من هیچ وقت مخالف آقای احمدی‌نژاد نبودم و ناقد او بودم. نقد هم وظیفه من است. الان هم اگر موردی باشد و ضرورت ایجاب کند نامه می‌دهم/اگر قهرکرده‌ها، دورکرده‌ها و رنجیده‌ها را دعوت کنند، بعید است نیایند چون مردم ما دیندارند/باید به مردم راست بگوییم

شاید بتوان او را در زمره روحانیونی قرار داد که هیچگاه سکوت در برابر موضوعات مطرح در جامعه را بر نمی‌تابند. او می‌گوید که سکوت و رای ممتنع برای کشور خطرناک است پس باید از شجاعت بهره برد و هر آنچه به صلاح کشور و نظام است را بیان کرد البته نه هر شجاعتی چرا که معتقد است برخی شجاعت‌ها وقیحانه است و نباید آن را سرلوحه کار قرار داد. مانند بسیاری از روحانیون میانه‌رو بر اعتدال تاکید زیادی دارد و معتقد است که افراطی‌گری مشکلاتی برای کشورایجاد کرده است.

آرمان نوشت: حجت‌الاسلام والمسلمین سیدمهدی طباطبایی که حتی در زمان قبل از انقلاب هم معلم اخلاق بوده است این روزها گلایه دارد از بی‌اخلاقی‌های سیاسی، اقتصادی و... . او می‌گوید که باید میدان برای میانه‌روها باز باشد و از رفتن آنها به انزوا جلوگیری شود. او انصاف را سرلوحه اظهارنظرهای خود در مورد افراد قرار می‌دهد و هنگامی که در سوال آخر می‌خواهیم نظر خودش را در مورد افرادی مانند قالیباف، لاریجانی و مشایی بگوید درابتدا، سکوت می‌کند و سپس می‌گوید که شاید این افراد بخواهند کاندیدای ریاست‌جمهوری شوند و نظر بنده تاثیری در آنها داشته باشد و در نهایت می‌گوید که بنویسید دیندار هستند. او از آیت‌الله‌ هاشمی‌رفسنجانی تمجید می‌کند و او را به کوهی تشبیه می‌کند که هرگز فرو نمی‌ریزد. متن گفت‌وگو با حجت‌الاسلام والمسلمین مهدی طباطبایی در ادامه می‌آید:

 

مسائل مختلفی در فضای اجتماعی و سیاسی کشور مطرح می‌شود که یکی از آنها جذب حداکثری ودفع حداقلی است. اما درعمل جذب حداکثری مشاهده نمی‌شود. فلسفه این اتفاق چیست؟

 

کلمه جذب اکثر نیاز به عواملی دارد ودفع اقل هم همین طور. وقتی بخواهیم بدانیم چرا اینطور شد بحث مفصلی است اما اجمالی می‌توان گفته که هر کس در زندگی‌اش به اندازه توان حرکت می‌کند اما به جایی می‌رسد که با ممنوعات و سدها روبه‌رو می‌شود که دیگر نمی‌تواند پیگیر شود و خسته می‌شود. به همین جهت یکی از مواردی که در انقلاب پایبند بودیم که از ابتدا باشد موضوع آزادی بود؛ آزادی در اثر دریافت اهداف انقلاب و خیلی روی این موضوع کار شد اما بر اثر برخی حوادث که پیش آمد اعم از طغیان گروهک‌ها و برملا شدن بسیاری از خواسته‌های نامشروع، یک مقدار از راه‌ها بسته و برخی راه‌ها هم به بن بست خورد. این عوامل بسیار است و شمردن آنها بی‌ثمر است. به‌جای این حرف‌ها باید بپرسیم که چه باید کرد و نقد گذشته مشکلی را حل نخواهد کرد جز این که نیرو را تلف و انرژی را مصرف خواهد کرد.

 

بفرمائید چه باید کرد؟

 

اول باید به مردم راست بگوییم. کسی بدش نیاید اما واقعیت این است که صداقت لطمه دیده است. دوستی و درستکاری صدمه دیده است. صداقت موضوع جامعی است و این نیست که فکر کند چه بکند، چه بگوید و چه ارائه دهد. باید آن که هست خودش را نشان دهد نه اینکه آنچه را که می‌نماید چون این مسئله بسیار خطرناک است. شاید در اسلام موضوع نفاق و ریا از اهم موضوعات است. نفاق یعنی آدم‌هایی که در دنیا دو رنگ و دوجور هستند و ریا یعنی افرادی که چهره‌ساز و چهره دین از خود نشان می‌دهند. این گروه کلمات دینی و کارهای دینی از خودشان نشان می‌دهند. من این حرف را در تلویزیون هم زدم. دوره‌ای در گذشته بود که افراد تیغ به ریش می‌‌زدند اما امروز برخی نااهلان با ریش تیغ می‌زنند. این مسئله برایم خیلی سنگین است و شاید برخی باور نکنند تظاهر به اسلام خیلی خطرناک است. واقعا ای کاش می‌شد این مطلب به این نحو مطرح شود که مردم به ظواهر، گفته‌ها، تملق‌ها و چاپلوسی‌ها گول نخورند. خیلی این اتفاقات افتاد؛ ما علت را نمی‌گوییم. علت علمی هم دارد که ضعف روح است. رسیدن به برخی مسائل سخت است باید از آثارش به آنها پی ببریم.

 

می‌توانید نمونه‌ای را ذکر کنید؟

 

از جمله مواردی که معتقدم آثارش ظاهر شده است، عدم اعتماد و اطمینان مردم است. درجامعه مردم باید به هم اعتماد کنند. دنیا را نگاه کنید، کشتی‌هایی که بار دارند در تمام دریاها در حرکت هستند، قطارها و هواپیماهای باربر در دنیا فعالیت دارند؛ اینها با چه مدرکی حرکت می‌کنند؟ یک فکس یا نامه است، اعتماد یک تاجر به تاجر دیگر است دروغ هم نمی‌گویند. وقتی این اعتماد باشد همه سر کار خودشان هستند و کار خودشان را انجام می‌دهند اما اگر اعتماد نباشد، اگر در خانه من بنایی باشد باید به بنا سر بزنم در حالی که سر زدن ندارد چون او به کار خودش باید مشغول باشد و من به کار خودم برسم. من اگر بخوام ماشینم را به تعمیرگاه بدهم نباید پیگیر مراحل تعمیر باشم و اتومبیل تعمیر شده را باید تحویل بگیرم. عدم اعتماد ایجاب می‌کند که اشتغال انسان‌ها بیشتر شود و آنها خود را سرگرم کارهای بی‌خود و بی‌بهره بکنند چون اعتماد ندارند علاوه بر این، کسی که اطمینان ندارد اضطراب دارد و کسی که اضطراب دارد بیماری دارد. باز باید به عوارض بیماری توجه کند. یکی از شغل‌های بنده از قدیم بحث اخلاق بوده است و حالا هم هست. از بهداری‌ها آمار فروش داروهای آرامبخش و مسکن را می‌گرفتم، در مشهد از بهداری آمار می‌گرفتم که چرا اینقدر دارو به فروش می‌رود چون اضطراب دارند، چرا اضطراب دارد چون نمی‌داند فردا چه اتفاقی می‌افتد. این مسئله از اهم امور است که گسستگی‌ها و پراکندگی‌ها را اگر نخواهیم جمع کنیم حتما به هلاکت می‌رسیم. قرآن وقتی می‌خواهد نعمت‌ها را بیان کند می‌گوید دل‌ها باید یکی شود. از جمله چیزهایی که شاید مردم کمتر بدان توجه دارند اعتماد در درون است که اگر به‌وجود آید علاوه بر اینکه مردم تن سالم دارند، حوادث آنها هم کم می‌شود چون حواسشان جمع است و حادثه پیش نخواهد آمد اما اگر این اعتماد برداشته شود و برخی دروغ بگویند؛ مخصوصا دروغ‌های شاخدار که صد در‌صد خلاف شرع است، مشکل‌ساز می‌شود. من نظرم این است که همین الان برای اینکه از این پراکندگی و به‌هم‌ریختگی در بیاییم، هرکس به حد خودش راست بگوید و نگوییم نمی‌شود. نترسند از راستگویی. نمی‌شود کشوررا با رودربایستی اداره کرد.

 

شما معتقدید صداقت صدمه دیده است. در نهایت برای رفع این صدمات چه باید کرد؟

 

هر کس باید در حد خودش کار کند.

 

اما متاسفانه اکنون چنین برداشت می‌شود که کار جدی نمی‌‌شود.

 

ما به عنوان هشدار به دولتمردان باید بگوئیم که اعتماد مردم را باید حفظ کنند. باید بگوئیم اعتمادسازی خیلی مهم است و بخواهیم که خودشان مراقبت کنند. باید بپرسیم که آثار برخی عملکردها کجاست؟ اگر می‌گویند فلان پول را می‌دهیم و فلان کار را می‌کنیم باید بگویند کجا داده‌اند؟ می‌گویند چند هزار شغل درست کردیم. آدرس بدهند که ببینیم. خدا به سر شاهده هر روز ما درگیر هستیم. این شغل‌ها کجا هستند که من بروم ببینم؟ من باید بدانم . شغل درست کردیم، کجا هست؟ ارائه دهید. اجبار نیست که بگوییم شغل درست کردیم؛ خوب نکردیم.

 

به نظرتان نشانه آدم‌ها ضعف چیست؟

 

هرآدمی که ناتوان در کار است 3 نشانه دارد. اول این که همیشه دروغ می‌گوید. دوم اینکه دیگران را تخریب می‌کند چون خودش حرفی برای زدن ندارد و می‌گوید او نباشد شاید من باشم و سوم اینکه همیشه حرف‌ها و رفتارها و گفتارش فرمالیته و بازیچه است. از ادبیات لازم برخوردار نیست.

 

نظارت‌ دقیق مانع تخلف می‌شود آیا اکنون دستگاه‌های نظارتی خوب عمل می‌کنند؟

 

یکی از مشکلات این است که افراد در نظارت آن طور که باید نظارت نکردند و اگر نظارت کردند، گول برخی از کلمات را خوردند. یکی از مشکلات زندگی هر فردی فریب خوردن است. یک کلمه در اسلام دارای اهمیت است که می‌گوید دروغ زده نشوید. همین. این بسیار مهم است. یکی از مواردی که باید در سیاست مدیریت به کار گرفته شود توانمندی در تشخیص کار است یعنی سره را از ناسره چگونه باید تشخیص داد.

 

نقدهایی می‌شود از سوی دلسوزان و شما یکی از این دلسوزان هستید. برخی می‌گویند اینها مانع خدمت‌رسانی می‌شوند و نقد اینها نقد تخریبگر است و از این حرف‌ها می‌زنند. نظر شما در مورد نحوه رفتار با منتقد چگونه است؟

 

باید بین منتقد ومخالف فرق بگذاریم. مخالف یعنی یکسره به خوب و بد اعتراض می‌کند. حضرت امام (ره) می‌فرمودند که اگر این کاری که شما امروز به آن نقد دارید را خودتان می‌کردید خوب بود؟ این واقعا بد است. یکی از حرف‌هایی که من از قبل داشتم و هنوز هم دارم این است که مقامات باید اجازه نقد را بیشتر بدهند تا افراد با نقد کردن زیر سوال نیایند. این که انسان با نقاد و نقدهای خود مقابله کند از ناآگاهی است. قرآن می‌گوید آدم‌هایی که خیرخواهان خود را قبول ندارند بدبخت هستند. کار بزرگ را دست کوچک دادن همین است.

 

این حرکت‌ها و این مسائل سبب می‌شود دلسوزان به حاشیه بروند.

 

همه باید سعی کنند فضا و زمینه‌ها را درک کنند. باید زمینه‌ها را به‌وجود آورد که کار سختی است و کار همه کس نیست. الان زمینه برای به‌وجود آوردن تقریبا آسان‌تر شده است؛ زمانی بود که زمینه وجود نداشت و نمی‌شد اما یک وقتی زمینه دارد. وقتی زمینه پیدا شد اما آدم‌های دیندار سکوت کنند، آن زمان گناهکار هستند. وقتی زمینه نباشد، هر که عاقل‌تر است، سکوت می‌کند معنایش این نیست که نمی‌داند بلکه نمی‌شود. الان به مناسبتی مردم گرانی را لمس کردند چون شرایط طوری بود که ذخایر از گذشته مصرف می‌شد که این مسئله شاید پیچیده باشد یعنی فروش نفت و به‌دست آوردن دلار و هزینه‌کردن باعث می‌شد که مردم راحت باشند اما فهمیده‌ها می‌فهمیدند. در دور هفتم مجلس این مسائل مطرح می‌شد که ذخایر خرج می‌شود اما به حدی رسید و آنقدر شور شد که دیگر.... من از خیلی‌ها گلایه دارم و از دوستانی که در مجلس حضور دارند می‌خواهم نقد تند نکنند چون آن روز که باید نقد می‌کردند نکردند. نقد تند جواب نمی‌دهد یعنی حالت انصاف به کنار می‌رود. ما همیشه برای اصلاح خودمان باید با صداقت رفتار کنیم. اندیشه‌های جامعه به هم نزدیک است و برای همین است من احساس خطر می‌کنم وقتی افراد به‌واسطه سنخیت افکار به حد ناراحتی برسند حالت زلزله به‌وجود می‌آید که مثل زلزله طبیعت است چون اگر جایی زلزله شد همان لحظه که نشده است بلکه چندین سال انرژی‌ها، سنگ‌ها بالا و پایین می‌رود تا اینکه یک روز فروکش می‌کند. جامعه کم‌کم می‌فهمد، درد را احساس می‌کند، بچه‌ها بزرگ می‌شوند و ماشین ، ازدواج و کار می‌خواهد. برای همین من گفتم مردم خودتان به فکر ازدواج جوان‌ها باشید و دولت نمی‌تواند. مردم باهمه همراه شوند ومشکلی مثل ازدواج را خودشان با درایت و گذشت حل کنند ودست جوانان را بگیرند. افکار مردم سنخیت دارد و در وقت‌های خوشی‌ها، ناخوشی‌ها، افسردگی‌ها، شادی‌ها و... این سنخیت مشخص می‌شود. فرمایش حضرت آقا در سفر اخیر که فرمودند مردم نشاط خود را حفظ کنند، مساله بسیار مهمی است. نظرشان این است که تا جایی که می‌شود این شادی‌ها و سرورها در جامعه حفظ شود زیر اگر اینچنین نشود تبدیل به افسردگی می‌شود. از موضوعاتی که بسیار بیم دارم مربوط به خانواده‌هاست. بیش از هر چیز جوانان ما در فشار روحی قرار دارند لذا نشاط و خرمی آنها باید حفظ شود.

 

در بحث‌هایمان اشاره داشتید که وظیفه مسئولان است که به فکر حل مشکلات مردم باشند اما به خوبی آگاه هستید که برخی مسئولان از این موضوع برای مقصر جلوه دادن مسئول دیگر استفاده می‌کنند. و به نوعی از زیر بار مسئولیتی که بر عهده آنها بوده است شانه خالی کنند که نمونه آن مجلس شورای اسلامی است. برخی اوقات نمایندگان دولت را مقصر اصلی مشکلات کشورمعرفی می‌کنند و از نقش خود چشم‌پوشی می‌کنند.

 

کلا باید ببینیم که چرا جرات از آدم‌ها کم شده است؟ اگر می‌خواهید بدانید جرات کم یا زیاد است باید به رای‌ها توجه کرد. وقتی رای ممتنع می‌آید یعنی جرات ندارند که این خیلی بد است. من نمی‌فهمم این یعنی چه؟ واقعا جرات ندارند که بگویند. این جرات مساله پیچیده‌ای است برخی اوقات شجاعت در حد وقاحت است که بد است. یک زمانی در حد معقول است که انسان حرف حساب را می‌زند. واین منطقی حرف زدن و سخن را درست بیان کردن، در کشور ما همیشه به مشکل برخورده است و الان هم به مشکل می‌خورد اما می‌شود یک فرد یا شخصی که حالت درون خود را برون کند که این معمولا در کشور با مشکل روبه‌رو است و از قدیم هم اینطور بوده است. اگر کسی به خودش این جرات را بدهد که شروع کند، همراه زیادی پیدا خواهد کرد. آن وقت برای کسی می‌تواند چیزی را بگوید و همراه پیدا کند خطر بزرگی است چون ممکن است یک همراهی شروع شود که قابل کنترل نباشد. ملاحظه در گفتار دو نوع است از خوف و ترس است که بد است، از رعب ترسناکی درون است که بد است، خوف از حرکت اجتماع خوب است یعنی عاقل طوری انتقاد می‌کند که همراهان را به مدیریت سالم سوق دهد لذا معتقدم افرادی که در انقلاب سابقه دارند و توانمندی در مدیریت جامعه دارند را باید بازیافت و بازخوانی کنیم یعنی از آنها برای بازگشت به کار دعوت کنیم؛ دعوت هم به این معناست که به حرف‌هایشان گوش کنیم و قبول کنیم.

 

پدیده‌ای که این روزها رو به رشد است ادبیات تند نسبت به منتقدان است،در این مورد چه توصیه‌ای دارید و این رفتارها چه تاثیری در جامعه دارد؟

 

ادبیات گفتاری و ادبیات رفتاری تفاوت‌هایی با یکدیگر دارد. ادبیات گفتاری نیاز به مقداری تحصیلات دارد و ادبیات رفتاری نیاز به ایمان دارد و شخصیت خود فرد تاثیر گذار است. کسانی هستند که ادبیات رفتاری ندارند و بی‌شخصیت هستند و کلماتی را می‌گویند که پس از مدتی دیگر نمی‌تواننداین کلمات را تکرارکنند و به اصطلاح کم می‌آورند چون کلمات با ادبیات فرهنگی او نمی‌خواند و به مشکل می‌خورد. از این جهت جامعه دچار یک حرکت ناهنجار می‌شود. اگر ادبیات گفتاری با کرداری نخواند، مردم می‌گویند که خسته شدیم. اکنون اگر گاهی بعضی از ناهنجاری‌ها را به گوشه، کنار و افراد و اشخاص نسبت می‌دهند، این شیوه دیگر جواب نمی‌دهد؛ البته ممکن است یک روزی جواب دهد اما الان جواب نمی‌دهد. چرا؟ من هشدار می‌دهم به همه انسان‌های دیندار که اواخر امسال را خیلی مراقب باشند، با هم مهربان باشند، همانطور که برای حفظ دستاوردهای انقلاب تحمل کردند باز هم تحمل کنند تا ان‌شالله دوره بهتری پیش آید و در فکر انتخاب رئیس‌جمهور پرجرات و برگزیده و توانمند در آینده باشند و نگویند نمی‌شود. هنوز زمینه برای دستیابی به انرژی‌ها و ارزش‌ها هست و نباید گفت نیست اما مدیریت‌ها باید سالم باشند تا اغفال نشوند.

 

اشاره داشتید به نگرانی‌های افراد درمورد نحوه بیان انتقاد. به نظر شما چرا بعد از 34 سال از انقلاب هنوز این مقوله نهادینه نشده است؟

 

بیماری‌های جسمی و روحی دو نوع است. یک دسته از بیماری‌ها تدریجی است و حاصل فرسوده شدن عضلات و اعصاب است؛ یک زمانی حوادث است یعنی یک حادثه‌ای ناگهان رخ می‌دهد که نمی‌شود کاری کرد،چون همه عضلات وجود انسان به هم می‌خورد.اکنون مشکل اصلی فقراست. برخی از مشکلات جامعه قابل کنترل است. وقتی مایحتاج اولیه مردم به آنها نرسد نمی‌توان انتظارزیادی داشت. معتقدم 5 تا 6 ماه آخر سال نیاز به مهربانی و مساعدت‌ها داریم. من در جلسه به روحانیون عرض کردم که در مساجدتان، مردم را به کمک‌ها و یاری‌ها از مردم به مردم دعوت کنید.

 

علت این دغدغه شما چیست؟

 

حادثه هیچ‌وقت قابل پیش‌بینی نیست ولی هماهنگی قبل ازحادثه خیلی مهم است. زمستان که می‌شود اکثر بیماران که به پزشک مراجعه می‌کنند سرما خورده‌اند.خود مسئولان حرف‌هایی می‌زنند که نشان از توجه آنها دارد. عبارات آنها باید سیاسی باشد. اگر کسی دلسوز مردم باشد باید همیشه این بیم را داشته باشد؛ اگر دلسوز خودش باشد به مشکل بر می‌خورد. من معتقدم در نظام ما همه دلسوزمردم هستند اما کم و بیش دارد. ترس من از این است که نفهمند. نوع گفتارها و حرکات نشان می‌دهد که بیم دارند. آنچه برای من مهم است این است که باید نظام اقتصادی ما سامان داده شود و نگویند نه. اگر رئیس‌جمهور آینده بیاید و فضا برای خدمت رسانی آماده نکنیم، نمی‌تواند کار اساسی کند. اگر بحث خانه و خودرو باشد، مشکل بزرگی نیست و چند قطعه را عوض می‌کنند اما جامعه قطعه عوض کردن ندارد. باید بپذیریم وقتی ریزش با رویش همخوانی داشت، مشکلی نیست. من به‌عنوان یک روحانی می‌گویم آقایان و اقتصاددانان، شما را به حق پیغمبر قسم می‌دهم که بیایید و نظر بدهید تا مشکل حل شود، نگویید نمی‌شود، چون می‌شود. مسائل اقتصادی، افکار و اندیشه‌های نزدیک به هم را درک کنند و بیماری را درمان کنند. ما دلسوز رهبری هستیم. عنایت الهی هم با او هست. خدا کسی را در جایگاهی قرار دهد، الطاف الهی هم به او خواهد داد. ایشان چقدر اظهارنظر می‌کنند مجریان باید بفهمند چه دارند می‌کنند، چقدر باید به آنها هشدار داد؟ رهبر مقام عظیم دارند، چقدر باید هشدار بدهند؟ با 2 یا 3 هشدار رهبری باید این مساله را سریع حل کنند یا اگر نمی‌توانند به کنار بروند. در همین سفر اخیر مقام معظم رهبری به نکته کثرت نسل اشاره فرمودند. من یکسال پیش این حرف را زدم و به آن اعتقاد دارم. مقام معظم رهبری که الان این فرمایش را داشتند، نشان دادند که این دلسوزی وجود دارد.

 

برای سامان یافتن بحث انتخابات، مردم به گروه‌های مرجع مراجعه می‌کنند. افرادی مانند آیت‌الله‌ هاشمی هم داریم اما آن‌طور که باید و شاید ‌آنها در بطن فضای سیاسی نقش‌آفرینی نمی‌کنند.

 

نیروهای همراه آقای ‌هاشمی زیاد هستند. خود ایشان هم متوجه هستند. یکی از همین افراد که باهوش بوده و کارها را به خوبی پیش برده است آقای‌ هاشمی است و الان هم معتقدم با مهربانی و درستی به پیش می‌رود. باید در بسیاری از مسائل به گفته‌های ایشان توجه کرد.

 

اما جامعه تحلیل دیگری را دارد.

 

توجه کنید که اهرمی برای حرکت جامعه داریم. اهرمداران این‌طور نیستند. فعلا نمی‌خواهم در شخص وارد شوم. در جامعه ما مردمان مفید و پاک که افکارشان شبیه هم است، زیاد هستند. این افراد با یکدیگر همسو هستند یعنی یک‌طور می‌فهمند. به دست خودتان نگاه کنید که 4 انگشت و یک شست است. هر 4 انگشت کارآیی دارند اما تا زمانی که شست به کمک آنها نیاید نمی‌توانند کاری کنند. نخبه همیشه دیر به کار می‌آید یعنی آدم‌ها را آماده می‌کند و بعد وارد می‌شود و کار می‌کند. آن چهار انگشت با کمک شست کار می‌کنند.

 

به‌نظر شما چه افرادی برای ریاست‌جمهوری مفیدترند؟

 

خیلی سخت است. باید یک رئیس‌جمهور کارآمد بیاید که نیروهارا جمع کند. باید دارای شخصیتی باشد که توان این کارها را داشته باشد. باید روی این موضوع کار کنیم.

 

به نظر شما آقای ‌هاشمی می‌تواند نقش مشورتی در انتخابات داشته باشد.

 

نمی‌دانم و تنها می‌توانم بگویم که این نقش، نقش بسیار مهمی است. خودشان شاید نخواهند کاندیدا شوند. اما قطعاً می‌تواند نقش ایشان موثر باشد.

 

بحث فقط انتخاب یک رئیس‌جمهور نیست، باید حداقل 40 میلیون رای به صندوق‌ها ریخته شود.

 

شاید مقدار را نتوان پیش‌بینی کرد. ولی اگر قهرکرده‌ها، دورکرده‌ها، رنجیده‌ها و رنج‌دیده‌ها را دعوت کنند، بعید است که نیایند چون مردم ما دیندار هستند. من آقای‌ هاشمی را بالاتر از نامزد ریاست جمهوری می‌دانم. ایشان باید دستی بر سر همه اینها بگذارد تا بتواند حرکت جامعی درست کند. هنوز جای گفتنش نیست چون هر اظهارنظری در مورد ایشان شود، مخالفان ایشان را تخریب می‌کنند.

 

درمورد رای ممتنع اشاره‌ای داشتید. ما معمولا نظر خودمان را با موافق، مخالف و ممتنع اعلام می‌کنیم. چرا شما با رای ممتنع مخالف هستید؟

 

رای ممتنع یعنی نمی‌توانم و نمی‌فهمم یا نمی‌خواهم بگویم که هر 3 حالت بد است. در قدیم ماهی که خریدند گران بود. ماهی‌فروش را صدا کردند و قرار شد بپرسند ماهی چیست؟ اگر گفت نر است بگویید ماده می‌خواستیم و اگر گفت ماده است، بگویید نر می‌خواستیم. ماهی‌فروش زرنگ بود و گفت این ماهی خنثی است.

 

به‌نظر می‌رسد شما نگران زیاد شدن رای ممتنع هستید چون به هر حال برخی اوقات رای ممتنع لازم است.

 

بله. در هر جامعه افرادی که وارد صحنه‌ها نمی‌شوند در صحنه هستند و باید هم تا حدودی باشند اما نباید اندازه آنها زیاد باشد که بگویند رای ممتنع این اندازه است.

 

به نظر شما دعوت باید رسمی باشد؟

 

برای ترغیب مردم به حضور جدی‌تر در صحنه دو کلمه مهم قابل ذکر است: یکبار می‌گوییم دعوت و یک‌بار می‌گوییم خواندن. دعوت برای این افراد قابل قبول نیست اما خواندن فرق دارد. باید به آنها احساس دهیم که ما از بعضی از اشتباهاتمان صرفنظر کردیم و اشتباهاتمان را پذیرفتیم که در این صورت آنها ترغیب خواهند شد. دعوت، گفتن ‌است و خواندن اعتراف کردن. خیلی‌ها هستند که اشتباهاتشان را می‌پذیرند اما خیلی دیر می‌پذیرند.

 

مثلا اگر قرار بود شما این کار را انجام دهید، چه می‌کردید.

 

الان هم می‌گویم که مردم مثل گذشته در صحنه باشند. اگر شرایط شما خوب نیست، بدانید خدا به شما بها می‌دهد و بدانید فهمیده‌ها شما را قبول دارند. پس تشریف بیاورید و بدانید خوانده خدا و مردم فهمیده هستید. دعوت‌کننده شما را نپذیرد اما خوانده خواهد پذیرفت. جامعه پذیراست.

 

اما بخشی از دست‌اندرکاران و رقیبان شرط می‌گذارند.

 

خوب شرط بگذارند. آن که شرط می‌گذارد در اقلیت است و مجری اکثریت است.

 

منظورتان از مجری چیست؟

 

مردم مجری هستند.

 

احتمال دارد بخشی از اصلاح‌طلبان و اصولگرایان درباره آقای ناطق به اجماع برسند.

 

من نمی‌خواهم درباره اشخاص صحبت کنم. خیلی چیزها را نباید از الان بیان کرد. باید ببینیم در ماه‌های پیش رو چه مسائلی رخ می‌دهد و براساس آنها باید تحلیل کرد. لذا باید صبر کرد تا شاخص‌ها مشخص شود و بعد بگوییم چه کسی بیاید و چه کسی نیاید.

 

به هر حال باید فردی جامع‌الاطراف و مورد وثوق اکثریت گروه‌های سیاسی باشد.

 

خیلی وقت‌ها شده کسی که قابل ظهور است، خودش به میدان خواهد آمد. زمان اجازه می‌دهد که بیاید کاندیدا شود و صحبت کند. ما باید زمینه را آماده کنیم. برخی اوقات احتمال دارد کسی که خیلی معروف نیست به صحنه بیاید و خودش را نشان دهد.

 

خب در انتخابات سال 84 هم همین‌طور شد.

 

این دفعه این کار را نخواهند کرد. اگر بشر اشتباه کرد این اشتباه را به‌زودی تکرار نخواهد کرد. شاید زمان بگذرد و باز آن را مرتکب شود اما به‌زودی نخواهد بود. به‌نظر من چون برخی در درازمدت به این نتیجه می‌‌رسند لذا باید در انتخاب‌ها دقت نظر بیشتری ‌کرد.

 

برخی معتقدند رای مردم مقبولیت دادن به نظام است و نه مشروعیت. نظر شما چیست؟

 

همیشه بدانید مشروعیت توانمندی است. گاهی اوقات مقبولیت به مشروعیت کمک می‌کند و گاهی مشروعیت به مقبولیت. قطعا کسی که نمی‌تواند کاری انجام دهد و به صحنه بیاید گناه کرده است. وقتی نمی‌توانم رئیس‌جمهور باشم، نباید قبول کنم. کجای این عمل مشروع است. من که می‌دانم نمی‌توانم کشور را اداره کنم برای چه باید بیایم. اوایل انقلاب پستی به من پیشنهاد شد که قبول نکردم. مشروع یعنی پذیرش مسئولیتی که توانایی انجام آن را دارا باشید. از هرکس که واقعا توانایی اداره قوی مدیریت اجرایی را دارد، تقاضا دارم که به صحنه بیاید. سامان دادن به اقتصاد در داخل و خارج و سامان دادن به سیاست در خارج کشور بسیار اهمیت دارد. ما برنامه‌هایی مثل سند چشم‌انداز 20ساله یا برنامه‌های چهارساله و... داریم.

 

به آنها به خوبی و در حد انتظار عمل نشد. اگر به این برنامه‌ها عمل می‌شد، در همه زمینه‌ها امروز پیشرفت خوبی داشتیم. البته پیشرفت داشته‌ایم اما مهم آن است که پیشرفت ما در همه ابعاد خود را نشان دهد.

 

چه نهادی باید بر اجرای برنامه‌ها نظارت کند؟

 

مجلس و نهادهای نظارتی مثل سازمان بازرسی کل کشور و دیگر نهادهای مربوطه.

 

چرا شفاف نمی‌گویند نظارت نکرده‌اند.

 

من در مجلس هفتم هم گفتم که ما برای عصرانه خوردن نمی‌آییم در مجلس بنشینیم.

 

علت اینکه دیگر کاندیدای مجلس نشدید چه بود؟

 

یک آقایی آمد و گفت بیایید در انتخابات نامزد شوید و من گفتم نه، قبول دارید مفعول بالاضطرار هستیم. گفت: بله و گفتم پس چه فایده دارد؟

 

معتقدید نظارت ضعیف مجلس در این مسئله تاثیر داشته است؟

 

بله. همه ضعیف بودند. در هر کار، ضعیف جز اینکه کار را ضایع کند کار دیگری نمی‌کند. در وزنه‌برداری، ضعیف غیر از اینکه بازوی خودش را زیر وزنه سنگین می‌شکند، کار دیگری نمی‌کند. شکی نیست که اینگونه است. آقا فرمودند تقصیر را به گردن همدیگر نیندازید. قبول کنیم همه مقصریم.

 

آیا امید هست که وضع بهتر شود؟

 

بله. اگر همه قبول کنند که مریض هستند، دارو می‌خورند. البته آن زمان خوب بیماری را تشخیص ندادند، چراکه به قول معروف بیماران عطسه‌ نمی‌کردند و حالا کردند و فهمیدند. لذا من امیدوار هستم و قطعاً گشایش و اصلاحی در امور خواهد شد. همواره باید امیدوار باشیم.

 

ریاست مجلس هشتم و نهم و دو دوره آقای ریاست جمهوری احمدی‌نژاد مورد نقد شماست، اکثر این افراد با حمایت اصولگرایان بر سر کار آمدند و شما هم عضو اصولگرایان هستید. با توجه به این موضوع آیا نقدهایی که در طیف اصولگرایان مطرح است را می‌پذیرید.

 

الان به شرایطی رسیده‌ایم که می‌پذیریم. سیاستمدار قبل از وقوع حوادث باید بفهمد اما الان دیگر می‌فهمند. من خودم در مجلس از مردم عذرخواهی کردم و هیچ واهمه‌ای هم از این مساله ندارم. بالاخره انسان هر زمان که متوجه می‌شود اشتباهی کرده یا با اشتباهی همراهی کرده، عذرخواهی کند، هیچ ایرادی ندارد، مردم هم می‌پذیرند.

 

مسئولیت عملکرد اصولگرایان را می‌پذیرید؟

 

بله. کاملا. من کاری به عملکرد مسئولان ندارم و همه باید روز قیامت جواب بدهیم. چه مقدار، چه اندازه و چه پایه برای افراد متفاوت است.

 

برای انتخابات آتی اصولگرایان چه باید بکنند؟

 

همه باید باشند. اصلاح‌طلبان هم باید باشند. اصولگرایان به تنهایی نمی‌توانند همه مدیریت‌ها را صحیح و بدون اشتباه اداره کنند. باید از همه سلایق و توانمندی‌ها و ظرفیت‌های کشور استفاده بهینه کنند. سرمایه انسانی چیزکمی نیست. ما سرمایه‌های انسانی خوبی داریم که باید قدردان آنها باشیم و زمینه را برای آمدن آنها به میدان مهیا کنیم. نباید مسائل سیاسی و جناحی طوری جا بیفتد که ما هیچ‌کس غیر از گروه و جناح خودمان نمی‌خواهیم. این بد است. اینکه برخی می‌گویند اصلاح‌طلبان مرده‌اند، اشتباه است چون هیچ‌کس نمرده است. این بد است که فردی مخالف خود را نادیده بگیرد. از ضعف مدیریت این است که آدم مخالف خودش را نادیده بگیرد.

 

همه مسائل که مربوط به اقدامات دشمن نیست.

 

بله، مثلا درمورد مسائل اقتصادی برخی می‌گویند اخلال در داخل؛ اگر دولت نمی‌تواند که خیلی بد است. اگر می‌گویند از بیرون است یعنی نفوذ در ما که این هم خوب نیست. در هر صورت دولت باید بپذیرد که در این مساله اقدام به موقع و برنامه‌ریزی مدون و دقیقی نکرده است. من انکار دشمنی دشمن را نکرده و نمی‌کنم و اعتقاد به دشمنی دشمن دارم.

 

برخی تندروها در مقطعی یادگار امام را مورد تخریب قرار دادند، این تندروی‌ها ناشی از چیست.

 

تجلیل از بیت امام بر همه ما واجب است و ریشه اصلی انقلاب از برکات ایشان بوده به همه نسل ایشان باید احترام بگذاریم. هرگونه بی‌احترامی از بی‌ادبی خودمان است. هر جسارتی به هر شخص نشان بی‌هویتی شخص اهانت‌کننده است. سعدی گفته است؛ بزرگش نخوانند اهل خرد که نام بزرگان به زشتی برند. یادم نمی‌آید که امام خمینی(ره) یکبار غیر از آقای کارتر گفته باشد. امام(ره) خیلی راحت می‌گفت آمریکا هیچ غلطی نمی‌تواند بکند. چون قدرت داشت و روح قوی. اما احترام را حفظ می‌کرد و کارتر را آقای کارتر خطاب می‌کرد. افرادی که خیلی صدا دارند، عمل ندارند و ضعف دارند.

شیر غرش نمی‌کند و صاف می‌رود و طعمه را می‌گیرد اما کلاغ همیشه قارقار می‌کند. فرد خردمند همیشه مودب و آرام است. آدم سنگین را هر چه هل بدهند نمی‌افتد و مثل کوه می‌ایستد و هرچه توهین بشنود، ایستاده است چون خودشان سنگین هستند. مثل آقای‌ هاشمی ببینید مثل کوه ایستاده است.

 

چرا الان اصولگرایان کمتر از خدمات دولت می‌گویند به هر حال این دولت خدماتی هم داشته‌ است.

 

بله دولت خدمات بزرگی کرده است و مردم فکر کردند که آقای احمدی‌نژاد می‌خواهد تمام دستاوردها را احیا کند. دروغ هم نبود و شروع هم شد ولی در ادامه مسائلی رخ داد که این حرکت در همان مسیر طی طریق نکرد. این را باید نقد کرد. من یکبار هم با آقای احمدی‌نژاد مخالفت نکردم و برای همین دلم می‌سوزد که مردم بین ناقد و مخالفت نتوانند فرق بگذارند من هیچ وقت مخالف آقای احمدی‌نژاد نبودم و ناقد او بودم. نقد هم وظیفه من است. الان هم اگر موردی باشد و ضرورت ایجاب کند نامه می‌دهم.

 

نگاه‌تان به این اسامی:

 

آقای‌هاشمی: کوهی در سیاست، دریایی در دیانت

 

آقای سیدحسن خمینی: دانه‌ای از درخت پرثمر

 

آقای سیدمحمد خاتمی: گویایی ملاحظه‌کار

 

قالیباف: دیندار

 

آقای مشایی: دیندار

 

آقای لاریجانی: دیندار

  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا