يزدفردا :زندگى امام به روايت امام
یزدفردا "علی آبادی :متن زير فرازهائى از زندگى حضرت امام خمينى - سلام الله عليه - است كه پس از توضيحات معظم له، فرزند گرامى ايشان حضرت حجت الاسلام والمسلمين حاج سيد احمد خمينى نوشته و سپس حضرت امام آن را اصلاح نموده است:
بسمه تعالى
به حسب شناسنامه شماره 2744 تولد: 1279 شمسى در خمين، اما در واقع 20 جمادىالثانى 1320 هجرى قمرى مطابق اول مهر 1281 شمسى است. (18 جمادىالثانى 1320 مطابق 30 شهريور 1281 صحيح است)
نام خانوادگى: مصطفوى; پدر: آقا مصطفى; مادر: خانم هاجر (دختر مرحوم آقاميرزا احمد مجتهد خوانسارى الاصل و خمينى المسكن)
صدور در گلپايگان به وسيله صفرىنژاد رئيس اداره آمار ثبت گلپايگان در خمين در مكتبخانه مرحوم ملا ابوالقاسم تحصيل شروع و نزد مرحوم آقاشيخ جعفر و مرحوم ميرزا محمود (افتخار العلماء) درسهاى ابتدايى سپس در خلال آن نزد مرحوم حاج ميرزا محمد مهدى (دايى) مقدمات شروع و نزد مرحوم آقاى نجفى خمينى منطق شروع و نزد حضرتعالى (×) ظاهرا (سيوطى و شرح باب حادى عشر و) منطق و مسلما در مطول مقدارى. در ادراك كه سنه 1339 قمرى براى تحصيل رفتم نزد مرحوم آقا شيخ محمد على بروجردى مطول و نزد مرحوم آقا شيخ محمد گلپايگانى منطق و نزد مرحوم آقا عباس اراكى شرح لمعه پس از هجرت به قم به دنبال هجرت مرحوم آيتالله حاج شيخ عبدالكريم - رحمة الله عليه - (ظاهرا هجرت ايشان رجب 1340 قمرى بود) هجرت آيتالله حائرى به قم رجب 1340 و نوروز 1300 شمسى است) تتمه مطول را نزد مرحوم اديب تهرانى موسوم به آقا ميرزا محمد على و سطوح را نزد مرحوم آقاى حاج سيد محمد تقى خوانسارى مقدارى و بيشتر نزد مرحوم آقا ميرزا سيد على يثربى كاشانى تا آخر سطوح و با ايشان به درس خارج مرحوم آيتالله حائرى (حاج شيخ عبدالكريم) مىرفتيم و عمده تحصيلات خارج نزد ايشان بوده است. و فلسفه را مرحوم حاج سيد ابوالحسن قزوينى و رياضيات (هيئت، حساب) نزد ايشان و مرحوم آقاميرزا على اكبر يزدى. و عمده استفاده در علوم معنوى و عرفانى نزد مرحوم آقاى آقاميرزا محمد على شاهآبادى بوده است پس از فوت مرحوم آقاى حائرى با عدهاى از رفقا بحث داشتيم تا آنكه مر حوم آقاى بروجردى - رحمةالله - به قم آمدند براى ترويج ايشان به درس ايشان رفتم و استفاده هم نمودم و از مدتها قبل از آمدن آقاى بروجردى عمده اشتغال به تدريس معقول و عرفان و سطوح عاليه اصول و فقه بود پس از آمدن ايشان به تقاضاى آقايان; مثل مرحوم آقاى مطهرى به تدريس خارج فقه مشغول شدم و از علوم عقليه بازماندم و اين اشتغال در طول اقامت قم و مدت اقامت نجف مستدام بود و پس از انتقال به پاريس از همه محروم و به امور ديگر اشتغال داشتم كه تاكنون ادامه دارد. نام عيال اينجانب خديجه ثقفى معروف به قدس ايران، متولد 1292 شمسى، صبيه حضرت آقاى حاج ميرزا محمد ثقفى طهرانى.
تاريخ ازدواج: 1308; فرزند اول: مصطفى، متولد: 1309 شمسى; 3 دختر در قيد حيات با يك پسر، احمد متولد: 1324; دختران به ترتيب سن: صديقه، فريده، فهيمه، سعيده و بعد از احمد، لطيفه; آخرين فرزند در حيات احمد.
و امام از زبان تاريخ
يزدفردا :سفرى به تاريخ
گشت و گذارى در خمين، زادگاه رهبر آزادگان جهان
90 سال به عقب باز مىگرديم، سلسله متزلزل پادشاهى قاجار توان اداره صحيح مملكت را ندارد، قدرت مركزى تضعيف و به موازات آن قدرتهاى محلى سر برآوردهاند. در هر گوشه مملكتشاهزادهاى با به كار گرفتن خدم و حشم. بساطى به راه انداخته و ياغيان و اشرار از فرصت استفاده كرده، مردم را غارت مىكنند. بار مالياتهاى فزاينده بر دوش مردم سنگينى مىكند. شلاقها تنها بر گرده محرومين و پابرهنگان فرود مىآيد. قدرت حكومت مركزى - حكومت ايالتها و ولايتها، خانهاى كوچك و بزرگ محلى و بالاخره طراران و دزدان و اشرار، بسان حلقهاى ملت را در محاصره گرفته و هر لحظه حلقه تنگتر مىشود. ملت گرسنه است، ملتبىدفاع است و مردم ستم ديدهاند. . .
در چنين شرايطى، خمين كوچك در ميان جلگهاى بزرگ نيز به كام آشوب فرو رفته است. كمر مردم از ستم خانها و شاهزادگان خميده است "هر كس در خود قدرتى سراغ دارد از اعمال آن دريغ نمىكند و خلاصه همه درها به روى مردم بسته است.
در اين زمان در شهر كوچك خمين تنها يك در بر روى مردم باز است. تنها يكجا ملجا محرومان است و دلها فقط در يك خانه آرام مىگيرد و آنجا جايى جز بيت و منزل حاج آقا مصطفى خمينى نيست. خانهاى قلعه مانند كه در پس دروازه محله سادات در شرق خمين واقع شده است، خانهاى نه چندان بزرگ كه دو برج بلند در شمال و مشرق آن چشمها را به سوى خود مىخواند.
برجهايى كه بر فراز آن بارويى به ارتفاع تقريبى دو متر جهتسنگربندى ومذقلهايى (سوراخهاى مورب) براى تيراندازى تعبيه شده است. اين برجها به واسطه ارتفاع بلندى كه دارند بر شهر مشرف بوده و از آنجا هر گونه حركتى كنترل مىگردد.
رودخانهاى كه از پشتبيت مىگذرد، جنوب قلعه را امنيتبخشيده است. شبها دروازه شرقى شهر بسته مىشود و نگهبانانى چند بر فراز باروى شهر تا صبح بيدارند. و به گاه اضطرار و وجود خطر تهاجم اشرار، بر تعداد نگهبانان اضافه مىشود و تا صبح فرياد "بيدار باش - بيدار باش" به گوش مىرسد.
بيت مصطفوى از طريق كوچهاى پيچ در پيچ و باريك به بازار و مسجد جامع متصل مىگردد، كوچهاى كه از ابتدا تا انتها در زير ديد و كنترل با روى برج قرار دارد.
هجوم اشرار و دزدان غارتگر (كه سر در آخور شاهزادگان و خانها داشتند) و صداى ناهنجار سم ستوران كه با سرعتبه پيش مىتازند، هول و هراسى عظيم در دل مردم مىافكند و غبار مرگ بر جبينشان مىنشاند. در چنين مواقعى، خانهاى شهر اگر با دزدان همراهى نكنند، اميدى به خيرشان نيست و لذا هيچ مامن و پناهى جز بيت آقا مصطفى خمينى يافت نمىشود.
آقا مصطفى، سيدى جليل القدر و مجتهدى محبوب و عاملى كه براى دفاع از محرومان سلاح بر دوش گرفته و براى حفظ حيثيت و آبرو و مال و جان مردم، جان در طبق اخلاص نهاده است و مردم، آنانى كه به هيچ جا راهى ندارند و قدرت دفاع از خود و خانواده را در خود نمىبينند همه به منزل آقا مصطفى روى مىآورند، پس از ورود اين بىپناهان و پا برهنگان درها بسته مىشود، مردان بر روى برجها رفته و در شتباروها سنگر گرفته و به سوى دشمن شليك مىكنند. اين روحيه سلحشورى و مبارزه و دفاع است كه كارساز بوده و تهاجمات اشرار را با شكست مواجه مىكند.
در اين دوران و در اين منزل است كه كودكى چشم به جهان مىگشايد (تاريخ 20 جمادىالثانى 1320 هجرى قمرى) و از طرف پدر نام روحالله بر خود مىگيرد. هيچ كس از آينده خبر ندارد. مردم تنها اطراف خويش را مىبينند كه جز سياهى چيزى به چشم نمىآيد. ظلم و ستم اشرار و خانها به اعلا درجه خود رسيده است، مصطفى چارهاى مىانديشد، "شكايتخانها به حكومت منطقه بردن". لذا راه اراك را در پيش مىگيرد و با اسب بدان سو مىتازد، اما قبل از رسيدن به مقصد (در روز جمعه 12 ذيقعده 1320 قمرى) آماج تيركين ظلمه قرار مىگيرد. و خون سرخش زينتبخش صحرا مىگردد. او در واقع انتقام حمايت از سيلى خوردگان را پس مىدهد، انتقام پناهدادن به محرومان و پا برهنگان، و در اين زمان روحالله چهار ماه و بيست و دو روز بيشتر ندارد.
مبارزه با اشرار ادامه مىيابد و روحالله (كه اطرافيان او را آقا روح الله صدا مىزنند" در همان خانه بزرگ مىشود. با گذشت زمان با رنجها و محن مردم آشنا مىشود و در مىيابد كه پدرش براى چه قربانى شد بنابراين در همان دوران صباوت همراه با برادر بزرگتر در مبارزه با اشرار شركت مىجويد و از فراز با روى قلعه به سوى متجاوزين شليك مىكند.
و اما امروز از آن دو برج كه منشا خير براى اهالى خمين بود تنها يكى بيش نمانده است. صحن خانهاى كه بنيانگذار جمهورى اسلامى در آن پا به عرصه وجود نهاد، خاموش و ساكت در زير بارش باران و تابش آفتاب با ديوارهاى كهنه درد دل مىكند. اين صحن كهن خاطراتى خوش و ناگوار در دل خود جاى داده است. حوض كوچك منزل نور خورشيد را تكرار مىكند، درهاى چوبى و كوچك بيتبسته است. پلههاى برج با شيب بسيار تند پيچ و تاب خورده و به زحمتخود را به بارو مىرساند ولى در آنجا ديگر اثرى از مبارزان نمىيابد. آجرهاى كف حياط هنوز ماندهاند ولى عبور از تاريخى يكصد ساله، از آنها رنگ و رويى باقى نگذارده است. امروز كف كوچه سفالتشده، خانههاى خشت و گلى اطراف به مرور جاى خود را به خانههايى نوساز با نمايى آجرى يا سنگى دادهاند. تنها زادگاه امام است كه همچنان با خشت و گل خويش در اين ميان جلب توجه مىكند، و همه را به خود مىخواند، باروها ندا مىزنند: "خمينى، سازش ناپذيرى را در اينجا تجربه كرد، ظلم ستيزى را از پشت مذقلهاى ما آغاز كرد. محروم نوازى را در اين خانه و از پدر به ارث برد. آغاز نقطه جهاد را در اين مكان گذارد، نخستين آثار تلفيق دين و سياست را در اين منزل رويت كرد. "
آرى اين منزل اگر چه كمتر از 20 سال از امام ميزبانى نكرد. ليكن خاطراتى بيش از قرنها در دل خود جاى داده است
يزدفردا :با زبان تاريخ بيوگرافي بنيانگذار اولين حكومت اسلامي قرن حاضررا مرور مي كنيم
در روز بيستم جمادى الثانى 1320 هجرى قمرى مطابق با 30 شهريـور 1281 هجرى شمسى ( 24 سپتامپر 1902 ميلادى) در شهرستان خمين از توابع استان مركزى ايران در خانواده اى اهل علـم و هجرت و جهاد و در خـانـدانـى از سلاله زهـراى اطـهـر سلام الله عليها, روح الـلـه المـوسـوى الخمينـى پـاى بـر خـاكدان طبيعت نهاد .
او وارث سجاياى آباء و اجدادى بـود كه نسل در نسل در كار هـدايـت مردم وكسب مـعارف الهى كـوشيـده انـد. پـدر بزرگـوار امام خمينـى مرحوم آيه الـله سيد مصطفى مـوسـوى از معاصريـن مرحـوم آيه الـلـه العظمـى ميرزاى شيـرازى (رض) که پـس از آنكه ساليانـى چنـد در نجف اشـرف علـوم و معارف اسلامـى را فـرا گرفته و به درجه اجتهـاد نايل آمـده بـود بـه ايـران بازگشت و در خمـيـن ملجأَ مردم و هادى آنان در امـور دينـى بـود. در حـالـيكه بيـش از 5 مـاه از ولادت روح الـلـه نمى گذشت, طاغوتيان و خوانين تحت حمايت عمال حكومت وقت نداى حق طلبـى پـدر را كه در برابر زورگـوئـيهايشان بـه مقاومت بـر خاسته بـود, با گلـوله پاسـخ گفـتـنـد و در مـسير خمـيـن به اراك وى را بـه شهادت رسانـدنـد. بستگان شهيـد بـراى اجراى حكـم الهى قصاص به تهران (دار الحكـومه وقت) رهـسـپار شـدند و بر اجراى عـدالت اصـرار ورزيدند تا قاتل قصاص گرديد
بديـن ترتبيب امام خـميـنى از اوان كـودكى با رنج يـتـيـمىآشـنا و با مفهوم شهادت روبرو گرديد. وى دوران كـودكـى و نـوجـوانى را تحت سرپرستى مادر مـومـنـه اش (بانـو هاجر) كه خـود از خاندان علـم و تقـوا و از نـوادگان مـرحـوم آيـه الـلـه خـوانسـارى ( صاحب زبـده التصانيف ) بوده است و همچنيـن نزد عمه مـكـرمه اش ( صاحبـه خانم ) كه بانـويى شجاع و حقجـو بـود سپرى كرد اما در سـن 15 سالگى از نعمت وجـود آن دو عزيز نيز محـروم گـرديد .
يزدفردا :هجرت به قم، تحصیل دروس تکمیلی و تدریس علوم اسلامی
اندكـى پـس از هجرت آيه الله العظمـى حاج شيخ عبد الكريـم حايرى يزدى ـ رحـمه الله عليه ـ ( نـوروز 1300 هـجـرى شمسـى, مـطابق بـا رجب المـرجب 1340 هجـرى قمـرى ) امام خمينى نيز رهـسپار حـوزه علميه قـم گرديد و به سرعت مراحل تحصيلات تكميلى علوم حـوزوى را نزد اسـاتيد حـوزه قـم طـى كرد. كه مـى تـوان از فرا گرفتـن تـتـمـه مباحث كـتاب مطـول ( در علـم معانى و بيان ) نزد مرحوم آقا مـيـرزا محمـد علـى اديب تهرانـى و تكميل دروس سطح نزد مرحـوم آيه الـله سيد محمد تقـى خـوانسارى, و بيشتر نزد مرحـوم آيه الـله سـيـد عـلى يثربى كاشانى و دروس فـقـه و اصـول نزد زعيـم حـوزه قـم آيـه الـله العظمى حاج شيخ عبدالكريـم حايرى يزدى ـ رضـوان الـلـه عليهـم نام برد .
پـس از رحلت آيه الله العظمـى حـايـرى يزدى تلاش امـام خمينـى به همراه جمعى ديگر از مجتهديـن حـوزه علميه قـم به نـتيجـه رسـيـد و آيه الله العظمـى(رض) به عنـوان زعـيـم حـوزه عـلمـيـه عازم قـــم گـرديـد. در اين زمان, امام خمينـى به عـنـوان يـكـى از مـدرسيـن و مجتهديـن صـاحب راى در فـقـه و اصـول و فلسفه و عرفــان و اخلاق شناخته مى شد . حضرت امام طى سالهاى طولانى در حوزه علميه قـم به تدريـس چنديـن دوره فقه, اصـول, فلسفه و عرفان و اخـلاق اسـلامى در فيضيه, مسجـد اعظم, مسجـد محمـديه, مـدرسه حـاج ملاصـادق, مسجد سلماسى و ... همت گماشت و در حـوزه علميه نجف نيز قريب 14 سال در مسجـد شيخ اعظـم انصــــارى (ره) معارف اهل بـيت و فـقـه را در عاليترين سطـوح تدريـس نمود و در نجف بـود كه بـراى نخـستـيـن بار .مبانـى نظرى حكـومت اسلامـى را در سلسله درسهاى ولايت فـقيه بازگـو نمود.
يزدفردا :امام خمینی (ره) در سنگر مبارزه و قیام
روحيه مبارزه و جهاد در راه خـدا ريـشـه در بينـش اعـتـقـادى و تربـيت و محيط خانـوادگى و شرايط سـيـاسى و اجـتماعى طـول دوران زندگى آن حضرت داشـتـه است. مـبارزات ايـشان از آغاز نـوجـوانـى آغـاز و سـيـر تكاملى آن به مـوازات تكـامـل ابـعاد روحى و عـلمى ايـشان از يكـسـو و اوضاع و احـوال سياسـى و اجتماعى ايـران و جـوامع اسـلامـى از سـوى ديگـر در اشكـال مخـتـلف ادامـه يـافـته است و در ســـال 41و1340 ماجراى انجمـنهاى ايالـتى و ولايـتى فرصـتـى پـديـد آورد تا ايـشان در رهبـريت قـيام و روحـانيـت ايـفاى نقـش كنـد و بـديـن تـرتـيـب قـيـام سراسرى روحانيت و ملت ايـران در 15 خـرداد سال 1342 با دو ويـژگـى برجستـه يعنى رهـبرى واحد امام خمـيـنى و اسلامـى بـودن انگـيـزه ها و شعارها و هدفهـاى قيام, سرآغـازى شـد بر فـصـل نـويـن مـبارزات مـلـت ايران كه بـعد ها تحت نام انقلاب اسلامى در جهان شناخـتـه و معرفـى گردید امام خمـيـنـى خاطـره خـويـش از جنـگ بيـن المـلل اول را در حاليكه نـوجـوانى 12 ساله بـوده چنين ياد مـى كند : مـن هـر دو جـنـگ بـيـن المللـى را يادم هست ... مـن كـوچـك بـودم لكـن مـدرسـه مى رفـتـم و سربازهاى شـوروى را در هـمان مركزى كه ما داشـتـيـم در خـمـيـن, مـن آنجا آنهـا را مى ديـدم و ما مـورد تاخت و تاز واقع مى شـديـم در جـنـگ بيـن المـلـل اول. حضـرت امام در جايى ديگر با ياد آورى اسامى بـرخى از خوانيـن واشـرار سـتمگر كه در پناه حكـومت مـركـزى بـه غـارت اموال و نواميـس مردم مى پرداختند مى فـرمايد : مـن از بچگى در جـنـگ بـودم ... ما مـورد زلقـى هـا بـوديـم, مـورد هـجـوم رجـبعلـيـهـا بــوديـم و خـودمان تفنگ داشتيـم و مـن در عيـن حالى كه تـقـريـبا شـايـد اوايـل بلوغم بود, بـچـه بودم, دور ايـن سنگـرهايى كه بـسـتـه بـود نـد در مـحل ما و اينها مى خـواسـتند هجـوم كـنند و غـارت كـنند, آنجا مى رفـتـيــم سنگرها را سركشـى مى كرديـم. كـودتاى رضا خان در سـوم اسفـند 1299 شمسـى كه بنابر گـواهـى اسـناد و مدارك تاريخـى و غـير قابـل خـدشـه بـوسيله انگليـسها حـمايت و سازمانـدهـى شـده بـود هـر چـنـد كـه بـه سلطنت قاجاريه پايان بخشيد و تا حـدودى حكـومت مـلوك الطـوايـفـى خـوانيـن و اشـرار پـاركنـده را محدود سـاخت اما درعـوض آنچـنـان ديكتاتـورى پديد آورد كه در سايـه آن هـزار فامـيـل بر سرنـوشـت مـلـت مظلـوم ايـران حاكـم شدند ودودمان پهـلـوى به تنهايى عهـده دار نقـش سابق خوانين و اشرار گرديد .
در چنين شرايطـى روحانيت ايران كه پـس از وقايع نهـضـت مشروطيت در تنگناى هجـوم بى وقـفـه دولتهـاى وقت و عـمال انگليسى از يكـسو و دشمـنیهاى غرب باختگان روشنفـكر مـآب از سـوى ديگر قـرار داشت براى دفاع از اسـلام و حـفـظ موجـوديت خـويـش بـه تكاپـو افـتاد. آيه الـلـه العظمى حاج شيخ عـبدالـكريـم حايرى بـه دعـوت علماى وقت قـم از اراك به ايـن شهـر هجرت كرد واندكـى پـس از آن امـام خـميـنى كه با بـهـره گيرى از استعداد فـوق العاده خـويـش دروس مقـدماتى و سطـوح حـوزه علميه را در خـميـن و ارا ك با سـرعـت طى كرده بود به قـم هجرت كـرد و عملا در تـحكيـم موقعيت حـوزه نـو تاسيـس قـم مـشاركـتى فعال داشت.
زمان چندانـى نگذشت كه آن حضرت در اعداد فضلاى برجـسته اين حـوزه در عرفـان و فلسفه و فقه و اصـول شنـاخته شـد.
پـس از رحلت آيـه اللـه العظمى حايرى ( 10 بهمـن 1315 ه-ش ) حـوزه علميه قـم را خطر انحلال تهـديد مى كرد. عـلماى مـتـعهـد به چاره جويى برخاستند. مدت هشت سال سرپرستى حـوزه علمـيـه قـم را آيات عـظـام :
سيد محمد حجت, سيد صدر الديـن صدر و سيـد محـمـد تقـى خـوانسارى -رضوان الـلـه عليهـم ـ بر عهده گرفتند. در ايـن فاصله و بـخصـوص پـس از سقوط رضاخان, شرايط براى تحقق مرجعيت عظمى فراهـم گرديد. آيه الله العظمى بروجردى شخصيت علمى برجسته اى بـود كـه مـى تـوانست جانشين مناسبـى براى مـرحوم حايرى و حفـظ كيان حـوزه بـاشـد. ايـن پيشنهاد از سـوى شاگردان آيـه الـلـه حايرى و از جمله امام خـمـيـنـى به سرعت تعقيب شـد. شخص امام در دعـوت از آيـه الـلـه بـروجردى براى هجرت به قـم و پذيرش مسئوليت خطـير زعامت حـوزه مجدانه تلاش كرد.
امام خمينـى كه با دقـت شـرايط سياسـى جامعه و وضعـيـت حـوزه ها را زير نظر داشت و اطـلاعات خـويش را از طريق مطالـعه مـستمر كتب تاريخ معاصـر و مجلات و روزنـامـه هاى وقـت و رفـت و آمـد بـه تهـران و درك محضر بزرگانى همچون آيـه الـلـه مـدرس تكـميل مى كرد دريافـته بـود كه تـنها نقـطـه امـيـد بـه رهـايـى و نجات از شـرايط ذلت بارى كه پـس از شكست مشروطيت و بخصـوص پـس از روى كار آوردن رضا خان پديد آمده است, بيدارى حوزه هاى عـلمـيـه و پيش از آن تضـميـن حيات حوزه ها و ارتبـاط معنـوى مـردم بـا روحـانيت مـى بـاشـد.
امام خمينى در تعقيب هدفهاى ارزشمند خويش در سال 1328 طرح اصلاح اساس ساختار حـوزه علميه را با هـمـكارى آيـه الـلـه مـرتضـى حايـرى تهـيـه كرد و بـه آيـه الـلـه بـروجردى پـيشـنهاد داد. ايـن طرح از سوى شاگردان امام و طلاب روشـن ضمير حـوزه مـورد اسـتقبال و حمايت قرار گرفت .
اما رژيـم در محاسباتـش اشـتـبـاه كرده بـود. لايحه انجـمـنـهاى ايالتى و ولايتى كـه به مـوجـب آن شـرط مسـلمان بودن, سوگـند به قرآن كريـم و مرد بـودن انـتخاب كـنـنـدگان و كانديـداها تغيير مـى يافت در 16 مهـر 1341 به تصـويب كـابـيـنـه اميـر اسـد الـلـه علـم رسيـد. آزادى انتخابات زنان پـوششـى براى مخفى نگـه داشـتـن هـدفـهاى ديگر بـود.
حذف و تغيير دو شـرط نخـست دقـيـقا بـه منظور قانـونـى كـردن حضـور عناصر بهايـى در مصـادر كـشـور انتخاب شـده بـود. چـنانكه قـبـلا نـيـز اشاره شد پـشتـيـبـانى شـاه از رژيـم صهـيـونيـستـى در تـوسعه مناسبات ايران و اسرائـيل شرط حمايـتهاى آمـريـكـا از شـاه بـود. نـفـوذ پـيـروان مـسـلك استعـمـارى بهـائـيت در قـواى سه گانه ايران ايـن شرط را تحقق مـى بخشيد. امام خمـيـنـى به هـمراه عـلماى بزرگ قـم و تهـران به محض انتشار خبر تصويب لايحه مـزبور پـس از تبادل نـظـر دسـت به اعـتـراضات همه جانبه زدند .
نقـش حضرت امام در روشـن ساختـن اهداف واقعى رژيـم شـاه و گوشـزد كـردن رسالت خطير علما و حـوزه هاى علمـيـه در ايـن شـرايـط بـسيـار مـوثـر وكارساز بـود. تلگرافـهـا و نامـه هـای سرگـشـاده اعـتـراض آمـيز علما به شاه و اسـد الـلـه علـم مـوجى از حـمايـت را در اقـشار مخـتلف مردم برانگيخت. لحـن تلگرافـهـاى امام خمـيـنـى به شاه و نخست وزير تند و هشـدار دهنده بود. در يكـى از ايـن تلگرافها آمده بـود :
اينجانب مجددا به شما نصيحت مى كنـم كه بـه اطاعت خـداوند مـتعـال و قانـون اساسـى گردن نهيد واز عواقب وخـيـمـه تخلف از قـرآن و احـكام علماى ملت و زعماى مسلميـن و تخـلف از قانـون اساسی بـترسيد وعـمـدا و بـدون مـوجب مـمـلكت را به خطـر نـيـنـدازيد و الا علماى اسلام درباره شمـا از اظهار عقيـده خـوددارى نخـواهنـد كـرد .
بديـن ترتـيـب ماجراى انجـمنهاى ايـالـتى و ولايـتـى تجربـه اى پيروز و گرانقدر براى ملت ايران بـويژه از آن جهـت بـود كـه طى آن ويـژگـيـهـاى شخصيتـى را شناخـتـنـد كه از هر جهـت براى رهـبـرى امت اسلام شايسته بـود. باو جـود شكست شـاه در ماجـراى انجـمـنها, فـشـار آمريكـا بـراى انجـام اصلاحـات مـورد نظر ادامـه يافت. شـاه در ديـماه 1341 اصـول ششگانه اصلاحات خويـش را بر شمرد و خـواستار رفـراندوم شد . امام خمينى بار ديگـر مراجع و عـلمـاى قـم را بـه نـشـست و چاره جويى دوباره فراخواند .
با پيشنهاد امام خمينى عـيـد باسـتانـى نـوروز سـال 1342 در اعـتراض به اقدامات رژيم تحريـم شد. در اعلامـيه حضـرت امام از انـقـلاب سـفـيـد شاه بـه انقـلاب سـيـاه تعـبـيـر و هـمـسـويـى شـاه بـا اهـداف آمريكا و اسرائيل افـشا شده بود . از سـوى ديگـر, شـاه در مـورد آمادگى جامـعـه ايـران بـراى انجام اصلاحات آمـريكا به مـقامات واشـنگـتـن اطـمـيـنان داده بـود و نام اصـلاحات را انقـلاب سـفـيـد نهاده بـود. مخالـفت عـلما براى وى بسيار گران مىآمد .
امام خمـيـنى در اجـتماع مردم, بى پروا از شخـص شـاه به عنـوان عـامل اصلـى جنايات و هـم پـيـمان بـا اسـرائـيـل ياد مـى كـرد و مـردم را بـه قـيام فرا مـى خـوانـد. او در سـخـنـرانى خـود در روز دوازده فـرورديـن 1342 شديـدا از سـكـوت عـلماى قـم و نجف و ديگر بلاد اسلامى در مقابل جنايات تازه رژيـم انـتـقـاد كرد و فـرمـود : امـروز سكـوت هـمـراهى بـا دستگـاه جبـار است حضـرت امـام روز بعد ( 13 فرورديـن 42 ) اعلامـيـه معروف خـود را تحت عنـوان شاه دوستى يعنى غارتگرى منـتـشر ساخت .
راز تأثير شگـفت پـيـام امام و كـلام امـام در روان مخاطـبـيـنـش كه تا مرز جانـبازى پيـش مـى رفت را بايـد در هـمـيـن اصـالت انـديشه, صلابت راى و صـداقت بـى شـائبه اش بـا مـردم جستجـو كـرد .
سال 1342 با تحريـم مراسـم عـيـد نوروز آغـاز و با خـون مظـلـوميـن فيضيه خـونرنگ شد. شـاه بر انجام اصـلاحات مـورد نظـر آمـريكـا اصـرار مـى ورزيـد و امام خـمـيـنى بر آگاه كردن مردم و قـيـام آنـان در بـرابـر دخـالتهاى آمـريكـا و خيـانـتهاى شاه پـافـشـارى داشـت. در چهـارده فرورديـن 1342 آيـه الله العظمـى حكيـم از نجف طـى تلگـرافـهـايى بـه علما و مراجع ايران خـواستار آن شد كـه همگـى به طـور دسـتـه جمـعى به نجف هجرت كنند. اين پيشنهاد براى حفـظ جان عـلما و كيان حـوزه ها مطرح شده بود .
حضرت امام بـدون اعـتـنا بـه ايـن تهـديـدها, پاسخ تلگـراف آيـه الـلـه العـظـمى حكيـم را ارسال نمـوده و در آن تاكيـد كرده بـود كـه هـجـرت دسـتـه جمـعى علما و خالـى كـردن حـوزه علميه قـم به مصلحت نيست .
امام خميـنـى در پيامـى( بـه تايخ 12 / 2 / 1342 ) به مناسـبـت چهـلـم فاجعـه فـيـضـيـه بـر همـراهـى عـلما و مـلت ايران در رويارويـى سـران ممـالك اسلامـى و دول عربـى بـا اسـرائيل غاصب تـاكيد ورزيد وپيمانهاى شـاه و اسـرائيل را محكـوم كرد .
يزدفردا :قیام 15 خرداد
ماه محرم 1342 كه مـصادف با خرداد بـود فـرا رسـيد. امام خمينى از ايـن فـرصت نهـايت اسـتفاده را در تحـريك مردم بـه قيام عـليـه رژيـم مستبد شاه به عمل آورد.
امام خمينى در عـصـر عاشـوراى 13 خرداد سال 1342شمسى در مـدرسه فيضـيـه نطق تاريخـى خـويـش را كه آغازى بر قيام 15 خرداد بود ايراد كرد.
در هميـن سخنرانى بـود كه امام خمـيـنى بـا صداى بلند خطاب به شاه فرمـود : آقا مـن به شما نصيحت مـى كنـم، اى آقاى شـاه ! اى جنـاب شاه! مـن به تو نصیحت مى كـنم دسـت بـردار از اين كارها، آقا اغـفـال مى كنند تو را. مـن مـيل ندارم كـه يـك روز اگر بـخـواهـند تـو بـروى، همه شكر كـنند... اگر ديكـته مى دهند دسـتت و مى گـويند بخـوان، در اطـرافـش فكـر كـن.... نصـيحت مرا بـشـنـو... ربط ما بـيـن شـاه و اسرائيل چيست كه سازمان امنيت مـى گـويد از اسرائـيـل حرف نزنـيـد... مگر شاه اسـرائـيلـى است ؟ شاه فـرمان خامـوش كـردن قـيـام را صادر كـرد. نخست جمع زيادى از ياران امام خمينـى در شـامگاه 14 خرداد دستگيـر و ساعت سه نيمه شب ( سحـرگاه پانزده خـرداد 42 ) صـدها كماندوى اعـزامـى از مركز، منزل حضرت امـام را محاصره كردند و ايشان را در حاليكه مشغول نماز شب بـود دستگيـر و سـراسـيـمـه بـه تهـران بـرده و در بازداشــتگاه باشگاه افـسـران زنـدانـى كـردنـد و غروب آنروز به زندان قـصر مـنتقل نمـودنـد. صـبحگاه پـانـزده خـرداد خبـر دستگيرى رهـبـر انقلاب بـه تهـران، مـشهـد، شيـراز وديگـر شهرها رسيـد و وضعيتـى مشـابه قـم پـديد آورد.
نزديكترين نديم هميشگى شاه، تيمـسار حسيـن فردوست در خاطراتش از بكارگيرى تجربيات و همكارى زبـده ترين ماموريـن سـياسى و امـنيـتى آمريكا براى سركـوب قـيام و هـمچنيـن از سراسـيمگـى شاه و دربـار وامراى ارتـش وساواك در ايـن ساعـات پرده بـرداشـتـه و تـوضـيح داده است كه چگـونه شـاه و ژنـرالهـايـش ديـوانه وار فرمان سركـوب صادر مى كردند.
امام خمينـى، پـس از 19 روز حبـس در زنـدان قـصـر بـه زنـدانـى در پـادگـان نظامـى عشـرت آبـاد منتقل شـد.
با دستگيرى رهبـر نهـضـت و كـشتار وحشيانه مـردم در روز 15 خـرداد 42، قيام ظاهرا سركوب شد. امـام خمـينى در حبـس از پاسخ گفتـن بـه سئوالات بازجـويان، با شهـامت و اعلام ايـنكه هـيـئـت حاكمه در ايـران و قـوه قضائيه آنرا غـير قـانـونـى وفـاقـد صلاحـيت مـى داند، اجتـناب ورزيـد. در شامگاه 18 فـرورديـن سال 1343 بـدون اطلاع قـبـلى، امام خمينى آزاد و به قـم منتقل مـى شـود. بـه محض اطلاع مردم، شـادمـانى سراسر شهر را فرا مـى گيرد وجشنهاى باشكـوهى در مـدرسه فـيـضـيـه و شهـر بـه مـدت چـنـد روز بـر پا مـى شـود. اوليـن سالگـرد قـيام 15خـرداد در سال 1343 با صـدور بيانيه مـشتـرك امام خمـيـنـى و ديگر مراجع تقليد و بيانيه هاى جداگانه حـوزه هاى علمـيه گرامـى داشـتـه شـد و به عنـوان روز عزاى عمـومـى معرفـى شـد.
امـام خمـينـى در 4 آبـان 1343 بـيانـيـه اى انقلابـى صادر كرد و درآن نـوشـت : دنـيا بـدانـد كه هر گرفـتارى اى كـه ملـت ايـران و مـلـل مسلمـيـن دارنـد از اجـانب اسـت، از آمـريكاست، ملـل اسلام از اجـانب عمـومـا و از آمـريكـا خصـوصـا متنفــر است... آمـريكـاست كه از اسـرائيل و هـواداران آن پشتيبـانـى مـى كنـد. آمريكاست كه به اسرائيل قـدرت مـى دهـد كه اعراب مسلـم را آواره كند. افشاگرى امام عليه تصـويب لايحه كاپيتـولاسيون، ايران را در آبان سـال 43 در آستـانه قيـامـى دوبـاره قرار داد.
سحرگاه 13 آبان 1343 دوباره كماندوهاى مـسلح اعـزامى از تـهـران، مـنزل امام خمـيـنى در قـم را محاصره كـردنـد. شگـفـت آنـكه وقـت باز داشت، هـمـاننـد سال قـبـل مصادف با نيايـش شبـانه امام خمينـى بـود.حضرت امام بازداشت و بـه هـمراه نيروهاى امـنـيـتى مـستقيما بـه فرودگاه مهرآباد تهران اعـزام و بـا يك فـرونـد هـواپـيـماى نظامى كـه از قبل آماده شـده بـود، تحت الحـفـظ مامـوريـن امـنيـتى و نظامى بـه آنكارا پـرواز كـرد. عـصـر آنـروز سـاواك خـبـر تـبـعـيـد امـام را بـه اتهام اقـدام عليه امنيت كشـور ! در روزنـامه ها مـنتـشـر سـاخت.
علی رغم فضاى خفقان موجى از اعتراضها بـه صـورت تـظـاهـرات در بـازار تهران، تعطيلى طولانى مدت دروس حوزه ها و ارسال طومارها و نامـه ها به سازمانهاى بيـن المللـى و مـراجع تقليـد جلـوه گـر شد.
اقامت امام در تركيه يازده ماه به درازا كشيد در اين مدت رژيم شاه با شدت عمل بـى سابقه اى بقاياى مقاومت را در ايران در هـم شكـست و در غياب امام خمينى به سرعت دست به اصلاحات آمريكا پـسند زد. اقـامت اجبارىدر تـركيـه فـرصتـى مغـتـنـم بـراى امـام بـود تا تـدويـن كتـاب بزرگ تحـريـر الـوسيله را آغاز كند.
يزدفردا :روز شمار تبعيد حضرت امام خمينى (س)
16 مهرماه سال 1341 جلسه مهم حضرت امام خمينى (س) با مراجع قم در رابطه با انجمنهاى ايالتى و ولايتى
11 آذر ماه سال 1341 لغو تصويبنامه ساختگى انجمنهاى ايالتى و ولايتى به دنبال مبارزات پيگير حضرت امام خمينى (س) و صدور پيام حضرت امام خمينى (س) در مورد ختم اين غائله
2 بهمن سال 1341 تحريم رفراندوم غير قانونى و قلابى شاه از سوى حضرت امام خمينى (س)
2 فروردين ماه سال 1342 فاجعه خونين مدرسه فيضيه به دست عمال رژيم شاه
15 خرداد سال 1342 دستگيرى شبانه حضرت امام خمينى (س) . قيام تاريخى ملت ايران در اعتراض به دستگيرى حضرت امام (س)
4 تيرماه سال 1342 انتقال حضرت امام خمينى (س) از پادگان قصر به سلولى در عشرت آباد.
21 فرودين سال 1343 سخنرانى تاريخى حضرت امام خمينى (س) در مسجد اعظم قم پس از آزادى از حبس و حصر.
4 آبان 1343 سخنرانى كوبنده حضرت امام خمينى (س) به مناسبت طرح اسارتبار كاپيتولاسيون.
13 آبان 1343 بازداشت و تبعيد حضرت امام خمينى (س) به تركيه
21 آبان سال 1343 انتقال حضرت امام خمينى (س) از آنكارا به بورساى تركيه
13 مهرماه سال 1344 انتقال حضرت امام خمينى (س) از تركيه به بغداد
16 مهرماه 1344 حركت امام خمينى (س) از سامرا به كربلا بعد از تبعيد به عراق
23 مهرماه 1344 ورود و استقرار حضرت امام خمينى در نجف بعد از تبعيد به عراق
23 آبان 1344 شروع درسهاى حوزهاى حضرت امام خمينى در نجف پس از تبعيد به عراق
- 12 ارديبهشت 1356 پيام حضرت امام خمينى (س) به مناسبت چهلم شهداى قم
2 مهرماه 1357 محاصره منزل حضرت امام خمينى (س) توسط نيروهاى بعثى عراق
10 مهرماه 1357 هجرت حضرت امام خمينى (س) از عراق به سوى كويت
13 مهرماه 1357 هجرت حضرت امام خمينى (س) از عراق به فرانسه
12 بهمن 1357 بازگشت امام خمينى (س) به ميهن اسلامى پس از 15 سال تبعيد
يزدفردا :تبعید امام خمینی (ره) از ترکیه به عراق
روز 13 مهرماه 1343 حضرت امام به هـمـراه فرزنـدشان آيه الله حاج آقا مصطفـى از تركيه به تبعيدگاه دوم، كشـور عراق اعزام شدند. امام خمينى پس از ورود بـه بـغداد بـراى زيارت مرقـد ائـمه اطهار(ع) به شهــرهــاى كاظميـن، سامـرا و كـربلا شتـافت ويك هـفـته بعد بـه محل اصلـى اقـامت خـود يعنـى نجف عزيمت كرد.
دوران اقامت 13 ساله امام خمـينى در نجف در شرايطى آغاز شد كه هر چند در ظاهر فشارها و محدوديـتهاى مستقيـم در حـد ايـران و تـركيه وجـود نـداشت اما مخالفـتها و كارشكـنـيها و زخـم زبانهـا نـه از جـبـهـه دشمـن روياروی بـلكه از ناحيه روحانى نمايان و دنيا خـواهان مخفى شده در لباس ديـن آنچنان گـسترده و آزاردهنده بود كه امام با هـمـه صـبر و بـردبارى معروفـش بارها از سخـتى شرايط مبارزه در ايـن سالها بـه تلخى تمام ياد كرده است. ولى هـيچـيـك از ايـن مصـائب و دشـواريها نـتـوانـست او را از مـسيــرى كه آگـاهانه انتخاب كرده بود باز دارد.
امام خمينى سلسله درسهاى خارج فـقه خـويـش را با همه مخالفتها و كارشكنيهاى عناصر مغرض در آبان 1344 در مسجد شيخ انصارى (ره) نجف آغاز كرد كه تا زمان هجـرت از عراق به پاريـس ادامه داشت. حوزه درسى ايشان به عنـوان يكى از برجسته تريـن حوزه هاى درسى نجف از لحـاظ كيفيت و كميت شـاگـردان شنـاخته شـد.
امام خمينـى از بدو ورود بـه نجف بـا ارسال نامـه ها و پيكهايى بـه ايران، ارتباط خويـش را بـا مـبارزيـن حـفـظ نـموده و آنان را در هـر منـاسبـتـى بـه پـايـدارى در پيگيـرى اهـداف قـيام 15 خـرداد فـرا مى خواند.
امام خمينى در تمام دوران پـس از تـبـعـيد، علی رغـم دشواريهاى پديد آمـده، هيچگاه دست از مبارزه نـكـشيـد، وبـا سخنـرانيها و پيامهـاى خـويـش اميـد به پيـروزى را در دلها زنـده نگـاه مى داشت.
امام خمينى در گفتگـويى با نمانيده سازمان الفـتـح فـلسطيـن در 19 مهر 1347 ديـدگاههاى خويش را درباره مسائل جهان اسلام و جهاد ملت فلسطين تشريح كرد و در همين مصاحبه بر وجوب اختصاص بخشى از وجـوه شـرعى زكات بـه مجـاهـدان فلسطينـى فتـوا داد.
اوايل سال 1348 اختلافات بـيـن رژيـم شاه و حزب بـعث عراق بـر سر مرز آبـى دو كشـور شدت گرفت. رژيـم عراق جمع زيادى از ايـرانـيان مقيـم اين كشـور را در بـدتريـن شرايط اخراج كرد. حزب بـعث بـسـيار كوشيد تا از دشمـنى امام خمـيـنى با رژيـم ايـران در آن شرايط بـهـره گيرد.
چهار سال تـدريس، تلاش و روشنگرى امام خمـيـنـى تـوانسته بـود تا حـدودى فضاى حـوزه نجف را دگرگـون سازد. اينـك در سال 1348 علاوه بر مبارزين بيـشمار داخل كشور مخاطبين زيادى در عراق، لبـنان و ديگر بـلاد اسلامـى بـودنـد كه نهـضت امام خمينى را الگـوى خويـش مى دانستند.
يزدفردا :امام خمینی (ره) و استمرار مبارزه (1356 - 1350)
نيمه دوم سال 1350 اختلافات رژيـم بعثـى عراق و شاه بالا گـرفت و به اخراج و آواره شـدن بسيارى از ايرانيان مقيـم عراق انجاميد. امام خمينى طـى تلگرافى به رئيـس جمهور عراق شديدا اقدامات ايـن رژيـم را محكـوم نمود. حضرت امام در اعتراض به شرايط پيـش آمـده تصميـم به خـروج از عراق گـرفت اما حكـام بـغداد بـا آگـاهـى از پيـامـدهـاى هجـرت امـام در آن شـرايط اجـازه خـروج ندادند سال 1354 در سالگرد قيام 15 خـرداد، مـدرسه فيضيه قـم بار ديگر شاهـد قيام طلاب انقلابـى بـود. فريادهاى درود بر خمينـى ومـرگ بر سلسله پهلـوى به مـدت دو روز ادامه داشت پيـش از ايـن سازمانهـاى چـريكـى متلاشـى شـده وشخصيتهاى مذهبى و سياسى مبارز گرفـتار زندانهاى رژيم بودند.
شاه در ادامه سياستهاى مذهـب ستيز خود در اسفنـد 1354 وقيحـانه تاريخ رسمـى كشـور را از مـبدا هجرت پيامـبـر اسلام بـه مبدا سلطنت شاهان هخامنشى تغـيير داد. امام خمينى در واكنشى سخت، فـتوا به حرمت استفاده از تاريخ بـى پايـه شاهنشاهـى داد. تحريـم اسـتفـاده از ايـن مبدا موهـوم تاريخى هـمانند تحريـم حزب رستاخيز از سـوى مردم ايران اسـتقبال شـد و هر دو مـورد افـتـضاحـى براى رژيـم شاه شـده و رژيـم در سـال 1357 ناگزيـر از عقـب نشينـى و لغو تـاريخ شاهنشاهى شد.
يزدفردا :اوجگیری انقلاب اسلامی در سال 1356 و قیام مردم
امام خمينـى كه بـه دقت تحـولات جارى جهان و ايـران را زيـر نظر داشت از فـرصت به دست آمـده نهـايت بـهـره بـردارى را كـرد. او در مرداد 1356 طـى پيامى اعلام كرد : اكنون به واسطـه اوضاع داخلى و خارجى و انعـكاس جنايات رژيـم در مجامع و مطـبـوعات خارجى فرصتى است كه بايد مجامع علمى و فـرهـنگى و رجال وطـنـخـواه و دانشجويان خارج و داخل و انجمـنهاى اسلامى در هر جايـى درنگ از آن استفاده كنند و بى پرده بپا خيزند.
شهادت آيه الله حاج آقا مصطفى خمـينى در اول آبان 1356 و مراسم پر شكـوهـى كه در ايران برگزار شـد نقـطـه آغازى بـر خيزش دوباره حـوزه هاى علميه و قيام جامعه مذهـبى ايران بـود. امام خمـينى در همان زمان به گـونه اى شگفت ايـن واقعه را از الطـاف خفـيـه الهى ناميده بـود. رژيـم شاه با درج مقاله اى تـوهـيـن آمـيـز عـليـه امام در روزنامه اطلاعات انتقام گرفت. اعتراض بـه ايـن مـقـاله، بـه قـيام 19 دى مـاه قـم در سـال 56 منجـر شد كـه طى آن جمعى از طلاب انقلابـى به خـاك و خـون كشيـده شـدند. شاه علی رغم دست زدن به كشتارهاى جمعى نتـوانست شعله هاى افروخته شده را خاموش كند.
او بسيج نطـامـى و جهاد مسلحـانه عمـومـى را به عنوان تنها راه باقـيمانـده در شرايط دست زدن آمريكا بـه كـودتاى نظامـى ارزيـابـى مى كرد.
يزدفردا :هجرت امام خمینی (ره) از عراق به پاریس
در ديدار وزراى خارجه ايران و عراق در نـيـويـورك تصـمـيـم به اخراج امام خمينـى از عراق گرفته شـد. روز دوم مـهـر 1357 مـنزل امـام در نجف بـوسيله قـواى بعثـى محاصره گرديـدانعكاس ايـن خبـر با خشـم گستـرده مسلمانان در ايران، عراق و ديگـر كشـورها مـواجه شـد.
روز 12 مهر ،امام خمينى نجف را به قصد مرز كـويت ترك گـفـت. دولت كويـت با اشاره رژيـم ايـران از ورود امـام بـه ايـن كـشـور جلوگـيـرى كـرد. قـبـلا صحـبـت از هجـرت امام بـه لبـنـان و يا سـوريه بـود امـا ايشان پـس از مشـورت با فـرزنـدشان ( حجه الاسلام حاج سيـد احمـد خمينـى ) تصميـم بـه هجـرت به پاريـس گرفت. در روز 14 مهـر ايشان وارد پاريس شدند.
و دو روز بعد در منزل يكى از ايرانـيـان در نوفـل لـوشـاتــو ( حـومـه پاريـس ) مستقـر شـدنـد. مامـوريـن كاخ اليزه نظر رئيـس جـمهـور فـرانسه را مبنـى بـر اجتناب از هرگـونه فـعـالـيـت سـياسـى بـه امام ابلاغ كـردنـد. ايـشـان نيز در واكـنـشــى تنـد تصـريح كـرده بـود كه ايـنگونـه محدوديتها خلاف ادعاى دمكراسى است و اگر او ناگزير شـود تا از ايـن فرودگـاه بـه آن فـرودگـاه و از ايـن كـشـور بـه آن كـشـور بـرود بـاز دست از هـدفهايـش نخـواهـد كشيـد.
امام خمـيـنى در ديـماه 57 شـوراى انقلاب را تكشيل داد. شاه نيز پـس از تشكيل شـوراى سلطـنـت و اخـذ راى اعـتـماد بـراى كـابـينه بختيار در روز 26 ديـماه از كشـور فـرار كـرد. خـبـر در شـهـر تهران و سپـس ايران پيچيد و مردم در خيابانها به جشـن و پايكـوبى پرداختند.
يزدفردا :بازگشت امام خمینی (ره) به ایران پس از 14 سال تبعید
اوايل بهمـن 57 خبر تصميم امام در بازگشت بـه كـشور منتشر شد. هر كس كه مى شنيد اشك شوق فرو مى ريخت. مردم 14 سال انتظار كشيده بـودنـد. اما در عيـن حال مردم و دوستان امام نگـران جان ايشان بـودند چرا كه هنوز دولت دست نشانده شاه سر پا و حكومت نظامى بر قرار بود. اما امام خمينى تصميـم خويـش را گرفته و طى پيامـهـايى به مردم ايران گـفـته بـود مى خـواهد در ايـن روزها سرنـوشـت سـاز و خطير در كنار مردمـش باشد. دولت بخـتـيار با هماهنگى ژنرال هايزر فـرودگـاههاى كشـور را به روى پـروازهـاى خـارجى بست.
دولت بختيار پـس از چنـد روز تـاب مقـاومـت نـيـاورد و ناگزيـر از پذيرفتـن خـواست ملت شـد. سرانجام امام خمينـى بامداد 12 بهمـن 1357 پـس از 14 سال دورى از وطـن وارد كشـور شـد. استقبال بـى سـابـقـه مـردم ايـران چنـان عـظـيـم و غـيـر قـابل انكـار بــود كه خبرگزاريهاى غربـى نيز ناگزير از اعـتـراف شـده و مستـقـبـليـن را 4 تا 6 ميليون نفر برآورد كردند.
يزدفردا :رحلت امام خمینی (ره)، وصال یار، فراق یاران
امام خمينى هـدفها و آرمانها و هـر آنچه را كه مـى بايــست ابـلاغ كنـد ، گفته بـود و در عمـل نيز تـمام هستيـش را بـراى تحقق هـمان هـدفها بـكار گرفته بـود. اينك در آستـانه نيمه خـرداد سـال 1368 خـود را آماده ملاقات عزيزى مى كرد كه تمام عمرش را براى جلب رضاى او صرف كرده بـود و قامتش جز در بـرابـر او ، در مـقابل هيچ قدرتى خـم نشده ، و چشـمانش جز براى او گريه نكرده بـود. سروده هاى عارفانه اش همه حاكى از درد فـراق و بيان عطـش لحظه وصال محبوب بـود. و اينك ايـن لحظه شكـوهمنـد بـراى او ، و جانــكاه و تحمل ناپذير بـراى پيروانـش ، فـرا مـى رسيد. او خـود در وصيتنامه اش نـوشـته است : با دلى آرام و قلبـى مطمئن و روحى شاد و ضميرى اميدوار به فضل خدا از خدمت خـواهران و برادران مرخص و به سـوى جايگاه ابــدى سفر مى كنـم و به دعاى خير شما احتياج مبرم دارم و از خداى رحمن و رحيـم مى خـواهـم كه عذرم را در كوتاهى خدمت و قصـور و تقصير بپذيـرد و از مـلت امـيدوارم كه عذرم را در كـوتاهى ها و قصـور و تقصيـرها بـپذيـرنـد و بـا قــدرت و تصميـم و اراده بــه پيش بروند.
شگفت آنكه امام خمينـى در يكـى از غزلياتـش كه چنـد سال قبل از رحلت سروده است :
انتظار فرج از نيمه خرداد كشم سالها مى گذرد حادثه ها مى آيد
ساعت 20 / 22 بعداز ظهر روز شنبه سيزدهـم خـرداد ماه سـال 1368 لحظه وصال بـود. قــلبـى از كار ايستـاد كه ميليـونها قلــب را بـه نور خدا و معنـويت احـيا كرده بـود. بــه وسيله دوربين مخفـى اى كه تـوسط دوستان امــام در بيمارستان نصب شده بـود روزهاى بيمارى و جريان عمل و لحظه لقاى حق ضبط شده است. وقتى كه گوشه هايـى از حالات معنوى و آرامـش امام در ايـن ايـام از تلويزيون پخـش شـد غوغايى در دلها بر افكند كه وصف آن جــز با بودن در آن فضا ممكـن نيست. لبها دائمـا به ذكـر خـدا در حـركت بود.
در آخرين شب زندگى و در حالى كه چند عمل جراحى سخت و طولانى درسن 87 سالگى تحمل كرده بود و در حاليكه چنديـن سرم به دستهاى مباركـش وصل بـود نافله شب مى خـواند و قـرآن تلاوت مـى كرد. در ساعات آخر ، طمانينه و آرامشى ملكـوتـى داشـت و مـرتبا شـهادت بـه وحـدانيت خـدا و رسالت پيـامبـر اكرم (ص) را زمـزمه مـى كـرد و بـا چنيـن حــالتى بـود كه روحـش به ملكـوت اعلى پرواز كرد. وقتى كه خبر رحلت امــام منتشر شـد ، گـويـى زلزله اى عظيـم رخ داده است ، بغضها تـركيـد و سرتاسر ايران و همـه كانـونهايـى كـه در جـهان بـا نام و پيام امام خمينـى آشـنا بـودنـد يــكپارچه گـريستند و بـر سر و سينه زدنـد. هيچ قلـم و بيـانـى قـادر نيست ابعاد حـادثه را و امواج احساسات غير قابل كنترل مردم را در آن روزها تـوصيف كند.
مـردم ايـران و مسلمانان انقلابى ، حق داشتـند اين چنيـن ضجه كـنند و صحنه هايى پديد آورند كه در تاريخ نمونه اى بـديـن حجم و عظـمت براى آن سراغ نداريـم. آنان كسـى را از دست داده بـودند كـه عـزت پـايمال شـده شان را بـاز گـردانده بود ، دست شاهان ستمگر ودستهاى غارتگران آمريكايى و غربـى را از سرزمينشان كـوتاه كرده بود ، اسلام را احــيا كـرده بــود ، مسلمـيـن را عــزت بـخـشـيـده بـــود ، جمهـورى اسلامـى را بـر پـا كـرده بـود ، رو در روى همـه قـدرتهاى جهـنمـى و شيـطانـى دنـيا ايستاده بـود و ده سال در بـرابـر صـدها تـوطئه برانـدازى و طـرح كـودتا و آشـوب و فتنه داخلـى و خارجـى مقاومت كرده بود و 8 سـال دفـاعى را فـرمانـدهـى كرده بـود كه در جبهه مقابلـش دشمنـى قـرار داشت كه آشكارا از سـوى هر دو قـدرت بزرگ شرق و غرب حمايت همه جانبه مـى شـد. مردم ،رهبر محبـوب و مرجع دينـى خـود و منادى اسلام راستيـن را از دست داده بـودند.
شايـد كسانـى كه قـادر به درك و هضـم ايـن مفاهيـم نيستنـد ، اگـر حالات مردم را در فيـلمهاى مـراسـم توديع و تشييع و خاكسپارى پيكر مطهر امام خمينـى مشاهده كنـنـد و خـبر مرگ دهها تـن كه در مقابل سنگينـى ايـن حادثه تاب تحمـل نيـاورده و قـلبـشان از كار ايستـاده بـود را بشنـوند و پيكرهايى كه يكـى پـس از ديـگرى از شـدت تـاثـر بيهوش شـده ، بر روى دسـتها در امـواج جمعـيت به سـوى درمانگاهها روانه مى شـدند را در فيلمها و عكسها ببيننـد، در تفسير ايـن واقعيتها درمانده شوند.
امـا آنـانكه عشـق را مـى شنـاسنـد و تجـربـه كـرده انـد، مشكلـى نـخواهند داشت. حقيقـتا مردم ايران عاشق امام خمينى بـودند و چـه شعار زيبا و گـويايى در سالگرد رحلتـش انتخاب كرده بـودند كه:
عشق به خمينـى عشق به همه خوبيهاست.
روز چهاردهم خرداد 1368 ، مجلس خبرگان رهبری تشكيل گرديـد و پـس از قرائت وصيتنامه امـام خمينى تـوسـط حضرت آيـه الله خامنه اى كه دو ساعت و نيـم طـول كشيد ، بحث و تبـادل نظر براى تعييـن جانشينـى امام خمينـى و رهبر انقلاب اسلامـى آغاز شد و پـس از چنديـن ساعت سـرانجام حضرت آيـه الله خامنه اى ( رئيـس جمهور وقت ) كه خود از شـاگـردان امـام خمينـى ـ سلام الله عليه ـ و از چهره هاى درخشـان انقلاب اسلامـى و از يـاوران قيـام 15 خـرداد بـود و در تـمـام دوران نهضت امـام درهمـه فـراز و نشيبها در جـمع ديگـر يــاوران انـقلاب جـانبـازى كرده بود ، به اتفاق آرا براى ايـن رسالـت خطير بـرگـزيده شد. سالها بـود كه غـربيـها و عوامل تحت حمايتشان در داخل كشـور كه از شكست دادن امـام مايـوس شـده بـودند وعده زمان مرگ امـام را مى دادند.
اما هـوشمندى ملت ايران و انتخاب سريع و شايسته خـبرگان و حمايـت فـرزنـدان و پيـروان امـام همه اميدهاى ضـد انقلاب را بـر بـاد دادنـد و نه تنها رحلت امـام پايان راه او نبـود بلكه در واقع عصر امام خمينـى در پهـنه اى وسيعـتر از گـذشـته آغاز شده بـود. مگر انديشه و خـوبى و معنويت و حقيقت مى ميرد ؟ روز و شـب پانزدهـم خرداد 68 ميلونها نفر از مردم تهران و سـوگوارانى كه از شهرها و روستاها آمـده بـودند ، در محل مصلاى بـزرگ تهـران اجتماع كردنـد تـا بـراى آخـريـن بـار با پيكر مطهر مـردى كه بـا قيـامش قـامت خميـده ارزشها و كرامتها را در عصر سياه ستـم استـوار كرده و در دنـيا نهـضتـى از خـدا خواهى و باز گشت به فطرت انسانى آغاز كرده بود ، وداع كنند.
هيچ اثرى از تشريـفات بـى روح مـرسـوم در مراسـم رسمى نبـود. همه چيز، بسيجى و مردمى وعاشقانه بـود. پيـكر پاك و سبز پوش امـام بـر بـالاى بـلنـدى و در حلـقه ميليـونها نفـر از جمعيت مـاتـم زده چـون نگينى مى درخشيد. هر كس به زبان خويـش با امامـش زمـزمه مى كرد و اشك مـى ريخت. سـرتاسـر اتـوبان و راههاى منتهى به مصلـى مملـو از جميعت سياهپوش بود.
پـرچمهاى عزا بـر در و ديـورا شهر آويخته و آواى قرآن از تمام مساجد و مراكـز و ادارات و مـنازل به گـوش مـى رسيـد. شـب كـه فـرا رسيـد هزاران شمع بياد مشعلـى كه امـام افـروخـته است ، در بـيابـان مصلـى و تپه هـاى اطـراف آن روشـن شـد. خـانـواده هـاى داغدار گرداگرد شمعـها نشسته و چشمانشان بر بلنداى نـورانـى دوخته شـده بود.
فرياد يا حسيـن بسيجيان كه احساس يتيمى مـى كـردنـد و بــر سـر و سينه مـى زدنـد فـضا را عـاشـورايـى كرده بـود. بـاور اينـكـه ديـگر صداى دلنشيـن امام خمينـى را در حسينيه جماران نخـواهند شنيد ، طاقتـها را بـرده بـود. مـردم شـب را در كـنار پيـكـر امـام بـه صبـح رسانيدند. در نخستین ساعت بامداد شانزدهم خــرداد ، ميلیونها تـن به امامت آيه الله العظمـى گلپايگانى(ره) با چشمانى اشكبار برپيكر امام نماز گزاردند.
انبـوهى جمعيت و شكوه حماسه حضـور مـردم در روز ورود امام خمـينى به كشـور در 12 بهمـن 1357 و تـكـرار گسـتـرده تـر ايـن حماسـه در مـراسـم تشييع پيكر امام ، از شگفـتيهاى تـاريخ اسـت. خـبرگـزاريهاى رسمـى جهـانـى جمعيت استقبال كننده را در سال 1357 تا 6 ميليـون نفر و جمعيت حاضـر در مــراسـم تشـييـع را تا 9 ميليـون نفر تخميـن زدند و ايـن در حالى بـود كه طى دوران 11 ساله حكومت امام خمينى به واسطه اتحـاد كشـورهای غربى و شرقى در دشمنى با انقلاب و تحميل جنگ 8 ساله و صـدهـا تـوطـئه ديـگـر آنـان ، مردم ايـران سخـتيها و مشكلات فـراوانـى را تحـمـل كرده و عزيزان بى شمارى را در ايـن راه از دست داده بـودند و طـبعا مـى بـايـست بـتدریج خسته و دلسرد شـده باشنـد امـا هرگز اين چنيـن نشـد. نسل پرورش يـافـته در مكتب الـهى امام خمينى به ايـن فرمـوده امام ايـمان كامـل داشـت كه :در جهـان حجـم تحمل زحمـتها و رنجها و فداكاريها و جان نثـاريها ومحروميتها مناسب حجـم بـزرگى مقصـود و ارزشمندى وعلـو رتـبـه آن است پـس از آنـكه مراسـم تـدفيـن به علت شـدت احسـاسات عـزاداران امـكان ادامـه نيافت ، طـى اطلاعيه هاى مـكرر از راديـو اعلام شـد كـه مـردم بـه خانه هايشان بازگردند ، مراسـم به بعد مـوكـول شــده و زمــان آن بعـدا اعلام شد. براى مسئوليـن تـرديـدى نـبـود كه هر چه زمان بگذرد صـدها هزار تـن از علاقه مندان ديگر امـام كـه از شهـرهاى دور راهـى تهران شده اند نيز بر جمعيت تشييع كننـده افـزوده خـواهـد شـد ، ناگزير در بعدازظهر همان روز مراسم تـدفـين بـا همان احساسات و بـه دشـوارى انـجـام شـد كـه گـوشـه هـايـى از اين مـراسـم بـوسـيـله خبرنگـاران بـه جهان مخابره شـد و بدين سان رحلت امام خمينـى نيز همچـون حياتـش منـشأَ بيـدارى و نهضتـى دوباره شـد و راه و يادش جاودانه گرديد چرا كـه او حقيـقت بـود و حقيقت هميشه زنـده است و فناناپذير.
يزدفردا :و از نگاهي ديگر رحلت آن پير فرزانه را مرور مي كنيم
و آن روز قلب ملت از كار ايستاد
آنروز كه عاشق جمالت گشتم ديوانه روى بى مثالت گشتم
ديدم نبود در دو جهان جز تو كسى بيخود شدم و غرق كمالت گشتم
امام خمينى (س)
بديهى است رهبرى و هدايت هر انقلابى پس از پيروزى به مراتب مشكلتر از دورههاى پيش از پيروزى زيرا تا زمان حصول پيروزى انگيزههاى فراوانى براى وحدت كلمه به منظور استيلا يافتن بر دشمن مشترك وجود دارد. حتى افراد و گروههايى يافت مىشوند كه به رغم عدم خلوص كافى، براى دستيابى به اهداف خاص خود، ضمن قلمداد دادن خود به همراهى و همفكرى با مردم، در مبارزه شركت مىكنند و معارضه آشكارى با رهبرى مبارزه و انقلاب ندارند، اما پس از پيروزى انقلاب، به دليل سهم خواهى كه از خصلتهاى افراد و گروههاى ناخالص است نغمههاى جدايى آنها ساز مىشود و اين روند در برخى موارد به شكلگيرى توطئههاى گوناگون عليه انقلاب و رهبرى آن منجر مىگردد.
چنين واقعيتى را در انقلاب اسلامى ايران نيز شاهد بوديم كه نمونههاى بارز آن توطئهها و كارشكنيهاى منافقين، ملىگراها و ديگر گروههاى وابسته به شرق و غرب بود. از سوى ديگر قدرتهاى استعمارى نيز به ستيز با انقلاب پرداختند و با تحميل جنگ ناخواسته، محاصره اقتصادى تبليغات مسموم و اعمال فشارهاى سياسى به دشمنى با انقلاب و مردم مسلمان ايران پرداختند اما رهبريهاى خردمندانه و هوشيارانه امام خمينى (س) و مقاومتبى نظير مردم تمام نقشههاى شيطانى مستكبران عالم عليه انقلاب را نقش بر آب ساخت.
رحلت جانگداز امام خمينى (س) اين توهم پوچ را در دشمنان قسم خورده انقلاب به وجود آورد كه انقلاب اسلامى از مسير خود منحرف مىشود و تودهها به بى تفاوتى كشيده خواهند شد، اما از آنجا كه انقلاب اسلامى ايران، ريشه در اعماق قلوب مردم داشت، هيچ گاه تصور خام مخالفان اسلام و انقلاب و مردم، مصداق نيافت و مجلس خبرگان، يك روز پس از ارتحال امام، با انتخاب يكى از فرزندان رشيد اسلام و شاگرد خلف و شايسته امام خمينى - حضرت آيتالله خامنهاى - بر تداوم راه رهبر راحل، مهر تاييد زد و امروز همه جهان بر اين نكته اعتراف دارند كه پايانى براى انقلاب اسلامى متصور نيست و ايران اسلامى به عنوان تنها ملجا و مامن محرومان و پشتيبان مستضعفان شناخته شده است.
امروز هر ايرانى مسلمان و آزاده بر خود مىبالد كه كشورش در شمار مستقلترين و آزادترين ممالك دنياست و رهبرش راهى را مىپيمايد كه بنيانگذار فقيد جمهورى اسلامى ايران، از نخستين روزهاى قيام به پيروان راستين و وفادارش نشان داده است.
در تاريخ 28 ارديبهشتسال 1368 تيم پزشكى حضرت امام از اولين علائم خونريزى در دستگاه گوارش معظم له اطلاع يافت و بلافاصله معاينات و بررسيهاى لازم صورت گرفت انجام معاينات، دو زخم در معده حضرت امام را مشخص مىنمود كه يكى سطحى و ديگر نسبتا عميق بود. با مشاهده زخمها مشاوره با پزشكان متخصص بيماريهاى گوارشى صورت گرفت.
مشخصات ظاهرى زخمها حكايت مشكوكى از احتمال وجود بيمارى بدخيم مىكرد. مطالعات پرتونگارى و عكسبردارى از معده امام نشان دهنده ضايعاتى نگران كننده بود. بزرگترين زخم چهار تا پنجسانتىمتر و حاشيه آن نامنظم و كاملا برجسته و متورم بود و در معده آثار خونريزى و خون تازه وجود داشت. اين مشاهدات توسط اندوسكوپى و مشاهده داخل معده توسط دستگاه صورت گرفته بود كه شرح آن توسط پزشكان تيم مراقبت از امام، آقايان دكتر عارفى و دكتر فاضل داده شده است.
روز يكشنبه 31 ارديبهشت ماه آزمايشات تكميلى انجام شده و وضعيت قلبى و عمومى حضرت امام مورد بررسى دقيق واقع شد، چرا كه تصميمگيرى در مورد انتخاب درمانى جراحى در شخصى با سن امام و با وضعيت قلبى و عمومى ايشان تصميمگيرى بسيار دقيق و حساسى بود. در چنين شرايطى با محاسبه بسيار دقيق وضعيتبيمارى و خطرات ناشى از عدم انجام عمل جراحى در مقايسه با انجام آن، انتخاب نهايى صورت گرفت.
مشكلى كه از نظر جسمانى براى حضرت امام پيش آمده بود از دو جنبه جان معظم له را تهديد مىكرد. يكى ايجاد خونريزى وسيع و كشنده و غيرقابل كنترل و ديگرى احتمال ايجاد سوراخ در جدار معده و ورود محتويات معده به داخل حفر شكم در آن صورت يا به سرعت مرگ مستولى مىشد و يا بايد تن به انجام عمل جراحى در شرايطى بسيار نامناسب داد كه احتمال خطرش بسيار بيشتر از زمانى بود كه جراحى با آمادگى كامل قلب و وضعيت عمومى بدن صورت مىگيرد.
شرح حالى كه حضرت امام از وضعيت جسمانى و دستگاه گوارش ارائه مىفرمودند حاكى از افزايش ميزان خونريزى در دستگاه گوارش بود و روز به روز بر ميزان آن افزوده مىشد.
از طرفى مطالعات اندوسكوپى با دستگاه اندوسكوپ وسعت و عمق قابل توجه زخمها را نشان مىداد و بخصوص در مورد يكى از زخمها حاكى از نازك شدن خطرناك جدار معده بود.
بنابراين قضاوت پزشكان متفقا در پيشگيرى از دو عارضه بسيار خطرناك و كشنده كه امكان وقوع آن در آيندهاى نزديك حتمى مىنمود برانجام عمل جراحى قرار گرفت. بنابراين اين تصميمگيرى با فرزند امام حضرت حجتالاسلام والمسلمين حاج احمد آقا در ميان گذاشته شد و ايشان نيز مساله را با مسئولان مملكتى در ميان گذاشت. جوانب كار براى مسئولان كاملا توضيح داده شد و پس از موافقت موضوع با حضرت امام مطرح شد. امام پس از حصور اطلاع از تصميم پزشكان با خونسردى فرمود: "هر طور صلاح است همان طور عمل كنيد. "
مقدمات عمل جراحى براى روز دوم خرداد آماده شد و امام به بيمارستان منتقل گشت. زمانى كه امام، جماران را به سوى بيمارستان ترك مىكرد در سر پايينى كوچه جلو بيتبه اطرافيان فرمود: "من از اين سرازيرى كه پايين مىروم ديگر بالا نمىآيم"
و بنا به گفته اطرافيان حالتى حاكى از آرامش و ثبات در برخورد با مساله مرگ در موقع گفتن اين جمله كاملا حس مىشد.
بررسىهاى قلب، وضع امام را، حتى بهتر از آنچه تصور مىشد نشان داده بود و با تزريق يكى دو واحد خون، كمخونى ناشى از خونريزيهاى مكرر نيز اصلاح شد. بنا به گفته دكتر فاضل جراح امام، معظم له نماز شبشان را خواند كه از تلويزيون نيز بخشى از آن پخش شد.
امام پس از اداى نماز صبح جهت جراحى آماده شد. يكى دو لوله نازك براى رساندن مايعات و نشان دادن فشار داخلى وريدهاى مركزى در رگها قرار گرفت و در ساعت 45/7 دقيقه امام توسط يك برانكارد به اتاق عمل منتقل گشت. بنا به گفته دكتر فاضل در اتاق عمل، تيم جراحى مركب از دكتر فاضل، دو جراح، يك تكنسين، پرستار اتاق عمل، دو نفر متخصص بيهوشى، يك تكنسين بيهوشى و دو متخصص قلب آماده انجام عمل شدند. بيهوشى كه يكى از حساسترين مراحل انجام عمل بود با موفقيت انجام شد و ساعت 30/8 دقيقه انجام جراحى آغاز گشت و جريان عمل توسط تلويزيون مدار بستهاى در معرض مشاهده اشخاصى كه در بيرون اتاق عمل حضور داشتند قرار گرفت. جراحى كمتر از دو ساعت طول كشيد و در ساعت 20/10 دقيقه به پايان رسيد.
طبق اظهارات دكتر فاضل، وقتى شكم امام باز شد مشاهده گشت كه قسمت ميانى معده دچار ضايعه است. بزرگترين زخمى كه قبلا ذكر شد در خم بزرگ معده وجود داشت و جدار معده را به نحو خطرناكى نازك نموده بود. ضايعهاى كوچك با قطرى حدود شش ميليمتر در قسمت چپ كبد به صورت يك دانه مشاهده مىشد و غدد لنفاوى كمى بزرگ بود كه مشابه آن در افراد عادى نيز ديده مىشود و اندازه طحال طبيعى بود.
قسمتى از معده كه مبتلا بود، برداشته شد و قسمتهاى باقيمانده به هم متصل گشت و از غدد لنفاوى و كبد نيز نمونهبردارى شد و در طول عمل مشكل خاصى پيش نيامد. سپس امام به بخش آى. سى. يو منتقل شد، بخشى كه از نظر مراقبتهاى ويژه داراى امكانات كامل جهت كنترل خطرات احتمالى است. لوله داخل ناى يا تراشه حضرت امام براى 24 ساعت آينده باقى ماند تا وضع تنفسى حضرت امام كاملا مطمئن شود.
در فاصله كوتاهى پس از عمل، جلسهاى با حضور مسئولين كشور تشكيل شد و با مشورت دو تا سه نفر از تيم پزشكى، نحوه اطلاع دادن مساله به مردم مشخص شد. نكتهاى كه در اين موضوع مورد توجه قرار گرفت جلوگيرى از ايجاد نگرانى زياد بود و همان روز ساعت دو بعدازظهر متنى از اخبار راديو براى مردم خوانده شد مبنى بر اينكه حضرت امام به علتخونريزى گوارشى و براى كنترل آن، مورد عمل جراحى موفقى قرار گرفتهاند و حال ايشان رضايتبخش است.
علىرغم لحن اطلاعيه كه حاكى از موفقيت آميز بودن جراحى امام بود ملت عاشق و دلباخته امام ناگهان براى اولين بار از كسالت جديد امام مطلع و اين موجب بروز نگرانى شد. ولى در طى روزهاى بعد كه رسانههاى گروهى و سيماى جمهورى اسلامى ايران از بهبود حال امام گزارش مىدادند دلهاى نگران مردم با ناباورى مىرفت كه دلهره و اضطراب را از خود بيرون كند. كه. . . ساعت 30/8 بعدازظهر روز شنبه سيزده خرداد اولين خبر نگران كننده از اخبار شبكه سراسرى پخش شد:
اين اطلاعيه امشب از سوى دفتر حضرت امام به اين شرح انتشار يافت:
بسمه تعالى
به اطلاع ملتشريف و عزيز ايران مىرسانيم امروز در ساعتسه بعدازظهر در سير درمان حضرت امام مدظله العاى مشكلى پيش آمد. پزشكان با همه كوشش خستگى ناپذير خود براى درمان حضرت امام به مراقبت و درمانهاى لازم سرگرمند و از همه لتخداجوى درخواست مىكنيم دعاهاى خالصانه خود را ادامه دهند. اميد و انتظار مىرود كه ادعيه شما مردم مورد اجابتحضرت حق قرار گيرد.
دفتر امام خمينى
متعاقب پخش اين اطلاعيه از اخبار شبكه سراسرى، هزاران دلباخته امام به سوى جماران شتافتند تا از حال امام خويش با خبر شوند. مردم با ناله و اشك راه جماران را در پيش گرفته بودند تا بيقرارى و اضطراب خويش را تسكين دهند. در ميان آنان صدها تن از جانبازان انقلاب به چشم مىخورند. خانوادههاى شهدا، زنان، مردان، پير و جوان خيابانى را كه به جماران منتهى مىشد پر كرده بودند و اندوهبار حال امام خود را جويا مىشدند، ولى هيچكس پاسخى نمىداد. رفت و آمدهاى پر جنب و جوشى به بيتحضرت امام صورت مىگرفت و چشمهاى راهيان بيت، بيشتر اوقات گريان بود. نزديكهاى صبح خبرهاى رسيده غمانگيز و غمانگيزتر مىشد. تا اينكه در اخبار ساعت هفتبامداد روز چهارده خرداد. . . و اما بشنويد از روزهاى پس از عمل جراحى از داخل بيمارستان.
در اطلاعيه روز دوم خرداد چيزى از تشخيص بيمارى امام گفته نشد چرا كه در حقيقت از اسرار مملكتى به شمار مىرفت و گذشته از آن حال حضرت امام در آن موقع خوب و رضايتبخش بود و بنابراين ظاهر امر حاكى از موفقيت عمل جراحى حضرت امام بود و بر طبق مفاد آن مساله منتفى شده بود.
در واقع در چند روز اول هم اوضاع به خوبى پيش مىرفت. امام پس از عمل به راحتى به هوش آمد، منتها به دليل وجود لوله تراشه در داخل ناى قادر به صحبت كردن نبود و به دستورات پزشكان مبنى بر باز و بسته نمودن چشم و حركات دستها و پاها پاسخ مثبت مىداد. ساعتشش بعدازظهر همان روز يعنى در دوم خرداد ناگهان اختلالى در منحنى نوار قلب حضرت امام پيدا شد كه نگران كننده بود و حدود يك ساعت و نيم به طول انجاميد كه با درمانهاى لازم مرتفع شد و پس از آن در همان روز مصاحبهاى توسط پزشكان حضرت امام صورت گرفت و اطلاعاتى در اختيار مردم قرار گرفت.
فرداى آن روز حال امام بهتر بود و چند تن از مسئولين مملكتى و حجتالاسلام والمسلمين حاج احمد آقا خدمت امام رسيد. همان روز لوله داخل تراشه حضرت امام برداشته شد و امام قادر به صحبت كردن شد. ضمنا قرار شد وضعيت امام از طريق اطلاعيهاى به اطلاع مردم برسد.
در روز پنجشنبه چهارم خرداد وضع كليوى امام مختصر اشكالى پيدا كرد كه پيش بينى آن مىشد كه تدابير لازم انديشيده شد. در اين شرايط به گفته اطرافيان و پزشكان، معظم له حاضران را دلدارى مىدادند.
روز سوم پس از عمل، از نظر بروز مشكلات عفونى و پيدا شدن اشكال تنفسى و تب از روزهاى ديگر اهميتبيشترى داشت; و در بخشهاى جراحى پس از انجام عمل در روز سوم بيشتر از روزهاى ديگر احتمال وقوع عوارض وجود دارد. روز جمعه پنجم خرداد ماه يعنى روز سوم پس از عمل عدهاى از اعضاى خانواده امام و آقاى هاشمى رفسنجانى نيز به حضور ايشان رسيده بودند.
تا ظهر اتفاقى كه نگران كننده باشد نيفتاد و امام با آقاى هاشمى صحبت كرد و وقتى آقاى هاشمى اجازه خواست كه سلامتى حضرت امام را از طريق خطبههاى نماز جمعه به اطلاع مردم رساند، امام اجازه داد و مطالبى فرمود كه توسط آقاى هاشمى به اطلاع مردم رسيد و طى آن امام عزيز به مردم سلام رسانيد و از كسانى كه ابراز احساسات نموده بودند، تشكر كرد. ولى در ساعت دوازده و پنج دقيقه همان روز امام ناراحتى تنفسى پيدا كرد و در نوار قلبى تغييراتى پيدا شد كه بنا به اظهارات پزشكان بيش از دو سال طول كشيد ومختصرى هم تب ايجاد شد كه با تدابير لازم درمانى و خروج لولههاى تزريقات از رگها مرتفع شد.
روز شنبه به خوبى و بدون وجود واقعه نگران كنندهاى سپرى شد و فقط به دليل وجود علائم خونريزى در دستگاه ادرارى، بررسى داخل مثانه با دستگاه و بدون بيهوشى عمومى و صرفا با بى حسى موضعى انجام شد و نكته مهمى مشاهده نشد. بعلاوه يك عكسبردارى هم با استفاده از ماده حاجب از معده صورت گرفت كه نشان دهنده جوش خوردن بخيههاى عمل بود و شب همان روز تصاويرى از حضرت امام از طريق سيماى جمهورى اسلامى ايران ملت پخش شد كه همه مشاهده نمودند، سپس لوله معده خارج شد و رژيم مايعات شروع شد. فرداى آن روز به جز مختصرى كاهش فشار خون، مشكل ديگرى پيش نيامد و امام نماز را با وضو خواند و شب مختصرى هم غذا ميل كرد روز دوشنبه هشتم خرداد وضع تنفسى و ريوى امام دچار مشكل شدو ظاهرا مقدارى مايع در داخل ريهها جمع شده بود كه مىتوانست ناشى از سه عارضه باشد: يكى اينكه ريهها دچار عفونتشده باشند، ديگر اينكه وضع قلبى و نارسايى قلب موجب تجمع مايع در ريه شده باشد و سوم اينكه بيمارى اصلى كه معده را گرفتار كرده است ريهها را هم مورد تهاجم قرار داده باشد. مشكل ريوى كماكان ادامه داشت و اختلالات كليوى نيز به درمان پاسخ نمىداد.
روز چهاشنبه جلسه مشاورهاى با تعداد زيادى از پزشكان متخصص سراسر كشور تشكيل شد و وضع بيمارى امام از جنبههاى مختلف مورد بررسى قرار گرفت.
در كنار مشكلات متعددى كه وجود داشت، تغييرات نگران كننده فرمول شمارش خون حاكى از پيشرفتبيمارى اصلى امام بود كه لزوم انجام سريع شيمى درمانى را مطرح مىساخت، ولى مسالهاى كه تيم پزشكان در اين مورد با آن روبرو شد اين بود كه معمولا اگر شيمى درمانى پس از عمل جراحى لزوم داشته باشد آن را دو تا سه هفته پس از جراحى به تعويق مىاندازند تا آثار سؤ ناشى از شيمى درمانى مشكلى را در وضع عمومى بدن ايجاد نكند، ولى آزمايشات خون حضرت امام در هر لحظه مبين مشكلات بيشترى بود و ناچار پزشكان، شيمى درمانى را شروع كردند و اين در حالى بود كه وضعيت عمومى بدن از نظر وضع ريوى و كليوى در شرايط چندان مطلوبى به سر نمىبرد. روز شنبه سيزدهم خرداد دفع ادرارى
به كلى مختل شده بود و كليهها كه وظيفه دفع ادرار را به عهده دارند به درمانها جواب نمىدادند و اين موضوع باعث تشديد مساله ريوى نيز مىگشت و ريهها نيز پر از مايعى بود كه خروج آن با درمانهاى انجام شده امكانپذير نبود.
ساعتيازده صبح همان روز، نوار قلب تغييراتى را نشان داد و فشار خون كمكم كاهش يافت، در بيمارستان پزشكان، حاج احمد آقا، بعضى از مسئولان مملكتى و نوه امام نزد معظم له بودند و بنا به اظهارات نوه حضرت امام ايشان شايد بيش از 100 بار شهادتين گفته بود. امام نماز ظهر و عصر را خواند و حدود ساعتسه بعدازظهر يك ايست قلبى پيش آمد كه با ماساژ قلبى و تنفس مصنوعى دوباره قلب به كار افتاد و دستگاهى جهت كمك به ايجاد ضربان قلب در جلوى سينه امام كار گذاشته شد. اين وضعيت تا ساعت 30/8 دقيقه بعدازظهر ادامه داشت كه وضع نگران كننده از طريق اخبار شبكه سراسرى سيماى جمهورى اسلامى به اطلاع مردم رسيد و موج عاشقان امام به سوى جماران روان گشت. وضعيت عمومى حضرت امام اصلا خوب نبود ولى بعدازظهر گويى مجددا كمى به هوش آمده بود. كهولتسن، بيمارى صعبالعلاج و وضع نامناسب قلبى دستبه دست هم داده بودند تا ملتى را داغدار كنند. كارى از دست پزشكان بر نمىآمد. علىرغم تلاش همه جانبه و درمانهاى متعدد و مختلف، كارى از پيش نمىرفت. انبوه جمعيت هر لحظه در جماران بيشتر و بيشتر مىگشت، اشكها از نگرانى جارى بود و دستها به سوى آسمان بلند. چشم حاج احمد آقا مانند چشم ميليونها انسان ديگر، چشم ميليونها فرزند ديگر امام، اشك آلود بود. دستان امام لرزش داشت و در لحظات آخر با صدايى لرزان فرموده بود: "من مىدانم زنده نمىمانم، اگر مرا براى خودم نگهداشتهايد به حال خودم بگذاريد و اگر براى مردم است هر كارى مىخواهيد بكنيد. "
در سراسر ايران دستها به دعا برداشته شد، حتى در خارج از مرزها عاشقان امام ضجهكنان بقاى امام را از يگانه استدعا مىكردند، ولى در ساعت 20/10 دقيقه بعدازظهر روز شنبه سيزدهم خرداد ماه سال 1368، دعاى امام بر دعاى ميليونها انسان غلبه يافت و قلب ملت از كار ايستاد. انالله و انا اليه راجعون.
يزدفردا :مبارزه تاريخى امام و پيروزى انقلاب اسلامى (مسلم مديا - چاپ لندن )
مبارزه تاريخى امام
يزدفردا :اين نوشتار مهمترين سرفصلهاى مبارزات امام خمينى - قدس سره - و قيام اسلامى حاصل از آن را تا مقطع ارتحال امام در بردارد.
تا سال 1963 نام آيت الله روح الله خمينى به عنوان يك مخالف برجسته رژيم شاه بر سر زبانها افتاده بود. جلسات درس ايشان در قم، انبوه دانشجويان را كه مجذوب انتقادهايش از رژيم شاه مى شدند، جلب مى كرد. در مارس 1963 (اسفند 1342) فيضيه قم در سالگرد شهادت (امام) جعفر صادق (ع) ، امام ششم مورد حمله نيروهاى ساواك و چتربازان قرار گرفت و عده اى از دانشجويان كشته و آيتالله خمينى توقيف شد. وى پس از يك بازداشت كوتاه آزاد شد و به انتقاد از كنترل امريكا بر ايران ادامه داد.
امام بار ديگر در سالگرد شهادت امام حسين (ع) بازداشتشد. وقتى اين خبر به مردمى كه در خيابانها براى امام حسين (ع) عزادارى مى كردند، رسيد، تظاهراتى براى آزادى وى در تهران، اصفهان، مشهد، شيراز و كاشان برگزار شد.
نيروهاى امنيتى به 15هزار نفر شليك كردند. امام خمينى تا ماه اوت زندانى شد. وى پس از آزادى به پيروانش گفت انتخابات اكتبر را تحريم كنند و دوباره توقيف شد.
70 - 1964: آيتالله خمينى در مه 1964 (خرداد1343) از زندان آزاد شد. در اكتبر، مجلس با تصويب لايحهاى به مشاوران نظامى امريكايى مصونيت ديپلماتيك داد و راى به پذيرفتن يك وام 200 ميليون دلارى امريكا براى خريد تجهيزات نظامى داد. امام خمينى با صدور اعلاميه اى به اين اقدامات مجلس حمله كرد و كمى بعد به تركيه تبعيد شد كه در سال 1965 از آنجا به عراق رفت.
طى سيزده سال بعد، شهر مقدس نجف خانه وى بود و در آنجا خود را به عنوان يك شخصيت مذهبى برجسته تثبيت كرد. انتقادهاى او از رژيم پهلوى مخفيانه در ايران انتشار مىيافت و پيامهايش براى مسلمانان جهان در مراسم حج در مكه پخش مى شد.
انتقادهاى او از سياستهاى دولت ايران، اساسى بود. اصلاحات ارضى فاجعه از آب در آمد، باغهاى ميوه، مراتع، چراگاهها و كشاورزى مكانيزه را از قانون اصلاحات ارضى معاف كرده بودند و به مالكان بزرگ فرصت داده شده بود املاك خود را به طور غيرقانونى به اقوام خويش انتقاد دهند يا با تبديل وضعيت آنها را در گروه زمينهاى معاف از تقسيم قرار دهند. فقط 9 درصد كشاورزان ايران صاحب زمين شدند، و دولتحتى به همين عده هم براى افزايش توليد كمك نكرد.
گندم و ساير مواد غذايى از خارج وارد مىشد، اما به كشاورز ايرانى كمك نمى شد. سيل مهاجرت روستاييان بيكار و بى زمين به نسبت 8 درصد در سال، در جستجوى كار به شهرها روان شد. استفاده از درآمدهاى نفت، ثروتى بىحساب به ثروتمندان داد و اين در شرايطى بود كه اكثريت عظيم مردم با فشار روزگار مىگذراندند و نارضايتيها افزايش يافت. در اين حال، پس از شكست اعراب در جنگ سال 1967 از اسرائيل و امريكا، آيت الله خمينى براى احتمال آغاز تلاش مشترك عليه اسرائيل با آيت الله باقر صدر به مشورت پرداخت.
77-1970: با افزايش شديد قيمت نفتشاه اعلام كرد كه ايران به زودى يكى از پنج قدرت بزرگ جهان خواهد شد! او و واقعيت كمبود مواد غذايى، راه بنديهاى شديد و زيادى جمعيت در تهران را ناديده مىگرفت، جهان غرب دلارهاى نفتى شاه را به اسلحه تبديل مى كرد، به طورى كه ايران بيش از انگليس، تانكهاى "چيفتن" انگليسى داشت و امريكا هواپيماهاى جنگى خود را قبل از اين كه به خط توليد بيفتد يا كارساز بودن آنها تاييد شود، به شاه مى فروخت. فروشندگان تسليحات امريكا داراى موقعيت مهم در اقتصاد ايران بودند، سيمان و مصالح ساختمانى صرف ساختن پايگاههاى نظامى مى شد و براى ساختن خانه، مردم با كمبود مصالح روبرو بودند. نفت، بانكدارى و تسليحات ايران به شدت تحت كنترل امريكا بود، تاجگذارى در سال 1971 (1350) و مراسم پر خرج براى خيالپردازيهاى شاه در زمينه اثبات اين قضيه كه تاريخ شاهنشاهى ايران به 2500 سال پيش برمى گردد، شكاف عظيم بين فقير و غنى را در ايران علنى تر كرد. آيت الله خمينى از اين اقدامات به شدت انتقاد مى كرد.
سركوب هرگونه آزادى بيان، مطبوعات و حتى مخالفتبالقوه به تمركز مخالفان در خارج از كشور منجر شد. توزيع پيامهاى آيت الله خمينى به شكل نوار كاست، اين مخالفان را تشويق مى كرد. امام خمينى از علما در ايران خواستخفقان سياسى و برباد دادن منابع ايران را محكوم كنند. شاه وقتى در 1977 براى ديدار با كارتر به واشنگتن رفتبا تظاهرات خصومت آميز عظيمى مواجه شد. در ايران زنان دانشجو مجددا شروع به استفاده از حجاب كردند و يك مخالفت مذهبى شروع به خودنمايى كرد. در اكتبر 1977 (1356) ماموران ساواك (آقا) مصطفى پسر امام خمينى را به شهادت رساندند.
سال 1978: در ژانويه به تحريك شاه، مقاله اى در روزنامه اطلاعات انتشار يافت كه در آن به شدت به آيت الله خمينى حمله شده بود.
روز بعد طلبه ها در قم يك اعتراض مسالمت آميز ترتيب دادند و اقدام به تحصن كردند، ماموران امنيتى با خشونت واكنش نشان دادند و عده اى را شهيد كردند. تظاهرات به سراسر كشور انتشار يافت. آيت الله خمينى از مردم خواستبراى سرنگونى شاهنشاهى به سود يك دولت اسلامى مبارزه كنند.
در هر يك از مراسم چهلم شهدا، عده بيشترى به وسيله ماموران امنيتى شهيد مى شدند. مردم در تظاهرات خود در مقابل سربازان مسلح خواستار بازگشت آيت الله خمينى شدند.
سپتامبر: شاه به اين اميد كه نداشتن يك پايگاه موجب نابودى قدرت رهبرى امام خمينى خواهد شد از عراق خواست آيت الله را اخراج كند. آيت اللهخمينى گفت آماده استبه كشورى برود كه تحت نفوذ شاه نباشد، اما هيچ دولتى پيشنهاد پذيرفتن و تضمين ادامه فعاليت وى را نداد.
اكتبر: امام خمينى وارد "نوفل لوشاتو" در نزديكى پاريس شد.
سپتامبر: در پايان ماه رمضان يك تظاهرات اعتراض آميز عظيم منجر به اعلام حكومت نظامى در ايران شد. صبح روز بعد وقتى مردم بى خبر از اعلام حكومت نظامى در ميدان ژاله اجتماع كردند، نيروهاى امنيتى به روى آنها شليك كردند و هزاران نفر را كشتند. يك ملت وحشتزده عليه شاه قيام كرد و اعتصابها، بازارها، مدارس، دانشگاهها، ادارات، كارخانهها و حوزههاى نفت را به تعطيل كشاند و اقوام و دوستان ثروتمند شاه، طى سه ماه با 5/1 ميليارد دلار به غرب گريختند.
آيت الله خمينى از پاريس پيامهاى خود را براى پخش به ايران مى فرستاد.
10و11 دسامبر (9و10 محرم) : تقريبا چهار ميليون نفر به خيابانها آمدند و خواستار تشكيل يك دولت اسلامى تحت رهبرى امام خمينى شدند. هزاران نفر از تظاهر كنندگان غير مسلح كشته شدند. بازداشتشدگان شكنجه مىشدند، و مجروحان را در تختهاى بيمارستانها قتل عام مى كردند. فشار تحمل ناپذير و بى پايان افكار عمومى، امريكا را وادار كرد تا شاه را تشويق به انتخاب يك نخست وزير (شاپور بختيار) براى خنثى كردن نفوذ امام خمينى كند.
16 ژانويه 1979: شاه از ايران فرار كرد و به مصر رفت و يك دولتبى قدرت و مردمى بپاخاسته را در خيابانها رها كرد.
اول فوريه: امام خمينى با استقبالى بى سابقه به ايران آمد. امام دستور داد دولت موقت اسلامى تشكيل شود. پس از اين كه صدها نفر از اعضاى نيروى هوايى از امام حمايت كردند، يك پادگان نظامى تهران ناگهان مورد هجوم گارد شاهنشاهى قرار گرفت. انبوه مردم بى سلاح به تقاضاى كمك نيروى هوايى پاسخ دادند و گارديها را مجبور به بازگشتبه سربازخانههايشان كردند. با پذيرفتن رهبرى امام خمينى از طرف بيشتر نيروهاى امنيتى، كليه پاسگاههاى پليس، زندانها، پايگاههاى ارتش و ادارات دولتى به تصرف انقلابيان در آمد.
11 فوريه: سرانجام رژيم شاه سقوط كرد.
16 فوريه: چهار نفر از محافظان شاه سابق تيرباران شدند.
اول مارس: امام خمينى تشكيل دولت اسلامى را اعلام كرد.
اول آوريل: هويدا نخست وزير شاه اعدام شد.
5 ژوئيه: صنايع بزرگ خصوصى ملى شد.
پيروزى انقلاب اسلامى
9 ژوئيه: امام به استثناى جنايتكاران و شكنجه گران، ديگران را عفو كرد.
23 اكتبر: شاه سابق در يك بيمارستان نيويورك بسترى شد.
4 نوامبر: دانشجويان ايرانى در نيويورك عليه حضور شاه مخلوع در امريكا تظاهرات كردند.
سفارت امريكا در تهران، معروف به "لانه جاسوسى" به وسيله دانشجويان پيرو خط امام تصرف شد. آنها 52 امريكايى را مدت 444 روز در مقابل تحويل شاه و برگرداندن داراييهاى دزديده شده ايران، گروگان نگه داشتند.
6 نوامبر: بازرگان از نخست وزيرى استعفا داد.
23 نوامبر: وزارت خارجه و اقتصاد، كليه بدهيهاى خارجى ايران را "كان لم يكن" اعلم كرد.
4 دسامبر: به دنبال رفراندم، قانون اساسى تصويب شد.
15 دسامبر: شاه سابق پس از اين كه نتوانستبه مكزيك برود، از امريكا عازم تبعيد در پاناما شد.
4 ژانويه 1980: "كورت والدهايم" دبيركل سازمان ملل به دنبال عدم موافقتبا تقاضايش براى ملاقات با گروگانهاى امريكايى، ماموريتش را در ايران ناتمام گذاشت.
17 فوريه: دبيركل سازمان ملل تشكيل كميسيونى براى بررسى فعاليتهاى شاه سابق را تكميل كرد.
10 مارس: يك سخنگوى خط امام گفت وقتى كميسيون سازمان ملل نتايجبررسيهاى خود را انتشار داد و نشان داد كه طرفدار ايران و درستكار است مى تواند به ايران برگردد و با گروگانها ملاقات كند.
مارس، مه: اولين انتخابات مجلس.
23 مارس: شاه سابق درست 24 ساعت قبل از اين كه قرار بود، ايران استرداد او را تقاضا كند، از پاناما به قاهره رفت.
9 آوريل: روابط ديپلماتيك امريكا با ايران قطع شد.
25 آوريل: حمله كوماندويى امريكا براى نجات گروگانها در يك طوفان شن كستخورد. امام خمينى گفت اين ماموريت اقدامى احمقانه بود.
30 آوريل: مردان مسلح عرب، بيست ايرانى را در سفارت ايران در لندن گروگان گرفتند.
5 مه: نيروهاى امنيتى انگليس به سفارت ايران در لندن حمله كردند و چهار نفر از پنج مرد مسلح را كشتند.
11 مه: گور رضاخان پدر شاه سابق در نزديكى تهران ويران شد.
27 ژوئيه: شاه سابق در قاهره مرد.
11 اوت: محمد على رجايى نخست وزير شد.
22 سپتامبر: عراق على رغم تعهد اعلام شده اش به منشور سازمان ملل و برخلاف عبارت اول ماده 33 منشور فوق كه به حل مسالمت آميز اختلافات بين دولتها اشاره كرده است، به ايران حمله كرد.
24 سپتامبر: عراق به آبادان و خرمشهر حمله كرد و پالايشگاه نفت آبادان را به آتش كشيد.
2 نوامبر: مجلس چهار شرط پيشنهادى امام را براى آزادى گروگانهاى امريكايى تصويب كرد.
2 ژانويه 1981: در آخرين روز رياست جمهورى كارتر گروگانهاى امريكايى آزاد شدند.
10 ژوئن: امام خمينى بنى صدر را از فرماندهى كل قوا خلع يد كرد.
20 ژوئن: استيضاح بنى صدر آغاز شد.
21 ژوئن: بنى صدر از رياست جمهورى عزل شد.
28 ژوئن: 72 مقام برجسته كشور در انفجار دفتر حزب جمهورى اسلامى در تهران شهيد شدند.
24 ژوئيه: محمدعلى رجايى به رياست جمهورى انتخاب شد.
29ژوئيه: بنى صدر به فرانسه فرار كرد.
30 اوت: انفجار بمب، محمدعلى رجايى و جواد باهنر نخست وزير او را به شهادت رساند.
29 سپتامبر: چهار تن از فرماندهان نظامى ايران در سقوط هواپيما كشته شدند.
اكتبر: آيت الله على خامنه اى به رياست جمهورى انتخاب شد و ميرحسين موسوى را به نخست وزيرى منصوب كرد.
28 مارس 1982: ايران در شديدترين نبردهاى جنگ به پيروزيهاى با ارزشى دستيافت.
24 مه: نيروهاى انقلابى وارد خرمشهر شدند. بيشتر قسمتهاى ايران كه در مراحل اوليه جنگ به تصرف عراق در آمده بود، بازپس گرفته شد.
14 ژوئيه: امام خمينى در پيامى از مردم عراق خواست قيام كنند و صدام را سرنگون نمايند. نيروهاى ايران به عراق حمله كردند و تا حدود پانزده كيلومترى بصره پيش رفتند.
اول اكتبر: با شروع سومين سال جنگ، ايران حمله عليه عراق را آغاز مى كند.
2 اكتبر: در يك انفجار تروريستى در تهران 60 نفر كشته و 700 نفر مجروح شدند.
11 ژوئن: عملياتى براى آزادى قسمتهاى ديگرى از خاك ايران آغاز و 50 هزار سرباز عراق به اسارت در آمدند
22 ژوئيه: حمله ايران نيروهاى عراق را از حاج عمران در كردستان بيرون كرد.
آوريل 1984: انتخابات مجلس دوم انجام شد. حجتالاسلام هاشمى رفسنجانى 5/1 ميليون راى آورد.
12 ژوئن: "پرز دكوئيار" دبيركل سازمان ملل از عراق خواستحمله به مناطق مسكونى ايران را قطع كند.
18 مارس 1985: نيروهاى ايران در حمله اى در شمال بصره از خطوط نيروهاى عراقى گذشته و جاده بغداد را به خطر انداختند.
14 اوت: آيت الله على خامنه اى براى بار دوم به رياست جمهورى انتخاب شد.
19 فوريه 1986: نيروهاى ايران در يك حمله يازده روزه شبه جزيره فاو را گرفتند. عراق در اين حمله از گاز خردل استفاده كرد.
2 ژوئيه: ايران شهر مرزى مهران را پس گرفت.
4 نوامبر: رسوايى ايران گيت، معامله امريكا براى تبادل اسلحه در برابر آزادى گروگانه برملا شد.
18 ژانويه 1987: نيروهاى ايران به بصره رسيدند.
17 ژوئيه: سفارت فرانسه در تهران تعطيل شد.
20 ژوئيه: شوراى امنيتسازمان ملل با قطعنامه 598 خواهان آتش بس فورى شد اما ايران كه خواهان معرف عراق به عنوان متجاوز بود، آن را نپذيرفت.
31 ژوئيه: بيش از 400 زاير كه 275 نفرشان ايرانى بودند، در مراسم حجبه شهادت رسيدند.
29 سپتامبر: به دنبال رهگيرى هليكوپترهاى امريكايى در تنگه هرمز و بازرسى كشتى ايران اجر; ايران كشتيهاى خود را در تنگه هرمز افزايش داد.
18 اكتبر: چهار ناوشكن امريكايى دو سكوى نفتى ساحلى ايران را با شليك هزار گلوله به آتش كشيدند و خسارات سنگينى به آنها وارد كردند.
28 فوريه 1988: جنگ شهرها با شليك 135 موشك به تهران تشديد شد.
17مارس: بمباران شيميايى عراق بيش از پنج هزار نفر را در حلبچه كشت و متجاوز از هشت هزار نفر ديگر را به شدت مجروح كرد.
18آوريل: امريكا چند كشتى ايران را در خليج فارس غرق كرد، هليكوپترهاى توپدار امريكا در حمله عراق به فاو به كمك عراقيها رفتند.
2 ژوئن: هاشمى رفسنجانى رئيس مجلس، كفيل فرماندهى نيروهاى مسلح شد.
3 ژوئيه: ناو امريكايى به هواپيماى ايرباس مسافربرى ايران حمله كرد و 290 سرنشين آن را به شهادت رساند.
18 ژوئيه: ايران با بى ميلى قطعنامه 598 را پذيرفت. امام خمينى گفتبراى او اين تصميم كشنده تر از سركشيدن زهر است.
20 اوت: آتش بس در جبهه ها و مذاكره بين ايران و عراق شروع شد. موسوى نخست وزير گفت درهاى ايران به روى بازرگانى و نفوذ غرب بسته خواهد ماند.
15 فوريه 1989: امام خمينى اعلام كرد "سلمان رشدى" به خاطر كفرگويى در كتاب " آيههاى شيطانى" خود، بايد كشته شود.
7 مارس: روابط ديپلماتيك انگليس و ايران قطع شد.
19 مارس: رفسنجانى نامزد رياست جمهورى شد.
24 آوريل: اعضاى كميته اصلاح قانون اساسى انتخاب شدند.
23 مه: امام خمينى به علتخونريزى داخلى تحت عمل جراحى قرار گرفت.
3 ژوئن: امام خمينى درگذشت.
- نویسنده : یزد فردا
- منبع خبر : خبرگزاری فردا
جمعه 27,دسامبر,2024