نبرد ودرگیری به اوج خود رسیده بود و آن متجاوزان بعثی ، پای به فرار نهادند . دانش آموز شجاع، آرپی چی به دست و چون تند باد ی از میان خاک ریزها عبور می کرد. دیگر در آن دود وآتش کسی دیده نمی شد . فقط این تانک های دشمن بود که یکی پس از دیگری شکار می شد . ناگهان خمپاره ای در نزدیکی حماسه آفرین دلاور بر زمین خورد وترکش های آن فرق او را مانند مولایش شکافت . خاطره شهید غلامعلی نقدی در صحیفه عارفان پاینده باد .
پرواز کبوتر
پدرش می گوید: درزمانی که اعزام به جبهه می شد، خواب دیدم چند کبوتر سپید، اطراف من در پرواز بودند و یک کبوتر هم در دست من بود که سعی وتلاش می کرد تا به پرواز در بیاید ومن نمی گذاشتم واو را محکم گرفته بودم . ناگهان از دست من رها شد و به آسمان پرواز کرد.....وقتی که بیدار شدم فهمیدم که پسرم شهید خواهد شد . شهید علی کمالی پنجمین گل از شهرستان اردکان بود که در گلزار شهادت شکفت.
تواضع
به خاطر سابقه زیاد و حضور فعالی که در جبهه ها داشت می خواستند فرماندهی یکی از گروها ن ها را به وی بدهند. ولی او بسیار متواضعانه این درخواست را رد نمود و گفت : می خواهم همچنان آرپی جی زن بمانم ،این فرماندهی باید به کسی تعلق گیرد که لیاقت آن را داشته باشد . شهید محمد حسن در خشان در طلوع فجر 15/5/62 در عملیات والفجر 2 گلواژه شهادت را بر حریری از لاله ثبت نمود .
سردار دشمن شکار
فرمانده گردان رزمی – فنی الحدید بود.گردانی که شهاب وار و رعد سا ،با فشردن قبضه ایمان به سینه ، نظم دشمن را آشفته می ساخت. از دانشگاه صنعتی اصفهان دل برید وبه جمع دانشجویان دانشگاه معطر جبهه پیوست . سردار رشید اسلام حسین جعفری سرداری متواضع و مربی پرتلاش بود که بااخلاق پسندیده اش ،همه را مجذوب خودش می کرد .در طول 8 سال دفاع مقدس ،به کرات در عملیا ت های مختلف حضور یافت و بارها تا مرز شهادت پیش رفت . هنگامی که دوست وهمسنگرش در ارتفاعات شاخ شمیران به ملکوت اعلی پیوست او از ورای بی سیم با بعض شکسته ی خود اعلام کردکه"حسن ساده" پایانی گرفت و به موقعیت – شهید –" محسن مصون" شتافت و خود پس از چندی در حالی که در ارتفاعات شاخ شمیران در فروردین 1367 پس از عملیات بیت المقدس 4 از سر شناسان دشمن شکار بود، همراه با نسیم شهادت ،روانه اقیانوس ابدیت نور شد.
کاندیدای شهادت
نزدیک به دو سال در زندان های رژیم ظلم گستر طاغوت ،شدیدترین شکنجه های روحی و جسمی را بدون کوچکترین تزلزلی در ایمان خود به جان خرید. پس از پیروزی انقلاب درمسئولیت های مختلفی به انجام وظیفه پرداخت.
آخرین مسئولیت او در معاونت سیاسی -امنیتی استاندار ی یزد و مشاورمدیر کل امور اداری و استخدامی کشور بود. حاج حسین انسانی وارسته ،صبور ،پر تلاش ،مردم دار و حامی واقعی محرومان بود و همواره از مقام وموقعیتش به نفع خود پرهیز داشت . بارها در سنگر جهاد مقدس حاضر و بازویی پر توان در امر دفاع مقدس بود .با فرا رسیدن انتخابات سومین دوره مجلس شورای اسلامی از طرف مرحوم آیت الله خاتمی و جمعی از دوستان برای کاندیداتوری نمایندگی مجلس از حوزه یزد پیشنهاد شد، اما حاجی حسین کاندیدای شهادت را پذیرفت و عاشقانه به دیار نور شتافت و جرعه نوش ساغر دوست گردید . یاد و خاطره سالها اخلاص و صداقت شهید حاج حسین جوکار "موحدین" در لوح دلها مان همیشه سبز باد.
تمثیل عارفانه
پس از موافقت اعزامش به جبهه ،پیشانی عبودیت بر خاک سایید و خدایش را سجده شکر نهاد . او انسان را یک درخت و دنیا را همانند گل پیچی می دانست که اگر به دور این درخت بپیچد ،تنها می توان با بریدن تنه درخت اورا از پیچ وخم ها ی گل پیچ نجات داد. او همیشه توصیه می نمود که نگذارید دنیا همانند گل پیچی به دست و پای شما بپیچد . شهید مهندس علی اصغر ارشاد پس از چهل روز نبرد جسورانه در سپیده دم 20/2/61 در عملیات ظفرمند بیت المقدس به پیشواز خورشید شهادت شتافت.
سیمرغ عرصه های نور
دانشجوی رشته حقوق دانشگاه تهران بود. با آغاز دفاع مقدس در حالی که شبنم های عشق بر گلبرگ های دلش نشسته بود به فرمان حضرت امام وبا رهنمود های مادر دلاورپرورش مبنی بر اینکه : فرزندم امروز رفتن به جبهه ها لازم است پس جوانم برو و با دشمنان اسلام بجنگ ، به میادین رزم قدم نهاد. اواز نیروهای چریکی سردار رشید اسلام دکتر چمران بود که نزدیک به شش ماه در جبهه های حق به دفاع از حریم مقدس جمهوری اسلامی مشغول بود.
این سیمرغ عرصه های نور در حالی که مسئولیت گروه تخریب را بر عهده داشت از فرازهای تپه های الله اکبر با بزرگ بال سعادت بر اقاقیای سرخ شهادت فرود آمد .
یاد شهید دلاور علی زارع بیدکی گرامی باد.
اسوه های صبر وحلم
پدر دریا دلش ، پس از عروج سرخ فرزندش با تبسمی از سر سجاده یقین می گوید: او امانت خدا بود و ما امانتمان را به او بر گرداندیم و مادر زینب وارش ، بعد از رویت گل چهره فرزندش می گوید: رخسارش بعد از لقاالله چون قرص ماه می درخشید وگلگون بود. شهید قاسم دشتی رحمت آبادی در سال 60 در منطقه شوش دعوت ملکوتی "ارجعی الی ربک "را لبیک گفت .او در قسمتی از وصیت نامه خویش می نویسد: پدر ومادر عزیز ، اینجا به خدا نزدیک شده ایم و همیشه خدا در نظر ما است و اورا می بینیم....
توفیق شهادت
تابستان 61 از جبهه برگشته بود و ناراحت از اینکه توفیق شهادت را به دست نیاورده است. تا اینکه شبی در خواب می بیند که به شهید خاکی می گوید : خوشا به حالت که شهید شده ای و شهید خاکی در پاسخ می گوید: ناراحت نباش به زودی شما هم پیش ما خواهی آمد و در منطقه کردستان شهید خواهی شد .
پاسدار وطلبه شهید علی زمانی زاده در منطقه دربند عراق در حالی که آفتاب شهادت از چهره او می درخشید به دوست شهیدش " خاکی" پیوست.
حدیث گمنامی
با وجود اینکه مجروح شده بود طوری وانمود می کرد که ما متوجه نشویم. وقتی عکس پایش را گرفت، دیدیم 33 عدد ترکش ، د ر پایش بود ! بعد از استراحت می خواست مجددا به جبهه بر گردد، به او گفتیم هنوز حال تو خوب نشده است ،ولی او در پاسخ گفت: پدر ،مملکت اسلام در خطر است . یک روز که ناراحت به نظر می رسید به خانه امد و درجواب مادرش گفت: امروز زنی را دیدم که حجابش خوب نبود تو برو، به آن زن بگو خواهرم حجابت را حفظ کن تا فاطمه (س) دوستدار تو باشد. یاد شهید عباس مظفری عطر آگین محفل دوستان باد.
یا مهدی (عج)
شهید محمد رضا دهقان بنادکی در عملیات والفجر 8 در بهمن سال 6464، زخمی شد. پس از عمل جراحی هنگامی که در بیمارستان به هوش آمد ، بدون کوچکترین ناله ای ،اولین جمله ای که بر زبانش جاری گشت ذکر یا مهدی (عج) بود.
امانت خدا
همرزمانش می گویند:در هنگام شکستن قفس خاکی تن در جزیره مجنون ، در اوج عشق و معرفت الهی ،سر خود را به طرف کربلای حسین(ع) بلند کرد و با گفتن سه مرتبه " یا حسین جان " به ملکوت اعلی پر کشید.
شهید احمد علی دشتی در فرازی از خون نوشته اش می نویسد :پدر ومادرم، من امانت خدا بودم در دست شما ،خداوند جان ومال مومنین را خریدار است .
ای تیر ها و ترکش ها ...
با لب تشنه در آخرین لحظات همچون مولایش این جمله را بر زبان جاری ساخت" اگر دین محمد(ص) جز با کشته شدن من استوار نگردد، پس ای تیرها و ترکش ها بیایید و مرا بر گیرید" . یاد و خاطره شهید علی محمد رعیت ابراهیم آبادی در صحیفه خون رنگ عاشوراییان جاوید باد.
گوهر خاک
خواهر شهید جلیل زابلی می گوید:شبی در خواب ،برادرم را درگلزار شهدا – خلدبرین- دیدم،از هر سوی گلزار، نور می تراوید . صورت جلیل بسیار زیبا و نورانی شده بود . همان خاک های جبهه که در صورتش مانده بود ،مثل گوهرتابناک می درخشید . دست بردم تا آنها را پاک کنم ،او دست مرا گرفت وگفت: خواهرم پاک نکن، بگذار تا امام زمان(عج) بیاید و ببیند که ما چه کرده ایم و چگونه شهید شدیم.
سند عاشقی
پس از پنج بار حضورعاشفانه در جبهه های حق ، در آخرین اعزام که 9 ماه به طول کشید ، نیمی از پیکر خویش را به عنوان سند عاشقی، تقدیم آستان الهی نمودودر حوزه عملیه شهادت ومعرفت پذیرفته شد. راه ومرام روحانی شهید حجه السلام سید محمد نقیب پور ، طریق عاشقان حق باد.
شعله های فنا
دانش آموز شهید محمد تقی دهقانی ،دانش آموخته مکتب عشق و عرفان درفرازی از خون نوشته خویش می نویسد:خدایا ،حاضرم هر قطعه ای از بدنم بسوزد و به خاکستر تبدیل شود و گوشت بدنم در راه تو آب گردد، ولی اسلامت زنده بماند تا مسلمانان بتوانند در سایه آن زندگی کنند.
سجده خونین
در لاله زار شلمچه در حالی که عطر گل حسین (ع) ، شهید علی اسدی نسب رافرا گرفته بود ،باچهار تکبیرملکوتی بر دنیاو پیکری بدون سر به طرف کربلای معلی سجده عشق نهاد و آسمانی شد.
علمدار
مسئول دسته گروهان جندا... بود درعملیات قدس5 . با اینکه قسمتی از دست خود را بر اثر اصابت تیر ازدست داده بود ولی با شور و عشق فراوانی که داشت حاضر نبود به پشت جبهه انتقال یابد . او همچون مولایش حضرت ابوالفضل (ع) به نبرد با دشمن ادامه داد تا اینکه با زمزمه السلام علیک یا اباعبدا...به طرف کربلای معلی طواف عشق نهاد و مرغ جانش بر گلدسته های حرم آقا جای گرفت .او شهید محمد کاظم ابوترابی بود.
ایثار
دانشجوی سال سوم دانشکده فیزیک بود. در آغاز سال شصت ،به میادین عشق و حماسه جبهه های رزم شتافت .همرزمانش می گویند: پس از اسارت تعدادی از مزدوران دشمن ، اسیری را درمیان صفوف اسراء می بیند که طلب آب می کند. او با اینکه خود بسیار تشنه و ده ساعت مداوم به نبرد در عملیات مشغول بود ، بلافاصله قمقمه آبش را در کمبود اب بیرون آورد و به آن اسیر داد و او را سیراب نمود و در انتقال به پشت جبهه کمک کرد و این در حالی بود که چهره استوار و خندان او لحظه های خستگی را ازما می گرفت . او سید حمید میر شمسی بود که درسال شصت در منطقه سر پل ذهاب به خیل مردان آل بلا پیوست.
کتاب سرخ خاطره
شهید مسعود آذری فر در جواب کسانی که به او گفته بودند بهترین خاطره جبهه ات را بنویس می گوید: بهترین خاطره من آن وقتی است که خون گرم وجوشانم، کلمات کتاب خاطرات باشد . او آنچنان که گفته بود با جوهر سرخ فام وجودش ، خاطره عاشوراییان تاریخ را تکرار کرد و آن طورکه آرزو داشت با لباس رزم به بزم آسمانیان شتافت.
دریای صبر وحلم
پدر صابر ومقاوم دو جانباز شهید و دو جانباز است .فرزند اولش محمد علی در هفت عملیات شرکت نمود.در والفجر 1 از ناحیه دست و صورت مجروح شدو درعملیات خیبر به وصال معشوق رسید
غلامعلی فرزند دیگرش در عملیات کربلای5 جسم خویش را در سرزمین لاله ریز شلمچه درنوازش آفتاب نهاد. دوفرزند جانباز دیگرش مجموعا در 20 عملیات شرکت کردند. علیرضا در عملیات های والفجر 8، کربلای 8، بیت المقدس 4 مجروح و علی اصغر در عملیات های طریق القدس و فتح المبین مجروح شد. او حسن امینی ابراهیم آبادی است که دریایی از صبر و حلم در چشمانش موج می زند.
رویای صادقه
مادر زینب گونه اش می گوید:شب سوم اسفند خواب دیدم سه زن با وقار، وارد خانه شدند، هرچه تلاش کردم ازآنها سئوال کنم برای چه کار آمده اید وبا چه کسی کار دارید، نتوانستم.
در حیرت عجیبی فرو رفته بودم که ناگهان یکی از آن سه زن رو به من کرد وگفت:آیااین خانم را می شناسید؟جواب دادم : متاسفانه خیر ، آن زن ادامه دادو گفت:ایشان حضرت فاطمه زهرا (س) هستند.آمدم دست مبارک حضرت را ببوسم و عذر خواهی کنم وبگویم کور بودم که شما را نشناختم که حضرت بلافاصله فرمودند: مادر،واجب بود همراه جنازه بیایم. ازخواب بیدار شدم وبا خود گفتم فرزندم محمد، شهید می شود. چهار روز بعد خبر آوردند فرزندم در تاریخ 3/1/64 به تنها آرزویش که شهادت بود نائل آمده است . او مادرصبورنوجوان هفده ساله، شهید محمد زکی زاده است.
دارالعباده "صدوقان"، محفل" پاک نژادانی" گشت که" ذبیح الله" (عاصی زاده)گشتند و زمینه ساز" منتظران قائمی" شد که چون ققنوس به وصال حق شتافتند . با زمزمه سرخ "خلیل " ،خلیل الله گشت تا کتاب کهنه جنگ نام گیرد. دشت شلمچه" دشتی "را به آزمایش گذاشت تا" شریف "را در دانشگاه عشق فارغ التحصیل نماید و طاهر عرصه های ملکوت" خواجه حسینی " در اوج پاک بازی است تا به بالاترین نیکی دست یابد و" جعفر زاده" در میدان بدر در منزلگه جعفر طیار سکنی گزید تا سرداری اورا یاد آور باشد. "حاجی مهدی" افتخار لشکر بقیه الله است که همسفرش نیز" مقدم" درجاده مهتاب است ."موحدین " به دور از تعلقات دنیوی از موقعیت عدالت به لاهوت عروج کرد . ندای قائد را "دادرس " با حضور جاودانه خود" ناصر" گشت . "جمال "(خانی)هنگامی مفهوم یافت که در خضاب خون آرایش کرد. تا" ابدی" تاریخ گردد و "فلاحتی و ماندگاری" شهید را به اثبات رساند."محسن ، مصون" از زخارف مادی در حضوری آگاهانه بعد از نیایش ثارالله قدم به عرصه عرشیان گذاشت ." شفیع "(نادری) برازنده شفیع بود و مرگ سرخ را "ساده"(حسن) می گرفت ." انتظاری" شهادت سر شار از صلوات بود و "عابدی" را ساخت تا با چهره ای "الهی "گونه عروج نماید . "خورشید نام" با درخشش خود ،چراغ بلند بیداری گشت و" رشیدی" با قامت گلگون" اشرف" مخلوقات را به اثبات رساند و.........
بر گرفته از : مجموعه ی "اشک شقا یق"- تالیف : صدرالدین دهقان
- نویسنده : یزد فردا
- منبع خبر : خبرگزاری فردا
یکشنبه 22,دسامبر,2024