محسن رضایی

آقای احمدی نژاد باید به طور جدی و واقعی نخبگان را در این موضوع درگیر کند. من یک طرحی داشتم که در کنار دولت یک دولت فکر و مشاوره درست کنیم در برخی کشورها به آن می گویند دولت سایه. این به موازات وزارت خانه های اقتصادی ابتدا باید شکل بگیرد تا کل آن تکمیل شود. این اتاق های فکر از قوی ترین متخصصان و کارشناسان کشور شکل می گیرد. تا به طور دائم موضوعات را رصد کنند و به موقع به دولت پیشنهاد کنند. دولت اگر به موقع پیشنهادها را دریافت کند، هنوز امکانات و ابزارهای خوبی در اختیار دولت هست که از تحریم ها عبور کنیم.

گفت وگوی روزنامه «خراسان» با دکتر محسن رضایی، دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام چند روز قبل از برگزاری انتخابات مجلس نهم در عصر یک روز سرد جمعه در لابی هتلی در مشهد انجام شد.


حال و هوای انتخابات، مردم و پیش بینی ها از میزان مشارکت مردم اولین سوالی است که رضایی از ما می پرسد و البته دغدغه اش را نشان می دهد. پس از صحبتی کوتاه وارد گفت وگو می شویم.

هنگام مصاحبه با محسن رضایی همیشه باید انتظار ارائه ایده های جدید از سوی او را داشته باشی.

ایده هایی که حاضر است ساعت ها درباره آن ها به بحث بنشیند حتی از تدوین ایده فدرالیسم اقتصادی اش در قالب کتابی خبر می دهد که قرار است اردیبهشت سال ۹۱ راهی بازار شود.

هنگام مصاحبه با رضایی البته باید همیشه سوال بعدی را هم آماده کرده باشی چون گاه وقتی انتظار پاسخی مبسوط داری توضیح او به پایان می رسد و تعارف صرف چایی به معنای این است که زمان زیادی برای ادامه مصاحبه نداریم...

در فضای نظارت مجمع تشخیص مصلحت بر سند چشم انداز و همچنین بحثی که آقای هاشمی رفسنجانی درباره نظارت مجمع بر اجرای برنامه پنجم توسعه مطرح کرده اند به طور مشخص اعلام نشده است که این نظارت اعمال می شود یا خیر و اگر اعمال می شود کیفیت آن به چه صورت است. همچنین اعلام شده که منتظر اذن رهبری درباره نحوه نظارت بر اجرای سند چشم انداز و برنامه پنجم هستیم. این مسئله در چه مرحله ای است؟

بسم ا... الرحمن الرحیم. نظارت مجمع در بعد قانون تاکنون اعمال شده است و هیچ مشکلی ما نداشته ایم. یعنی هر قانونی را که مغایر سیاست های کلی تشخیص دادیم به شورا اعلام کرده ایم، شورای نگهبان آن را اعمال کرده است، بنابراین نظارت ما در مجمع در بعد قانون گذاری تا حالا با مشکلی مواجه نبوده حتی برخی موارد را نیز با انعکاس به مجلس در خود قوه مقننه اصلاح کرده ایم. البته این به معنای این نیست که تمام قوانینی که نوشته شده کاملا منطبق بر سیاست های کلی است. به طور کلی مجمع مانعی برای اعمال نظارت خود در بعد قانونی چه در مجلس و چه در شورای نگهبان و همچنین قوه قضاییه نداشته است. مشکل نظارت در حوزه اجرایی است. یعنی آن بخش از سیاست های کلی که مربوط به حوزه دولت می شود. به خاطر برداشت متفاوتی که دولت از نظارت مجمع دارد ما تاکنون موفق نشده ایم که یک گزارش خوبی را تهیه کنیم و نتایج آن را با سیاست های کلی انطباق بدهیم. ولی از گزارش های نظارتی سازمان بازرسی و دیوان محاسبات استفاده می کنیم و معمولا تذکراتی می دهیم اما چون آیین نامه نظارتی مجمع هنوز تصویب نشده است ما احتیاط می کنیم.

بحث نظارت بر برنامه پنجم نیز مشمول همین حالت است؟

برنامه پنجم مغایرت هایی با سیاست های کلی وجود داشت که در مجلس و شورای نگهبان آن را حل کردیم در تصویب آن نظرات مجمع دخالت داده شد. در حوزه اجرا البته چون هنوز سال اول اجرای برنامه پنجم است خیلی نمی توان ارزیابی دقیقی از میزان اجرای برنامه داشت و حداقل از نیمه سال دوم ما باید بتوانیم یک گزارشی تهیه کنیم. اما همچنان این حوزه مربوط به دولت می شود این ابهام وجود دارد که ما چقدر موفق به کسب اطلاعات لازم خواهیم شد و اگر به قضاوتی هم رسیدیم چه مقدار ضمانت اجرا برای این نظر مجمع در عدم انطباق با سیاست های کلی را دولت اجرا کند. خوشبختانه اخیرا با آقای دکتر احمدی نژاد صحبت هایی شده و فکر می کنم در آینده این مشکل حل شود.

آیین نامه نظارتی مجمع که برای تایید خدمت مقام معظم رهبری تقدیم شده است در صورت اجرایی شدن دارای ضمانت ها و جنبه های تشویقی و تنبیهی برای مقابله با تخطی از سیاست های کلی است البته احتمالا بدلیل تبعات سیاسی رهبر معظم انقلاب با تامل با این مسئله برخورد می کند.

در ارزیابی که مجمع داشته است از اجرای سند چشم انداز در چه وضعیتی هستیم؟

در بخش علمی ما جلو هستیم اما در بخش اقتصادی عقب هستیم یعنی شاخص های اقتصادی نشان می دهد که ما به اهداف نرسیده ایم در ابعاد اجتماعی قضاوت قطعی نمی توانیم داشته باشیم در ابعادی ما پیشرفت هایی داشته ایم و در ابعادی آسیب های اجتماعی در جامعه بیشتر شده است.

بحث هایی که در حوزه اجتماعی فرمودید بحث خانواده یکی از نکات کلیدی سند چشم انداز است. موقعیت خانواده را در این ارزیابی جزو آسیب ها می بینید یا پیشرفت ها؟

ما آن را جزو آسیب ها می بینیم. در بحث خانواده به ویژه در بحث طلاق و اختلافات خانوادگی شاهد تشدید هستیم.

اجازه بدهید فضا را عوض کنیم و سوالی بپرسم درباره ادبیاتی که اخیرا رهبری به ویژه در حوزه سیاست خارجی مطرح کردند حالا از بحث این که ما در شرایط بدر و خیبر هستیم گرفته تا خطبه های اخیری که موضوعاتی چون حمایت صریح از حرکت های ضداسرائیلی را مطرح کردند. شما این را یک تغییر در ادبیات می بینید و اگر تغییر می دانید مبانی و آثار آن چه خواهد بود؟ و تناسب پیش بینی واکنش ها در برابر این ادبیات جدید چه خواهد بود؟

برخلاف میل و تمایل ما دوران تنش زدایی ایران و غرب به پایان رسیده است تقریبا ۶ یا ۷ سال است که مناسبات ایران و غرب وارد دوران جدیدی شده است. به همین دلیل ادبیات سیاسی غرب با ایران عوض شده است ما هم ادبیاتمان با آن ها عوض شده است. البته آن ها زودتر این کار را کردند با آمدن بوش که ما را با کره شمالی و عراق در محور شرارت قرار داد ادبیات آن ها عوض شد و ایران با یک تاخیر ۴ ساله ادبیات خود را با آن ها عوض کرد. احتمالا تا ۱۰ سال دیگر هم وضعیت ادامه خواهد یافت. فلذا بعد از جنگ که ما وارد یک دوره تنش زدایی در دوره آقای هاشمی و خاتمی شدیم الان وارد ادبیات رویارویی شدیم ادبیات سیاسی ما و غرب از جنس رویارویی است تنها تفاوتی که با دهه اول انقلاب دارد آن موقع جنس رویارویی ها سیاسی- نظامی بود امروز سیاسی- اقتصادی است وگرنه رویارویی با همان جدیت دهه اول انقلاب وجود دارد. بنابراین ادبیات نظام تغییر کرده است زمانی که بوش آن ادبیات را مطرح و شروع به ماجراجویی کرد با یک تاخیری هم ایران شروع به دفاع کردن و جواب دادن کرد. در یک کلام رویارویی جدیدی به نظام تحمیل شده است.

این عبارت که در مقابل تهدید در برابر تهدید را در دستور کار قرار داده ایم یا این که ما از هر حرکتی که در جهان علیه اسرائیل باشد حمایت می کنیم یا حمایت از حزب ا... در جنگ ۳۳ روزه را تقریبا شاید برای اولین بار بود می شنیدیم و در گذشته مطرح نشده بود.

چرا ما در دهه اول انقلاب این مسائل را داشتیم. اگر ما را تهدید می کردند ما هم آنها را تهدید می کردیم.

نه منظورم بعد از دهه اول انقلاب و همچنین دوره تنش زدایی است.

شبیه این بوده ولی تشدید شده است. ادبیات ما در ۶ سال گذشته، ادبیات دفاعی و بعضا هجومی است. هرچه آن ها تشدید می کنند خب ما هم ناچاریم صدایمان را بلند کنیم. ما که نمی توانیم اجازه بدهیم آن ها صدایشان از ما بلندتر شود این که صدایشان از ما بلندتر شود معنی آن این است که سلطه روانی بر ما پیدا کرده اند. لذا بحث ها هم جدی است و هر ۲ طرف جدی هستند.

این ادبیات رهبری چه تاثیری در تصمیمات جبهه مقابل گذاشت آیا در پیش بینی عملکرد آینده آن ها تاثیری گذاشت یا نه؟

بله خیلی موثر بود. نوعی تردید و تشتت در آن ها ایجاد کرد صحبت های مقام معظم رهبری باعث شد آن ها بفهمند دفاع ما از خود جدی است. آن ها آمدند ما را تحریم کردند و ایران هم متقابلا نفت خودش را به روی اروپا قطع کرد. البته تحریم نفت ایران با فضای تنش زدایی گذشته قابل توجیه نیست ولی از نظر دیپلماسی حرکت درستی است چرا چون آن ها اگر ما را تحریم کنند و نفت از ما نخرند هر وقت خواستند می توانند بخرند اما اگر ما به آن ها نفت نفروشیم ابتکار عمل دست ما است با این حالت اهرم های دیپلماسی در اختیار ما خواهد شد و اگر ما کاری نکنیم همه اهرم های دیپلماسی را آن ها می برند درست است که ما خواهان جنگ نیستیم اما دیپلماسی موثر را که نباید از دست بدهیم. بنابراین خود اوباما یک مقدار عقب نشینی کرد و گفت ما خواهان جنگ نیستیم. وزیر دفاع آلمان صحبت کرد که اسرائیل نباید به ایران حمله کند و کلا یک مقدار زیادی ادبیات آن ها نرم تر شد. اخیرا وزیر دفاع آمریکا گفت که ایران در حال ساختن سلاح هسته ای نیست.

یعنی با این که ادبیات ایران تندتر شد نتیجه عملی آن جنگ را دورتر کرد. به عبارتی خیلی ها معتقدند که شما وقتی تند صحبت می کنید به استقبال جنگ می روید اما تحلیل شما مبتنی بر این است که این ادبیات احتمال جنگ را کاهش داده است؟

این اصلا احتمال جنگ را کاهش می دهد و توازن قوا را برقرار می کند به عبارتی ۲ طرف همدیگر را تست می کنند. وقتی که ما می گوییم از حزب ا... و هر کسی که در مقابل اسرائیل ایستاده حمایت می کنیم، این به معنای این است که هر آن ما ممکن است دست به این اقدام بزنیم پس بهتر است آن ها کاری نکنند. ادبیات رهبر انقلاب بازدارنده بود تا این که بخواهد تشدید کند فضای تنش را بعضی وقت ها اگر حرف های تند را به تندی جواب ندهید ممکن است باعث ایجاد جنگ بشود. وقتی شما اراده تان را به طرف مقابل اعلام می کنید او می فهمد که در این حوزه باید با احتیاط عمل کند. و از جنگ جلوگیری می شود.

در دوره رویارویی و تغییر ادبیات شاهد هستیم که سال های آغازین نقش محوری را آقای احمدی نژاد برعهده دارند و جلودار بودند البته نه به این معنا که رهبری نبودند به این معنا که بار اصلی را رئیس جمهور بر عهده داشتند اما الان می بینیم این خیلی کاهش یافته است. زمان هایی که فضا خیلی عادی تر بود ما ادبیات های تندی را از ایشان شاهد بودیم اما حالا خیلی کم شاهد این فضا هستیم آیا این یک تقسیم کار جدید است یا تغییر روند و فکر در خود رئیس جمهور است؟

البته ادبیات آقای احمدی نژاد اگر مورد حمایت رهبری نبود ادامه پیدا نمی کرد. رهبری در امتداد همان حمایتی که در سال های اول از آقای احمدی نژاد در سیاست خارجی داشتند خودشان دارند ادامه می دهند هیچ تغییری در رفتار ایشان دیده نمی شود و این یک تحلیل دارد و آن هم این که وقتی آن ها رویارویی را با ما تشدید کردند و به هیچ چیز هم قانع نیستند و نبودند ما نطنز را محدود کردیم. یو سی اف اصفهان را تعطیل کردیم باز آن ها جلو می آمدند حالا با این مقاومت و ایستادگی که ایران انجام می دهد تنها راه عقب زدن آن ها ادامه همین ایستادگی است.

بنده حالا تحلیل آقای رئیس جمهور را نمی دانم دقیق چیست اما به ذهن می آید و خیلی ها هم این حس را دارند که ایشان در تحلیل خودشان یک تغییری داده اند.

شاید تصورشان این است که با ادبیات تند ما به نتیجه ای نمی رسیم ولی به نظر من خیلی زود است ما این حرف را بزنیم چون ادبیات ما ملایم بود که آنها تند کردند. کارهایی که آنها کردند از جمله تحریم های اقتصادی که در شورای امنیت تصویب کردند با هیچ فرمول عقب نشینی برداشته نمی شود مگر این که آنها به یک ضرورتی برسند که تحریم ها را بردارند، آن ضرورت در عمل باید برای آن ها به اثبات برسد که آنها حداقل یک گام عقب بنشینند، تا صداقت آنها به اثبات برسد، اما زمانی که ما عقب نشینی کنیم و آنها مرتب جلو بیایند از دیدگاه من.....؟

بالاخره ما باید به یک توازن یک گام در مقابل یک گام برسیم که این هنوز حاصل نشده است. شاید تحلیل آقای احمدی نژاد این باشد که دنبال یک راهکار می گردد، با این حال چون من اطلاع ندارم نمی توانم قضاوت کنم.

حالا که وارد بحث تحریم ها شدیم باید گفت تحریم ها جدی است و فشار هم می آورد، آینده تحریم ها و تاثیرگذاری آن در جامعه اقتصادی و اجتماعی کشور چیست؟ آیا نگران کننده است؟ راه مقابله با آن و تبدیل این تهدیدها به فرصت وجود دارد؟

تحریم ها جدی اما قابل خنثی کردن و قابل عبور است، بنابراین ما نباید منتظر پیدایش حوادث تحریمی بشویم، اسم این را من می گذارم حوادث تحریمی، بحث حوادث اخیر بازار ارز و سکه را هم یک حادثه تحریمی می دانم.

ما باید فکر بکنیم اگر قرار باشد در فروردین و اردیبهشت حادثه دیگری داشته باشیم از الان آن را خنثی کنیم. نمی شود بگذاریم فروردین و اردیبهشت تمام شود بعد یک حادثه تحریمی شکل بگیرد و بعد خردادماه بیاییم بعد از وقوع حادثه بخواهیم آن را حل و فصل کنیم. لذا اداره اقتصاد در شرایط تحریم با اداره اقتصاد در شرایط غیرتحریم ۲ فرمول جداگانه دارد. این الگو و مدل هنوز در دولت و مجلس شکل نگرفته است البته ستاد ویژه مقابله با تحریم ها با مرکزیت معاون اول رئیس جمهور شکل گرفته است و اقدامات خوبی هم انجام داده است اما این ستاد هم هنوز نتوانسته به یک قابلیت و توانایی در تشخیص به موقع این حوادث و راهکارهای مقابله با آن بپردازد.

شما پیشنهاد راهبردی برای مقابله با تحریم ها دارید؟

- من به نظرم می آید که آقای احمدی نژاد باید به طور جدی و واقعی نخبگان را در این موضوع درگیر کند. من یک طرحی داشتم که در کنار دولت یک دولت فکر و مشاوره درست کنیم در برخی کشورها به آن می گویند دولت سایه. این به موازات وزارت خانه های اقتصادی ابتدا باید شکل بگیرد تا کل آن تکمیل شود. این اتاق های فکر از قوی ترین متخصصان و کارشناسان کشور شکل می گیرد. تا به طور دائم موضوعات را رصد کنند و به موقع به دولت پیشنهاد کنند. دولت اگر به موقع پیشنهادها را دریافت کند، هنوز امکانات و ابزارهای خوبی در اختیار دولت هست که از تحریم ها عبور کنیم.

استفاده از کشورهای منطقه ای و روسیه و چین چطور؟

برای عبور از تحریم ها من چند پیشنهاد دارم. اولین پیشنهاد این است که ما باید مبادلات داخلی را تقویت کنیم. هر وقت در زمینه تجارت مشکلی پیدا می شود، با مبادلات داخلی و مبادلات بین استانی می توان بخشی از آثار کاهش تجارت را جبران کرد. منتهی استان های ما چون دارای اختیارات فدرالی نیستند این توانایی را ندارند ولی می شود فعلا با تفویض اختیار این کار را انجام داد. در آینده من معتقدم باید به سمت فدرال اقتصادی برویم.

همین استان خراسان یک منطقه مناسبی برای فدرال اقتصادی است.

حوادث بعد از انتخابات ۸۸ یک واقعه مهمی در کشور بود که یک آثار بلندمدت و کوتاه مدتی خواهد داشت. ما دیدیم که اصلاح طلبان در اولین انتخابات پس از این حوادث با هر شرایطی و به رغم پالس های مثبتی که به آن ها داده شد، ورود به عرصه انتخابات نکردند. پیش بینی شما از آرایش سیاسی آینده کشور چیست؟ آیا اصلاح طلبان به سمت حذف شدن می روند و آیا به شکل شفاف تری و با جدا شدن جریان های تندرو و خارجه نظام از آن ها وارد عرصه خواهند شد؟ به طور کلی آرایش سیاسی آینده کشور را چگونه ارزیابی می کنید؟

به نظر من هم جناح اصلاح طلب و هم جناح اصول گرا به سختی تلاش می کنند که خودشان را با شرایط سیاسی جدید ایران تطبیق بدهند، مقررات و ساز و کارهای آن ها دیگر جوابگو نیست نفس آخر خود را می زنند. آن ها در ۳ یا ۴ انتخابات اخیر هیچ گاه نتوانستند یک نفر را برای ریاست جمهوری معرفی یا لیست واحد برای مجلس بدهند، این به معنای سردرگمی آنهاست.

ولی اندیشه اصلاح طلبی و اندیشه اصول گرایی بیش از ۷۰ سال است که وارد فضای سیاسی ایران شده و در آینده هم خواهد بود، اما آرایش اصلاح طلبی و اصول گرایی عوض خواهد شد و مثل گذشته نخواهد بود.

شما ببینید بحث های انتخابات مجلس چه وضعی پیدا کرده است. این نشان می دهد که بعضی وقت ها جناح زودتر از تفکر می میرد، ولی تفکر و اندیشه می ماند و پایداری اش بیشتر است.

به نظر من اندیشه اصلاح طلبی و اندیشه اصول گرایی ادامه پیدا خواهد کرد، اما اگر این ۲ جناح یک تغییرات اساسی در خود به وجود نیاورند کار هر دو تمام شده است.

به عبارتی شما ساختاربندی اجتماعی کشور را دارای ۲ تفکر اصلاح طلبی و اصول گرایی می بینید، ولی آن هایی که این ساختار را نمایندگی می کنند دچار ضعف هایی می دانید که باید تغییر کنند. بالاخره این به این مفهوم است که شما آینده سیاسی کشور را همچنان دو جناحی می دانید؟

تمایل دو جناحی است ولی پایداری و تعامل در سه جناحی است.

زمانی شما جریان سوم می خواستید راه بیندازید تکلیف آن چه می شود؟

این ها ۲ بحث است، ببینید بعضی وقت ها در کشور این گونه است که دو تا اندیشه کلی وجود دارد ولی هیچ وقت ۲ جناح نمی توانند تعامل سیاسی بوجود آورند از طرف دیگر آن دو جناح نمی توانند آن دو گرایش و تفکر را نمایندگی کنند لذا معمولا یک چیز سومی شکل می گیرد که در بخش هایی از اصلاح طلبی و در بخش هایی از اصول گرایی را با هم ترکیب می کند. یعنی در حالی که در سیاست چپ می زنند در دیانت خیلی محکم و متدین هستند. به همین دلیل ما همیشه در جریان چپ، یک چپ ارزشی داشته ایم و در جریان راست هم، همیشه یک راست انقلابی داشته ایم و همین دوگانگی آنها را به تضاد داخلی می کشاند.

پس معتقدید این روند ادامه پیدا خواهد کرد اما به نمایندگی افراد دیگر.

بله. با نمایندگی افراد، احزاب و گروه های دیگر

آیا می شود گفت یک تغییر تاکتیکی خواهد بود؟

به نظرم باید آن را شاید کمی بیشتر از تاکتیکی دانست. البته بهتر است ما بگوییم گرایش اصلاح طلبی و گرایش اصول گرایی.

سلیقه یک مقدار برای این بحث ضعیف است. این ۲ گرایش را افکار مختلف نمایندگی می کنند و جناح های مختلفی بر اثر این افکار شکل می گیرد که با تغییر و تحول شرایط داخلی و خارجی این افکار جا به جا می شوند اما آن دو گرایش و اندیشه هیچ وقت از بین نرفته است و اگر امکان داشته باشد ما در آینده ساختار سیاسی کشور را بر این اساس شکل بدهیم.

یعنی حداقل ۳ تا ۴ حزب بزرگ یا جبهه با این گرایشات در کشور به وجود بیاید مشروط بر این که خودشان در درون خودشان بتوانند این پویایی را حفظ کنند شاید بشود مشکل حزب را در ایران حل کرد چون حل مشکل حزب در ایران بدون یک مهندسی عمیق امکان پذیر نیست احزاب زیاد بعضی اوقات صورت مسئله حزب را در ایران پاک کرده اند.

این که می گویند در ایران به احزاب اجازه فعالیت نمی دهند در حالی که از بس اجازه حزب تاسیس شود حزب صورت مسئله اش پاک شده است یعنی وقتی حزب از یک حدی بیشتر شود ما به بی حزبی کشیده می شویم بنابراین ما اگر بخواهیم احزاب را در ایران سازماندهی کنیم باید یک مهندسی عمیقی از ساختار و سابقه سیاسی و اجتماعی جامعه داشته باشیم. من فکر می کنم بین ۳ تا ۵ حزب با ترکیب ۲ گرایش اصلاح طلبی و اصول گرایی می توانند یک آرایش خوب و پایداری را در ایران سامان بدهند و با این شرط که پویایی درونی خود را به طور مرتب انجام بدهند یعنی اجازه بدهند گروه های جدیدی در همان گرایش جایگزین گروه های قدیمی بشوند.

بحث احزاب و ساختار سیاسی مطرح شد به خاطر دارم در مصاحبه ای که سال ۸۷ با جنابعالی داشتیم موضوع احیای پست نخست وزیری را مطرح کردید آیا با توجه به بحث های اخیر درباره تغییر ساختار سیاسی کشور و نظام پارلمانی و ریاستی مطرح شد. آیا ارزیابی شما همان است که باید نخست وزیری احیا شود که در قالب نظام پارلمانی تعریف می شود یا این که مدل دیگری را پیشنهاد می کنید؟

به نظر من صحبت های مقام معظم رهبری در کرمانشاه خیلی مهم بود و من تاسف خوردم که چرا روشنفکران و سیاستمداران کشور به زاویه ای که ایشان باز کرد نپرداختند و صرفا محدود به همان بخش پارلمانی شد. انتخابات در ایران چند اشکال اساسی دارد. یکی این که مردم بدون واسطه رئیس جمهور انتخاب می کنند. انتخاب بدون واسطه نخبگان ریسک و خطر را بالا می برد. فرد ممکن است خیلی خوب باشد یا این که خیلی بد باشد. ریسک این مسئله خیلی بالاست و هیچ جای دنیا هم این گونه نیست. یعنی یا رئیس جمهور با واسطه احزاب انتخاب می شود و مردم از طریق احزاب رئیس جمهور را انتخاب می کنند یا این که پارلمان رئیس دولت یا نخست وزیر را انتخاب می کند اگر قرار شد ما احزاب واقعی را تا ۳۰ تا ۴۰ سال دیگر نداشته باشیم پارلمان روش خوبی است. ولی این مسئله همه مشکل ما را حل نمی کند ما حتما باید فدرال اقتصادی را در کشور ایجاد کنیم و من ۲ الی ۳ سال است که این مسئله را مطرح می کنم و شما خواهید دید که سال های آینده چه اتفاقی می افتد و دلیل آن هم این است که تا قبل از رضاشاه همیشه ایران به صورت فدرالی اداره می شد از زمان رضاشاه به این طرف ما این سیستم بوروکراسی را پیدا کردیم اگر روسای ولایت ها در ایران یک آدمهای تام الاختیاری بودند تشکیلات خیلی قوی داشتند مثل ولایت خراسان که تشکیلاتی خیلی قوی داشته است اما همه موارد را نمی رفتند تهران تصمیم بگیرند یکی بحث مالیات ها بود که بخشی از مالیات ها را می دادند تهران و یک سری مسائل کلان مثل جنگ و امنیت و دفاع از مرزها و سیاست خارجی و یک سری از این موارد بوده است، اما در بسیاری از مسائل این ایالت ها تا قبل از رضاشاه خودشان تصمیم می گرفتند. اما رضاشاه سیستم اداری و مدیریتی ایران را به هم ریخت.

الان یکی از مشکلات بزرگ کارآفرینان ما که با شتاب می خواهند جلو بروند همین سیستم بوروکراسی است که اجازه حرکت و جهش به آن ها نمی دهد. بنابراین بحث تنها در راس نیست که ما با تغییر راس قوه مجریه مشکل را حل کنیم. بدنه قوه مجریه هم نیاز به تغییر و تحول دارد. در حقیقت ما از راس قوه مجریه باید تا خود استان ها وضعیت مدیریتی و اداری کشور را بازسازی و ساماندهی جدید بکنیم.

من یک طرح مفصلی برای این مسئله دارم و کتاب فدرالیسم اقتصادی را ان شاءا... در اردیبهشت ماه رونمایی خواهیم کرد که بخش های زیادی از این بحث ها را آن جا مطرح کرده ایم.

شما در بخشی از صحبت هایتان به دیدگاه آقای احمدی نژاد درباره تحولات اخیر خاورمیانه اشاره کردید سوالی در همین زمینه و مرتبط با ادبیات و عملکرد آقای احمدی نژاد به ذهن می رسد برخی معتقدند احمدی نژاد ۸۴ با احمدی نژاد ۸۸ تغییر زیادی کرده است و به طور مثال بحث مبارزه با مفاسد اقتصادی را مطرح می کنند که احمدی نژاد ابتدا خیلی پرحرارت در این مسئله ورودکرد اما وقتی به حوزه عمل رسید و بحث آقای رحیمی معاون اول ایشان مطرح شد کابینه را خط قرمز عنوان کرد. یا ادبیات استکبارستیزی و ضد اسرائیلی که ابتدا خیلی پررنگ بود و در برهه هایی حتی بحث دوستی با مردم اسرائیل از سوی آقای مشایی عنوان شد که احمدی نژاد در همین زمینه این مسئله را موضع دولت عنوان کرد یا ادبیات باستان گرایی و مکتب ایران که بعدا مطرح شد البته در مقابل عده ای نیز معتقدند احمدی نژاد ۸۴ با ۸۸ هیچ تغییری نکرده است و شناخت ما نسبت به او بیشتر شده است.ارزیابی شما از این مسئله چیست؟

دکتر شریعتی جمله خوبی دارد. یک بار ایشان قبل از انقلاب سال ۵۵ آمده بود دانشگاه شهید چمران از او سوال کردند شما قبلا خیلی روحانیت را نقد می کردید اما اخیرا ما گاهی دیده ایم شما از روحانیت تعریف می کنید .

دکتر شریعتی گفت: یعنی شما فکر می کنید من در این ۱۰ سال هیچ تغییری نباید کرده باشم من هم انسان هستم و تغییر می کنم لذا اگر آقای احمدی نژاد تغییر کرده باشد باید ببینیم چرا آن حرف ها را اول می زد و چرا این حرف ها را حالا می زند و آن موقع بهتر می شود قضاوت کرد. ممکن است ایشان تهدیدها و فرصت ها را آن موقع چیزی می دیده و الان چیز دیگری می بیند. بنابراین فکر می کنم اگر با خود ایشان صحبت شود به قضاوت بهتری می توان رسید من واقعا یک قضاوت قطعی نمی توانم درباره ایشان داشته باشم.

ارزیابی شما از روند تغییرات چیست؟ این تغییرات مثبت بوده یا خیر؟

به نظر من ایشان یک بار باید رفتار و گفتمان خودش را توضیح بدهد البته از ایشان برمی آید وقتی ایشان دلایل و منطق خودش را بیان کند بهتر می توان نقد کرد. در غیر این صورت باید با حدس و گمان در این مورد قضاوت کرد . مثلا ایشان دیدگاهی داشت نسبت به بحث بیداری اسلامی . معتقد بود که این رژیم هایی که در حال سرنگون شدن هستند همه آن ها طرفدار غرب نبودند مثلا در مورد معمر قذافی طرفدار غرب نبود و می شد طوری با معمر قذافی عمل کرد که در حقیقت همین درگیری ناتو با او تبدیل به نقطه مثبتی برای جهان اسلام شود حالا باید دید این ایده را چطور ایشان امکان پذیر می دانست.
  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا