از طبس تا خراسان
محسن اختياري
عشق رضا ( ع ) مي برد سوي خراسان تو را تا به طبس ميرسد ، گنبد و صحن و سرا
ز ين حرمش تا به آن ، بوي برادر رسد از رحماتش دهد جمله سلام و شفا
از بركاتش طبس ، سبزي و مهر و صفا در گذرش كي روي جز به پناه خدا
عشق خراسان زند مهر ابد بر دلت فكر خراسان بود همدم صيف و شتا
عشق به گلدسته را مي گذري از كوير سبزه رود از نظر در بر گلد سته ها
گلشن و آب روان ، سبزه و نخل و نما جلوه ديگر از اين گوهر بي منتها
سوي طبس مي روي ني ز هوس مي روي خوانده تو را تا روي ، جانب بيت الرضا
چون به طبس مي رسي دل به خراسان دهي لهجه شيرين بود در همه جا همنوا
تا گذري از طبس در گذري يك نفس روي به آن سو روي چون طلبد از وراء
هر كسي از اصل خويش گشته جدا فصل پيش باز به جوي آورد آب خطا رفته را
ناله هر مرد و زن شد ز نفيرش به پا چون ز نيستان جدا ، گشته ني بي نوا
هر كه به نذري برد ، هستي خود را خرد جمله بود هستي و ، نيست در اينجا فنا
قمري و سيمرغ را جمله ز يك در برد چونكه در اين سرزمين نيست خبر از جفا
تا كه به توفيق او آمده نذري ادا مشكل اين جمله را ، آمده مشكل گشا
- نویسنده : یزد فردا
- منبع خبر : خبرگزاری فردا
جمعه 29,نوامبر,2024