تحلیلی بر انتخابات مجلس دهم در حوزه میبد و تفت
امضاء محفوظ
هفتم اسفندماه 1394 روزی بود که مردم میبد و تفت همپای دیگر هم میهنان عزیزمان با حضور پرشور و با نشاط خود به پای صندوق های رای رفتند و نامزد مورد علاقه خود را انتخاب نمودند. در این دوره از انتخابات علیرغم ثبت نام حدود 40 نفر جهت نامزدی انتخابات مجلس شورای اسلامی در این حوزه انتخابیه فقط نیمی از افراد یعنی بیست نفر تایید صلاحیت شدند که این رد و تایید صلاحیت ها خود شرح حالی و تحلیلی مبسوط به خود داردکه بحث دیگری را می طلبد.
اما نکته مهمی که در حال و هوای تبلیغاتی این انتخابات وجود داشت این بود که شاید کمتر کسی فکر میکرد که این انتخابات هم میتواند تا به این حد پر شور و در عین حال هیجانی شود و نهایتا مسیر و جریان انتخابات از طیف بندی های موجود اجباراً به دوقطبی کشیده شود.
با کناره گیری چند نفر از این کاروان بیست نفره در آغازین روزهای تبلیغات دوازده نفر همچنان در میدان رقابت حاضر بودند لیکن برخی شرایط موجب شد که از میان این طیف تنها دو رقیب بالاترین رای را داشته باشند و بقیه نامزدها با اختلاف زیادی از دو نامزد نخستین، در مجموع کمتر از 20 درصد آراء را به خود اختصاص دهند.
آیا اختلاف 7هزار رای میان منتخب مردم و نامزد دوم از قبل قابل پیش بینی بود؟ آیا تا پیش از اعلام نتایج انتخابات، نظرسنجی های اعلام شده درخصوص میزان رای آوری نامزد ها درست و واقعی بود؟ یا به نوعی آمارسازی یا نظرسازی؟ و آیا دیگر نامزدها میتوانستند با روشهای مختلف این دوقطبی ایجاد شده را به سه یا چهار و یا چند وجهی تبدیل کنند؟
در این انتخابات نامزدهای موسوم به جناح اصلاحات موفق به دریافت تاییدیه از شورای نگهبان نشدند و اکثر تایید شدگان از جناح اصولگرا و یا با گرایش هایی به سمت اعتدال بودند لیکن جناح اصلاحات در حوزه میبد و تفت براساس احتمالات و شانس برندگی، با حمایت از دکتر کمال دهقانی فیروزآبادیاز نامزدهای اصولگرا ولی میانه رو توانست رای آوری وی را تا اندازه زیادی افزایش دهد. اما آیا تنها حمایت اصلاحات میتوانست کافی باشد؟ آیا اگر اصلاح طلبان روی گزینه دیگری اجماع میکردند امکان برنده شدن آن فرد نیز همین اندازه بود؟
در سوی دیگر حجت الاسلام قاسم روان بخش، گزینه اصلی جبهه پایداری قرار داشت که با تجربه شکست از دو دوره پیشین از حوزه قم و تهران، از چند ماه پیش از انتخابات با پشتیبانی برخی از نهادها و گروههای مذهبی و انقلابی پا به صحنه انتخابات در حوزه میبد و تفت گذارده بود.
آمدن دکتر سید جلیل میرمحمدی با پیشینه اصولگرایی از حوزه یزد به حوزه انتخابیه میبد و تفت نیز نکته جالب توجهی بود که شاید میتوانست تاثیری بر انتخابات داشته باشد. آیا حضور وی تهدیدی برای جناح اصولگرا بود؟ آیا انصراف وی به نفع اصولگرایی و نه در حمایت از آقای روانبخش مانع از دو دستگی در جناح اصولگرا می شد؟ در این آمدن و رفتن نکاتی نهفته است که بخشی از آن بر میگردد به تحلیل و پیش بینی اصوالگرایان از شرایط پیش آمده یا به عبارتی دیگر آنها قصد داشتند با سبک وسنگین کردن اوضاع فردی را که احتمال رای آوری بیشتری را داشت در مقابل گزینه اصلاح طلبان قرار دهند و با ایجاد "دومینو" ی انصراف به نفع گزینه خود از ترفند موج سازی تبلیغاتی بهره گیرند که البته در ایجاد این موج نتوانستند موفق باشند.
آنچه که مسلم است حمایت اصلاح طلبان از یک اصولگرا که دارای پیشینه مسوولیتی در دولت اصولگرای نهم ودهم بود هم برای اصلاح طلبان و هم برای اصولگرایان قدری غیر منتظره بود و همین موضوع سبب شد که بخشی از اصلاح طلبان با نگاهی تردید آمیز و از طرف دیگر بخشی از اصولگرایان نیز با نگاهی بد بینانه به شخص آقای دهقانی نظر داشته باشند و او را فردی قلمداد کنند که چندان ثبات سیاسی ندارد و در اصول و ارزش هایی که جریان اصولگرا به آن موصوف است پایبند نبوده و نمیباشد. این دو برداشت از سوی جامعه موجب شد که بخشی از رای اولیه آقای دهقانی که در حقیقت بدنه اصولگرایی جامعه را شامل میشد از دست برود و از طرفی حمایت اصلاح طلبان نیز نمیتوانست تمام رای بدنه اجتماعی اصلاح طلبان را به سبد رای دکتر دهقانی سرازیر نماید بنابراین در آغاز راه این حمایت اصلاح طلبان چندان کارساز نبود و دو پیامد ناخواسته به همراه داشت نخست اینکه بخشی از رای اصولگرایان میانه رو به سمت رقیب اصولگرا و یا دیگر نامزدها روانه گردید و دوم اینکه نتوانست تمامی رای اصلاح طلبان را نیز از آن خود کند. در نخستین گام انصراف و حمایت آقایان محمدرضا هدایی، امید عندلیب و حمید آیت اللهی و همچنین دکتر علیرضا دهقانپور تاثیر مثبتی بر جای گذاشت اما همچنان رایزنیهایی از هر دو جریان سیاسی برای جلب حمایت و انصراف دیگر نامزد ها ادامه داشت البته گفته میشود که ماندن برخی از نامزها و عدم انصرافشان نیز میتوانست در موفقیت جناح اصولگرا موثر واقع شود و برگ برنده ای باشد برای اصولگرایان چرا که از منظر جامعه شناختی و تجربیات گذشته انتخابات میتوان چنین استنباط کرد که طرفداران آقای روان بخش از جناح راست اصولگرا عمدتا تصمیم خود را گرفته و گزینه خود را برگزیده بودند و رای او و آن دسته از نامزد ها که برای بار دوم، سوم و چهارم به میدان آمده بودند تا حدی مشخص و معین بود و البته جو تبلیغاتی توانسته بود تا اندازه ای رای گذشته این دسته را نیز پراکنده نماید و در عمل نیز همین گونه شد و نتایج بعد از انتخابات آن را نشان داد.
در این میان ائتلاف سومی با حضور دیگر چهره های سیاسی که عمدتا افراد میانه رو بودند میتوانست شکل بگیرد که در این صورت بخشی عمده ای از رای افراد سیاسی جامعه و مردم عادی که نگاه مثبتی به دو جریان چپ و راست نداشتند به این جبهه سوم سرازیر می شد. اگر این ائتلاف سوم شکل میگرفت شاید مسیر انتخابات در حوزه میبد و تفت به شدت تحت تاثیر قرار میگرفت و حتی احتمال پیروزی نیز برای این جبهه جدید امکان پذیر مینمود. از قرارمعلوم تلاش هایی نیز در این زمینه شکل گرفت و امید هایی نیز به آن می رفت به ویژه اینکه تا سومین روز تبلیغات نگاه ها به سمت دکتر حسین اعرافی نامزد تایید نشده توسط شورای نگهبان، دوخته شده بود و واکنش حمایتی وی نیز میتوانست تا حدی شرایط را به نفع این ائتلاف سوم تحت تاثیر خود قرار دهد اما این چنین نشد و در نهایت حمایت وی از دکتر کمال دهقانی توانست از دو طریق مسیر انتخابات را تغییر دهد. نخست اینکه طیف میانه رو تضعیف گردید و احتمال شکل گیری جبهه سوم نیز کاهش یافت و دوم تقویت و تحکیم وحدت در اردوگاه اصلاحات را موجب شد و امید و انگیزه بیشتر برای طرفداران دکتر دهقانی را بهمراه داشت. اما هنوز هم جناح رقیب که میتوان آن را اصولگرایی محض نامید با در دست داشتن امکانات تبلیغاتی گسترده از شانس بیشتری برخوردار بود به عبارتی با همه حمایت هایی که اصلاح طلبان و در پی آن دکتر حسین اعرافی از وی داشتند باز نظرسنجی ها از بالاتر بودن آرای آقای روانبخش حکایت میکرد و این یعنی پیروزی قاطع اصولگرایان و نشانهای بود از ناکامی و ناتوانی اصلاح طلبان در جذب آرای مردم و یا عدم اقبال مردم به اصلاح طلبان در این حوزه انتخابیه. علیرغم این اعلام حمایت، اصلاح طلبان در صورت شکست در این انتخابات دیگر نمیتوانستند اینگونه ادعا کنند که اکثریت مردم از جریان اصولگرایی محض گریزانند و لازم بود برای اثبات این ادعا حرکتی حمایتی از جانب دیگر نامزدها در حمایت از نامزد اصلاح طلبان وجود داشته باشد و در این شرایط با ایجاد یک موج جدید حرکت رو به جلو و پیشتازانه شتاب بیشتری به خود میگرفت.
و اما گزینه دیگری که میتوانست تاثیر بسزایی بر روی رای هر دو رقیب بگذارد آخرین فرد انصرافی یعنی حسین فلاح بود وی که برای اولین بار و با تمام توان وارد کارزار رقابت شده بود و میتوانست حمایت اصلاح طلبان و حتی ائتلاف سوم را نیز به سمت خود بکشد در یک اقدام کلیدی و در آخرین روزهای انتخابات با انصراف و اعلام حمایت خود از دکتر کمال دهقانی فیروزآبادی امید پیروزی را در اردوگاه اصلاح طلبان دو چندان نمود و موجب شد تا بخشی از بدنه اجتماعی اصلاح طلبان که به دکتر کمال دهقانی نگاه تردید آمیز داشتند و حتی بخشی که تصمیمی برای شرکت در انتخابات نداشتند را در حمایت از دکتر کمال دهقانی به پای صندوق رای بکشاند تا حماسه پرشور 7 اسفند ماه رقم زده شود.
و اما در یک کلام می توان نتیجه گرفت
- در تعیین نتیجه انتخابات، اول از همه مردم نقش داشته و دارند و هر رایی می تواند موثر باشد.
- جناح ها در همگرایی بین مردم و نامزد های انتخاباتی تا حد زیادی اثر گذار هستند لیکن همیشه تعیین کننده نیستند و شیوه و رفتارهای تبلیغاتی نیز در جذب آرای مردم و راهبری افکار عمومی موثر است.
و اما توصیه و نظر نگارنده بر این است که اگر چه ایجاد جو هیجانی بر تبلیغات تاثیر گذار است اما نمیتوان و نباید جامعه را درگیر اینگونه شرایط نمود چه اینکه در این میان، قدرت انتخاب مردم پایین آمده و ایجاد دو قطبی های کاذب مانع از بروز دیدگاههای مختلف اقشار مردم در مسیر انتخابات و نتایج آن میشود زیرا دیدگاه طیف های میانی جامعه به ناچار به سمت و سوی این دو قطب به ظاهر مثبت و منفی متمایل می گردد حال آنکه در واقعیت این تمایل بیانگر خواستههای طیف میانی جامعه نخواهد بود ودر واقع این طیف میانه رو و اعتدالی جامعه است که باید قربانی شود تا جناح چپ و راست قدرت بگیرد.
در پایان امید می رود که نماینده منتخب مردم میبد و تفت جناب آقای دکتر کمال دهقانی فیروزآبادی با درایت و بینش خویش بتواند نمایندگی همه اقشار و گروههای مختلف مردمی را به گونهای منصفانه بر عهده بگیرد.
امضاء محفوظ
- نویسنده : یزد فردا
- منبع خبر : خبرگزاری فردا
پنجشنبه 19,دسامبر,2024