ژاپنیها در برابر نفوذ فرهنگ و سلطه اجنبی، بسیار آگاهانه، کاملاً فعال و در راستای حفظ برتری ژاپن، عکس العمل نشان دادند. غرور ملی ژاپنیها، مطمئناً مهمترین عامل توسعه ژاپن است، که بدون آن هیچ یک از موفقیتهای ژاپن قابل کسب نبود. فرهنگ کار و توسعه، ساختار مدیریتی کارآمد و سیاستها و برنامههای دولت، همه در جهت حفظ اقتدار ژاپن بودو اعتقاد و غرور ملی ژاپنیها در نهایت به خلق مزیتهای مطلق رقابتی منجر شد و علاوه بر آن به تصمیمگیری مدیران جهت داده و ضمن تقویت انگیزه حرکت، روند رفع موانع و مقابله با بحرانها را تسهیل كرد.
67 سال پیش بمباران اتمی هیروشیما و ناکازاکی، ژاپن را به تسلیم واداشت. پس از این شکست، ژاپن با بیش از ۱۳ میلیون نفر بیکار مواجه بود. کمبود مواد غذایی به شدت وجود داشت. تورم به حدی بود که حقوق افراد، مکفی مخارج جاری هم نبود، افراد برای سیر کردن شکم خود، اقدام به فروش داراییهای خود کرده بودند. برای کالاهای ضروری بازار سیاه درست شده بود. قیمتها ۳۰ تا ۶۰ برابر قیمت رسمی دولت بود. در مورد برنج این رقم به ۱۵۰ برابر نیز میرسید. ژاپن اشغال شده بود و مردم ژاپن مسئول بازسازی اقتصاد خود و علاوه بر آن مسئول پرداخت خسارت به متفقین بودند. جنگ برای ژاپن، به جز ۸ میلیون کشته و زخمی به بهای ویرانی ۲۵ درصد از داراییهای غیر نظامی و نابودی 41.5 درصد از ثروت ملی تمام شد.
اما امروز مجمع الجزایر ژاپن، با داشتن 0.3 درصد از سطح کره زمین (که تنها ۱۷% آن مناسب کشاورزی است) و 2.3 درصد از جمعیت جهانی ، توانسته است با بهرهگیری از بهرهوری مطلوب نیروی انسانی مولد خود، بیش از ۲۴ درصد از تولید جهانی را به خود اختصاص دهد. در شاخصهایی چون تولید سرانه، نسبت جمعیت مولد، پزشک و تخت بیمارستان، تحقیق و توسعه و نفوذ در بازارهای جهانی، رتبه اول یا دوم جهان را در کنار آلمان یا آمریکا، در دست دارد. به رغم شهرنشینی بسیار متراکم، از جرم و جنایت نسبتاً به دور مانده است. نسبت سرقت ژاپن در مقایسه با آمریکا، چیزی کمتر از 0.7 درصد است! پیشرفت اقتصادی ژاپن چنان چشمگیر بوده است که در مقطعی آمریکا را به انتقاد از سخت کوشی، کم مصرفی و حجم کلان پسانداز ژاپنیها واداشت.
آنچه تصویر ویران ژاپن سال ۱۹۴۵ را به ژاپن ابرقدرت اقتصادی امروز مبدل کرده است، فرآیندی است که عدهای آن را معجزه اقتصادی نامیدهاند. لیکن حقیقت این است که شکلگیری تدریجی فرهنگ کار و توسعه، به مدیران و سیاستگذاران ژاپنی کمک کرد تا ضمن مدیریت صحیح منابع انسانی، منابع مادی و منابع مالی، بتوانند تصمیمگیری درستی در مواجهه با بحرانها و استفاده از فرصتها داشته باشند و همزمان ساختار و چارچوب نهادی لازم برای توسعه را، اندک اندک به وجود آورند.
"فرهنگ هم میتواند عامل توسعه باشد و هم مانع توسعه" . به همین دلیل است که "تا محیط فرهنگی و اندیشه عمیق لازم جهت توسعه اقتصادی، به هر شیوه و هر سیستم، هم در میان نیروهای مولد و هم رهبران اقتصادی ـ سیاسی یک جامعه حاکم نباشد، برنامههای کاغذی مدرنیزاسیون و .... نتیجهای به بار نخواهد داد. نمونه کاملاً عینی این مدعا را در غالب کشورهای صادر کننده مواد خام، نظیر نفت، میتوان مشاهده کرد. "غالب این کشورها تمام اندیشه اقتصادی خویش را مصروف چگونگی صدور (تخلیه) سرمایههای میهنی و مردمی خود به بازارهای جهانی کرده و حتی به رقابت با یکدیگر بر سر عرضه منابع خدادادی خود برخواستهاند، دست از تلاش برای انقلاب فرهنگ و اندیشه اقتصادی متکی به تولید کشیده و هیچ نیازی به آن نمیبینند، بدون آینده نگری و کاملاً ناآگاهانه با عنوان کردن سیاستهای به اصطلاح رفاه نمایشی و کاذب، چشم و گوش بسته الگوی مصرف داخلی را به عوض تطبیق با امکانات تولیدی داخلی، براساس تولیدات شرق و غرب تنظیم کردهاند و گمان کردهاند که این غربیها هستند که به منابع آنها وابستهاند". غافل از آنکه "حرص مصرف نمیتواند انگیزه توسعه باشد".
ژاپنیها با حس ناسیونالیستی شدید خود همواره فرهنگ اصیل خود را در بر خورد با فرهنگ غربی حفظ کردهاند. برای پیشرفت و سربلندی کشور خود، آگاهانه و هدفدار از علم و تکنیک سود جستهاند. ضمن داشتن تصویری روشن از خود (اصیل، یکتا و بیهتما) و با داشتن حس قوی همبستگی ملی، پذیرش سلطه اجنبی را حرام میدانند؛ و با انعطاف فکری و نو پذیری علمی، از میان همه جریانهای غربی به راحتی دست به انتخاب زدهاند. همبستگی اجتماعی، دیدن سود فردی در تأمین منافع گروه، احترام به قوانین و مشارکت صمیمانه در کار، شرکتهای موفق ژاپنی را ایجاد کرده است که در دنیای رقابت حرف اول را میزنند. الگوی مصرفی ژاپنیها براساس تعالیم بودا، بر قناعت و اعتدال در مصرف استوار است، به این ترتیب درآمد مازاد دوباره به چرخه تولید باز میگردد. الگوی کاری ژاپن برای تأمین سود نیست. ژاپنیها از حرص مصرف نیست که به دنبال کار رفتهاند. در نظر آنها کار امری مقدس است و فعالیت تولیدی، عبادت خدا محسوب میشود. به همین خاطر، حتی سود ناچیز نیز، سرمایهدار ژاپنی را از تولید باز نمیدارد.الگوی صادرات ژاپن مبتنی بر صادرات کالاهای ساخته شده و با ارزش افزوده بالاست و نه بر صادرات مواد اولیه. درآمدبالای ناشی از این الگو، دوباره برای رشد و توسعه کشور، هزینه میشود. الگوی واردات مبتنی بر واردات مواد خام و مواد اولیه مورد نیاز صنایع این کشور است. اولویت در ذهن مدیران "تولید" است و نه سود کوتاه مدت، لذا الگوی اقتصادی حاصل، مبتنی بر ۴ گزاره است: "واردات مواد خام از خارج" برای "تولید در وطن" به منظور "مصرف کالای ساخت وطن" و "صادرات کالای ساخت ژاپن" برای اعتلای نام ژاپن در دنیا.
ژاپنیها در مواجهه با بحرانها و استفاده از فرصتها، همواره هوشیارانه عمل کردهاند، اما تمام تصمیمگیریهای دولتمردان در این زمینه، در جهت تحقق برنامهها و سیاستهای از پیش تعیین شده دولت بوده است: برنامه تجدید حیات اقتصادی (۵۳ ـ ۱۹۴۹)، برنامه ۲ برابر کردن درآمد ملی (۷۰ ـ ۱۹۶۱)، برنامه ۵ ساله جهت خودکفایی (۱۹۶۰ ـ ۱۹۵۶)، برنامه توسعه اقتصادی اجتماعی (۷۱ ـ ۱۹۶۷)، برنامه پایه اقتصادی ـ اجتماعی (۱۹۷۷ ـ ۱۹۷۳)، برنامه مدیریت اقتصادی با دید بینالمللی و ... طی سالهای اولیه پس از جنگ اقدامات دولت در جهت سازندگی ژاپن جدید، بیشتر به رفع موانع محدود میشد. (حذف اقتصاد بازار سیاه و رفع مشکل تورم)، اولویت دادن به سرمایه گذاری در صنایع پایهای مانند برق، فولاد، حمل و نقل دریایی و ذغال سنگ و حمایت دولت از آنها صنایع زیربنایی را رونق بخشیده بود. در جهت تحقق برنامه تجدید حیات اقتصادی، سیاست تشویق ذخیره سازی سرمایه جای خود را باز کرد و خون تازه در رگ اقتصاد دمید. تأسیس بانک توسعه بسیار کارآمد، سیستم مالیاتی پیشرفته و مشوق تولید، قانون تشدید اقتصادی شدن واحدهای اقتصادی، تخصیص ارز حمایتی، واردات سریع تکنولوژی و حمایت از صنایع داخلی، تولید را تا سال ۵۲ به شدت افزایش یافت و از اهداف برنامه هم فراتر رفت. سیاستها و اقدامات دوره رشد سریع ژاپن از عوامل مهم تسهیل کننده توسعه به شمار میآیند
در آخر اینكه دولتهای خاتمی، هاشمی و احمدی نژاد می پرسیم كه چرا ژاپنیها بدون نفت و بدون همه آن چیزیهایی كه ما می گوییم مدیران ما دارند و آنها ندارند توانستند، اما ما با صدها میلیارد دلار پول نفت نتوانستیم!. چه خلاء مدیریتی در عرصه اجرایی كشور وجود دارد كه پوپولیسم اقتصادی را در ایران حاكم كرده و چرا هیچ رئیس جمهوری بعد از سالهای جنگ نیامد كه پاسخگوی عملكرد خود در سالهای قبل باشد. چرا وزیر اقتصاد یك رئیس جمهور و رئیس كل بانك مركزی یك كشور با آنكه از ناتوانی سیاستهای اقتصادی خود آگاهند در آخرین دقایق دولت هایشان هم اشتباهاتشان را بر گردن نمی گیرند و چرا اصولا فرهنگ مدیریتی كشور باری به هر جهت شده است.
و اما یك سخن تكراری با رئیس جمهور بعدی!
شما هم می آیید و خواهید رفت و عمر ما هم كم كم رو به پایان است و با بیش از 40 سال سن، دوران جوانی و میان سالیمان در جنگ و دوران سازندگی و ... سپری شد و نشد آن چیزی كه می خواستیم كه نشد!. خداوكیلی اگر توان اداره بخش اقتصادی كشور را در خود نمی بینید از همین امروز استعفا دهید تا فردا مجبور نباشید برای فرار از واقعیتها به دروغ متوسل شوید!. ضمنا به این موضوع توجه داشته باشید كه تحریمها كاغذ پاره نیست بلكه همانطور كه وزیر اقتصاد و رئیس كل بانك مركزی هم می دانند آهن پاره است!. آهن پاره ای كه می تواند در كوره تدبیر و مدیریت و با استفاده از برنامه به طلا تبدیل شود و یا اینكه همچنان در فضای بدور از برنامه امروز به عاملی تبدیل شود برای ركود اقتصادی و تورم و ...!.
ما از خاك همین وطنیم و مسلمانیم و خداپرست و گوش به فرمان مقام معظم رهبری و فدایی جمهور اسلامی و انقلاب اسلامی. لطف كنید اگر جوابی برای دادن به نقدها ندارید هر نقادی را كه برای اعتلای وطن چند خطی می نویسد ضد انقلاب نخوانید و ناتوانیهای اجرایی برخی مدیران را با این حرفها مخفی نكنید.
- نویسنده : یزد فردا
- منبع خبر : خبرگزاری فردا
دوشنبه 25,نوامبر,2024