یزدفردا:هیئت تحریریه 9 دی: یکی از عنایات الهی به نشریه 9دی، گفتوگوی اختصاصی، تفصیلی و سالانه با کسی است که پنجاه سال پیش می نوشت، حروفچینی می کرد، چاپ می کرد و دسته بندی می کرد تا نشریه انتقام در آغازین سالهای مبارزه با رژیم پهلوی، همان کاری را با رژیم استبدادی کند که فرمایشات روشنگر ایشان امروز با تفکرات غربگرا، آمریکایی و سکولار می کند و از آن طرف نیز عشق دیرین ایشان به استادش امام خمینی امروز در همدلی و همراهی با امام خامنه ای استمرار یافته است. اگر علامه مصباح روزی برای شهید بهشتی «مصباح دوستان» بود، اکنون ایشان مصباح عاشقان انقلاب و دوستداران رهبر انقلاب است. چراغ راه تفکر خالص اسلامی، «عقبه تئوریک انقلاب» در بیان رهبر انقلاب و عمار فتنه ها، «مطهری زمان» و خلاصه هر آنچه که مردم به یک فیلسوفِ مبارز و روشنگر نیاز دارند در ایشان جمع است و البته هرآنچه که رهبری به عنوان یک یار توقع دارند تحقق آن در شخصیت ایشان آن چنان جلوه کرده است که رهبر انقلاب بفرمایند: «بنده نزدیک به چهل سال است که جناب آقای مصباح را میشناسم و به ایشان به عنوان یک فقیه، فیلسوف، متفکر و صاحبنظر در مسایل اساسی اسلام ارادت قلبی دارم. اگر خدای متعال به نسل کنونی ما، این توفیق را نداد که از شخصیتهایی مانند علامه طباطبایی و شهید مطهری استفاده کند، اما به لطف خدا این شخصیت عزیز و عظیمالقدر، خلاء آن عزیزان را در زمان ما پر میکند.» و همچنین: «مجموعه ای از متفکران، علما و سابقه دارهای در امر دین، مدعی عقبه ی تئوریک نظام هستند و آن را تشکیل می دهند. ...... الان ما در حوزه ی قم علمایی داریم، بزرگانی داریم، صاحب نظرانی داریم، اندیشه پردازان یا تئوریسین ها و ایدئولوگ هایی داریم .... ما شخصیت علمی فکری روشنفکری برجسته ای مثل آقای مصباح یزدی را در قم داریم؛ یا یک ملای برجسته قوی مثل آقای جوادی آملی را در قم داریم.... اینها عقبه تئوریک نظام هستند.» نشریه 9دی که 4سال پیش در اولین سالگرد یوم الله 9دی کار خود را با گفتوگو با علامه مصباح یزدی آغازکرد، افتخار دارد تا امسال هم پنجمین گفتوگوی اختصاصی را در محضر ایشان انجام داده، سوالات خود را بپرسد و پاسخها را به مردم ارائه کند. این گفتوگوی اندیشه ای- سیاسی در دو نوبت صبح و شب صورت پذیرفت و البته در این میان، توفیق دیدار و گفتوگوی صمیمی و آموزنده خانواده اعضای تحریریه 9دی با ایشان نیز میسّر شد. توفیق الهی ای که بار نشریه 9دی را سنگین تر کرده است.
***
بسم الله الرحمن الرحيم
تشکر ميکنيم از حضرتعالي که لطفتان امسال هم شامل هفته نامه 9دي شد و توفيق مصاحبهاي ديگر براي اين رسانه فراهم شد. ان شاءالله توضيحات شما و پاسخ تان به سئوالات دوستان به همه آنها که اين گفتوگو را ميخوانند براي ادامه حرکت در خط مقام معظم رهبري و انقلاب اسلاميکمک کند. اولين سوالي که مطرح است با توجه به بيانات مقام معظم رهبري در ديدار با نمايندگان مجلس است که ايشان به مسئله مبارزه و اينکه مسئولان کشور هميشه در مسير مبارزه اند، اشاره کردند و پيدايش و بقاي نظام اسلاميرا هم با همين مبارزه دانستند و بعد فرمودند که مبارزه تمام شدني نيست چون شيطان و جبهه شيطان هميشه وجود دارد. البته شيوه هاي مبارزه شايد متفاوت باشد اما سئوال ما اين است که از نگاه شما مبارزه امروز با مبارزه در دهه چهل حتي دهه پنجاه و يا در مقايسه با سال هاي نخست انقلاب چه نسبتي و چه تفاوتي دارد؟
آيت الله مصباح: بسم الله الرحمن الرحيم. ما چون عادت کرده ايم به بحث هاي طلبگي، در هر بحثي ابتدا سعي ميکنيم که اول واژهها را تعريف کنيم تا لااقل در آن گفتوگو، منظور از آن تعبيرات روشن بشود. کلمه مبارزه يعني چه؟ در ادبيات سياسي وقتي مبارزه گفته ميشود، يک معناي عاميدارد که هم شامل برخوردهاي فکري، اعتقادي و آرماني ميشود، هم شامل فعاليت هاي جناحي، گروهي و حتي رقابت هاي شخصي؛ همه اينها اسمش مبارزه است. ما که ميگوييم مبارزه، به عنوان يک تکليف واجب که از امام (رضوان الله عليه) آموختهايم، معنا و مصداقي خاص از مبارزه را منظور داريم که آن هم مبتني است بر نگاه خاصي که اساساً به زندگي و به مسئوليت هاي فردي و اجتماعي داريم.
ما معتقديم که انسان در اين عالم آفريده شده تا بعد از شناختن هدف زندگي اش، راه هاي صحيح رسيدن به آن هدف را بشناسد و با انتخاب خودش بپيمايد و چون همه اين راهها با جزئياتش فقط با عقل و تجربه قابل شناختن نيست، خدا پيغمبران را فرستاد. بنابراين انسان بايد در اين عالم، قبل از هر چيز بفهمد که براي چه خلق شده؟ هدفش از زندگي چيست؟ چه راه هايي بايد برود، چه راه هايي نبايد برود؟ چه کساني مانع راه او هستند، آنها را بشناسد، و اين که چگونه با آنها برخورد کند؟ هم با دشمنان دروني خود هواي نفس و شيطان، هم با دشمنان بيروني - چه داخل جامعه خودش و چه در سطح بين المللي- بداند که چه رفتاري بايد داشته باشد. همه اينها اسمش دين است. يعني ما ياد بگيريم چگونه بايد زندگي کنيم، هدف کجاست؟ چگونه بايد برويم؟ چگونه با ديگران برخورد کنيم؟ اين مجموعه با هم ميشود دين.
وقتي به اين تعريف از دين توجه کنيم، خواهيم دانست که جايگاه دين، تمام و سراسر زندگي انسان است و هيچ بخشي از زندگي خارج از حوزه دين نميماند. عرصه هاي مختلف اقتصادي، سياسي، بين المللي، نظاميو هر عرصهي ديگري شما براي زندگي انسان فرض کنيد، همه اينها بايد از دين سرچشمه بگيرد. اين بينشي است که ما نسبت به دين داريم. آن وقت مبارزه هم همينجا معنا پيدا ميکند. يعني مبارزه آن است که دين از ما بخواهد، در راه رسيدن به اهداف دين باشد. شيوه مبارزه آن است که دين تعيين ميکند و ساير مسائلي که در اينجا مطرح ميشود، همه در قالب دين براي ما مطرح است و چيز ديگري نداريم. آنجايي که مسائل شخصي باشد، هوسهاي فردي باشد اينها خارج از حوزه دين است و ارزشي نخواهد داشت. همه آنچه که ارزش دارد آن است که در سايه دين واقع شود و نهايتاً براي رسيدن به هدف دين که قرب خداست.
آيا اين نگاه مورد قبول همه آحاد جامعه هست؟ يعني همه افراد همين فهم از مبارزه را دارند؟
آيت الله مصباح: طبعاً اين نگاه مورد قبول همه جامعه نيست. نميخواهيم درصد و آمار تعيين کنيم اما بسياري از افراد جامعه حتي خواص هستند که براي دين يک حوزه تأثيرگذاري محدودي قائلند. معتقدند دين همين است که آدم اصول دين را قبول داشته باشد و نمازي بخواند، روزهاي بگيرد، خيلي آدم خوبي باشد، براي سيدالشهداء عزاداري کند، اطعام کند، از نگاه خيليها چنين آدميديندار است. اما اينکه اقتصادش چگونه باشد؟ روابط اقتصادياش چگونه تنظيم شود؟ مسائل سياسياش چگونه باشد؟ معتقدند اينها ربطي به دين ندارد! احياناً با خود ميگويند اينها دنياست. دين و دنيا را در مقابل هم ميبينند، دين ميشود فقط همين مسائل شخصي و اعتقادي و مناسک عبادي و بقيه مسائل ميشود دنيا.
در واقع جامعه از اين نظر به دو دسته تقسيم ميشوند: مردم ديندار به معنايي که ما ميگوييم و دسته دوم ديندار به معناي فراگيرش به معناي عامش، ديندارِسکولار. اين چيزي است که در زمان همه پيامبران مطرح بوده. زمان خود پيغمبر اکرم (صلي الله عليه و آله) بعد از وفات و قبل از دفن ايشان، اين مطلب بارز شد و بعد هم ادامه پيدا کرد تا همين امروز. اين نوع نگاه به دين الان به عنوان سکولاريسم مطرح است و يک کساني به اين عنوان شناخته ميشوند و در يک زماني هم در ايران خيلي رسميترويج ميشد و شخصيت هاي درجه اول کشور هم روي آن مانور ميدادند و حتي گاهي ميگفتند اگر دين هم بخواهد وجود داشته باشد، بايد دينِ سکولار باشد. حالا هم کم و بيش اگر به زبان نيايد در دلها هست.
وقتي اين نگاه بود، دين ميشود يک چيزي در کنار اينها، براي همين در جامعهشناسي امروز، دين يک نهادي است در کنار نهادهاي ديگر؛ ما نهاد خانواده داريم، نهاد آموزش و پرورش داريم، نهاد سياست داريم، نهاد حقوق داريم، در کنار آنها يکي هم نهاد دين است. حالا اين چه اندازه است؟ در حقيقت براي خالي نبودن عريضه، به عنوان يک نهاد، جايگاهي هم براي دين قائل شدند. به عنوان واقعيت اجتماعي ميگويند دين هم يک چيزي است که مردم دارند! اين هم يک نهادي است ولي اينکه در حل مشکلات مردم نقشي دارد، چنين اعتقادي ندارند. در حالي که به عقيده ما اصلاً نهاد حقيقي زندگي انسان آن است که در سايه دين باشد. يعني دين در همه عرصههاي زندگي انسان است و زير چتر دين است که شاخههايي مثل سياست، اقتصاد، حقوق و شاخههاي ديگر پيدا ميشود. اين اختلاف ريشهاي است و شوخيبردار نيست، نميتوانيم پنهانش کنيم.
ما چون معتقديم که بايد آن نظر اول را پذيرفت، بنابراين در رفتارها - چه رفتار فردي باشد، چه گروهي، چه خانوادگي، چه اجتماعي و چه جهاني - آن چيزي که با دين و فرهنگ ديني ارتباط داشته باشد، داراي ارزش است و به يک معنا چون اساس فرهنگ هم باورها و ارزشهاست، بايد گفت که اصلاً دين يک مقوله فرهنگي است. چون دين هم يک سلسله باورها و ارزشهاست که حاکم بر همه رفتارهاي فردي و اجتماعي انسانها شده است.
بنابراين براي ما مبارزهاي معنا دارد که براي دين باشد، با شيوهاي انجام ميگيرد که دين ميپسندد، هدفش ترويج دين و رسيدن به هدف دين يعني تقرب به خدا باشد. به غير از اين اصلاً چيزي نميشناسيم. هر رفتار ديگري که به خاطر دين نباشد، حرفهاي بچهگانه دنياپرستان است و چنين نگاهي متعلق به کساني است که اسلام و قرآن، خيلي از آنها را «کالانعام» مينامند و خيليهاشان را «شَرُّ الدَّوابّ» نام ميگذارد. البته کالانعام دانستن اين افراد محترمانه است ولي بدترش، شرّالدواب دانستن آنهاست، بدترين جنبدهها! اين فرق اساسي مسئله بين دو نگاه است. ما اگر مبارزه سياسي داريم يعني مبارزه سياسي
- نویسنده : یزد فردا
- منبع خبر : خبرگزاری فردا
چهارشنبه 26,فوریه,2025