اکبر یزدانی
ما آخر نفهمیدیم معتاد بیمار است یا مجرم،بی گناه است یا گناه کار،اعتیاد بد است یا خوب و در یک کلام با این بلای خانمانسوز چگونه باید برخورد کرد. آیا یک سرباز نیروی انتظامی می تواند مثلا" یک استاد دانشگاه را به خاطر یک عدس تریاک مورد ضرب و شتم قرار دهد(لطفا" جبهه گیری نکنید بگذارید آنچه هست تحلیل شود) و صد البته آن سرباز فکر می کند کارش درست است. آن درجه دار، آموزشی برای برخورد با این معضل ندیده و به خیالش انجام وظیفه می کند. برای او معتاد مجرم است. و مجرم به دلیل جرم، به دلیل عملی که پذیرای اجتماع نیست هر توهینی را باید بشنود و دم بر نیاورد(حال اگر در برابر هزاران راه راست در یک راه لغزیده باشد) اما نیروی جان بر کف انتظامی که سنگر اول برخورد با این معضل است چند نیروی آموزش دیده در این رابطه دارد. چند روانکاو یا روانپزشک در اختیار دارد. چگونه نیروهای موٕٕمن خویش را برای برخورد با این معضل آموزش می دهد و هزار اما و اگر دیگر.
برای از بین بردن یک معضل باید مشکل را شناخت. روش بوجود آمدنش را دانست. راه های مبارزه با آن را کارشناسی کرد. به آزمون و خطایش گذاشت و در آخر اگر جوابگو بود به اجرایش گذاشت،باید از تجارب دیگران در هر جای جهان که مثبت بوده درس گرفت،تبادل اطلاعات کرد و از دل هزاران راه یکی را منطبق با آداب و رسوم و اعتقادات یک اجتماع بیرون کشید. سوال این است که آیا چنین کرده ایم ؟ بیائید واقعگرا باشیم تا به حال فکر کرده اید اعتیاد چیست؟
اعتیاد یعنی: عادت نمودن به یک کار (خوب یا بد)، یک پدیده(خوب یا بد)، یک دارو یا ماده(خوب یا بد) به طوری که فراموش کردن آن عمل یا عدم استفاده از آن ماده سخت باشد.
این خصلت آدمی است که به دلیل تکرار یک حرکت یا استفاده از یک ماده بدان عادت می کند. حال این استفاده از اینترنت باشد یا دست در دماغ کردن(سعی بر بیانی ساده است قصد بی ادبی ندارم). ما و مردم دیگر کشورها خصوصا" آسیائی به چای اعتیاد داریم،به قهوه معتاد شده ایم،اگر چای نخوریم سر درد می گیریم،اگر قهوه ننوشیم احساس کمبود می کنیم(توجیه اعتیاد نمی کنم بگذارید به نتیجه ای برسیم) بیمارانی وجود دارند که به دلیل استفاده مکرر از یک دارو به آن وابسته می شوند. آیا همه ما مجرمیم و اگر میرزای شیرازی در نهضت تنباکو بر سر حرفش مانده بود و آن را حرام می دانست آیا سیگار و قلیان را هم می شد به همین نحو از ایرانیان گرفت،آیا هرگز به خاطر سر دردی که از نخوردن چای گرفته اید خود را سرزنش نموده اید(اگر ما یزدی ها توانستیم یک هفته نبات نخوریم). یا هزار عادت دیگر که خوب است ، بچه اگر به مکیدن پستان مادر عادت نکند هر روز باید عمل مکیدن را از اول یاد بگیرد یا اگر بچه آدمیزاد به راه رفتن عادت نکند باید هر روز سر پا ایستادن را تجربه کند،پس عادت بد نییست(معتادین محترم کارشان را توجیه نفرمایند).حال آیا از یک معتاد پرسیده ایم دردش چیست،مرگش چیست که می بیند این منجلاب را و باز هم قدم در آن می نهد. دانشکده پزشکی و دانشگاه های این مرز و بوم تا حال چند کنکاش در این رابطه داشته اند،چند همایش برگزار شده است،چند دانشجو پایان نامه خود را شناخت و تجزیه و تحلیل این معضل انتخاب کرده اند. به چند زندان سر زده اند،وضعیت اعتیاد در جامعه را چند روانشناس و روانکاو مورد تجزیه و تحلیل قرار داده اند و این پژوهش ها چگونه به اجتماع منتقل شده است،چگونه وچرا معتاد به اعتیاد روی می آورد و اولین قدم کدام است؟
قدم اول: مهمترین مسئولیت متوجه خانواده است و آن تربیت فرزندانی است که نه گفتن را بلد باشند و در برابر دیگران توان نه گفتن را در خود احساس کنند. معتاد ،خطرناکترین مرحله اش زمانی است که هنوز خراب نشده ، شیک پوش و به خاطر نشئگی خوش زبان و خوش برخورد است و فرزندانمان خوش مشربی او را با رفاقت اشتباه می کنند و در تعارفات آنان را دوست خود دانسته و توان نه گفتن ندارند و کم می آورند.
دومین مرحله را باید در اجتماع جست. وقتی انجام کاری قبح اجتماعی خود را از دست داد،وقتی انسان های مطرحی در اجتماع بدان کار دست یازیدند خودبه خود اجتماع درگیر می شود. این معضل در هر قشری وجود دارد و استثنا ندارد.اما هر که در الگو بودن بیشتر به نظر می آید جرمش سنگین تر است چرا که الگوست(خود حدیث مفصل خوان). اما نیروی انتظامی ،ارگانی که خون به ناحق ریخته عواملش،گردن هر معتاد و توزیع کننده و قاچاقچی است،آیا درست حرکت نموده؟(هراز گاهی گفته می شود در زندانها بیشتر مواد مخدر وجود دارد تا در بیرون)کره و قاشق هم مهیا،سیخ و سوزنی با فتیله ای کم دارد که آن هم فراوان است. خوب چه انتظاری دارید. کسانی بوده اند که قلدر بوده اند ،بزن بهادر بوده اند پس از گذراندن دوران زندان، معتاد وارد اجتماع شده و سر در لاک اعتیاد ،شر و شورشان پریده است. وقتی زندانی به آن کوچکی قابل کنترل نیست اجتماع را چگونه می خواهید کنترل کنید.با زدن و بستن،با توهین و کتک ترک اعتیاد دادن نوبر است(حتی بعضی مکانهای غیر مجاز که طرف پول هم می دهد با کتک اعتیاد ترک می دهند گزارش تلوزیون ایران).
بیشترین مسئولیت متوجه رسانه هاست خصوصا" رادیو و تلوزیون. زندگی اسمش رویش است. از زایش می آید،شادی می خواهد،حس امیدواری لازم دارد. حال شما بگردید بدنبال این مواد در رادیو،تلوزیون(حتی رهبر معظم نیز بر این کمبود اذعان فرمودند و علما نیز بارها تذکر داده اند)اما مثل اینکه بعضی از تهیه کنندگان پدر در پدر مصیبت خوان بوده اند. مثل اینکه ما باید در عزای همه مردم جهان بگرئیم(حال چشم ندرانید که این بابا از حس انسانیت تهی است،هر چیز اندازه ای دارد).اگر دچار افراط و تفریط نبودیم که به این روز دچار نمی شدیم. اگر در عزای همه شرکت می کنیم چرا از شرکت در شادیهایشان بی بهره ایم. اجتماع شادی می خواهد،حس سر زندگی می خواهد،امید به آینده می خواهد،کار ،مسکن و هزار حق مسلم دیگر دارد. انصافا" کدام بستر را برای پیشگیری ،آنهم به صورت کارشناسی شده دنبال کرده ایم.
معتاد کیست: معتاد آنهم از نوع مواد مخدرش کسی است که هویت خویش را گم می کند. زندگی را از دریچه ای دیگر به تماشا می نشیند،کار به علت آن نداریم(که باید داشته باشیم اما وسع من نمی رسد)چرا که هزار علت دارد. شکست در عشق،رفیق بد یا ذغال خوب، اما چنین کسی که دچار یک بحران است باید به او شخصیت داد،باید او را با گذشته اش ،با زمان پاکیش،با زمان مسئولیت پذیریش در گذشته ارتباط داد.باید به یادش آورد کی بوده،چی بوده و چه شده،شخصیتش را زنده کرد. به او شخصیت داد تا خود را پیدا کند. با کسی صحبت می کردم می گفت:زندان جائی است که آهو به بچه اش رحم نمی کند(اگر چنین باشد)اگر یک سرباز و درجه دار صرفا" به خاطر اینکه لباس مقدسی به تن دارد،دست بزن داشته باشد،اگر مجرم به دلیل یک خطا وارد زندان شود و بعد با انواع آموزشها از قتل گرفته تا بی رحمی ،باز کردن گاوصندوق گرفته تا بانک زنی به اجتماع برگردد چه انتظاری از او خواهید داشت؟روی این زندان چه نامی می شود نهاد؟
در زندان کلماتی را به کار می برند که می توان نامش را دیکشنری زندان نهاد و هر یک دنیائی معنی و اطلاعات را در دسترس کسی قرار می دهد که می خواهد کاری کند. خدائی چند کلمه اش را بشنوید.
بسته ای که سگ پاس کرده: موادی که بوسیله سربازان و عوامل نا اهل و نفوذی زندان وارد شده.
مواد انباری: موادی که در مخرج یا معده وارد زندان شده.
و کلماتی دیگر که در پی آنم تا بدانم.معتاد از اول دستگیری تنش می لرزد(خطا کار است و باید بلرزد)اما زمانی که خدای ناکرده همان سرباز،همان کسی که جهت جرمش او را به هزار ت.....در گوشش می خواند:اگر چیزی خواستید خودم دارم و جنس ...... می فروشد. پس از آنکه در نظر فرد مجسمه پاکی فرض شده ،چه حالی به او دست خواهد داد(مکدر نشوید من قلم بدست را، جهت لب فرو بستن ،تهدید به اثبات یا آب خنک نکنید اثباتش برای خودتان ساده تر و در دسترس تر است تا من)و خودتان می دانید که در بین عوامل صالح و از جان گذشته اتان چنین افرادی هم هستند.حال این خطا کار ،این مجرم ،این قربانی عادت را گرفتیم .نیروی انتظامی جلب کرد زندانش کردند. برنامه شما برای بازگشتش چیست مثل چین بدریایش می ریزید چون خطا کار است یا به نجاتش بر می خیزند چون مریض است. نیروی انتظامی را با چه مجهز نموده اید،امکانات نجات چه داریدو برنامه اتان برای نجات معتاد چیست اگر باور دارید(نجات معتاد نجات جامعه است)
از بین بردن این معضل عزمی ملی می طلبد:
1-آگاهی بخشی و پیشگیری در اجتماع
2-فرهنگ سازی و قبیح جلوه دادن مورد در رسانه ها
و برنامه های مشابه غیر دولتی NA ها مانند NGO 3-کمک به
4-پالایش نیروهای ناصالح ارگانهای ذیربط
5-شخصیت بخشی و توان بخشی معتاد
6-تزریق حس زندگی به اجتماع(با برنامه های شاد زیبا و علمی)
7-آموزش خانواده ها جهت پذیرش معتاد پس از ترک
8-و در آخر مبارزه فیزیکی ،چون تا مصرف کننده هست تولید خواهد بود و قاچاقچی جهت سود بسیار این مواد حاضر به هر ریسکی می شود.
یزدفردا
- نویسنده : یزد فردا
- منبع خبر : خبرگزاری فردا
دوشنبه 23,دسامبر,2024