جولین آسانژ (به انگلیسی: Julian Paul Assange) متولد ۳ ژوئیه ۱۹۷۱، ناشر، روزنامه‌نگار، برنامه‌ریز کامپیوتر، کنش‌گرای اینترنت و یکی از بنیانگذاران سایت ویکی‌لیکس و سردبیر آن است. ویکی‌لیکس جارچی و مجرایی برای افشاگری خبرها با هدف آفریدن حکومتهای باز است. آسانژ در جوانی پیش از آنکه برنامه‌ریز کامپیوتر شود هکر بود. او در کشورهای زیادی زیسته و در بسیاری از مناطق دنیا در بارۀ آزادی بیان، سانسور و روزنامه‌نگاری کندوکاوگر و تحقیقی سخن رانده‌است. ویکی‌لیکس مطالبی در بارۀ کشتارهای غیرقانونی در کنیا، دفع زباله‌های سمی در ساحل عاج، کتابهای راهنمای چرچ ساینتولوژی (کلیسای علم‌شناسی) رویه‌های خلیج گوآنتانامو و بانکهایی مانند کوپتینگ و جولیوس بائر منتشر کرده‌است. در ۱۳۸۹ ویکی‌لیکس اسناد جنگ عراق و افغانستان را در بارۀ درگیری امریکا در این جنگ‌ها منتشر کرد که برخی از آنها اسناد محرمانه بوده‌است. در ۲۸ نوامبر ۱۳۸۹ ویکی‌لیکس و پنج همکار مطبوعاتی اشپیگل، نیویورک تایمز، لوموند، گاردین و ال پایس شروع به انتشار شنودهای دیپلماتیک امریکا کردند.

آسانژ چندین جایزه برنده شده و نامزد چند جایزه شده‌است. از جمله جایزه‌هایی که برنده شده‌است، جایزۀ رسانه عفو بین‌الملل برای انتشار کشتارهای غیرقانونی در کنیا و برگزیدۀ خوانندگان برای شخصیت سال ۱۳۸۹ مجلهٔ تایمز بوده‌است.

آسانژ در فوریه ۱۳۹۰ در دادگاه انگیس برای بازپس فرستاده شدن به سوئد برای پاسخگویی به پرس‌وجو در بارۀ اتهام جنسی حاضر شد. او گفت که نسبت‌هایی که به او داده شده ”بی‌پایه“ است و به قید ضمانت آزادشد. در ۱۹ ژوئن ۲۰۱۲ او به سفارت اکوادور در لندن پناهنده‌شد و در ۱۶ اوت پناهندگی او از سوی این کشور پذیرفته‌شد.


تولد و کودکیhttp://yazdfarda.com/media/news_img/image_89420.jpeg

آسانژ در تانزویل کوئینزلند، استرالیا به دنیا آمد وبیشتر جوانی خود را در مگنتیک آیلند گذراند. پدر واقعی‌اش جان شیپتون و مادرش کریستین دختر وارن هوکینز اسکاتلندی رئیس دانشکدۀ نورثرن ریورز بود. وقتی جولیان یک‌ساله بود، کریستین با کارگردان تائتر برت آسانژ ازدواج کرد و نام فامیل او را روی پسرش گذاشت. برت و کریستین آسانژ یک تئاتر سیار را می‌گرداندند. ناپدری جولیان، پدر اول واقعی‌اش، جولیان را پسری بسیار باهوش توصیف می‌کرد. ”همیشه پشت توسری‌خورده‌ها می‌ایستاد... همیشه از این‌که عده‌ای برضد عده‌ای دیگر دارودسته راه می‌انداختند بسیار خشمگین می‌شد.” آسانژ گفته: ”مردمان توانا و بخشنده قربانی نمی‌آفرینند؛ قربانیان را نیرو می‌بخشند.“ او می‌گوید شخصیتی جنگ‌جوست و شاید زیاد در نیروبخشیدن خوب نباشد، اما ”راه دیگری برای نیرو بخشیدن به قربانیان وجود دارد که مهار کسانی است که قربانی می‌آفرینند.“

در ۱۳۵۸ مادرش دوباره ازدواج می‌کند و همسر تازه‌اش موسیقیدانی بود که به باور جولیان به گروه عصر نو به نام انجمن سنتینیکرتان پارک تعلق داشت که آموزگار یوگا آن هامیلتون یایرن آن را رهبری می‌کرد. آنها دارای یک پسر شدند، اما دو سال بعد کارشان به جدایی رسید و بر سر نگهداری از فرزند مشکل پیدا کردند و مادر آسانژ به مدت ۵ سال پیوسته از دست پدر بچه فرار می‌کرد. تا پیش از ۱۴ سالگی آسانژ ۳۰ بار شهر عوض کرد و به مدارس زیادی رفت از جمله دبستان گولمنگار و گاه در خانه به او درس داده می‌شد. آسانژ در گفتگویی با هانس اوریچ اُبریست گفته که او در ۵۰ شهر متفاوت زندگی کرده و به ۳۷ مدرسه رفته‌است.
هک کردن و محکومیت

آسانژ در ۱۳۶۵ که تازه ۱۶ ساله شده بود شروع به هک کردن کامپیوتر با نام ”مندَکس“ (برگرفته از عبارتی از هوراس، مندَکس باشکوه یا دروغگوی نژاده) کرد. او و دو هکر دیگر گروهی به راه انداختند و نامش را خرابکاران بین‌المللی گذاشتند. آسانژ قواعد ابتدایی زیرفرهنگ را به قلم درآورد: ”به سیستمهای کامپیوتری که واردشان می‌شوید آسیب نرسانید؛ اطلاعات را در آن سیستمها تغییر ندهید (به جز تغییر لاگ‌ها برای پوشاندن ردهایتان)؛ و اطلاعات را با دیگران در میان بگذارید.“ گردهم‌آیی دمکراسی شخصی گفته: ”او پرآوازه‌ترین هکر اخلاقی استرالیاست.“ پلیس فدرال استرالیا از وجود این گروه باخبر می‌شود و ”عملیات هوا“ را برای کندوکاو در بارۀ هک کردن آنها برپا می‌کند. در سپتامبر ۱۳۷۰ مندکس هنگام هک کردن پایانۀ اصلی ملبورن نورتل، شرکت مخابرات کانادایی دستش رو می‌شود. پلیس فدرال استرالیا در واکنش به این کار او خط تلفن‌شان را کنترل می‌کند و در همان سال به خانه‌شان در ملبورن می‌ریزند. گزارش شد که او از راه ”مودم” به کامپیوترهایی دسترسی یافته که به دانشگاهی استرالیایی، هفتمین گروه فرمان یو.اس.آ.اف پنتاگون و دیگر سازمانها تعلق داشته‌است. سه سال طول کشید تا پرونده با اتهام ۳۱ مورد هک کردن و جرمهای هم‌خوان به دادگاه رفت. نورتل گفت که دست‌درازی‌های او ۱۰۰۰۰ دلار برای آنها هزینه داشته‌است. ۲۵ اتهام هک کردن او ثابت شد و به دلیل رفتار خوب با ۲۱۰۰ دلار جریمه آزاد گشت. قاضی گفت هیچ شواهدی جز کنجکاوی هوشمندانه و لذت از توانایی ورود به این کامپیوترها وجود ندارد و گفت که اگر آسانژ این کودکی نابه‌سامان را نداشت، باید ۱۰ سال به زندان می‌رفت.

آسانژ بعدها گفته بود: ”در واقع کمی آزاردهنده‌است. چون من همراه با یک نفر دیگر کتابی در بارۀ هکر بودن نوشتیم، فیلمهای مستندی در باره‌اش به وجود آمد و همه زیاد در این باره سخن گفتند. می‌توانند ببرند و بچسبانند (کات اند پیست کنند). اما این ۲۰ سال پیش بود. بسیار آزارداهنده‌است که مقالات امروز مرا هکر کامیپوتر می‌نامند. شرمنده نیستم، بلکه بسیار هم به آن افتخار می‌کنم. اما اکنون دلیل اینکه می‌گویند هکر کامپیوتر هستم را می‌فهمم. دلیل بسیار خاصی دارد.“

در ۱۳۹۰ گزارشهای دادگاه نشان داد که آسانژ در ۱۳۷۲ به واحد استثمار کودکان پلیس ویکتوریا کمک تکنیکی کرده‌است و در پیگرد اشخاصی به آنها یاری رسانده‌است.
موضوعات مربوط به سرپرستی کودکان 

در ۱۳۶۸ آسانژ شروع به زندگی با نامزدش می‌کند و آنها دارای یک پسر، به نام دانیل می‌شوند. در زمان دستگیر شدن و محکومیت آسانژ از هم جدا می‌شوند. و به دنبال آن درگیر کشاکشی طولانی تا سال ۱۳۷۸ در مورد سرپرستی پسرشان می‌شوند.

کل روند باعث می‌شود که آسانژ و مادرش گروه کنش‌گرای کندوکاو مادر یا پدر در مورد سرپرستی کودک را به وجود می‌آورند که روی آفریدن “بانک مرکزی داده‌ها“ برای پیشینه‌های قانونی دسترس‌ناپذیر در مورد سرپرستی کودک در استرالیا کانونمند است. در گفتگویی با رادیوی ا.بی.سی، مادرش توضیح می‌دهد که مهمترین موضوع آنها ”دسترسی مستقیم به دادگاه کودک از سوی هر کسی برای درخواست سرپرستی برای هر کودکی است که به باور آنها در معرض خطر جدی سوءاستفاده قرار دارد و کارگزار سرپرستی کودک از دادن این آگاهیها سر باز زده‌است.“
برنامه‌ریزی کامپیوتر و مطالعات دانشگاهی

در ۱۳۷۲ آسانژ یکی از نخستین فراهم‌کنندگان خدمات همگانی اینترنت را در استرالیا به نام شبکۀ دسترسی همگانی سابربیا آغاز می‌کند. از ۱۳۷۳ در مقام برنامه‌ریز و گسترش‌دهنده نرم‌افزار آزاد در ملبورن مأوا گزید. در ۱۳۷۴ استروب (نورافکن چرخان)، نخستین پورت اسکنر متن باز (به انگلیسی: open source port scanner) را نوشت. در ۱۳۷۵ به وجود آوردن چندین وصله patch برای PostgreSQL سهم داشت. در نوشتن کتاب زیرزمینی: قصه‌های هک کردن، دیوانگی و وسواس در بارۀ مرز اکترونیکی (۱۹۹۷) کمک کرد که در مقام پژوهشگر به او ارج می‌بخشد و سابقۀ او را در خرابکاران بین‌المللی روشن می‌کند. از ۱۳۷۶ در نوآوری سیستم رمزگذاری انکارپذیر رابررهوز Rubberhose deniable encryption نقش داشت که مفهوم رمزنویسی است که در بستۀ نرم‌افزاری برای لینوکس گذاشته شد که هدف از طراحی آن انکارپذیری شدنیplausible deniability در برابر رمزتحلیلی رابرهوزRubber-hose cryptanalysis است که نخست برای سیستمی در فکر او بوده که قصد داشته ”به صورت ابزاری برای کارگزاران حقوق مردمی به کار رود که نیاز داشتند از داده‌های حساس پاسداری کنند.“ دیگر نرم‌افزارهای رایگانی که او در نگارش یا همکاری در نگارش آن نقش داشته عبارت است از: نرم‌افزار گرفتن یوزنت NNTPCache و Surfraw برای موتور های جستجو (به انگلیسی: search engine) وب به کار می‌رود.

در ۱۳۷۸ نام دامنه (به انگلیسی: domain) ویکی‌لیکس را ثبت می‌کند. می‌گوید: ”اما در آن زمان کاری با آن نکردم.“

از ۱۳۸۲ تا ۱۳۸۵ برای فراگیری ریاضی و فیزیک و مطالعۀ کوتاه‌مدت فلسفه و عصب‌شناسی به دانشگاه ملبورن می‌رود. در بیشتر درسهای ریاضی، تنها نمرۀ قبولی می‌آورد. مدرکی نمی‌گیرد؛ این که همکلاسیهایش سرگرم پژوهش برای دارپا DARPA پنتاگون بودند باعث می‌شود که مرتب درس را رها کند و پس از آن هم ویکی‌لیکس را راه می‌اندازد.
ویکی‌لیکسhttp://yazdfarda.com/media/news_img/image_89420.jpeg

آسانژ پیش تا ۱۳۸۵ منبع ویکی‌لیکس

ویکی‌لیکس در ۱۳۸۵ بنیاد نهاده شد. آن سال، آسانژ دو مقاله نوشته که فلسفۀ در پس ویکی‌لیکس را توضیح می‌دهد: ”برای جابه‌جایی ریشه‌ای رفتار رژیم باید به روشنی و با شهامت بیندیشیم زیرا اگر چیزی یاد گرفته باشیم، این است که رژیمها نمی‌خواهند تغییر کنند. باید فراسوی کسانی بیندیشیم که پیش از ما در این راه گام زدند و تغییر تکنولوژیکی را بیابیم که به ما شهامت بخشد تا از راههایی دست به کار زنیم که پیشینیانمان نمی‌توانستند.“ در بلاگش می‌نویسد: ”هر چه سازمانی بیشتر نهانکار و بیدادگرانه باشد، افشاگری ترس و پارانویای بیشتری در رهبری و جرگۀ برنامه‌ریزانش برمی‌انگیزاند ... از آنجا که سیستمهای بیدادگرانه، از لحاظ سرشت خود دشمن می‌آفرینند و در بسیاری از جاها به سختی دست بالا را دارند، افشاگری به شکلی بی‌همتایی آنها را نسبت به کسانی آسیب‌پذیر می‌کند که به دنبال جایگزین کردن آنها با شکلهای بازتر اداره و مدریریت هستند. آسانژ سخن‌گوی برجستۀ رسانه‌ای ویکی‌لیکس است. در حالی‌که روزنامه‌ها او را “کارگردان“ یا “بنیانگذار“ ویکی‌لیکس توصیف کرده‌اند، خود گفته: ”من خود را بنیانگذار نمی‌نامم“، و خودش را سردبیر وکی‌لیکس توصیف می‌کند و گفته که در روند سنجش اسنادی که به سایت فرستاده می‌شود، تصمیم‌گیری نهایی با اوست. آسانژ می‌گوید ویکی‌لیکس بیش از مجموع مطبوعات دنیا با هم اسناد طبقه‌بندی شده منتشر کرده‌است: ”این چیزی است که می‌گویم تا نشان دهم تا چه اندازه ما پیروز بوده‌ایم ـ تا بگویم وضعیت بقیه رسانه‌ها تا چه اندازه وخیم است. چگونه‌است که گروهی پنج نفره توانسته دانسته‌های سرکوب‌شدۀ بیشتری از همۀ مطبوعات دنیا با هم برای همگان افشا کند؟ ننگین است.“ او مدافع برخورد ”شفاف” و ”علمی“ با روزنامه‌نگاری است و می‌گوید: ”نمی‌توانی مقاله‌ای در بارۀ فیزیک بدون داده‌ها و نتایج آزمایشی منتشر کنی؛ این باید معیار روزنامه‌نگاری باشد. “ در ۱۳۸۵ کانتر پانچ او را ”بی‌آبروترین هکر سابق کامیپوتر استرالیا“ نامید. The Age او را ”یکی از کنجکاوی‌برانگیزترین شخصیتهای دنیا“ و ”جنگجوی آزادی اینترنت“ تعریف کرد. آسانژ خود را “رواقی‌منش افراطی“ نامیده‌است. او بیشتر شخصیتی خودآموخته‌است که دانش زیادی در علوم و ریاضی دارد و شخصیتی بالنده در جنگ روشنفکرانه‌است.

ویکی‌لیکس از جمله اسناد و مطالبی در بارۀ کشتار غیرقانونی در کنیا، گزارشی از ریختن مواد دورریختنی زهرآگین در ساحل کوت دی‌ووآر، کتابهای راهنمای کلیسای علم‌شناسی (چرچ ساینتولوژی)، رویه‌های خلیج گوآنتانامو، ویدئو حملۀ هوایی ۱۲ ژوئیه ۱۳۸۶ به بغداد و مطالبی در بارۀ بانکهای بزرگ مانند کوپتینگ و جولیوس بائر منتشر کرده‌است. در ۱۳۸۷ مقاله‌ای به نام ”نفرین نهانی توماس پین“ منتشر کرد که در آن نوشت: ”معنای این چیست وقتی تنها آن واقعیتهایی در بارۀ دنیا با توانهای اقتصادی در پس آنها می‌تواند شنیده شود، وقتی راستی‌ودرستی در برابر دنیا برهنه می‌ایستد و هیچ‌کس بدون آنکه اول چولی یا یارانه‌ای به او پرداخت شود در باره‌اش سخنی نمی‌گوید؟“

در آخرهای ۱۳۸۹ آسانژ روند نوشتن خاطراتش را برای انتشار در ۱۳۹۰ به پایان رساند.
پدیدار شدن در جمع

آسانژ در کپنهاگ ۱۷ نوامبر ۱۳۸۸

گذشته از اختیارداری و سردبیری ویکی‌لیکس، آسانژ چهرۀ مردمی آن است. او در کنفرانسهای رسانه‌ای زیادی مانند روزهای رسانه‌های نو ۱۳۸۸ در کپنهاگ، نشست لوگان ۱۳۸۹ در گزارشگری کندوکاوگرانه (تحقیقی) در دانشکدۀ روزنامه‌نگاری برکلی و در کنفرانسهای هکری، از جمله بیست و پنجمین و بیست و ششمین کنگره ارتباطات بی‌نظمی پدیدار شده‌است. در نیمۀ اول ۱۳۸۹ در کانال انگلیسی تلویزیون الجزیره، ام.اس.ان.بی.سی، دمکراسی نا، آر.ت و گزارش کولبرت پدیدار شد تا در بارۀ انتشار ویدئوی حمله هوایی بغداد از سوی ویکی‌لیکس به گفت‌وشنود پردازد. در ۳ ژوئن از راه کنفرانس ویدئویی همراه با دانیل الزبرگ در گردهم‌آیی دمکراسی شخصی شرکت کرد. الزبرگ به‌ام.اس.ان.بی.سی گفت: ”توضیحی که آسانژ برای پدیدار نشدن در امریکا داد این بود که آمدن به این کشور برایش خالی از خطر نبود.“ در ۱۱ ژوئن قرار بود که در هیئت هنرنمای گزارشگران و ویراستاران کندوکاوگر در لاس‌وگاس شرکت کند، اما گزارشهایی است که او چند روز پیش از برگزاری آن خبر داده که از این کار منصرف شده‌است.

در ۱۰ ژوئن ۱۳۸۹، گزارش شد که مقامات پنتاگون سعی دارند پیدا کنند که او کجاست. گزارشهایی بر همین پایه بود که مقامات امریکایی می‌خواهند آسانژ را دستگیر کنند. الزبرگ گفت که دستگیری بردلی منینگ و گمانه‌زنی بعدی مقامات امریکا در بارۀ آنچه آسانژ ممکن است انتشار دهد ”نیک‌بود و زندگی فیزیکی او را اینک با خطر رویاروی می‌کند.” مارک امبیندر، نگرانیهای الزبرگ را در آتلانتیک ”خنده‌دار“ توصیف کرد و گفت ”گرایش آسانژ به اینکه باور کند یک گام با از پرت شدن به درون سیاه‌چاله فاصله دارد، کارش را سد و تا حدی بی‌اعتبار می‌کند.“ در سالون دات کام، گن گرین‌والد ”گزراشهای گوشخراش رسانه‌ها“ را در این باب که ”دنبال گرفتن آسانژ گذاشته شده“ به زیر پرسش می‌برد و می‌گوید که اینها تنها بر پایۀ اشاره‌هایی از سوی “مقامات گمنام حکومت“ است و ممکن است حتی در خدمت به مبارزۀ حکومت امریکا از راه ترساندن جارچی‌ها باشد.

در ۲۱ ژوئن ۱۳۸۹ در جلسه‌ای در بروکسل بلژیک برای نخستین بار پس از کمابیش یک ماه شرکت کرد. او عضو هئیتی بود که در بارۀ سانسور اینترنت به گفت‌وشنود پرداختند و نگرانیهای خود را از فیلترکردن‌های تازه در کشورهایی مانند استرالیا ابراز کرد. از این گذشته در بارۀ دستورات دهان‌بستن gag orders محرمانه سخن گفت که از انتشار دانسته‌ها در بارۀ موضوعات خاص از سوی روزنامه‌ها و حتی افشاگری این واقعیت که این دهان‌بستن‌ها وجود دارد، جلوگیری می‌کند. با استفاده از نمونۀ گاردین، توضیح داد که چگونه روزنامه‌ها سرگرم تغییر دادن آرشیوهای آن‌لاین خود گاه با برداشتن کامل مقاله‌ها هستند. او به گاردین گفت که بیمی برای امنیت خود ندارد، اما پیوسته گوش به‌زنگ است و از سفر به امریکا می‌پرهیزد چون ”گفته‌های امریکا برای مردمان همه منطقی بوده‌است. اما برخی از گفته‌هایی که به شکل خصوصی ابراز شده، بیشتر پرسش‌برانگیزند.“ او گفت ”از لحاظ سیاسی دست به کار شدن آنها اشتباه بزرگی خواهد بود. من کاملاً احساس امنیت می‌کنم، اما وکیلهایم به من سفارش کرده‌اند در این دوره به امریکا سفر نکنم.“

در ۱۷ ژوئیه جکوب اَپِلبوم از سوی ویکی‌لیکس در کنفرانس هکرهای روی سیارۀ زمینHakers on Planet Earth (Hope امید) در نیویورک شرکت کرد و به دلیلی عوامل فدرال در کنفرانس آسانژ را جایگزین نمود. او اعلام کرد که سیستم ویکی‌لیکس، پس از دوره‌ای تعلیق دوباره سرپا و فعال شده‌است. آسانژ سخنران غافلگیرکنندۀ کنفرانس تد در ۱۹ ژوئیۀ ۱۳۸۹ در اکسفورد بود و تأیید کرد که ویکی‌لیکس دوباره دارد اسناد می‌پذیرد.. در ۲۶ ژوئیه پس از انتشار خاطرات جنگ افغانستان، برای کنفرانسی مطبوعاتی در باشگاه فرانت‌لاین پدیدار شد. در ۱۵ مارس ۱۳۹۰ در انجمن اتحادیه کمبریج سخنرانی کرد. ویدئویی از این سخنرانی پس از جلوگیری از ضبط اولیه اکنون در دسترس است.
انتشار شنودهای دیپلماتیک امریکاhttp://yazdfarda.com/media/news_img/image_89420.jpeg

در ۲۸ نوامبر ۱۳۸۹، ویکی‌لیکس شروع به انتشار ۲۵۱۰۰۰ شنود دیپلماتیک امریکا که در دست داشت نمود که ۵۳ درصد آن غیرطبقه‌بندی شده، ۴۰ درصد محرمانه و بیش از شش درصد آن به عنوان ”راز“ طبقه‌بندی شده بود. روز بعد از آن، دادستان کل استرالیا رابرت مک‌کله‌لاند به روزنامه‌ها گفت که استرالیا در بارۀ فعالیتهای آسانژ و ویکی‌لیکس پرس‌وجو خواهد کرد. او گفت ”از دیدگاه استرالیا ما گمان می‌بریم قوانین جنایی چندی وجود دارد که ممکن است با انتشار این دانسته‌ها زیرپا گذاشته شده باشد. پلیس فدرال استرالیا سرگرم پژوهش در این باره‌است.“ مک‌کله‌لاند این امکان را که مقامات استرالیایی ممکن است پاسپورت آسانژ را باطل کنند کنار نمی‌گذارد و به او هشدار می‌دهد که ممکن است اگر به استرالیا برگردد با اتهاماتی رویاروی شود. پرس‌وجوی پلیس فدرال به این نتیجه رسید که آسانژ جرمی مرتکب نشده‌است.

وزرات دادگستری امریکا کندوکاوی جنایی را در مورد افشاگری به راه انداخت. دادستانهای امریکا سرگرم ملاحظۀ اتهاماتی هستند که می‌توانند بر اساس چندین قانون برضد آسانژ پیش کشند، اما هر پیگردی دشوار خواهد بود. در رابطه با کندوکاوهای در جریان در مورد ویکی‌لیکس، وزارت دادگستری امریکا احضاریه‌ای در ۱۴ دسامبر ۱۳۸۹ صادر کرد و به تویتر دستور داد تا اطلاعات در مورد حساب آسانژ را از جمله انتشار دهد.

جارچی روزنامه‌های پنتاگون دانیل الزبرگ گفت که آسانژ ”با به مبارزه طلبیدن مقرارت پنهانکاری، که در بیشتر موارد در این کشور قانون نیستند، به دمکراسی ما خدمت می‌کند و به فرمانروایی قانون خدمت می‌کند.“ در مورد ملاحظات امنیت ملی برای امریکا، الزبرگ افزود: ”تردیدی نیست که آسانژ از بسیاری جهات فرد بسیار کاردانی است. به گمان من غرایز او این است که شایسته‌است بیشتر این مطالب منتشر شود. گفت‌وشنود ما در بارۀ پارۀ بسیار کوچکی از آن است که نباید. او هنوز چیزی منتشر نکرده که امنیت ملی کسی آسیب برساند.“ آسانژ به گزارشگران لندن گفت که افشای شنودها نشان داد که به سفیران امریکادر سراسر دنیا دستور داده شده که ”به کار جاسوسی بپردازند،” او گفت به نظر می‌رسد “این بازنمود جابه‌جایی آهسته به نبود فرمانروایی قانون در نهادهای امریکا باشد که لازم است افشا شود و ما داریم این کار را می‌کنیم.“

افشاگریهای شنودهای دیپلماتیک از سوی ویکی‌لیکس در جرقه زدن انقلاب تونس نقش داشته‌است.
بازشناخته شدن در مقام روزنامه‌نگار



در ۱۳۸۸ آسانژ جایزۀ رسانه‌های سازمان بخشش (عفو) بین‌المللی برای کنیا: فریاد خون ـ کشتارها و ناپدیدشدنهای غیرقانونی را از آن خود ساخت و از سوی مرکز روزنامه‌نگاری کندوکاوگرانه به عنوان روزنامه‌نگار بازشناخته شده‌است. آسانژ سالهاست که یکی از اعضای اتحادیه روزنامه‌نگاران استرالیا، انجمن رسانه‌ها، سرگرمی و هنرها بوده‌است و در ۱۳۹۰ عضو افتخاری آن شده‌است. الکس مسی در مقاله‌ای در اسپکتیتور نوشت ”بله، جولیان آسانژ روزنامه‌نگار است“، اما سپس می‌افزاید که شاید ”اهل خبر“ newman توصیف بهتری برای آسانژ باشد. الن درشوویتز گفته ”بدون هیچ تردیدی او روزنامه‌نگار است، گونه‌ای تازه از روزنامه‌نگار.“ آسانژ گفته که از ۲۵ سالگی سرگرم انتشار مطالبی بر پایۀ واقعیت بوده‌است، و نیازی به گفت‌وشنود در این باره که او روزنامه‌نگار هست یا نیست، نمی‌باشد. او گفته نقشش ”اول از همه نقش ناشر و سردبیری است که روزنامه‌نگاران دیگر را سازماندهی و رهبری می‌کند.“
پیشرفت‌های مالی

در ۶ دسامبر، بانک سوئیس، پست‌فایننس اعلام کرد که سرمایه‌های آسانژ را که بالغ بر ۳۱۰۰۰ یورو بوده بلوکه کرده‌است چون هنگام بازگشایی حسابش، ”آگاهی‌های نادرستی در بارۀ ”محل زندگی خود داده‌است.“ مسترکارد، ویزا، و بانک امریکا هم دادوستد با ویکی‌لیکس را بازایستانده‌است. آسانژ این کردارها را ”مک‌کارتیسم سوداگرانه“ نامیده‌است. وبگاه روزنامۀ انگلیسی‌زبان سوئدی ”لوکال“ در ۲۷ دسامبر ۱۳۸۹ به نقل از آسانژ نوشته که هزینه‌های قانونی برای وبگاه جارچی و دفاعش به ۵۰۰۰۰۰ پوند رسیده‌است. تصمیم بازایستاندن کمک مالی به ویکی‌لیکس از سوی ویزا، مسترکارد و پی‌پال ۴۲۵۰۰۰ پوند هزینه داشته که برابر با هزینۀ انتشارات در وب‌سایت در شش ماه است. آسانژ گفته که ویکی‌لیکس در اوج خود روزی ۸۵۰۰۰ دلار دریافت کرده‌است.
زندگی‌نامه

در دسامبر ۱۳۸۹ آسانژ حقوق انتشار زندگی‌نامه‌اش به قلم خود را به یک میلیون دلار فروخت. به ساندی تایمز گفت به دلیل دشواریهای مالی خود و وب‌وسایتش ناگزیر به این کار شده و گفته ”نمی‌خواهم این کتاب را بنویسم، اما تا کنون ۲۰۰۰۰۰ پوند برای مسائل حقوقی خود پرداخته‌ام و نیاز دارم از خود دفاع کنم و ویکی‌لیکس را روی پا نگاه دارم.“ در ۱۳ فوریه ۱۳۹۰ آسانژ پرونده‌ای برای نشان تجارتی جولیان آسانژ در اروپا می‌گشاید. قرار است این نشان تجارتی برای ”خدمات سخنرانی همگانی، خدمات گزارشگری خبری، روزنامه‌نگاری به کار رود؛ انتشار متونی جز متنهای تبلیغاتی؛ خدمات آموزشی، خدمات سرگرمی.“
نقد

شماری از گزارشگران سیاسی و رسانه‌ای و مقامات سابق و کنونی امریکا آسانژ را به تروریست بودن متهم کرده‌اند. مشاور ریاست‌جمهوری امریکا جو بیدن گفته ”بحث من این است که موضوع بیشتر تروریسم فناوری عالی است.“ در ماه مه ۱۳۸۹، رهبر اقلیت سنا میچ مک‌کونل عبارت “تروریست فناوری بالا“ را برای توصیف آسانژ به کار برد و گفت ”او آسیب زیادی به کشور ما زده‌است. به گمان من باید به بالاترین مجازات قانونی محکوم شود.“ در همان ماه، سخنگوی سابق مجلس نیوت جینگریچNewt Gingrich گفت ”تروریسم دانسته‌ها که مردم را به کشته شده می‌راند تروریسم است و جولیان آسانژ در این‌گونه تروریسم دست داشته‌است. باید به عنوان رزمنده دشمن با او برخورد شود.”

در ژوئیه ۱۳۸۹، پس از آنکه ویکی‌لیکس اسناد طبقه‌بندی شدۀ مربوط به جنگ در افغانستان را منتشر کرد، رئیس سران مشترک کارمندان امریکا، مایک مولن در کنفرانس خبری پنتاگون گفت: ”هر چه‌قدر می‌خواهی در بارۀ جنگ مخالفت کن، موضوع را با سیاست پیش ببر، مرا یا فرماندهان ما را در بارۀ تصمیمهایی که برای به انجام رساندن مأموریتی که به ما داده شده به مبارزه بطلب، اما کسانی را که با کمال میل به راه آسیب و حتی پیشروی در این راه می‌روند،، تنها برای برآوردن نیاز خود به گفتن آنچه می‌خواهی، به راه آسیب نکشان. آقای آسانژ می‌تواند هرچه می‌خواهد در بارۀ خوبی بزرگ‌تری که او گمان می‌برد که خود و منبع او دارند پیش می‌برند، بگوید، اما حقیقت این است که ممکن است آنها دستشان به خون سربازی جوان یا خانواده‌ای افغانی دیگر آلوده شده باشد.“ آسانژ دیرتر در گفتگویی چنین پاسخ داد: ”تا آنجا که ما می‌توانیم بگوییم، چنین چیزی نبوده‌است. بنابراین این جرمی برپایۀ حدس و گمان است. تردیدی نیست که ما با احتمال افشای نام افراد بیگناه خیلی جدی برخورد می‌کنیم. برای همین است که ۱۵۰۰۰ سند را برای بازبینی همین نکته نگاه داشته‌ایم.“
پس‌گرفتن یا پوزش و نقد

حکومت استرالیا در نظر داشت آسانژ را به خیانت متهم کند، اما اشاره‌های پیشین خود را در این باره که کردارهای آسانژ جنایت است پس گرفته‌است. از این گذشته، پس از کندوکاو پلیس فدرال استرالیا هیچ زمینه‌ای برای گرفتن پاسپورت استرالیایی او نیافتند.. از آن زمان نمایندگان حکومت و مخالفان اصلی از جمله کریگ امرسون، وزیر بازرگانی و هلن کونان وزیر سابق ارتباطات در پشتیبانی از ویکی‌لیکس سخنانی ایراد کرده و از برخی از تهدیدها انتقاد کرده‌اند. امرسون در برنامۀ ا.بی.سی و Q&A گفته: ”ما به شدت تهدیدهایی را که عده‌ای در امریکا برضد جولیان آسانژ پیش کشیده‌اند محکوم می‌کنیم و او از تمامی حقوق برای آنکه شهروند استرالیا باشد بهره‌مند است.”
پشتیبانی

لویز ایناسیو لولا دا سیلوا که در زمان ریاست جمهوری برزیل ”همبستگی” خود را با آسانژ پس از دستگیری در ۱۳۸۹ او در انگلستان اعلام کرد. از این گذشته، از دستگیری او به عنوان ”یورش به آزادی بیان“ انتقاد کرد.

نخست وزیر روسیه، ولادمیر پوتین زندانی شدن آسانژ را به عنوان حرکتی”غیردمکراتیک“ محکوم کرد. دمیتری مدودو، منبعی در دفتر ریاست جمهوری روسیه پیشنهاد کرده که آسانژ نامزد جایزۀ نوبل شود و گفته ”سازمانهای همگانی و غیردولتی باید در اندیشۀ کمک به او باشند.”

در دسامبر ۱۳۸۹، گزارشگر خاص سازمان ملل برای آزادی آرا و بیان، فرانک لارو گفته که آسانژ یا دیگر کارمندان ویکی‌لیکس نباید با اتهامات جنایی برای دانسته‌هایی که پراکنده کرده‌اند، رویارو شوند و افزوده ”اگر مسؤلیتی برای به بیرون رخنه کردن دانسته‌ها وجود دارد، تنها و تنها برای فردی است که این افشاگری را کرده و نه رسانه‌ای که آن‌را انتشار داده‌است. و شفافیت به این صورت کارساز می‌شود و در موارد زیادی با فساد از این راه برخورد شده‌است.“

دانیل الزبرگ در زمانی‌که اوراق پنتاگون را در ۱۳۵۰ افشا کرد برای وزارت دفاع امریکا کار می‌کرد، یکی از امضاکنندگان بیانیه‌ای است که گروهی بین‌المللی از کارمندان سابق اطلاعات و مقامات سابق حکومت در پشتیبانی از کار آسانژ فراهم کرده بودند و در پایان دسامبر ۱۳۸۹ انتشار یافت. دیوید مک‌مایکل، ری مک‌گاورن، و پنج تن دیگر از سایر امضاکنندگان این بیانیه بودند. الزبرگ گفته ”اگر من امروز اوراق پنتاگون را افشا می‌کردم، همین گفته‌ها و اتهامات در بارۀ من گفته می‌شد... نه تنها به من خائن گفته می‌شد ـ که در آن زمان هم نامیده شدم، که نادرست و افتراآمیز بود ـ بلکه تروریست هم نامیده می‌شدم... آسانژ و بردلی منینگ بیشتر از من تروریست نیستند.“

تظاهرات در پشتیبانی از آسانژ در برابر شهرداری سیدنی، ۱۰ دسامبر ۱۳۸۹

جولیا گیلارد نخست وزیر به دلیل پشتیبانی نکردن از آسانژ پس از ”غیرقانونی“ نامیدن افشاگری‌ها و پیشنهاد باطل کردن پاسپورت آسانژ، با واکنش شدیدی رویارو و به شدت محکوم شده‌است. صدها وکیل، شخصیتهای فرهنگی و روزنامه‌نگاران همراه با دادستان کل رابرت مک‌کله‌لاند به پشتیبانی از آسانژ پرداختند و تاکید کردند که به هیچ‌رو نمی‌توان گفت که آسانژ قوانین استرالیا را زیر پا گذاشته‌است. سخنگوی امور قانونی مخالفان، و مشاور ملکه، سناتور جورج برندیس، گیلارد را به دلیل زبانی که به کار برده بود “خام‌دستی“ متهم کرده و گفته ”تا آنجا که من می‌توانم ببینم، آسانژ هیچ قانون استرالیا را زیر پا نگذشته و به نظر نمی‌رسد هیچ‌یک از قوانین امریکا را زیرپا گذاشته باشد.“ وزیر امور خارجه کوین راد که از آسانژ پشتیبانی می‌کند گفته که هر تصمیمی برای باطل کردن پاسپورت باید در مورد پاسپورت گیلارد باشد و نه آسانژ. مشاور ملکه پیتر فاریس که پانزده سال پیش در مورد هک کردن آسانژ فعال بوده‌است گفته که انگیزه‌های مقامات سوئدی برای جستجو راهی برای بازپس‌گرفتن آسانژ به دلیل اتهامات جرم جنسی ظن‌برانگیز است: ”بایند بگویند: چرا سوئد دارد این را پیگیری می‌کند؟ بسیار روشن است که اگر بیل بلوگ‌ها Bill Bloggs (اکبر و اصغر) بودند به هیچ‌رو به زحمت نمی‌افتادند.“ پس از آنکه سفارت سوئد ”پاسخ از پیش آماده شده و نامتقاعدکننده“ خود را در پاسخ به نامه‌های اعتراض اعلام کرد، از گیلارد خواسته شد که پیامی به سوئد بفرستد و بپرسد چرا چنین اتهاماتی پیش کشیده شد، کندوکاو شد و سپس کنار گذاشته شد و دوباره از سوی دادستان دیگری به جریان افتاد.“

در ۱۰ دسامبر ۱۳۸۹، بیش از پانصد نفر در برابر شهرداری سیدنی دست به تظاهرات زدند و سیصد و پنجاه نفر در بریسبین گردآمدند، جایی‌که وکیل آسانژ، راب استاری از موضع جولیا گیلارد انتقاد کرد و به تظاهرکنندگان گفت که حکومت استرالیا ”چاپلوس” امریکاست. دادخواست یک صفحه‌ای که گت‌آپ در پشتیبانی از آسانژ در نیویورک تایمز و واشنگتن تایمز به چاپ رساند، بیش از ۵۰۰۰۰۰ امضاکننده داشت.
جایزه‌ها

در ۱۳۸۸ آسانژ جایزۀ بخشش بین‌المللی رسانه‌های انگلستان (رسانه‌های نو) را برای افشای کشتارهای غیرقانونی در کنیا از راه توزیع و همگانی‌کردن کندوکاو کمیسیون ملی حقوق مردمی کنیا به نام فریاد خون ـ کشتارها و ناپدیدشدن‌های غیرقانونی در کنیا از آن خود کرد. هنگام گرفتن این جایزه آسانژ گفت ”این بازتاب شهامت و نیروی جامعۀ مدنی کنیا ست که این بیداد مستند شد.“

در ۱۳۸۹ جایزۀ برگزیدۀ خوانندگان سم ادمس برای شخصیت سال مجلۀ تایمز به آسانژ داده شد. در آوریل ۱۳۹۰ در فهرست ۱۰۰ شخصیت پرنفوذ تایمز گذاشته شد. یک نظرخواهی غیررسمی ویراستاران در شبکۀ پست‌مدیا او را بزرگترین خبرساز سال نامید و شش تن از هر ده تن احساس می‌کردند که آسانژ ”تأثیر ژرفی بر شیوۀ برخورد و انتقال دانسته‌ها داشته‌است.“

در نظرخواهی آن‌لاین لوموند، یکی از پنج همکار ویکی‌لیکس در افشاگری‌ها تازه، آسانژ با از آن خود کردن پنجاه و شش درصد از آرا شخصیت سال نامیده شد.

در فوریه ۱۳۹۰ اعلام شد که بنیاد صلح سیدنی که به دانشگاه سیدنی تعلق دارد مدال زرین بنیاد را به خاطر ”شهامت و آغازگری استثنایی در پیگیری حقوق مردمی“ به آسانژ داده‌است. در ۱۴ سال تاریخچۀ هستی این بنیاد تنها به چهار نفر این جایزه پیشکش شده‌است، نلسون ماندلا، چهاردهمین دالای لاما، تنزین گیاتسو؛ دایساکو ایکدا، که یک رهبر بودایی ژاپنی است و آسانژ.

در تیر ۱۳۸۹ آسانژ برندۀ جایزۀ مارتا گهلهورن برای روزنامه‌نگاری شد. این جایزه هر سال به روزنامه‌نگاری داده می‌شود که ”کارش به نسخۀ جاافتادۀ رویدادها نفوذ کرده و حقیقتی ناخوشایندی را به زبان می‌آورد که تبلیغات جاافتاده یا ”یاوه‌گویی‌های رسمی“ را افشا می‌کند.“ داوران گفته‌اند ”ویکی‌لیکس به عنوان پدیدۀ دوران فناوری برتر به نگاره درآمده‌است که همین‌طور هم هست. اما بیش از آن است. هدف دادگستری آن از راه شفافیت در کهن‌ترین و بهترین سنت‌های روزنامه‌نگاری جای دارد.“
اتهامات بدرفتاری جنسی

در پایان مرداد ۱۳۸۹ پلیس سوئد کند و کاوی را در بارۀ دو برخورد جنسی که پای آسانژ را به میان می‌کشید، آغاز کرد. آسانژ گفته این اتهامات ”بی‌پایه“ است و تمامی برخوردهای جنسی را رضایتی دوطرفه توصیف کرده‌است. در دی ماه ۱۳۸۹ آسانژ که در آن زمان در انگلستان بود پی برد که مقامات سوئد حکم اروپایی دستگیری را برای استرداد او به سوئد برای پرس‌وجو صادر کرده‌است.

بازپرسی استرداد در ۷-۸ و ۱۱ فوریه (بهمن) ۱۳۸۹ در دادگاه قاضیان شهر وست‌مینستر انجام پذیرفت و حکم به تعلیق افتاد.

در ۲ مارس ۱۳۸۹ وکیلهای آسانژ در دادگاه عالی لندن دلایل خود را برای به مبارزه طلبیدن بازپس‌فرستادن آسانژ را به سوئد ارائه کردند. آسانژ به قید ضمانت آزاد است. به دنبال پژوهش‌خواهی ۱۲ و ۱۳ ژوئیه ۱۳۹۰، دادگاه عالی لندن تصمیم خود را به زمانی دیرتر به انداخت.
زیستگاه

با وجودی‌که آسانژ شهروند استرالیاست، اما سالهاست که نشانی همیشگی ندارد. دوره‌هایی را در استرالیا، کنیا و تانزانیا زندگی کرده و در ۳۰ مارس ۱۳۸۹ شروع به اجارۀ خانه‌ی در ایسلند کرد و از آنجا او دیگر کنش‌گرایان از جمله بیریجیتا یونسدوتیر روی ویدئو قتل موازی کار کردند.

بیشتر سال ۱۳۸۹ را در انگلستان، ایسلند، سوئد و کشورهای اروپایی گذراند. در ۴ نوامبر ۱۳۸۹ به تلویزیون سوئیس تی.اس.آر گفت که به شدت در اندیشۀ پناهندگی سیاسی خواستن از سوئد بی‌طرف و انتقال کار بنیاد ویکی‌لیکس به آنجاست. در دسامبر ۱۳۸۹ گزارش شد که دونالد اس. بییر سفیر امریکا در سوئیس، به حکومت سوئیس در پناهندگی دادن به آسانژ هشدار داده‌است

در آخر نوامبر ۱۳۸۹، معاون وزر امور خارجه اکوآدور کینتو لوکاس اعلام کرد که کشورش حاضر است ”بدون هیچ شرایطی به آسانژ اقامت بدهد ... و او می‌تواند آزادانه دانسته‌هایی را که در اختیار دارد و تمامی اسناد را نه تنها در اینترنت که در قالب نشست‌های همگانی گوناگون ارائه دهد. لوکاس بر این باور بود که اکوادور می‌تواند از شروع گفتگو با آسانژ سود برد. وزیر خارجه ریکاردو پاتینو در ۳۰ نوامبر گفت که درخواست اقامت ”باید از چشم‌انداز قانونی و دیپلماتیک مطالعه شود.“ چند ساعت دیرتر، رئیس جمهور رافائل کوریا گفت که ویکی‌لیکس ”اشتباه کرده که قوانین امریکا را زیر پا گذاشته و این گونه دانسته‌ها را افشا کرده‌است... هیچ پیشنهاد رسمی هرگز اعلام نشده بوده.“ کوریا خاطرنشان می‌کند که لوکاس تنها ”از سوی خودش“ سخن گفته و از این گذشته، در این باره که آیا اکوادور از انتشار شنودها آسیب خواهد دید، پرس‌وجویی به راه خواهد انداخت.

در دادگاه پژوهش‌خواهی در دادگاه قاضیان شهر وست‌مینتسر در ۷ دسامبر ۱۳۸۹ آسانژ یک صندوق پستی را به عنوان آدرس خود اعلام کرد. وقتی قاضی به او می‌گوید که این پذیرفتنی نیست، پارک‌ویل ویکتوریا در استرالیا” را روی یک ورق کاغذ می‌نویسد. نداشتن نشانی همیشگی و سبک زندگی خانه‌به‌دوشی از دلایلی بوده که قاضی ضمانت را نمی‌پذیرفته‌است. در نهایت، تا اندازه‌ی با کمک ووگان اسمیث که خانۀ خود را در الینگام هال را به عنوان نشانی در اختیار او گذاشت، به قید ضمانت آزاد شد.
فیلم مستند ما اسرار را می‌دزدیم: داستان ویکی لیکس

ما اسرار را می دزدیم: داستان ویکی لیکس ساخته الکس گیبنی فیلمی مستند است که به افشاگرهای ویکی لیکس، ژولین آسانژ و بردلی منینگ پرداخته است، این فیلم در سال ۲۰۱۳ ساخته شد.۲]
موضوعات فیلم

در این فیلم دولت آمریکا می‌گوید انتشار این اسناد جان انسان‌ها (سربازان آمریکایی و شهروندان افغان) را به خطر انداخته و ژولیان آسانژ، در یک گفتگوی تلفنی که در این فیلم وجود دارد به طور مشخص در پاسخ به این موضوع می‌گوید که این اسناد باید انتشار پیدا کنند، حتی به قیمت جان اشخاص.

فیلم تاکید می‌کند که آسانژ این اسناد را در اختیار روسیه یا چین قرار نداده، بلکه با باور اطلاع رسانی بدون سانسور، آنها را منتشر کرده تا در دسترس "عموم مردمی که باید آگاه شوند"، قرار بگیرد.

فیلم ماجرای هک کردن ناسا در سال ۱۹۸۹ را که فیلم با آن آغاز می‌شود، تلویحاً به آسانژ ربط داده است.

داستان دو دختر سوئدی که از آسانژ شکایت کرده‌اند، به عنوان پرسش مطرح شده است.

در این فیلم ژولیان آسانژ در خانه، در کنفرانس‌ها و سخنرانی ها، موقع کار، هنگام مصاحبه، عکس او را بر صفحه نخست چندین روزنامه، و در لندن، زمانی که با مسئولان روزنامه گاردین برای انتشار اسناد قرار می گذارد، دیده می‌شود.

مصاحبه‌های فیلم: مصاحبه با نزدیک ترین همکاران ویکی لیکس و همچنین مقامات واشنگتن (از جمله رئیس سابق سیا).

در پایان فیلم گفته می‌شود: حداقل سود ویکی لیکس این بود که دولت‌ها بیشتر مراقب کردار خود باشند.۳]
فیلم رکن پنجم

فیلم رکن پنجم، درباره وبسایت افشاگر ویکی‌لیکس و جولیان آسانژ بنیانگذار است که در سال ۲۰۱۳ توسط بیل کاندان ساخته شد. فیلنامه این فیلم بر اساس کتاب "درون ویکی‌لیکس: وقتی که با جولیان آسانژ و خطرناکترین وبسایت جهان گذراندم" نوشته شده است. در این فیلم نقش آسانژ را بندیکت کامبرباچ ایفا کرده است.۴]
واکنش‌ها

آسانژ

آسانژ در ایمیلی خطاب به کامبریج نوشته بود: "به نظرم شما انسان خوبی هستید، اما عقیده ندارم که این فیلم خوبی باشد. این فیلم بر اساس کتبی غیر واقعی ساخته شده که نویسنده آن دشمن خونی من و سازمان من بوده است." آسانژ پیشتر گفته بود که این محصول کمپانی دیزنی شکست خواهد خورد.۵]
ایران

برخی از رسانه‌های ایران رکن پنجم را فیلمی "ضد ایرانی" و "غیرمسئولانه" و آن را "دروغ پردازی هالیوود درباره برنامه‌های هسته‌ای ایران" خواندند.۶]

شرح حال: بردلی منینگ، افشاگر اسرار دولت آمریکا

 
 

گفته می شود منینگ دوران کودکی سختی را در اوکلاهاما، آمریکا و ولز در بریتانیا گذراند


بردلی منینگ، سرباز آمریکایی، طبق گفته یک هکر که با او دوست شده بود، درحال گوش کردن به آهنگ لیدی گاگا و هم آواز شدن با او، هزاران نسخه از اطلاعات محرمانه ارتش را دانلود می کرد.

این سرباز ۲۵ ساله پس از محکوم شدن به ۲۰ مورد از مجموع ۲۲ فقره اتهام، کلیک به ۳۵ سال زندان محکوم شده است. او از جدی ترین اتهام خود که "کلیک کمک به دشمن" بود تبرئه شد.

به عنوان یک تحلیلگر اطلاعاتی در ارتش آمریکا، آقای منینگ به انبوهی از اطلاعات حساس دسترسی داشت. اما او دارای پایین ترین درجه نظامی با حقوقی بسیار کم بود.

به گفته دوستانش او از فعالیت کاری در ارتش که به نظر او پیشرفتی نداشت، کلافه شده بود.

شخصیتی بامزه


گفته شده منینگ به ارتش پیوست که مخارج تحصیل خود را فراهم کند

زندگی شخصی و روابط اجتماعی او نیز بعد از اعزامش به عراق در سال ۲۰۰۹ شدیدا آسیب دیده بود.

آقای منینگ در۲۰۰۷ پس از اشتغال در یک رشته کارهای با درآمد پائین، به ارتش پیوست.

او در شهر کوچکی به نام کرسنت در ایالت اوکلاهاما بزرگ شد. پدرش، برایان نیز گفته می شود ۵ سال در ارتش آمریکا بوده است.

والدین او در دوران نوجوانی اش، از هم طلاق گرفتند و او از آن پس همراه مادرش برای زندگی به ولز در بریتانیا مهاجرت کرد.

گفته می شود که در دوران نوجوانی اش کمی کله شق بوده و معمولا به دلیل عدم توانایی در برقراری روابط اجتماعی، مورد تمسخر قرار می گرفت.

شرا مور، یکی از همکلاسی هایش در اوکلاهاما به نیویورک تایمز گفته است: " اگر کسی حرفش را گوش نمی داد یا متوجه منظورش نمی شد، او زود از کوره در می رفت و کتابش را محکم روی میز می بست."

درباره ویکی لیکس


  • وبسایتی که به انتشار مطالب حساس شهرت دارد
  • توسط جولیان آسانژ که سابقه هک شبکه‌های کامپیوتری را دارد، اداره می‌شود
  • ۷۷ هزار نسخه از اطلاعات محرمانه در باره جنگ در افغانستان و ۴۰۰ هزار نسخه مدارک مشابه در مورد جنگ با عراق را منتشر کرده
  • ویدئویی در این سایت منتشر شده که نشان می دهد طی حمله یکی از هلی کوپترهای آپاچی ارتش آمریکا، ۱۲ نفر از جمله دو خبرنگار در بغداد در سال ۲۰۰۷ میلادی کشته شدند
  • در سال ۲۰۰۸ میلادی و در جریان انتخابات آمریکا، این سایت بخش هایی از ای میل، عکس ها و آدرس های پستی متعلق به سارا پیلین نامزد معاونت ریاست جمهوری آمریکا را منتشر کرد

جیمز کرک پاتریک، یکی از دوستانش در ولز به بی بی سی گفته است که او شخصیتی "بامزه و پر انرژی داشت و عاشق کامپیوتر بود".

بعضی گزارش ها حاکی از آن است که او در ولز به خاطر همجنس گرایی مورد آزار قرار می گرفت.

بعد از به پایان رساندن دوران مدرسه به آمریکا بازگشت و به ارتش ملحق شد. دوستانش می گویند او به ارتش پیوست تا بتواند خرج ادامه تحصیل خود را فراهم کند.

در ۲۰۰۹ به عراق اعزام شد، اما از پیامهایی که در صفحه فیس بوکش می نوشت معلوم بود که اصلا خوشحال نبود.

او در مه ۲۰۱۰ نوشته بود که "از مردم و جامعه به طور کل، فراتر از خسته است."

سایر پیام هایی هم که بعد از آن نوشت بر همین امر گواه داشت : "بردلی منینگ یک قطعه ابزار نیست".

یک هفته بعد از آن در فیس بوک خود نوشت: "بردلی منینگ اکنون در احساسی غوطه ور است که دیگر چیزی برایش باقی نمانده است."

بعضی از پیام های فیس بوکش حاکی از به هم خوردن یک رابطه عاشقانه بود.

 

اما چند هفته بعد، یعنی درست زمانی که توسط ارتش بازداشت می شود، لحنی شبیه به پیامبران پیدا می کند.

آدریان لامو که خود اعتراف کرده هکر کامپیوتر است، به رسانه ها گفت که آقای منینگ در طول مکالمات اینترنتی با او، به دزدی اطلاعات سری اعتراف کرده بود.

طبق نسخه ای که از پیام های رد و بدل شده بین این دو در وبسایت کلیک مجله وایرد منتشر شد، آقای منینگ اعتراف می کند که در حال گوش دادن به لیدی گاگا مرتکب بزرگترین دزدی اطلاعات در تاریخ آمریکا شده است.

"سرورهای ضعیف، ایمنی ضعیف، ضد اطلاعات ضعیف، عدم تحلیل صحیح سیگنال ها، طوفان شدید."

آقای لامو با این پیام به مقامات مراجعه کرد و درباره این دزدی اطلاع داد.

در دادگاه نظامی که اوت ۲۰۱۳ برگزار شد، روانشناس ویژه ارتش شهادت داد که آقای منینگ دچار تردید در مورد هویت جنسی خود بود و در زمان درز دادن اطلاعات سری، قصد تغییر جنسیت خود را داشت.

کلیک در مارس ۲۰۱۱، ارتش آمریکا بردلی منینگ را به درز ۷۲۰ هزار اسناد و مدارک سری دیپلماتیک و نظامی متهم کرد.

در میان اطلاعات محرمانه ای که به سایت افشاگر ویکی لیکس تحویل داده بود، یک قطعه فیلم حاوی تصاویر کشته شدن ۱۲ غیر نظامی در بغداد در ۲۰۰۷ در طی حمله یکی از هلی کوپترهای آپاچی ارتش آمریکا بود.

مکانی مناسب


دوستان بردلی منینگ گفته‌اند که او شخصیتی بامزه و پر انرژی داشت و عاشق کامپیوتر بود

ویکی لیکس ده ها هزار نسخه از اطلاعات مربوط به جنگ در افغانستان را منتشر کرده است. این وبسایت همچنین هزاران پیام که بین دیپلمات های آمریکایی رد و بدل شده بود را منتشر کرد و باعث شرمساری دولت آمریکا شد.

آقای منینگ به دادگاه گفت که هدف او از درز اطلاعات به سایت ویکی لیکس این بوده که آغازگر بحثی عمومی در باره نقش ارتش و سیاست های خارجی آمریکا باشد.

مقامات می گویند کلیک رسیدگی به اتهامات آقای منینگ از این رو در فورت مید، ایالت مریلند انجام شد که دادگاه نظامی اش در نوع خود بزرگترین در منطقه واشنگتن است.

اما این منطقه مقر آژانس امنیت ملی است که از محرمامه ترین سازمان های اطلاعاتی در دنیاست و وظیفه اصلی آن نظارت بر مخابرات و فعالیت‌های ماهواره‌ای و کشف رمز است.

محاکمه فردی که متهم به بزرگترین دزدی اطلاعات سری درعصر جدید است، در حوالی این منطقه شاید کار مناسبی باشد.

 

 

ویکی لیکس، جولیان آسانژ و بردلی منینگ؛ مستندی که باید دید

 

نمایی از مستند "ما اسرار را می دزدیم"

ماجرای ویکی لیکس بیش و پیش از هر چیز بحث مهم و اساسی ای را برمی انگیزد: آیا آزادی اطلاع رسانی حد و مرز دارد؟

فیلم مستند پر سروصدای "ما اسرار را می دزدیم: داستان ویکی لیکس" ( ساخته الکس گیبنی، برنده جایزه اسکار برای یکی دیگر از آثار مستندش) که بر پرده سینماهای لندن رفته، سعی دارد با موضعی بی طرف، ضمن دادن اطلاعات به تماشاگر درباره این موضوع پیچیده، داوری را به او واگذار کند.

دولت آمریکا می گوید انتشار این اسناد جان انسان ها - سربازان آمریکایی و شهروندان افغانی- را به خطر انداخته و جولیان آسانژ، موسس ویکی لیکس، در یک گفت و گوی تلفنی که در این فیلم وجود دارد به طور مشخص در پاسخ به این موضوع می گوید که این اسناد باید انتشار پیدا کنند، حتی به قیمت جان اشخاص.

فیلم در جست و جوی شخصیت واقعی آسانژ است؛ شاید جایی در میانه اسطوره و واقعیت؛ نه قهرمان و نه خائن. با این حال مشخصاً تاکید می کند که آسانژ این اسناد را در اختیار روسیه یا چین قرار نداده، بلکه با باور اطلاع رسانی بدون سانسور، آنها را منتشر کرده تا در دسترس "عموم مردمی که باید مطلع شوند"، قرار بگیرد.

فیلم درباره همین پیچیدگی حرف می زند: در دنیای اطلاعات و اطلاع رسانی، یک جوان آنارشیست که در نوجوانی هم به جرم هک کردن به دادگاه کشیده شده (و فیلم حتی ماجرای هک کردن ناسا در سال ۱۹۸۹ را که فیلم با آن شروع می شود، تلویحاً به آسانژ ربط داده) پرده از اسناد محرمانه ارتش آمریکا برمی دارد، با این توضیح که حق مردم است که همه چیز را بدانند.

اما فیلم در لبه باریکی حرکت می کند که لغزش از آن هر نوع بی طرفی سازنده را به زیر سوال می کشد. در طی بیش از دو ساعت تصاویر مختلف و توضیحات مستندساز، سعی شده تنها به ثبت و ضبط اتفاقات و توضیح آنها بدون موضع گیری مشخص اکتفا شود- با مصاحبه هایی طراز اول با نزدیک ترین همکاران ویکی لیکس از سویی، و از سوی دیگر مقامات واشنگتن (از جمله رئیس سابق سی آی ای)، و البته چندین روزنامه نگار و تحلیل گر- اما حقیقت این است که نگه داشتن مرز بی طرفی در موضوعی چنین پر سرو صدا با جزئیاتی که در هاله ای از ابهام قرار دارند، کار بس مشکلی است.

نقطه قوت فیلم تصاویری است که از جولیان آسانژ به نمایش می گذارد؛ ما او را در خانه، در کنفرانس ها و سخنرانی ها، موقع کار، هنگام مصاحبه و حتی در لندن، زمانی که با مسئولان روزنامه گاردین برای انتشار اسناد قرار می گذارد، می بینیم. در واقع دسترسی فیلمساز به این تصاویر، بخش مهمی از اهمیت فیلم را رقم می زند.

درباره جولیان آسانژ

جولیان پل آسانژ، متولد ۱۹۷۱ در استرالیاست. او در نوجوانی هکر بود و پیش از مشهور شدنش برای افتتاح و مدیریت سایت ویکی لیکس،به برنامه نویسی برای رایانه اشتغال داشت.

ویکی لیکس اولین بار برای افشای راز بانک های ایسلند سر و صدا به راه انداخت و توجه فعال های اجتماعی و سیاسی را به خود جلب کرد. اما جنجال بی پایان زمانی بود که در سال ۲۰۱۰ این وبسایت به انتشار هزاران سند محرمانه ارتش آمریکا پرداخت. بردلی منینگ، نظامی آمریکایی، به دلیل دادن این اسناد به ویکی لیکس، دستگیر شد و ماجرای نگهداری او در زندان انفرادی برای یک سال، جنجال زیادی به همراه داشت.

در نوامبر ۲۰۱۰ ، پلیس بین الملل به دلیل شکایت دو دختر سوئدی برای آزار جنسی، آسانژ را تحت پیگرد قرار داد. پس از آن او در بریتانیا به قید وثیقه آزاد بود.

آسانژ در روز ۱۹ ژوئن ۲۰۱۲ به سفارت اکوادور پناه برد و تقاضای پناهندگی سیاسی کرد. دولت اکوادور این تقاضا را پذیرفت. او که در صورت خارج شدن از سفارت دستگیر خواهد شد، همچنان در اتاقی در داخل این سفارتخانه زندگی می کند.

از طرفی برخی از صحنه های خصوصی، بسیاری از جنبه های شخصیت آسانژ را توضیح می دهد. یکی از کلیدی ترین صحنه ها جایی است که عکس او را بر صفحه اول چندین روزنامه نشانش می دهند و او از این موضوع بسیار خوشحال به نظر می رسد. از سویی همین صحنه در نتیجه گیری فیلم که از حرف های اطرافیان منتج شود- که آسانژ شهرت را دوست دارد؛ فارغ از داوری خوبی یا بدی آن- موثر واقع می شود.

نکته دیگری که فیلم تلویحاً به آن اشاره دارد، پارانوید بودن آسانژ، به ویژه در زمان آزاد بودنش به قید وثیقه است. یکی از نزدیک ترین دوستان و همکارانش از این موضوع سخن می گوید و این که چطور آسانژ او را متهم کرد و کنار گذاشت. از طرفی صدای فیلمساز را در اواخر فیلم می شنویم که بر این موضوع به طور مشخص تاکید می کند و بعد اشاره دارد که آسانژ برای قبول مصاحبه، یک میلیون دلار از او طلب کرده است.

اما دو شخصیت اصلی فیلم یعنی جولیان آسانژ و کلیک بردلی منینگ - نظامی ای که اطلاعات محرمانه را برای آسانژ فرستاد و کلیک هم اکنون در زندان است- هر دو شناسنامه درخوری می یابند. چه تماشاگر اطلاعات زیادی درباره این ماجرا داشته باشد یا این که اساساً اولین برخوردش با این موضوع را تجربه کند، در هر دو حال می تواند هر دو شخصیت و انگیزه های آنها را با تصویر درستی که از طرز رفتار و گذشته آنها ارائه می شود،به طور ملموس حس کند.

 

الکس گیبنی، کارگردان مستند

این البته به معنی باز کردن همه گره های کور ماجرا نیست: فیلم در آخر با این سوال اساسی به پایان می رسد که چرا بردلی منینگ، آسانژ را برای فرستادن اطلاعات انتخاب کرد؟

از طرفی قضیه دو دختر سوئدی که از آسانژ شکایت کرده اند، به عنوان بزرگ ترین معمای مربوط به ویکی لیکس در فیلم باقی می ماند: آیا آنها جاسوسانی بودند که برای چنین مواقعی به عنوان داوطلب به همکاری با ویکی لیکس پرداخته بودند، یا دو دختر عادی که شکایتشان تنها با یک جنجال سیاسی همزمان شده است؟

فیلم پاسخی برای این موضوع ندارد، هر چند یکی از دخترها را - با صورت نیمه پنهان- رو در روی دوربین قرار داده تا روایت مستقیمی از او بشنویم. او خود را قربانی تهدیدها می خواند و به تمسخر از "جاسوس سیا" خوانده شدنش حرف می زند، اما از طرفی فیلم مطرح می کند که شکایت آنها درست پس از انتشار اسناد و درخواست پلیس اینترپل برای دستگیری آسانژ هم دقیقاً دو روز پس از انتشار سری بعدی اسناد درباره روابط خارجی آمریکا صورت گرفته است.

با همه این اوصاف و پیچیدگی های مربوط به ماجرای ویکی لیکس، به اشاره جالبی در انتهای فیلم برمی خوریم: حداقل فایده ویکی لیکس این بود که دولت ها بیشتر مراقب اعمال خود باشند.

آسانژ: ویکی لیکس در سال ۲۰۱۳ یک میلیون سند جدید منتشر خواهد کرد

 
 

جولیان آسانژ، بنیانگذار ویکی لیکس، می گوید که در کار خود "مرعوب" نشده و سایت ویکی لیکس یک میلیون سند تازه منتشر خواهد کرد.

او در بیانیه ای که از بالکن سفارت اکوادور در لندن خواند گفت که این سندها که در سال ۲۰۱۳ منتشر خواهد شد، "همه کشورهای دنیا را تحت تاثیر قرار خواهد داد."

او که با اتهام آزار و اذیت جنسی روبرو است، شش ماه است که در ساختمان سفارت اکوادور در لندن پناه گرفته است تا به سوئد مسترد نشود.

آقای آسانژ اتهامات خود را رد می‌کند.

بریتانیا در صورت خروج آقای آسانژ از سفارت اکوادور، او را بازداشت و تحویل پلیس سوئد خواهد داد.

آقای آسانژ می گوید از آن بیم دارد که سوئد او را به آمریکا تحویل دهد و در آنجا به دلیل انتشار اسناد دیپلماتیک مجازات شود.

حدود هشتاد نفر از طرفداران آقای آسانژ در بیرون ساختمان سفارت اکوادور در لندن جمع شده بودند و به سخنان این استرالیایی ۴۱ ساله گوش می دادند.

سایت ویکی لیکس دو سال پیش، بیش از ۲۵۱ هزار پیام دیپلماتیک را به ویژه در زمینه روابط خارجی و دیدگاه‌های مقام‌های آمریکا در مورد مسایل مختلف بین المللی منتشر کرد که روزنامه نیویورک تایمز آنها را "روایت محرمانه رابطه ایالات متحده با جهان در عصر جنگ و تروریسم" توصیف کرد.

بنیانگذار ویکی لیکس گفته است اتهام‌هایی که علیه او مطرح شده بخشی از تبلیغات "منفی" کسانی است که با انتشار اسناد محرمانه دولت آمریکا مخالفند.

آقای آسانژ در بیانیه خود گفت که پنتاگون به تازگی وجود ویکی لیکس را "یک جرم ادامه دار" توصیف کرده است.

آسانژ استرالیایی خطاب به هوادارانش گفت: "تا زمانی که دولت کشور من از روزنامه‌نگاری و از انتشار ویکی لیکس حمایت نکند، من باید در اینجا باقی بمانم."

او همچنین گفت که سال ۲۰۱۲ سال بزرگی برای موسسه ویکی لیکس بوده است.

او گفت: "تنها آشکار شدن حقیقت است که باعث می شود همه چیزهای دیگر در پی آن بیاید."

آقای آسانژ پیش از این آخرین بار در مرداد ماه از بالکن سفارت اکوادر برای حامیانش سخنرانی کرده و خواستار پایان بن بست دیپلماتیک میان دولت های اکوادور و بریتانیا شده بود.

با ادامه حضور ۲۴ ساعته پلیس بریتانیا در خارج از این سفارت برای بازداشت او در صورت خروج از این ساختمان و تاکید دولت اکوادور بر حمایت از آقای آسانژ نشانی از حل این بن بست وجود ندارد.

سفیر اکوادور در بریتانیا در بیانیه ای با یادآوری اینکه دولت کشورش ۶ ماه پیش به آقای آسانژ پناهندگی داده است گفت: "آقای آسانژ مهمان سفارت ماست. ما از حضور او خشنودیم و بر خود لازم می دانیم که در برابر دشمنان دمکراسی بایستیم."

شکست تجاری فیلمی درباره آسانژ در نخستین هفته نمایش

 
 
 

کامبریج (چپ) خواهان دیدار با آسانژ بود

فیلم رکن پنجم که داستان آن درباره وبسایت افشاگر ویکی‌لیکس و جولیان آسانژ بنیانگذار است، بدترین آغاز نمایش را در سینماهای آمریکای شمالی در سال ۲۰۱۳ داشته است.

این فیلم داستانی با بازی بندیکت کامبربچ در نقش آسانژ در نخستین آخر هفته نمایش خود فقط ۱.۷ میلیون دلار فروش داشته است.

آسانژ پیشتر گفته بود که این محصول کمپانی دیزنی شکست خواهد خورد.

او همچنین در ای‌میلی که برای کامبربچ فرستاده بود از او خواسته بود که در این فیلم بازی نکند. محتوای این ای میل که هفته گذشته فاش شد در پاسخ به درخواست کامبریج برای دیدار با آسانژ بوده است.

در این ای‌میل که ژانویه سال گذشته نوشته شده، در خواست کامبریج از سوی آسانژ رد شد. او در پاسخ به کامبریج گفت: "دیدار با شما به چنین فیلم ضعیفی اعتبار می دهد."

آسانژ خطاب به کامبریج نوشته است: "به نظرم شما انسان خوبی هستید، اما عقیده ندارم که این فیلم خوبی باشد. این فیلم بر اساس کتبی غیر واقعی ساخته شده که نویسنده آن دشمن خونی من و سازمان من بوده است."

فیلمنامه رکن پنجم، ساخته بیل کاندان بر اساس کتاب "درون ویکی‌لیکس: وقتی که با جولیان آسانژ و خطرناکترین وبسایت جهان گذراندم" نوشته شده است.

برخی از رسانه های ایران رکن پنجم را فیلمی "ضد ایرانی" و "غیرمسئولانه" و آن را "دروغ پردازی هالیوود درباره برنامه های هسته ای ایران" خوانده اند.

نخستین نمایش عمومی فیلم در شب آغازین جشنواره فیلم تورنتو در ماه گذشته بود.

جاذبه همچنان در صدر

جاذبه، تاکنون بیش از ۱۷۰ میلیون دلار فروش داشته است

اما در جدول پرفروش‌ترین‌های سینماهای آمریکای شمالی فیلم جاذبه پس از سه هفته از آغاز نمایش همچنان در صدر قرار دارد.

بر اساس گزارش‌ها این تریلر فضایی سه بعدی با بازی جورج کلونی و ساندرا بولاک تعطیلات آخر هفته گذشته با ۳۱ میلیون دلار فروش، رده نخست جدول را برای خود نگه داشت.

این فیلم تاکنون بیش از ۱۷۰ میلیون دلار فروش داشته است.

در رده دوم این جدول کاپیتان فیلیپس که دو هفته از نمایش آن می گذرد، با ۱۷.۳ میلیون دلار فروش در آخر هفته گذشته، قرار دارد.

مجموع فروش ساخته جدید پل گرین‌گراس در سینمای های آمریکای شمالی بیش از ۵۳ میلیون دلار بوده است.

کاپیتان فیلیپس با بازی تام هنکس که بر اساس داستانی واقعی ساخته شده، ماجرای حمله دزدان دریایی سومالیایی به یک کشتی باربری آمریکایی و به گروگان گرفته شدن کاپیتان کشتی است.

 



 
 
 
 
 
 
 



سایت خبری یزد فردا

> مطلب این صفحه را به زبان دلخواه خود ترجمه کنید

 

این خبر را با دوستان خود به اشتراک بگذارید










  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا