یزدفردا: دیگر حرفی برای گفتن باقی نمانده!
جز درد و رنج مردم، که این قصه و حرف، با هر طلوع خورشید،  تکرار و از روز پیش بیشتر می شود
با دست و پای بسته می خواهیم دستی را که گرفتیم رها نکنیم
روزی که کانال توفان یزد ایجاد شد، دلار  هزار و چند صد هزار تومان بود و امروز...

ایام توقیف کانال توفان یزد که به همت نماینده محترم یزد و اشکذر در مجلس و همراهان پدید امد، فرصت خوبی بود برای مرور انچه که در این نزدیک به ده سال در کانال درج شده، نوشته هایی در دیروز که انگار همین امروز نوشته شده است، نامه هایی را که زمانی برای خاتمی نوشته بودیم، با تغییراتی جزئی برای احمدی نژاد نوشتیم، انچه که برای احمدی نژاد نوشته بودیم را فقط با تغییر نام رئیس جمهور برای روحانی نوشتیم و در زمان مرحوم رئیسی باز فقط نام رئیس جمهور عوض شد و همان مطالب را باز فقط با جابجایی نام پزشکیان با رئیسی باید برای پزشکیان ارسال کنیم، مطالب نوشته شده برای استانداران یزد نیز همچنین، انچه را که برای عاصی و  فلاح زاده و زمانی میرمحمدی نوشتیم، فقط باید عنوانش را عوض کرد و موضوع شهرداری هم که تکراری است و سوال هایی که از زمان معاونت خدمات شهری امین مقدم در کانال اغاز شد و تا به امروز همچنان ادامه دارد و حال که مطالب را مرور و به گذشته ای که شبکه های مجازی نبود فکر می کنیم، می بینیم همه حرف ها از ان زمان که مرحوم هاشمی رئیس جمهور و مرحوم حمیدیا استاندار و وحدتی شهردار و حسن پاک نژاد مدیرکل ارشاد  بود تا الان گفته شده، چه انچه که روزگاری در روزنامه ها چاپ شد، و بعدها در وبلاگ توفان یزد و سایت شوق دام و کانال توفان یزد ادامه یافت.
و اما عمل احمد، جوان نوزده ساله خوزستانی که ۱۵ سال قبل همراه با مادرش به یزد مهاجرت کرده و بدلیل تصادف ۱۸ ماه خانه نشین و در استانه قطع پا بود، کار نیمه تمام مانده مان در توفان یزد است، هزینه عمل بیش از هشتاد میلیون شده، و دو عمل دیگر هم باید چندین ماه بعد انجام شود، و حال امید داریم همراهان در این اخرین ماموریت، مادر احمد را که بجز خدا کس دیگری را در یزد نداشت و الان می خندد چون تنها پسرش عاقبت پس از تصادف چند قدم راه رفته را تنها نگذارند.
با توقیف توفان یزد، بار مسئولیت سنگینی از دوشمان برداشته شده و دیگر خدا خود خوب می داند که با دست و پای بسته و دادگاه و جریمه و زندانی که در انتظارمان است کاری نمی توانیم بکنیم، و این روزها عجیب حس ارامشی داریم و داریم عادت می کنیم به ننوشتن و سکوت و این کاری بود که در فاصله ۵۸ تا سال ۷۰ هم انجام دادیم، فاصله ای که محصولش چندین نمایشنامه بود پنجره های بی پنجره، شین بدون سین، در سکوت گذرگاه، اخرین نفر در آخرین قفس و ...
در اخرین ماموریت، احمد و مادرش و ما را در قبال وعده ای که دادیم، تنها نگذارید، و این پایان توفان است، چرا که پس از اینهمه سال فهمیدیم، نمی خواهند چیزی درست شود. همین.
پیام دوست همراهی که پیگیر عمل احمد بود، و احمد زمانی که در سفر اجباری ترکیه بودیم عمل شد:
احمد عمل شد و چند روزی است مرخص شده و فعلا حالش خوبست و پس از یکسال و چند ماه چند قدمی راه رفته است
مبلغ فاكتور وسيله ها:
٤٣٧.٦٥٢.٨٠٠
مبلغ هزينه هاي كارشناس و بليت:
١١٥.٠٧٧.٠٠٠
جمع هزينه هاي گروه ايساتيس طب:
٥٥٢.٧٢٩.٨٠٠
بیمارستان سی و دو ميليون و ٥٠٠
جمع پرداختي
۸۷ ميليون و  ٧٧٠
امید که همراهی کرده و حالا که دست و پایمان و کانال بسته است، تنهایمان نگذارید، در صورت تمایل اعلام کنید تا شماره حساب ارسال شود
محمدرضا شوق الشعراء
۱۴۰۳/۶/۳۰
سخنی را که چهارسال پیش برای میرمحمدی اردکانی  نوشتیم برای زمانی قمی <تکرار> می کنیم
از دوشنبه سیزده آبان ۹۲ تا شنبه سیزده آبان ۹۶

  • نویسنده : یزدفردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا