یزدفردا "علی آبادی "برای یافتن راز ها ابتدا باید کسانی که آن راز را ایجاد کرده اند شناخت .داوود رشیدی مرد همه فن حریف هنر ایرانی از چهره های ماندگار تاریخ سینمای ایران است که شناختنش کار بسیار دشواری نیست چون او در میان مردم و از جنس مردم بوده است و مردم او را همیشه در کنار خود دیده اند .
رشیدی بزرگ زاده ای از یک خاندان بزرگ ایرانی
خاندان حائری مازندرانی خاندانی ایرانی و مسلمان و یکی از خاندانهای معروف در تاریخ دو سده اخیر ایران است. نیای بزرگ این حائری، کربلائی مسلم بارفروشی از اهالی بابل بود که از طریق تجارت در مازندران دارای ثروت و شخصیت شد و با یکی از خاندانهای ثروتمند بندپی ازدواج کرد. فرزند او زینالعابدین حائری مازندرانی از علمای بزرگ سده ۱۳ هجری قمری بود. نوادگان کربلائی مسلم در زمینههای متفاوتی از جمله روحانیت، تصوف، نویسندگی و سیاست صاحبنام بودند. خاندانهای رهنما، تجدد، رشیدی و حائری شاخههای متفاوت این خاندان هستند
داوود رشیدی (زاده ۲۵ تیر ۱۳۱۲ خورشیدی) در تهران، هنرپیشه تئاتر سینما و تلویزیون ایران است.
زندگینامه
داوود رشیدی در سال ۱۳۱۲ در تهران متولد شد و از خاندان حایری مازندرانی است. او تحصیلات متوسطه را (بدلیل فعالیتهای دیپلماتیک پدرش) در ترکیه و پاریس به پایان رساند و تحصیلات دانشگاهی را در ژنو ادامه داد. (فارغ التحصیل کنسرواترا ژنو در رشته کارگردانی و بازیگری تئاتر و لیسانس حقوق سیاسی از دانشگاه ژنو).
او اولین بار زمانی که هفت ساله بود توسط دختر عمهاش دکتر طوسی حایری به عبدالحسین نوشین برای بازی در نمایش مردم معرفی شد. در سال ۱۳۴۳ به تهران آمد و در اداره تئاتر آن زمان وابسته به وزارت فرهنگ و هنر استخدام شد. سپس گروه تئاتر امروز را پایه گذاری نمود، که هنرپیشگانی مانند: پرویز فنی زاده، داریوش فرهنگ، مهدی هاشمی، فهیمه راستکار، سیاوش طهمورث، مرضیه برومند، سوسن تسلیمی، به عضویت در این گروه درآمدند. در سال ۱۳۵۲ از اداره تئاتر به تلویزیون ملی ایران رفت و در سمت مدیریت گروه نمایشات و سرگرمیهای آن سازمان (شامل: سریال ها، مسابقات، تئاترهای تلویزیونی) مشغول به کار گردید. رشیدی از سال ۱۳۵۰ با فیلم سینمایی «فرار از تله» وارد عرصه بازیگری سینما گردید و علاوه بر بازیگری و کارگردانی در سینما، تلویزیون و تئاتر به تهیه کنندگی سینما نیز روی آورد.
«داوود رشیدی» و همسرش، یك زوج ایدهآل هستند، لازم نیست خیلی كارشناس باشی تا این را بفهمی؛ كافیست چند ساعت را با آنها در منزل زیبا و گرمشان گذراند و رابطه عاشقانهشان را دید.
کارنامه هنری
تآتر های
- ۱۳۷۰- پیروزی در شیکاگو، کارگردان و بازیگر
- ۱۳۷۸- ریچارد سوم، کارگردان
سینما
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
تهیه کنندگی
|
|
|
مجری طرح ۱۳۷۹- قطعه ناتمام نماینده تهیه کننده ۱۳۷۸- مثلث آبـــــی
تلویزیون
سال | نام | سمت | کارگردان | توضیحات |
---|---|---|---|---|
۱۳۹۱ | تله فیلم «رویا» | بازیگر | فرید شرعی | |
۱۳۹۱ | گپ | مهمان برنامه | رامبد جوان | مهمان قسمت پنجم برنامه |
۱۳۹۱ | کلاه پهلوی | بازیگر | سید ضیاءالدین دری | در نقش کشیش «موسیو آلفونس» آغاز پیش تولید این سریال از سال ۱۳۸۳ و آغاز فیلمبرداری آن از ۱۳۸۵ بوده است. |
۱۳۸۳-۱۳۸۸ | مختارنامه | بازیگر | سید داود میرباقری | در نقش «نعمان بن بشیر انصاری» در سال ۱۳۸۹ از شبکه ۱ پخش شد |
۱۳۸۸ | خستهدلان | بازیگر | سیروس الوند | شبکه ۱ |
۱۳۸۸ | تله تئاتر «شایعه» | کارگردان هنری تهیه کننده مترجم متن |
داوود رشیدی | نویسنده: «ژان میشل ریب» کارگردان تلویزیونی: «مسعود فروتن» |
۱۳۸۸ | تله تئاتر «آخرین گودو» | کارگردان هنری تهیه کننده مترجم متن |
داوود رشیدی | نویسنده: «ماتئی ویسنییک» |
۱۳۸۶-۱۳۸۷ | پاتوق | بازیگر مهمان | شاهین باباپور | کارگردان تلویزیونی: «احمد قربانی» |
۱۳۸۶-۱۳۸۷ | بیداری | بازیگر | بهرام عظیم پور | |
۱۳۸۷ | تله تئاتر «هنر» | کارگردان هنری تهیه کننده بازیگر |
داوود رشیدی | در نقش «سرژ» بر اساس نمایشنامه ای از «یاسمینا رضا» ۲۰ آذر ۱۳۸۷ از شبکه ۴ پخش شد |
۱۳۸۶ | نشانی | بازیگر | رامبد جوان | نوروز ۱۳۸۷ از شبکه ۲ پخش شد |
۱۳۸۴ | بچه های هور | بازیگر | عبدالله باکیده | در نقش «عمو طالب» (رئیس عشیره) |
۱۳۸۴ | چه کسی به سرهنگ شلیک کرد؟ | بازیگر | جواد اردکانی | |
۱۳۸۲ | مهمانپذیر طوبی | بازیگر | منوچهر پوراحمد | در نوروز ۱۳۸۳ از شبکه ۱ پخش شد |
۱۳۸۱ | معصومیت از دست رفته | بازیگر | سید داود میرباقری | در نقش «نعمان» |
۱۳۸۱ | آبی مثل دریا | بازیگر | ابوالقاسم معارفی | |
۱۳۷۹ | خانه ما | بازیگر مهمان | مسعود کرامتی | |
۱۳۷۵-۱۳۷۹ | ولایت عشق | بازیگر | مهدی فخیمزاده | در نقش «فضل بن ربیع» |
۱۳۷۸ | ورثه آقای نیکبخت | بازیگر | مرضیه برومند | |
۱۳۷۷ | خاطرات یک خبرنگار | بازیگر | رسول صدرعاملی | |
۱۳۷۷ | پزشکان | بازیگر | مسعود کرامتی | |
۱۳۷۷-۱۳۷۸ | روزهای زندگی | بازیگر | سیروس مقدم | در سال ۱۳۷۹ از شبکه ۳ پخش شد |
۱۳۷۵-۱۳۷۶ | بازگشت پرستوها | بازیگر | ابوالقاسم طالبی | شبکه ۲ |
۱۳۷۵-۱۳۷۶ | تهران ۱۱- ۵۹۵ ج ۴۸ | بازیگر مهمان | مرضیه برومند | بازی در اپیزود «همسایه ها» |
۱۳۷۵ | خاله خانم | بازیگر | منوچهر پوراحمد | در نوروز ۱۳۷۶ از شبکه ۱ پخش شد کارگردان تلویزیونی: «شیرین جاهد» |
۱۳۷۴-۱۳۷۵ | تنهاترین سردار | بازیگر | مهدی فخیمزاده | در نقش «عمرو عاص» |
۱۳۷۴ | علی آقا ۱۲۱ | بازیگر مهمان | محمد صالح علا | شبکه ۲ |
۱۳۷۴ | آخرین ستاره شب | بازیگر | منوچهر پوراحمد | |
۱۳۷۳ | آوای فاخته | بازیگر | بهمن زرینپور | شبکه ۱ |
۱۳۷۰ | گل پامچال | بازیگر | محمدعلی طالبی | شبکه ۱ |
۱۳۷۰ | امام علی | بازیگر | سید داود میرباقری | در نقش «ابن جبله» |
۱۳۶۹ | عطر گل یاس | بازیگر | بهمن زرینپور | شبکه ۱ |
۱۳۶۶ | گرگها | بازیگر | سید داود میرباقری | |
۱۳۶۶ | تله تئاتر «یکی از این روزها» | بازیگر | فریدون فرهودی | در نقش «رئیس جمهور ایندولند» کارگردان تلویزیونی: «هرمز امامی» |
۱۳۶۳-۱۳۶۶ | کوچک جنگلی | بازیگر | بهروز افخمی | در نقش «مستوفی الممالک» |
۱۳۵۸-۱۳۶۶ | هزاردستان | بازیگر | علی حاتمی | در نقش «مفتش شش انگشتی» |
۱۳۶۴ | مستند داستانی «تاریخ قشم» | راوی | علیرضا داوودنژاد | |
۱۳۴۹ | تله تئاتر «دیکته و زاویه» | کارگردان هنری | داوود رشیدی | نویسنده: غلامحسین ساعدی کارگردان تلویزیونی: «حمید مصداقی» |
۱۳۴۷ | تله تئاتر «سیزیف و مرگ» | کارگردان هنری | داوود رشیدی | نویسنده: روبر مرل |
۱۳۴۷ | تله تئاتر «همسفر» | کارگردان هنری | داوود رشیدی | نویسنده: کامران قدیمی |
۱۳۴۷ | تله تئاتر «باجه» | کارگردان هنری | داوود رشیدی | نویسنده: ژان تاردیو |
۱۳۴۶ | تله تئاتر «خوشا به حال بردباران» | کارگردان هنری | داوود رشیدی | نویسنده: غلامحسین ساعدی |
۱۳۴۶ | تله تئاتر «صدایی در لیوان» | کارگردان هنری | داوود رشیدی | نویسنده: «ایزو دوری» و «لئوپولدو کوکو» |
۱۳۴۵ | تله تئاتر «ریچارد سوم» | کارگردان هنری | داوود رشیدی | |
۱۳۴۲ | تله تئاتر «سیسیل یا مکتب پدران» | بازیگر | جعفر والی |
دیگران از او چه می گویند
یکي از بهترين زمانهاي زندگيام موقعي بود که با «داوود» عزيزم در يک کوچه بهاري آشنا شدم. خانه من در اول کوچه بود و خانه او در آخر، اما «داوود» در همهچيز اول بود. در انسانبودن، در رفيقبودن، در مهربانبودن، در صادق بودن و در بازيگربودن.
يکي از بهترين زمانهاي زندگيام موقعي بود که با «داوود» عزيزم در يک کوچه بهاري آشنا شدم. خانه من در اول کوچه بود و خانه او در آخر، اما «داوود» در همهچيز اول بود. در انسانبودن، در رفيقبودن، در مهربانبودن، در صادق بودن و در بازيگربودن.
چه کسي ميتواند کار تحسينبرانگيزش را در نمايش کلاسيک «در انتظار گودو» فراموش کند؟ يا استعدادش را در ارايه نمايش «پيروزي در شيکاگو» ستايش نکند؟ و چه کسي مثل او ميتواند آنهمه نقشهاي گوناگون را بر پرده سينما بنشاند در تجسم شخصيتهاي متضاد در آثاري چون «فرار از تله»، «کندو»، «شيلات» و آن شخصيت ششانگشتي از شاهکار «هزار دستان»؟
«داوود» براي من در فيلم «طلوع انفجار» بازي کرد، به قول «بهزاد عشقي» -منتقد فيلم- او نقش قهرمان اسطورهاي را در آن فيلم برعهده داشت. نقشي که برازندهاش بود، چون خود او هم چهرهاي اسطورهاي در هنر سرزمين خودمان است. با يک بوسه، 80 سالگياش را از «سانفرانسيسکو» تبريک ميگويم.
او هم دلش برای کودکان میتپد
بهرام شاهمحمدلو
اواخر سال 1352 بود که گروه حرفهای تئاتر «کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان» از هم پاشید. علل آن بماند. ما پنج جوان فارغالتحصیل رشته تئاتر دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران با کولهباری از
تجربههایی در زمینه تئاتر کودک و نوجوان و در ضمن همکلاسی دوره سال 48 دانشکده، ارتباطمان با کانون قطع شد. هریک از ما به فکر برنامه کاری خود بود، از جمله من که باید بقیه خدمت سربازی را در طرح آموزشوپرورش بهعنوان دبیر انجام میدادم.
این گروه در کنار سایر گروههای تئاتر تنها گروه تخصصی در زمینه تئاتر کودک و نوجوان در اشکال و شیوههایی کاملا تازه و نو، در سطح کشور محسوب میشد و بیشتر جاها صحبت از جریان جداشدن این گروه از کانون بود و بسیاری از افراد مطرح از این جدایی خوشحال نبودند.
از جمله این افراد مطرح در سطح جامعه هنری «داوود رشیدی» مدیر واحد فیلم و سریال و تئاتر سازمان رادیو و تلویزیون ملی بود که با شنیدن این جریان اظهار تاسف کرده بود و در نتیجه پس از مشورت با مشاورانش و نیز رییس رادیو و تلویزیون وقت و گرفتن موافقت او، تصمیم به جذب این گروه پنجنفره در مجموعه واحد نمایش گرفته و موضوع را با ما در میان گذاشت.
با این مضمون که: «حیف است شما با تجربیات ارزندهای که کسب کردهاید پراکنده شوید.» و پس از دو، سه جلسه صحبت با ما و با حضور آقای «اسماعیل شنگله» عضو شورای واحد نمایش و کارگردان و تهیهکننده برجسته، قرار بر این میشود که ما به همراه چند نفر دیگر از بازیگران در گروهی به نام «گروه تئاتر امروز» که بنیانگذارش آقای «داوود رشیدی» بود.
گرد هم آمده و تجربیات خود را در عرصه تئاتر کودک و نوجوان از طریق تلویزیون به منصه ظهور گذاشته و برای اولینبار برای خردسالان و کودکان و نوجوانان کشور از طریق تلویزیون برنامههای تخصصی مربوط به آنها را طرح، تهیه و تولید کرده و به روی آنتن ببریم.
این اتفاق چه فرخنده اتفاقی بود افتاد که این «گروه تئاتر امروز» با اجراهای صحنهای، جُنگوارههای نمایشی، تلهتئاترها و سریالهای داستانی مخصوص مخاطبان مذکور، ولولهای در سراسر ایران ایجاد کرد و از این طریق بود که اغلب گروههای تئاتری که برای کودکان کار میکردند، در سراسر کشور شکل گرفتند و این تولیدات الگوی آنها بود.
حال اگر نبود نیت خیر این استاد مسلم هنرهای نمایشی و مدیر موفق واحد نمایش و پیگیریهای بیشایبه و حمایتهای متعددش، چهبسا چنین اتفاقی نیفتاده بود و تئاتر کودک و نوجوان در سراسر کشور ریشه نمیدواند و رشد نمیکرد.
اینکه این گروهها بعدا چگونه از نظر کیفی ارتزاق شدند و از نظر علمی و اصول هنرهای نمایشی در چه سطحی قرار گرفتند، به شرایط زمانی بعدها برمیگردد. اکنون در سالروز تولد 80سالگی و به دلیل همین عملکرد اساسی و اثرگذار ارج مینهیم این چهره ماندگار تاریخ تئاتر و سینمای ایران، «داوود رشیدی» را.
استاد استخوانخردکرده صحنه
حامد داراب
بیتردید او را با سریال «کلاه پهلوی» در نقش کشیش «موسیو آلفونس» یا سریال «مختارنامه» در نقش «نعمانبن بشیر انصاری» یا حتی با سریال «ولایت عشق» در نقش «فضل بن ربیع» نمیشناسیم، ما او را از سالهایی دور به یاد میآوریم، سالهایی که اگرچه نسل ما دهه شصتیها نبودیم تا به یاد آوریم، اما به استناد دوربینهایی که نگاه سنگین و چهره جدی او را از آن سالها در حافظه دارند؛ میشناسیمش و با چشم تحسین نگاهش میکنیم.
سالهایی دورتر از سریال «امام علی» که در نقش «ابن جبله» حضور داشت و زمانی که دیالوگ بر زبانش جاری میشد، هر شخصی میتوانست بفهمد که چرا باید او را استاد استخوانخردکرده صحنه خطاب کرد. ما و بسیاری چون ما، او را از تلهتئاتر «خوشا به حال بردباران» میشناسیم؛ اثری از غلامحسین ساعدی با کارگردانی چشمگیری که باید در همین یادداشت، برای اولین بار بگویم که در میانه دهه ۱۳۴۰ با آن، مانیفست «تلهتئاتر» را صادر کرد؛
اما عدهای هم او را با «دیکته و زاویه» یکی دیگر از آثار ساعدی که در سال ۱۳۴۹ با کارگردانی خاصش به صحنه رفت، به یاد میآورند و گروهی از اهالی صحنه نیز هستند که تا نام داوود رشیدی به میان میآید، از خاطرات خوش و شیرین خودشان و تئاتر سالهایی نهچندان دور صحبت میكنند، سالهای حضور او در خانه تئاتر ایران، سالهای زرین نمایش، و به قول انبوهی خاک صحنهخورده، سالهای دستنایافتنی.
داوود رشیدی، «آقا حسینی» فیلم «کندو»؛ «رضاشاه» فیلم «کمالالملک» و بنیانگذار یکی از اولین گروههای جدی تئاتر ایران در سال ۱۳۴۳ با عنوان «گروه تئاتر امروز» پیوسته با حضورش در گستره سینما و تئاتر این هنر دست به دهان در ایران، شوق امید و شور شکست انفعال را به اهالی و دوستداران صحنه در مدام داده است.
او به نمایش روح میدمد و این را من نمیگویم این را انبوهی مخاطب تئاتر، زمانی که چهره آرام و خنده همیشه نیمهاش را از پس سالها دوری با صحنه، در همین دهه 80 خورشیدی که گذشت، وقتی که نمایش «منهای دو» را در سالن اصلی تئاترشهر کارگردانی کرد، گفتند. امروز اما در سالروز ۸۰ سالگی داوود رشیدی باید نوشت که استاد استخوان خردکرده صحنه، به بهانه همه آنچه از صحنه به ما آموختهای، همه آنچه به صحنه بردهای و همه آنچه در صحنه زیستهای، سپاسگزاریم.
داوود رشیدی متولد 1312 تهران
احترام برومند متولد 1326 تهران
سال 1347، ما توسط یكی از دوستان روزنامه نویس كه دوست صمیمی آقای رشیدی و با برادر من هم دوست بود آشنا شدیم. البته هیچ نیت و قصد قبلی در كار نبود و ما تصادفا با هم ملاقات كردیم. از آن زمان تا حالا 43 سال میگذرد.
رشیدی:من و خانم برومند از اول ازدواجمان در تهران زندگی میكردیم و الان هم در تهران هستیم. با اینكه اوایل ایشان كارهای تلویزیونی انجام میدادند اما بعدها به دلایلی غیر از ازدواجمان، نشد كه كار را بهطور جدی ادامه دهد و بیشتر در منزل حضور داشت.
رشیدی:به هر حال همه زندگیها مشكلاتی دارند. یادم میآید اوایل انقلاب برای مدتی نه من و نه خانم برومند سر كار نمیرفتیم و مشكل داشتیم.
برومند: البته این را بگویم كه یكی از محاسن فوقالعاده داوود این است كه اتفاقات و خاطرات بد یادش نمیماند، اینكه یادش نیست را جدی میگوید چون واقعا چیزهای ناراحتكننده در خاطرش نمیماند.
برومند: به هر حال ما در دو خانواده متفاوت و شرایط متفاوت بزرگ شدهایم. مثلا من در ایران بزرگ شدهام و داوود در خارج از ایران. طبیعتا با هم متفاوتیم ولی از هم پرت نیستیم.
اگر همسر من معتقد باشد كه مثلا من نباید با خواهرم رفتوآمد داشته باشم یا من چنین چیزی از او بخواهم قطعا باعث بروز مشكلاتی بین ما میشود. ما سر خیلی چیزها جروبحث میكنیم ولی از لحاظ عقاید فكری و روحی بهشدت تفاهم داریم.
رشیدی: چیدمان خانه سلیقه احترام است و اختلاف سلیقه ما در این مورد نهایتا به جای تابلوها ختم میشود. چیدمان خانه كار و سلیقه اوست و من بسیار تابع هستم.
برومند: وقتی ازدواج كردم، بسیار جوان بودم. در خیلی از موارد و بهخصوص دكوراسیون خانه بیشتر از اینكه تحتتأثیر خانواده خودم باشم، از خانواده همسرم الهام گرفتهام. مثلا منزل خواهر آقای رشیدی، بسیار زیبا تزئین شده است و من گاهی یك دفعه میفهمم كه دارم خانه را مثل او درست میكنم. یا خانه پدرش بسیار زیبا و كلاسیك بود و من خیلی دوست داشتم و همیشه آن خانه در ذهنم هست.
برومند: توصیههای من راجع به ظاهر آقای رشیدی گاهی پذیرفته میشود و گاهی نه. خیلی وقتها قبول میكند ولی وای به روزی كه روی دنده لج بیفتد! مثلا گاهی پیش میآید كه میگویم:«لباسها و كفشت قهوهایست، جورابت مشكی. جورابت را عوض كن.» میگوید: «نه همینی كه من الان پوشیدهام خوب است، تو چه كار داری؟ من دیگه حوصله ندارم، اذیتم نكن.» ولی معمولا بهنظر من احترام میگذارد و حتی با هم برای خرید لباس میرویم. من هم اگر او لباسهایم را دوست نداشته باشد یا حتی مِن مِن كند، لباسهایم را تغییر میدهم.
رشیدی: ما هیچ وقت در مورد مسائل مهم و بزرگ با هم اختلاف نظر و عقیده نداشتهایم. چیزهای كوچك و پیش پا افتادهای بوده كه این تفاوتها هم برای همه زن و شوهرها پیش میآید. ما هیچ وقت دعوا به آن معنا كه كاسه بشقاب بشكنیم، نداشتهایم.
برومند: چیزی نبوده كه من دوست داشته باشم و او بدش بیاید.
رشیدی: حتما، چون من كه كار خاصی انجام نمیدهم و مدیریت خانه با ایشان است. من فقط در شلوغ كردن و ریخت و پاش كردن خانه كمك میكنم!
برومند:من اصلا توقع كمك ندارم. ولی او هم اگركاری از دستش بر بیاید انجام میدهد. به هر حال از اول خیلی به این كمك كردن عادت نكرده كه خرید كند یا كارهای خانه را انجام دهد.
برومند: من عاشق مهمانی گرفتنم ولی الان خیلی خسته میشوم. ضمن اینكه شغل داوود و خیلی از آدمهایی كه ما با آنها رفتوآمد داریم، چندان حساب و كتاب ندارد و نیمشود ساعت مشخصی برای آن تعیین كرد و وقتهایمان، سخت با هم جور میشود.
رشیدی: من اهل خانهام و ترجیح میدهم كه به خانهام بیایند نه اینكه من بروم. خانم برومند خیلی وقتها دوستان قدیم مرا دعوت میكند و واقعا در این مورد هوای من را دارد.
برومند: بله. در جریان كارهای دوستان همكارش هست ولی چون اعتقاد دارد تلفن برای كارهای ضروری ساخته شده، معمولا كوتاه حرف میزند.
رشیدی: خیلی! بعضی وقتها نیم ساعت با تلفن حرف میزند!
رشیدی: محبت و آرامش و احترامی كه ما برای هم قائلیم رابطه ما را نگه داشته است. هر وقت كه من كاری را شروع میكنم، میبینم كه خیلی جاها احترام به اندازه من، به كار اهمیت میدهد و برای آن دلواپس و نگران است. من سعی میكنم كه مشكلات كارم را به خانه نیاورم ولی همسرم به هر حال ناراحتیها و نگرانیهایم را حس میكند و دركم میكند.
برومند: اصل رابطه ما بر دوست داشتن و عشق استوار است و درك متقابل كه همه، آن را داریم. من، همه سعیم را میكنم كه داوود را درك كنم و راضی نگهش دارم. او هم هیچ وقت چیزی را به من تحمیل نمیكند و با من صادق است.
راز بیست ساله داوود رشیدی فاش شد
حضور داود رشیدی در استادیوم آزادی، فی نفسه جالب است اما این واقعه از حیثی دیگر نیز اهمیت دارد.
داوود رشیدی سال ها پیش در گفتگو با مجله طنز و کاریکاتور، در برابر این سوال که به فوتبال علاقه دارد یا خیر، گفته بود: بله، اتفاقاً من طرفدار پر و پا قرص یکی از همین رنگ ها هستم ( نقل به مضمون ).
اما وقتی که خبرنگار طنز و کاریکاتور از او پرسید "طرفدار کدام تیم هستید؟ آبی یا قرمز؟"، داوود رشیدی از پاسخ دادن طفره رفت تا به قول خودش دوستداران خودش در تیم رقیب را از دست ندهد.
این گونه شد که کسی نفهمید داوود رشیدی پرسپولیسی است یا استقلالی. اما در بازی پرسپولیس و الغرافه، این راز مگو بالاخره فاش شد!
اگر به جای داوود رشیدی مرتضی احمدی کنار مسن رضایی نشسته بود، می گفتیم که مرتضی احمدی این کاره است و همیشه به ورزشگاه آزادی می آید ( هر چند که آقا مرتضی صریحاً به پرسپولیسی بودن خودش اعتراف کرده است! )، اما داوود رشیدی آن قدرها به استادیوم آزادی نمی آید. بازی دیروز برای پرسپولیسی ها مهم بود و او هم مثل سایر پرسپولیسی ها در استادیوم آزادی بود!
جشن تولد داوود رشیدی با حضور خاتمی / خاطرهگویی متفاوت هنرمندان از یک بازیگر
جشن تولد 80 سالگی داوود رشیدی با حضور سید محمد خاتمی و با رونمایی از نخستین جلد کتاب مجموعه آثار این هنرمند، برگزار شد.
به گزارش خبرنگار بخش تئاتر خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا)، در مراسمی که شامگاه (سهشنبه 25 تیر ماه) برگزار شد، سید محمد خاتمی رئیس جمهوری پیشین کشورمان در جمع هنرمندان حاضر شد.
در این برنامه که به همت مجلهی «بخارا» و با همکاری بنیاد فرهنگی اجتماعی «ملت» برپا شد، هنرمندانی همچون علی نصیریان، مرضیه برومند، داریوش شایگان، اکبر زنجانپور، جعفر والی و هوشنگ گلمکانی درباره داوود رشیدی صحبت کردند.
در آغاز برنامه علی دهباشی سردبیر و مدیر مسئول مجلهی «بخارا» که اجرای برنامه را هم برعهده داشت حضور هنرمندان و رئیس دولت اصلاحات را خیرمقدم گفت.
سپس داریوش شایگان - نویسنده - بهعنوان یکی از دوستان نزدیک داوود رشیدی، به عنوان اولین سخنران برنامه از سابقه دوستیاش با او و تئاتر چند دهه پیش گفت.
نصیریان: داوود رشیدی یکی از ارکان موج نو تئاتر ما بود
سپس علی نصیریان دیگر هنرمند با سابقه تئاتر با اشاره به وضعیت تئاتر ایران در اوایل دهه 30 و شکلگیری جریان تازه تئاتری گفت: در آن دوره، تئاتری شکل گرفت که سبک و شیوهاش با تئاتر لالهزار تفاوت داشت. البته بعد از کودتای 28 مرداد که تئاتر سعدی را آتش زدند ما جایی برای کارکردن نداشتیم و به هنرستان هنرپیشگی رفتیم و جریان نو تئاتر ایران از آنجا شروع شد.
این کارگردان تئاتر ایران تصریح کرد: از طریق فهیمه راستکار با شاهین سرکیسیان که هنرمند ارمنی بود، آشنا شدیم. او تحصیل کرده تئاتر نبود اما به تئاتر زمان خودش آگاه بود و به ما شیوه اجرایی «استانیسلاوسکی» را آموزش داد و مساله تازهای به نام احساس و الهام را مطرح کرد که مُتد تازهای بود.
نصیریان یادآور شد: ما جوان بودیم و آرزوی کار داشتیم اما امکاناتی نبود.
وی با ارائه توضیحاتی درباره شکل گیری اداره هنرهای دراماتیک در ایران یادآور شد: دهه 30 و 40 تعدادی از فرنگ رفتهها به ایران آمدند و به بدنه جوان تئاتر ما اضافه شدند. کسانی مانند منوچهر انور ،خجسته کیا، حمید سمندریان، پری صابری و ... ما را با تئاتر روز دنیا آشنا کردند و در این میان داوود رشیدی بعد از حمید سمندریان از همه فعالتر بود.
نصیریان با اشاره به آغازهمکاریاش با داوود رشیدی افزود: او برای دومین نمایشش به من پیشنهاد بازی داد و با هوشمندی که داشت متن بسیار خوبی را انتخاب کرد که با فضای جامعه ما هماهنگ بود و پس از آن دوستی و همکاری ما شکل گرفت.
این بازیگر با سابقه تئاتر ایران با تاکید بر نقش فرنگرفتهها در تئاتر ایران و موج جدید آن یادآور شد: داوود رشیدی یکی از ارکان موج نو تئاتر ما بود. نمایش «در انتظار گودو»ی او نقطه عطف جدی در تئاتر ماست. اینکه یک جوان در آن زمان متنی از بکت اجرا کند، اهمیت بسیار دارد و داوود به شایستگی آن را اجرا کرد که نشان میدهد از عمرش نهایت بهرهبرداری را برای خدمت به مردم و جامعه خود کرده است.
علی نصیریان در پایان سخنانش تاکید کرد: داوود باید از این عمر راضی باشد چون به فرهنگ مملکت خدمت کرد و علاوه بر آن معلمی کرد و شاگردان بسیار خوبی داشت. ضمن اینکه مدیریت هم کرد. همیشه راهگشا و دوست مهربان، خوب و با فرهنگی بوده است و من بسیار از او آموختم و اینجا لازم میدانم بابت همه این چیزها، تشکرم را تقدیمش کنم.
اکبر زنجانپور: ای آقا چه روزگاری بود!
اکبر زنجانپور سومین سخنران برنامه در آغاز سخنانش گفت: وقتی آدمی به سن 70 و 80 سالگی میرسد و عکسهایش را نگاه میکند، میبیند این عکسها هیچ ربطی به عکسهای 20 سالگیاش ندارد و آدم نمیداند کجا ایستاده است. اما در ذهنمان و در تنهایمان خود را دنبال میکنیم.
او یادآور شد: روزی که داوود را دیدم جوان و سرحال بود و نمایشش «در انتظار گودو» شاهکار صحنه بود. ضمن اینکه در اولین فیلمش «فرار از تله» بازی بسیار قدرتمندی داشت.
زنجانپور در بخش پایانی صحبتش اضافه کرد: بچههای بازیگری با عشق وافر سرگشتگی و گاه جنون میآیند. همه ما با بدن و صدای خوب میآییم و برای آیندهمان پر از شعف هستیم اما کم کم به جایی میرسیم که میگوییم «ای آقا چه روزگاری بود!»
هوشنگ گلمکانی منتقد با سابقه سینما نیز نکتهای دربارهی تاثیر داوود رشیدی در بازیگری سینما مطرح کرد و گفت: اولین بازیگران سینمای ایران تئاتریها و بچههای رادیو بودند، البته نگاه تئاتر ایران درآن سالها نوعی نگاه سنتی به نمایش بود و حتی چپها هم نگاهشان به تئاتر کلاسیک بود و هنوز تئاتر «آوانگارد» به ایران نیامده بود.
وی با اشاره به غلبه فیلمفارسی در دهه 30 و 40 یادآور شد: این موضوع باعث شد تا تئاتریها که هنرمندان جدیتری بودند از سینمای فیلمفارسی رویگردان شوند تا اینکه دوباره سال 48 با فیلم «گاو» موج نو سینمای ایران شکل گرفت و دوباره تئاتریها با سینما آشتی کردند.
این منتقد با یادآوری بازی داوود رشیدی در فیلم «فرار از تله» به کارگردانی زنده یاد جلال مقدم تصریح کرد: مقدم خودش هم روحیه آوانگاردی داشت اما حضور رشیدی در فیلم او نقطه عطفی به شمار میآمد. او از فرنگ آمده بود و نامش با «بکت» که از مظاهر تئاتر مدرن بود گره خورده بود. وقتی اولین عکسها و خبرهای او در مطبوعات آن زمان منتشر شد، متوجه شدم در سینمای ایران دارد اتفاقی میافتد چون وجهه روشنفکری او وزن بازیگری سینما را اضافه میکرد و این چنین بود که داوود رشیدی عیار بازیگری سینما را تغییر داد و وزن و اعتبار بیشتری به آن بخشید.
خاطرهگویی جعفر والی
در ادامه برنامه جعفر والی دیگر هنرمند با سابقه تئاتر و سینما سخنان کوتاهی دربارهی داوود رشیدی مطرح کرد و گفت: چه سعادتی است آدم درباره دوست حرف بزند.
این هنرمند که ساکن کانادا است یادآور شد: با داوود پیش از اینکه به ایران بیاید آشنا بودم چون با خانوادهاش نسبت دوری داریم، مادرم همیشه میگفت: او رفته فرنگ که تئاتر بخواند.
جعفر والی با بیان خاطرهای از یکی از همکاریهایش با داوود رشیدی افزود: ما در اداره تئاتر با یکدیگر کار میکردیم شوق فراوانی داشتیم. اما امکاناتی نبود. من در یکی ازنمایشهای او نقش دلقک را بازی کردم و آنقدراین نقش را دوست داشتم که دلم میخواست پس از آن دلقک سیرک شوم.
برومند: داود رشیدی به گردن همهی ما حق دارد
مرضیه برومند دیگر هنرمند تئاتر و سینما نیز در ادامه این برنامه به نقش داوود رشیدی در شکلگیری آثار تئاتری و سینمایی برای کودکان اشاره کرد و با لحن طنز همیشگیاش گفت: من خواهر زن او هستم یا همان نون زیر کبابش!
او با بیان خاطراتی از دوره کودکی و نوجوانی و دوستیاش با سوسن تسلیمی اضافه کرد: در آن دوره ما در مدرسه تئاتر کار میکردیم و به تدریج از رادیو سردرآوردیم و خواهرم احترام مجری تلویزیون شد. برنامه کودک اجرا میکرد و خیلی محبوب بود و باعث افتخارمان شده بود.
برومند افزود: خواهرم احترام از همان بچگی برایمان الگو شد چون خیلی قشنگ شعر میخواند. در آن دوره ناگهان بدون هیچ زمینهای نام داوود رشیدی در مطبوعات مطرح شد. البته برای ما خیلی آدم دور از دسترسی بود.
او همچنین به آشناییاش با دکتر غلامحسین ساعدی اشاره کرد و یادآور شد: مطب دکتر ساعدی کنار مدرسه ما بود و پنجرهاش به کلاس ما باز میشد اما ما نمیدانستیم او همان «گوهر مراد» است و خیلی شیطنت میکردیم و برایش شعر میخواندیم تا اینکه مادربزرگ سوسن تسلیمی مریض شد و سوسن او را پیش دکتر ساعدی برد و تازه ما فهمیدیم او همان «گوهرمراد» است. جالب اینجاست که او دوست صمیمی داوود و شاهد عقد خواهرم بود.
مرضیه برومند با بیان خاطراتی از ازدواج خواهرش و داوود رشیدی ادامه داد: ناراحت بودم چون میخواستم تئاتر بخوانم اما اگر کنکور قبول میشدم ممکن بود دیگران فکر کنند، شوهرخواهرم برای من پارتی بازی کرده است.
این هنرمند تئاتر ، سینما و تلویزیون داوود رشیدی را شوهر خواهری بسیار خوب و شیرین توصیف کرد که عیب بزرگش جرزنی در بازیها است و سرخواهر زنهایش کلاه میگذارد.
برومند سپس به نقش داوود رشیدی در سینما و تئاتر کودک اشاره کرد و یادآور شد: این نقش او تا به حال مغفول مانده و شاید بسیاری از شما ندانید، اگر امروزه تلویزیون برای بچهها برنامه دارد و اگر سینمای کودک به مفهوم امروزیاش داریم، مرهون داوود رشیدی است.
کارگردان سریال «آبپریا» توضیح داد: سال 51 نخستین گروه تئاتر کودک را در کانون پرورش فکری تاسیس کردیم که کارگردان ما «دان لافون» هنرمندی از آمریکا بود به مدت دو سال آثار بسیار خوب و تاثیر گذاری در کانون اجرا کردیم اما متاسفانه اتفاقاتی افتاد که مورد تایید ما نبود. آن زمان هم بلاهای زیادی سر ما آمد، نمایشهایمان سانسور می شد و اجازه نداشتیم برخی از نمایشنامههای موردعلاقهمان را کار کنیم. ضمن اینکه به شکل لباسهایمان معترض بودیم. بنابراین استعفا دادیم و از کانون بیرون آمدیم. همه ما شرایط بسیار سختی داشتیم و در این دوره داوود رشیدی که مسئول واحد نمایش بود، دفتری را برای ما فراهم کرد.
مرضیه برومند یادآور شد: در دوره مدیریت او بود که سریالهایی همچون «سلطان صاحبقران»،«دایی جان ناپلئون»،«قصههای مثنوی»،«خانه به دوش»،«تلخ و شیرین» و ... ساخته شد. او آن دوره فکر کرد زمان آن رسیده که گروهی در تلویزیون برای بچهها برنامه بسازد و تئاتر هم اجرا کند به همین دلیل شرایط کار را برای ما فراهم کرد و در آن دوره برنامههای بسیار خوبی ساخته شد.
او ادامه داد: اگر بعد از انقلاب برنامه کودک ساخته شد سابقهاش به پیش از انقلاب بر میگردد و داوود رشیدی به گردن همه ما حق دارد و من به جای همه بچهها از او تشکر میکنم.
همچنین علی دهکردی به عنوان نمایندهای از انجمن بازیگران خانه سینما بیانیهای را از سوی این انجمن خواند و با تبریک تولد داوود رشیدی گفت: استاد رشیدی از بدو فعالیت خانه سینما همیشه در کنار انجمن بازیگران بوده و در بسیاری از دورهها ریاست انجمن را برعهده داشته است.
سپس اتابک نادری مدیر جدید مجموعه تئاتر شهر نیز با تبریک تولد داوود رشیدی، هدیهای را از سوی همه بچههای تئاتر شهر به او ارائه کرد و گفت: من با شما فاصله سنی زیادی دارم ولی برایم افتخار زیادی است که بعد از سمت جدیدم در مجموعه تئاتر شهر برایم کارت تبریک فرستادید و روی آن نوشتید دوست عزیزم.
تشکرهای متفاوت داود رشیدی از حاضران
به گزارش ایسنا، در بخش پایانی برنامه داوود رشیدی روی صحنه آمد و در سخنانی خودمانی گفت: چه بگویم به ما بازیگران باید متن بدهند تا چند روز بر روی آن کار کنیم و بعد بتوانیم حرف بزنیم اما حرف زدن فی البداهه را بلد نیستم فقط میتوانم بگویم از همه دوستانم و همه حاضران شرمندهام.
او خاطرات بامزهای از دوستانش تعریف کرد و خطاب به محمود بصیری که از هنرمندان حاضر در برنامه بود، گفت: او خیلی با نمک و شیرین و صمیمی است، بعضی از وقتها ماشین مرا میگرفت که روغنش را عوض کند اما چهار پنج روز طول میکشید تا آن را برگرداند و من میدیدم تا بندرعباس رفته و آمده است.
رشیدی خطاب به علی نصیریان گفت: از دوست بزرگوارم که همیشه جدی است و بسیار منضبط و محترم و پیگیر بسیار تشکر میکنم. از نان زیر کباب هم تشکر میکنم از دخترم لیلی و پسرم دکتر فرهاد که مایه افتخارم است و جایزه بزرگ بینالمللی برده است هم، متشکرم.
داوود رشیدی همچنین خطاب به داریوش شایگان گفت: قربونت بروم چه خاطراتی داشتیم و چه سفرهایی رفتیم.
او سپس یکی از خاطراتشان را تعریف کرد.
در بخش پایانی این برنامه جلد اول مجموعه نوشتهها و ترجمههای داوود رشیدی که به کوشش محمد علی منصوری گردآوری شده رونمایی شد.
سپس داوود رشیدی در میان اعضای خانوادهاش احترام برومند، لیلی و فرهاد فرزندانش نوه و عروسش کیک تولدش را برید.
احترام برومند از همه حاضران قدردانی کرد و از بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار، بنیاد ملت، مجله بخارا و علی دهباشی، قدردانی کرد.
لیلی رشیدی کیک تولد پدرش را برید و سپس جام نقرهایکار هنرمندان تبریز از طرف موسسه «ملت» به این هنرمند تقدیم شد.
حاضران برای داوود رشیدی شعر تولد، تولدت مبارک را خواندند.
در حاشیه:
جشن تولد داوود رشیدی با حضور هنرمندانی همچون ناهید توسلی، داریوش اسدزاده، حبیب رضایی ، محمدعلی سپانلو، محمدرضا اصلانی، الهام پاوه نژاد، غلامرضا موسوی، عادل بزدوده، سروش صحت، مریم معترف، مهدی فخیمزاده، بهرام شاه محمدلو، نگار اسکندرفر، مسعود رایگان ، امیر اثباتی، سودابه فضایلی،نظام کیایی و ... برگزار شد.
این برنامه صد و بیست و ششمین شب مجله بخارا با نام «شب داوود رشیدی» بود.
پس از ورود سید محمد خاتمی به این برنامه، حاضران با کف زدن بسیار به رئیس دولت اصلاحات خوشآمد گفتند. رئیس جمهوری پیشین کشورمان همانطور که از قبل اطلاع داده بود بعد از اولین سخنرانی، مراسم را ترک کرد که رفتن او هم با تشویق هنرمندان همراه شد.
دراین برنامه دو فیلم از ساختههای رسول صدرعاملی و شهرام علیدی درباره داوود رشیدی پخش شد.
قرار بود عزتالله انتظامی نیز یکی از سخنرانان برنامه باشد اما به دلیل پا درد نتوانست در این برنامه حاضر شود و متن کوتاهی خطاب به رشیدی نوشته بود که خوانده شد.
همچنین قرار بود دکتر محمدرضا عارف در این برنامه حضور داشته باشد که او هم نتوانست بیاید و فرزندش حمیدرضا پیام او را آورد و هدیهای نیز به داوود رشیدی اهدا کرد.
احمد مسجد جامعی وزیر پیشین فرهنگ و ارشاد اسلامی در اواسط برنامه به این جمع اضافه شد.
- نویسنده : یزد فردا
- منبع خبر : خبرگزاری فردا
پنجشنبه 26,دسامبر,2024