رضا بردستانی »لیگ یازدهم را در یادداشتی که در پایان هفته ی نخست نگاشتیم؛ لیگ تعاملات دردِسرسازِ مدیران و مربیانی که به دنبالِ اثباتِ اقتدار بودند نامیدیم، لیگی که زیرِ سایه ی سنگینِ کیفیتِ پایین تیم هایی نظیرِ پرسپولیس، ذوب آهن، فولادِ خوزستان و نوساناتِ پردامنه ی آبی های پایتخت از حداقل استانداردهای لیگی تمام عیار و کاملاً حرفه ای نیز برخوردار نبود. داماش در میانه ی راه درگیر بزرگترین(تاکنون)پرونده ی فساد بانکی و پولی شد، شاهین در تونل هوایی تهران بوشهر به دسته ای پایین تر سقوط کرد، پرسپولیس با ناباوری در لیگ برتر باقی ماند، علی دایی در روزی که نبرد مرگ و زندگی بود، بغض ده ماهه اش را شکست و بعد از جان سالم در بردن از حادثه ای هولناک، نشان داد خداد هنوز او را کمی بیشتر از بعضی ها دوست دارد. کاشانی و استیلی کاملاً از صحنه ی رسانه ای محو شدند و در بگیر و ببندهای مالی و مدیریتی؛ سپاهان این بار بدون ساکت و قلعه نوعی ردای قهرمانی را سزاوارانه و برای سوّمین سال پیاپی بر تن کرد تا نویدکیای همیشه آرام حرف هایی بزند که خیلی از بزرگترها هم اذعان داشتند که نباید این گونه بی محابا به همه چیز و همه کس می تاخت.
در این میان و در گرماگرم جریاناتِ تندِ سیاسی؛ فوتبال صاحبِ استیجاری خود را با هزار اگر و اما در نمایشی شبه دموکراتیک! چهار سالِ دیگر ابقا نمود تا هیأت دولت هم در این میان بیکار نماند و برای صدور مجوزی یک ساله(شما بخوانید چهارساله)تشکیل جلسه دهد و سایه ی شومِ تعلیق را موقّتاً از آسمان ابری فوتبال ایران دور سازد. این روزها مجلس بیشتر از هر زمانِ دیگر پشیمان است که چرا به سجادی رأی اعتماد نداد تا عباسی مجبور نباشد تئوری های سجادی را بی چون و چرا اجرا نماید و یا تن به اجرا شدنش بدهد. سجادی اگرچه رأی اعتماد از مجلس نگرفت اما رأی اعتمادش را از جایی که مجلسی ها دوست نداشتند گرفت و این روزها برای دستگاه های ورزش صبحگاهی پارک ها هم تصمیم می گیرد. همان تصمیماتی که صدای علی آبادی ِ غیرِ ورزشی را هم در آورده است. ساز و کارهای مجلس در این زمینه نیاز به بازنگری های عمیق تری دارد تا دیگر شاهد این ریخت و ریز های مدیریتی و تقریبا انتقام جویانه نباشیم. بلایی که سرِ استقلال آمد، سونامی که فدراسیون های المپیکی با آن در گیر شدند و حواشی ریز و درشت انتخاب ها و انتصاب ها همه و همه دودی است که از آتش نیم افروخته ی مجلس به چشمانِ ورزش می رود. باید پذیرفت ساز و کارهای نظارتی مجلس در تمامیِ موارد کار ساز و بازدارنده نبوده است. اگرچه احتمال کشانیدن وزیر به صحن علنی مجلس و حتی شاخ و شانه ی استیضاح هم قابل پیش بینی است اما داستان مرتضوی و وزیر کار تجربه ی تلخی است که مجلسی ها ر شاید متنبه کرده باشد.
در این میانه و در روزهایی که از بالا تا پایین! همه به هم گیر می دهند کی روشِ پرتغالی هر آنچه دلش خواست و می خواهد به بالا تا پایینِ ورزش و فوتبالِ این ممکلت نسبت داده و خواهد داد! تا یادمان باشد وقتی قدرِ علی دایی و قلعه نوعی را بنا به هر دلیل نمی دانیم باید زیرِ بار حرف های سنگین این مربی صاحب نام و کهنه کار، دم فرو بندیم و برای رفتن به جامِ جهانی که برای استعدادهای این مرز و بوم و نه برای سیستمِ حاکم بر فوتبالمان آسان ترین کارِ ممکن است تن به هر نباید و بایدی بدهیم. کاش مهدی تاج این روزها بود و می گفت چرا علی دایی حمایت نشد تا ما میلیاردها پول ندهیم و تا مرزهای تحقیر شدن سقوط نکنیم هر چند انتقاد از کی روش حرفه ای نیست اما برخورد با ادبیات کی روش کمی تا قسمتی لازم است. بردن تیم ملی به جام جهانی وظیفه ی کی روش است واگرنه برای تیم ملی ایران مربی کم نبود سراغ او رفتند چون بهترین است اما احساس می کنیم اگر کمی از تلخ زبانی اش بکاهد بد نباشد هرچند ما نیز قبول داریم سیستم مدیریتی فوتبال ما کلاً اعصاب خورد کن است. تنها تحمل خنده های ویران کننده ی کفاشیان اعصاب فولادین می خواهد!
از این مقدماتِ بی ارتباط که بگذریم لیگ یازدهم در حالی به پایان رسید که داوری همچنان تیترِ یک نتایجِ عجیب و غریب بود. استقلال بدترین ضربات ممکن را از هیأت مدیره ی آماتور و جویای نام و نانش خورد، پرسپولیس اسیر آه و نفرین علی دایی شد! سپاهان با آرامش قهرمان شد، شاهین، شهرداری تبریز و مس سرچشمه بازگشت به نقطه ی آغاز را پذیرفتند و بازنده ی بزرگِ لیگِ یازدهم به واقع آبی هایی بودند که در بهترین سالِ خود و در رویایی ترین زمانه به ساده ترین شکلِ ممکن هم جام یازدهم را از دست دادند هم خیلی چیزهای دیگر را... پرسپولیس اما یک سالِ تمام خون ها به دلِ هوادارانش کرد تا قرمز دوستان هم مزه ی مدیریتِ دولتی و فرمایشی بر ورزش را بچشند!
ابراهیم زاده قیدِ ذوبِ آهن را زد یا شاید ذوب آهن قید ابراهیم زاده را ، جلالی قید فولاد را ، ویسی از خیرِ صبای آسیایی شده گذشت و ... برخی از تیم ها همچنان آبستنِ حوادثی عجیب و غریب اند، سپاهان به کادر قبلی همچنان اعتماد دارد، استقلال و تراکتور سازی نیمکت هایشان را به هم هدیه نمودند تا سر و کله ی خیلی ها اطراف استقلال و تراکتور سازی پیدا شود. رفت و آمدهایی که خیلی هم غیر قابل پیش بینی نیست. رحمتی و جباری که احتمالا قرار نیست بمانند در ثانیه های پایانی تمدید خواهند کرد و نبرد تراول های سرگردان از چند روز آینده و پس از بازی دومِ تیم ملی آغاز خواهد شد و حکایاتی از این دست که با پول آغاز خواهد شد و با تراول چک های سرگردان به پایان خواهد رسید. با این مقدمه نگاهی می اندازیم به فعل و انفعالات هیجده تیم لیگ دوازدهم:
سپاهان: (یکی از گزینه های قهرمانی لیگ دوازدهم در هر صورتِ ممکن!)
با هت تریکِ قهرمانی حالا کمتر بازیکنی است که بتواند برای سپاهان شرط و شروطِ سختی بگذارد مگر این که از درونِ این تیم برخی هوای سرخابی شدن به سرشان بزند! در این میان مسِ کرمان امسال قرار است پول بیشتری بپردازد البته سقف قرار داد را در نظر خواهد داشت اما بازیکن هایی که شاه ماهی های فصل پر تب و تابِ نقل و انتقالات هستند شیوه های مدرنی برای دور زدنِ این قانون یاد گرفته اند! این بازیکنان از همه جهت حرفه ای به معاملات تهاتری وارد هستند و ملک و سکه، سهام بی نام و خیلی چیزهای دیگر حتی آپارتمان های خارج از ایران را نیز می پذیرند در این میان شاید مقصدِ یکی دو تن از سپاهانی ها کرمان باشد. سپاهان در زمینه ی نقل و انتقال بازیکن چندان دست و پا بسته نیست و قطعاً ترفندهای کارسازی به کار خواهد بست تا از دروازه تا نوک حمله اش چندان از بازیکنانی درخور تیم قهرمان خالی نباشد با این تصور که سپاهان بازی های آسیایی را هم در نظر خواهد گرفت تا اینجا کادر فنی تثبیت شده اند باید منظر روزهای آتی ماند اما آنچه مسلّم است سپاهان روزهای پایانیِ نقل و انتقالات باید برای حفظِ برخی از مهره های تأثیر گذار خود دست به جیب شود.
تراکتور سازی: (سقوط تا میانه های جدول حتی با ستاره هایش!)
نایب قهرمانِ فصلِ قبل نیمکتش را دو دستی تقدیم آبی های پایتخت کرد تا با مظلومی فصل پر حرف و حدیثی را آغاز نماید. متلک پرانی های مظلومی و قلعه نوعی از هم اکنون آغاز شده است! نبرد تهران و تبریز وارد فاز تازه ای خواهد شد. جدا شده های تراکتور مقصدشان استقلال است اما این مسئله در مورد جدا شده های استقلال صدق نخواهد کرد. جعفری در بازار نقل و انتقال باید هوشمندانه عمل کند هرچند این تیم تبریزی از هم اکنون قافیه را باخته است اما نباید فراموش کند مظلومی در بازار نقل و انتقالِ بازیکن تجربیات رقیب تهرانی اش را ندارد و همچنین باید یادش بماند تراکتور باید بین المللی بسته شود واگرنه تماشاگران کم حوصله ی تبریزی خیلی زود تغییرات را فریاد خواهند زد. جعفری و دیگر تصمیم گیرانِ این تیم پر طرفدار باید با رعایتِ سقفِ قرار داد!!! سرِ کیسه را شُل کنند بالاخره تحمل سرمای تبریز و دل کندن از پایتخت کمی سخت است نیست؟!
استقلال: (قهرمان دو جام؛ اگر ستاره هایش بمانند، ستاره هایی بیایند!)
غیر حرفه ای ترین تصمیم را کادر مدیریتیِ این تیم اتخاذ کرد! قلعه نوعی فرزندِ استقلال است و به واقع این جمله اصلاً تعارف نیست که این مربی موفق هر آن چه دارد از استقلال دارد اما استقلال و قلعه نوعی باید مدت زمان بیشتری از هم دور می ماندند! این تیم امسال باید با کادری غیر سنتی پوست اندازی می کرد با تمام احترامی که برای این مربی جوان ایرانی قائلم آرزو داشتم ایشان در تراکتور سازی می ماندند و استقلال را یک چشم آبیِ موبور ارنج می کرد! خرید های استقلال با آمدنِ امیر کاملا از قبل معلوم است فقط دقیقه ی نود اگر رحمتی و جباری نتوانند بر خواست های مالی خود فائق آیند باید آن ها را دور از پایتخت دید این دو و حتی تیموریان ممکن است با قاسمپور هم کنار بیایند!
صبای قم: (تیمی برای نیمه ی بالای جدول)
از اعتماد به جوانان ضرری متوجهش نشد تنها دلنگرانی صبایی ها نیمکتی است که دیگر عبدالله ویسیِ جذاب و خوش لباس را ندارد گل محمدی سابقه ی چندان درخشانی ندارد او نه در لیگ یک و نه در لیگ برتر کارِ کارستانی نکرده است تنها مزیتِ گل محمدی اخلاق محور بودنش است اما صبا باید پلی آف را تجربه کند، پلی آفی که ممکن است یک سرش تیمی حرفه و متموّل از عربستان و قطر باشد. مدیران اجرایی قم این روز ها هرچه بیشتر خرج کنند روزهای آرامتری در پیش خواهند داشت.
نفت تهران: (کاندیدای سقوط در صورت انتقال!)
ماندن و نماندن این تیم وقتی دیگر فرکی و دوستان نیستند چندان مهم نیست، ابراهیم زاده هم برای استراحت و فراموش کردنِ بی مهری های دو سال اخیر جایی بهتر از نفت پیدا نکرد باید نشست و دید نفت را چه ارگانی حمایت خواهد کرد! جدا شده های نفت از هم اکنون در تیر رسِ بالا نشینان هستند قدر مسلم این که ابراهیم زاده بی گدار به آب نخواهد زد. چند اصفهانی شاید همچنان به ابراهیم زاده وفادار باقی بمانند.
ذوب آهن: (معمولی و بی خطر)
یادش بخیر، روزهایی که از دومین تیم اصفهان نامیده شدن حسابی دلخور می شدند و این روزها باید برایشان خیلی نگران بود. تیمی با سابقه ی درخشان و امکانات حرفه ای اسیر برخی بازی های غیر ورزشی شد. بازگرداندنِ کربکندی آماتوری ترین تصمیمی بود که می شد اتخاذ کرد باقی قضایا از هم اکنون پیداست...
داماش گیلان: (شاید وقتی دیگر!)
قبل از هر چیز باید تکلیف صاحب آن معلوم شود. هدایتی، ساکت یا هر کس دیگر این تیم روزهای خوبی را نمی گذراند تنها نقطه ی قوت این تیم امیر عابدینی است واگرنه خیلی وقت بود این باشگاه به کلی ویران و از هم پاشیده شده بود. داماش باید به نیروی های بومی دلخوش کند بازیکنانی که تنها در فصل نقل و انتقالات در بورس هستند دردی از این تیم شمالی دوا نخواهند کرد. داماش اگر مالک متموّلی بالای سر خود ببیند آن وقت شاهد حضور چهره های سرشناسی در این تیم خواهیم بود. شاید خیلی از جدا شده های تیم های بالای جدول بدشان نیاید یک فصل آرام از نظر دریافت ها و قرار داد را در این تیمِ پر حاشیه پشت سر بگذارند.
سایپا کرج: (یکی از تیم های یک رقمی! نیم فصل شگفتی ساز خواهد شد)
تقوی ماند اما شاه ماهی این تیم حسابی هوایی شده است! کریم انصاری فر احتمالا یکی از دو رنگ آبی و قرمز را بر تن خواهد کرد البته تا اینجا و با اضافه شدن مجید صالح به استقلال نگاه ها به این سمت است مگر این که رویانیان با دوستانِ کاردرستش بتوانند قبل از هر چیزی انصاری فر را متقاعد کنند از کودکی قرمز می پوشیده نه آبی! همشهری بودنِ کریم با علی دایی می تواند این موازنه را با شرایطی خاص به سودِ قرمز ها سنگین تر کند. سایپا تیم کم حاشیه و یک دستی است که زیاد در بازار نقل و انتقال خود را به آب و آتش نخواهد زد. شاید تقوی به دنبال جوانگرایی هم باشد اما نباید از لیگِ پر از مهره ی امسال دست خالی بماند برای ماندن به ستاره هم نیاز هست.
مس کرمان: (... گهی تند و گهی خسته!)
تنها تیم جنوب و جنوب شرق در لیگ برتر امسال در همسایگی خود بندرعباسی ها را هم دارد. بازی های نخ نما شده ی بازی با نام های بزرگ را چند صباحی است شروع کرده اند اما نیمکت این تیم شبیه تیم های کهکشانی نیست قاسمپور توان کار کردن با نام های بزرگ را ندارد. سابقه می گوید او چندان دل خوشی از حاشیه های پر تنش ندارد. فعلا از مس فقط حاشیه و شایعه صادر می شود مگر این که هیأت مدیره دست به جیب شده باشد! سازمان بازرسی اما حواسش به تیم های شبه دولتی هم هست!!!
صنعت نفت آبادان: (حاشیه ها رهایش نخواهند کرد اما سقوط هم نمی کند!)
تیمی با سابقه و ریشه دار که جایگاهِ واقعی اش بالاتر از این حرف هاست، این تیم اسیر حاشیه های بزرگی شد که تا سقوط و افتادن این تیم را آزار داد. فونیکه دیگر در این تیم نیست باید دید آبادانی ها چه برگ های برنده ای رو خواهند کرد اما آن چه مسلم است آن ها از حریف اهوازی خود عقب نخواهند افتاد. کاستا ابقا شده است این خبر خوبی است منتظر باقی خبرها می مانیم.
راه آهن تهران: (با دایی یا بدون دایی! مسئله این است)
تیم خصوصی که فصل گذشته تنها با نام دایی در لیگ باقی ماند واگرنه از دست انصاری فرد باتجربه هم کاری ساخته نبود. دایی در این تیم نمی ماند این یک حقیقت است اما دایی کارهای عجیب غریب زیادی در پرونده دارد یکی هم این که با در اختیار گرفتن بخشی از سهام این تیم همچنان بالای سر این تیم باقی بماند. راه آهن باید بداند امسال با چک و سفته نمی تواند تیم داری کند! این اصل مهمی در لیگ دوازدهم است.
پرسپولیس: (نبرد برای اعاده ی حیثیت! یک سال دیگر برای قهرمان شدن باید صبر کند)
کهکشانی، فوق کهکشانی و هر اسم دیگر ... رویانیان می داند سقف قرار داد برای او نان و آب نمی شود او 11 ستاره می خواهد که هر کدام نیم تا یک و نیم میلیارد هزینه روی دستش خواهند گذاشت. 8 بازیکن درجه یک هم او را دو سه میلیاردی بدهکار خواهد کرد. 12 میلیاردی که قرار است بدهند آن هم اگر به موقع بدهند و گیر نکند! برای یک نیم فصل خوب است ! رویانیان از حالا باید به فکر نیم فصل دوم باشد. پرسپولیس اگر تا نیم فصل بوی قهرمانی ندهد عاقبتی بهتر از کاشانی و استیلی منتظر رویانیان و دنیزلی نیست. با این واقعیت که علی دایی همچنان شعار انتقادی تماشاگران باقی خواهد ماند. بد نبود اگر دایی به این تیم بازمی گشت حداقل با پول سرمربی می شد یکی دو فوق ستاره خریداری نمود.
فجر سپاسی: (می ماند اما همه را جان به لب می کند! پیروانی در میانه ی راه می آید؟!)
تنها تیمی که نوستالوزی پیروانی همیشه با این تیم هست. دلمان برای فجر غول کش و شاه غلامِ نکته دان تنگ شده است اما جناب سرهنگ بدش نمی آید در هفتاد و چند سالگی خیلی چیزها را ثابت کند. کمانه راهیِ دیار کاکو ها شده است تا به کمک این تیم بیاید اما کمانه اگر قرار بود کاری از پیش ببرد راهِ طولانی شیراز ـ تهران ـ یزد ـ شیراز را طی نمی کرد. یکی از شرکت های بزرگ استان فارس می توانند این تیم را از بلاتکلیفی نجات دهند. کم نیستند متموّلینی که هزینه ی یکسال فجر درآمد یک هفته اشان است! مدیران اجرایی استان فارس باید پا توی گود بگذارند . فجر نمی افتد اما از جایی هم که هست زیاد بالا و پایین نخواهد شد. از همه بدتر !بازیکن سازی فجر تعطیل شده است واگرنه با فروش ستاره های جوان می توانستند چند سالی تیم داری کنند! هیچکس می داند غلام پیروانی کجاست؟
فولاد خوزستان: (فرکی کارش را بلد است؛ فولاد بالا نشینی را تجربه خواهد کرد!)
کامپیوتر مجید خان سوخت و این تیم از ته جدول جدا نشد. فرکی اما بدون کامپیوتر رفته است تا حماسه آفرینی های دوران مربیگری در نفتِ تهران را تکرار کند. فولاد جایگاهش بین 5 تیم نخست جدول است اینجایی که این روزها فولاد را می بینیم بیشتر به تبعیدگاه می ماند تا رده بندی واقعی جدول تیم های لیگ برتری! فولاد ریشه دار و بومی است تیمی که مناسبات بالا و پایین جدول را در بزنگاهایی حسّاس تعیین می کند امسال از فولاد زیاد نخواهیم شنید البته از حاشیه های این تیم!.
ملوان انزلی: (دعا می کنیم بمانند اما ...)
حالش اصلا خوب نیست. متموّل ترین شهر شمالی از پس یک تیم برنیاید جای نگرانی دارد. این تیم کاملا بومی است و هیچ مربی غیر بومی نمی تواند در این تیم نتیجه بگیرد اما بد نبود شمالی ها با مجید جلالی یا حتی علی دایی نیز صحبت هایی انجام می دادند البته با کسب اجازه از بزرگترهای انزلی. این تیم تنها و تنها از بی پولی می نالد واگرنه همه چیز دارد.
آلومینیوم هرمزگان: (شاهین بوشهر یا استیل آذین تهران؟)
تیم تازه واردی که با اکبرآقای دوست داشتنی قدم به لیگ دوازدهم گذاشته است . هم ثروتمندند هم حرفه ای تنها مشکلشان این است که تجربه ی تیم داری در لیگ برتر را ندارند می ترسیم بلایی که بر سر شاهین بوشهر آمد بر سر این تیم جنوبی هم بیاید خدا کند عاقبت مس سرچشمه و شاهین آن ها را هوشیار کرده باشد. فعلا که خبری از ریخت و پاش در این تیم بندری نیست اما 17 تیمی که باید در بندر عباس به میدان بروند پوستشان کنده خواهد شد. شانس بیاورند هفته های دهم به بعد مسافر بندر عباس شوند یا در دورِ برگشت! اکبر آقا قرار است این بار سقوط در خلیج همیشه فارس را دستمایه ی رسانه های شوخ طبع کند اما خودمانیم نیمی از شهرت برج میلاد مدیون شرط بندی بزرگی است که میثاقیان کرد و ....
پیکان: (دوبار گزیده نخواهند شد!)
در اقدامی حرفه ای و حسابگرانه، عبدالله خان ویسی را به خدمت گرفتند تا با خیالی آسوده به استقبال فصل نقل و انتقالات بروند. عبدالله ویسی شگردهای خاصی در خرید بازیکن دارد. او استاد ارزان خریدن و گران فروختن است اما آن چه مسلّم است صبا در روزهای پیش رو تاوانِ سختی برای از دست دادن ویسی خواهد پرداخت.
گهر لرستان: (تربیت یزد؟!)
بینوایان و داستان های پر اُفت و خیزِ این رمان بزرگ بی شباهت به سرنوشت گهر لرستان نیست. خرید و فروش؛ محرومیت از بازی در شهر و دیار خود و رفت و آمد مهابادی و... جوانان پرشور و شوق این شهر را آزرده خاطر کرده است. مسئولین این شهر اگر دیر بجنبند ساکت و علی پروین این تیم را به یکی از شهرهای صاحب امکانات خواهند برد. آرزومندیم در لیگ دوازدهم لرستان هم نماینده داشته باشد.
لیگ دوازدهم لیگ متموّل هاست. بازیکنان بزرگ به سقف قرارداد هیچ کاری ندارند! هم فدراسیون می داند، هم ستاد مبارزه با تخلفات فوتبال! هم مدیرانی که باید جواب خیلِ تماشاگران خود را بدهند. لیگ دوازدهم هر تیم حداقل 10 میلیارد تومان باید هزینه کند تا بماند، 15 میلیارد تومان برای ماندن در میانه های جدول و رقمی بین 20 تا 30 میلیارد تومان برای آسیایی شدن و عنوان گرفتن. این اعداد باری به هر جهت نیست خود فدراسیون نشینان هم می دانند که تیمی که می خواهد قهرمان شود هر نیم فصل رقمی بین 10 تا 15 میلیارد تومان هزینه خواهد کرد و این اعداد و ارقام می گوید وقت آن شده است تا همگام با قیمت ها فوتبالمان، مدیریتمان، داورانمان و ساختارهایمان باید حرفه ای شوند. نه ابشار و تنذیر های علیپور و عزیز محمدی می تواند جلوگیری کند و نه تکه پرانی های فردوسی پور! لیگ دوازدهم نبرد غول های متموّلی است که از هر جایی هزینه هایشان را مهیا می کنند. زد و بندهای سیاسی می تواند یکی از این راهکارها باشد. این تنها یک پیش بینی فانتزی است که اختلاس بزرگ بعدی شاید ورزشی باشد. پورمحمدی و دوستان از هم اکنون حواسشان را جمع کنند بد نیست!
- نویسنده : یزد فردا
- منبع خبر : خبرگزاری فردا
دوشنبه 23,دسامبر,2024