^{حاشیه نگاری یک فردائی :}

^{میزگرد فرهنگی عالی شوندی با فردائیان وگردانندگان سایت یزد فردا(6):}

^{_{این هم از عمر شبی بود که حالی کردیم- از نظر صمیمیت و فضای جلسه این بهترین جلسه ای بود که تا این لحظه با مقامات دولتی داشتم .}}

محمد صادق احمد نیا

26 مرداد پس از افطار بلافاصله خود را به اداره ی ارشاد دفتر مدیرکل رساندم ساعت حدود 21:10 بود سردبیر یزدفردا آمد بیرون و باهم به داخل جلسه رفتیم این اولین باری بود که ایشان را ملاقات می کردم

وارد که شدم دوستان دیگری هم بودن اکثر آنها را برای بار اول زیارت می کردم

با مدیر کل سلام و علیکی کردیم و نشستیم

تا قریب ساعت 2:30 بامداد درباره موضوعات مختلف صحبت کردیم و جلسه به درازا کشید از همه بیشتر مدیر کل صحبت کرد!

هرچند از خروجی جلسه ناراضی بودم و معتقدم جلسه پنج ساعته ی ما بازخورد لازم را نداشت اما از نظر صمیمیت و فضای جلسه این بهترین جلسه ای بود که تا این لحظه با مقامات دولتی داشتم .

بعد از جلسه ساعت ها به کم و کیف و نتیجه جلسه فکر می کردم صبح که دیدم شوق الشعرا تیتر زده ... سینی را سر دست کرد بیشتر حالم گرفته شد ...

بگذریم اواخر جلسه بود که شروع کردم روی کاغذی که سردبیر یزدفردا داده بود به حاشیه نگاری از جلسه که در ادامه برایتان می آورم

- سردبیر یزدفردا از ابتدای جلسه هفت هشت صفحه ای یاداشت برداشت

- آقای ابرقویی در جلسه هنگام بحث و پای فشاری پیرامون یک موضوع گفت گاهی اوقات مرد کسی است که حرفش دو تا شود ...

- سردبیر یزدفردا در استای صحبت هایش گفت تز اولیه حضور یزد فردا قرار گرفتن در مقابل رادیو فردا بوده است ...

- آقای بردستانی دل پری داشت از اصحاب فرهنگ ، به حقیر هم اشاره ای کرد و گفت آقای وبلاگ نویس بپرس کتیبه ی مسجد جامع کجاست و میدان باهنر جای عکس شهید صدوقی چه چیزی را شهرداری بند کرده است؟

که انشا ا... به موقع اش در لابه لای راست و ناراست هایمان از شورای شهر و میراث فرهنگی هم خواهیم نوشت...

- در طول جلسه چهره و متانت استاد سلطان زاده آرامش بخش بود ...

- در آخر هم اینکه محفلی بود برای آشنایی و شناخت بیشتر دوستان و به راستی که داشتن دوستانی چون سردبیر یزدفردا و استاد سلطان زاده باعث افتخار است

پس رضا بردستانی در پایان جلسه زیبا گفت که:

این هم از عمر شبی بود که حالی کردیم