پول ملی ترازوی سنجش بهره مندی مادی ماست. پول ملی واحد ارزش گذاری ثمره ی دست رنج ما، وقت ما، پس اندازهای ما و خانه و کاشانه ی ما است. رفاه ما مستقیماً به ارزش پول ملی بستگی دارد. امنیت ملی به اقتدار پول ملی بستگی دارد. ولی به راستی امروز چه نگاهی به پول ملی داریم؟
به گزارش ایرنا، ساعت دو بعد از ظهر یک روز زمستانی، با ظاهر شدن سایه ی کارمند یکی از صرافی های بزرگ تهران در پشت ویترین؛ توجه عابران به تابلوی اعلانات جلب می شود. آن شخص روی تابلو رقم قبلی (۳۲۳۰ تومان) را پاک می کند و می نویسد: 'دلار آمریکا: ۳۸۸۰ تومان'. دقایقی نگذشته که ده ها هزار پیامک به پرواز در آمده اند. تا غروب خبر در سراسر کشور پخش شده است.
متأسفانه تفکر غلطی که در این وقت در ذهنیت بخش عمده ی افکار عمومی شکل می گیرد این است که 'درآمد امروزمان در یک نیم روز ۲۰ درصد ارزش خود را از دست داده است'. البته گرانی هایی که مردم در فردای آن روز در بازار کالا و خدمات مشاهد می کنند این باور نادرست را تحکیم می بخشد.
در رسانه ها هر کس دیدگاه خود را ارایه می دهد. برخی می گویند افت ارزش پولی ملی از ناکارآمدی دولت است. برخی می گویند این نابسامانی در بازار (به معنی افت ارزش پول ملی) کار دشمن است. برخی دیگر می گویند تحریم ها مؤثر واقع شده و پول ملی فروپاشیده. همه ی این تحلیل ها نادرست است. زیرا نگاه ها به پول ملی نادرست است.
**یک فرهنگ نادرست، میراثی هفتاد ساله!
متأسفانه از بعد از جنگ جهانی دوم این فرهنگ در ایران و اکثر کشورهای جهان جا افتاده، که ارزش پول ملی یعنی ارزش برابری آن با دلار. تا قبل از جنگ جهانی دوم به تبع سنتی که لیره انگلستان با پشتوانه ی طلا در جهان رایج کرده بود، ارزش عمده ی پولهای رایج در دنیا نسبت با برابری آنها با طلا تعیین می شد. (رجوع به ضمیمه ی اول: پول با پشتوانه ی طلا، از رسید زرگرهای لندنی تا لیره استرلینگ)
بعد از جنگ جهانی دوم، ایالات متحده ی آمریکا تنها پیروز میدان بود. ۷۰درصد ذخیره جهانی طلا در آمریکا قرار داشت و دلار آمریکا تنها پول استوار جهان بود. بازسازی خرابی های جنگ احتیاج به سرمایه گذاری های انبوهی داشت و تنها کشوری که می توانست این سرمایه گذاری ها را انجام دهد آمریکا بود.
ولی از یک طرف پشتوانه ی طلا امکان افزایش نقدینگی لازم برای این سرمایه گذاری ها را محدود می کرد و از طرف دیگر با برداشتن پشتوانه ی طلا، آمریکا می توانست ذخیره ی طلا را برای خود محفوظ نگاه دارد و با تکیه به اقتدار سیاسی و اقتصادی خود، به میزان نامحدود نقدینگی تولید کرده و در جهان سرمایه گذاری کند. در آن زمان چه کسی می توانست مخالفت کند؟
این چنین بود که در ۲۲ ژوییه ۱۹۴۴ معاهده 'برتون وودز' رقم خورد. پشتوانه ی طلا برداشته شد و نظام پولی جهانی با دلار آمریکا به عنوان پول مرجع مبادلات جهانی شکل گرفت. در آن زمان اقتدار دلار و وابستگی اقتصاد جهانی به سرمایه گذاری آمریکا این فرهنگ غلط را در اکثر کشور های جهان از جمله ایران به وجود آورد که ارزش پول ملی یعنی ارزش برابری آن با دلار!
**نگاه امروزی به ارزش پول، یک اشتباه بزرگ به توان سه
اولاً از نظر علمی کار درستی نیست که نرخ پول ملی را نسبت به یک پول بیگانه ارزش گذاری کنیم.
ثانیاً از نظر عرفی وقتی بازار ارز دستخوش بازی 'اسپکولاسیون' است ( Sp&#۲۳۳;culation - اسپکولاسیون رویکردی در بازار است که افزایش کاذب درآمد با شرط بندی بر اساس شایعات را دنبال می کند)، این کار مثل ساختن خانه ای از کاه در برابر تند باد است.
ثالثاً از نظر استراتژیک به خصوص وقتی پول بیگانه، پول رقبایی است که هدفشان شکستن پول ملی است، این کار بی خردی محض و خطرناک است.
الف ـ ارزش پول ملی از دیدگاه علمی
ارزش علمی = 'ارزش حقیقی' و 'ارزش مشهود'
از نظر علمی پول ملی یک سند طلب روی اقتصاد کشور است که توسط بانک مرکزی صادر می شود و به عنوان حامل ارزش در داد و ستد ها مورد استفاده قرار می گیرد. ارزش علمی پول مرکب از دو جزء است : 'ارزش حقیقی' و 'ارزش مشهود'. ارزش گذاری حقیقی پول ملی، بر اساس حجم و تعادل تولید در اقتصاد کشور تعیین می شود و پشتوانه ی آن حجم و سلامت تولید 'فیزیکی' ارزش افزوده یا تولید نا خالص ملی است .
'ارزش مشهود' پول ملی در بازار بر اساس تعادل عرضه و تقاضای پول به جهت سرمایه گذاری و مبادلات داخلی و خارجی تعیین می شود. مثلاً ایران نانودارویی تولید می کند که هر گرم آن در بازار ده تومان فروخته می شود. ارزش حقیقی این ده تومان پولی که بانک مرکزی صادر کرده است، یک گرم نانو داروی تولیدی است.
ارزش مشهود آن رقم 'ده' تومان است . اگر این یک گرم نانودارو وجود نداشته باشد، ده تومانی که بانک مرکزی به پشتوانه ی 'تهی' صادر کرده است، 'ارزش حقیقی' ندارد و اگر یک گرم نانو دارو وجود داشته باشد ولی در بازار مشتری نداشته باشد، ده تومانی که بانک مرکزی به پشتوانه ی این یک گرم نانو دارو صادر کرده است، 'ارزش مشهود' ندارد.
ولی وقتی یک گرم نانودارو تولید شده و در بازار به فروش برسد، ارزش ۱۰ تومان صادر شده به این منظور، از دیدگاه علمی ثبات دارد.
بنابراین اگر بگوییم : « دلار ظرف چند ماه از ۱۵۰۰ تومان به تومان۳۵۰۰ افزایش یافته و این یعنی اقتصاد کشور به هم ریخته و پول ملی ارزش خود را از دست داده » (عباراتی که امروز متأسفانه از زبان های به اصطلاح 'کارشناس' زیاد شنیده می شود)، از دیدگاه علمی حرف گزافه و نادرستی زده ایم.
**معادله ی تعیین ارزش پول ملی
در معادله ی تعیین ارزش پول یک کشور باید چند پارامتر را درنظر گرفت:
۱ـ حجم تولید ناخالص ملی
۲ـ ثبات و تعادل مبادلات
۳ـ میزان بدهی کشور و میزان تعادل بودجه ی دولت
۴ـ حجم نقدینگی در گردش با توجه به میزان سرمایه گذاری، تولید ناخالص و مبادلات
۵ـ سرمایه گذاری های زیر بنایی و ثبات روند رشد اقتصادی ( ثبات و قابل پیش بینی بودن یک رشد متوسط یا پایین، اثر بیشتری از یک رشد بالا ولی بی سابقه و غیر قابل پیش بینی، در جذابیت آن پول جهت سرمایه گذاری و به تبع آن ارزش پول دارد)
۶ـ کارایی نظام بانکی و دامنه فعالیت بانکهای کشور
۷ـ در پایان و از همه مهم تر اقتدار و ثبات سیاسی
این معادله ارزش پول ملی را نه نسبت به ارزهای بیگانه بلکه به عنوان واحد ارزش گذاری حجم فیزیکی سرمایه گذاری ها، تولیدات و همچنین ثبات و تعادل مبادلات در زمان، تعیین می کند.
مکانیسم اثرگذاری این پارامترها در تعیین ارزش پول ملی بسیار پیچیده است. بنابراین برای درک بهتر آنها از یک مثال تشبیهی استفاده می کنیم. این مثال طولانی است و دقت نیاز دارد. ولی بیان ساده ای دارد و می تواند به عموم خوانندگان کمک کند تا درک مطلوبی از مکانیسم تحول ارزش پول حاصل کنند. علاقه مندان می توانند به ضمیمه ی دوم مراجعه کنند.
با توجه به ارزش اقتصاد جمهوری اسلامی ایران و چشم انداز رشد آن در سالهای آینده، امروز ارزشگ ذاری پول ملی از دیدگاه علمی کاملاً به دور از واقعیت است. همان طور که گفته شد ریشه ی آن فرهنگی است. ابتدا ناشی از عدم یک برداشت صحیح از ارزش پول ملی در افکار عمومی و مقامات پولی است.
سپس باید به وابستگی اقتصاد کشور به صادرات مواد خام و واردات محصولات مورد نیاز در ۵۰ سال گذشته اشاره کرد که همواره موجب ناکارآمدی و ضعف تولید ارزش افزوده از طریق فعالیت و تولید کالا و خدمات بوده است. این ضعف، پولی ملی را ناگزیر به تکیه دادن به ارزهای بیگانه و یا ذخایر فسیلی کرده است. امروز با وجود آن که تولید ارزش افزوده ارتقا پیدا کرده، این رویکرد همچنان در فرهنگ اقتصادی کشور جایگاه خود را حفظ کرده است.
**ارزش علمی پول و پدیده ی تورم
تورم ' ارزش مشهود' پول ملی را پایین می کشد. البته این برداشت غلط در افکار عموم جا افتاده که تورم یعنی افت 'ارزش حقیقی' پول ملی، حال آن که حداقل در کوتاه مدت، حجم فیزیکی تولید اقتصاد کشور تغییر نمی کند ولی به دلیل آن که عموم مردم به خصوص آنها که کار تولید کالا و خدمات انجام می دهند، امکان تغییر 'ارزش مشهود' درآمد های خود را به میزان تورم ندارند، تورم موجب ریزش قدرت خرید آنها می شود.
همین موجب می شود که مردم از کار تولیدی به کار مبادلاتی رو بیاورند. چرا که در فعالیت های مبادلاتی امکان تغییر و تطبیق پذیری 'ارزش مشهود' درآمد با نرخ تورم آسان تر است. اینجاست که در دراز مدت فعالیت های تولیدی کاهش پیدا می کنند و 'ارزش حقیقی' پول نزول می کند.
از این رو با آن که از دیدگاه علمی تورم به معنی ریزش ارزش پول ملی نیست، ولی در دراز مدت ارزش پول ملی را کاهش می دهد.
** 'شَبَح ارزش' دلار، یک کلاهبرداری جهانی در روز روشن!
در اینجا خوب است ببینیم ارزش علمی دلار چقدر است. آمریکا با تعریف دلار به عنوان ارز مرجع مبادلات جهانی این اختیار را به خود داده تا به میزان ظاهرا نامحدودی نقدینگی وارد اقتصاد جهانی کند. لذا در مورد دلار باید یک ارزش دیگر تعریف کرد که در چهار چوب تعریف علمی ارزش پول نمی گنجد، و آن 'شَبَح ارزش' است.
همان طور که پیشتر گفتیم، ارزش علمی مرکب است از 'ارزش حقیقی' یعنی تولیدی که پول می تواند خریداری کند و 'ارزش مشهود' یعنی رقمی که در مبادلات شکل می گیرد. اما وقتی که پول فاقد 'ارزش حقیقی' است ولی با این حال در بازار مبادلات دارای 'ارزش مشهود' کاذب باشد، نام آن را 'شَبَح ارزش' می گذاریم. یعنی پولی که وجود ندارد ولی در بازار مبادلات دارای ارزش کاذب است.
تنها بخش بسیار ناچیزی از دلار در گردش در بازار جهانی، از دیدگاه علمی دارای ارزش است و بخش عمده ی آن تنها 'شَبَح ارزش' دارد. امروز کسی در افکار عمومی، از حجم این 'شَبَح ارزش' خبر ندارد ولی صندوق های همه ی اقتصادهای جهان؛ آمریکا، اروپا، چین، ژاپن، هند، برزیل، کشورهای عربی، ایران، ... پر است از دلار.
لذا یک تمایل عمومی برای باور کردن این 'شَبَح ارزش' وجود دارد چراکه بیدار شدن از این خواب غفلت دردناک است. حتی اگر بخواهیم با %۱ این دلارها از اقتصاد آمریکا خرید کنیم، آمریکا چیزی برای فروش ندارد. یعنی آمریکا هوا می دهد و از دنیا کالا و خدمات می خرد..
نام این کار را استعمار نمی شود گذاشت چون طرف مقابل رضایت داده است ولی می شود به آن بزرگترین کلاه برداری جهانی گفت. یک کلاه برداری در روز روشن. چون خیلی ها می بینند ولی ترجیح می دهند متوجه نشوند!
از این دیدگاه اگر نگاه کنیم، تحریم ها یک هدیه ی الهی بزرگ به ملت ایران است. مشکل از ماست که پول ملی و تولیدمان هنوز ایراد دارد.
ب ـ استپکولاسیون در بازار ارز
وقتی از بازار حرف می زنیم همواره باید در نظر داشته باشیم که دو بازار، بدون مرز ملموس و قابل رؤیتی در کنار هم وجود دارند: اول بازار حقیقی که در آن خرید، فروش و فعالیتهای طبیعی و مشروع انجام می شود و دیگر بازار اسپکولاسیون.
اسپکولاسیون رویکردی در بازار است که افزایش کاذب درآمد با شرط بندی بر اساس شایعات، به جهت به هم ریختن تعادل بازار را دنبال می کند. هر فرد فعال در بازار می تواند انتخاب کند که در کدامیک از دو بازار بازی کند.
بازار ارز ذاتاً استعداد اسپکولاسیون زایی دارد. از این رو تعریف ارزش پول ملی بر اساس یک پول بیگانه، عملا آن را گرفتار تندباد حوادث می کند، حال آن که حقیقت آن می تواند با ثبات و ارزنده باشد.
متأسفانه امروز در ایران شاهد این مشکل بزرگ هستیم. خبر تشدید تحریمها محرکی است که می تواند به شایعه نزول برابری پول ملی با ارزهای بیگاه دامن بزند. اسپکولاتور ها در بازار ارز از این ظرفیت استفاده کرده و شایعه را به بازار تلقین می کنند. سپس با سامان دهدی تورم ظاهری قیمت دلار خریداران را به بازار ارز می کشانند.
این خریداران عمدتاً شهروندانی هستند که از بیم بی ارزش شدن پول ملی به صورت گسترده ای به بازار ارز پناه می آورند و در دام بازار اسپکولاتیو گرفتار می شوند. چرا که این شهروندان وقتی وارد بازی می شوند که نرخ دلار از ارزش حقیقی اش فرسنگها فاصله گرفته است. این روند ادامه پیدا می کند، نرخ ارز به صورت دیوانه وار رشد می کند و یک 'حباب اسپکولاتیو' شکل می گیرد .
'اسپکولاتور' های عمده در این فرآیند سود سرشاری می برند و زیرک ترینشان قبل از ترکیدن 'حباب اسپکولاتیو' سرمایه ی خود را از بازی خارج کرده وارد بازارهای دیگر می کنند که از بازار ارز عقب مانده اند. ولی در هرحال تردیدی نیست، 'حباب اسپکولاتیو' می ترکد و سرمایه ی اکثر بازیگران، اکثریت به معنی %۹۹.۹۹۹، را نابود می کند!
البته ترکیدن این حباب در ایران می تواند به درازا بیانجامد. چراکه مشکل بزرگتر چیز دیگری است. همان طور که پیش تر گفته شد، افکار عمومی و بی سوادان به اصطلاح اقتصاد دان، این افت کاذب برابری ریال ـ دلار را به سان ریزش ارزش پول ملی و بحران اقتصاد کلان کشور تعبیر می کنند.
البته در اینجا نباید نقش مخرب رسانه های داخلی که از جایگاه 'کارشناس'، این نگاه غلط را به افکار عمومی تلقین می کنند، نادیده گرفت. به هر حال نتیجه آن می شود که این نابسامانی در بازار ارز به سرعت به سایر بازار ها سرایت پیدا می کند و به تورم دامن می زند.
این بار تشدید تورم، 'ارزش مشهود' پول را تحت الشعاع قرار می دهد و مقامات پولی کشور را ناگزیر به افزایش کاذب نقدینگی در بازار می کند و این دایره ی معکوس ادامه پیدا می کند. به گفته ی دیگر سرایت نابسامانی بازار ارز و تشدید تورم در بازار کالا و خدمات 'حباب اسپکولاتیو' برابری ریال ـ دلار را بتون ریزی کرده و تثبیت می کند. اکثریت قریب به اتفاق شهروندان نمی توانند 'ارزش مشهود' درآمد و دارایی خود را با این سیر نزولی تطبیق دهند و قربانی تورم می شوند.
تردیدی نیست که دلار ۳۵۰۰ تومانی یک 'حباب اسپکولاتیو' است. این برابری هیچ تناسبی با ارزش حقیقی پول ملی و ارزش حقیقی دلار ندارد. با توجه ارزش حقیقی پول ملی هیچ اتفاقی در کشور رخ نداده که به این سرعت موجب این افت برابری شود. در ژاپن در ۱۱ مارچ ۲۰۱۱ سونامی آمد و فاجعه اتمی فوکوشیما رخ داد، یک استان مهم ژاپن همچنان فلج است، صدها میلیارد دلار به اقتصاد ژاپن خسارت وارد شد که همچنان رو به افزایش است، ولی ارزش برابری ین ـ دلار %۱۰ هم تکان نخورد! در ایران چه اتقاقی افتاده که ارزش برابر ریال ـ دلار ظرف چند ماه ۳۰۰ درصد افت داشته است؟!
جهت مبارزه با پدیده ی مخرب اسپکولاسیون، مقامات دولتی و بانکی کشور باید تدابیری برای کنترل و تنظیم جریان پول پیش بینی کنند، تا در صورت فعل و انفعالات مشکوک بتوانند آنها را در اسرع وقت ردیابی کرده و تدابیر لازم برای مدیریت بحران را به انجام برسانند.
البته اگر افکار عمومی و فعالان بازار به ماهیت و خطر این نوع دستکاری ها در تعادل بازار اشراف داشته باشند و با آن همراهی نکنند، کنترل بازار آسان تر می شود. در ضمیمه ی سوم به یکی از مکانیسم های استارت خوردن یک بازی اسپکولاتیو در قالب مثالی اشاره می کنم.
ج ـ پول ملی: یک سلاح استراتژیک
نگاهی که صرفاً به بعد اقتصادی ارز مرجع مبادلات بین المللی، یعنی دلار، توجه می کند بسیار ساده لوحانه است. مهم تر از بعد اقتصادی، بعد سیاسی دلار است. دلار یک سلاح استراتژیک برای گسترش اقتدار سیاسی آمریکاست. افرادی که ارزش پول ملی را در برابری با دلار تعریف می کنند، عملاً خود را در تیررس این سلاح استراتژیک قرار می دهند.
جالب آن است که امروز این رویکرد احمقانه و خطرناک را از جانب کسانی می بینیم که شعار 'مرگ بر آمریکا'ی آنها گوش فلک را کر می کند. صرفاً برای این که بگویند دولت آقای احمدی نژاد ناکارآمد بوده، در رسانه های تخریبی خود این باور را به افکار عمومی القا می کنند، 'بی ارزش شدن پول ملی در افت برابری ریال ـ دلار آشکار دیده می شود'.
امروز آمریکا در دشمنی با ملت ایران هرچه در توان دارد انجام می دهد. جایگاه غیر منطقی دلار در افکار عمومی، به خصوص در میان برخی از مسؤولان کشور، اثرگذاری این سلاح استراتژیک را همچنان به قوت خود نگاه داشته است. آمریکا هم طبیعتاً از آن استفاده می کند. ملت هم متضرر می شوند.
البته در سالهای گذشته برخی مسئولان در چاره اندیشی این مشکل بزرگ راه هایی پیشنهاد کردند. ابتدا یک دسته گفتند که یورو را جایگزین دلار کنیم. این فکر اصلاً درست نیست. چراکه:
اولاً اروپا از نظر سیاسی وابستگی کامل به آمریکا دارد
ثانیاً یورو پایه و پشتوانه ی استواری ندارد
ثالثا آمریکا اگر لازم باشد، هیچ وقت در ضربه زدن به یورو دریغ نمی کند و در پایان و از همه مهم تر با جایگزین کردن دلار با یورو مشکل همچنان باقی است: ارزش پول ملی را وابسته به ارز بیگانه کرده ایم.
دسته ی دیگر پیشنهاد دادند که طلا را جایگزین دلار کنیم. این پیشنهاد این امتیاز را دارد که طلا ملیت ندارد، جایگاه شناخته شده ای دارد و 'ارزش حقیقی' آن وابسته به سلامت یک اقتصاد نیست. ولی پول ملی با پشتوانه ی طلا مشکلات بسیار بزرگتری را ایجاد می کند.
بزرگ تر از همه این است که ارزش گذاری تولید ملی و فعالیت اقتصادی کشور را محدود به ذخایر طلا می کند. حال آن که ارزش حقیقی پول تولید است و سرمایه ی حقیقی، اقتصاد پایدار است. مشکل دیگر آن است که حمل و نقل طلا دشوار و پر هزینه است و در مبادلات بین المللی نمی تواند مورد استقاده قرار گیرد.
خروج از تیررس ارزهای بیگانه امروز یک ضرورت مطلق است. به این منظور باید به پول ملی تکیه کرد و به آن اقتدار بخشید. پول ملی اگر قوی باشد برای ایران هم می تواند یک کاربرد استراتژیک و سیاسی داشته باشد. در این جبهه بهترین دفاع، پیش روی است، نه عقب نشینی!
هرچه پول ملی اقتدار داشته باشد و حوزه ی گردش خود را گسترش دهد، به همان میزان ارزش و اعتبار پول رقیب عقب نشینی می کند، و از اثر گذاری آن به اقتصاد کشور کاسته می شود. متأسفانه گویا در ایران به غیر از دولت آقای احمدی نژاد هیچ کس به پول ملی اعتماد ندارد. هیچ کس به دنبال آن نیست که به پول ملی اقتدار ببخشد. برای اقتدار بخشیدن ابتدا باید ارزش حقیقی آن را بدانیم و قدر بدانیم. سپس باید حجم و سلامت تولید ارزش افزوده را ارتقاء ببخشیم. همچنین باید نظام بانکی را اصلاح کنیم و در مبادلات با خارج بر پایه ی اعتماد، از پول ملی استفاده کنیم.
** در دولت احمدی نژاد ارزش پول ملی ارتقاء می یابد
همان طور که پیشتر به آن اشاره شده، برای تثبیت رشد ارزش پول ملی سه هدف اساسی باید دنبال شود:
۱ـ اصلاح فرهنگ و نگرش افکار عمومی به پول ملی
۲ـ سلامت رشد ارزش افزوده و ثبیت و اعتدال مبادلات در اقتصاد کشور.
۳ـ اصلاح نظام بانکی
در دولت های نهم و دهم سیاستهای بسیار بزرگ و جسورانه ای برنامه ریزی شده و به میزان مطلوبی به اجرا رسیده، که سه هدف اساسی فوق را دنبال می کند. در اینجا به تعدادی از این سیاستهای مهم اشاره می شود.
الف ـ سرمایه ی'دولت خدمتگزار': ارتقاء اعتماد ملی و همراهی مردم
برای پیشبرد اصلاحات بزرگ همراهی مردم امری اجتناب ناپذیراست. بخصوص وقتی موضوع اصلاحات اقتصادی باشد. اگر مردم انگیزه برای مشارکت نداشته باشند موفقیت آن غیر ممکن می شود. به عنوان مثال در بحران بدهی های اروپا، یکی از عواملی که در ارزش گذاری بدهی کشورها توسط مؤسسه های 'ریتینگ' مورد توجه قرار می گیرد میزان مشروعیت مقامات اجرایی است. هر چه مقامات اجرایی از مشروعیت و رضایت بالاتری نزد افکار عمومی برخوردار باشند، میزان همراهی مردم با سیاست های دولت بالاتر است. محبوبیت دولت سرمایه ی بزرگ است که بازارها به آن توجه زیادی دارند، چرا که همراهی ملی از مهم ترین شروط موفقیت برنامه های بزرگ اقتصادی به شمار می رود. افزایش اعتماد مردم و به تبع آن اعتماد بازار یعنی ارتقای 'ارزش مشهود' پول ملی. یکی از دلایلی که یورو با وجود رکود اقتصادی و افزایش بدهی دولتها همچنان 'ارزش مشهود' خود را در مبالات حفظ کرده همین اعتماد نسبی مردم به مسئولان به شمار می رود. البته این اعتماد چندی است با تشدید سیاستهای ریاضت اقتصادی در برخی کشورها رو به افت است.
از این رو اصلاح نگرش افکار عمومی به پول ملی مستلزم آن است که از یک طرف مقامات اجرایی از مشروعیت و محبوبیت کافی جهت برانگیختن انگیزه ی مشارکت ملی برخوردار باشند و از طرف دیگر مردم به نتایج این اصلاحات و صلاحیت مجریان در پیشبرد آنها اعتماد داشته باشند.
در دوران دولتهای پنجم تا هشتم میزان اعتماد مردم با اقتدار و صلاحیت دستگاه های اجرایی همواره سیر نزولی داشته است. ولی رویکرد 'دولت خدمتگزار' که از دولت نهم آغاز شد جان تازه ای به اعتماد افکار عمومی به دستگاه اجرایی کشور بخشید و انگیزه ی مشارکت ملی را تقویت کرد. این تحول بزرگ در نتایج انتخابات ۸۸ کاملا مشهود بود. این سرمایه بزرگ مردمی قوی ترین اهرم پیشبرد اصلاحت زیربنایی، به خصوص فرهنگ سازی در عرصه ی پول و نظام بانکی به مشار می رود.
ب ـ هدفمندی یارانه ها، یک طرح بزرگ چند منظوره
طرح بزرگ هدفمندی یارانه ها، اصلاحات زیادی به همراه دارد که به صورت مستقیم و غیر مستقیم، ارزش پولی ملی را تقویت می کند. آثار این اصلاحات را به دو دسته می شود تقسیم کرد.
دسته ی اول منجر به تقویت رشد ارزش افزوده و ارزش حقیقی پول ملی می شود. از یک سو برداشتن یارانه ها روی حامل های انرژی و حقیقی شدن قیمت ها موجب شد که صنایع و بخش تولید به بهبود فرایند تولید و جلوگیری از اسراف انرژی توجه بیشتری کرده و سرمایه گذاری های بیشتری در این زمینه انجام دهند. ابتدا خود این سرمایه گذاری ها فعالیت ایجاد می کند و تولید ناخالص پیمانکاران را بالا می برد. همچنین در این راستا کل فرایند تولید بازنگری شده و به روز می شود و این امر به ارتقاء کیفت تولیدات ملی و رقابت پذیری آنها کمک می کند. از سوی دیگر عادی شدن قیمت حامل های انرژی، راندمان فعالیت در بخش انرژی را بهبود می بخشد و جذابیت آن را جهت سرمایه گذاری بالا می برد.
دسته ی دوم این آثار منجر به تقویت بازار و تثبیت مبادلات می شود که 'ارزش مشهود' پول ملی را ارتقاء می بخشد. ابتدا تفسیم عادلانه ی ثروتهای ملی موجب تقویت و تثبیت بازار داخلی می شود. چراکه عده ی بیشتری از قدرت خرید بهره مند می شوند. این عده عمدتاً مشتریان محصولات داخلی هستند. از این رو بازار تولیدات داخلی رونق بیشتری پیدا می کند. همچنین عادی شدن قیمت حامل های انرژی، 'ارزش مشهود' حامل انژری را که به خودی خود یک تولید داخلی است ارتقاء می بخشد.
پ ـ سرمایه گذاری های زیربنایی و تقویت تولید، به سوی ارتقاء ارزش افزوده
در دولتهای نهم و دهم میزان سرمایه گذاریهای زیر بنایی به خصوص در بخش صنعت و حمل و نقل کاملا بی سابقه بوده است. تشریح آنها در این مجال به درازا می کشد و قبلا در رسانه های معتبر به آنها مفصلاً پرداخته شده است. همان طور که پیشتر گفتیم این سرمایه گذاری ها مستقیما ارزش پول ملی را تقویت می کنند.
در اینجا به یکی از آخرین طرح های بزرگ دولت دهم' ساقی کوثر' اشاره می کنم. این طرح بزرگ در متوسط و دراز مدت موجب رشد پایدار تولید ناخالص ملی با بهره برداری از ظرفیتهای مناطقی که به دلیل کمبود آب هنوز فعال نشده اند، می شود. یکی از این ظرفیت های بزرگ، صنعت گردشگری است که می تواند درآمد سرشاری نصیب اقتصاد کشور کند.
ت ـ طرح بزرگ مسکن مهر، تقویت ارزش پول ملی
طرح بزرگ مسکن مهر هم یکی از طرحهای بزرگ دولت احمدی نژاد است، که درهشت سال بیش از چهار و نیم میلیون خانواده ی ایرانی را صاحب مسکن می کند. طبیعی است بخش قابل توجهی از حجم پولی که قبلا جهت پرداخت اجاره بها صرف می شد به بازار کالا و خدمات رو می آورد و موجب رونق بازار (ارتقاء ارزش مشهود) و افزایش تولید داخلی کالا و خدمات (ارتقاء ارزش حقیقی) می شود.
البته خود چهار و نیم میلیون مسکن ساخته شده، یک تولید بزرگ به حساب می آید که می تواند در دراز مدت مورد داد و ستد قرار گیرد. این تولید مستقیماً پشتوانه ی پول ملی است.
س ـ طرح اصلاح نظام بانکی، گامی دیگر به سوی تقویت پول ملی
طرح اصلاح نظام بانکی یکی دیگر از برنامه های دولت احمدی نژاد است که در صورت موفقیت پول ملی ایران را به یکی از ۱۰ ارز معتبر دنیا بدل می کند. این طرح بزرگ تا امروز با مخالفت ها و کارشکنی های بسیاری مواجه شده و همچنان در آغاز راه متوقف شده است. متأسفانه وقتی می بینیم که این مخالفت ها از سوی کسانی است که هر روز نرخ دلار و حتی نرخ درهم بی ارزش امارات را در بازار رصد می کنند، دل هر انسان منصفی به تنگ می آید.
یکی از اهداف مهم این طرح بزرگ، کاهش نرخ سود بانکی است. تولید امروز باید به روز باشد، با کیفیت باشد، کم مصرف و کم هزینه باشد. برای نیل به این مقصود تولید احتیاج به سرمایه گذاری ارزان و دراز مدت دارد: سرمایه گذاری در تحقیق و نوآوری، صرفه جویی مواد اولیه و انرژی، سرمایه گذاری در بازار یابی و مارکتینگ، خدمات پیش از فروش، خدمات پس از فروش ...
بدیهی است که این سرمایه گذاری ها با نرخ بهره ی کنونی امکان پذیر نیست. امروز نرخ سود بانکی بالا یکی از اهرم های مخرب بخش تولید کالا و خدمات است و به تبع آن به 'ارزش حقیقی' پول ملی ضربه وارد می کند.
همچنین کاهش نرخ بهره ی بانکی به کنترل تورم کمک می کند. چراکه بهره بانکی با افزایش هزینه ی تولید ذاتاً تورم زاست. در اینجا هم یک نگرش نادرست به ارزش پول ملی و مکانیسم کنترل تورم با کنترل حجم نقدینگی موجب شده که برخی از مسئولان به این نتیجه ی غلط برسند که در همه وقت و هر جا تورم دیدند باید بهره را بالا ببرند.
مشکلات پول ملی یکی دوتا نیست ولی در دولت احمدی نژاد نگرش صحیحی اتخاذ شده و مشکلات نظام بانکی به درستی درک شده است و این خود یک گام برای اجرای اصلاحات است.
ش ـ ارتقای پارامترهای اصلی معادله تعیین ارزش پول ملی
در هشت سال اخیر، همه ی پارامتر ها به جز کارایی نظام بانکی و دامنه ی فعالیت بانکهای کشورارتقاء پیدا کردند. لذا ارزش پول ملی از دیگاه علمی افزایش پیدا کرده است.
** نتیجه گیری: چه نگرشی به پول داشته باشیم؟
پولی ملی یک ابزار کاملاً حساس و پیچیده است. آثار سلامت گردش آن در اقتصاد کشور ابعاد اجتماعی، اقتصادی و سیاسی که هر کدام از آنها دارای بعد داخلی و جهانی است. با این حال پول امروز با سرعت نور حرکت می کند، دستخوش تند باد حوادث می شود، و تعادل گردش آن می تواند دچار تلاطم شود.
ولی با این حال پول ملی ابزاری است که همه مردم به آن احتیاج دارند و خدمات زیاد می رساند. البته باید روش استفاده ی صحیح از آن آموخته شود. حتی اگر وقتی بهترین پول و بهترین نظام بانکی را داشته باشیم، اگر مردم درست از پول ملی استفاده نکنند، اقتصاد کشور دچار مشکل می شود. به تشبیهی پول ملی مثل یک خودرو است. امروز همه به خودرو نیاز دارند. ولی حتی اگر مردم بهترین خودروهای دنیا و بهترین راه ها و بزرگراه ها را در اختیار داشته باشند، ولی گواهی نامه ی رانندگی نداشته باشند، بدیهی است چه اتفاقاتی خواهد افتاد.
فرهنگ سازی درست و درک صحیح از پول ملی اولین شرط اجرای اصلاحات در نظام پولی و به طور کلی اقتصاد کشور است. چرا که مجریان این طرح بزرگ در درجه ی اول مردم هستند. در این عرصه مقامات اجرایی و مردم همکاری تنگاتنگی باید داشته باشند. این مهم بدون اعتماد ملی به دستگاه اجرایی و محبوبیت و مشروعیت دولت امکان پذیر نیست.
خوشبخاته محبوبیت و پشتکار دولت احمدی نژاد به اعتماد ملی به دستگاه اجرایی در پیشبرد پروژه های بزرگ اقتصادی، رنگ تازه ای بخشیده است. از این رهگذر سرمایه و ظرفیت کم نظیری برای برداشتن گامهای بلند در عرصه ی تحکیم اقتدار پول ملی به وجود آمده است. به وجود آمدن این سرمایه بزرگ اعتماد ملی چیز کمی نیست. ولی باید توجه داشت که غرض ورزی، اهمال کاری و تصمیمات نابخردانه عده ی قلیلی می تواند موجب از دست رفتن این سرمایه ی ارزشمند ملی شود و این به زیان ملت ایران است.
**ضمیمه ی اول: پول با پشتوانه ی طلا؛ از رسید زرگرهای لندنی تا لیره استرلینگ
در اروپا وقتی در سال ۱۶۴۰ میلادی چارلز اول پادشاه انگلستان، به دلیل مشکلات مالی تصمیم گرفت که طلاهای برج لندن (خزانۀ ملی آن زمان) را مصادره کند، بسیاری از بازرگانان طلا و نقرِۀ خود را نزد زرگران لندنی می سپردند و یک سند سپردۀ کاغذی می گرفتند که نشانگر میزان طلای سپرده شده بود.
خیلی زود زرگرها اسناد رسید از پیش چاپ شده برای مؤسسه های خود درست کردند. این اسناد هرکدام معادل رقم های گرد و رند از پیش تعین شده، بدون اسم و قابل پرداخت به حامل بود، مثل اسکناس و چک پولهای امروزی.
پس از مدتی زرگرهای لندنی متوجه میشوند که فقط بخش اندکی از سپردهای طلا مطالبه و برداشت میشود و میزان کمی از ذخایر مثلاً ثُلث آنها برای پاسخگویی به این برداشتها کفایت می کند. همچنین ربا و قرض دادن پول با بهره امری رایج و پر درآمد بود. از این رو زرگرها به این فکر میافتند که به پشتوانۀ ذخایر طلا، رسیدهای طلای بیشتری چاپ کرده، در عوض سفته و اوراق قرضی به نیازمندان سرمایه وام بدهند.
کسانی که این پولهای کاغذی را وام میگرفتند در پایان مدت وام، بدهی به اضافۀ سودش را با طلا یا با همان اوراق بازپرداخت می کردند. این رسیدها اولین پولهایی بودند که ظاهراً به پشتوانۀ طلا ولی در واقع در ازای سفته و اسناد طلب و وام به بازار عرضه شدند.
رشد فعالیت تجار انگلیسی در اروپا مجوب که اسناد زرگرهای لندنی در کل اروپا رواج پیدا کند. کم کم دکانهای زرگری لندن تبدیل به مؤسسه هایی شدند که در بسیاری از شهرهای بزرگ شعبه داشتند. کارکنان آنها از پشت باجه هایی با نرده های آهنین، با مراجعه کنندگان اسناد کاغذی رد و بدل میکردند و جای طلا در صندوقخانههای بزرگی بود که مشتریان فقط درب فولادی آن را از پشت نرده ها می دیدند. این تصویر مارا به یاد بسیاری از بانکها و صرافی های امروزی می اندازد.
البته حکومک خیلی زود وارد این تجارت پرسود میشود و بانک انگستان پس از تأسیس در سال ۱۶۹۴ انحصار چاپ اوراق بهادار با پشتوانۀ طلا و یا به گفتۀ دیگر اسکناس بانکی را در سال ۱۷۴۲ میلادی کسب می کند. در قرنهای هفدهم، هجدهم و نوزدهم میلادی، گسترش استعمار و سلطۀ امپرطوری انگلستان، افزایش ذخایر طلا، توسعۀ کشتیرانی، جوانه های انقلاب علمی و صنعتی در این کشور و ابداء و ساخت صنعتی سلاحهای گرم، زمینه را برای رواج پول نظام و بانکی انگلستان در جهان مساعد کردند. از سوی دیگر استعمارگران پی می برند که مقروض نگه داشتن ملتها با بهره های سنگین یک وسیلۀ کم هزینه، پر سود و بدون خونریزی برای در بندکشیدن و استعمار ملتها است . درسایر کشورهای اروپا نظام های بانکی داخلی از بانک انگلستان الهام گرفتند.
** ضمیمه ی دوم: مکانیسم اثر گذاری پارامترها در تحول ارزش پول در یک اقتصاد تک محصولی
ابتدا اقتصاد کشور را به یک اقتصاد ساده ی تک محصولی، مثلا یک نانوایی خلاصه می کنیم.
فرض اول: این نانوایی در هفته ۱۰ هزار نان تولید می کند که همه ی آنها در طول هفته به فروش می رسند.
فرض دوم: این نانوایی پول مورد استفاده جهت خرید نان را خود چاپ می کند. نام پول را 'نانک' می گذاریم.
فرض سوم: نانوایان مایحتاج خود را انحصاراً از افرادی تأمین می کند که از او نان می خرند. همه ی خرید خود را روز اول هفته انجام می دهد و بهای آن را با 'نانک' می پردازد.
فرض چهارم: نانوا ابتدا قیمت هر نان را ۱۰۰ 'نانک' تعیین می کند. اینجا ارزش ابتدایی 'نانک' نعیین می شود. ارزش یک نانک را نانوا آزادانه طوری تعیین کرده که ۱۰۰ نانک، یک نان خریداری می کند. به گفته ی دیگر ارزش 'نانک' خود نان تولیدی است. اگر نانی تولید نشود 'نانک' نانوا ارزشی ندارد. (پارامتر اول: تولید ناخالص ملی)
با توجه به چهار فرض بالا، در اولین جمعه قبل از آغاز فعالیت نانوایی، نانوا بر اساس تولید هفتگی پیش بینی شده (۱۰ هزار نان) یک میلیون 'نانک' چاپ می کند. روز شنبه یک میلیون 'نانک' را جهت خرید مایحتاج خود خرج می کند.
از یک شنبه تا پنج شنبه خریداران برای خرید نان به او مراجعه می کنند و همان طور که گفته شد خرید نان را با 'نانک' می پردازند. تا پنج شنبه شب ۱۰ هزار نان فروخته شده و یک میلیون 'نانک' چاپ شده به نانوا باز می گردد. روز جمعه با توجه به تولید هفته پیش رو، ارزش یک 'نانک' چنان است که یک میلیون 'نانک' همچنان قدرت خرید ۱۰ هزار نان را حفظ کرده است. (پارامتر دوم: ثبات و تعادل مبادلات)
اگر در هفته ی دوم نانوا با وجود این که تولید هفتگی همچنان ۱۰هزار نان است، پانصد هزار 'نانک' اضافه بر یک میلیونی که موجود است، چاپ کند، ارزش نانک افت می کند. یک میلیون و پانصد هزار 'نانک'، ۱۰ هزار نان می تواند خریداری کند. یعنی ارزش مشهود یک نان ۱۵۰ 'نانک' می شود.
مشکل اینجاست که بازار هنوز از این افت ارزش باخبر نیست. اگر نانوا هنگام خرید مایحتاج خود خریداران را از این افت ارزش باخبر کند، این افت ارزش در قیمت کالاهای خریداری شده مندرج می شود و اعتماد بازار حفظ می شود. لذا در هفته ی آینده اگر تغییری صورت نگیرد ارزش پول به نانی ۱۵۰ 'نانک' حفظ می شود. ولی اگر نانوا این افت ارزش را به اطلاع خریداران نرساند، روز شنبه مایحتاج خود را با قیمت قبلی بر اساس نانی ۱۰۰ نانک خریداری می کند. این چنین با ۱.۵ میلیون 'نانک' به جای ارزش ۱۰هزار نان می تواند معادل ۱۵ هزار نان کالا خرید کند. ولی از یک شنبه، برای جمع کردن ۱.۵ میلیون نانک خرج شده مجبور است نان را به قیمت ۱۵۰ نانک بفروشد. (اگر نان را ۱۰۰ 'نانک' بفروشد با فروش ۱۰ هزار نان تولیدی یک میلیون 'نانک' جمع آوری می کند و پانصد هزار 'نانک' بدون پشتوانه روی دست خریداران باد می کند. این یعنی ورشکستگی نانوا و تعطیل کار!)
غیر منتظره بودن این افت موجب نارضایتی خریداران می شود. اعتماد بازار به 'نانک' از بین می رود. لذا هفته بعد بازار نه تنها افت ارزش هفته ی گذشته را در نظر می گیرد بلکه افتی بیشتر از واقعیت را پیش بینی می کند. و وقتی شنبه ی بعد نانوا به خرید می رود، با ۱.۵ میلیون 'نانک' تنها می تواند معادل ارزش حقیقی ۷ هزار نان کالا خرید کند.
حال آن که ارزش حقیقی 'نانک' بر اساس تولید ۱۰ هزار نان است، بازار ارزش 'نانک' را هفت هزار نان تلقی می کند. همین موجب می شود نانوا جهت تأمین نیازش که بر اساس تولید ۱۰ هزار نان محاسبه می کند، باید ۶۴۳ هزار 'نانک' اضافه چاپ کند. چون بازار پیش بینی می کنند ۱.۵ 'نانک' هفت هزار نان می خرد، برای خرید معادل ارزش حقیقی ۱۰هزار نان، ۲ میلیون و ۱۴۳ هزار 'نانک' لازم است. (پارامتر چهارم: حجم نقدینگی در گردش با توجه به میزان سرمایه گذاری، تولید ناخالص و مبادلات ) این چنین، صرفا به جهت بی اعتمادی بازار به تحول حجم نقدینگی، ارزش یک نان شد ۲۱۴ 'نانک'.
هفته های آینده این روند می تواند به شکل یک دایره ی معکوس ادامه پیدا کند. متأسفانه در ایران، طی سالها، نگرش 'انحصاراً کمّی' ی نظام بانکی به حجم نقدینگی در گردش، بدون درنظر گرفتدن حجم حقیقی تولید و سرمایه گذاری ها، این بی اعتمادی به پول ملی را به افکار عمومی تلقین کرده و در کنار سایر عوامل به ریزش کاذب ارزش پول ملی کمک کرده است.
حال تغییری در فرض اول انجام دهیم. فرض کنیم نانوا همه ی نان خود نفروشد. مثلاً فرض کنیم سه هزار نان به فروش نرسد و نانهای فروخته نشده الزاماً دور ریخته شوند. این جا دو مشکل وجود دارد. اول آن که در پایان هفته ۳۰۰ هزار 'نانک' همچنان در دست بازار است. دوم آن که روز شنبه جهت خرید به منظور تولید ۱۰ هزار نان، نانوا احتیاج به یک میلیون 'نانک' دارد، حال آن که تنها ۷۰۰ هزار 'نانک' در دسترس دارد. در این حالت دو راه دارد. یا ۳۰۰ هزار نانک چاپ کند و میزان نقدینگی را به ۱.۳ میلیون نانک افزایش دهد. ارزش 'نانک' افت می کند و قیمت نان به ۱۳۰ 'نانک' افزایش می یابد. یا می تواند ۳۰۰ هزار 'نانک' را از خریدارانی که هفته ی گذشته نان نخریده اند وام بگیرد و مثلا در ۱۰ هفته آن را باز گرداند. در این صورت اگر بتواند در هفته های آینده، یا هزینه های خود را هفته ی ۳۰ هزار 'نانک' کاهش دهد و یا تولید خود را بدون افزایش هزینه هفته ی ۳۰۰ نان افزایش دهد، ارزش پول تغییر نمی کند. در غیر این صورت ارزش پول ناگزیر افت خواهد کرد. ( پارامتر سوم: میزان بدهی کشور و میزان تعادل بودجه ی دولت)
حال فرض کنیم، نانوا سرمایه گذاری های زیر بنایی انجام داد. این امر موجب افزایش ارزش 'نانک' می شود ( پارامتر پنجم: سرمایه گذاری های زیر بنایی و ثبات روند رشد اقتصادی):
ـ ساخت تنور جدید جهت افزایش تولید = ارتقاء ارزش حقیقی پول 'نانک'
ـ ساختن یک فلکه روبروی دکان، یک مدرسه، خیابان سازی، ایستگاه مترو، ... و ظرفیت مشتریکان افزایش پیدا کرد به شکلی که اگر ۲۰ هزار نان در هفته تولید کند همه ی نان ها به فروش می رسد = ارتقاء ارزش مشهود 'نانک'.
نانوا تولید خود را به ۲۰ هزار نان افزایش می دهد و ارزش 'نانک' دو برابر می شود. در اینجا نانوا از افزایش ارزش نانک را به دو گونه می تواند مدیریت کند. اول آن که تغییری در حجم نقدینگی یک میلیون نانک انجام ندهد، در این صورت یک میلیون 'نانک' می تواند ۲۰ هزار نان خریداری کند و قیمت نان را ۵۰ 'نانک' اعلام می کند. و یا میزان نقدینگی را به دو میلیون 'نانک' افزایش دهد و در این صورت قیمت نان ۱۰۰ 'نانک' ثابت می ماند. در هر دو حالت ارزش نانک یکسان است.
** ضمیمه ی سوم: استارت خوردن یک بازی اسپکولاتیو
به سال پیش باز می گردیم. وقتی شایعه ی تشدید تحریم ها به صدا در آمد. افکار عمومی از احتمال تشدید تحریم ها با خبر شده و آمادگی باور کردن شایعات در این زمینه را پیدا کرده است. آقای 'w' یک اسپکولایتور عمده ی بازار ارز است. 'w' دو منشی دارد 'x' و 'y'. شنبه ساعت ۹ صبح 'w' با یازده میلیارد تومان سرمایه بازی را آغاز می کند. سرمایه را به پنج بسته تقسیم می کند.
بسته ی اول = یک میلیارد و پنجاه میلیون تومان
بسته ی دوم = یک میلیارد و صد میلیون تومان
بسته ی سوم = دو میلیارد و چهارصد میلیون تومان
بسته ی چهارم = چهار میلیارد و سی صد و پنجاه میلیون تومان
بسته ی پنجم = دو میلیارد و صد میلیون تومان
هدف بازی بالا بردن نرخ دلار تا پایان روز است. این پنج بسته طی روز در پنج مرحله به منظور خرید ارز وارد بازار می شوند. هر بار جهت سرعت بخشیدن به معامله می کنند سعی می کنند با پیشنهاد خرید قیمتی بالا تر از قیمت بازار، فروشنده را به بازار بکشانند. این کار موجب افزایش تدریجی قیمت در طی روز می شود و این توهم را ایجاد می کند که به دلیل تحریم ها یک جریان تورم نرخ دلار در حال شکل گیری است.
اسپکولاسیون استارت می خورد و مردم جهت خرید دلار به بازار ارز هجوم می آورند و فروشندگان قیمت های خود را بالاتر می برند. در پایان روز وقتی قیمتها به اندازه ی کافی بالا رفت و خریدار زیاد شد 'w' شروع به فروش تدریجی پنج بسته می کند.
حال می شود تصور کرد که چند تیم مجهز و ساماندهی شده با هزاران میلیارد تومان سرمایه چه بلایی می توانند بر سر بازار ارز بیاورند. با وجود اشراف دشمنان به ظرفیت های این نوع عملیات اسپکولاتیو، دامن زدن به بحران بازار به وسیله ی تغذیه ی شایعات در رسانه ها و تشدید تحریم ها، برای دشمن، کار کم هزینه و آسانی است. سودجویی برخی عناصر در بازار و نادانی مسئولان، رقبای سیاسی دولت و افکار عمومی، ضربه را به بدنه ی اقتصاد کشور وارد می کند.
- نویسنده : یزد فردا
- منبع خبر : خبرگزاری فردا
دوشنبه 23,دسامبر,2024