد و فرمود: با هم کشتی بگیرید، امام حسن و امام حسین علیهماالسلام به درخواست پیامبر، کشتی گرفتند. حضرت زهرا(س) می گوید: من دیدم که پیامبر با جملاتی حسن را تشویق کرده، در صدد تقویت اوست، بدین خاطر، به پدرم گفتم:
ای پدر بزرگوار! از شما تعجب می کنم که یکی را بر دیگری ترجیح می دهی، آن هم بزرگتر را بر کوچکتر! پیامبر فرمود: دوستم جبرئیل، حسین(ع) را تشویق و تحریک می کند و من حسن را تشجیع می نمایم.(8)
این دو حادثه کوتاه ولی پراهمیت تاریخی به ما می آموزد که حضرت زهرا(س) هنگامی که احساس می کند که تبعیضی در کار است، بی درنگ واکنش نشان می دهد، و با توضیحاتی که از پدرش می شنود، متقاعد می گردد که تبعیضی در کار نیست. به هر حال، اهتمام فاطمه زهرا(س) به عدم تبعیض بین کودکان، قابل توجه و تأمل است.
توجه به حضور و غیبت فرزندان
بر کسی پوشیده نیست که بی توجهی نسبت به نظارت بر فرزندان، بخصوص در رفت و آمدهای آنها چه نتایج زیانباری به دنبال دارد، با توجه به خطرات و تهدیداتی که هر لحظه، سعادت یک جوان را در معرض نابودی قرار می دهد، لازم است که رفتار آنها بویژه مواقع ورود به خانه و زمان خروج از آن، مورد دقت و بررسی قرار گیرد. گفتنی است که اعتیاد، فساد، انحرافات فکری و بسیاری از خطرات دیگر از همین بی توجهی پدر و مادر آغاز می شود.
حضرت فاطمه(س) با فداکاری و محبت خاصی که نسبت به فرزندانش نشان می داد مراقب تمام حرکات و سکنات آنها بود، و به دقت، رفت و برگشتهای آنها را زیرنظر داشت. نقل شده است که روزی پیامبر، عازم خانه دخترش فاطمه(س) گردید. چون به خانه رسید، دید فاطمه مضطرب و ناراحت، پشت در ایستاده است. آن حضرت فرمود: چرا اینجا ایستاده ای؟ فاطمه با آهنگی مضطرب، عرض کرد: فرزندانم صبح بیرون رفته اند و تاکنون از آنها هیچ خبری ندارم. پیامبر به دنبال آنها روانه شد چون به نزدیک غار جبل رسید، آنها را دید که در کمال سلامت و آرامش، مشغول بازی اند. آنها را بر دوش گرفت و به سوی خانه فاطمه(س) روانه شد. این واقعه، خود نمونه ای گویا از توجه و اهمیت دادن حضرت زهرا(س) به حضور فرزندان خردسالش بود.(9)
ارج نهادن به شخصیت کودک
شخصیت هر کس به اندازه اثر وجودی آن فرد است. هرقدر که تأثیر وجودی انسان در جامعه، تاریخ و نسلها بیشتر باشد، به همان نسبت، ارزش و افتخار بیشتری نصیب وی می شود. بعضی افراد، دارای شخصیت مثبت هستند، یعنی از تواناییهای بالفعل و بالقوه خود، در جهت مصالح جامعه و افراد نزدیک به خود، استفاده می کنند و برخی دیگر دارای شخصیت منفی هستند، یعنی نیرو و استعداد آنها مانند سهم مهلکی است که به پیکره اجتماع وارد می شود. نباید فراموش کرد که شکل اصلی و اولی این دو نوع شخصیت و منش، از همان دوران کودکی، ساخته می شود. از طرف دیگر، آثار وجودی هر شخصی از نقطه ای شروع می شود که به طور صد در صد تحت تأثیر اطرافیان، بخصوص پدر و مادر قرار داشته است. در تعالیم دینی آمده است که آنچه کودک در طفولیت می آموزد، تا پایان عمر او را همراهی می کند.
امام حسن(ع) و امام حسین(ع) انسانهای والایی هستند که در اثر شخصیت نافذ و الهی خود توانستند سیر تاریخ را تغییر بدهند و تغییر سیر تاریخ، حاصل نمی شود مگر به همتهای بلندی که در هر عصری نمونه های معدودی دارد کیست که نداند این کرامت و همت والای امامان ما تا حدی مدیون تربیت الهی و بیت ملکوتی فاطمه زهرا(س) است.
روزی پیامبر وارد خانه شد. فرمود: دخترم! امروز پدرت مهمان شماست. فاطمه جواب داد: پدرجان! فرزندانم حسن و حسین از من طعامی خواستند و من قادر به تهیه آن نبودم. پیامبر وارد اتاق شد و در کنار امیرالمؤمنین و امام حسن و امام حسین(ع) نشست. فاطمه همچنان متحیر بود که برای پذیرایی از رسول خدا(ص) چه بکند؟ در آن هنگام پیامبر خدا دستهایش را به قصد طعامی بهشتی برای فرزندانش به طرف آسمان بلند کرد. لحظاتی بعد، جبرئیل به نزد پیامبر مشرف شد، عرض کرد، من حامل سلام مخصوص خداوند بر شمایم. خداوند می فرماید: به علی و فاطمه و فرزندان آنها بگو آنچه از میوه های بهشتی میل دارید، از من بخواهید. پیامبر اکرم(ص) پیام خدا را به اهل بیت علیهم السلام رساند، اما کسی چیزی نگفت. امام حسین(ع) گفت: اگر اجازه بفرمایید من برای شما، میوه انتخاب می کنم. همگی گفتند: انتخاب تو را قبول داریم. امام حسین(ع) گفت: ای رسول خدا(ص) به جبرئیل بگویید، ما خرمای بهشتی میل داریم. پیامبر به فاطمه(س) اشاره کرد که برخیز داخل اتاق شو و هر چه که آنجاست بیاور. فاطمه زهرا(س) در آن اتاق با سبدی بلورین که با دستمال ابریشم سبزی پوشانیده شده بود روبه رو گشت. داخل سبد پر از خرمای غیر فصلی بود. پیامبر رطبها را گرفت و میان اعضا تقسیم کرد و خود دانه دانه در دهان امام حسن و امام حسین(ع) گذاشت.(10)
نکته ای که باعث شد تا روایت فوق را به طور کامل بیاوریم، احترامی بود که اهل خانه به نظر و رأی امام حسین(ع) گذاشتند، به گونه ای که همه پذیرفتند. آنچه امام حسین(ع) اراده می کند، برای سایرین آماده می شود. این گونه ترتیب اثر دادن به رأی و نظر اعضای خانواده، شخصیت مستحکمی را برای افراد به ارمغان می آورد.
اهمیت دادن به نیازهای طبیعی کودک
خواسته ها و نیازهای کودک در عین حال که بسیار محدود و معدود است، تا حد زیادی نیز طبیعی و فطری است. نیاز کودک به داشتن وسایلی برای بازی و سرگرمی یا دیدن حیواناتی از قبیل پروانه، گربه و ... نیازهای طبیعی او را تشکیل می دهد، و بی تردید باید مورد توجه بزرگترها قرار گیرد. به هیچ وجه نباید این نوع تمایلات را که برخاسته از فطرت پاک و کودکانه آنهاست، دست کم گرفت و با بی اعتنایی به این امور، آنها را به اموری دیگر و دور از طبیعت کودک، دعوت کرد.
جریان زیر، تأییدکننده اهتمام و توجهی است که اولیای بزرگ دین به این گونه امور به ظاهر بی اهمیت داشته اند.
روزی عرب بیابانگری، بچه آهویی را شکار کرد و آن را به عنوان هدیه، خدمت پیامبر آورد، تا به بچه های فاطمه بدهد. امام حسن، حاضر بود. پیامبر اکرم(ص) آن را به وی داد. امام حسن(ع) مشغول بازی با بچه آهو شد. در همین میان امام حسین(ع) وارد شد. وقتی که دید برادر بزرگش با بچه آهویی زیبا و دوست داشتنی مشغول بازی است، از او پرسید: این آهو را از کجا آورده ای؟ امام حسن(ع) نیز قضیه را برای برادرش نقل کرد. امام حسین(ع) خود را با سرعت به پیامبر رساند و پرسید: ای رسول خدا(ص) بچه آهو را به برادرم حسن دادی ولی به من چیزی ندادی؟ چند مرتبه این سؤال معترضانه را تکرار کرد و آن گاه ساکت شد. قلبش همچنان آزرده و منقلب بود. نقل شده است در این حال، آهویی به همراه بچه اش، خود به نظر پیامبر آمد تا امام حسین(ع) نیز قدری با آن بچه آهو بازی کند. پیامبر آهوی مادر را دعا کرد.(11)
به امید روزی که تمام مادران جامعه اسلامی ما به حضرت فاطمه(س) اقتدا کنند و جوانان ما از فرزندان فاطمه و علی علیهماالسلام درس زندگی بیاموزند و به امید روزی که مردم نسبت به خاندان وحی و رسالت، چنان معرفتی پیدا کنند که در تمام امور، شیوه و روش آنها را سرمشق خود قرار دهند، و به امید آن روزی که معرفت ما نسبت به این خانواده به اندازه محبت ما به آنها باشد.
- نویسنده : یزد فردا
- منبع خبر : خبرگزاری فردا
یکشنبه 22,دسامبر,2024