:فرهاد حسن زاده در نشریه آفتاب مهتاب ، روزنامه اطلاعات یادداشتی دارند تحت عنوان((من و شپل شین و مهدی آذر یزدی كه در ادامه آورده می شود.
در این یادداشت نقاشی از آقای مهدی آذر یزدی آورده شده است و نحوه تنظیم مطالب از جاذبه خاصی برخوردار می باشد.
در هنگام خواندن این یادداشت به ذهنم آمد كه حداقل هفته ای یكبار در نشریات كشور از آقای مهدی آذر یزدی مطلب آورده می شود . اورا پدر ادبیات كودكان ایران می دانند،هر كس با كتاب كودك سر وكار دارد مهدی آذر یزدی را به خوبی می شناسد و هر كتاب و مقاله ای نام مهدی آذر یزدی در آن باشد از وزانت و مقبولیت بیشتری برخوردار است .خلاصه با توجه به شناختی كه حقیر از این انسان نیكو خصال دارم و ازاوضاع و احوال خانوادگی ایشان در یزد مطلع می باشم رمز ترقی و موفقیت آذر یزدی را در صداقت و درستی یافته ام ، آنچه می دانند خوبست عمل می كنند هرگز دروغ نمی گویند و با آرامش و صفای دل ، دیگران را دوست داشته و برای همگان احترام قائلند.آذر یزدی صاحب فرزندی نمی باشند اما همه كودكان ایران را فرزند خود می دانند .
انشاءا...عمرش دراز باد
اما مطلب فرهاد حسن زاده :
دیروز شپل شین ،كه هست خیلی بسیار كمی نازنین ،بزرگترین آی كیوی روی زمین ، كه همیشه جوابی دارد در آستین ، پرسید از ما سوالی نمكین :((جناب استاد ادبیات ، شما كه هستی خیلی با سوات !!می دانی كتاب قصه های مثبت برای بچه های مثبت نوشته كیست و درباره چیست ؟))
فرمودیم با علامت تعجب ! كه: )) خب خب خب !قصه های مثبت برای بچه های مثبت !نشنیده بودیم تا به حال ...))و موضوع را كردیم دنبال. فهمیدیم در همه حال واحوال آن پسره موذی كه همه چیز را می كند امروزی ،ما را كرده دیوانه فرض ،كلمات را می كند عوض ، منظورش هست یك كتاب مرغوب، یعنی قصه های خوب برای بچه های خوب .گفت:((چه فرق دارد استاد!خوب همان مثبت است به زبان امروزی حالا بگو از این كتاب چه می دانی ،نویسنده اش است بچه قرن چندم هجری ؟))
گفتیم به او كه ای نابغه خفن ،بشنو از من این چند جمله وسخن، نویسنده این كتاب قدیمی نیست، اصلا می دانی نویسنده اش كیست ؟
نویسنده قصه های خوب برای بچه های خوب مهدی آذر یزدی است .
حالا از شوخی گذشته جانم برایت بگوید مهدی آذر یزدی كه این روزها هشتاد وهشت سالش است در خرمشاه یزد به دنیا آمد .
او خواندن و نوشتن را توی خانه از پدرش یا دگرفت و قرآن خواندن را از مادربزرگش آموخت . مهدی خیلی به كتاب خواندن علاقه داشت، اما از این نعمت دور بود چون وضع مالی خوبی نداشتند و پدرش هم اجازه نمی داد او كتاب بخواند. ولی بالاخره به آرزویش رسید و در یك كتابفروشی مشغول به كار شد.او در جوانی به تهران رفت و در كتابفروشی های آنجا كار كرد.البته فقط كتابفروشی نمی كرد .یكی از كارهایش نمونه خوانی یا غلط گیری كتابهایی بود كه قرار بود چاپ شود. شپل شین پرید توی حرفم و گفت: )( خوب اینها چه ربطی به نویسندگی دارد؟)) گفتیم: (( عجله نكن وروجك ! اتفاقا ربطش همین جاست.در سال 1335 روزی آذر یزدی در حال غلط گیری كتابی برای چاپ بود.این كتاب انوار سهیلی نام داشت .به نظر او قصه ای كه می خواند خیلی جالب بود و اگر به زبان ساده برای كودكان نوشته می شد، بچه ها هم از آن لذت می بردند همان جا بود كه تصمیم مهمی گرفت .
تصمیمی كه ادبیات كودك و نوجوان ایران را زیر رو كرد .او خیلی زحمت كشید و كتابهای زیادی را مطالعه كرد تا از دل آنها خواندنی هایی را برای بچه ها بیرون بكشد. حالا دیگر بچه ها برای خود كتابهایی داشتند كه می توانستند بخوانند و لذت ببرند .آذر یزدی را همه با كتابهای هشت جلدی قصه های خوب برای بچه های خوب می شناسند . در حالی كه او سی و دو كتاب نوشته كه اكثر آنها بازنویسی داستانهای ایرانی یا قرآنی است.))
شپل شین كله اش را تكان تكان داد.قیافه اش عینهو بچه مثبت ها شده بود. گمانم یك چیزهایی فهمیده بود.
یزدفردا
- نویسنده : یزد فردا
- منبع خبر : خبرگزاری فردا
دوشنبه 23,دسامبر,2024