شناسه خبر : 59959 | تاریخ انتشار : 17 Aban 1391 - 17:48 | 15253 بازدید | تعداد دیدگاه :
0 | ارسال توسط : آفتاب
از ساعاتی پیش آمریکایی های اوباما را برای دومین بار به کاخ سفید فرستادند. انتخابات آمریکا، بیش از انتخابات در هر کشور دیگری در جهان، مردم سراسر دنیا را به خود مشغول می کند. گویی آمریکایی ها فقط برای خودشان رییس جمهوری انتخاب نمی کنند، مردی که آنها به کاخ سفید می فرستند در چهار سال آینده برای بسیاری از مردم در سایر نقاط جهان تصمیمات کلیدی خواهد گرفت.
اوباما انتخابی بین بد وبدتر برای جهان
یزدفردا :علی ابادی:از ساعاتی پیش آمریکایی های اوباما را برای دومین بار به کاخ سفید فرستادند. انتخابات آمریکا، بیش از انتخابات در هر کشور دیگری در جهان، مردم سراسر دنیا را به خود مشغول می کند. گویی آمریکایی ها فقط برای خودشان رییس جمهوری انتخاب نمی کنند، مردی که آنها به کاخ سفید می فرستند در چهار سال آینده برای بسیاری از مردم در سایر نقاط جهان تصمیمات کلیدی خواهد گرفت.
انتخابی که برای بسیاری از مردم جهان، انتخابی کاملا روشن است در آمریکا هیچ روشن نبود.در ایالات متحده، دهها نظر سنجی نشان داد که دو کاندیدا شانه به شانه پیش می روند. اما در نظرسنجی که توسط یکی از بلند گوهای استعمار صورت گرفت،بیشتر مردم در بیست کشور مختلف، اوباما را انتخاب کردند به جز پاکستانی ها که اغلبشان رای ندادند و آنهایی که دادند بیشترشان رامنی را انتخاب کردند، شاید به دلیل کشتن بن لادن در خاک پاکستان توسط اوباما و بمباران های همیشگی آمریکایی ها
"برای بسیاری از آمریکایی ها طرح بیمه خدمات درمانی او در یک کلام یعنی پشت کردن به کاپیتالیسم"
اما چطور درحالیکه اوباما به نظر بسیاری از مردم دنیا، اانتخابی کاملا منطقی است، در خود آمریکا رقابت رامنی با او تا حدی نزدیک بود که هیچ کس نمی توانست مطمئن باشد باراک اوباما یک بار دیگر برصندلی ریاست جمهوری اش در کاخ سفید بازخواهد گشت؟
مسئله اینجاست که این مرد سیه چرده، خوش قد وبالا، حرفهایی می زند که شاید برای بسیاری در سراسر جهان، جذابیت داشته باشد اما برای بسیاری از امریکایی ها ترجمه اش، نان شب نمی شود. مسئله آمریکایی ها، اقتصاد است .
بحران اقتصادی که به باراک اوباما ارث رسید، به حدی جدی است که چهار سال بعد از روی کار آمدن او، هنوز اثراتش برجاست، هرچند که اوباما می گوید، او و دولتش توانسته اند، بحران را کنترل کنند و در اقتصاد را به پاشنه برگردانند. شعارشان این است که " اسامه مرده و ژنرال موتور زنده است"، اما واقعیت این است که هنوز هم از هر صد آمریکایی هشت نفر شغل ندارند.و روز به روز بر کارتن خواب های بی کار آمریکایی افزوده می شود .
برای گروهی از آمریکایی ها طرح بیمه خدمات درمانی او در یک کلام یعنی پشت کردن به کاپیتالیسم، یعنی سوسیالیسم سانتی مانتال اروپایی، یعنی من کار کنم، یکی دیگر حالش را ببرد. که طبیعتا، خوشایند نیست. پافشاری اوباما بر این طرح، باعث شد که او سختترین شکست یک رییس جمهوری در قدرت از حزب رقیب را در انتخابات کنگره در حدود سی سال گذشته تجربه کند.
برای گروهی از آمریکایی ها طرح بیمه خدمات درمانی او در یک کلام یعنی پشت کردن به کاپیتالیسم
در سیاست خارجه اوباما، از لحظه روی کار آمدن، در آن صبح سرد بیستم ژانویه ۲۰۰۹، در سخنرانی که نه با تشویق که با اشک میلیون ها نفر بدرقه شد، حرفهایی زد که همه را به آینده امیدوار کرد. گفت دستی دراز کرده به سوی کسانی که مشتشان را که علیه آمریکا سالها گره کرده اند،اگر فقط این مشت را بگشایند. بسیاری تعبیر کردند که منظورش ایران است و او نگذاشت این فقط درحد حدس و گمان بماند، در پیام نوروزی سال۱۳۸۸، وقتی که با لهجه شیکاگویی اش گفت، عید شما مبارک، دل بسیاری از ایرانی ها را برد اما ایرانی ها زود فهمیدند که زیر دستکش های مخملی اوباما چنگال های آهنین امپریالیسم است که تنها با نابودی ملت ایران و تمامیت ارضی ایران لذت خواهد برد و او ایران مقتدر را هرگز به رسمیت نخواهد شناخت و همانند پیشینیانش تنها هدفش تامین منافع آمریکاست که آنهم با تبدیل ایران به افغانستان و عراق و سوریه تامین خواهد شد
کاریزمای اوباما، راهی را برای او در دل میلیاردها نفر در سراسر دنیا باز کرد، حرفهایش بوی حقوق بشرمی داد، شعارهای سوسیالیستی اش چشم اروپایی ها را گرفت و دستی که به سوی مسلمانان دراز کرد، دل نمازخوانان دنیا را نرم کرد. کار به آنجا رسید که در اتفاقی که تا حدی خنده دار به نظر می آمد، کمیته صلح نوبل، جایزه اش را به مردی داد که یکی از بزرگترین و نیرومند ترین ارتش های دنیا با یک کلامش می تواند، نصف دنیا را با خاک یکسان کند و در همانسالها میلیون ها عراقی و افغانی با تجاوز آشکار ارتش او در قبرستان ها مدفون شده بودند
با وجود تلاش زیادی که اوباما درسیاست خارجی کرد، شانس چندانی نیاورد. نوسازی رابطه آمریکا با روسیه ، درحد یک فشار نمادین یک دکمه برای نابودی سلاحهای اتمی ماند وحالا پوتین از همیشه نسبت به آمریکا سردتر است. دلش می خواست که صلح اسرائیل و فلسطینی ها را به سرانجامی برساند،البته صلحی که تمام و کمال منافع صهیونیست ها را تامین کند و هیچ حقی برای فلسطینی ها قائل نشود و صلحی که در کار نبود و رابطه دولت آمریکا و اسرائیل در بدترین شرایط ممکن هم تنزل پیدا کرد . بعد از بهار عربی، به جای آنکه تلاش آمریکا برای کمک به مخالفان دولتهای خودکامه، جایی در دل مردمان باز کند، سفیر امریکا در لیبی را قربانی کرد. در افغانستان هر روز تعداد لباس سبزهایی که لباس آبی ها را می کشند بیشتر می شود و در ایران، تحریم ها مردم را از وی متنفر کرده است و برنامه هسته ای هم راه خودش را با قدرت ادامه می دهد و آمریکا نتوانسته حرفش را به کرسی بنشاند، علیرغم فشار تحریمها ، که بیشتر از قبل گلوی مردم ایران را فشرده ،مردم همچنان با تمام توان پشت سر رهبر خود ایستاده اند و از تمام برنامه های ایران در عرصه بین المللی حمایت می کنند .
با همه اینها چطور است که مردم در نقاط دیگر جهان، به همان اندازه که آمریکایی ها به او پشت کرده اند، از او نا امید نشده اند. شاید هم درست این باشد که بگوییم، از او ناامیدند اما از رامنی نگرانند. براین اساس است که همه اقبالی که به باراک اوباما می بینیم، اقبال به خود او نیست، نگرانی از روی کار آمدن مردی است که بسیاری را یاد جورج بوش می اندازد، هرچند که بسیار خوش صحبت تر از اوست. برای ایرانی ها، روی کار آمدن رامنی همتراز با شروع جنگ بود و انتخاب مجدد اوباما انتخاب بین بد و بدتر بود که خیلی از مردم جهان را خشنود نمود و البته باید چهارسال دیگر حرکات این مرد مخملی را ثبت کرد ونتایج حضور مجدد او پس از هشت سال در بالاترین مسند ایالات متحده ارزیابی نمود
باراک اوباما، برای بسیاری از مردم دنیا، هنوز بارقه ای از امید است در دنیایی که روز به روز اوضاعش بدتر می شود، اما برای آمریکایی ها، امید با شغل آغاز می شود. هرچند که هیچ کس مطمئن نیست که رامنی نسخه دم دست تری برای بیکاری کشورش پیچیده باشد.
باراک حسین اباما ازکجا آغاز کرد؟
باراك اوباما فرزند يك زن جوان سفيدپوست از ايالت كانزاس و يك دانشجوي سياهپوست از كشور افريقايي كنيا است كه در جزاير هاوايي و اندونزي رشد كرد، در بهترين دانشگاههاي امريكا درس خواند و با شعار «تغيير» به رياست جمهوري امريكا رسيد تا به عنوان نخستين سياهپوست براي رهبري قدرتمندترين كشور جهان پا به كاخ سفيد بگذارد.
نه رنگ پوست، نه كلينتونها و نه تجربه اندك او (اوباما 47 سال دارد، 25 سال كمتر از رقيب جمهوريخواهش، جان مك كين) هيچيك ، نتوانست مانع صعود اوباما شود. او حركت در مسير سياسي را از سال 2004 ميلادي در حزب دموكرات آغاز كرد و در 24 ژوييه همان سال اگرچه سناتوري ناشناخته از ايلينويز بود، اما با صداي بلند به حمايت از جان كري رقيب جرج بوش در انتخابات رييس جمهوري برخاست.
باراك اوباما هنگامي كه با كسب 70 درصد آرا به عنوان سناتور ايلينويز انتخاب شد، پنجمين سناتور سياهپوست تاريخ امريكا بود كه به نمايندگي از سوي دموكراتها در انتخابات سال 2004 از سوي مردم روانه سنا شد. او در سخنان گشايش سنا پيامي داد كه راهش را بسوي كاخ سفيد باز كرد:«اميد، اميد در برابر مشكلات.... اين بزرگترين هديه اي است كه خدا به ما داده است. اعتقاد به كسي كه نمي شود او را ديد. اعتقاد به اين كه آينده بهتري در انتظار ما است».
«جسارت اميد: چگونه روياي امريكايي را احيا كنيم» عنوان كتابي است كه اوباما به عنوان سناتور ايلينويز در سال 2006 ديدگاه سياسي خود را در آن توضيح مي دهد. اين كتاب به مدت 30 هفته در فهرست پرفروشترين كتابهاي «نيويورك تايمز» بود و در سال 2008 جايزه گرفت. افزايش محبوبيت اوباما موجب شد فروش كتاب ديگر او با عنوان «روياهاي پدرم» كه در سال 1995 نوشته شده بود، زماني كه وي هنوز ناشناخته بود نيز در سال جاري افزايش يابد.
آن دونهام و باراك حسين اوباماي پدر در دانشكده انسان شناسي هاوايي يكديگر را شناختند و ازدواج كردند. در اوايل دهه 1960 ميلادي ، مادرش در سن 19 سالگي ، زماني كه ازدواجهاي مختلط در بخش بزرگي از امريكا ممنوع بود و هنوز تبعيض نژادي در ايالتهاي جنوبي امريكا وجود داشت، باراك حسين اوباماي پسر را به دنيا آورد. او بطور دقيق در 24 اگوست 1961 متولد شد. هنگامي كه باراك فقط دو سال داشت، والدينش از هم جدا شدند. پدرش به دليل عدم دريافت بورسيه تحصيلي دانشگاه هاروارد از امريكا رفت و مادرش پس از طلاق، با يك دانشجوي اندونزيايي به نام «لولو سوئتورو» ازدواج كرد. آنها در سال 1967زماني كه سوهارتو به قدرت رسيد به جاكارتا – پايتخت اندونزي – مهاجرت كردند.
زندگي در يك محله پرجمعيت در جاكارتا كه برق و آسفالت نداشت، مانع آن نشد كه آن دونهام براي پسرش آرزوهايي نداشته باشد. او، پسرش، باراك را به هانولولو، جايي كه «استانلي آرمور دونهام» پدربزرگ و «مادلين لي پين دونهام» مادر بزرگ مادري اش زندگي مي كردند، فرستاد تا مسئوليت رشد و تعليم و تربيت او را بر عهده گيرند. باراك در آن زمان 9 سال داشت. او در 19 سالگي براي تحصيل در رشته علوم سياسي در دانشگاه كلمبيا به نيويورك رفت. پدرش در يك سانحه رانندگي در سال 1982 در كنيا جان باخت و مادرش نيز در سال 1995 بر اثر بيماري سرطان درگذشت.
مادربزرگ پدري اوباما،86 سال دارد و اكنون، مشهورترين مادربزرگ كره زمين است. از هنگامي كه تبليغات مقدماتي انتخابات رياست جمهوري در امريكا شروع شد ، «ماما سارا» در دهكده كوگلو در كنيا از روزنامه نگاراني از همه نقاط جهان استقبال كرده است. در واقع، مادر بزرگ پدري اوباما، سومين همسر پدربزرگ او است. مادربزرگ اوباما براي فرار از دست شوهري مستبد و بدرفتار مجبور شده بود خانه و فرزندانش را رها كند و به روستايي ديگر پناه ببرد. اوباما در سال 1987 يعني در سن 26 سالگي بستگان افريقايي خود را شناخت و پس از آن ، سه بار در جست وجوي ريشه هاي هويتي و نژادي خود به قاره سياه رفت. سفرهاي او در سالهاي 1994 و 2006 صورت گرفت.
خانواده اوباما در افريقا بسيار پرجمعيت بود و در نتيجه، او روابط خانوادگي خود را با مادربزرگش و يكي از خواهرانش، «آئوما» - از زن دوم پدر- كه در برنامه تبليغات انتخاباتي، او را همراهي كرد، ادامه داد. اوباما همچنين از ازدواج دوم مادرش با لولو سوئتورو اندونزيايي ، خواهر ديگري به نام «مايا» دارد. اوباما در اين تصوير كه در 9 سالگي او در سال 1970 گرفته شده است، با خواهر ناتني اش در اندونزي ديده مي شود.
در جامعه اي همچون امريكا، تعجب آور است كه اعتراف نامزد دموكرات انتخابات رياست جمهوري را در باره صرف الكل، ماري جوانا و كوكائين در دوران دبيرستان با نگاه عفو و بخشش پذيرفته است. او در دانشگاه از اين رفتارها دست برداشت و پس از اخذ ليسانس علوم سياسي از دانشگاه كلمبيا، در رشته حقوق در دانشگاه هاروارد تحصيل كرد و در آنجا دكترا گرفت.
باراك اوباما كار خود را در شيكاگو شروع كرد و در همانجا با همسرش ، «ميشل روبينسون» آشنا شد. آنها در اكتبر 1992 با يكديگر ازدواج كردند.
ثمره ازدواج اوباما با ميشل دو دختر است: ماليا آن كه در سال 1999 متولد شد و ناتاشا در سال 2001 . ميشل زني شيك، باهوش و بدون لكنت در زبان توصيف مي شود و تا پيش از فعال شدن اوباما در عرصه سياسي، از نظر درآمد و شهرت از او جلوتر بود.
وقتي كه اوباما به ميشل گفت كه مي خواهد در عرصه انتخابات رياست جمهوري حاضر شود، او اين چالش را پذيرفت اما با يك شرط: بايد اوباما دست از سيگار كشيدن بردارد. اوباما پذيرفت و با هيلاري كلينتون كه در صدد بود اولين رييس جمهوري زن امريكا باشد ، در درون حزب دموكرات به رقابت برخاست. اوباما در سوم ژوئن 2008 حد نصاب دو هزار و 118 راي نمايندگان حزب را كه براي نامزدي وي از طرف حزب لازم بود، تصاحب كرد و هيلاري را از سر راه برداشت.
با وجود همه آنچه كه گفته مي شود، باراك حسين اوباما مسلمان نيست. او مسيحي است و در طول سالها، جرمياه ورايت كه او را در تصوير مي بينيد، راهنماي روحاني او در كليساي كوچك «ترينيتي يونايتد» بوده است. اوباما در اين كليسا ازدواج كرد و فرزندانش را غسل تعميد داد، اما بعدها رابطه او با اين كشيش به دليل سخنان نژادپرستانه وي قطع شد.
واقعي يا تصنعي، اوباما تلاش كرده است هر روز بيش از گذشته خود را طبيعي و با مردم جلوه دهد و در ميان آنها و با آنها باشد. او در خيابان بستني مي خورد و در بار با دوستانش مي نشيند. در تصوير، او را با جو بايدن معاونش و همسران آن دو پس از صرف صبحانه در يك رستوران در بوئاردمن در ايالت اوهايو مي بينيد.
اوباما در جريان تبليغات انتخاباتي خود، يك چرخش اروپايي نيز داشت و در برلين پايتخت آلمان با استقبال بسيار از سوي مردم روبرو شد. او در قلب استراتژيك اروپا از لزوم تغيير در سياستهاي امريكا، اميد به آينده و لزوم از ميان برداشتن ديوارها براي يافتن آينده اي بهتر سخن گفت.
اوباما در اجتماع 80 هزار نفر در شهر دنور مركز ايالت كلرادو امريكا در آگوست 2008 فرياد زد: امريكا، ما مي توانيم تو را بهتر بسازيم.
اوباما وعده داده است ماليات 95 درصد خانواده هاي كارگر را كاهش دهد. وابستگي امريكا را به نفت خاورميانه ظرف 10 سال قطع كند. به سرمايه گذاري در زمينه انرژيهاي تجديدپذير روي آورد، با خروج يك تا دو يگان نظامي در هر ماه، به صورت مسئولانه به جنگ عراق پايان بخشد و بدون قيد و شرط، با ايران مذاكره كند.
سهشنبه 24,دسامبر,2024