یک بحث علمی :مديريت چيست ؟

با حضور دکتر ابراهیم صفری

یزدفردا "علی آبادی:بحث اینترنتی زیر را در سایت مرجع متخصصین ایران دیدم که توسط دکتر ابراهیم صفری سئوالی مطرح و پاسخ هائی توسط کارشناسان ارائه شده در ادامه پاسخ ها و سئوالات دیگر دکتر آمده است که به دلیل جذاب بودن بحث وعلمی بودن آن ،گوشه ای از این بحث در این مطلب منتشر می شود .   


معرفی :
ابراهيم صفري     دکترابراهيم     صفري دارای مدرک دکترا در رشته مديريت متولد 1343 به آدرس اینترنتی :   www.esafari.ir
 

ابراهيم صفري
سئوال از دکتر صفری :
مديريت چيست ؟
بعضي ها مي گويند : مديريت ، هنر است .
عده اي بر اين باورند که : مديريت ذاتي است .
بسياري معتقدند : مديريت علم است .
باور شما چيست ؟  
    
پاسخ امیرعباس احسانی:
سلام

جناب استاد صفري تعريفي که بيان داشتيد يک اصل است و نياز به قبول يا رد ما رو نخواهد داشت مهم درک سطوح و رده هاي مديريت و انتساب افراد به منظور دسترسي به اهداف مورد انتظار.
همان طور که فرموديد سرپرست فردي است که ممکن است به ناخواسته بر اساس عرف يا سنن يا روشهاي خاصي بعنوان سرپرست انتخاب گردد مانند سرپرست خانواده و يا فرمانده نظامي که بايد ارشد ترين نفر باشد.
اما مديريت ديگر بر اساس سنن و عرف نبايد باشد بلکه بر اساس توانائي است و نيز رهبري که از بين مديراني که توانائي و سلامت خود را سالها به اثبات رساندن که بحث من کشور نيست بلکه سازمانهاي اقتصادي است بعنوان مثال بيل گيتز يک رهبر در مايکروسافت است ويا ولش در جنرال الکتريک رهبر هستند که رهبر ها شايد در امور اجرائي فعاليت زيادي نداشته وامور در دست مديران اجرائي گذاشته .اما آنان خط مشي ها و رهائي از چالش ها رو بهده دارن در واقع رهبران مديراني هستند که با دانش مديريت بالغ و عاقل شده اند.
لطفا" اگر مطلب بيشتر داريد ما هم بي بهره نمانيم.

ابراهيم صفري
 دکتر صفری  :       آيا اين تقسيم بندي را در مقوله مديريت قبول داريد :
سرپرستي : پروسه مديريت با سرپرستي آغاز مي شود اما لزوما" سرپرستي همان مديريت نيست . مثل سرپرست خانواده و سريرست يک اداره کوچک و ...
مديريت : در مرحله بعدي و سطوح مياني «مديريت» تجربه مي شود و آن سطحي بالاتر از سرپرستي هاي کوچک اجتماعي و سياسي است و در واقع مفهوم واقعي مديريت علمي در آنجا محقق مي گردد که شامل همه تعاريفي است که در کتب مديريتي از آن سخن به ميان امد.
رهبري : عبور از «مديريت» و فراتر از همه مفاهيم متعارف مديريتي و ...

امیر عباس احسانی:آمار شما بر چه اساسي است؟

بيشترين مديران در شرکتهاي بزرگ وچندمليتي دنيا مديران ايراني هستند.مديران ايراني حتي کشور کوچکي مثل امارات را متحول کرده اند از گوگل تا مايکروسافت و شرکتهائي چون البار که بزرگترين شرکت توربين سازي نيروگاه است مديران آن ايراني هستند.
درايران هم درخيلي از بخشهاي دولتي وخصوصي مديران قوي وجود دارد که هم دانش کافي و هم تجربه مفيد را دارا ميباشند.

آقاي بافيت يک ليدر سرمايه داري است ولي يک مدعي دانش مديريت نيست.مطلب بدي نيست:

مصاحبه اي بود در شبكه سي ان بي سي با آقاي وارنر بافيت، دومين مرد ثروتمند دنيا كه مبلغ 31 بيليون دلار به موسسه خيريه بخشيده بود.
در اينجا برخي از جلوه هاي جالب زندگي وي بيان شده:
1- او اولين سهامش را در 11 سالگي خريد و هم اكنون از اينكه دير شروع كرده ابراز پشيماني مي نمايد!
2- او از درآمد مربوط به شغل توزيع روزنامه ها، يك مزرعه كوچك در سن 14 سالگي خريد.
3- او هنوز در همان خانه كوچك 3 اتاق خوابه واقع در مركز شهر اوماها زندگي مي كند كه 50 سال قبل پس از ازدواج آنرا خريد. او مي گويد هر آنچه كه نيازمند آن مي باشد، درآن خانه وجود دارد. خانه اش فاقد هرگونه ديوار يا حصاري مي باشد.
4- او همواره خودش اتومبيل شخصي خود را مي راند و هيچ راننده يا محافظ شخصي ندارد.
5- او هرگز بوسيله جت شخصي سفر نمي كند هرچند كه مالك بزرگترين شركت جت شخصي دنيا مي باشد.
6- شركت وي به نام بركشاير هات وي، مشتمل بر 63 شركت مي باشد. او هرساله تنها يك نامه به مديران اجرائي اين شركتها مي نويسد و اهداف آن سال را به ايشان ابلاغ مي نمايد. او هرگز جلسات يا مكالمات تلفني را بر مبناي يك شيوه قاعده مند برگزار نمي نمايد. او به مديران اجرائي خود 2 اصل آموخته است:
اصل اول: هرگز ذره اي از پول سهامداران خود را هدر ندهيد.
اصل دوم: اصل اول را فراموش نكنيد.
7- او به كارهاي اجتماعي شلوغ تمايلي ندارد. سرگرمي او پس از بازگشتن به منزل، درست كردن مقداري ذرت بوداده (پاپكورن) و تماشاي تلويزيون مي باشد.
8- تنها 5 سال پيش بود كه بيل گيتس، ثروتمندترين مرد دنيا، او را براي اولين بار ملاقات نمود. بيل گيتس فكر نمي كرد وجه مشتركي با وارنر بافيت داشته باشد. به همين دليل او ملاقاتش را تنها براي نيم ساعت برنامه ريزي نموده بود. اما هنگامي كه بيل گيتس او را ملاقات نمود، ملاقات آنها به مدت 10 ساعت به طول انجاميد و بيل گيتس يكي از شيفتگان وارنر بافيت شده بود.
9- وارنر بافيت نه با خودش تلفن همراه حمل مي كند و نه كامپيوتري بر روي ميزكارش دارد. توصيه اش به جوانان اينست كه: از كارتهاي اعتباري دوري نموده و به خود متكي بوده و بخاطر داشته باشند كه:
الف) پول انسان را نمي سازد، بلكه انسان است كه پول را ساخته.
ب) تا حد امكان ساده زندگي كنيد.
ج) آنچه كه ديگران مي گويند انجام ندهيد. تنها به آنها گوش فرا دهيد و فقط آن چيزي را انجام دهيد كه احساس خوبي را به شما عرضه مي كند.
د) بدنبال ماركهاي معروف نباشد. آن چيزهائي را بپوشيد كه به شما احساس راحتي دست ميدهد.
ه) پول خود را بخاطر چيزهاي غير ضروري هدر ندهيد. تنها بخاطر چيزهائي خرج كنيد كه واقعا به آنها نياز داريد.
و) نكته آخر اينكه، اين زندگي شماست. چرا به ديگران اين فرصت را مي دهيد كه براي زندگيتان تعيين تكليف نمايند؟

سهـراب فــرهيار


با سلام
در ايران به روشي که بتوان آنرا مديريت ناميد بسيار کم بر مي خوريم چون به دنبال لغت مدير پسوند هايي مانند قوي-ضعيف- موثر- تازه کار- باتجربه- کارآمد - بهينه -و...
مي آوريم که روشها و سبکهاي سنتي و موروثي غلط را موجه نشان دهيم پس بهتر آنست روشها و سبکهايي را که فعلا در ايران به نام مديريت متداول است را با لغات
ديگري مانند گردانندگي - کارگرداني - بازي گرداني - قبيله گرداني - رانندگي اتوبوس - سخن درماني - موعظه - وغيره جايگزين نماييم تا کاملا متوجه رفتارهاي اشتباه که نتايج اشتباه در پي دارند را دريابيم.

اميرعباس احساني
سلام

تشکر ميکنم که شما باز هم ياد مديريت رو در اين سايت تازه کرديد.
ما بايد بجاي توجه به منابع غني وبزرگ نفت وگاز و زمين هاي وسيع وآبهاي فراوان به مديريت توجه و بها بدهيم.چون همه اونها بدون اين هيچند.


ابراهيم صفريبا سلام و صميمانه ترين تبريکات نوروزي !
آخرين سخني که از سوي دوست خوبم «ابراهيمي» منتشر شد ، تامل برانگيز است . او مي گويد مديريت ، مطلق انجام کار به وسيله ديگران است . مهم نيست که مشحون به علم باشد يا غير علمانه !
آيا انجام کار به هر شکلي توسط ديگران مديريت است ؟


ابراهيم صفري
1386/11/19 - 11:02







متن پاسخ : بهتر است اينگونه ادامه دهيم :

هنر برتر «مديريت و رهبري» کدام است ؟
مديران «دانائي محور» چه مشخصه هائي دارند ؟
عناصر بارز «استعداد مديريتي و رهبري» چه نمادهائي به شمار مي روند ...


متن پاسخ : سلام . ممنونم از جناب مافي که با پيام خود اين بحث را زنده کردند ! و تشکر مي کنم از همه دوستان ديگر مثل حسين محتشمي ، سميرا غني ، اميرعباس احسائي ، ابوالقاسم صفري و دوست خوبم جناب سعيد مهاجر يامي که پيش از اين در اين بحث شرکت فرمودند .
چند مطلب قابل تذکار است :
1- متاسفانه سايت مرجع متخصصين نيز مثل بسياري از پروژه هاي ايراني که با ايده هاي قشنگ شروع مي شوند و به روزمره گي و مال اندوزي !؟ گرفتار مي آيند ، اينک به هرج و مرجي گرفتار آمده که گوئي "مديريت" و "رهبري" نمي شود !
2- پرسش ما ايجاد جرقه بود تا به مباحث عميق تري دست يابيم . اميدوار به همکاري انديشمنداني بوده و هستم که نکته هاي زيبايشان جلوه گري کند و روشنگرانه در معرض قضاوت همگان قرار گيرد .
3- به همکاري مديران "سايت" در تنسيق و ترتب موضوعات چشم داشتم که اکنون نيز اميدوارانه منتظر اين دخالت هاي به جا و شايسته هستم . اگر چه مي دانم و مي دانيم که اين محيط نه براي "گفتگو" که براي طرح "پرسش" و دريافت پاسخ متخصصانه ايجاد شده است . اما حال که گفتگو شکل گرفته است ؛ آنان نيز همپاي مشتريان خود ميدان داري کنند !
4- و دست اخر اينکه اگر چه در ترتيب بندي موضوعات اين سايت "مديريت و بازرگاني" در انتها قرار گرفته است اما دوستان فرهيخته مي دانند که اين دانش در دنيا به کليدي ترين علوم و سرآمد دانشها تبديل شده و مي شود لذا به هر ميزان به دانستن و بحث و استغراق در اين دانش تلاش کنيم بر فوائد بهره ورانه شخصي و اجتماعي خود افزوده ايم
شادکام باشيد

ابراهيم صفري
1386/10/10 - 12:01







متن پاسخ : باسلام .
به تعبيري ؛ رهبري با سه عنصر دست ، دل و مغز سر و کار دارد .
با دست مي نوازد و ياري مي دهد ، با دل عشق مي ورزد و احساس نيکو مي پراکند و با مغز ، هدايتهاي مبتني بر عقلانيت و دانش را ارائه مي کند .
بنابراين در رهبري هم مهرورزي و ياري رساني وجود دارد و هم دانش مداري و هدايت علمي .
اگر چه در علم مديريت به همه عناصر بالا توجه شده است اما بيشترينه اين علم معطوف به کارکردهاي فني و اقتدارگرايانه براي اثبات «من» است تا راهبرد کار و کارکنان !!!

 
اميرعباس احساني -
متن پاسخ : وقتي كه كلمه "من" به ميان اومد ديگر مديريت نيست بلكه فرماندهي نظامي است.
مديريت هماهنگ كننده وبهره وري از منابع وامكانات محدود موجود است كه بخش مهم آن بها دادن واستفاده مفيد از توانمنديها وانديشه هاي مفيد كاركنان است.لذا به جاي كلمه من كلمه قاطعيت دراجراي اصول وموازين سازماني رو ميتوانيم بكار بگيريم.
قاطعيت بازهم با زورمداري اشتباه نشود يعني اصرار بر اجراي

تمامي برنامه ها وخط مشي
اميرعباس احساني







متن پاسخ : بنده نيز تشكر ميكنم.
اگراز خودما بپرسن همه ادعا داريم رهبرهستيم اما عملكرد ونتيجه خيلي مهم است.
اعتقاد دارم ما افراد خيلي با استعدادي هم داريم كه هيچ وقت موسسات وشركتها اجازه بكارگيري ايده هاي آنان را مهيا نمي كند واين استعدادها نابود ميشوند.سوال من اينست يك كسي كه توانائي داره چكاركنه و چرا اينگونه اشخاص وقتي وارد حرفه كاري ميشن همه شروع به مخالفت ومقابل آنان مي ايستندحتي من شاهد بودم كه صاحب سرمايه هم به چنين مديراني حساس ميشوند وحسادت ميكنند.
شركتهاي ما افراد مطيع استخدام ميكنند نه كسي كه بخواهد تغييرات ايجاد كندوروشها رو بهبود دهدوانقلابي در توليد وصرفه جوئي ايجاد كند.

ابراهيم صفري








متن پاسخ : بعضي از تفاوت هاي «رهبري» و «مديريت» به شرح زير است:
مديريت : انجام درست کارها ---- رهبري : انجام کارهاي درست
مديريت : اداره مي کند رهبري : ابداع مي کند
مديريت : نگه مي دارد رهبري : توسعه مي دهد
مديريت : کپي است رهبري : اصل است و مديريت انجام از چگونگي مي پرسد اما رهبري از چيستي ها و چرائي ها مي پرسد .
در واقع رهبري ، هدايت مي کند و اعتماد به وجود مي آورد و مي آموزد اما رئيسان و مديران ، دستور مي دهند و وحشت ايجاد مي کنند و موعظه مي کنند .
شما رهبر هستيد يا رئيس و مدير ؟!

اميرعباس احساني





متن پاسخ : استاد گرامي جناب آقاي صفري
با تشكر از توضيحات شما هم چنانكه دربسياري از رشته ها شاهد تحولات نوين ميشويم درمديريت هم به همين شكل است.
مديريت به شاخه ها ورشته هاي متنوعي تقسيم ميشود چون اين نياز امروز است وهمين كه شما فرموديد هنر ،افراد به تناسب هنري كه دارند ميتوانند در گرايش هاي خاص آن شركت كنند.البته شنيدم كه در دانشگاه هاي خارج گرايش رهبري هم تدريس ميشود،وآنچه كه درذهن وفرهنگ ماست از رهبري با اهداف اين رشته برابر نيست لذا اگر ممكن است از اين رشته بيشتر توضيح دهيد تا استفاده كنيم.
براي گسيل كردن انسان ها به ميدان كارزاروزندگي بايد رهبربود.(رهبران چه مي كننداز:جان كاتر)
مي توان رهبرمردم نبودولي آنان رادوست داشت؛امابدون عشق به مردم ،نمي توان آن ها را رهبري كرد.(ازكتاب رهبري:جان ماكسول)

ابراهيم صفري
متن پاسخ : "مديريت" را مي توان يک دانش جديد که از عمر آکادميک آن اندک زماني مي گذرد به حساب آورد . از اين منظر ،مديريت نيز مثل ساير رشته هاي دانشگاهي يک علم است.
اما آنچه که در گذشته وجود داشت و در طول تاريخ ، شاهان و فرمانروايان و ... از آن بهره جسته و امورات بزرگي را سامان دادند را بايد در مقوله "رهبري" جستجو کرد .
من رهبري را برتر از مديريت مي دانم و شان آن را فراتر از يک علم تصور مي کنم . تلقي شما از اين تعريف و همچنين رابطه مديريت و رهبري چيست ؟
ابراهيم صفري





متن پاسخ : کاملا" صحيح است . در آن صورت حتي ورزيدگي در " هنر" هم به دانستن و دانشگاه رفتن و ... محتاج است .
پس تا اينجاي بحث , موافقيد که عنصر هنر در مديريت ، بي تاثير نيست ؟ اما نمي تواند خاستگاه اصلي مديريت باشد .
اميدوارم با مشارکت ساير فرهيختگان به نتايج جالبي در اين زمينه دست يابيم
اميرعباس احساني








متن پاسخ : ممنونم استادصفري
من منظورم اين نبود كه متخصص بي هنرخوبه.منظورم اينه كه تخصص بايد وجود داشته باشه حالا كه ما ميخوايم بين 100متخصص يكي رو انتخاب كنيم وهمشون دكتراي مديريت دارن اون هنرمندتر رو انتخاب مي كنيم.
مثال:آيا توكشور ما درزمينه مربي گري فوتبال يك آدم هنرمند وجود نداره؟ چرا ما عاشق فوتباليم ولي دانشش چون نيست هنرتا به امروز جواب نداده.اول بايد مربي ما بره دانش مربي گري رو از دانشگاههاي فوتبال ياد بگيره بعد هنرشو نشون بده.
بازم ممنون از راهنمائي شما

ابراهيم صفري








متن پاسخ : دوست ارجمندم جناب احسائي !
"هنر" آنگونه که شما وصف مي فرمائيد ، فقط در رشته هاي دانشگاهي يافت مي شود . اما اگر هنر را به پهناي همه زيبائي هاي گيتي ببينيم و کارگاه خلقت الهي را يکي از بزرگترين هنرها و شاهکارها بدانيم آنگاه حوزه هنر فراتر از همه دانش ها و زندگي و ... ملاحظه خواهد شد .
خواهش من ان است که مطلق انگاري را کنار بگذاريد و مطمئن باشيد اگر در همين مديريت علمي که مورد توجه شما دانشور عزيز است اندکي مزه هنرورانه اضاف شود چه دست پخت زيبائي از تدبير و کارداني به دست خواهد آمد !

اميرعباس احساني








متن پاسخ : من به طور مطلق مخالف بحث هنر هستم واعتقاد دارم كه چطور يك مدير كه يك واحد درس مديريت توليد را پاس نكرده و تئوريهاي رفتاري سازمان رو مطالعه نداشته وبا حسابداري آشنا نيست مي تواند با معاونين توليد.صنايع.مالي.اقتصادي. بازرگاني مطالب فني رو موشكافانه تحليل كند وتصميم گيري كند.اينجا هنر نيست كه به يك باره شروع به خلق موسيقي از درون خود كند ويا يك شعر زيبا رو بيان كند اينجا نياز دارد راجع به مسائلي مثل بهره وري.استانداردها.ظرفيتهاي توليد.فرصتهاي از دست رفته.آناليز قيمت تمام شده.بودجه وبرنامه ريزي.انواع مراحل تصميم گيري.سازماندهي.ايجاد اختيارات مناسب به مديران وطراحهاي شبكه هاي رو به گسترش سازماني.آناليزبازار وتوسعه فرامرزي آن و............................
فكر نمي كنم اين مباحث براي يك كسي كه 1واحدنگذرانده قابل درك باشه.
ممنونم از همگي لطفا" هركجا كه اشتباه است راهنمائي فرمائيد

اميرعباس احساني








متن پاسخ : استادارجمند جناب صفري
همه ما واقف هستيم كه كليه سرفصل ها ومتون دانشگاهي كه درايران تدريس مي شود ترجمه منابع خارجي است.البته كاملا" طبيعي است چون كشورهاي صنعتي پيشرو دردانش وفن هستندبه اين دليل بسياري از نظرات آنان مربوط به جامعه اطراف خود مي شودوقابليت پياده سازي در فرهنگ ديگر نيست.امابحث هنرتاجائي كه بنده اطلاع دارم به يك سري رشته ها اطلاق ميشود مثل موسيقي.تئاتر.سينماوغيره وتاكنون تجربه اين رو نداشتم كه رشته مديريت هم جزء رشته هاي هنري محسوب ميشه.واين مطلب رو بنده عرض كردم كه بيان اين مطلب باعث سواستفاده بعضي ها ميشه.مديريت علم ودانشي است كه توسط فردي توانمند ومسلط به آن پياده سازي ميشود نه توسط يك هنرمند.
در مباحث علمي مديريت خلاقيت وابتكارجزئي از دانش آن است پس خصوصيات فردي در ايجاد خلاقيت بسيار مهم است.مثل مربي فوتبال.
مديران همواره بايد توسط تحليل گران كارهاي آنان مورد تجزيه وتحليل قرارگيرد اين درحاليست كه اكثر مديران ما خود نسبت به ارائه عملكرد خود اقدام مي كنند. وآمار وارقام رو به نفع خود تنظيم وگزارش مي كنند.وبراي كوبيدن مدير رقيب از آمارهاي منفي استفاده ميكنند.
مبحثي هست در حسابرسي كه بيشتر درامريكا وانگليس مورد استفاده قرار ميگيرد وآن "حسابرسي عملكرد مديريت" است كه نشريه آن توسط سازمان حسابرسي منتشر شده ومديران رو كاملا"كارشناسانه موردبررسي قرارميدهد.

ابراهيم صفري








متن پاسخ : دوست محترمي از طريق Email براي من نوشت که : هنر بودن و يا هنر دانستن "مديريت" براي مديران بيسواد بهانه جالبي شده است !
با نظر او موافقيد ؟

ابراهيم صفري
متن پاسخ : صميمانه از همه دوستاني که تاکنون در اين بحث شرکت کردند تشکر مي کنم .
پر واضح است که مقصود ما در طرح اين پرسش ، تعريف مفهومي و يا کاربردي "مديريت " مطابق کليشه هاي موجود در درسها و کتابها و مقالات و ... نيست . بلکه خاستگاه "مديريت" مورد تاکيد است .
تاکنون دوست ارجمندم جناب امير عباس احسائي بر خاستگاه علمي مديريت با طرح نکاتي ارزشمند و مفيد اصرار ورزيدند .
دوست محترم جناب علي طاهري هشي ، بر هر سه مقوله ذاتي و علم و هنر اشاره داشته و جناب روزبه اشتري تاکستاني بر هنر تاکيد کردند .
جناب امير مهيار محبي ، تعريف تلفيق گونه اي ارائه و مديريت را علمي دانستند كه تا بستر ذاتي فرد را نيابد، بر آن نصب نمي شود . (زيبا)
از نظر جناب آقاي غلامي مولفه هاي علم و هنر ، مديريت را مي آفرينند . و جناب مجيد هوشمندي ماهر نيز مديريت را علم دانستند اما آميخته به هنر .
اما سر کار خانم سميرا اسلاميه ، "مديريت" را بر مصطبه شاهي نشانيده و از آن فراز بر قامت آن رخت معنا پوشانيدند. تعبير : آنگاه که مي آموزيمش دانش مديريت و زمان کاريست تجربه و اندوخته ، هنر مديريت بروز مي يابد .
* گزارش گونه اي از مشارکت فرهيختگان حاضر در اين بحث تقديم شد .
اما حقيقتا" ريشه تدبير و توفيق مديران بزرگ در چيست ؟ هنر ، علم يا ژن ها و عناصر ذاتي و شايد چيزهاي ديگر ؟!


سميـــرا اسلاميـــه
 







متن پاسخ : مديريت هم علـــــــم است و هم هنــــــــــر. علم دانستن و هنر توانستن.
بخشي از مديريت را از طريق آموزش و بخشي ديگر را در حين کار بايد آموخت. در واقع بخشي را که با آموزش فرا گرفته مي شود علم مديريت و بخشي را که موجب به کار بستن اندوخته ها در شرايط و موقعيتهاي گوناگون مي شود هنر مديريت مي نامند.
لينک مرتبط :
فايل مرتبط :













مجيد هوشمندي ماهر








متن پاسخ : مديريت علمي آميخته به هنر است.
هنر انجام کار توسط ديگران و علم نشان دادن و مشخص نمودن راه و مسير صحيح (هدفگذاري) براي زيردستان، يا بعبارت بهتر همکاران
لينک مرتبط :
فايل مرتبط :  













علي غلامي








متن پاسخ : جناب آقاي صفري باسلام:
مديريت يعني:علم وهنر استفاده از متغيرهاي محيطي بيروني در جهت منافع (سود) فرد ،سازمان و........ با استفاده متغيرهاي محيطي داخلي( امكانات وتوانمند يهاي بالفعل وباالقوه)


Amir Mahyar Mohebbi








متن پاسخ : جناب آقاي صفري عزيز
دوست ارجمندم آقاي احساني

شما بهتر از من آگاهيد كه، مديريت علم و دانش به كارگيري فنون و هنر هاي اداره كردن و رهبري گروهي از متخصصان يا افراد، بر مبناي برنامه و تقسيم وظايف براي تحصيل هدفي مشخص است.
مديريت علم است، علمي كه قواي ذاتي و هنر هاي فردي را منظم كرده با يكديگر ارتباط مي دهد.
مديريت مجموعه علوم و دانسته هاي ذاتي افراد است. علمي است كه تا بستر ذاتي فرد را نيابد، بر آن نصب ! نخواهد شد.
مديريت توان اداره و هدايت است. اين توانايي به هوش فرد و محيط پيراموني آن بستگي دارد.
به مثالي كه دوست ارجمندم آقاي احساني در باره ژاپن مطرح نمودند، مي توان از دو منظر نگريست: اول اينكه شايد ضريب بهره هوشي شرق نشينان آسيا از غرب كمتر باشد. بنابر اين به نقطه اي رسيده اند كه يا از هوش و خرد جمعي بهره گيرند و يا از افراد توانمند. چون علم مديريت در آن سرزمين، همان است كه در حدود مرز هاي كشور من وجود دارد( چگونگي به كار گيري علم تفاوت دارد كه آن هم از هنر و هوش مدير نشات مي گيرد). دوم، ژاپني ها آنقدر خردمند هستند كه توانايي هاي خود را در مديريت دريافته اند و به اين جهت مديران استخدامي از كشور ها و نژاد هاي ديگر را به خدمت گرفته و رهبري مي كنند. مديريتي كلان تر از مديريت حتي يك شركت معظم مانند سوني.
بنابر اين مديريت علمي است سيار كه مرز ها را در مي نوردد، آنقدر عام است كه همه فرهنگ ها را شامل مي شود و در عين حال آنقدر شخصي مي شود كه جزء ذات افراد مي شود.
نظر شما چيست؟













Roozbeh Ashtari Talkhestani








متن پاسخ : هنر است!

اميرعباس احساني








متن پاسخ : استاد عزيز جناب آقاي صفري
ممنون از راهنمائي وتوضيحات شما.فقط نكته اي كه به نظر من رسيد ميتونم ژاپن رو مثال بزنم با فرهنگ منحصر بفرد كار.همه ما ميدونيم رمز موفقيت ژاپني ها اول درستكاري ودوم پشتكار بوده اما اگر در 100سال اخير توجه كنيم اكثر شركتهاي ژاپني عمدتا" از مديران وهيئت مديره هاي عمدتا"امريكائي وانگليسي استفاده كرده اند.نمونه شركت سوني با مدير ايرلندي شركت مزدا كه دچار مشكل شد با مديريت شركت فورد وشركت نيسان با مديريت رنوو......
بستر فرهنگ ژاپن كار وتلاش است اما اينجا نياز خود را حس كرد.نه اينكه تحصيل كرده رشته مديريت در اين كشور وجود ندارد بلكه ساختار ونگرش فرهنگي والگوهاي سنتي كه در ديدگاههاي مديران ژاپني است مانع نوآوري وپيشرفت است .و آنها به راحتي نياز خود را به اين شكل مرتفع كردند مثل تيمهاي فوتبال مگر نه اينكه اسپانيا وايتاليا مهد فوتبال است پس چرا بازيكن هاي خارجي در اين تيمها حتي به 100درصد هم ميرسد.اين يعني نوآوري ودرخشش.يعني تفكر نوين.
خود شما خيلي بهتر از من ميدونيد كه تقسيم كار بين المللي يعني چي.
البته متاسفانه غرب فقط وقتي كه به ما مسلمانان ميرسه برعكس عمل ميكنه لذا همين كشورهاي اسلامي چرا نتونن تبادل ديدگاه داشته باشن مثلا كشوري كه در مديريت مثل ما خوب بوده حتي بهتر مالزي است.....

علي طاهري هشي








متن پاسخ : هنر بکارگيري علم وتخصص را مديريت گويندکه به برنامه ريزي وهماهنگي وکنترل نياز دارد پس هم اکتسابي است وهم ذاتي
لينک مرتبط :
فايل مرتبط :  













ابراهيم صفري








متن پاسخ : جناب احسائي عزيز !
با شما موافقم که در عصر حاضر اگر "دانائي محوري" مبنا قرار نگيرد ، سقوط و شکست حتمي خواهد بود اما مستحضريد که انباشت دانش و تنوع اطلاعات و همچنين نظريه پردازيهاي روزآمد در علوم ، خصوصا" علوم انساني ، راهروان را سر در گم کرده است !
در همين دانش مديريت با چه حجمي از انگاره و مدل روبروئيم ؟! مديراني که در تخصص هاي گوناگون اشتغال دارند چگونه بايد مرام مديريتي خود را منطبق با علم مديريت تنظيم کنند ؟
به سخني آسانتر بهتر نيست طبع بلند پرواز آدمياني که اندکي هنر رهبري نيز در آن آميخته شد به کار آيد و ... ؟!!!!


اميرعباس احساني








متن پاسخ : سلام خدمت استاد عزيز جناب آقاي صفري
حق با شماست .تاريخ گوياي چنين تجربه اي است اما همه ما ميدونيم بستر سازمانها ونهادهاي موجود درقديم بسيار ساده وكم حجم بوده وعمدتا"هيچ پايگاه نظام مندي بصورت شبكه هاي گسترده وپيچيده وجود نداشته.يك كشور بوده وعمدتا" يك ارتش ديگر صحبت از وزارتخانه ها.بخش دولتي وخصوصي.موسسات اعتباري وسرمايه اي.تجارت جهاني .اينترنت.شبكه .واين همه گستردگي كه واقعا" نياز به دانش كافي دارد.درعصر حاضر من اعتقاد دارم كه يك فرد بيسواد اگر مدير شركت intelشود حتما" اين شركت ورشكست خواهد شد چون فرايند فوق العاده پيچيده است ومدير فقط بايد با دانش مديريتي ودر دست داشتن اطلاعات وآمار وتصميمات درست ميتواند به روز شركت رو هدايت كند.
جسارت بنده رو ببخشيد اما تصور كنم بدآموزي هم دارد كه در جامهه اين مفهوم جا بيافتد كه مديريت ذاتي است واين توجيهي ميشود براي كساني كه واقعا" لايق نيستند.مثل واژه حق گرفتني است نه دادني به عبارت ديگر همون جنگل كه هركسي كه مي تونه بره جلو حقشو يا با زور يا با چاپلوسي بگيره هر كي كه نمي تونه بميره .حق واقعا" در حكومت حضرت مهدي (ع) دادني است و همه به حقشون ميرسن.
لينک مرتبط :
فايل مرتبط :  













ابراهيم صفري








متن پاسخ : دوست خوبم جناب احسائي !
ضمن تشکر از پاسخ قشنگ شما . اينکه فرموديد : "ويك فرد بيسواد هيچ وقت نمي تونه ذاتي مديريت كنه " در بعضي از موارد ابهام دارد . مديران يا شاهان بزرگي در طول تاريخ وجود داشتند که هيچگونه دانش اندوزي و سواد آموزي نداشتند اما کشورهاي بزرگي را اداره کردند و اثرات بزرگي بر جاي گذاشتند . در چنين مواردي که تعداد آنها کم هم نيست نظرتان چيست ؟


اميرعباس احساني








متن پاسخ : با سلام خدمت آقاي صفري.
مديريت همه مقوله هاي بالا باهم است كه البته اولويت علم از ذاتي وهنري بودنش بيشتر است چون مديريت است نه سياست.
مديريت دانشي فني است كه نياز به تخصص دارد ويك فرد بيسواد هيچ وقت نمي تونه ذاتي مديريت كنه .البته فردي تحصيل كرده رشته غير مديريت هم اساسا"بيسواد مديريت است.
در سازمانهاي ما كه از 100 نفر همون 100نفر مدعي مديريت هستندوهمه ما تصورميكنيم كه يك مدير بايد صداي كلفت وهيكل بزرگ وخوش تيپ باشه وهمش بگه نه! و سرو صدا كنه.
در حالي كه شما مديران ترازاول جهان رو ببينيد شايد يك روز كناردست شما بشينه باورتون نشه اين آدم يك شركت چند مليتي رو با صدها هزار پرسنل و در صدها كشور هم شعبه داره ادارش ميكنه.
درحالي خيلي ريلكس كنار شما ايستاده.اين همون دانش مديريته.اگه بعضي از اين مديرا كه من دارم كنارم مي بينم باشه .بايد برگه ها ي مرخصي 500هزار نفرو بشينه نگاه كنه وامضا كنه.واماشونو دستور بده .راجع به كارشون .تحصيلشون .ازدواجشون وهمه چيز نظر بده.فكر كنم از 24 ساعت 1000ساعت كم مياره.كتاب بيما ري هاي مديريت رو خدمت دوستان پيشنهاد ميدم تو يك روز ميشه خوندش.خيلي مفيده.


ادامه این بحث شیرین علمی را می توانید در این آدرس دنبال نمایید:

http://www.irexpert.ir/WebForms/Question/Answer.aspx?QID=4065&no=1

یزدفردا

  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا