«پیمان معادی» را تا قبل از «درباره الی...» بهعنوان فیلمنامهنویس فیلمهایی مثل «آواز قو»، «کما» و «کافه ستاره» میشناختیم، او با بازی در 2 فیلم «اصـــغر فرهادی»، تبدیل به بازیگری شد که همه تحسیناش کردند و نشان داد قابلیتهای بالایی در بازیگری دارد و این در جشنواره برلین هم مورد تایید داوران قرار گرفت. در روزهایی که همه ما درگیر اتفاقات فیلم جدید فرهادی بودیم، معادی آرام و بیحاشیه اولین کار سینماییاش را کلید زد و ترجیح داد خود را درگیر بسیاری از حرفها و ماجراها نکند. اين خصوصیت اخلاقی پیمان است که علاقهای به هیاهو و جلب توجه ندارد و به قولی سرش به کار خودش است و راه خودش را می رود. فیلمنامهنویس سالهای گذشته که تبدیل شد به یک بازیگر تحسین شده، حالا قصد دارد «برف روی کاجها» را به کارگردانی خودش روی پرده ببرد که به نظر میرسد با آنچه از او میدانیم فیلم موفقی از آب دربیاید؛ فیلمی که این روزها مراحل پایانی تدوین را پشت سر میگذارد. این روزها سرش شلوغ است و کارهای زیادی برای انجام دادن دارد و به قول خودش، وقت سرخاراندن ندارد، میگوید حرفهایش را زده و ترجیح میدهد تا زمان اکران فیلمش به کارهای دیگری بپردازد. اما گزيدهاي از موفقیت «جدایی نادر از سیمین» و دغدغهاش برای کودکان و انجام فعالیتهای خیرخواهانه او را بخوانيد.
به كمك هاي سازمانيافته و مديريت شده بسيار اعتقاد دارم و بحثي در اين نيست، اما نميتوانم بگويم كساني كه به شكل ديگري كمك ميكنند حالا حتما بيايند اينطوري كمك بكنند. براي اينكه شخصا ديدهام كساني هستند كه هيچكس نميداند آنها نيازمندند و به همان روش سنتي از يك نفر آدم رازدار كمك ميگيرند و حتي گاهي گوني برنجي را در شب تاريك پشت دري ميگذارند و ميروند. آن هم روش خوبي است. بخش زيادي از اين حرف را قبول دارم كه اگر كمكهايمان سازمانيافتهتر و جهتدارتر باشد بهتر است. آيندهسازي به نفع همه ماست. اگر همه كمك كنند و هيچ بچهاي مشكل تحصيلي نداشته باشد، مستقيما در بهتر شدن آينده همه ما تاثير دارد، يك نسبت ساده بين اينها برقرار است. ضمن اينكه اگر واقعيت را بخواهيد اعتراف ميكنم نصف بيشتر اين كار به دليل كمك به خودم است. يعني وقتي اين كار را ميكنم، شب راحتتر ميخوابم. حقيقت اين است و منتي نيست. فكر ميكنم بسياري از آدمها كمك ميكنند كه وجدانشان راحتتر باشد، خيال آسودهتري داشته باشند. اين انرژيهايي كه برميگردد به سمتمان آنقدر زياد و خوب است كه قابل توصيف نيست و اينكه همه مسافر يك كشتي هستيم؛ اگر نقطهاي سوراخ بشود همه غرق خواهيم شد. مگر شما يك آدم گرسنه ببينيد، شب ميتوانيد سرتان را راحت روي بالش بگذاريد و بخوابيد؟! امیدوارم با همه اين فعاليتهايي كه ميكنم، بتوانم بچههاي بيشتري را تحت پوشش بگيرم و تاثير بيشتري داشته باشم. بتوانم اعتماد افراد بيشتري را به اينگونه فعاليتها جذب كنم. از اين به بعد تلاشم را بيشتر ميكنم. هميشه هم وقتي به جلسههاي بنياد ميآيم، حال خوبي پيدا ميكنم و تصميم ميگيرم وقت بيشتري بگذارم حالا گاهي مشغله باعث ميشود فردا صبح كه بيدار ميشوي يادت برود، اميدوارم اينطوري نشود.
حتما دلم ميخواهد اين كار را بكنم، فقط از يك چيز مطمئن نيستم، چون خيلي به اين موضوع فكر كردم. يك روز دوست فيلمسازي به من گفت تو بايد حتما درباره بچهها فيلم بسازي، اما يكخرده راجع به بچهها نازكدل و حساسم و تحمل ديدن خيلي چيزها را راجع به آنها ندارم. حتي فيلم كه نگاه ميكنم، وقتي يك موقع بچهاي در آن اذيت ميشود واقعا نميتوانم ادامه بدهم، بلند ميشوم
ميروم. وقتي رفتار بدي را در كوچه و خيابان با بچهها ميبينم، حتي اگر مثلا مادري دارد بچهاش را دعوا ميكند ميتوانم از ماشين پياده شوم و پرخاش كنم حالا البته اين كار را
نميكنم، ولي خيلي به هم ميريزم و ناراحت ميشوم. اگر بخواهم قصهاي راجع به كودكان بسازم، آنوقت بايد درد آنها را نشان بدهم كه اين، هنوز برايم سخت است، ولی اميدوارم خداوند آن قدرت را بهم بدهد كه حتي بحرانهاي كودكان را به تصوير بكشم، بالاخره اين مسئله را بايد با خودم حل كنم؛ در فيلم كودك بازی كنم و فيلم درباره كودك بسازم و... . قول ميدهم اگر روزي بتوانم در اين رابطه قدم بزرگي براي كودكان بردارم، به آن نقطه ضعفم هم غلبه كنم و آن قدم را بردارم.
كساني كه به بنياد كودك كمك ميكنند، 2 دسته هستند؛ يك عده كساني هستند كه كودكي را تحت پوشش قرار ميدهند كه به آنها «هميار» ميگويند، عده ديگر نيز هنرمندان، چهرهها و بزرگاني هستند كه بنياد را در مراحل مختلف، مراسمها و... همراهي ميكنند كه با اصطلاح «همراه» شناخته ميشوند. پيمان معادي که اين روزها منتظر تولد دومين فرزندش است، درباره بنياد كودك و عشقش به كودكان میگوید: «حقيقتش يادم نميآيد چطور با بنياد كودك آشنا شدم، اما حتما از طريق دوستي بوده، ولي نتيجه اين شد كه يك روز به دفتر بنياد رفتم و صحبت كرديم. ظرف 10 دقيقه، متوجه شدم چقدر اين سيستم شفاف و قابل اعتماد است. اصولا خيلي دغدغه كودكان را دارم، خيلي زياد. بسيار به كودكان علاقه دارم. خيلي بهشان فكر ميكنم و ذهنم خيلي زياد درگير مسائل كودكان است. حالا خيلي كار ويژهاي هم براي آنها نميكنم، ولي هميشه دلم ميخواهد كاري براي بچهها انجام بدهم. هميشه مطمئنم از يك سني به بعد خودم را در زندگي وقف كودكان خواهم كرد، اينقدر كودكان را دوست دارم. وقتي به بنياد كودك آمدم، ديدم سيستم بسيار صادقانه است و پرسنل بسيار باشخصيت و خوب هستند. همه با نهايت عشق و علاقه كار ميكنند. نكته مهم برايم اين بود كه اين موسسه روي مسئله تحصيل كودكان به شكل تخصصي كار ميكند. به خصوص از وقتي خودم صاحب فرزند شدم، اين مسئله بسيار برايم اهميت پيدا كرده. هر كدام از ما داريم خيلي تلاش ميكنيم تا فرزندانمان همه امكانات را داشته باشند، به همين دليل وقتي ميبينم كودكاني هستند كه هوش و استعداد دارند اما به علت مشكلات مالي نميتوانند درس بخوانند، برايم خيلي سخت است؛ وقتي ديدم ميتوانم با كمترين هزينه در اين راستا كمكي بكنم (اين مبلغ اينقدر كم بود كه يكجورايي مبلغ خجالت آوري برايم بود)، سريعا اقدام كردم. در اين مدت به خيليها بنياد كودك را معرفي كردهام، اما كماكان فكر ميكنم بايد بيشتر گفت و بيشتر اطلاعرساني كرد. اين مبلغي است كه خيليها ميتوانند پرداخت كنند، يعني حالا چه پذيرش كامل و چه تقبل بخشي از اين مبلغ، هزينهاي است كه فكر ميكنم خيليها ميتوانند تقبل كنند و توانايي پرداختش را دارند.
اصولا بر اين باورم كه همه اتفاقهاي خوب زندگيام بابت اين است. براي اينكه بچهها اينقدر پاك هستند كه شادي و رضايت آنها موجي از انرژي را به زندگي ما ميفرستد. به هيچ وجه آدم خرافاتي نيستم، اما بسيار به اينكه همراه اين كودكان شدن، شادي و خوشبختي برايمان ميآورد، باور دارم. اين، تنها جايي است كه مكث ميكنم و فكر ميكنم خرافاتي نيستم، پس چرا اينقدر از آن موقع اتفاقهاي خوب دارد براي من ميافتد؟ هر از گاهي نامهايي از اين بچهها به من ميرسد كه تكاندهندهترين اتفاقات زندگي من هستند. برايم تحصيلشان مهم است. مثلا وقتهايي كه امتحان دارند استرس ميگيرم.
فيلمنامه« برف روی کاجها» را 5 سال پيش نوشته بودم و كاملا هم دارم همان فيلمنامه را ميسازم. در اين سالها موقعيت پيش نميآمد، ولي امسال موقعيت پيش آمد و دارم كار ميكنم. از خط داستاني ميتوانم بگويم يك درام اجتماعي عاشقانه است متعلق به جامعه امروزي؛ از لحاظ روايت، فيلم سادهاي است، منتهي در رابطه با زندگيهاي زناشويي امروز جامعه بحثهاي خاصي را مطرح ميكند. خودم در اين فيلم بازي نميكنم و مهناز افشار و ويشكا آسايش در نقشهاي اصلي هستند كه خدا را شكر هر دويشان امسال سيمرغ گرفتند و هر دو بازيگران بسيار خوبي هستند. نميدانم در كل براي فيلم چه اتفاقي ميافتد، ولي حداقل ميتوانم بگويم اين دو بازيگر با بازي متفاوت، همه را غافلگير خواهند كرد. بازيگران ديگرمان كه الان به خاطر ميآورم آقايان حسن معجوني، حسين پاكدل، صابر ابر و خانم شيرين يزدانبخش هستند.
- نویسنده : یزد فردا
- منبع خبر : خبرگزاری فردا
جمعه 20,دسامبر,2024