در بخشی از سرمقاله امروز کیهان آمده است:
چند سال پیش برخی مطبوعات آمریکایی نوشتند که رابرت گیتس به هنگام تصدی ریاستسازمان سیا تکیه کلام ویژهای داشت مبنی بر اینکه ایرانی میانهرو و معتدل وجود ندارد و ایرانی میانهرو، ایرانی مرده است! تاریخ یکصد سال اخیر ایران انباشته از این حقیقت است که قدرتهای زورگوی عالم فقط با انقلابیون مسلمان و عالمان دینی در ایران سرستیز نداشتند بلکه مبارزان میهندوست و طرفداران استقلال ایران را نیز تحمل نکردند. درباره کارنامه دکتر محمدمصدق حرف و حدیث و نقد فراوان است اما آنچه مسلم است اینکه او میگفت اجرای احکام اسلامی به من ارتباطی ندارد و من فقط دنبال ملی کردن نفت ایرانم. او به آمریکا خوشگمان بود و بارها به امید دیدن دم آمریکا و مهار انگلیس به نیویورک رفت و مذاکره کرد اما این تکاپوی پردامنه مانع از خیانت آمریکا و همراهی با پروژه امآیسیکس انگلستان در اجرای پروژه کودتای 28 مرداد 32 نشد. تجربه دورتر، نهضت مشروطیت (1285شمسی) و سپس روی کار آمدن استبداد رضاخانی به واسطه کودتای سوم اسفند 1299 است. سیاست انگلیسی تفرقه بینداز و نابود کن در نهضت مشروطیت به ثمر نشست و حاصل خون دل انقلابیون را به غارت برد. وقتی توانستند میان سران نهضت (از جمله شیخ فضلالله نوری، سیدعبدالله بهبهانی و سیدمحمد طباطبایی و...) اختلاف بیندازند و آنها را به هم بیاعتماد کنند، اولین ضربه مهم به نهضت خورد و آخرالامر، اعتبار کلیت نهضت زیرسوال رفت و سرانجام در فضای ناامیدی عمومی، استبداد بازگشت و انگلیس ظرف چند سال ، فعال مایشاء ایران برای حداقل 20 سال شد.
آن روز فریاد شیخفضلالله نوری خطاب به همرزمان سابق خود شنیده نشد که «ایها الناس من به هیچ وجه منکر مجلس شورای ملی نیستم بلکه من مدخلیت خود را در تاسیس این اساس بیش از همه کس میدانم... اختلاف میان ما ولامذهبهاست که منکر اسلامیت و دشمن دین حنیفاند»و «آنچه خیلی لازم است برادران بدانند و از اشتباهکاری خصم بیمروت بیدین تحرّز نمایند این است که چنین ارائه میدهند که علما دو فرقه شدهاند و با هم حرف دینی دارند و با این اشتباه کاری، عوام بیچاره را فریب میدهند که یک فرقه مجلسخواه و دشمن استبدادند و یک فرقه ضدمجلس و دوست استبداد! لابد عوام بیچاره میگویند حق با آنهاست که ظلم و استبداد را نمیخواهند افسوس که این اشتباه با هر زبانی و به هر بیانی بخواهیم دفع شود، خصم بیانصاف نمیگذارد». کمتر از یک سال پس از شهادت مظلومانه شیخ فضلالله نوری به دست یفرمخانارمنی، سیدعبدالله بهبهانی (ظاهرا طیف مقابل شیخ) از سوی کمیته دهشت (باند تروریستی وابسته به حیدرخان عمو اوغلی) ترور شد و آیتالله طباطبایی با غصه گفت «سرکه ریختیم، شراب شد». پس از آن نیز آزادیخواهان وطندوست -ولو بیادعا درباره تشکیل حکومت اسلامی- یکی پس از دیگری ترور و محبوس و تبعید شدند.
صدسال پس از آن ماجرا- مهرماه 1387- پایگاه اینترنتی پیکنت وابسته به ضد انقلاب خارج نشین، از ملاقات همکار خود با آقای «ح» از مشاوران ارشد آقای خاتمی در یکی از ساختمانهای ریاستجمهوری واقع در خیابان نوفل لوشاتو و در تاریخ سوم مرداد 1384 خبر میدهد. آقای «ح» [عضو مرکزیت حزب منحله مشارکت] در این ملاقات مخفیانه که 3 سال بعد فاش میشود، به خبرنگار میگوید «ترجیح میدهم درباره خاتمی صحبت نکنم مبادا که به او بر بخورد. او با ما تفاوت داشت. خاتمی روحانی بود و گروه خونیاش بیشتر به مجمع روحانیون میخورد. حزب مشارکت ما هم با مجمع خیلی فرق دارد. هر چند خاتمی در بین اعضای مجمع بهترین است. مجمع روحانیون، بدترین خیلی دارد. ما از ابتدا هم میدانستیم خاتمی با ما فرق دارد. بین اجزای سیستم فکری او سازگاری وجود ندارد. او آخرین میخ را بر تابوت اصلاحات زد». وقتی کسانی بتوانند درباره یک همجناحی دیرین خود چنین سخن بگویند و او را با شاهسلطان حسین بیکفایت و اردکلنگ و... مقایسه کنند، چرا باید با نامزد مدعی حمایت از او (آقای روحانی) در انتخابات سال 92 که مواضعی به مراتب اصولیتر از خاتمی دارد، همدلی کنند و حرمت وی را پاس دارند؟! باید به تدبیر آقای روحانی در این باب آفرین گفت که در همین مصاحبه دیروز تصریح کرد رئیسجمهور ملت ایران است و نه نامزد اشخاص و گروههای سیاسی. این یعنی که رئیسجمهور منتخب خود را بدهکار گروههای خاص نمیداند. البته یک جمله از همین آقای «ح» به یادگار مانده که شهریور 1391 در مصاحبه با نشریه اندیشه پویا تصریح کرد «مجمع روحانیون در دوره دوم ریاستجمهوری هاشمی رفسنجانی با وی مشکل پیدا کرده بود... هاشمی یک گیر داشت و میگفت انگار مرکز تحقیقات استراتژیک را که زمانی در دست موسوی خوئینیها بود، تبدیل به تحریریه روزنامه سلام کردهاند. ولی ما گفتیم باید با هاشمی کار کرد و او را رها نکرد. هاشمی هر نظری داشته باشد، ما کار خودمان را میکنیم. من و بهزاد نبوی تا دوم خرداد 76 در مرکز تحقیقات استراتژیک بودیم».
«جمهوری اسلامی ایران» پیروز بزرگ ماجرای حماسی روز جمعه 24خرداد است و تنها بازندگان این جشن بزرگ ملی، کسانی هستند که برای مردم و نظام دام گستردند و 4 سال پیش کشور را به آغوش بیثباتی و بیقانونی بردند. آنها اکنون به توهم پیروزی، خود را لو داده و میگویند هیچ شبههای در این انتخابات وجود ندارد و دموکراسی پیروز شده است؛ در واقع شهادت میدهند دموکراسی را صرفا هنگامی میپذیرند که پیروز باشند وگرنه حاضرند خانههای جدول دشمن را پر کنند. قرآن درباره این قبیل میفرماید : «ای پیامبر بگو آیا آگاه کنیم شما را که زیانکارتر از همه در عمل کیست؟ آنها که تلاششان در زندگی دنیا نابود شد و گمان میبرند که نیکو عمل کردهاند» (آیات 103 و 104 سوره کهف).
- نویسنده : یزد فردا
- منبع خبر : خبرگزاری فردا
سهشنبه 24,دسامبر,2024