بازخوانی مبارزات سیاسی امام خمینی در سالهای 57 – 1323 

محمدمهدی سیفی

 

متعاقب نگارش و انتشار کشف الاسرار، در 15 اردیبهشت ماه سال 1323 شمسی، امام خمینی نخستین بیانیه سیاسی خویش را صادر کردند. در این بیانیه امام به بررسی و تحلیل اوضاع گذشته و حال و آینده مردم پرداختند. در مقدمه؛ «قیام برای خدا» را «تنها راه اصلاح جهان» می دانند که فلسفه بعثت همه انبیای الهی بوده است. آنگاه دلایل بدبختی مسلمانان و ملت ایران را تشریح می کنند...

 

مقدمه

در دوران اختناق رژیم پهلوی ها، حضرت امام خمینی (ره) از بطن جامعة ایران و از میان طبقة ذی نفوذ روحانی قامت برافراشت و مبارزه با حکومت ضد اسلامی محمدرضا پلهوی را سرلوحه کار خویش قرار داد و با تحمل مصائب فراوان و باخردورزی و درایت وافر توانست کشتی انقلاب را در مبارزه ای طولانی و پر تلاطم به ساحل پیرزوی رساند. آن چه در این نوشتار مورد بررسی قرار خواهد گرفت مروری کوتاه بر حیات سیاسی و سراسر عبرت آموز حضرت امام خمینی می باشد که حاضر نگردید در برابر اقدامات ضد دینی رژیم پهلوی لحظه ای درنگ نماید

 

مبارزات سیاسی حضرت امام (ره)

روحیه حماسی و جهادی امام خمینی را باید در اعتقادات و زمینه های خانوادگی و نیز در اوضاع اجتماعی و سیاسی دوران زندگی ایشان جستجو کرد. مبارزات ایشان از دوره نوجوانی آغاز و به موازات رشد و تقویت علمی و روحی و نیز تحولات اجتماعی و سیاسی، متکامل گردید. حوادث مکرر و ناگوار تاریخی مانند جنگ جهانی اول و دوم اشغال ایران توسط قشون اجنبی، نابسامانی و ناامنی اجتماعی و تجاوز و غارت اشرار داخلی نسبت به حقوق مردم و ... خاطرات تلخ امام از این دوران است.[1] متعاقب حوادث مذکور کودتای رضاخان با حمایت بیگانگان انجام شد که به استقرار استبداد پهلوی منتهی گردید. سیاستهای رضاخان که در طول 20 سال حکومت استبدادی وی استمرار داشت بر 3 اصل استوار بود؛ «حکومت خشن نظامی و پلیسی»، «مبارزه همه جانبه با مذهب و روحانیت» و «غرب زدگی».

 اجرای سیاستها و برنامه های رضاخان در جهت زدودن فرهنگ اسلامی، واکنش علمای متعهد را به همراه داشت و این جریانات فرصتی برای آشنایی و حضور امام در مبارزات روحانیت با رضاخان بود. حوادث مذکور و نیز قضایایی که در مجالس قانونگذاری این ایام جریان داشت، خصوصاً مبارزات آیت الله سید حسن مدرس، تأثیرات عمیقی بر روح حساس و پرشور امام داشت.[2] در این دوره ایشان مسائل سیاسی و اجتماعی را با حساسیت و علاقه دنبال می کردند. به علاوه از طریق مطالعه منابع تاریخی و نیز مجلات و روزنامه های وقت و همچنین رفت و آمد به تهران و ارتباط با مرحوم آیت الله مدرس، اطلاعات خویش را تکمیل کردند.

در چنین شرایطی تشخیص امام این بود که رهایی از شرایط ذلت باری که پس از شکست مشروطیت و به خصوص پس از روی کار آمدن رضاخان پدید آمده بود، در گرو بیداری حوزه های علمیه و حفظ کیان روحانیت و مرجعیت بود.[3]

 تشخیص، بینش و تحلیل تاریخی امام خمینی در زمان سقوط استبداد رضاخان عینیت یافت. سقوط رضاخان آرزوی دیرینه مردم ایران بود و خروج وی از کشور خیر مسرت بخشی برای آنان بود. اما خلاء یک رهبری سیاسی زمینه تداوم استبداد و سلطنت مجدد پهلوی را فراهم کرد. به اعتقاد امام در آن شرایط، اعتراضات مردمی به رهبری فردی مانند مرحوم مدرس، می توانست از روی کارآمدن محمدرضا پهلوی جلوگیری کند. البته بی تفاوتی مردم نسبت به سرنوشت سیاسی کشور در این مرحله حساس، معلول عوامل و شرایط گوناگونی بود، از جمله بدبینی و خاطرات تلخ ناشی از شکست های تاریخی مانند ماجرای مشروطیت، سیاستهای خشن و سرکوب گرانه رضاخانی، از بین بردن چهره های شاخص مبارز، پرهیز مردم از هرگونه حرکت و نهضت در مقابل حاکمیت های موجود علیرغم اعتقاد ظالمانه بودن آنها، تبلیغات استعماری ناظر به جدایی دین از سیاست به
گونه ای که دخالت روحانی در امور سیاسی ناپسند به حساب می آمد و بر چسب «آخوند سیاسی» موجب سلب اعتبار مردمی و انزوای اجتماعی می گردید و حضرت امام از نزدیک شاهد این کج فهمی و انحرافات زیان بار بودند و قیام در برابر آن و گشودن افقی روشن در پرتو تعالیم اصیل اسلام برای بیداری مردم را وظیفه خود احساس می کردند. 
مبارزه با جریان فرهنگی ضد دین

به دنبال تبلیغات مسموم علیه اسلام و روحانیت، در سال 1322 هـ . ش، کتابی به نام «اسرار هزار ساله» منتشر گردید. امام بر اساس رسالتی که داشتند و به خاطر نگرانی از تأثیرات تبلیغات مسموم جدید در انحراف افکار مردم و طلاب جوان، پس از مطالعه کتاب مزبور، با تعطیلی درس خود به تألیف و انتشار کتاب «کشف الاسرار» در رد اسرار هزار ساله مبادرت نمودند. این کتاب در مدت کوتاهی نوشته شد (یک ماه ونیم تا دو ماه)، وسعت و عمق اطلاعات فلسفی، کلامی و فقهی امام را آشکار نمود. کشف الاسرار به لحاظ پاسخهای مستدل در رد شبهات اسرار هزار ساله، شهرت یافت و در عین حال متضمن اندیشه های سیاسی و فقهی امام نیز بود. زیرا ایشان در کتاب مزبور از یک سو به انتقاد و رد حکومت استبدادی رضاخان و بی اعتباری حکومت بجا مانده از آن پرداخت، و از سوی دیگر طراحی اجمالی اما نوین از حکومت اسلامی بر مبنای «ولایت فقیه» را به عنوان تنها حکومت معتبر و مطلوب عرضه کردند.

اولین بیانیه امام

متعاقب نگارش و انتشار کشف الاسرار، در 15 اردیبهشت ماه سال 1323 شمسی، امام خمینی نخستین بیانیه سیاسی[4] خویش را صادر کردند. در این بیانیه امام به بررسی و تحلیل اوضاع گذشته و حال و آینده مردم پرداختند. در مقدمه؛ «قیام برای خدا» را «تنها راه اصلاح جهان» می دانند که فلسفه بعثت همه انبیای الهی بوده است. آنگاه دلایل بدبختی مسلمانان و ملت ایران را تشریح می کنند. و در قسمت دیگری مسئولیت سنگین علما و روحانیون را بر می شمارند و عواقب زیان بار غفلت سیاسی آنها را متذکر می شوند. در این بیانیه امام صریحاً علمای اسلام و جامعه اسلامی را به قیام عمومی فرا می خوانند. مقصود امام از انتشار این بیانیه به صدا درآوردن زنگ خطر و بیدار باشی برای طلاب جوان بود. اقدامات مذکور شخصیت و موضع سیاسی امام خمینی رابیش از پیش آشکار کرد و به تدریج زمینه حضور عده ای از یاران هم فکر را در جمع شاگردان ایشان فراهم آورد؛ اشخاصی که هسته اصلی اقدامات انقلابی سالهای بعد شدند. 

تلاشی در جهت تثبیت مرجعیت آیت الله العظمی بروجردی (ره)

در تاریخ 10 بهمن 1315 هـ ش، آیت الله حائری رحلت کرد. پس از ارتحال ایشان و به منظور صیانت حوزه علمیه قم گروهی از علمای متعهد (آیات عظام، سیدمحمد حجت، سیدصدرالدین صدر و سیدمحمدتقی خوانساری) به مدت هشت سال سرپرستی آن را برعهده گرفتند. در این فاصله و به خصوص پس ازسقوط رضاخان، شرایط برای تحقق مرجعیت عامه فراهم شد. امام خمینی با مطالعه عمیق و همه جانبه در خصوص جامعه ایران و تاریخ مبارزات آن، دریافته بودند که تنها راه آگاهی و رهایی توده های مسلمانان ایران، قیام و نهضت به رهبری مرجع تقلید وقت است. و هر حرکت و نهضتی بدون دخالت و رهبری مرجعیت شیعه بی نتیجه و ناموفق خواهد بود، زیرا از بسیج عامه مردم ناتوان خواهد بود. بر همین اساس پس از درگذشت آیت الله حائری، امام خمینی سعی وافری نمودند که مقام زعامت و مرجعیت، به فقیه و عالمی منتقل شود که بر روح و حقیقت اسلام و شرایط اجتماعی آگاه باشد. از میان اشخاص آن دوره اندیشه مرحوم آیت الله بروجردی روشن تر از دیگران بود و در عین حال ایشان عالم درد آشنایی بود که دارای سابقه مبارزاتی علیه رضاخان نیز بود. لذا حضرت امام به این نتیجه رسیدند که، ایشان از خصوصیاتی برخوردار است که می تواند به مردم آگاهی بخشی نموده و آنها را به مبارزه وا دارد. بدین جهت برای مرجعیت عامة آن مرحوم سعی وافری مبذول داشتند. بسیاری از علما بر این باورند که ایشان بیش از دیگران در متقاعد ساختن آیت الله بروجردی (که قبلاً در بروجرد مقیم بود) برای اقامت در قم و تثبیت مرجعیت ایشان نقش داشتند.

پس از استقرار آیت الله بروجردی در قم، حضرت امام با این که خود از چهره های برجسته علمی حوزه بودند، برای تقویت و تثبیت مرجعیت ایشان در دروس وی شرکت می جستند. و طرف مشورت ایشان در مسائل مهم سیاسی نیز بودند و حتی در مواردی به نمایندگی از طرف آن مرحوم، به مذاکره با مقامات کشوری می پرداختند.

حضرت امام، ارتباط خود را با عناصر سیاسی موجه در تهران و شخصیت هایی مانند آیت الله کاشانی ادامه می دادند و تحولات جاری را از طرق مختلف از جمله پیگیری مذاکرات مجلس شورای ملی و نشریات معتبر وقت به دقت زیر نظر داشتند.

مبارزه با لایحه انجمن های ایالتی و ولایتی

پس از کودتای آمریکایی 28 مرداد 1332، آمریکا جایگزین انگلیس در ایران شد و با نفوذ در شاه و دربار وی، بر هیأت حاکمه ایران سلطه کامل یافت. و به دنبال آن شرکتهای آمریکایی برای گسترش نفوذ آمریکا به منطقه خلیج فارس سرازیر شدند. بر همین اساس روابط آمریکا و رژیم شاه به انگیزه های مختلف سیاسی و اقتصادی رو به گسترش نهاد. از جمله انگیزه های مذکور منابع اقتصادی منطقه به ویژه نفت، موقعیت استراتژیک خلیج فارس و ... بود. به علاوه مجاورت و همسایگی ایران با شوروی سابق، با توجه به رقابت شدید آمریکا و شوروی و جنگ سرد، بر حساسیت موضوع می افزود. همزمان با تقویت و توسعه روابط مذکور، اطمینان از ثبات سیاسی رژیم شاه، اقداماتی را در داخل کشور ایجاب می کرد. تشکیل ساواک در سال 1336 برای تشدید اختناق و قلع و قمع مخالفان به همین منظور انجام گرفت و علاوه بر آن افزایش درآمدهای نفتی و خرید تسلیحات رژیم شاه مستلزم انجام پاره ای از اصلاحات اجتماعی و اقتصادی در ایران بود. از این رو طرحها و لوایح متعددی (با طراحی و نقش پشت صحنه آمریکایی ها) در دستور کار مجلس سنا و شورا قرار گرفت.



بارحلت آیت الله بروجردی در فروردین 1340 و تجزیه مرجعیت، رژیم شاه در صدد برآمد به اصلاحات مذکور شتاب بیشتری بخشد. اولین اقدام، «اصلاحات ارضی» (در تاریخ 20 دی 1340) بود که در واقع، آزمایشی برای زمینه سازی تصویب رفرم آمریکایی موسوم به «انقلاب سفید» شاه بود.

قدم اول اصلاحات از سوی رژیم بسیار حساب شده برداشته شد؛ زیرا از یک سو این طرح به عنوان مبارزه با خوانین و فئودالها تبلیغ می شد. و از سوی دیگر افزایش تولید از رهگذر تقسیم زمین های کشاورزی بین کشاورزان محروم، دستاویزی برای این اقدام به حساب می آمد. طبعاً هرگونه مخالفت با آن اتهام حمایت از منافع خوانین را به همراه داشت.

خنثی سازی توطئه دشمنان

امام خمینی که متوجه نقشه دشمن در این زمینه شدند. مترصد برنامه های دیگر رژیم بودند. رژیم توسط نخست وزیر وقت خود «علم» برنامه بعدی را اعلام کرد و آن «لایحه انجمن های ایالتی و ولایتی» بود که در 16 مهرماه 1341 در دولت تصویب شد؛ به علاوه در ارتباط با مراسم تحلیف نمایندگان به جای «قرآن»، «کتاب آسمانی» آورده بودند. حضرت امام که توطئه دشمن را احساس می کردند و آن را مقدمه برنامه های ضد اسلامی شاه می دانستند، بلافاصله به منظور مشورت و اقدام لازم، از علمای طراز اول قم دعوت به عمل آوردند پس از توضیحات امام وانجام مذاکرات، این تصمیمات اتخاذ گردید.

1 – با تلگراف به شاه مخالفت مراجع و علما با لایحه، اعلام و لغو فوری آن درخواست شود.

2 – از طریق نامه و پیغام، علمای تهران و شهرستانها را در جریان امر قرار گیرند و از ایشان برای آگاه کردن مردم و مقابله با دولت دعوت شود.

3 – هفته ای یک بار – و در صورت لزوم بیشتر – جلسه مشورتی میان علمای حوزه تشکیل شود، تا تصمیمات و مبارزه با وحدت نظر و عمل توأم شود. به علاوه بنا به پیشنهاد امام قرار شد تلگراف های ارسالی به شاه تکثیر شده و در اختیار مردم قرار گیرد ...

به دنبال تلگراف علما به شاه در تاریخ 17 مهر 1340، پس از 6 روز شاه تلگرافی به علمای قم مخابره کرد و در ضمن آن تغییرات مزبور را غیر مهم دانست و آن را به دولت محول کرد. با احاله امر به اسدالله علم هر یک از مراجع قم تلگرافی به وی مخابره نمودند. حضرت امام در تلگراف خود، تصویب لایحه را «مخالف شرع مقدس» و «مباین صریح قانون اساسی» دانست و با توصیه به رعایت قوانین اسلام و قانون اساسی، تأکید کرد که «علمای ایران و عتبات مقدسه و سایر مسلمین در امور مخالف با شرع، ساکت نخواهند ماند».

وقتی مکاتبه علما با علم، با بی اعتنایی وی مواجه گردید، امام طی مکاتبات بعدی، موضوع را پیگیری کردند. و همزمان تلاش هایی توسط مبلغین روحانی برای آگاهی مردم انجام گرفت.

سرانجام پس از 6 هفته سکوت، در 22 آبان 1341، علم طی تلگرافی به 3 نفر از مراجع قم (غیر از امام) موافقت خود را با خواست آنان اعلام داشت. عدم ارسال تلگراف به امام، که به منظور بی اعتنایی به شخصیت ایشان صورت گرفت، موجب اقبال بیشتر مردم به ایشان شد و مردم متوجه شدند که رژیم از چه کسی هراس بیشتری دارد. 


برخی از علما پاسخ علم را نشانه عذرخواهی وی دانسته و مسأله را مختومه تلقی کردند. ولی امام با هوشیاری حیله دشمن را دریافتند و اظهارات نخست وزیر شاه در لغو لایحه تصویب شده را فاقد اعتبار قانونی دانستند. به همین مناسبت در پاسخ به سئوال اصناف تهران مرقوم فرمودند: به نظر این جانب مصاحبه آقای نخست وزیر به هیچ وجه ارزش قانونی نداشت و نظر اینجانب را تأمین ننمود ... زیرا چیزی که در هیأت وزیران تصویب شد، ... تا در هیأت وزیران تجدید نظر به عمل نیاید و اصلاح نشود به قوت خود باقی است ... همچنین در این نوشته برای اولین بار امام خطر سلطه صهیونیسم و عمال آنها (بهاییها) را در سیاست و اقتصاد کشور متذکر شدند.

مسائلی که امام به آنها اشاره کردند بیش از موضوع لایحه انجمن های ایالتی و ولایتی بود. و نشان می داد که ایشان مردم را برای یک مبارزه طولانی و وسیع با رژیم شاه و حامیان آن آماده می کنند.
عقب نشینی دولت در برابر اراده ملت

تداوم اقدامات امام که با حرکت ها و اعتراضات دیگری نیز در سطح کشور از جمله در تهران، همراه بود سرانجام دولت را مجبور به لغو لایحه انجمن های ایالتی و ولایتی در تاریخ 7 آذر 1340، نمود. و طی تلگراف های جداگانه به اطلاع مراجع قم – باز هم به استثنای امام – برساند. بعضی از علما باز هم مسأله را تمام شده دانستند اما امام آن را کافی ندانسته و خواستار درج آن در روزنامه های کشور شدند. در روز 9 آذر امام در جمع گروه زیادی از مردم تهران که به دیدار ایشان به قم آمده بودند، فرمودند:

«هرچند که مضمون تلگراف که (دولت) برای علمای قم فرستادند، قانع کننده می باشد ولی تا در جراید رسمی کشور لغو تصویب نامه به طور صریح اعلام نگردد، ما نمی توانیم به این تلگراف ترتیب اثر دهیم و هیأت حاکمه باید بداند که اگر خبر لغو تصویب نامه را در جراید اعلام نکند، ما این تلگراف را «کان لم یکن» فرض کرده و به مبارزه ادامه خواهیم داد.»[5]
در نهایت در تاریخ 10 آذر، علم در مصاحبه ای لغو تصویب نامه توسط هیأت دولت را اعلام داشت. و آن را غیرقابل اجرا دانست و اعلامیه لغو آن را تهیه نمود و پیش از چاپ در مطبوعات، نزد امام و سایر مراجع قم فرستاد. و پس از تأیید آنان، در مطبوعات چاپ شد.

به عنوان پایان این غائله حضرت امام خطاب به مردم پیامی صادر فرمودند؛ که در ضمن آن چنین آمده بود: «... قیام عمومی دینی شما موجب عبرت برای اینجانب گردید لیکن لازم است متذکر شوم که مسلمین باید بیش از پیش بیدار و هوشیار بوده مراقب اوضاع خود و مصالح اسلام باشند و صفوف خود را فشرده تر کنند که اگر خدای نخواسته، دستهای ناپاکی به سوی مقدسات آنها دراز شود، قطع کنند.»[6]

همچنین روز بعد به مناسبت شروع درس های حوزه، که به مدت دو ماه (به عنوان اعتراض به لایحه مذبور) تعطیل بود، در جمع گروه زیادی از علما و طلاب سخنان مهمی پیرامون وقایع اخیر و نتایج حاصله از آن ایراد کردند. و در ضمن آن آمادگی مردم را جهت اجرای احکام اسلامی و تبعیت از فرامین مرجع ابراز داشتند. و در ادامه با اشاره به وابستگی کشور در زمینه های علمی، فنی و اقتصادی به قدرتهای استعمارگر، مخالفت علما با دولت را نه به خاطر ضدیت با پیشرفت و اصلاحات واقعی، بلکه به دلیل وابستگی به بیگانگان و برنامه های فساد انگیز اسلامی و ضد ملی دانستند. در پایان این سخن، حضرت امام ضمن اعلام ختم غائله اشتغال طلاب را به تحصیل مورد تأکید قرار داده و فرمودند: «... باز اگر دیدیم شیطانی از خارج متوجه مملکت ما شد، ما همین هستیم و دولت همان و ملت همان.»[7]

مبارزه با طرح انقلاب سفید و تحریم رفراندم

در تاریخ 19 دی 1341 با اعلام اصول شش گانه، شاه اعلام کرد که از مردم، طی رفراندمی، تقاضای رأی خواهد کرد. به دنبال آن مطبوعات و خبرگزاری های غربی، تصویب آن را با اکثریت عظیم آراء مردم پیش بینی کردند. بسیاری از روشنفکران و احزاب مخالف رژیم، موضعی که در برابر این رفراندوم اتخاذ کردند، این بود که «اصلاحات آرای، دیکتاتوری نه»، این موضع گیری که در واقع غفلت از ماهیت اصلاحات مذکور بود، رأی مثبت به لوایح پیشنهادی محسوب می شد. اما حضرت امام که مجدداً نقشه ها و توطئه های در دست اجرا علیه ملت ایران را دریافته بودند، برای مقابله با این برنامه بی درنگ با علما و مراجع به مشورت و گفتگو پرداختند. حضرت امام به افشای ماهیت نقشه های جدید رژیم و آثار زیانبار آن پرداخته و به این وسیله مخالفت و تزلزل برخی از مقامات روحانی در این جریان را تحت الشعاع قرار دادند. سرانجام مقرر شد که علما مخالفت صریح خود را با «رفراندم شاه» از طریق اعلامیه به اطلاع مردم برسانند و از آنها بخواهند که از شرکت در رفراندم خودداری کنند. و از راه های ممکن به مخالفت با آن برخیزند.

روز سه شنبه دوم بهمن 1341 (در پاسخ به استفتا عده ای از متدینین تهران) اعلامیه امام خمینی در خصوص تحریم رفراندم در تهران و بسیاری از شهرهای دیگر پخش شد. این اعلامیه موجی از اعتراضات مردم در تهران و شهرستانها را به همراه داشت ...

سرانجام روز 6 بهمن رفراندم فرمایشی رژیم با مانور نظامیان و عدم حضور و اقبال مردم برگزار شد. و بر اساس ادعای رژیم لوایح ششگانه با حدود 6 میلیون رأی موافق ملت به تصویب رسید. به دنبال آن «کاخ سفید» واشنگتن و «کاخ کرملین» مسکو نیز نسبت به تأیید رفراندم شاه و تخطئه مخالفین آن موضع گیری کردند، بدین ترتیب هر دو قطب سرمایه داری و کمونیسم در حمایت از رژیم شاه و مقابله با نهضت اسلامی ملت ایران به رهبری روحانیت موضع واحدی اتخاذ کردند و از طریق خبرگزاری ها و رسانه های خود، به تبلیغ آن پرداختند.

چند روز پس از رفراندم، ماه مبارک رمضان آغاز شد و بنا به پیشنهاد امام خمینی در بسیاری از مساجد سطح کشور مردم با تعطیلی مساجد و مراسم مذهبی به عنوان اعتراض، اعتصاب کردند. با فرا رسیدن عید سعید فطر (1382 قمری) جمعیت انبوهی از مردم تهران و شهرستانها ضمن مسافرت به قم به دیدار علما شتافتند. در جریان دیدارهای مردمی، امام سخنرانی کردند. این اولین اظهار نظر ایشان پس از انجام رفراندم بود که علیرغم تبلیغات رژیم، با بیانی محکم و قاطع، موضع تزلزل خویش را مشخص کردند. و وظیفه روحانیت و ملت را گوشزد نمودند. در این سخنان امام لبة حملات خود را متوجه شاه کردند. به دنبال آن به منظور تداوم نهضت مردمی، حضرت امام مجدداً مقامات روحانی قم را به جلسات مشورتی دعوت کردند و در سایه پیگیری های شبانه روزی خود توانستند آنها را برای مقابله با رژیم و رفرم استعماری «انقلاب سفید» بسیج نمایند. نتیجه این مرحله از مذاکرات، صدور اعلامیه ای به امضای 9 تن از علما بود که در ضمن آن ماهیت غیرقانونی و ضد ملی و دینی رفرم رژیم افشا گردید.

نوروز 1342

عید نوروز 1342، فرصتی برای روشنگری مردم و افشاگری توطئه های آمریکایی رژیم علیه اسلام و ایران بود. از این رو امام در نشست با مقامات روحانی قم، پیشنهاد کرد که عید نوروز از سوی همه علمای عزای عمومی اعلام شود و از این طریق افکار ملت متوجه خطرات مذکور گردد. این پیشنهاد مورد موافقت سایر علما قرار گرفت. به همین مناسبت علاوه بر ارسال نامه ها و پیامهای خصوصی برای روحانیون تهران و شهرستانها، حضرت امام اعلامیه مهمی صادر کردند و در ضمن آن چند نکته اساسی را مطرح نمودند: 1 – هدف رژیم نابودی اسلام و روحانیت است.

2 – گوشزد نمودن خطر آمریکا و اسرائیل.

3 – نقشه های ارتجاعی جهت به فحشا کشیدن دختران مسلمانان به اسم «نظام وظیفه».

علیرغم تلاش های رژیم برای بی اثر کردن اعلامیه امام، ملت ایران به ندای ایشان پاسخ مثبت دادند و از برگزاری مراسم عید خودداری ورزیدند.[8]

 
فاجعه فیضیه 42

بعد از ظهر روز دوم فروردین (مصادف با 25 شوال سالگرد امام صادق (ع)) عوامل و مزدوران رژیم با برنامه ریزی قبلی، مراسمی را که در مدرسه فیضیه قم برقرار بود، بر هم زدند. و ضمن ضرب و شتم و کشتار طلاب و حاضرین در مراسم، به تخریب و آتش سوزی مدرسه اقدام کردند. (همزمان با حمله مشابهی در تبریز، نسبت به طلاب مدرسه طالبیه انجام گرفت) این اقدام که برای مردم غیر منتظره بود و با تبلیغات عوامل رژیم همراه بود، رعب عجیبی را در مردم ایجاد کرد. در آن شرایط خطیر و پرمخاطره، ایشان با حضور خود در بین مردم و سخنرانی و اقدامات به موقع نسبت به آرامش روحی و تشجیع مردم، نقش فوق العاده ای را ایفا کردند و علاوه بر این از مصیبتی که از فاجعه فیضیه به وجود آمده بود، در راه آگاهی بیشتر مردم نسبت به ماهیت رژیم، حداکثر بهره برداری را به عمل آوردند. امام خمینی نه تنها در جریان فاجعه فیضیه تزلزلی به خود راه ندادند، بلکه به ملت ایران نوید پیروزی دادند و فریاد برآوردند که «ما پیروز شدیم و دشمن شکست خورد»؛ فردای آن روز وقتی که مردم به امر امام برای کمک به طلاب مجروح و آسیب دیده، به فیضیه آمدند، با مشاهده آثار فجایع مزدوران رژیم، بیش از پیش ماهیت ظالمانه آن را دریافتند. مبارزه امام در حرکت روشنگرانه مذکور با صدور اعلامیه[9] جدید دنبال شد که در قسمت هایی از آن آمده بود، «شاه دوستی یعنی غارتگری ... شاه دوستی یعنی ضربه زدن به پیکر قرآن و اسلام و ...» همچنین در این اعلامیه امام تأکید کردند که: «... اصول اسلام در معرض خطر است. قرآن و مذهب در مخاطره است. با این احتمال تقیه حرام است و اظهار حقایق واجب (ولو بلغ ما بلغ) ...» این اعلامیه تاریخی مانند بمبی، ایران را به لرزه درآورد، به ترسها و زبونی ها پایان داد و اثرات شوم فاجعه فیضیه را به کلی محو و نابود ساخت و این گام استواری در راه تداوم نهضت و مقابله با شاه بود.

عکس العمل ملت ایران و جامعه روحانیت در برابر فاجعه فیضیه از طریق صدور اعلامیه و تلگراف و طومار و نیز اعتصابات (ششم تا دوازدهم فروردین 1342) تحقق یافت.

با توجه به اهمیت و تأثیر اعتصاب ملی، در تاریخ 10 ذی قعده، حضرت امام (ره) با صدور اعلامیه ای ضمن تقدیر، آن اقدام را نشانه وفاداری ملت مسلمان ایران نسبت به روحانیت دانسته و در ضمن افشاگری توطئه های ضد اسلامی شاه را دنبال کردند.

علاوه بر اقدامات روحانیت ایران، علمای مقیم عراق نیز به انحای مختلف حمایت خود را از نهضت امام اعلام داشتند. در همین زمینه مرحوم آیت الله حکیم نیز در ضمن تلگرافی علمای ایران را به مهاجرت دسته جمعی از ایران به عراق دعوت کرد. حضرت امام طی تلگرافی به آقای حکیم (ره)، دلایل عدم پذیرش پیشنهاد مزبور را بیان داشتند و علاوه بر آن نکات دیگری را نیز متذکر گردیدند. 

در تاریخ اول اردیبهشت 1342 به منظور تضعیف حضور روحانیت در نهضت، شاه فرمان اعزام روحانیون قم را به سربازی صادر کرد و مأموران رژیم در کوچه و خیابان این شهر با دستگیری طلاب جوان آنها را به سربازی اعزام داشتند. به دنبال این اقدام حضرت امام با ارسال پیامی برای آنان، ضمن تقویت روحی، از آنها خواستند که آموزش نظامی را با کمال جدیت فرا گیرند. و در ضمن به آنها توصیه کردند که نسبت به روشنگری میان سربازان و درجه داران ارتش اقدام کنند. در نتیجه رهنمودهای امام، این اقدام رژیم فرصتی برای طلاب جهت تبلیغ دامنه نهضت در میان ارتش را فراهم آورد.

چهلم فاجعه خونین فیضیه، فرصت دیگری بود که امام دامنه نهضت اسلامی خویش را بیش از پیش گسترش دهند. تعقیب دیده های مذکور در قالب اعلامیه امام خمینی به مناسبت یاد شده تبلور یافت. به دنبال نشر این اعلامیه که ضمن آن از مردم خواسته شده بود که برای شهدای روحانیت مجلس عزاداری برپا کنند، مجالس متعددی در تهران و قم و بسیاری از شهرستانها برپا شد.

 

بازخوانی مبارزات سیاسی امام خمینی در سالهای 57 – 1323

 

شب 13 آبان 1343، صدها کماندو و چترباز مسلح خانه امام را در قم، محاصره کردند. و پس از دستگیری ایشان را مستقیماً به فرودگاه مهرآباد تهران منتقل کردند و پیش از طلوع آفتاب روز 13 آبان با هواپیمایی که از قبل آماده کرده بودند، به ترکیه تبعید کردند. تبعید حضرت امام، موج وسیعی از اعتراضات و اعتصابات را به دنبال داشت...

 دستگیری امام خمینی و قیام 15 خرداد


با فرا رسیدن محرم 1383 قمری، اعلامیه ای از سوی امام، خطاب به وعاظ و سران هیأتهای عزاداری در سراسر ایران توزیع گردید.

در چنین شرایطی، امام خمینی روز عاشورا را جهت اوج نهضت و ایجاد شور حسینی، روز مناسبی دیدند. لذا به علمای قم پیشنهاد کردند که در روز عاشورا برای مردم که از شهرهای مختلف به قم می آیند، سخنرانی نمایند و حقایق را به گوش آنها برسانند. این پیشنهاد مورد موافقت آنان قرار گرفت. انعکاس این خبر، موجب وحشت رژیم گردید. عوامل رژیم از یک طرف آماده باش ارتش را برای حمله به فیضیه هنگام سخنرانی، شایع کردند و از طرف دیگر، سعی کردند از طرق مختلف علما (خصوصاً امام) را از انجام سخنرانی منصرف کنند. اما تهدیدات و وساطت اشخاص مختلف، قادر به انصراف ایشان نبود و نهایتاً ایشان در جمع پرشور مردم، برای سخنرانی حاضر شدند.

در جریان نطق انقلابی و حماسه آفرین عصر عاشورای (1383 قمری)[10] و حمله به شاه، امام خمینی رسماً مقابل شاه قرار گرفتند. و مسیر مبارزه را در جهت سرنگونی رژیم سلطنتی هدایت کردند و با در هم شکستن ابهت کاذب رژیم روح تازه ای در حرکت و نهضت مردم مسلمان ایران دمیدند.

در شامگاه 11 محرم 1383 قمری (شب 12 محرم مطابق 15 خرداد 1342 شمسی) ساعت 3 بعد از نیمه شب، عوامل ساواک مرکز به قم آمدند و به دستگیری امام مبادرت ورزیدند.

 اضطراب و شتاب زدگی مأموران ساواک به حدی بود که حاضر نشدند در حد اقامه نماز صبح، در مسیر راه توقف نمایند. و فقط با اصرار امام و با توقف کوتاهی، اجازه دادند که ایشان کنار جاده تیمم کنند، در نتیجه ایشان نماز صبح را در ماشین که به سرعت در حرکت بود، به جا آوردند. پیش از ساعت 5 صبح به تهران رسیدند و یکسره امام را به باشگاه افسران بردند و در غروب روز خونین 15 خرداد ایشان را به پادگان قصر منتقل کردند. و 19 روز تمام، یعنی تا تاریخ 4 تیر 1342 در این زندان به سر بردند آنگاه به پادگان عشرت آباد منتقل و در یک سلول انفرادی حبس کردند.

با انعکاس خبر دستگیری امام خمینی، بیانیه ای از سوی علمای قم صادر شد که ضمن تقبیح این عمل آزادی فوری و بی قید و شرط ایشان را درخواست کردند و مردم را به پایداری و استقامت و ادامة مبارزات دعوت نمودند. موجی از تأثر تمام قم را فرا گرفته بود و مردم غیور و مسلمان با شعار «یا مرگ یا خمینی» شهر را به لرزه درآوردند و در صحن حرم مطهر اجتماع کردند. جمعیت با حرکت و تظاهرات در خیابانها با مأموران مواجه شدند که آنها را به گلوله بستند و عده زیادی را به شهادت رساندند. قیام مشابه مردم مسلمان و انقلابی در تهران و ورامین و شیراز نیز توسط مأموران رژیم شاه به خاک و خون کشیده شد. فجیع ترین صحنه کشتار رژیم شاه، در «پل باقرآباد» اتفاق افتاد، که طی آن صدها دهقان ورامینی به خاک و خون کشیده شدند.

با توجه به گستردگی قیام مردمی 15 خرداد در تهران، روز بعد در این شهر، حکومت نظامی برقرار شد و علیرغم کشتار روز قبل و اعلام حکومت نظامی، مردم معترض مجدداً به خیابانها ریختند. مزدوران شاه که دستور اکید برای تیراندازی مستقیم داشتند، در این روز تعداد بیشتری از مردم تظاهرکننده تهرانی را به شهادت رساندند. آمار شهدای قیام مردم ایران در15 خرداد را حدود 15 هزار نفر تخمین زده اند.

مبارزه تا برکناری علم از نخست وزیری


در تاریخ 17 اسفند 1342، علم از نخست وزیری برکنار و حسنعلی منصور به جای وی گمارده شد. این تغییر در واقع تاکتیکی از سوی شاه برای انتساب وقایع و جنایات انجام شده یکسال گذشته به دولت علم و دستاویزی برای خروج از بحران بود، از این رو نخست وزیر جدید از موضع نرمش در برخورد با امام وارد می شود. لذا پس از زمینه سازی در افکار عمومی از طریق برخی اظهارات نخست وزیر و ملاقات وزیر کشور با امام، روز دوشنبه 17 فروردین 1343 خبر آزادی را به ایشان اعلام نمودند. و نهایتاً در شامگاه سه شنبه 18 فروردین ساعت ده شب، بدون اعلام قبلی ایشان را به قم انتقال دادند.

با انعکاس خبر آزادی امام در سطح کشور، از فردای آن شب مردم از شهرهای دیگر نیز همراه با مردم انقلابی قم به دیدار امام شتافتند. و تمام شهر قم و مدرسه فیضیه به نشانه خوشحالی از آزادی امام، جشن و چراغانی برپا شد. علاوه بر این در نجف اشرف نیز جشن با شکوهی در مدرسه مرحوم آیت الله بروجردی تشکیل شد که اکثر علمای طراز اول حوزه مذکور درآن شرکت کردند.

 



در تاریخ جمعه 21 فروردین، در جریان دیدار جمعی از دانشجویان دانشگاه تهران، امام خمینی اولین سخنرانی خود پس از آزادی را ایراد کردند،[11] و طی آن تبلیغات دروغین رژیم را خنثی نمودند و در رد ادعای رژیم مبنی بر التزام امام ... صریحاً اعلام داشتند، «سیاست مدن از اسلام سرچشمه می گیرد» موضوع با اهمیت دیگر در این سخنرانی، حمله به اسرائیل بود که امام آن را از اهداف اصلی مبارزه خود شمردند علاوه بر اینها با اشاره به اوضاع فلاکت بار مردم ایران، خصوصاً روستاییان، به ولخرجی های شاهانه از دسترنج مردم، به شدت انتقاد کردند. و ریشه بسیاری از مفاسد اجتماعی را وضع بد معیشتی مردم دانستند.

در ادامه و در مقابل تبلیغات رژیم، بار دیگر در تاریخ دوم ذیحجه 1383، نطقی تاریخی در مسجد اعظم قم وبا حضور هزاران نفر از علما و روحانیون، بازاریان، دانشجویان و اصناف دیگر مردم ایراد کردند[12] و تا حدودی خواسته ها، اهداف و نظرات خود را در مسائل مختلف بیان کردند و در ضمن آن عملکرد رژیم شاه را تحلیل کردند و در پاسخ به اظهارات شخص شاه در همان ایام که گفته بود «ما کهنه پرستی و افکار ارتجاعی را می کوبیم و ...» در این سخنرانی امام فرمودند: «مردک باز دست از حرفهایش بر نمی دارد و به افکار اسلامی، نسبت کهنه پرستی و ارتجاعیت می دهد.» به علاوه در مقابل تبیغات رژیم مبنی بر سازش روحانیت با شاه درباره تداوم انقلاب سفید و ...، بار دیگر مسأله اسرائیل و رابطه رژیم ایران با صهیونیسم را افشا کردند و اظهار داشتند، «ای مردم عالم بدانید، ملت ما با پیمان با اسرائیل مخالف است، این ملت ما نیست، این روحانیت ما نیست، دین ما اقتضا می کند که با دشمن اسلام موافقت نکنیم. قرآن ما اقتضا می کند که در مقابل مسلمین با دشمن اسلام پیوند نکنیم ...»[13]

 





مبارزه با قانون کاپتالاسیون و تبعید امام خمینی


پس از تحمیل رفرم «انقلاب سفید» بر ملت ایران، آمریکا در صدد برآمد که قانون ننگین «کاپتولاسیون» را مجدداً در ایران احیا کند. و از این طریق استقلال سیاسی ایران را مخدوش نماید، از این طریق آمریکایی ها دنبال مزایای کنسولی و قضایی برای اتباع خود در ایران بودند. بروز نهضت و اعتراضات مردمی به رهبری امام خمینی در مقابل اصلاحات آمریکایی شاه، دستاویزی برای اقدام آنها بود، اما در واقع مصونیتی برای نظامیان آمریکایی، برای حضور در ایران و در جهت تأمین منافع آمریکا و تثبیت رژیم وابسته شاه بود. پیشنهاد آمریکا بدین منظور ابتدا در اسفندماه 1340 به ایران داده شد و با خوش بینی نسبت به اصلاحات شاه در جهت جلب رضایت افکار عمومی داخل کشور، بر آن اصرار نکردند. اما به دنبال قیام 15 خرداد و اوج گیری روز افزون نهضت امام خمینی، آمریکا مجدداً پیشنهاد مذکور را مطرح کرد. و برآن پافشاری نمود. در نتیجه با تسلیم رژیم در مقابل خواسته آمریکا، لایحه ای مبنی بر مصونیت مستشاران و دیگر تبعه آمریکا در ایران، در کابینة علم تهیه شد و در سوم مرداد 1343 در مجلس سنا به تصویب رسید. در تاریخ 21 مهر 1343 دولت منصور این لایحه را به مجلس شورای ملی برد و به تصویب رساند.



رژیم با یک سیاست تبلیغاتی سعی در کتمان مصوبه مذکور در نزد افکار عمومی داشت. اما بیش از چند روزی از تصویب کاپتالاسیون نگذشته بود که مجله داخلی مجلس شورا، شامل متن کامل سخنرانی ها و مذاکرات نمایندگان و نخست وزیر، به دست حضرت امام رسید و با مطالعه آن ایشان نسبت به عمق خیانت، در حق ملت ایران و استقلال این کشور پی بردند. این امر موجب نگرانی شدید امام شد. و انعکاس این خبر موجب مراجعات زیادی از سوی مردم به ایشان گردید. سرانجام در تاریخ 20 جمادی الثانی 1384 مصادف با 4 آبان 1343، نطق تاریخی امام در افشای ماهیت آمریکایی رژیم شاه و توطئه هایی خانمان برانداز آن ایراد گردید.

امام خمینی در این سخنرانی پرشور، که با تأثر شدید ایشان و مردم همراه بود، موضع قاطع و سازش ناپذیر خود را در مقابل بلوک شرق و غرب روشن ساختند، اهداف و آرمانهای روحانیت را تعیین کردند و رهنمودهای پرمحتوایی برای نسلهای حاضر و آینده ارائه کردند. علاوه بر نطق انقلابی و حماسه آفرین مذکور، اعلامیه ای نیز از سوی امام صادب شد، که با بیان جزییاتی بیشتر، کاپتولاسیون و دیگر خیانتهای شاه پرده برداشتند.

انعکاس و انتشار نطق تاریخی و اعلامیة امام، موجی از خشم و انزجار مردم در سراسر کشور علیه رژیم ایجاد کرد. با اوج گیری نارضایتی مردم و تحریک افکار عمومی رژیم به وحشت افتاد و دریافت که با بودن رهبری چون امام خمینی، نه تنها امکان اجرای انقلاب سفید و خدمت به آمریکا را نخواهند داشت، بلکه اساس تخت و سلطنت شاه نیز به طور جدی تهدید می شود. در نتیجه تصمیم به دستگیری و تبعید امام گرفت.





تبعید به ترکیه


شب 13 آبان 1343، صدها کماندو و چترباز مسلح خانه امام را در قم، محاصره کردند. و پس از دستگیری ایشان را مستقیماً به فرودگاه مهرآباد تهران منتقل کردند و پیش از طلوع آفتاب روز 13 آبان با هواپیمایی که از قبل آماده کرده بودند، به ترکیه تبعید کردند. تبعید حضرت امام، موج وسیعی از اعتراضات و اعتصابات را به دنبال داشت.

صبح روز تبعید امام، فرزند ایشان، حاج آقا مصطفی خمینی (ره) را نیز دستگیر و در زندان قزل قلعه زندانی کردند و پس از 57 روز در تاریخ سه شنبه 24 شعبان مطابق 8 دی ماه، حاج آقا مصطفی را از زندان آزاد کردند. و چند روز با یورش عامل ساواک به منزل ایشان در قم، مجدداً ایشان را دستگیر و به ترکیه نزد امام تبعید نمودند.

در تاریخ 9 جمادی الثانی 1385 مطابق 13 مهر 1344، رژیم شاه با تغییر تبعیدگاه امام خمینی و فرزند عالمش از ترکیه، آنان را به عراق تبعید نمود.

 





ادامه نهضت امام خمینی در تبعید


علیرغم مشکلات گوناگون، حضرت امام در طول دوران تبعید نیز به مبارزه تداوم بخشیدند و با سخنرانی ها و پیامهای خویش همواره امید به پیروزی را در دلها زنده نگه داشت. امام خمینی در تاریخ 27 فروردین 1346، پیامی خطاب به حوزه های علمیة ایران صادر کردند و در ضمن آن شکست رژیم شاه را نوید دادند و پیروان خود را به استقامت در برابر ظلم دعوت نمودند. ایشان در همین تاریخ با ارسال نامه سرگشاده ای به نخست وزیر وقت (امیر عباس هویدا)، رژیم شاه را از ادامه و تقویت رابطه با اسرائیل بر حذر داشتند. هشدار امام در این زمینه با بی توجهی شاه مواجه گردید. و در آستانة جنگ کشورهای اسلامی با اسرائیل، روابط بازرگانی ایران و اسرائیل با اعطای امتیازات ویژه به کالاهای آن کشور گسترش یافت.

در تاریخ 18 خرداد 1346، به مناسبت جنگ شش روزه اعراب و اسرائیل، پیامی از سوی امام خمینی صادر شد و در ضمن آن، فتوای انقلابی ایشان مبنی بر حرمت هرگونه رابطه تجاری و سیاسی دولتهای اسلامی با اسرائیل و حرمت مصرف کالاهای اسرائیلی در جوامع اسلامی، صادر گردید. این فتوا به روابط رو به گسترش شاه و اسرائیل لطمه ای جدی وارد کرد. در مقابل اقدامات مذکور، عوامل رژیم با یورش به منزل امام خمینی در قم و غارت اسناد و کتب ایشان و دستگیری و بازداشت عده ای وابستگان از جمله مرحوم حجت الاسلام سیداحمد خمینی، و نیز حمله به مدارس قم و جمع آوری آثار و عکس های امام، در صدد جبران ضربه ای که از ایشان دریافت کرده بودند، برآمدند.

در خرداد 1346، نقشة رژیم مبنی بر تغییر تبعیدگاه امام از نجف به هندوستان با افشاگری و مخالفت گروه های سیاسی مبارز داخل و خارج کشور ناکام ماند.

روی کار آمدن حزب بعث در عراق (در تیر ماه 1347) و دشمنی این حزب با حرکتهای اسلامی، مشکلات جدیدی برای نهضت امام ایجاد کرد. با این حال مبارزات امام تداوم یافت. به علاوه اقامت امام در نجف و نبرد اعراب و اسرائیل هم فرصتی فراهم آورده بود تا امام آرمانهای خویش را در سطح وسیع تری مطرح سازند. در چنین فضایی، نقطه نظرات ایشان محدود به مبارزه با رژیم حاکم بر ایران نبود بلکه ایده های دیگری را نیز دنبال می کردند، احیاء و تقویت گرایش به دین، تجدید عظمت اسلام و وحدت امت اسلامی از جمله آنها بود.

در دیدار نماینده سازمان الفتح فلسطین در 19 مهر 1347، امام خمینی دیدگاه های خود را دربارة مسائل جهان اسلام و جهاد ملت فلسطین بیان داشتند و فتوای خویش مبنی بر وجوب تخصیص بخشی از وجوه شرعی زکات به مجاهدین فلسطینی صادر نمودند.[14]

 





انتشار کتاب ولایت فقیه و حکومت اسلامی


آغاز سلسله درسهای امام (ره) دربارة «حکومت اسلامی) - «ولایت فقیه» در بهمن ماه 1348 و انتشار آنها به صورت کتابهایی با همین عناوین در ایران و عراق و لبنان و در ایام حج، شور تازه ای به نهضت بخشید و جهت آن را مشخص تر کرد. در این کتاب دورنمای مبارزه و اهداف کلی نهضت ترسیم شده بود و مبانی فقهی و اصولی و عقلی حکومت اسلامی و نیز مباحث تئوریک مربوط به شیوه های حکومت اسلامی از زبان رهبری نهضت تبیین گردید.

در اردیبهشت 1379، هیأتی از بزرگترین سرمایه داران آمریکایی به سرپرستی راکفلر وارد ایران شدند. مأموریت هیأت مزبور، گسترش مشارکت شرکتهای آمریکایی و چپاول اقتصادی بیشتر ایران بود و رژیم شاه به شدت از افشای آن جلوگیری می کرد. با وجود محدودیتهای ویژه رژیم، یاران انقلابی امام به افشای خیانت های جدید رژیم پرداختند؛ آیت الله سعیدی، از جمله این افراد بود که در این جریان دستگیر شد (اردیبهشت 1349) و پس از تحمل ده روز شکنجه های وحشیانه ساواک در زندان قزل قلعه به شهادت رسید. امام خمینی با ارسال پیامی ضمن تجلیل از مبارزات این شهید گرانقدر، هرگونه قرارداد با سرمایه داران آمریکا و دیگر قدرتهای استعماری را مخالف خواست ملت و احکام اسلام معرفی کردند.

 





امام خمینی و استمرار مبارزه (1350 – 1356)


از سال 1350 بهای نفت افزایش یافت و در اثر افزایش درآمدهای نفتی ناشی از افزایش تولید و گرانی نفت، احساس قدرت بیشتری می کرد. از این رو بیش از پیش به قلع و قمع مخالفین پرداخت. و علاوه بر آن روابط تجاری و نظامی خود را با آمریکا و اسرائیل گسترش داد. در پرتو شرایط مذکور، شاه برای نمایش قدرت و ثبات، با صرف هزینه های بسیار سنگین، جشن هایی را به عنوان دو هزار و پانصد سال سلطنت شاهان در ایران، برگزار کرد. امام خمینی از طریق پیامهای متعددی، ضمن محکوم کردن جشن های فرمایشی مذکور، عقب ماندگی های ایران و واقعیت های تلخ حاکم بر این کشور را افشا کردند.

به موازات مبارزه با رژیم شاه، تجاوزات اسرائیل نسبت به کشورهای اسلامی و نیز حمایت مبارزین مسلمان و مظلوم فلسطینی از نظر امام خمینی پنهان نماند. از این رو در 16 آبان 1352 حضرت امام طی پیامی، با تأکید بر لزوم مقابله با تجاوزات رژیم صهیونیستی، حمایت مادی و معنوی ملل اسلامی از مبارزین فلسطینی و ارسال خون، دارو، اسلحه و آذوقه برای مجاهدین مسلمان را واجب دانستند. در پیام دیگری امام خمینی تأکید نمودند: «ملت اسلام تا این جرثومه فساد (اسرائیل) را از بن نکند، روی خوش نمی بیند. و ایران تا گرفتار این دودمان ننگین (پهلوی) است، روی آزادی نخواهد دید.»

پس از قیام 15 خرداد هرگونه اقدام انقلابی به شدت از سوی رژیم شاه سرکوب شد. سازمانهای چریکی متلاشی و شخصیت های مبارز زندانی شدند. علیرغم اختناق حاکم، به مناسبت سالگرد قیام خونین 15 خرداد، در سال 1354، طلاب انقلابی در مدرسة فیضیه به قیامی جدید دست زدند. و فریادهای «درود بر خمینی» و «مرگ بر سلسلة پلهوی» سر دادند. این حرکت انقلابی، در آن شرایط برای شاه و ساواک وی بسیار گران بود. لذا در یورشی به ضرت و شتم طلاب پرداختند و معترضین را دستگیر و زندانی کردند. امام خمینی پیام نوید بخشی بدین مناسبت صادر فرمود. که در ضمن آن آمده بود «با همه مصیبت ها، بیداری ملت مایه امید است. مخالفت دانشگاه های سر تاسر ایران بر حسب اعتراف شاه، و مخالفت علمای اعلام و طبقه محصلین و طبقات مختلف ملت با همه فشارها و قلدری ها، طلیعه به دست آوردن آزادی و رهایی از قید استعمار است».[15]

 





اوج گیری انقلاب اسلامی در سال 1356 و قیام مردمی


در تاریخ اول آبان سال 1356 آیت الله حاج آقا مصطفی خمینی، به نحو مرموزی به شهادت رسید. مراسم با شکوهی که در ایران به مناسبت «شهادت» ایشان برگزار شد، آغاز خیزش مجدد حوزه های علمیه و قیام پیروان و علاقه مندان امام شد.

حاج آقا مصطفی عالمی برجسته و انقلابی بود. او از شخصیت ها و چهره های امیدبخش برای آینده اسلام بود و در جریان فقدان ایشان، حضرت امام صلابت فوق العاده ای از خود نشان دادند. این ضایعه شکننده را از «الطاف خفیه الهی» دانستند. در چنین شرایطی، درج مقاله ای توهین آمیز در روزنامه اطلاعات، بیش از پیش عواطف مردم وفادار و انقلابی را جریحه دار کرد. در اعتراض به این مقاله مردم قم در تاریخ 19 دی سال 1356 قیام کردند، که در جریان آن عده ای از طلاب انقلابی به شهادت رسیدند. برگزاری مراسم سوم و هفتم و چهلم در بزرگداشت خاطره شهدا در شهرهای تبریز، جهرم، شیراز، اصفهان و تهران دامنه قیام را در سراسر کشور گستراند. در خلال این مدت پیامهای مستمر و نوار سخنرانی های امام خمینی توسط هواداران ایشان تکثیر و در سراسر کشور توزیع می شد. امام از این طریق، مردم را به استقامت و ادامه قیام تا سرنگونی اساس سلطنت و تشکیل حکومت اسلامی دعوت می کردند. اقدامات سیاسی شاه از جمله، برکناری هویدا و روی کار آوردن نخست وزیران متعدد (آموزگار، شریف امامی، ازهاری و بختیار) در مدتی کوتاه کاری از پیش نبرد. و علاوه بر این، مانورهای نظامی و کشتارهای وسیع و بی رحمانه، از جمله کشتار هزاران نفر در 17 شهریور 1357، نتوانست دامنه های انقلاب اسلامی مردم ایران را مهار کند. ترفندهای مختلف سیاسی و نظامی شاه که از حمایت اطلاعاتی و طراحی مستشاران آمریکایی برخوردار بود، با حضور میلیونی مردم مسلمان ایران، پی در پی به شکست می انجامید. مهم ترین عامل در پیشبرد قیام یکپارچه مردم، رهبری و هدایت هوشمندانه امام خمینی بود.[16]

 




هجرت امام خمینی از عراق به پاریس


در جریان مذاکره وزرای خارجه ایران و عراق در نیویورک، در خصوص اخراج امام خمینی از عراق تصمیم گیری شد. و به دنبال آن حزب بعث حاکم بر عراق، محدودیت های بیشتری را برای امام ایجاد کرد. دوم مهرماه سال 1357 منزل ایشان به محاصره بعثی ها درآمد، رئیس سازمان امنیت عراق در دیدار با امام، عنوان کرد، ادامه اقامت ایشان در عراق منوط به قطع مبارزه و عدم دخالت در سیاست خواهد بود. امام نیز با قاطعیت پاسخ دادند، به خاطر مسئولیتی که در مقابل امت اسلام احساس می کنند، به هیچ وجه حاضر به سکوت و مصالحه نیستند.

چند روز بعد یعنی 12 مهر، امام خمینی به قصد عزیمت به کویت، نجف را ترک کردند. اما با اشاره رژیم ایران، دولت کویت از ورود امام به آن کشور جلوگیری کرد. با ممانعت دولت کویت، صحبت از هجرت امام به لبنان یا سوریه بود. اما ایشان پس از مشورت با فرزند خود (مرحوم حاج سیداحمد خمینی (ره)) تصمیم به هجرت به پاریس می گیرند. و در روز 14 مهر وارد پاریس می شوند. ژیکاردستن رئیس جمهور وقت فرانسه نیز اقامت ایشان در آن کشور را منوط به خودداری از هرگونه فعالیت سیاسی می کند. اما امام، واکنشی تند و صریح اظهار می دارند، این گونه محدودیت ها خلاف ادعای دموکراسی است و اگر ناگزیر شوند، تا از این فرودگاه به آن فرودگاه و از این کشور به آن کشور بروند، باز هم از هدفهایشان دست نخواهند کشید. به دنبال برخورد قاطع امام، مقامات فرانسه قصد اخراج ایشان را از آن کشور داشتند که درخواست نمایندگان شاه از ترس واکنش تند و غیر قابل کنترل مردم ایران، موجب انصراف آنها از این تصمیم گردید.

به هر حال دوران اقامت 4 ماهه امام در فرانسه فرصتی برای انعکاس وسیع تر پیام انقلاب اسلامی و اهداف و دیدگاه های رهبری آن در زمینه حکومت اسلامی، در سطح افکار عمومی جهان بود. همزمان با آن بحرانی ترین و حساس ترین مراحل انقلاب توسط امام از «نوفل لوشاتو» ی پاریس، هدایت و رهبری می شد. پیام های مکرر امام خمینی مبنی بر وجوب ادامه مبارزه، طرحهای گوناگون علیه انقلاب اسلامی و مردم ایران را خنثی می کرد. در دی ماه سال 1357 «شورای انقلاب» توسط امام خمینی تشکیل شد. و در اواخر همین ماه شاه از ایران فرار کرد.[17]

 





بازگشت امام خمینی به ایران پس از 14 سال تبعید


اوایل بهمن ماه 1357 تصمیم امام خمینی بر مراجعت به ایران اعلام شد. ایشان طی پیامهایی به مردم ایران گفته بودند، می خواهند در این روزهای سرنوشت ساز و خطیر در کنار مردم باشند. این خبر برای مردم که پس از 14 سال انتظار دیدار امام را نزدیک
می دیدند بسیار خوشحال کننده بود. اما در آن شرایط بحرانی و خطرناک نگرانی های زیادی از ورود امام به ایران وجود داشت. سرانجام، علیرغم همه مخالفت های دوستان، ممانعت و تهدیدات دشمن، در میان استقبال میلیونی مردم در تاریخ 12 بهمن، امام خمینی وارد ایران شدند. سیل جمعیت از فرودگاه به سوی بهشت زهرا روان شد، تا سخنان تاریخی امام را بر مزار شهیدان بشنوند. در همین سخنرانی بود که امام خمینی با لحنی قاطع و با صدایی رسا فرمودند: «من به پشتیبانی این ملت دولت تعیین می کنم» چند روز بعد یعنی در تاریخ 15 بهمن 1357 امام خمینی مرحوم مهندس مهدی بازرگان را به پیشنهاد شورای انقلاب، به ریاست دولت موقت انقلاب منصوب کردند. و در حکم انتصاب وی تصریح نمودند که ایشان را بدون در نظر گرفتن روابط حزبی، مأمور تشکیل کابینه برای تهیه مقدمات رفراندوم و برگزاری انتخابات نموده اند. به دنبال درخواست امام، مردم سراسر کشور، با برپایی راهپیمایی های گسترده، پشتیبانی خود را از دولت منصوب امام اعلام داشتند.

 



سرنگونی شاه و پیروزی انقلاب


روز 19 بهمن 1357 پرسنل نیروی هوایی در محل اقامت امام خمینی (مدرسه علوی تهران)، با ایشان بیعت کردند. بیش از این نیز با فتوای امام خمینی بسیاری از سربازان و درجه داران مؤمن ارتش، پادگانها را ترک کرده و به صفوف ملت پیوستند. و به تدریج پیوند ارتش و مردم تقویت می شد.

به موازات نزدیکی بدنه ارتش و انقلاب دولت وابسته و ضد مردمی با فرماندهی و مشاوره فرستادن مستقیم آمریکا به ایران (ژنرال هایزر) در تدارک کودتای نظامی بود. روز 21 بهمن فرماندار نظامی تهران با افزایش ساعات حکومت نظامی، منع عبور و مرور را از ساعت 4 بعد از ظهر اعلام کرد و همزمان با آن بختیار با تشکیل جلسه اضطراری، زمان اجرای کودتای آمریکایی را صادر کرد. در مقابله با اجرای این توطئه های شوم، امام خمینی با صدور پیامی از مردم خواست به خیابان ها بریزند و عملاً حکومت نظامی را لغو کنند. در نتیجه، حضور سیل آسای جمعیت مردمی در خیابانها و سنگربندی و مقابله آنها با آخرین بقایای وابسته ارتشی شاهنشاهی، موجب شکست نقشه های دشمن گردید. و همزمان با طلوع صبحدم 22 بهمن انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام خمینی به پیروزی رسید.


پی نوشت ها:


[10] . امام خمینی، صحیفه نور، ج 1، ص 54 – 57.

[11] . امام خمینی، صحیفه نور، ج 1، ص 64 – 66.

[12] . ر.ک به: صحیفه نورج 1، ص 67 – 82.

[13] . روحانی، سید حمید؛ مأخذ پیشین، ص 334 – 658.

[14] . ر.ک به: امام خمینی، صحیفه نور، ج 1، ص 136 – 138.

[15] . انصاری، حمید؛ مأخذ پیشین، ص 90 – 93.

[16] . انصاری، حمید؛ مأخذ پیشین، ص 96 – 98.

[17] . انصاری، حمید؛ مأخذ پیشین، ص 103 – 108.

پی نوشت ها:

 [1] . ر.ک: امام خمینی؛ صحیفه نور، ج 10، ص 163 و ج 12، ص 136 و ج 16، ص 92

[2] . انصاری، حمید حدیث بیداری، ص 20 – 25

[3] . انصاری، حمید؛ همان، ص 24 و ص 27

[4] . ر.ک به: امام خمینی، صحیفه نور، ج 1، ص 3 – 4

[5] . امام خمینی، صحیفه نور، ج 1، ص 21

[6] . امام خمینی؛ صحیفه نور، ج 1، ص 22

[7] . رجبی، محمدحسن؛ زندگینامه سیاسی امام خمینی، ص 250 – 261. برای آگاهی بیشتر از شرح جریان انجمن های ایالتی و ولایتی و نقش امام خمینی در آن، ر.ک به: روحانی (زیارتی)، سیدحمید؛ بررسی و تحلیلی ازنهضت امام خمینی، ص 105 – 216

[8] . روحانی (زیارتی)، سیدحمید؛ ص 314 – 325

[9] . امام خمینی، صحیفه نور، ج 1، ص 39 – 40

  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا