یزدفردا: سلیمینمین معتقد است امام خمینی(ره) بداخلاقیهای بنیصدر را تحمل کرد تا اینکه مسائل برای جامعه مکشوف شد و وقتی بنیصدر را عزل کردند حتی یک نفر هم به خیابان نیامد.
بر همین اساس و در برههای که شاهد بداخلاقیهای سیاسی بین مسئولین کشور هستیم، با او به گفتوگو نشستیم تا علت این بداخلاقیها را بررسی کنیم.
سلیمینمین علاوه بر تشریح چرایی این بداخلاقیها به برخی اظهارنظرهای سودجویانه همچون دولت وحدت ملی اشاره میکند و میگوید که این دولت، برای زمانی بود که کشور در جنگ بود و جامعه شکننده بود ولی امروز آستانه تحمل جامعه بالا رفته است.
این تاریخدان معتقد است یکی از علل بداخلاقیهای اخیر تمایل به ماندن در قدرت است؛ پیشنهاد هم میدهد که اگر احمدینژاد از قدرت کنارهگیری کند و به کار تشکیلاتی بپردازد، میتواند در یک یا دو دوره بعد قدرت را به دست بگیرد.
متن زیر بخش اول گفتوگو با عباس سلیمینمین است. بخش بعدی این گفتوگو در روزهای آتی منتشر میشود:
* تسنیم: آقای سلیمی نمین، ابتدا در مورد جایگاه اخلاق در سیاست بفرمایید؟
- سلیمینمین: بسم اللّه الرّحمن الرّحیم. اخلاق در سیاست هیچ جایگاهی ندارد و سیاستمداران جهان معاصر بر این اعتقادند که اخلاق مانع پیشرفتِ سیاست است و سیاست نباید خودش را در اخلاق محدود کند و یا بهتعبیری مسائل اخلاقی محدودیتهایی برای حوزه سیاست ایجاد میکند.
***جمهوری اسلامی اخلاق را در همه حوزهها وارد کرد***
ولی این قضیه در جمهوری اسلامی کاملاً متفاوت است و تعبیری که جمهوری اسلامی از همان ابتدا اعلام کرد، این بود که اخلاق را در همه شئون و در همه بخشها مبنا قرار داده است و بدون اخلاق امکان رشد اصلاً وجود نخواهد داشت، اما متأسفانه در عمل ما شاهد مسائلی هستیم که برخی سیاستمداران برای سرعت بخشیدن به کارهای خود و برای اینکه سریعتر به نتیجه مورد نظر خود برسند، اخلاق را نقض میکنند.
***اگر اخلاق را در سیاست لحاظ کنیم کمترین لطمه را میبینیم***
اخلاق یک چارچوبی است که ما قطعاً اگر آن را لحاظ کنیم، از سیاست کمترین لطمه را میبینیم، زیرا سیاست در واقع ابزار چگونگی اداره محیط بشریت است و این ابزار اگر محدودیت نداشته باشد و اگر در چارچوبی مهار نشود، میتواند تبعات جدی برای بشریت داشته باشد که ما امروز نمونههایی از تبعات رعایت نکردن اخلاق را شاهد هستیم.
***اخلاق از تبعات سوء قدرت سیاسیون جلوگیری میکند***
از سوی دیگر، اگر اخلاق بتواند این مسئله را مهار کند، گرچه حرکت سیاسی کُند میشود ولی ما مطمئن خواهیم بود که آن تبعات سوء فرصت ظهور و بروزی نخواهد یافت و اخلاق میتواند مهاری برای تبعات سوء قدرت سیاسیون باشد.
* تسنیم: شما معتقدید که اخلاق در سیاست باعث کُندشوندگی حرکت سیاسیون میشود؟
- سلیمینمین: من تعبیر کُندی را در برابر سرعت غیرمنطقی برخی از سیاسیون برای نیل به قدرت میگویم. وگرنه بهمعنای واقعی اخلاق در سیاست کُندکننده نیست. به تعبیر دیگر اخلاق در سیاست کُند کننده نیست و نمیتوان مهارکنندگی اخلاق را نمیتوان کُند کننده گفت.
***اخلاق سرعت غیرمنطقی کسب قدرت را میگیرد***
اما در برابر آن سرعتی که برخی میخواهند به صورت غیرمنطقی قدرت خود را افزایش دهند و یا به یک سکویی از قدرت نائل برسند، قطعا بر این سرعت یک کُندی وارد خواهد کرد. وگرنه در خیلی از جاها مطمئنترین، محفوظ ترین، مصونترین راه برای رسیدن به قدرت است و میتواند ما را از خیلی مشکلات مصون کند.
***سابقه بداخلاقی سیاسی به دوران بنیصدر برمیگردد***
* تسنیم: سابقه بداخلاقیهای سیاسی را بعد از انقلاب اسلامی بفرمایید؟
- سلیمینمین: ببینید سابقه بداخلاقیهای سیاسی در ایران به دوران ریاست جمهوری آقای بنیصدر برمیگردد. اولین بداخلاقی در حوزه مسائل سیاسی از جانب آقای بنیصدر بعد از انقلاب اسلامی آغاز شد.
***دلیل بداخلاقی سیاسی بنیصدر قدرت طلبی بود***
دلیل بیاخلاقی سیاسی آقای بنیصدر این بود که ایشان به قدرتطلبی تمایل داشتند و میخواستند در قدرت باقی بمانند. در واقع آقای بنیصدر خودش را آماده کرده بود که به عنوان یک رئیسجمهور مادامالعمر در کشور باقی بماند و سعی میکرد که ابزار لازم را برای این کارفراهم کند تا بتواند به این قدرت برسد.
بر این اساس آقای بنیصدر برای رسیدن به قدرت سیاسی تلاش کرد تا بتواند پیوندهایی را شکل دهد با وجود آنکه قبل از انقلاب اسلامی نسبت به مجاهدین اخلاق موضع پررنگ و واضحی را داشت، یعنی شاید بتوان گفت که آقای بنیصدر قبل از انقلاب اسلامی نسبت به مجاهدین خلق موضع داشت ولی وقتی که در مسیر قدرتطلبی افتاد، بداخلاقیهایی را از ایشان شاهد بودیم.
پس از آنکه آقای بنیصدر قدرتطلبی را در پیش گرفت، مشاهده میشود که پیوندهای نامشروعی با برخی از جریاناتِ ناهمگون برقرار میکند که یکی از پیوندها مجاهدین خلق بود و بعدها نیز آقای بنیصدر با صدام پیوند برقرار میکند.
به عنوان مثال بنیصدر در خاطراتش مینویسد که من قبل از اینکه ایران را ترک کنم و هنوز در پست ریاست جمهوری بودم، به این فکر افتادم که یا به من توصیه کردند که بحثِ کودتا را دنبال کنم و سپس بعد کسب حمایت از عراق مورد نظر ما واقع شد.
به هر حال این بداخلاقیهای سیاسی در آن زمان تبعاتی را برای جامعه به وجود آورد و درگیریهایی را به جامعه تحمیل کرد و حتی سعی میکرد که صفبندهای کاذبی را در جامعه شکل دهد.
***تلاش بنیصدر برای ایجاد قطببندیهای غیرمنطقی در کشور***
به عبارت دیگر، آقای بنیصدر سعی میکرد که یک قطببندیهای غیرمنطقی را در کشور به وجود آورد که به نظر من هنوز هم ما تبعاتِ قطببندیهای آن دوران را داریم و به شدت به جامعه ما لطمه زد. همه این تبعات ناشی از بداخلاقیهایی بود که بنیصدر در دوران ریاست جمهوری به وجود آورد.
***تعرضهای خودساخته از بداخلاقیهای سیاسی است***
بعدها که جریان بنیصدر حذف شد و ماهیت این بداخلاقیها در جامعه آشکار شد، ما در درون جبهه نیروهای خودی نیز بداخلاقیهایی را شاهد بودیم، یعنی به ویژه در انتخاباتها مسائلی از قبیل زیر سوال بردن نتیجه انتخابات یا شیوههای نامطلوبی را در انتخابات به کار گرفتن و یا انتشار نوارها یا تعرضهای خود ساخته نسبت به ستادها از جمله بداخلاقیهاست.
***تعرضهای خودساخته به منظور مظلومنمایی انجام شد***
به عنوان مثال در برخی از جریانات انتخابات برخی گروههای سیاسی برای مظلومنمایی اینگونه وانمود میکردند که گویا به ستاد آنها حمله شده است و به فرض با تعدی ستاد آنها را آتش زدند.
یا از دیگر بداخلاقیها این بود که بعضی از نوارهایی را منتسب به رقیب خود منتشر میکردند و بعد یک جریاناتِ کاذبی را در کشور به وجود میآوردند. متاسفانه بعضاً هم میتوانستند از این شیوهها برای جلب نظر مردم بهره بگیرند و بعضا در انتخابات موفق شوند.
***بداخلاقیهای سیاسی برای مردم تجربه شد/عدم کارایی بداخلاقیهای سیاسی گذشته***
خوشبختانه بعدها این شیوهها کارایی نداشت، یعنی آن کارهایی که در واقع به عنوان بداخلاقی انتخاباتی مطرح بود، برای مردم تجربه شد و در دورههای بعد استمرار نیافت ولی برخی بداخلاقیهای جدید را در دورههای بعد شاهد بودیم.
منظورم این است که ما بعد از انقلاب اسلامی عمده بداخلاقیهایی را با هدف کسب یا افزایش قدرت به صورت نامشروع یا غیرقانونی شاهد بودیم که اگر حزبی گروهی یا فردی میخواست برای اینکه در قدرت باقی بماند یا قدرت را افزایش دهد، به ظن خودش باید تلاش میکرد و کار بیشتری را صورت میداد تا میتوانست به آن جایگاه مورد نظر دست یابد.
***جامعه بداخلاقیهای سیاسی را نمیپذیرد***
اما به نظر من چون جامعه در تداوم این کار پس میزند و نمیپذیرد، علیالقاعده آن افرادی که به این شیوه متوسل میشدند، در درازمدت بازنده هستند و درازمدت نمیتوانند از این شیوهها بهره بگیرند، زیرا در کوتاهمدت بهرههایی را میگیرند و لطماتی را نیز به جامعه وارد میکنند و به اهداف کوتاه مدت خود میرسند ولی در درازمدت از نگاه جامعه میافتند و جامعه دیگر به آنها اعتماد نمیکند و با آنها همراهی نخواهد کرد.
***حزبگرایی باعث بداخلاقی سیاسی نیست***
* تسنیم: به نظر شما حزبگرایی نیز باعثِ بداخلاقی میشود؟
- سلمیینمین: خیر. نفس حزبگرایی نه تنها باعثِ بداخلاقی نمیشود بلکه میتواند موجب چارچوبدهی به کار یک گروه و کار یک جریان سیاسی باشد. وقتی که یک جریانی در قالب حزب کار میکند، ناگزیر باید شفافسازی کند و ناگزیر است که در یک چارچوب مشخصی کار را پیش ببرد.
***حزبگرایی فعالیتهای سیاسی را مقید میکند***
بنابراین حزبگرایی نه تنها آنها را به سوی بیاخلاقی سوق نمیدهد بلکه آنها را در چارچوبی مقید میسازد، البته ما در نظامهای پارالمانتاریستی یا حزبی با بداخلاقیهای حزبی نیز مواجه هستیم.
به عنوان مثال در کارکرد حزب نیز گاهی احزاب در برابر مصالح عمومی و مصالح خودشان صفآرایی میکنند و مسائل خودشان را بر مردم برتری میدهند.
البته این موارد که به ندرت اتفاق میافتد، در مواقعی است که احزاب آنقدر قدرتمند میشوند که احساس میکنند میتوانند در ارتباط با مصالح جامعه زیادهخواهیها را مطالبه کنند و از طریق آن زیادهخواهیها مصالح حزب خودشان را دنبال کنند.
***نظام مدبرانه با بداخلاقی سیاسی برخورد کرد***
* تسنیم: برخورد نظام با این بداخلاقی سیاسی چگونه بود؟ آیا برخورد نظام را مطلوب ارزیابی میکنید؟
- سلیمینمین: تصور من این است که نظام ما در ارتباط با بداخلاقیهای سیاسی بسیار مدبرانه عمل کرد، یعنی بداخلاقیهای سیاسی که میتواند یا میتوانسته تبعاتِ بسیار شومی را در جامعه به وجود آورد، با تحمل و بردباری و با رویکرد به آگاهی جامعه با کمترین هزینه پشت سر گذاشته شد.
***بداخلاقیهای سیاسی با کمترین هزینه حل و فصل شد***
اگر در بسیاری از بداخلاقیها از موضع قدرت وارد میشدیم، هزینه بسیار زیادی را به جامعه تحمیل میکردیم، در حالی که برخی از بداخلاقیهایی که من الان اشاره کردم را وقتی مراجعه میکنیم، مشاهده میشود که این بداخلاقیها با باز شدن برای جامعه مکشوف شد و پس از روشن شدن برای جامعه با کمترین هزینه حل و فصل شد.
اگر با این بداخلاقیها در ابتدای امر براساس خواسته برخی سیاستمداران برخوردی صورت میگرفت، باعث میشد که ما به آن قطببندی یا دسته بندیهایی به صورت کاذب میخواستند بر جامعه تحمیل کنند، دامن میزدیم، یعنی در واقع پشت برخی از این بداخلاقیها این بود که یک قطببندیهای کاذبی را به جامعه تحمیل کنند و افراد بدون تفکر و بدون اندیشه در یک طرفِ این قطب دعوا قرار بگیرند و یک کسی نیز در نقطه مقابل و بعد در برابر هم صفآرایی کنند و در واقع جامعه را از درون خودش دچار مشکل کنند.
خوشبختانه با صبر و تحملی که رهبری نظام در ارتباط با این بداخلاقیها در مورد بنی صدر به کار گرفت، موضوع حل و فصل شد، البته نیاز به زمان بود.
***نامه تند هاشمیرفسنجانی به امام برای برخورد با بداخلاقی سیاسی***
در آن دوران چهار تن از یاران امام خمینی نامههایی به امام نوشتند که چرا این قدر در مقابل جریان بنیصدر تحمل میکنید؟ به عنوان مثال آقای هاشمی نامه خیلی تندی را در رابطه با جریان بنیصدر به امام نوشت که این نامه در کتاب خاطرات آقای هاشمی نیز به چاپ رسیده است.
این موضوعات بیانگر این بود که اطرافیان امام نیز به این میزان صبر رو تحمل را برای حل یک بداخلاقی ندارند و میخواستند زودتر به نتیجه برسند تا بداخلاقی به پایان برسد.
***امام خمینی(ره) هم در برابر بداخلاقیها تحمل کرد***
اما راهحل امام تحمل و بردباری بود تا مسئله برای جامعه کاملاً شفاف شود و وقتی مسئله شفاف شد، به راحتی و با کمترین هزینه ممکن، این مسئله حل شد.
در حالی که شما مشاهده کنید اوایل ریاست جمهوری آقای بنیصدر، ایشان در هر محفلی که حاضر میشد، استقبال خوبی از سخنرانی بنیصدر شد و حتی در مناطق جنگی من به یاد دارم وقتی آقای بنیصدر به دزفول آمد، از آقای بنیصدر خیلی استقبال کردند اما امام خمینی (ره) با حوصله و بردباری سعی کردند که فضای آرامی برای مردم شکل بگیرد تا مردم بتوانند شرایط را تحمل کنند.
این صبر بسیار بالایی را میخواهد که یک رهبری علاوه بر اینکه قدرت مهار بداخلاقی را دارد ولی از قدرتش استفاده نکند تا جامعه فرصتی پیدا کند و بداخلاقیها برای جامعه مکشوف شود.
شما نگاه کنید امام با صبر و تحملی که داشتند، جامعه را به جایی رساندند که وقتی بنیصدر را عزل کردند، حتی یک نفر هم به خیابان نیامد که به عزل بنیصدر اعتراض کند.
ببینید بداخلاقیها عمدتا در مسیری صورت میگیرد که میتواند موجب سلب قدرت تشخیص شود. آقای بنیصدر با بداخلاقیها به دنبال دو قطبی کردن جامعه بود. در این صورت تشخیص بسیار سخت میشود، یعنی تعصبات جای تشخیص را میگیرد.
به عنوان مثال فرض کنیم کسی که به گرایش به ملیت دارد و یک کسی نیز در این قطب جریان سیاسی قرار میگیرد. از سوی دیگر یک کسی نیز گرایش به اعتقادات مذهبی دارد. بر این اساس این دو شخص اصلا وارد این موضوع نمیشوند که موضوع چیست؟ و حق با کیست؟ فقط یک گرایشی آنها را در دو نقطه مقابل قرار یکدیگر قرار میدهد. برای همین عقل روتعطیل میکند و تعصبات یا گرایشهای کلی را حاکمیت پیدا میکند و این امر قطعا با رشددهی و آگاهیبخشی در جامعه با تعرض جدی قرار میگیرد.
***ماحصل برخورد نظام با بداخلاقیها، رشد سیاسی مردم است***
برای همین بداخلاقیها عمدتا بهگونهای صورت میگیرد که قدرت تشخیص سخت میشود. به هر حال من فکر میکنم تاکنون نظام ما در مورد بداخلاقیها با صبر و تحملی که به خرج داده، توانسته است به خوبی حرکتی را شکل دهد که ماحصل آن رشد سیاسی مردم باشد.
* تسنیم: آقای مهندس! نظرتان در مورد تاثیر حضور ولایت فقیه در یک نظام سیاسی برای مراعات اخلاق سیاسی در چنین نظاماتی چیست؟
- سلیمینمین: ولایت فقیه مشخصهای در نظام سیاسی ما و نقطه تعامل بخشی به جامعه ابدی است، یعنی وقتی کشور در عرصه سیاسی وارد رقابت میشود، یک تلاطمهایی و تنشهایی را متوجه جامعه میکند که در این صورت ولایت فقیه نقطهای است که میتواند نقطه اتکا ما باشد.
دو جریان سیاسی که ابزارهای قدرت از جمله اطلاعات، امکانات و تشکیلات دارند و با اتکا به این امکانات میتوانند علیه رقیب خود موجآفرینی کنند. وقتی این دو موج ایجاد میشود و بهم میخورد، طبیعتا خسارتهایی را به جامعه وارد میکند.
خب! اگر این رقابتها سالم باشد و از یک پشتوانه رشد یافتگی فرهنگی برخودار باشد، طبیعتا چارچوب مسائل جامعه را در نظر میگیرند ولی اگر خدای نکرده یک مقداری برخی بیفرهنگیها و برخی بیتقواییها و برخی خودخواهیها اضافه شود، طبیعتا در رقابت انتخاباتی یک بحران به جامعه تزریق میشود.
حداقل در کشور ما امروز ولایت فقیه به عنوان نقطه اتکا ماست و اگر خدای نکرده احزاب سیاسی، گروههای سیاسی و جریانات سیاسی در رقابت تنش آفریدند و در جامعه تنش مضاعفی را از طریق بداخلاقی وارد جامعه کردند، نقطه اتکای ما رهبری است.
*** خوف رقابت جدی سیاسی را نداریم***
واقعا رهبری در خیلی از جاها چه در زمان حضرت امام و چه در امروزما به همه آرامش میدهد و خوف این مسئله که در رقابت جدی سیاسی وارد شویم را نداریم، بنابراین انقلاب اسلامی به سرعت رقابت جدی میشود و دوران وحدت ملی در عمر کوتاهی در نظام ما دارد، زیرا با اتکا به ولایت میتوانیم جامعه را وارد رقابت کنیم و کشور را از برخی تبعات رقابت جدی باز میدارد.
بر این اساس مشاهده میشود که فقط ما دو سه دوره در انتخابات ریاست جمهوری دولت وحدت ملی تشکیل دادیم و آن هم به دلیل این بود که اوایل انقلاب که بیشتر درگیر جنگ بودیم، شکنندگی هزینه بالایی را در جامعه داشت.
یعنی اول انقلاب هنوز نهادها در کشور استحکام نیافته بود و دشمن پی در پی حرکتهای فیزیکی برای لطمهزدن به روند انقلاب را پیدا میکند، به همین دلیل مشاهده میشود که دشمن کودتا و ترور را در کشور انجام میدهد و ترورهای عظیمی را دنبال میکند.
خب! در چنین شرایطی طبیعی است ما رقابت را در سطح ریاست جمهوری خیلی به صلاح جامعه نمیدانیم و دولت وحدت ملی تشکیل میشود و یک شخصی که فراگیر بود و همه جریانات سیاسی او را قبول داشتند، سکان ریاست جمهوری را در دست میگیرد و پس از تشکیل دولت وحدت ملی هر جریانی دو یا سه وزیر را انتخاب میکرد.
این موضوع بدین معناست که با تشکیل دولت وحدت ملی همه گرایشها در دولت حضور پیدا میکنند ولی به سرعت توانستیم از این وادی عبور کنیم.
***تاریخ انقضاء طرح دولت وحدت ملی تمام شد***
* تسنیم: پس شما معتقد هستید که تاریخ انقضاء طرحی موسوم به دولت وحدت ملی به پایان رسیده است؟
- سلیمینمین: قطعا تمام شده است. رشد سیاسی کشور بسیار بالاتر رفته و ما آن دوران را پشت سر گذاشتیم. این طرح برای دورانی بود که ما از رقابت در عرصه قدرت اجرایی خوف داشتیم که جامعه جامعه نتواند رقابت را تحمل کند.
یعنی ترس از این بود که رقابتی که در عرصه کسب قدرت اجرایی به وجود میآید باعث شود که زمینهای برای دشمن فراهم کنیم دشمن بتواند به کشور ما ضربه بزند.
به هر حال خوشبختانه امروز 2 دوره از نمایندگان جریانات سیاسی سکانداری قدرت مجریه را در دست میگیرند را پشت سر گذاشتیم و در کارنامه ما وجود دارد و خوشبختانه مشکل جدی نیز ایجاد نشد. این موارد نشان میدهد که ظرفیتسازی جدی در جامعه صورت گرفته است و این ظرفیتسازی نیز بسیار مهم است.
***جامعه از طرح دولت وحدت ملی عبور کرده است***
ببیند الان اگر بعضی بحث بازگشت به عقب را مطرح میکنند، به خاطر این است که خودشان موضوعیت پیدا کنند، یعنی در واقع برای خودشان یک جایگاهی را تعریف کنند، وگرنه جامعه از این مسئله عبور کرد.
به عنوان مثال فرض کنید که جامعه تحمل رقابت را ندارد ولی یک بار این مطرح میشود که نخبگان تحمل ندارند. متاسفانه همان نخبگانی که در گذشته تحمل نداشتند، طرح بازگشت وحدت دولت ملی را میدهند در حالی که بازگشت به وحدت ملی متعلق به موقعیتی است که جامعه تحمل ندارد.
یعنی جامعه کشش یک تلاطم سیاسی قوی را ندارد و یک دفعه باید چنین کاری را برای وحدت انجام دهیم تا بتوانیم جلوی تفرقه را بگیریم.
جامعه ما زمانی رشد پیدا میکند که یک جریان مدعی سیاسی بیاید و طرح و برنامه خودش را ارائه بدهد و همه وزرایش را بگذارد و بعد جامعه یک جریانی را تجربه کند.
***در دولت وحدت ملی معلوم نیست کار دست کیست***
جامعه ما باید در هر دوره یک جریان را تجربه کند. جامعه باید یک جریانی که مدعی داشتن راهحلهای بهتربرای اداره جامعه است، را تجربه کند تا بتواند به خودش رشد بدهد. بنابراین (خنده) ما بیام مثلاً دولت وحدت ملی تشکیل بدیم که اصلاً مشخص نشود کار دست کیست؟ دو نفر از این جریان، (خنده) دو نفر از آن جریان؛ هیچکس هم نمیتواند بگوید اگر ناکامی وجود دارد، علت ناکامی چیست؟ اصلاً امروز این مورد قبول جامعه نیست.
***دولت وحدت ملی برای زمان جنگ بود***
دولت وحدت ملی برای آن موقع- زمان جنگ- است که علیالاصول اصلاً جامعه وارد این فضای سیاسی نشده بود ولی ما خوشبختانه وارد آن شدیم و مردممان را آزمودیم و فهمیدیم که مردم در این وادی بسیار قابل اتکا هستند تا جامعه وارد رقابت جدی شود.
***کسانی از دولت وحدت ملی میگویند که اعتقاد به رقابت ندارند***
کسانی که این حرف را میزنند، در واقع اعتقادی به رقابت ندارند. پشت قضیه دولت وحدت ملی، عدم اعتقاد خودشان را به رقابت پنهان کردند. اینها در عمل در گذشته اعتقاد نداشتند، یعنی اصلاً با این نوع شرائط که روز به روز رقابت سیاسی در جامعه جدیتر شود، با این مسئله ناخرسندند و راضی نیستند از این روند. چرا؟ چون این روند روز به روز شفافیت را در جامعه بیشتر میکند.
این روندی که خوشبختانه با درایت رهبری جامعه ما در درونش قرار گرفته، روز به روز تسلط جامعه بر گروههای سیاسی بیشتر میشود و اشرافش بر مدعیان سیاسی بیشتر میشود، یعنی آنها را میتواند میدان بدهند که این همه ادعا و منم منم میکردی، بیا ببینیم چکار میکنی.
***دولت وحدت ملی، عقبگرد است***
امروز جامعه ما وارد این فضا شده و اگر به عقب برگردیم، اصلاً برای هیچ کس مشخص نمیشود که چه کسی مدعی بود و چه کسی باید پاسخگو باشد؟ امروز در این مسیر قرار گرفتیم.
بنابراین من فکر میکنم جامعه ما امروز حتی علاوه بر تنشهای انتخاباتی، قدرت تحمل بداخلاقیها را هم به شدت زیاد پیدا کرده است البته به نظر من تحمل مردم یک بحث است و داشتن ساز و کار برای مهار بداخلاقی بحث دیگری است.
من ضمن اینکه امروز ادعا میکنم که جامعه ما قدرت تحمل بداخلاقی را دارد، اما در عین حال تاکید میکنم که ما سازوکار اجرایی مهار بداخلاقیها را نداریم و بعضاً به دلیل نداشتن این سازو کار هزینه بداخلاقی را در عمل چیست، زیاد میکنیم.
حوادث پس از انتخابات 88 که مثلا در مورد محکومین در انتخابات 88 انجام شد، قدرت تحمل جامعه را به شدت افزایش داد. اینها به معنای این هست که ما در زمینه اجرایی مشکلاتی داریم که این موضوعیت برای تحمل و تفکر در آن را دارد. چون در واقع میتواند در تشخیص تاثیر بگذارد اگر ما در واقع به نوعی عمل کنیم که برخی خطاها و مظلومنماییها را برای بداخلاقان ایجاد نکنیم، موفق میشویم.
دقت کنید که بداخلاقی در پشتصحنه طراحی میشود و نوع تعامل ما با بداخلاقان روی صحنه است. اگر ما روی صحنه نتوانیم آن سازوکار درست ارائه بدهیم، مردم در تشخیص دچار مشکل میشوند چون مردم این طراحیها را در پشت صحنه ندیدند اما تعامل ما را بر روی صحنه باعناصر بداخلاق نظارهگرند و امکان دارد به رقابت غلطی برسند یا رسیدن رقابت درست را ما به تاخیر بیندازیم؛ در حالی که خود جامعه اصلاً تفرقه نداشته است.
اگر نخبگان دودستگی و تفرقه را از طریق بداخلاقی خودشان به جامعه تزریق نمیکردند، ما مشکلی در مورد وحدت جامعه نداشتیم بنابراین طرح دولت وحدت ملی برای دورانی بود که جنگ داشتیم و جامعه بسیار شکنند بود.
بله! در آن موقع ما شخصیتی مثل آیتالله خامنهای را در راس قوه مجریه داشتیم و امروز بالاتر از راس قوه مجریه لازم داریم؛ با اینکه بلافاصله بعد از جنگ باز هم دموکراسی جامعه عادی نشده بود، آقای هاشمی را داشتیم که همه جریانات سیاسی در آن مقطع حولش متفق بودند.
***آقای هاشمی از موضع وحدت ملی نزول کرده***
اما امروز هم آن شخصیتی که امروز این حرف را میزند، خودش از این موضع نزول کرده است، یعنی در واقع به دلیل اینکه وارد رقابتهای سیاسی شده، خودش یک رقیب سیاسی شده است و دیگر آن موقعیت را ندارد(خنده) و هم جامعه از آن قضیه عبور کرده و این رشد را پیدا کرده که حتی بداخلاقیهای سیاسی نخبگان که تنشزا است را همزمان تحمل کند، بنابراین بازگشت به طرح دولت وحدت ملی معنا ندارد، ضمن اینکه اصلاامکان پذیر نیست. تسنیم
***گفتوگو از سیدمحمد مهدی توسلی و صادق امامی
- نویسنده : یزد فردا
- منبع خبر : خبرگزاری فردا
پنجشنبه 16,ژانویه,2025