حسین انتظامی نماینده مدیران مسئول در هیات نظارت بر مطبوعات نوشت:

معادلات ریاضی و فیزیک، ‌معمولا پس از حل شدن مورد آزمون مجدد قرار می گیرند که اصطلاحا" به آن تست می گویند؛ به این معنا که از مسیر معکوس نیز حل می شوند تا اعداد با هم بخواند. چنانچه تست و آزمون معکوس، ‌جواب نداد به معنای آن است که حل معادله از اساس، غلط بوده است.
دموکراسی، ‌نحوه بالا رفتن است ؛ تست دموکراسی، نحوه پایین آمدن است. چه بسیار کشورهایی که افراد در فرایندی ظاهرا" دموکراتیک، بالا می روند و رئیس جمهور می شوند اما پایین نمی آیند! چنین پدیده هایی به معنای آن است که اطلاق دموکراسی درباره آن مصادیق، غلط است.
در نظام جمهوری اسلامی خوشبختانه تست دموکراسی نیز جواب داده است. روسای جمهور پس از دوره هشت ساله از نردبان قدرت پایین می آیند و به چرخش نخبگان تن می دهند. این فی نفسه ارزشمند است (داخل پرانتز باید گفت که اشکالات دیگری به ما وارد است که در «ما نحن فیه» نیست و بحث ما را عوض نمی کند. از جمله آن که بجز دومین رئیس جمهور که به شهادت رسید و سومین رئیس جمهور که عالی ترین مقام کشور شد بقیه ‌آنها را عملا" با لعن و نفرین بدرقه کرده ایم و هنوز ول کن نیستیم !)

دولت آقای احمدی نژاد ظاهرا" ماه ها و بلکه هفته های پایانی خود را می گذراند. اینک در پایان راه چند گزاره را مرور می کنیم:
1- ما به لحاظ فرهنگی، اثبات خود را در نفی دیگری جستجو می کنیم ، لذا معمولا دولتی که بر سرکار می آید چنان نمایش می دهد که کل عملکرد دولت های قبلی، یکسره بر مسیر باطل بوده است و خودش ناجی است. این تسلسل را پایانی نیست مگر آن که فرهنگ عمومی ما درست شود. ضمنا"متوجه نتیجه طبیعی چنین القائاتی در افکار عمومی نیستیم زیرا فهمی که مردم از این استقراء دارند ، اجماعی مرکب پدید می آورد که پس کل حاکمان، مساله دارند!
البته دور از انتظار نیست که آقای احمدی نژاد طوفان درو کند زیرا او باد کاشته است و این سنت الهی منتظر اوست : با هر دستی که بدهی با همان دست می گیری .

2- آقای احمدی نژاد برآمده اصولگرایان است. اگر ناموفق بوده و یا حتی خراب کرده، بی انصافی و جعل تاریخ است که این انتساب را از اساس منکر شویم. هر چند در طیف وسیع اصولگرایی سه رویکرد قابل مشاهده است :
گروهی از ابتدا یعنی از سال 84 با ایشان زاویه یافتند ، چه علنی و چه با سکوت خود. این گروه «اصولگرایان منتقد» نام گرفتند. بعضی از چهره های اصیل اصولگرایی نیز در این زمره اند.
گروه دوم با وجودی که ایشان را وصله ناچسبی می دانستند اما بنا به مصالحی و‌ از ‌‌‌‌جمله تبعیت از رهبری حمایت کردند. اصولگرایان ریشه دار و کهنه کاران اصولگرایی که در جبهه پیروان خط امام و رهبری تجلّی دارند عمدتا در این گروه جا می گیرند.
گروه سوم یعنی نو اصولگرایان، حمایت از ایشان را تا حد زندیق خواندن منتقدان انجام دادند (‌و بعضا انجام می دهند) این گروه را از آن جهت نو آمده می دانیم که تقریبا هیچکدام در دهه های 60 و 70 سابقه عضویت یا همکاری با گروه های سیاسی شناسنامه دار جناح راست نداشته اند و ظهور و احساس تکلیف آنان حداکثر به 15 سال می رسد. این طیف در ماه های اخیر برای آن که اشتباهات هشت ساله خود را توجیه کند «گفتمان سوم تیر» را مطرح ساخت و جمله مشهور تاریخی را تکرار می کند که «خود احمدی نژاد خوب است اما اطرافیانش آدم های منحرفی هستند» هر چند در فرایندی تدریجی و زیرپوستی از خود رئیس جمهور نیز اعلام برائت کرده است .

3- آقای احمدی نژاد در حالی از ریاست جمهوری خداحافطی می کند که اشکالات زیر محصول او دانسته می شود :
- مفاهیمی ارزشی و مهم از جمله موعود گرایی، استکبار ستیزی، انقلابی بودن و عدالت را به دلیل تفاسیر بدیع یا اجرای ناکارآمد ، دستمالی کرد که احیای مجدد یا باز تعریف آنها نیازمند انرژی بسیار زیادی است .
- روشهایی را باب کرد که تا پیش از حکومت او وجود نداشت یا کمرنگ بود، از جمله افشاگری خیابانی و معمولا" بی بنیاد ، بی حرمتی به بزرگان، تضعیف جایگاه مرجعیت و روحانیت و نخبه ستیزی . همچنین در دوره او اخلاق در سطح مدیران و به تبع آن جامعه، ‌آسیب دید. این روشها به تدریج رگه گفتمانی و حتی پارادایمیک پدید آورد و تبدیل به الگوی غالب و رایج شد. البته این روشها توسط او تاسیس نشده بلکه اصولا نمادی از تفکر چپ است . به همین جهت می توان ادعا کرد که تخم این کینه ورزی در دوره حاکمیت اصلاح طلبان کاشته شد زیرا رفتار و کنش های سلبی، ‌پیشران اصلی، مکتب مدیریتی چپ است و آقای احمدی نژاد همان نگره را به کمال رساند!
- بی توجهی به اصل تفکیک قوا و حدود اختیارات رئیس جمهور در قانون اساسی، اجرای گزینشی قوانین و گردن کشی در برابر قانون
- انتخاب و پیاده سازی سنتزی غیرهمگن از الگوهای رایج؛ الگوهایی که در خاستگاه خود ، اولا" قسیم یکدیگرند و ثانیا" هر یک ، بسته ای منسجم را نمایندگی می کنند اما او مثلا در حوزه اقتصاد، ترکیبی از سوسیالیسم – پوپولیسم را پیاده می کرد و در حوزه فرهنگی- اجتماعی، باورهای لیبرالی را (البته این اشکال، متوجه تمامی نحله های سیاسی کشور است. پی جویی ریشه ها، ‌آسیب شناسی، علت یابی و چاره اندیشی، بحث دیگری می طلبد)
- هزینه شدن نهاد رهبری

4- بر مبنای « عیب می جمله بگفتی، ‌هنرش نیز بگوی» بی انصافی است میراث مثبتی که او به جا گذاشت ناگفته بماند:
- احیای گفتمان انقلاب اسلامی
- مردمی بودن ، پرکاری و ساده زیستی
- مرکز زدایی
- عنایت به نسلی جدید از مدیران

هرچند، وجود یا بروز پدیده ناکارآمدی، تحقق کامل این جلوه های مثبت را ناممکن ساخت یا ابتر گذاشت و بعضا به ضد خود تبدیل کرد. کارآمدی به تعبیری علت العلل است. کارآمدی، باطل السحر بی برنامگی، شتابزدگی، افراط،‌ مدیریت آزمون و خطا، هدر دادن سرمایه ها ، فرصت سوزی، الگوی غلط مصرف در منابع انسانی و ... است که در پناه ظهور و حضورش، آن نقاط ضعف به طور خودکار رنگ می بازد و از موضوعیت، ‌خارج می شود.

5- افکار عمومی در رسانه ها متجلی می شود و متقابلا رسانه ها در شکل دهی به افکار عمومی و هنجارسازی موثرند. از رسانه ها انتظار می رود حکیمانه رفتار کنند و مثل طبیب باشند . ‌نتایج آزمایشها و گراف ها را عنداللزوم به بیمار نشان دهند و تشریح کنند. واقعیت را از بیمار مخفی نکنند. اگر نگران امنیت روانی او هستند در پاره ای موارد ،‌ کتوم باشند زیرا هدف ، درمان بیمار است نه به رخ کشیدن خود. هیجان زده نشوند. تحت تاثیر فضا سازی قرار نگیرند. فشارهای بیرونی را برنتابند.‌ تصمیم سیاسی نگیرند یعنی شیوه درمانی خود را براساس احتمال حرف و حدیث بعدی یا قضاوت این و آن تنظیم نکنند و ....
نگارنده با وجودی که در گروه اول اصولگرایان جا می گیرد، ‌بعضی از واکنشهایی را که امروز به آقای احمدی نژاد می شود، مصداق بی انصافی و فرصت طلبی می داند . لگدزدن به احمدی نژاد، ‌ظاهرا سکه رایج شده است. بیم آن می رود کسانی که 7-6 سال و بلکه بیشتر، از مواهب «احمدی نژادیسم» استفاده کرده اند و امروز داغتر از همه شده اند ، به جای شرمندگی و گوشه گیری، مجددا خود را پدرخوانده بخوانند و فعال مایشاء شوند و روشهای افراطی خود را باز تولید نمایند.

6- برای آن که «جامعه کوتاه مدت» نباشیم راه آینده را در تداوم مسیر گذشته بنا نهیم . بر راهکوب دیگران رفتن ضرورتا" به معنای ادامه راه آنان نیست زیرا امروز فرجام کار بر همه آشکار است. تجربه این هشت ساله را بر تجربه چند هشت سال پیشتر باید افزود ، نقاط قوت را ابرام کرد و از اشتباهات درس گرفت . رسانه این ضرورت و نگاه را می تواند تسهیل کند و مدل بدهد . کار ویژه رسانه، ‌روشنگری است. فکور،‌ تحلیلگر و عمیق بار آوردن مخاطب و ترویج متد انتقادی است وگرنه سایر کار ویژه ها (‌اطلاع رسانی و سرگرمی) را سایر ابزار نیز می توانند. رسانه ها در مقاطع هشت ساله و تغییر – تحول دولت ها باید مراقب باشند اسیر الگوی رایج ایرانی (خوش استقبال و بد بدرقه) ‌نشوند و از مطلق نگری فاصله بگیرند تا فرهنگ عمومی و غالب ایرانی را نیز اصلاح کنند . اگرچه حدس زده می شود آقای احمدی نژاد ترجیح بدهد قدرت را در حالتی پرتنش تحویل دهد زیرا او را می تواند در موقعیتی «مظلوم» قرار دهد و از این طریق ، رگ خواب ملت را در دست بگیرد.


انتشار یافته در ماهنامه ذکر / نشریه آموزشی تخصصی حزب مؤتلفه اسلامی / خرداد 92

  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا