میزگرد فرهنگی مدیرکل ارشاد استان یزد با فردائیان و دست اندرکاران یزدفردا(3): از بنده افتخار میكنم ،كه مكتب آموخته كُردانم تا قبل از این که به یزد بیایم با آقای بردستانی از طریق اینترنت و سایت یزدفردا آشنا شدم
یزدفردا "25 مهرماه سال گذشته با خبری غیر منتظره با حکم سید محمد حسینی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی نام محمود عالیشوندی در رسانه های استان یزد ثبت شد .وزیر ارشاد با صدور حکم خود محمود عالیشوندی را به عنوان مدیر کل ارشاد استان یزد معرفی نمود.
همانگونه که در پیش خبر ها خبر و قول داده بودیم محمود عالیشوندی مدیرکل ارشاد استان یزد دیشب در یک میزگرد فرهنگی با فردائیان از گفته ها و نا گفته هایش گفت و گفته ها و نا گفته های فردائیان را نیز شنید .
این میزگرد فرهنگی از بعد از افطار (راس ساعت 9 شب) آغاز و خاتمه آن دقایقی مانده به 3 بامداد اعلام و تا خروج از داره ارشاد استان ،مناجات سحر هم شنیده می شد و می توان گفت از افطار تا سحر با فردائیان به گفتگو نشست و به قولی در عمل یزد فردائیان فردا را در ارشاد آغاز کردند .
اولین میزگرد فرهنگی مدیرکل ارشاد با موضوع فعالیت های اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان در زمان مدیریت جدید تشکیل شده بود که با استقبال و صمیمیت حاکم بر جلسه پا را کمی فراتر نیز گذاشته و در لحظاتی جو حاکم برجلسه ما را با یک فردائی روبرو دیدیم و به خود اجازه دادیم که کمی به لایه های دیگر زندگی او ورود بابیم .
در این میز گرد از همه گفته ها و نا گفته ها سخن به میان آمد که سعی خواهیم کرد با توجه به قولی که به مخاطبان فردائی داده ایم بدون کم و کاست ،آن را در چند بخش با موضوعات مختلف ، منتشر نمائیم امید اینکه بتوانیم این امانت را بدرستی به صاحبان اصلی خود تحویل داده و البته مدیران دیگر استان نیز با تعامل با رسانه ها مردمی بودن خود و درکنار آنان بودن را در عمل اثبات نمایند .
اصل مطلب :
مدیرکل ارشاد استان دارالعباده و دولت دهم کیست، تا کنون کجا بوده ،در کارنامه خود چه دارد ؟
وی در سال 1350 چشم به جهان گشود ،از سال 65 حضور در صحنه دفاع از نظام مقدس جمهوری اسلامی را با حضور در مناطق جنگی تجربه کرده و تا سال پایانی جنگ (67 ) بسیجی بودن را هنر خود می داند .و البته در این ماموریت ها به افتخار جانبازی نیز نائل آمد .
تحصیلات :
رشته تحصیلی دبیرستانش فرهنگ و ادب بوده (كه البته در نظام جدید تحصیلی حذف شده است) و دیپلم فرهنگ و ادب دارد.
سال 68 دانشگاه هنر (تنها دانشگاه دولتی رشته هنرهای زیبا) رشته تئاتر قبول شد.
لیسانسش را در دانشگاه هنرگرفت و فوق لیسانس ادبیات نمایشی قبول و درهمان دانشگاه فارغ التحصل شد .
سال 76 دکترا بورسیه انگلستان قبول شد كه بنا به دلایلی نشد و نگذاشتند كه ادامه دهد .
تدریس :
از 75 دانشگاه اراك تدریس را آغاز کرد .افتخار تدریس از مهد كودك ،ابتدایی .... تا دانشگاه را دارد .
مشاغل :
بیست و یكی و دوسالش بود که دو سه سالی در حوزه هنری مدیر آموزش گروه تئاتر بود .
سال 75 در صدا و سیما به نویسندگی مشغول و چند مجموعه از جمله پرچم انتظامات برای گروه كودك و تهیهكنندگی برنامههای مختلف مثل امام از منظر هنر، فاصلهها را كم كنیم، و چند برنامه روتین دیگر را در کارنامه خود ثبت کرد .
از سال 78 رسماً به مدیریت گروه هنر مركز تحقیقات صدا و سیما منصوب شد وسال 82 مدیر بانك اطلاعات معاونت سیما ،سال 83 مدیر نظارت و ارزیابی سیمای استانها ؛سال84 تا 87 مدیر كل آموزش و پژوهش استانهای صدا و سیما ،
سال 87 تا 88 قائم مقام صدا و سیمای كرمانشاه شد .
و از دوم آبان ماه 88 تا کنون در سمت مدیرکل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان یزد مشغول خدمت می باشد .
نویسندگی ؟
زمانهایی هم دست به قلم برده و دو اثر منتشر شده از او ،
- ویژگیهای نمایش عروسكی
- تخیل در ادبیات كودك
کار نمایش کرده اید ؟
حضور در سه دوره پیاپی جشنواره نمایش عروسكی که هر دو سال یك بار برگزار میشد
یك تشكر ویژه
او در ابتدای سخن یك تشكر ویژه از تمام كسانی كه با سلیقه و گرایشهای مختلف سیاسی متولی فرهنگ بودند کرده و اظهار داشت: كار فرهنگی كردن واقعاً كار سختی است به خصوص مدیریت فرهنگی.
او در تشریح نظر خود افزود:مثل دو امدادی را در نظر بگیرید هركس یك وظیفهای دارد یك مقداری را باید بدود ، آن چوبی كه دستش است به دست دونده بعدی. خوب ماهم آن چوب را گرفتیم منتها یك وقت هایی بعضیها به اشتباه مسیر را گم میكنند ،برعكس میدوند، مدیر بعدی كه میآید ،باید آن مسیر برعكس را بدود و برود و دوباره بیاید، از صفر شروع كند، یعنی یك انرژی مضاعف برای دو امدادی نیاز دارد.
او در پاسخ به بحث ها یی که بعضا اورا بی تجربه می دانند اظهار داشت :واقعاً بدم نمیآید یک مقایسه ای از سوابق قبل از مدیریت مدیران فرهنگی انجام و منصفانه قضاوت شود .
مدرک مرتبط با مدیریت :
او در پاسخ به غیر مرتبط بودن تحصیلات با سمت خود اظهار داشت : وقتی نگاه كنیم قطعا میبینم كه تقریباً كمتر مدیركلی توی استانهابا مدرك تحصلیاش مرتبط است .واقعاً نمیدانم اگر رشته ادبیات نمایشی و رشته دبیرستانی فرهنگ و ادب مرتبط با یك دستگاه فرهنگی به نام فرهنگ و ارشاد اسلامی نیست ،واقعاً دیگر نمیدانم چه رشته ای را مرتبط می دانید .احتمالاً مثلاً الكترونیك، معماری، عمران اینها باید البته معماری خیلی دور نیست .
مکتب آموخته کردان
دریك جایی یك دوستی نوشته بود كه مكتب آموخته كُردانید ؟
بنده افتخار میكنم ،كه مكتب آموخته كُردانم ،چون كُردان را خیلیها نمیشناختند و واقعاً در حق او ظلم شد،در حالی که آقای كردان بسیار انسان توانایی بود و من همین ماه رمضان برایش طلب غفران و امیدوارم انشاءالله كه در جوار حضرت حق آرمیده و آرام باشد و روحش با انبیاء و اولیاء محشور بشود، آدم توانایی بود ،
یك خاطرهای از آقای كردان میگویم سال 83 مدیر نظارت ارزیابی سیمای استانها بودم (و همه ق البته همه مستند وجود دارد) قبل از ما هر هیچ اطلاعاتی راجع به كارهایی كه از استانها بررسی و ارزیابی شده بود وجود نداشت آنجا بانك اطلاعات ایجاد کردیم، که از سال 83 به بعد هر كاری كه ارزیابی شده مستندات و اطلاعاتش وجود دارد .
چند وقت پیشتردر صدا و سیما با آقای گلرسان روبرو شدیم و آقای گلرسان گفت شاید من را نشناسید گفتم آقای گلرسان تهیهكننده برنامه تعطیلات، که متعجب شد .و در تکمیل اطلاعات از تعداد کارهایش و امتیازات او ، که یكی 65 و یكی 67 و دیگری 71.5 بود گفتم که تعجب كرد !
البته كارهای استانها را توی دوره ای که در آن قسمت بودم به خوبی میشناسم چون سعی می کردم بیشتر كارهایی كه بالاتر از 60 امتیاز گرفته بود بررسی کنم .
برای اطلاع معاون سیمای استان یزد یك كلیپ كار كرده بودند به نام آن شب كه خوابم ربود
سعی می کردیم ، بانك اطلاعات داشته باشیم و اطلاعات را نظارت کنیم شهرستانها در اولویت کار ما قرار داشت و همیشه اعتقاد داشته و به همکاران هم توصیه می کردیم :فکر نکنید شهرستانیها همه عقب مانده و بی سواد هستندو البته یك باور غلطی بین خود شهرستانی ها بوده و هست .
و البته قصد نقد صدا و سیما را نداشته ولی عده ای با توجه به این باور غلط یك سریال مینوشتند شخصیتهای سریال و موضوع داستان به گونهای برنامه ریزی می شد كه در داستان یكسری مشكلاتی پیش میآید یك مهندس باید حتماً از تهران بیاید این مشكل را حل كند. یك دكتر از تهران باید بیاید یا طرف را باید ببرند تهران این باور كه شهرستانها خودشان میتوانند ،در بسیاری از سریالهای استانها كمتر دیده می شود .
و سعی می کردیم که ثابت کنیم همه چیز توی تهران اتفاق نمیافتد ما موضوعات شهرستانها رصد می کردیم و با شهرستانها ارتباطی نردیک برقرار کرده بودیم .
از کرمانشاه و تجربیات آن بگوئید؟
رفتن كرمانشاه خیلی كمك كرد كه نگاهم به شهرستانها تغییر كند. نگاهی که ناشی از نحوه مدیریت در تهران بوجود آمده بود ،تفاوت مدیریت در تهران با شهرستان ها زیاد است مثل اینكه آدم مربی تیم پرسپولیس و استقلال باشد قاعدتاً وقتی تیم تربیت یزد را به او بدهند ،خیلی تفاوت دارد ؛شاید اینجا اصلاً نتواند موفق باشد.تربیت یزد با پرسپولیس و استقلال خیلی فرق میكند حالا از تماشاچی گرفته تا ......
در كرمانشاه
بنده چون علاقه داشتم كارهای بچههای تئاتری را میدیدم و یك شرایط كاری بین ما و ارشاد آنجا به وجود آمد كه تئاترهایی كه روی صحنه میرفت ما همه را رفته ورصد میكردیم آنهایی كه به درد كار تلویزیونی میخورد را ضبط کرده ودر یك تعامل دوسویهای را بین صدا و سیما و بچههای ارشاد به وجود آمده بود.( البته به آن گونه نبود كه من با ارشاد تعاملی داشته باشم و تمرین كنم بیایم ارشاد یزد).
جشنواره موسیقی دفاع مقدس كه توی كرمانشاه برگزار شد تنها مدیری بودم كه از موسیقی نمیترسید و حضور داشت .
افتخارم هم دارم كه یك دورهای شاگرد حسن نایب بوده وی نی زدم
یعنی موسیقی هم كار كردم شاگرد استاد ناصر نظر بودم و فلوترا می شناسم .
تا حدودی موسیقی و دستگاههای موسیقی را میشناسم .
در طراحی صحنه سینما کار كردم .
بعضی معتقدند شما بازیگر هستید البته نه از نوع غیر هنری؟
یك زمانی گفتند بازیگر هستم بنده هیچ وقت بازیگر نبودم به هیچ نوعی از آن بازیگر نبودم اما طراحی صحنه كار كردم شاید اگر گوگل را هم سرچ كنید، پیدا كنید.
دیر به دنیا آمدید یا زود ؟؟
ما هنوز یك بخشی از بچگیمان را با خودمان داریم.
البته دیر !!خوب با این تجربیات ، وقتی آدم مثل من كم شانسی میآورد دیر به دنیا میآید !!
من بعضی وقتها با اخوی دعوایم میشود من باید به جای تو به دنیا میآمدم تو به جای من.
دیر به دنیا آمدن ما خیلی موهایمان را سفید نكرده كه الحمدالله کار در یزد سرم را سفید كرده و می کنند .
گناه بنده نیست.زمانی به پدرمان خرده می گرفتیم که چرا 28 سالگی ازدواج کردید . زودتر باید اقدام می کردید ما دو سال زودتر به دنیا میآمدیم .
تهمت واقعاً بعضی وقت ها تهمت جوان بودن را به ما می زنند.
یك مشكلی كه نسل ما داشت ، در زمان جنگ هم همین بود ما كوچولوترین های جنگ بودیم ،
از جنگ گفتید، فردا سالروز ورود آزادگان است بد نیست در رابطه با کوچک های جنگ بگوئید؟
اولین باری كه بنده رفتم ،جبهه ساعتها زیر صندلی ماشین قایم (پنهان)شدم و همان نوبتی تیر خورد توی سرم. درد تیر را فراموش كردم اما آن ساعتها و بوی پای رزمنده بالای سرم را هنوز استشمام میكنم. ما رفتیم، گفتند تو كوچولویی نمیتوانی تفنگ داشته باشی ،یك كوله پشتی امدادگری به ما دادند و ما رفتیم، شب عملیات ،بدون تفنگ، دوستان عزیز ما شهید یا زخمی شدند از بد حادثه بنده اولین نفری بودم كه رسیدم تو كانال عراقیها، آنجا یك عراقی نشسته بود و بنده را نشانه گرفته بود ،خوب از یك بچه 15 و خوردهای ساله بیشتر از این انتظار نمیرود، كه یك كمی هم بترسد واقعاً جنگ كه همش شجاعت نبود یك خورده ترس هم بود.
یك جواد بشارتی داشتیم، خدا او را رحمت كرده ،ما را هم رحمت كند ،شهید شد. آمد ،گفت چرا نمیروی جلو ،با زبان الكن گفتم نمیدانم. جواد تفنگش را گرفت و گفت، بنده خدا از ترسش مرده ،تفنگ تو دستش بود ، ، همه فكر می كردند ،نشسته، شب عملیات هم قرار نبود ،اسیر بگیریم ،بیچاره را ،سوراخ سوراخش كرده بودند . اولین تفنگی كه دست گرفتم تفنگ او بود ،ولی فردا صبح تو سنگرم یك خمپاره 60 ، یك سمینف ، یك تفنگ كلاش داشتم همه اینها را شوخی شوخی داشتیم ،خط عراقیها را با خمپاره 60 مان نشانه میگرفتیم ،بزنیم ، آنها داشتند نیرو میبردند ، یكی از این خمپارههای 60 ما آمد خورد روی یكی از ماشینهای عراقی كه نیرو میآورد، این ماشین جاده را بست ؛حاج محسن شجاعی از فرماندهان لشكر 19 فجر كه هنوز هم در شیراز هست، پرید من را بغل كرد و بوسید.
بعداز آن كارهای بزرگ گردان را به من كوچك میدادند و اعتماد كردند .
از کارهای بزرگ گفتید ،ارشاد استان یزد در ردیف بزرگ ها قرار دارد یا نه؟
خیلیها لطف داشتند توی این دولت و زمانهای گذشته به مای كوچك هم اعتماد كردند و كارهای بزرگی دادند .
شاید میشود گفت اداره كل ارشاد هم یكی از كارهای بزرگی است كه به من حقیر سپرده شده است.
نسل سوخته ماییم، نه جبههای ها درست قبولمان داشتند و نه نسل بعدی ما را پذیرفتند .
یعنی ازآنجا رانده از اینجا مانده. که نقطه عطفی در زندگی ما هم بود .
در هر صورت یك وقتی كاستیای وجود دارد قاعدتاً آدمی است و كوچكیهایی كه با خودش دارد وقتی 90 سالش هم بشود اگر پدر و مادرش زنده باشند دندان درد بگیرد صدای مادر و پدر خواهد زد .
جناب آقای عالی شوندی رسیدیم به فرهنگ و ارشاد استان یزد ،با یزد و یزدی ها بعد از انتصاب چگونه ارتباط برقرار کردید ؟
از وقتی كه قرار شد به یزد بیایم ،با اولین كسی كه آشنا شدم، آقای بردستانی بود،البته قبل از این که به یزد بیایم ،توی كرمانشاه ،توی اتاق قائم مقام صدا و سیمای كرمانشاه، با آقای بردستانی از طریق اینترنت و سایت یزدفردا آشنا شدم، یك نامهای منتشر کرده بودید ، كه هنوز هم پرینتش را دارم ،درست زمانی كه داشتم برنامههایم را برای آقای حسینی وزیر محترم ارشاد مینوشتم.
وقتی هم آمدم آقای بردستانی را دیدم ،گفتم من شما را میشناسم و شما مشاور بیجیره و مواجب بنده بودید. و نامه شما را در یزدفردا خواندم و تلاش هم میكنم آن را مد نظر داشته باشم هركدام كه بشود عملیاتی كنم.
ادامه دارد
یزدفردا
- نویسنده : یزد فردا
- منبع خبر : خبرگزاری فردا
شنبه 28,دسامبر,2024