یزدفردا به نقل از هفته نامه بشارت نو 161 :بخش اول
گشايش؛ گروه گفتگو:
سوم اسفند 1384 بود كه حجتالسلام والمسلمين احمد عجمين، به عنوان مديركل فرهنگ و ارشاد اسلامي استان يزد جانشين علي غياثي شد.
اكنون از اين انتصاب 3 سال ميگذرد و انتشار گفتگويي مفصل پيرامون اين مديركل فرهنگي كه البته پيرامون وي علاوه بر نقش فرهنگياش، حاشيههاي سياسي نيز وجود دارد ميتواند پاسخگوي سوالات متعدد پيرامون وي باشد.
گر چه به خاطر تاخير در انتشار اين مصاحبه، يك پوزش بدهكاريم اما اين تاخير هرگز بيشتر از تاخير در فاصله درخواست تا عملي شدن اين گفتگو و با اصطلاح پشت در ايشان ماندن براي انجام مصاحبه نيست.
سابقه درخواست گفتگو با احمد عجمين، مديركل فرهنگ و ارشاد اسلامي يزد به بيش از 5/1 سال قبل برميگردد. اين درخواست با تعيين وقتهاي متفاوت از سوي دفتر ايشان بارها به اجابت نرسيد و كار به درج گلايه در نشريه هم رسيد.
اما بالاخره از آنجا كه هر جويندهاي يابنده است، پيگيريها در زماني كه اصلا قابل پيشبيني نبود، به ثمر رسيد.
گرچه بهانه اين گفتگو گلايه مديركل فرهنگ و ارشاد اسلامي از درج گفتههاي وزير متبوعش پيرامون حمايت از وي بود؛ آنهم نه گلايه از حمايت، بلكه به خاطر انتساب عجمين به آيتا... مصباحيزدي كه در ضمن اين حمايت قاطع انجام گرفتهبود اما به هر صورت فرصت مغتنم بود و در يك بعدازظهر زمستاني، آنهم در شور و حال روزهاي محرم و عزاداري حسيني اين گفتگو در دفتر مديركل انجام شد.
بالاخره آهو به سر تير آمده بود آنهم با پاي خود! لذا سوالات از هر دري و هر موردي انجام گرفت كه حاصل آن دو ساعت گفتگو پيرامون مباحث و مسائل مختلف فرهنگي استان و همچنين اوضاع آمدن عجمين به يزد از پيش از انتخابات رياست جمهوري و حتي اوضاع و احوال شخصي مديركل روحاني ارشاد يزد بود. به دليل تنوع بسيار زياد اين مصاحبه و نيز بلند شدن آن، به ناچار مجبور به انتشار آن در چند بخش به خوانندگان هستيم كه اميدواريم مجموع اين سلسه بخشها به عنوان اثري مكتوب و ماندگار براي آيندگان قابل استفاده باشد.اينك بخش اول اين گفتگو را در ادامه ميخوانيد. انشاا... ادامه اين مصاحبه نيز در هفتههاي آينده، مقارن با همين ايام و سالروز آغاز به كار وي منتشر خواهد شد.
مقدمه: خبرهاي خوب براي مردمان خوب
وي ابتدا با تقدير از فعاليت بشارتنو در استان و قرارگرفتن مدير مسوول آن در جرگه فعاليت مطبوعاتي از آغاز نوجواني و ماندن در يزد طي سالهاي متمادي گفت: فرصت خوبي است تا با هم شرايط فرهنگي استان را مرور كنيم و خبرهاي خوبي را براي مردم خوبمان داشتهباشيم.
مهمترين محور اين خبرهاي خوب نيز بررسي طرح مهندسي فرهنگي بود كه بارها در اين مصاحبه بر آن تاكيد كرد.
دو عاشورا و پيروزي بر يزيديان زمان
حجتالاسلام والمسلمين عجمين، مديركل روحاني ارشاد با پرداختن به مباحث روز كه مقارن با ايام تاسوعا و عاشورا و همچنين روزهاي مقاومت مردم غزه بود را نيز فراموش نكرد.
وي گفت: در زماني هستيم كه عاشورا در حال وقوع است. يكي عاشوراي حسيني كه مردم مانند هر سال در اين ايام در حال عزاداري هستند و با تمام اخلاصي كه به خاندان عصمت و طهارت دارند؛ خيابانها و كوي و برزن سياهپوش است و همه جا را حزن و اندوه گرفته، به نحوي كه كوچك و بزرگ به عزادراي مشغولند.
وي عاشوراي ديگر را در غزه در حال شكلگيري دانست و گفت: صهيونيستها به خيال خودشان وارد شدند تا مقاومت مردم فلسطين را در هم بشكند. اما ياران امام حسين(ع)به شكل ديگري قيام كردند و مانند جنگ 33 روز لبنان كه در آنجا هم عاشورايي ديگر بود و منجر به پيروزي حسينيان زمان شد، اين بار نيز يزيديان زمان محكوم به شكستند.
*حضرتعالي گويا بنيانگذار و طراح پروژههاي فرهنگي بزرگي هستيد كه از آن به عنوان تهيه اطلس فرهنگي كشور و انتخاب استان يزد به عنوان نقطه پايلوت در طرح مهندسي فرهنگي ياد ميشود. اين پروژه را توضيح دهيد؟
سال 1383بحث مهندسي فرهنگ را با دوستان در قم شروع كرديم. عمده هدف ما هم اين بود كه براساس فرمايش مقام معظم رهبري، درباره مهندسي فرهنگي كه توسط شوراي عالي فرهنگي در حال پيگيري بود توسط عدهاي از اصحاب حوزه دنبال شود. اين كار به شكل فراگير در سطح ملي مطرح بود. منتهي پيشنهاد من اين بود كه استان يزد باتوجه به پيشينه قوي فرهنگي كه دارد ميتواند به عنوان پايلوت و استان نمونه مطرح شود. اگر طرح ميخواهد اجرا شود، در استان شروع و بعد در سطح كشور گسترش پيدا كند. اين پيشنهادات مورد قبول واقع شد.
همان سال در ايام زمستان خدمت آقاي غياثي، مديركل ارشاد وقت رسيدم و از ايشان خواستم تا اجازه بفرمايند بنده در خدمت ايشان باشم. پيشنهاد من اين بود كه امكانات اوليه را ارشاد يزد براي اين كار تهيه كند. من هم هفتهاي يك يا دو روز به يزد بيايم و اين موضوع را دنبال كنم. آقاي غياثي پيشنهاد بنده را قبول كردند، منتهي شرايط براي اين كار مهيا نشد.
يادم هست اين كار تا انتخابات رياست جمهوري طول كشيد و بعد از اينكه اقاي احمدينژاد به عنوان رئيس جمهور انتخاب شد، خود آقاي غياثي باتوجه به پيشزمينه ذهن خويش، برداشت كرده بودند كه قراراست بنده به عنوان مديركل ارشاد معرفي شوم، اتفاقا همين گونه هم شد. جناب آقاي صفارهرندي باتوجه به اينكه در جريان كلي همين مباحث فرهنگي بودند، اصرار داشتند كه من به يزد آمده و مسئوليت ارشاد يزد را قبول كنم. اما ماهها طول كشيد تا اين قبولي مسئوليت انجام شد. چرا كه وجود دو اشكال مانع شده بود. يكي اينكه دوستان اينجانب در قم مخالف بودند كه من به يزد بيايم. ميگفتند كه يك يا دو روز در هفته حضور در يزد كافي است و اگر به عنوان مديركل قبول مسئوليت كنيد، بايد بيشتر وقت بگذاريد و از حوزه علميه قم دور ميشويد. طرحها و برنامههايي كه براي كليات طرح در سطح ملي داشتيم را نميتوانيم پيگيري كنيم و بنابراين موافق پذيرش اين مسئوليت نبودند.
مشكل و مانع بعدي مخالفت پدر من بود و من مخالفت ايشان را مهمتر از مخالفت دوستانم تلقي ميكردم. در اين مورد دقيقا در روز 17 اسفند سال 84 بود كه پدرم با من تماس گرفتند و به صراحت گفتند كه من راضي هستم شما به يزد بياييد.
*آيا براي راضي كردن اين دو طيف تلاشي هم كرديد؟
از پدرم خير، اما بعد از اينكه پدرم به هر دليلي اعلام رضايت كردند، از دوستاني كه با آنها در قم همكاري ميكرديم خواستم كه بخشي از كارهاي من را به عهده بگيرند. دقيقا به سرعت پس از اعلام رضايت پدر، روز 18 اسفند، روز معارفه من بود. زيرا از مدتها قبل همه چيز براي آمدن من مهيا شدهبود. سپس هم همان برنامه را با همان طرح شروع به اجرايي شدن در يزد نمودم.
برگرديم به موضوع مهندسي فرهنگي؛ لطفا پيرامون اين موضوع توضيح دهيد؟
براي مهندسي فرهنگ 3 محور در اين استان پيشبيني شد.
محور اول مربوط به پيشينه فرهنگي اين استان بود كه به عنوان احياي فرهنگ دارالعباده دنبال كرديم. البته اين مساله احياي فرهنگ دارالعباده را آقاي ابوالقاسم عاصي به عنوان استاندار يزد از قبل اعلام كردهبودند. اين توضيح را در همين جا ارائه كنم كه اينجانب و آقاي عاصي يك پيشينه همكاري داشتيم در سال 74 زماني كه هر دو در دانشگاه بوديم، با هم طرحي را در حوزه مشاوره فرهنگي ارائه كرديم. اين را هم بگويم كه شايد مهمترين دليلي كه من سمت مديركل ارشاد يزد را پذيرفتيم اين بود كه به كمك آقاي عاصي بيايم و طرح مهندسي فرهنگي را دنبال كنم. ايشان پيش از من بحث احياي فرهنگ دارالعباده را مرتبا مطرح ميكردند من كه آمدم اين را به عنوان دستور كار شوراي فرهنگ عمومي استان قرار دادم. انصافا در اين قضيه امام جمعه يزد راهنما و مشوق خوبي براي همه ما بودند. البته با تاكيد بر اينكه ايشان هميشه اصرار داشتند كه از شعار دادن و عمل نكردن پرهيز كنيم، اگر قرار است كاري انجام شود، آنگاه حرفش را زده و آن را مطرح كنيم كه نكته بسيار مهمي بود. به هر حال كار گروهي به عنوان احياي فرهنگ دارالعباده شكل گرفت.
در اين زمينه جلسات متعددي داشتيم كه توانستيم تا حدودي شاخصهاي درادالعباده را احيا كنيم. مهمترين آن بحث فرهنگي قناعت بوده دوستانمان يك كار پژوهشي دقيقي را روي آن انجام دادند. دبير اين كارگروه آقاي دكتر مظلومي هستند كه به نظر ميرسد كه اصحاب رسانه بايد مصاحبهاي را با اين پژوهشگر داشتهباشند تا در رابطه با اين مبحث توضيح دهند. اميدواريم از زبان ايشان نكتههاي دقيقي كه در اين خصوص كار شده را بشنويم.
محور دوم اين طرح آسيبشناسي بود. در اين حوزه توانستيم از شوراي فرهنگ عمومي استان، كارگروهي را در دو بخش در نظر بگيريم و آسيبشناسي را در دو بخش شروع كرديم. يكي آسيبشناسي در حوزه فرهنگ و ديگري آسيبشناسي اجتماعي كه به نوعي در ايجاد آسيبهاي فرهنگي هم تاثيرگذار است. از آقاي دكتر رحيمينسب بهره و كمك گرفتيم. حاصل كار ايشان سندي بود كه با كارشناسي دقيق تهيه شد. اين سند در آخرين جلسهاي كه شوراي فرهنگي، عمومي داشت، ارائه شد. روي اين موضوع كار ميكنيم. اين كار بسيارمهم و حساسي است كه بُعد كارشناسي دقيقي دارد. من فكر ميكنم اگر به نتيجه برسيم بتوانيم يك موفقيت بزرگي را در شناخت دردها و آلام فرهنگي استان به صورت دقيق و كارشناسي شده داشته باشيم.
محور سوم اطلس فرهنگي نگاه به آينده بود. اگر ما گذشته پيشينه فرهنگيمان را بتوانيم احيا كنيم. همچنين بتوانيم آسيبها را بشناسيم، به هر حال بايد از وضعيت موجود به وضعيت مطلوب راهي پيدا كنيم وگرنه به همان گونه در زمان حال و گذشته ميمانيم.
بنابراين مبحث مهم اطلس فرهنگي را به عنوان دستور كار جلسات شوراي فرهنگي، عمومي استان قرار داديم، اين را هم بگويم دليل اينكه شوراي فرهنگي، عمومي را محور و اصل كار خودمان ميدانيم اين است كه به نظر ميرسد ستاد اصلي هرگونه تغيير و تحول در مسائل فرهنگي كه البته آرام و تدريجي است، شوراي فرهنگي، عمومي استان ميباشد. همچنين با اهتمامي كه مقام معظم رهبري نسبت به اين شورا دارند؛ اين شورا در اصل يك مجموعه شوراي عالي فرهنگي به رياست شخص نماينده ولي فقيه در مركز استان و ائمه جمعه در شهرستانها است، بستر اصلي اين شورا در ارشاد به عنوان دبيرخانهاش است و در مركز استان استاندار نايب رئيس است كه مصوبات توسط استاندار ابلاغ و اجرايي ميشود.
اعضاي شوراي فرهنگي، عمومي استان تماما كساني هستند كه در تحولات فرهنگي استان نقش كليدي و اساسي دارند. بنابراين آنچه را كه به عنوان كارهاي زيربنايي خودمان تلقي ميكرديم همه را در شوراي فرهنگي عمومي به عنوان جايگاه اصلي قرار داديم.
ميبد مركز اطلس فرهنگي
اطلس فرهنگي را از ميبد شروع كرديم كه اين انتخاب علت داشت. اولا اينكه در همه شهرستانها نميشد يكباره اين كار را انجام داد. بايد اين كار به صورت شهرستاني جلو ميرفت.
ثانيا شخص آقاي اعرافي به عنوان امام جمعه و رئيس شوراي فرهنگي عمومي شهرستان ميبد؛ خودشان عضو شوراي فرهنگي عمومي كشور هستند و احاطه خيلي خوبي روي مسائل فرهنگي دارند. بنابراين با نظارت عالي ايشان ما اين مبحث را از ميبد شروع كرديم.
كارهاي مقدماتي در اين زمينه انجام شده و به سمت اجرايي شدن رفتهاست. اميدواريم در شوراي فرهنگي عمومي استان با حضور ايشان، فرماندار به عنوان نايب رئيس اداره ارشاد ميبد به عنوان دبيرخانه شوراي فرهنگي عمومي شهرستانها ميبد گزارش كارشان را ارائه كنند.
البته توجه داشته باشيد كه تمام اين كارها به آساني انجام نشده است. شايد وقت بسياري را از خود من و بسياري از كارشناسان گرفته است. چرا كه نميتوانستيم بيگانه از مباحث ملي اين كار را دنبال كنيم. ضمن اينكه به طور طبيعي بايد با هماهنگي وزارتخانه آن كار انجام ميشد. همان تيمي كه در سال 83 در قم پيگيري بعضي از كارها را داشتيم از جمله آقاي دكتر فولادي كه خودشان در حوزه تخصصي اين كار بودند در همين مبحث در خود استان كمك ما هستند.
*اگر بخواهيد در چند كلام براي عموم مردم اطلس فرهنگي را توضيح دهيد چه ميگوييد؟ ضمنا بفرماييد آيا اين اطلس فرهنگي برنامه زمانبندي هم دارد يا نه؟
اگر بخواهيم در زبان عاميانه بگوييم كه ميخواهيم چه كنيم و چه كرديم خلاصه كلام اين است كه هر فردي براي خانه خودش نقشهاي دارد كه متناسب با نيازهاي فكري خودش ميباشد. نقشهكشيدن ساختمان شخصي و خصوصي كاملا متناسب با نيازهاي فكري و نظري ميباشد. شما تصور كنيد بخواهيم همين نقشه را در محله خودمان بكشيم. پس نيازهاي محلهمان را در نظر ميگيريم. دقيقا در قديم به همين گونه بودهاست. مثلا مسجد و مدرسه علميه و بازار و حمام را در يك مجموعه ميديدند. به طوري كه اگر فردي وارد آن ميشد، نيازهايش را در همه اين موارد انجام ميداد.
اين كارها روي يك نقشه و برنامه بودهاست. به همين نسبت فرهنگ عمومي ما با آنچه كه نيازهاي اجتماعي ما حساب ميشود به يك نقشه و مهندسي احتياج دارد كه اين همان مهندسي فرهنگ است و دقيقا يك نقشه و برنامه است. در سالهاي ديرين اين برنامه را داشتيم. من اگر ميگويم پيشينه فرهنگي، ميخواهم بگويم كه مردم ما در 50 سال، 100 سال، 200 سال قبل هم براي خودشان نقشه فرهنگي داشتند. اتفاقا خيلي از آن نقشهها هماكنون قابل پياده شدن است. ما نياز نداريم برخلاف بعضي از استانها كه شايد فرهنگشان دست خورده و نقشههايشان به هم خوردهاست، از ابتدا نقشه بكشيم. اتفاقا خيلي از جاها در استان يزد دست نخورده است و فقط نياز به مرمت دارد. براساس همين مهندسي فرهنگ است كه بدون اينكه ما بخواهيم تدبير خاصي كرده باشيم خود مردم ما خانههايشان را تبديل به مهمانسرا و هتلهاي سنتي ميكنند. اين در همان بحث مهندسي فرهنگ جا ميگيرد.
منتهي در دورههاي گذشته اين نقشهها متولي داشتهاست. متولي هر محلهاي معمولا عالمان آن محله بودند؛ دكتر يا روحاني، لذا افراد شاخص تغيير محل نميدادند. يك روحاني شايد 80 سال از عمرش را در يك خانه زندگي ميكرد و شايد كل آن محله را مهندسي فرهنگي ميكرد، كنترل ميكرد و همه به او مراجعه ميكردند. مثلا دكتر پاكنژاد اگر پزشك بود يك معمار فرهنگي هم بود، يك مهندس فرهنگي هم بود. اينها را ما در قديم هم داشتيم. منتهي بعد از انقلاب مقداري رها شد و متوليان فرهنگي به كارهاي روزمره پرداختند. شايد براي اولين بار است كه يك مدير فرهنگي از كار هاي روزمره عبور كرده و فكر ميكند كه بايد مقداري از كارهاي ريشهاي و اساسي را انجام دهد.
بر حسب اتفاق كسي كه طرحي را در حوزه مهندسي داشته، مدير شده و ميخواهد آن طرح را عملياتي كرده و به نتيجه برساند.
*اين ممكن است هم حسن داشته باشد و هم آسيب، آسيبها باتوجه به جايگاه شخص شما و ورود در كارهاي اجرايي است كه كار اجرايي هم هزينه دارد. پس وقتي بزرگان ما وارد مسائل اجرايي شدند بايد همه هزينههاي آن را هم بپذيرند.
اتفاقا به نكته دقيقي اشاره كرديد دوستاني كه به عنوان مخالف من براي مديركل بودند حتي پدر من، ديدگاه آنها همين بود كه شما يك طرحي را با خودت براي اجرا ميبري كه لازمه آن اين است كه براي اجرايي شدن اين طرح وقت خاصي را بگذاري لذا خود به خود شما به مشكل برميخوري. يعني نميتواني وقتي را براي كارهاي اجرايي بگذاري، مخصوصا اينكه ارشاد كارهاي ريز و جزئي دارد. عادت هم بر اين بود كه همه به مدير مراجعه ميكردند.
من وقتي آمدم احساس كردم يك چيزي منفي اينجا حاكم است و آن اينكه هر كسي شان خودش ميداند كه حتما مسئله را با مديركل مطرح كند. مديركل مشكلش را حل كند. حال اين نوع نگاه يعني اينكه مدير در اداره حتي بيشتر از كارمندان عادي وقت بگذارد. اين شده كه همه براي حل مشكلشان به مديركل مراجعه كنند. لازمهي همين تغيير فرهنگ اين است كه نارضايتي به وجود آيد. مخصوصا اينكه بعضي از مراجعين ما هم از طيفهاي سياسي، اجتماعي و هنري كساني بودند كه شخصيت برجستهاي داشتند حداقل پيش خودشان. احساس اين بود كه بايد احترامشان حفظ شود. زنگ ميزنند زود وصل شود و اگر حضور پيدا كردند بلافاصله ديدار انجام شود و يك بخش از هزينه آبرويي را گذاشتيم براي اينكه اين فرهنگ را بشكنيم و من خدا را شكر ميكنم كه تا حدود زيادي اين فرهنگ شكسته شد. البته با هزينه آبرويي مقداري من شكسته شدم. خيليها به من معترض شدند.
خيلي از دار و دستههاي سياسي، هنري و اجتماعي گلهمند هستند كه عجمين در دسترس نيست. امكان ديدنش وجود ندارد. غافل از اينكه نيازي نيست كه حتما به مديركل مراجعه كنند. آنها بايد براي حل مشكلشان سيكل خاص اداري طي كنند و مشكلشان را حل كنند حتي اگر من كاري نداشتم و فقط كارهاي جاري وزارتخانه را بايد انجام ميدادم نبايد اين فرهنگ باشد كه هر كس بيايد و براي كاري كه بايد به يك رئيس اداره مراجعه كند، بخواهد به مديركل مراجعه كند. اين يك مبحث بود كه خدا را شكر اكنون جا افتاده است. امروز معاونين ارشاد داراي اختياراتي در حد مديركل سابق هستند. حتي بعضي از جلسات را مورد اعتراض حتي استاندار قرارميگيرم. ولي واقعيت اين است كه بعضي از جلساتي كه در استانداري انجام ميشود كه تاكيد ميشود مديركل بايد شركت كند بنده معتقد هستم كه بايد معاون شركت كند زيرا اوست كه بايد اين مسئوليت را توجيه شود جهت استانداري و اوست اجرا كننده آن برنامه، نه مديركل. من اگر بخواهم برنامهاي را اجرا كنم لازمه آن اين است كه كلي وقت بگذارم يا هر دو با هم شركت كنيم كه كار بيهودهاي است و يا يك جلسهاي بگذارم و معاون خودم را توجيه كنم و يا اينكه خودم مثل سابق بدون اينكه معاون خود را درگير كنم آن كار را انجام دهم كه ديگر معاونت لغو ميشود. بنابراين ما مقاومت كرديم. هم در زمان دكتر عاصي و هم مهندس فلاحزاده يكي از مقاومتهايي كه داشتيم در خود استانداري اين بود كه در بعضي از جلساتي كه به نظرم ميرسيد مديركل نبايد شركت كند و معاون و يا كارشناس بايد شركت كند عليرغم اينكه مورد اعتراض هم بوديم اين كار را انجام داديم.
یزدفردا
- نویسنده : یزد فردا
- منبع خبر : خبرگزاری فردا
دوشنبه 25,نوامبر,2024