نگاهی به رندگی و آثار شیخ بهایی



                   

 

 

تا کی به تمنای وصال تو یگانه
اشکم شود از هر مژه چون سیل روانه
خواهد که سرآید غم هجران تو یا نه
ای تیره غمت را دل عشاق نشانه
جمعی به تو مشغول و تو غایب زمیانه
آسمان تمدن و فرهنگ درخشان این سرزمین ، همواره آکنده از ستارگان نورافشانی بوده که به برکت خلوص بی شائبه شان بر تارک همیشه تاریخ درخشیده اند. از این میان شیخ بهاء الدین ، محمدبن حسین عاملی معروف به شیخ بهایی دانشمند بنام دوره صفویه را باید نام برد که همه پرسش خود را به کرشمه های بی تاب ازلی گره زد و از لب سبوی یار چندان مست شد که همه نیوشندگان دیار حسن را به میخانه هوشمندی رساند.

شيخ بهائي در سال 953 هجری قمری در بعلبك متولد  شد. او در جبل عامل در ناحيه شامات و سوريه و در روستايي به نام "جبع" يا "جباع" مي زيسته است. بهاء الدین محمد ده ساله بود که پدرش عزالدین حسین عاملی از بزرگان علمای شام بسوی ایران رهسپار گردید و چون به قزوین رسیدند و آن شهر را کانون دانشمندان شیعه یافتند، در آن سکنی گزیدند . در این زمان بهاءالدین به شاگردی پدر و دیگر دانشمندان آن عصر مشغول گردید.


شیخ بهایی هرگز جامه بی قدر فخر بر تن نکرد و روی خوش به تظاهر نشان نداد. او قهرمان پرش افتادگی وبراستی  باستانی کار گود تقوی بود . بی شک او را باید بهترین نماینده معارف ایران در قرن دهم و یازدهم هجری قمری دانست. می گویند که بزرگان قلمرو اندیشه همواره از خود دو گونه اثر بر جای می گذارند : آثار تدوینی و تکوینی .آثار تدوینی همانا مکتوبات دل نوشته و برهان نگاشته آنان است. کتابهایی که برای مشعل افروزی جاده های بینش مردمان بر جای گذاشته اند. و آثار تکوینی ، شاگردانی هستند که در مکتب فیض فرخنده آنان تربیت شده اند تا بتوانند قافله های انسانی را از واحه وهم به وادی فهم کشانند. شیخ بهایی شاگردانی تربیت نمود که به نوبه خود از برترین مفاخر علم و ادب ایران بوده اند:  مانند قامت قیامتی چون فیلسوف و حکیم الهی ، ملاصدرای شیرازی که در فلسفه و حکمت الهی و فقه و اصول و ریاضی و نجوم سرآمد دوران بود. شیخ بهایی در سرزمین کلام ، آشنای تمام بود و به برکت بهره مندی بی نظیر خود از حکمت انسی و افاضی ، توانست در این زمینه و زمره آثاری نورانی و نفیس از خود به یادگار بگذارد. آثاری چون غزلیات و رباعیات و نیز دو مثنوی به نامهای "نان و حلوا" و "شیر و شکر" . " نان و حلوا يا سوانح سفر الحجاز" ، در سفر حج و بر وزن  مثنوي مولوي سروده شده است و بهائي در آن ابياتي  از این کتاب شریف را نيز تضمين کرده است. او اين مثنوي را به طور پراکنده در کشکول نقل نموده ، اگرچه گردآورندگان ديوان فارسي وي ظاهراً به علت نبود مراجعه دقيق به کشکول متن ناقصي از اين مثنوي را ارائه کرده اند.

 از جمله آثار علمی او می توان به "جامع عباسی، کشکول ، بحرالحساب ، مفتاح الفلاح ، الاربعین ، اسرارالبلاغه و الوجیزه" اشاره کرد.

شیخ بهایی از نژاد "حارث بن عبدالله اعور همداني" متوفي به سال 65 هجري از معاريف اسلام بوده است.  ناحيه "جبل عامل" همواره يكي از مراكز شيعه در مغرب آسيا بوده است و پيشوايان و دانشمندان شيعه كه از اين ناحيه برخاسته اند، بسيارند. در هر زمان، حتي امروزه فرق شيعه در جبل عامل به وفور مي زيسته اند و در بنياد نهادن مذهب شيعه در ايران و استوار كردن بنيان آن مخصوصاً از قرن هفتم هجري به بعد ياري بسيار كرده و در اين مدت پيشوايان بزرگ از ميان ايشان برخاسته اند و خاندان بهائي نيز از همان خانواده هاي معروف شيعه در جبل عامل بوده است.

بهاءالدين در كودكي ،  همراه پدر به ايران آمد و پس از اتمام تحصيلات، شيخ الاسلام اصفهان شد. او در سال 991 هجري قمري به قصد حج راهی آن دیار پرانگیزه و ارادت شد ؛ به بسياري از سرزمينهاي اسلامي از جمله عراق ، شامات و مصر رفت و پس از چهار سال با کوله باری از تجربه های درونی سرشار به ایران بازگشت. حالات شیخ بهایی در این زمان ، زبانزد همگان و همگنان است. او به یقین دریافت که فخر در فقر از ماده و تردد در طریق معناست. هرچند شیخ بهایی در معرفت های برهانی و بحثی ، بسی بخرد و بهورز بود و عقل را بر سریر عزت می نشاند اما این مهم بدان معنی نبود که از سهم دل غافل بماند و اجرقلب را ندهد. به همین خاطر است که افزون برحکمت عقلی به حکمت ذوقی نیز می پرداخت ودر آثار ادبی خود به شهود زیباشناسانه هستی روی می آورد و ابزارشعر را عاملی برای ابراز دریافت های ذوقی خود از جهان می شمرد.

شیخ بهایی نه چونان عالمان علم تجربی که فطرت معقول را برای نیل به حقیقت کافی و بسنده می دانند بلکه همچون عارفی سرمست از میکده دلدار، برهان را مرکب سفر و نه مقصد سفر می دانست و با استعانت از عشق به مصاحبت با جهان می پرداخت. جهانی که همه اجزای آن بی مهابا و نو به نو در تمنای وصال آن یگانه شناورند.

 رفتم به در صومعه عابد و زاهد
دیدم همه را پیش رخت راکع و ساجد
در میکده رهبانم و در صومعه عابد
گه معتکف دیرم و گه ساکن مسجد
یعنی که تو را می طلبم خانه به خانه
هر چند كه نام‌داري اين بزرگ ‌مرد بيش‌تر در پهنه‌هايي جز سخنوري و زبان‌آوري است، ولی  ما او را بيشتر به پاس دانش شگرف و انديشه‌هاي جهان‌شناسانه‌ اش مي‌شناسيم.

بزرگ‌ترين كرداري كه از شيخ بهايي چهره‌اي دگرسان ساخته، پيوند دادن برون و درون دين يا شريعت و طريقت است.

زبان شعري شيخ بهايي روشن و روان است؛ حتی اين زبان به گونه‌اي است كه مي‌توان بر آن بود كه شيوه‌اي ديگرخوان را در روزگار صفويان پديد آورده است.  با آن‌كه در آن روزگار سخن پارسي در راهي نو درافتاده بود، كه آن را دبستاني پردامنه و بنيادين در تاريخ شعر ايران مي‌دانيم و آن را سبك سپاهاني يا هندي مي‌ناميم، در سروده‌هاي شيخ بهايي از هنجارها و ويژگي‌هاي اين دبستان چندان نمود و نشاني نيست؛ و آن انديشه‌هاي نغز و باريك و ديرياب كه در سروده‌هاي سپاهاني ديده مي‌شود، در سخنان شيخ بهايي فراديد مي‌آيد، نه آن شگردهاي ديگر ادبي كه سخنوران پيرو اين دبستان در سروده‌هاي خود به كار مي‌گيرند.

شيخ بهايي حتی در كالبد چندان به سخنوران سپاهاني‌سرايي پيوندي ندارند. مي‌دانيم كه كالبد فراگير در دبستان سپاهاني غزل است؛ اما پيشينه سروده‌هايي كه پيوسته‌ها و يا مثنوي است، كالبد شعر او را مي‌سازد. شعرهاي شيخ بهايي از ديد پيام و اندرون كار شگرفي است. او مي‌كوشد شريعت و طريقت را در سرود‌هاي خود با هم پيوند دهد؛ از اين رو او را مي‌توان نمونه‌اي از ادب‌اندرزي و آموختاري دانست.

شعر شيخ بهايي ، شعر اندیشه است تا انگیزه.  لذا او از آن سخنورانی نيست كه به پاس دل خود يا براي آفرينش زيبايي شعر بسرايد. همواره اين ساختار پيام‌گرايانه و دروني را بيش‌تر در مثنوي‌هاي او مي‌بينيم؛ مثنوي‌هايي از گونه‌ نان و پنير، رموز اعظم، نان حلوا و .. كه شيخ آن‌ها را به پيروي از رازنامه سترگ مولانا جلال‌الدين - مثنوي - سروده است. شيخ بهايي عارف شاعر است تا شاعر عارف ؛ زيرا سروده‌هاي او به راستي از ديد ادبي به هيچ روي همسنگ سروده‌هاي استادان بزرگ سخن پارسي نيست و اين از آن رو است كه شيخ بهايي در انديشه آن است كه دریافت ها و خواسته ‌هاي خود را با خواننده سرودهايش در ميان بگذارد. اما به هر شيوه زبان او آن‌چنان پژمرده افسرده نيز نيست كه خواننده سخن‌دوست را از پي‌گرفت سروده‌هاي وي بيزار بگرداند.

ويژگي‌ برجسته در سروده‌ هاي شيخ بهايي زبان شوخ و طنزآلود اوست ؛ که این را  از نام‌هايي كه بر مثنوي‌هاي خود نهاده است مي‌توان ديد.

 ما هنوز آن‌چنان كه مي‌سزد، انديشه ايراني را در روزگار صفوي نمي‌شناسيم؛ با اين كه آن روزگار در تاريخ فرهنگ و ادب ايران جايگاهي برجسته دارد. شيخ بهايي هم مانند ديگر بزرگان صفوي بدان‌سان كه شايسته اوست، شناخته نيامده است و سنجيده‌ترين و روش‌مندترين پژوهشي كه درباره انديشه‌هاي شيخ بهايي می توان نام برد كتاب " اسلام ايراني" اثر هانري كربن است.

از اشعار و آثار فارسي بهائي دو تأليف معروف تدوين شده است؛ يکي به کوشش سعيد نفيسي با مقدّمه اي در شرح احوال بهائي و آن  ديگري  توسط غلامحسين جواهري وجدي .با اين همه ، این هر دو تأليف ، دربردارنده تمام اشعار و آثار فارسي شيخ نيست. عرفات العاشقين اولين تذکره اي است که در زمان حيات بهائي از او نام برده است.

وي در غزل به شيوه فخرالدين عراقي و حافظ، در رباعي با نظر به ابو سعيد ابوالخير و خواجه عبدالله انصاري و در مثنوي به شيوه مولوي شعر می سرود. اما ظرفیت تبیینی و خاص قالب غزل و رباعی و مثنوی را همواره بسیار آگاهانه و متناسب با درونمایه ها و مضامین مورد نظرش بر می گزید. در همه شعرهایی که سرود همیشه به جانبداری از توحید پرداخت و متعهد به عهد لاالله الا الله بود. اما ازنوع این عهد که همانا حب نبوی و مهر علوی است چشم نپوشید چرا که خوب می دانست که " حقیقت را به هر دوران ظهوری است ".   

  بهائي در عربي نيز شاعري چيره دست و زبان داني صاحب نظر است و آثار نحوي و بديع او در ادبيات عرب جايگاه ويژه اي دارد. مهمترين و دقيقترين اثر او در نحو، « الفوائد الصمديّه » معروف به صمديّه است که به نام برادرش عبدالصمد نگاشته است و جزو کتب درسي در مرحله متوسط علم نحو در حوزه هاي علميّه است.

شيخ محمدرضا فرزند شيخ حرّعاملي ، مجموعه لطيفي از اشعار عربي و فارسي شيخ بهائي را در ديواني فراهم آورده است. اشعار عربي وي اخيراً با تدوين ديگري نيز به چاپ رسيده است. بخش مهمي از اشعار عربي بهائي، لُغَز و معمّاست.

بررسي شيوه نگارش بهائي در بیشتر آثارش، اين نکته را هويدامی سازد که وي مهارت فراواني در ايجاز و بيان معمّا گونه مطالب داشته است. وي حتي در آثار فقهي اش اين شیوه و شگرد را به کار برده است. اين سبک نويسندگي در" خلاصه الحساب، فوائد الصمّديه و  تهذيب البيان " آشکاراتر است. نامدارترين اثر بهائي الکشکول، معروف به «کشکول شيخ بهائي» است که مجموعه گرانسنگي از علوم و معارف مختلف و آينه تمام نمایی از معلومات و مشرب بهائي محسوب مي شود.

پرکاری در عین تنوع ، تأثیرگذاری و تأثیر پذیری از مهمترین شاخصه های زندگی علمی او به حساب می آید . آثار او که تماماً موجز و بدون حشو و زوايد است، مورد توجه دانشمندان پس از وی قرار گرفت  و بر شماري از آنها شروح و حواشي متعدّدي نگاشته شد . خود بهائي نيز بر بعضي تصانيف خود حاشيه اي مفصّل تر از اصل نوشته است. از برجسته ترين آثار چاپ شده بهائي مي توان به مشرق الشمسين و اکسير السعادتين اشاره کرد که ارائه فقه استدلالي شيعه بر مبناي قرآن و حديث است. اين اثر داراي مقدمه بسيار مهمي در تقسيم احاديث و معاني برخي اصطلاحات حديثي نزد قدما و توجيه تعليل اين تقسيم بندي است.

در عرف مردم ايران، شيخ بهائي به مهارت در رياضي و معماري معروف و هنوز هم به همين صفت متصف است، چنانكه معماري مسجد امام اصفهان و مهندسي حصار نجف را به او نسبت مي دهند. و نيز شاخصي براي تعيين اوقات شبانه روز از روي سايه آفتاب يا به اصطلاح فني، ساعت  آفتاب يا صفحه آفتابي و يا ساعت ظلي در مغرب مسجد امام (مسجد شاه سابق) در اصفهان وجود دارد كه گفته اند وي ساخته است.

احاطه وي در مهندسي مساحي خود قابل ذکر است؛ به عنوان مثال تقسيم آب زاينده رود به محلات اصفهان و قریه های مجاور رودخانه است .

ديگر از خدمات علمي كه به بهائي نسبت مي دهند طرح ريزي كاريز نجف آباد اصفهان است كه به نام قنات زرين كمر، يكي از بزرگترين كاريزهاي ايران می باشد. از مظهر قنات تا انتهاي آبخور آن  9 فرسنگ است که به یازده جوي بسيار بزرگ تقسيم مي شود .

شيخ بهائي، سمت قبله مسجد امام به مقياس چهل درجه انحراف غربي از نقطه جنوب را تعيين کرد وبه اختلاف نظر برخی از بزرگان صفویه در این خصوص خاتمه داد.

يكي ديگر از كارهاي شگفت كه به بهائي نسبت مي دهند، ساختمان گلخن گرمابه اي است كه هنوز در اصفهان بر جای مانده و به حمام شيخ بهائي يا حمام شيخ معروف است :  حمامی در ميان مسجد جامع و هارونيه در بازار كهنه - نزديك بقعه معروف به درب امام واقع است . مردم اصفهان از دير باز همواره عقيده داشته اند كه گلخن آن گرمابه را بهائي چنان ساخته كه با شمعي گرم مي شده  است. او در زير پاتيل گلخن فضاي تهي تعبيه كرده و شمعي افروخته در ميان آن گذاشته و آن فضا را بسته بود ؛ تاجایی که شمع تا مدتهاي مديد همچنان مي سوخت و آب حمام بدان وسيله گرم مي شد . ظاهراً شیخ خود گفته بود كه اگر روزي آن فضا را بشكافند، شمع خاموش خواهد شد و گلخن از كار مي افتد ؛ و چون پس از مدتي به تعمير گرمابه پرداختند و آن محوطه را شكافتند، بیدرنگ آن شمع برای خاموش شد.

همچنين طراحي منار جنبان اصفهان كه هم اكنون نيز پا برجاست به او نسبت داده مي شود.

  آن طور كه مؤلف عالم آرا آورده است، استادان او بجز پدرش از اين قرار بوده اند: تفسير و حديث و  عربي  و امثال آن را از پدر ؛ و حكمت و كلام و بعضي علوم منقول را از مولانا عبدالله مدرس يزدي - مؤلف مشهور حاشيه بر " تهذيب منطق " معروف به حاشيه ملا عبدالله آموخت. رياضي را از ملا علي و طب را از حكيم عماد الدين محمود فراگرفت.

مؤلف " روضات الجنات " استادان او را پدرش و محمد بن محمد بن محمد ابي الطيف مقدسي مي شمارد و می گويد كه " صحيح بخاري"  را نزد او خوانده است. علاوه بر این استادان نامدار، شیخ بهایی در رياضي، نزد ملا محمد باقر بن زين العابدين يزدي - مؤلف كتاب مطالع الانوار نيز درس خوانده است.

درگذشت این حکیم فرزانه وبزرگ را به سال 1030 و یا 1031 هجری در پایان هشتاد و هفتمین سال حیاتش ذکر کرده اند.وی در شهر اصفهان روی در نقاب خاک کشید و مریدان پیکر او را با شکوهی که شایسته شأن او بود ، به مشهد بردند و در جوار حرم هشتمین امام شیعیان به خاک سپردند. روحش همواره شاد باد.

  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا