یزدفردا :در تاریخ ۱۶ مرداد ۱۳۹۱مستند نحوه ترور دانشمندان هسته ای و اعترافات عاملان ترور آنها ار شبکه یک سیما پخش شد.
در این نمایش جزئیات نحوه ترور دانشمندان هسته ای واستفاده ابزاری تروریستهاي هستهای از دختران بولد شده بود.
در ادامه به بازخورد این مستند در شبکه های خبری با هم مرور کرده ودر ادامه به واکنش هایی که پس از 7سال توسط سامان(مازیار ابراهیمی) یکی از عوامل ترور دانشمندان هسته ای که به یکباره در خارج از کشور و در مستندی که توسط بی بی سی ساخته شده بود سر در آورد و کل این عترافات و مستند را ساختگی معرفی کرد و از خود و ما بقی عوامل ترور معرفی شده در این مستند اعاده حیثیت کرد و واکنش هایی که در ایران پس از پخش ضور مازیار ابراهیمی در بی بی سی صورت گرفته می پردازیم .
مستند نحوه ترور دانشمندان هسته ای و اعترافات عاملان ترور آنها ار شبکه یک سیما پخش شد.
وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی ایران همانطور که چندی قبل حجت الاسلام حیدر مصلحی، وعده داده داده بود، جزئیات جدیدی از نحوه ترور دانشمندان هسته ای کشورمان، شهیدان مسعود علی محمدی، مجید شهریاری، داریوش رضایی نژاد و مصطفی احمدی روشن را به همراه فیلم اعترافات همه اعضای تیم تروریستی عامل این فجایع از شبکه سراسری سیمای جمهوری اسلامی ایران به نمایش گذاشت.
متن کامل گفته های گوینده این مستند و اعترافات تروریست ها به این شرح است:
ترور چگونه تعبیر شد؟
ترور در مسیر جهاد علمی، برای اولین بار در تاریخ جمهوری اسلامی ایران، ساعت 6 و 30دقیقه صبح یکشنبه 22 دیماه 1388 حوالی منطقه قیطریه تهران لحظاتی بعد از ترور و به شهادت رساندن دکتر مسعود علیمحمدی استاد فیزیک دانشگاه تهران تعبیر شد.
اما این تعبیر بر خلاف خواست و انتظار تعبیر کنندگان بود، چرا که عامل ترور شهید مسعود علیمحمدی باصراحت لهجهاش - که نشان از خیانت پیشگی او دارد - روز حادثه را چنین توصیف میکند: "ساعت 4 صبح از خواب بلند شدم، قبلش تماس گرفتم، برنامه تغییر نکرده بود، طبق همان شرایط روز قبل پیش رفتم، موتور را پارک کردم کنار درخت...
و همسر شهید علیمحمدی که خود ناظر صحنه ترور است، میافزاید:"همین که در را بستم، صدای انفجار را شنیدم".
ملت ایران با استناد به پیشینه و عقبه علمی خود که در صدر علمی نه تنها خاورمیانه بلکه جهان قرار دارد چرا که نبوغ شهدای هستهای دلیلی بر این ادعا است، از همان ابتدا با " شعار مرگ بر اسرائیل" سرنخهای عاملان ترور را به خوبی نشانه رفتند، نشانی که با شعار"مرگ بر اسرائیل" خودنمایی میکرد.
یکی از عوامل ترور استاد شهید علیمحمدی چندی بعد از عملیات دستگیری، رودرروی همسر این شهید قرارمیگیرد تا یار دیرین شهید دکتر مسعود علیمحمدی حرفهای ملت ایران را اینگونه با او بیان کند:"جای دکتر که خالی نمیمونه، من مطمئنم، ولی این دشمن بود که خودش را با این کار رسوا کرد، این اسرائیل بود که خودش را رسوا کرد، با این کار نشان داد که چه دشمنی بزرگی دارد، چون ما میدانیم که هزینههای خیلی زیادی کرده بود در این کار، من مطمئنم پشت اسرائیل حتما آمریکا بوده است،من مطمئن هستم، چون دشمن اصلی ما از اول آمریکا بوده است".
اسرائیل از پیشرفت هستهای میترسد نه از بمب اتم
البته معدوم جمالی فشی عامل ترور شهید علیمحمدی پس از دستگیری پرده از ماهیت جعلی بودن و ترس از پیشرفت کشورمان را اینگونه و با این جملات برداشت:"اسرائیل از بمب اتم نمیترسد،از پیشرفت هستهای ایران میترسد."
پردهبرداری از اولین سکانس خیانت رژیم صهیونیستی آخرین پرده عمر قاتل دکتر مسعود علیمحمدی بود، چرا که لحظاتی قبل ازاعدام، به این باور قلبی مردم که "اسرائیل از پیشرفت هستهای ایران میترسد" اعتراف کرد.
اما اتاق فرماندهی ترور اگرچه در "تل آویو" تشکیل جلسه میداد ولی فرمان را از واشنگتن و لندن یعنی آرامگاه سیا و MI6 دریافت میکرد، چنان که "آرییه داد" عضو کنیست رژیم صهیونیستی اقرار میکند "با افراد مختلف! و حتی مجاهدین خلق در مورد ترور دانشمندان هستهای ایران به توافق رسیدیم، ما قصد داریم به آنها صدمات جدی وارد کنیم."
جمالی فشی آینه آینده خیانتکاران
معدوم مجید جمالی فشی عامل ترور شهید دکتر مسعود علیمحمدی راهی را انتخاب کرده بود که پایان آن، آغاز راه عملیات برقآسا و غرورآفرین برای سربازان گمنام امام زمان (عج) بود، پایانی که جمالی فشی از عاقبت شوم آن لحظاتی قبل از اجرای حکم اعدام خود اینگونه بیم داده بود:" واقعا آخر راه کج و بدی همینه – همین که من اینجا وایستادم – من آینه آیندشونم."
ولی گویا اعلام خطر جمالی فشی برای کسانی که این راه بی بازگشت را انتخاب کرده بودند، دیر بود به طوریکه اقدام سربازان گمنام امام زمان (عج) در دستگیری و انهدام تیم آنها به خوبی راوی این مهم است.
سرنخهای متعددی همچون عکسهای مختلف به دست آمده- که نمونههای کوچکی است- حلقههای محاصره را تنگتر و تنگتر میکند، به طوریکه اعضای این تیم تروریستی در تور اطلاعاتی کشورمان گرفتار میشوند.
اعضای تیم ترور دانشمندان هستهای
و اما تیم ترور چه کسانی بودند؟ از چه زمانی شروع کردند؟ و چگونه کار کردند؟
بهزاد عبدلی، فیروزه یگانه با اسم مستعار ساناز، مریم زرگر، رامتین مهدوی موسایی و آرش خردکیش با اسمهای مستعار فرشید، بهزاد و آران، اعضای تیمی هستند که راه جمالی فشی را پیموده و در انتظار عاقبت او نیز هستند.
بهزاد عبدلی در مقابل لنز دوربین، نحوه جذب خود دراین تیم را فقط با کنار هم چیدن چند کلمه عنوان میکند "سال 86 یواش یواش جذب تیم تروریستی ... شدم".
فیروز یگانه با اسم مستعار ساناز نیز در این رابطه میگوید "با یک خانمی به نام مریم زرگر در پارک آشنا شدم".
مریم زرگر با ادبیاتی مجازی میگوید: "من از طریق چت با فردی به نام پارسا آشنا شدم، در سال 88 من را برای آموزش به اسرائیل اعزام کردند".
رامتین مهدوی موسایی نیز مدعی میشود: "از طریق سایت... با این گروه آشنا شدم".
یکی از مهمترین عناصر این تیم نیز خود را آرش خردکیش با اسمهای مستعار فرشید، بهزاد و آران معرفی میکند،]البته در خلال مستند خواهیم دید چگونه به عنوان یکی از مهره های کلیدی تیم ترور به شمار می رود[.
مریم ایزدی، فواد فرامرزی، نشمین زارع با اسم مستعار شادی که از پاییز سال 89 با این گروه آشنا شد، محسن صدقی آذر با اسم مستعار سعید که از سال 1389 توسط پدرش با این گروه آشنا شده است، ایوب مسلم، تارا باقری با اسمهای مستعار نغمه و ندا، مازیار ابراهیمی با اسمهای مستعار سامان، امیریل و امیرعباس که مسئول اصلی چند عملیات ترور است از دیگر اعضای این گروهک به شمار میروند.
همکاری برخی از کشورهای همسایه با تروریستها
در تحقیقات بدست آمده از اعضای دستگیر شده این تیم سازمان یافته تروریستی متاسفانه مستنداتی ازهمکاری اقلیم مجاور مبنی بر در اختیار قرار دادن خاک خود در جهت آموزش و همچنین همکاری یکی از کشورهای همسایه در جهت اعزام این تروریستها به لانه عنکبوتی موساد در حومه تلآویو یافت میشود.
بهزاد عبدلی یکی از اعضای تیم ترور که از سال 86 با این تیم و عوامل پشت پرده آن در ارتباط است در این زمینه میگوید: "اوایل سال 88 از طریق این گروهک و بخصوص ... معرفی شدم به کسی به اسم ... و از من همکاری خواستند و اعلام کردند: این گروهک از طریق آمریکا و اسرائیل شارژ مالی میشود".
ساناز یا همان فیروزه یگانه در تشریح فعالیت خود میگوید: "بهزاد به من گفت که بهتر است بیای تهران، واسه دوره آموزشی، میخواهیم به یک جایی اعزام بشویم."
اسرائیل محل آموزش تیم ترور دانشمندان هستهای کشور
چگونگی تشکیل "تیم ترور" در خلال تشریح اعضای این تیم به خوبی نمایان است، مخصوصا وقتی بهزاد عبدلی ادامه میدهد: "ازم خواستند که یک دوره توی[اقلیم مجاور[ ببینم، دوره اطلاعاتی، وقتی من به ... رفتم اونجا من را به یک آقا معرفی کردند، من به همراه این آقا به یک کمپ در حوالی غرب ... اردوگاه متروکه بود، رفتیم اونجا واسه دوره آموزش، دوره آموزش نظامی دیدم، موتور سواری، آموزش تیراندازی، دفاع شخصی، این آموزشها را انجام دادیم، آموزش اطلاعاتی هم به ما دادند، مثلا اگر اطلاعاتی چیزی خواستند جمع آوری کنیم، چه جوری عکس برداری کنیم".
مریم زرگر نیز ادامه میدهد:"در یکی از آموزشها من را به ... بردند،برای آموزش سلاحها و آموزشهای اطلاعاتی که به من یاد دادند نفوذ و نزدیک شدن به افراد را خیلی خوب یاد دادند".
آرمان یا فرشید یا بهزاد که همان آرش خردکیش است یا به عبارتی مرد هزار چهره تیم ترور، توضیح میدهد:"توی همین... یک پیست تمرین موتورسواری را شروع کن که به یه جایی مهارتتو برسانیم که بتونی به خودروی در حال حرکت بمب بچسبانی، به من گفتند که این دورهای که اینجاست اگر بخواهی با امکاناتی که داریم تا این حد میتوانیم آموزش بدهیم،و اگر بخواهی آماده باشی2 ماه هم توی اسرائیل دوره میبینی که آموزشات تکمیل بشه، بعد که برگشتی ایران یک عملیات برای ما انجام بدهی ترتیب خروجت را میدهیم".
اعضای تیم ترور در پادگانی در حومه تلآویو مستقر شده و شیوه کلاسیک "ترور اسرائیلی" که پیش از این در کشورهای عربی- اسلامی توسط رژیم صهیونیستی انجام میشد را فرا میگرفتند.
بهزاد عبدلی میگوید:" وارد خاک ترکیه که شدیم از آنجا در یک کشتی به یک کشور دیگر رفتیم که بعدها فهمیدیم قبرس است، بعد از قبرس وارد خاک اسرائیل شدیم در یک شهر کوچکی نزدیک تلآویو مستقر شدیم".
آرمان، فرشید، بهزاد یا آرش که میداند دوربین ما لحظهای از او چشم برنمیدارد میافزاید: "ما وقتی که رسیدیم و سوار قایق شدیم، قایق رسید به بندری که باید پیاده میشدیم، بعد ما را بردند به یک شهری و دوری در شهر زدیم، اون روز کار خاصی نداشتیم تا روز بعدش، که برای اولین بار وارد محیط پادگان شدم..."
مازیار ابراهیمی یا همان سامان، امیریل، امیرعباس در تکمیل صحبتهای آرش میگوید:"ما را اعزام کردند به اسرائیل و در آنجا آموزش کار با مواد منفجره و کار و آموزشهای نظامی تیراندازی را دیدیم".
آرش ادامه میدهد:" داخل پادگان ما را با خودرو بردند، یک سوله کوچکی بود، که اول آموزشها داخل آن سوله بود که داخل آن سوله اول اول در مورد سلاحها بود، بعد از سلاحها در مورد بمب تئوری صحبت کردند، بعد در مورد مونتاژ بمب صحبت کردند".
مریم ایزدی که همه گونه نیازهای اربابان وحشیصفت صهیونیستی خود را تامین میکند، میگوید:"به من آموزش دادند؛ آموزشهای سوژهیابی، تشخیص هویت و تحت تعقیب قرار دادن سوژه".
بهزاد که زوج کاری آرش به شمار میرود میافزاید:"یک دوره عملیات، بیشتر عملیاتی تکمیلی همان دوره آموزشی بود که در... دیده بودیم، کلاسهای آموزشی خیلی زیادی در مورد حرف زدن با ما حرف میزدند که چکار باید انجام بدهیم، مثلا چطوری باید قرار ملاقاتمان را چک کنیم".
آرش خردکیش ادامه میدهد:" بعد از یک ماه که آموزشهای تئوری تمام شد شروع کردیم یک پیست موتورسواری در همین سمت پادگان بود، بمب تایمردار به ما دادند که موقع چسباندن باید کلید استارتر تایمر را میزدیم، حساب میکردیم که دور بشویم، ضمن اینکه توی دوره اینها هر از گاهی بعضی روزها، مسیرها را تعیین میکردند که باید بعد از چسباندن، ازمسیر معین خارج میشدیم، اول آزاد بودیم در تغییر جهتها، بعد که جلو رفتیم یک مسیری که مدنظرشون بود، مواد ضعیف انفجاری بود که عملا میزدی به موتور یک انفجاری خیلی جزئی صورت میگرفت".
وعده کمک مالی آمریکا به تیم ترور
اما طمع همیشه یک پای ثابت جرم و جنایت بوده و وعده حمایت مالی زیباترین نوع آن به شمار میرود به طوری که بهزاد عبدلی یکی از اعضای اصلی تیم ترور به این نکته اشاره میکند و میگوید:"به ما حمایت قول مالی داده بودند، قول تضمینی داده بودند که هیچ مشکلی برای ما پیش نمیآید".
آرش خردکیش نیز در این رابطه میافزاید:"بعد از اینکه دوره تمام شد پول دادند به نفرات حاضر در دوره، و ترتیب برگشتشان اول به ... دادند".
استفاده ابزاری از زن در عملیاتهای ترور
اما یکی از ترفندهایی که در این پروژه برای اولین بار طراحی شده بود استفاده از زنان به عنوان ابزار عملیاتهای تروریستی بود؛ البته در این میان حتی از بردگی جنسی نیز دریغ نشده است چرا که زرگر میافزاید:" بعد از یک ماه من را به خونهاش دعوت کرد!"
محسن صدقی آذر که سعی دارد به صورت کامل خیانت خود را تشریح کند توضیح میدهد:"این گروه به این صورت عمل میکرد که کسی که قرار بود از او جمع آوری اطلاعات شود توسط یک خانم به عنوان اغواگر به ایشان نزدیک شده و فیلمبرداری میشد از این قضایا".
مریم ایزدی ادامه میدهد:"توی کافی شاپ به من گفت که کار اغواگری را انجام بده".
تارا باقری با اسمهای مستعار نغمه و ندا نیز در تکمیل صحبتهای همدستش میگوید:" با اغواگری به افراد مختلفی که به من معرفی میشد ارتباط برقرار میکردم،از آن طریق و از آنها فیلم تهیه میکردم و بر علیه آنها استفاده میکردم، این فیلمها باعث میشد که آنها اطلاعاتی را که شخصیت اصلی گروه میخواهد به او بدهد".
و البته وظیفه صدقی آذر در تیم تروریستی نصب دوربین مدار بسته بود.
صدور نخستین دستور عملیات ترور
اتاق عملیات مثلث شوم ترور، زمان اولین عملیات را صادر میکند و مرحله نخست عملیات با جمع آوری اطلاعات و شناسایی دکتر مسعود علیمحمدی کلید میخورد.
مریم زرگر توضیح میدهد: "ما باید به صورت نوبتی یعنی هر نیم ساعت به نیم ساعت ورود و خروج دکتر علیمحمدی را کنترل میکردیم".
روز عملیات دو نفر که از فیلتر آموزشهای تلآویو بالاترین نمره را کسب کرده بودند مامور انفجار می شوند، بمب در موتوری که جمالی فشی آن را حمل میکند و قرار است مقابل درب منزل دکتر علیمحمدی زنجیر شود،جاسازی شده است.
امیریل یا همان مازیار ابراهیمی در این رابطه میافزاید:" اولین عملیاتی که انجام دادیم عملیات شهید دکتر علیمحمدی بود، سه تا تیم بودیم، یک سری که با ماشین فقط برای پوشش و مراقبت بودند و کمی دورتر از محل حادثه و من هم با خودرویی دورتر منتظر آنها بودم که وقتی موتور را قرار میدهند در وقت مناسب که منفجر میکنند به خودروی من بیایند و از آنجا با هم متواری شویم".
آرش خردکیش میافزاید:"5 روز قبل ا زاینکه عملیات دکتر علیمحمدی انجام شود با من تماس گرفتند، و قرار شد که برای انجام عملیات بیام تهران، که اومدم تهران، به اعضای گروه پیوستم و اون جمعآوریهایی که انجام داده بودند در اون 5 روز چک کردم".
البته آرش در محل حادثه و در مقابل دوربین عملیات آن روز را اینگونه بازگو میکند:"روز عملیات صبحش طبق قراری که داشتیم یک موتور را دم درش ]منظور دم در منزل علیمحمدی است [زنجیر کرده بودیم، بعد بالاتر از اونجا که یک ساختمان در حال پی کندن است] با دست اشاره می کند به ساختمانی که مقداری بالاتر از جایی است که مصاحبه با او صورت میگیرد [من مستقر شده بودم، و 100-200 متر بالاتر یک فرعی است و داخل آن فرعی یک پراید منتظر من بود، اعلام کردند که از پارکینگ میآیند بیرون من که رویت کردم، ریموت را فشار دادم، بعد از زدن ریموت به سمت پراید رفتم، سوار پراید شدم و از آن کوچه ما رفتیم، وارد اتوبان شدیم و رفتیم به خونه تیمی، یک ساعت و ربع بعد که موتور را گذاشته بودیم توی کوچه آمد اطلاع داد که عملیات موفقیتآمیز بوده است".
سازماندهی این تیم تروریستی از این جهت پیچیده بوده است که اعضای تیم به صورت سلولی فعالیت میکردند و زیرشبکهها از فعالیت گروههای موازی اطلاعی نداشتند اگرچه در برخی از موارد ماموریتشان مکمل هستههای دیگر است، به گونهای که اعضای تیم از نحوه عملکرد سایر اعضا اطلاعی ندارند چرا که در روش سلولی هر شخص مسئول انجام وظایف محوله خود بوده و از دیگر اعضا خبری ندارد.
دریافت پیام دوم برای ترور بعدی
با دریافت پیام دیگری از اتاق ترور، عوامل تیم در خانه تشکیلاتی پونک گرد هم میآیند تا هدف بعدی را نشانه روند، یعنی دکتر مجید شهریاری استاد فیزیک دانشگاه شهید بهشتی تهران.
بهزاد عبدلی پای ثابت تیم ترور بار دیگر از دعوت خودش برای عملیات دیگر خبر میدهد و میگوید:"در سال 89 اونجا به من اعلام کردند که یک عملیات در تهران انجام می شود به نام استاد شهریاری، به تهران آمدیم، موقع عملیات شد، زمان ملاقات را روی ایمیل به من ابلاغ کرده بودند و من هم چند روز بعد وارد تهران شدم، چند نفر را ملاقات کردم، مسیرهای عملیات را برای ما تشریح کردند، کار هر نفر را اعلام کرده بودند، سالار مسئول تدارکات بود یعنی هر چیزی که نیاز داشتیم سالار تهیه میکرد، علی خودش مسئول تحقیقات بود و همراه با فرشید مسئول جمع آوری تحقیقات اطلاعات در مورد نحوه عملیات بودند و ساناز هم مسئول بود عملیات را پشتیبانی کند".
اما ساناز یا همان فیروزهیگانه روند عملیات ترور استاد مجید شهریاری را اینگونه تشریح میکند:" در این عملیات ما نمیدانستیم که موفقیتآمیز است یا نه، و سرنشینی که باهاش بود خانمش بود، من مسئول این کار شدم که با یک گریم خاصی که مثلا صورتم را سبزه کرده بودند، ابروهایم را درست کرده بودند، لنز گذاشته بودند به چشمانم و عینک گذاشته بودند که از شناسایی بیفتم".
بهزاد اینگونه تکمیل میکند: "بعد از اینکه یک روز ما به محل حادثه رفتیم و جزییات مشخص شد که هر کدام چه نقشی داریم و چه کاری باید انجام دهیم روز عملیات حول و حوش ساعت 6:30 فرشید دنبال من آمد، با هم رفتیم به محل حادثه..."
آرش با دستانی اسیر دستبند و بی آنکه عرق شرمی از خیانت به مردم مملکتش در چهره انسانگونهاش پدید آید، ادامه میدهد:"اینجا ]اشاره به محل توقف در زمان ترور[ با موتور پولسار ایستاده بودیم و کلاه کاسکت داشتیم".
و بهزاد ادامه میدهد:" بالاتر از ما علی و ساناز داخل یک پژو 405 نقرهای جلوتر از ما بودند و سالار هم از]دم[ در خونه شهید را همراهی میکرد، ماشین شهید را همراهی میکرد تا به محل حادثه میرسید، ما به همدیگر مرتبط بودیم".
اما همراه شهید دکتر مجید شهریاری که در زمان ترور این استاد فیزیک و نابغه علمی-معنوی کشورمان هدایت ماشین را بر عهده داشت در این خصوص میگوید:"یک ربع یا 10 دقیقه به 7 صبح بود که از دم در خونه حرکت کردم، شهید شهریاری سمت راست جلوی خودرو نشسته بود و همسرشان خانم دکتر قاسمی پشت سرشان نشسته بود، ما از لاین کندرو داشتیم حرکت میکردیم که به سمت مسیر که به داخل اتوبان برویم".
عبدلی میافزاید: "موقع عملیات که شد به ما خبر داده شد که سوژه مورد نظر دارد به شما نزدیک میشود".
آرش نیز اینگونه ادامه میدهد:"موقعی که پیچیدند تا وارد این سمت خیابان شوند، چند متر پایین تر به آنها رسیدیم".
همراه شهید دکتر شهریاری میافزاید:"در لاین کندرو آمدیم سرعتمان را کم کردیم که بپیچیم و از بلوار اوشان برویم بالا، دقیقا جلوی همین تابلو ]با دستش تابلویی را که شهید شهریاری دقیقا مقابل آن به شهادت رسیده بود به ما نشان میدهد[ یک موتورسواری آمد و ..."
آرش که سرکرده اصلی گروهک ترور به شمار میرود در ادامه میافزاید:" من بمب را به در جلوی سمت راست ماشین چسباندم، بعد ما سریع دور شدیم از محل و وارد بلوار اوشان شدیم و از انتهای اتوبان امام علی آمدیم و وارد اتوبان شدیم".
و بهزاد عبدلی نیز پایان ماجرا را صرفا با سه کلمه اینگونه بیان میکند:"بمب، ریموتی بود".
اما در این حادثه موج انفجار به حدی بود که حتی یکی از اعضای تیم تروریستی که سوار بر موتور بود به زمین میخورد.
یکی از سرنشینان موتور میگوید:" قبل از اینکه من از خودروی شهید فاصله بگیرم ریموت را زدم و من هم مورد اصابت بمب قرار گرفتم و زمین افتادم".
مریم ایزدی در این خصوص میگوید:"وقتی که بمب را گذاشتند و به ماشین چسباندند امواج آن بمب باعث شده بود که موتور زمین بخورد و سرنشین آن زخمی شود که ما بهش کمک کردیم".
بهزاد عبدلی همچنین میافزاید: "روز حادثه خانمی هم با شهید شهریاری داخل ماشین بود".
البته در این حادثه همسر شهید شهریاری نیز که با وی همراه بود، مجروح میشود.
همسر شهید شهریاری که یکی از جانبازان عملیات ترور به شمار میرود و در روز ترور شهید دکتر مسعود علیمحمدی نیز ناظر صحنه بود، شهادت همسرش را اینگونه توصیف میکند: "باعث افتخار ملت ایران است، گرچه ایشان ]دکتر شهریاری[ به خصوص برای خانواده، فرزندان و من فوق العاده سنگین و فوق العاده تاثرآور است چرا که ایشان پدر و همسر بسیار خوبی بود".
پایان خوش خدمتی تیم ترور به اربابان صهیونیستی
ساناز انتهای خوش خدمتی خود را اینگونه عنوان میکند:"وقتی خبر بردم و وقتی گفتم که شهید شهریاری شهید شده، خانمش هم زخمی شده و اطلاع دادم، پول را به من دادند".
اما این پایان کار مثلث شوم ترور نبود چرا که داریوش رضایی نژاد هدف بعدی این تیم تروریستی اعلام میشود.
بهزاد عبدلی در این رابطه میافزاید:"اواخر تیرماه 1390 ایمیلی به من اعلام شد برای عملیاتی دیگر".
مریم زرگر نیز در تکمیل این صحبتها میگوید:" در عملیات آقای رضایی ]نژاد[ مثل ترورهای قبلی که انجام داده بودیم باز دوباره گروه ما دور هم در تهران جمع شدیم".
پس از عملیات شناسایی، یکم مردادماه سال 1390 برای این جنایت تعیین میگردد.
اما روش ترور این بار متفاوت است؛ اسلحه یکی از راکبین موتورسیکلت داریوش رضایی نژاد محقق جوان کشورمان را مقابل چشمان همسر و فرزند کوچکش آرمیتا به شهادت میرساند.
عبدلی در توضیح این عملیات میگوید:" برخلاف سایر عملیاتها در این عملیات اصلا از بمب استفاده نشد و از تفنگ استفاده شد".
همسر شهید داریوش رضایینژاد که لحظه ترور در خاطر او حک شده است، در این خصوص میافزاید:"من سریع از ماشین پیاده شدم و ضارب را دنبال کردم، چند متر از ماشین دور شده بودم که با صدای شلیک به خودم آمدم، چون ضارب داشت به سمت منم شلیک میکرد، منم افتادم، صدای موتور را میشنیدم که دور میشد".
عوامل مزدور وابسته به رژیم صهیونیستی در حالی درصدد بستن پرونده زندگی شهید داریوش رضایینژاد بودند که پرونده خدمت و نجات او برای همیشه در اذهان عمومی امت اسلامی ایران باز خواهد ماند.
اما بهزاد عبدلی که در هر سه ترور پیشین نقش اساسی داشت برای بار چهارم برای تروری دیگر دعوت شده و اعلام آمادگی میکند.
اما پرده چهارم واقعه ترور دانشمندان هستهای کشورمان که این بار قهرمان آن شهید مصطفی احمدی روشن بود بار دیگر با حضور بهزاد عبدلی شکل گرفت به طوری که در این خصوص توضیح میدهد: "سال 90 دوباره من را خواستند برای عملیاتی دیگر در تهران و اعلام کردند دقیقا همان عملیات به همان شکل صورت میگیرد و این دفعه عکسی را به من نشان دادند به اسم احمدی روشن بود".
رامتین مهدوی موسایی در ادامه میگوید:"با مریم و بهزاد آمدیم برای شناسایی، من آنها را تا جایی میرساندم و اینها میرفتند عکسبرداری میکردند و اطلاعات و تحلیلهایشان را میآوردند در داخل خونه تیمی انجام میدادند که چه کاری باید انجام شود".
تاکید میشود براساس مستندات، بخشهایی از جمع آوری اطلاعات بر روی ترور شهید مصطفی احمدی روشن در مکانی به غیر از خانه تیمی صورت گرفته است، چرا که چند نفر از اعضای تیم جمع آوری اطلاعات در شاخههای عملیاتی نقشی ندارند و تنها وظیفه جمعآوری و شناسایی بر روی افراد و محل ها را بر عهده دارند.
بهزاد میگوید: "دراین عملیات دو بار قرار ملاقات گذاشتیم در یک کافه ... واقع در خیابان خیام شمالی".
آرام، فرشید، بهزاد که اسمهای مستعار آرش خردکیش است و در دو ترور قبلی نقش کلیدی داشته است، میافزاید: 6 روز قبل از عملیات شهید مصطفی احمدی روشن به اعضای گروه پیوستم و یک جمع بندی روی تایمهایی که اعضای گروه قبلا درآورده بودند و حدود 12، 13 روز کار کرده بودند یک جمع بندی نهایی انجام دادیم و قرار شد روز عملیات کار را انجام بدهیم".
سرشاخههای عملیاتی 21 دیماه 1390 یعنی روزهای مصادف با سالگرد ترور شهید علیمحمدی را برای ترور مصطفی احمدی روشن انتخاب میکنند.
امیرعباس، سامان، امیریل یا همان مازیار ابراهیمی نیز در تشریح این عملیات میگوید:"عملیات بعدی ما عملیات شهید احمدی روشن بود، در این عملیات من مسئول عملیات بودم و وظایف طوری تنظیم شده بود که ایشان را در محله تردد خودشان در خیابان شریعتی به سمت جلفا و پل سیدخندان بمب را روی ماشینشان نصب کنیم".
البته شاید تروریستها که نقشه ترورهایشان را به خوبی قبول داشتند هیچگاه تصور نمیکردند در کمین دوربینهای امنیتی باشند.
بهزاد، حادثه 7 صبح خیابان گل نبی تهران را اینگونه تشریح میکند:" روز حادثه فرا رسید، روز عملیات من و فرشید سوار بر موتور اولی بودیم".
فرشید میافزاید:"من راننده موتور بودم، بهزاد باید بمب را می چسباند و یک خودروی 206 داشتیم که سالار و فرانک داخل آن بودند، و باید میآمدند جلوی خودروی شهید احمدیروشن تا سرعتش را میگرفتند."
فرشید که اسم اصلی او آرش خرد کیش است در محل حادثه اینگونه ادامه میدهد:"موتور را داخل کوچه گذاشتیم، موتور مشکی و منتظر ماندیم، بعد از 10 دقیقه که گذشت موتور را آوردیم سر خیابان، آماده روی موتور نشستیم تا موتور تعقیب کننده اول اعلام کرد که ماشین احمدی روشن به موضعی که ما هستیم، دارد نزدیک میشود".
بهزاد ادامه میدهد:"بعد از این توقفها که حول و حوش 15 دقیقه طول کشید ماشین استاد احمدی روشن به سمت پایین آمدند، 206 هم پشت سرش بود".
ساناز که وظیفه پشتیبانی را بر عهده داشت چگونگی حرکت به سمت ماشین دکتر شهریاری را نشان میدهد و میگوید:"تا یک حدی رفتیم و گروهمان اونجا بودند من سرعتم را زیاد کردم پیچیدم جلوی آقای احمدی روشن، سرعتش کم شد."
فرشید راننده موتوری که بهزاد سوار آن بود در محل حادثه با اشاره به مکان ترور میگوید:" توی این موضع بود که ما به ماشین شهید رسیدیم و بمب را به خودرویشان چسباندیم و ماشین جلوی نردههای سفید ]با دست برخی نردههای حفاظ کنار خیابان را که شهید مصطفی احمدی روشن نزدیک آن به شهادت رسیده، اشاره میکند[ بمب منفجر شد و ما با موتور از آنجا به انتهای مسیر رسیدیم، پیچیدیم سمت چپ."
التبه شاید تروریستها که نقشههای طراحانشان را قبول داشتند هیچگاه تصور نمیکردند در کمین دوربینهای امنیتی باشند چرا که تصویر یکی از دهها دوربین امنیتی لحظاتی قبل از عملیات تروریستی را ثبت کرده است و سرنخهای مهمی را از این تیم تروریستی در اختیار دستگاه های امنیتی قرار داده است.
ناگفته نماند توسط همین دوربینها تصویر آرش که حامل کیسه بمب بود در یکی از عملیاتها با دوربینهای عملیاتی شکار میشود و مورد شناسایی قرار میگیرد.
سامان یا امیریل در ادامه میگوید:"عملیات بعدی عملیات دکترعباسی بود که درآنجا من مسئول عملیات بودم".
رئیسی که برای پیشرفت زنده ماند
اما دکتر فریدون عباسی یکی دیگر از هدفهایی بود که این تیم تروریستی درصدد از میان برداشتن وی بودند اما او حالا رئیس سازمانی است که در جهاد علمی کشور پیشرو است، یعنی سازمان انرژی اتمی ایران.
دکتر فریدون عباسی با چهرهای متبسم- که شاید به ناتوان بودن دشمنان نظام میخندد- حادثه روز ترور خودش را که مصادف با روز ترور دکتر شهریاری بود اینگونه روایت میکند:"از نوبنیاد حرکت کردم، مسیر شلوغی را انتخاب میکردم مسیری که ماشینها کند باشند، حرکتم را سریع کردم، میخواستم به موقع برسم به دانشگاه، چون با آقای دکتر شهریاری قرار داشتم که همدیگر را در همان اول صبح ببینیم."
امیرعباس ادامه میدهد:"تفکیک وظایف کردم برای بچهها، یک خودرو یک مقدار بالاتر یعنی از شمال به جنوب بلوار دانشگاه شهید بهشتی مراقب تردد دکتر بود، خود من و یکی دیگر از اعضاء داخل خودروی دیگری در نزدیک خیابان ولنجک بودیم..."
رامتین مهدوی موسایی در ادامه میافزاید: " ما در تیم ترور دکترعباسی بودیم".
نشمین زارع با اسم مستعار شادی نیز میگوید:"دو تا ماشین را به ما نشان دادند، یکی پژو و دیگری سمند و به ما گفتند باید عمل همراهی و پشتیبانی این دو ماشین را انجام بدهید. من و شوهرم دنباله رو این دو تا ماشین بودیم..."
شوهر شادی در تکمیل سخنان همسرش میگوید:" نقش ما نیز به عنوان پشتیبانی بود، که چون ماشین ما تاکسی زرد رنگ بود، 405 و عمومی بود، گفتند پشت سر ماشینها به فاصله 5 الی 6 متر به عنوان آخرین ماشین قرار بگیرید."
نشمین ادامه میدهد:" که اگر تصادفی، تیراندازی و یا هرگونه مزاحمی و یا توقفی پیش آمد ما فورا بایستیم و سرنشینان آنها را سوار کنیم و به سرعت از محل دور شویم".
عباسی ادامه میدهد:"7:42 بود که بمب به من چسبید، نزدیک میدان دانشگاه، که یک دفعه یک صدایی را شنیدم به در ماشین برخورد کرد، تا صدا را شنیدم سرم را برگرداندم موتور سوار را که با هیئت دیدم، از دیدگاه من صدا و موتور به آن شکل یعنی بمب، اینجا دیگر من فوری ترمز گرفتم و به خانمم هشدار دادم که بپر بیرون، سریع گفتم بپر بیرون، گفتم حالا تا این دور شود بخواهد بزند من ترمز گرفتهام، همزمان که کمربند را باز میکردم در ماشین را هم باز کردم و با یک لگد روی در و درب را باز کردم و پریدم بیرون، یعنی با این فرض که منفجر میشود،حداقل همسرم آسیب نبیند. یعنی فقط خودم در معرض بمب باشم، ولی دویدم به سمت عقب ماشین دیدم منفجر نشد، رفتم آن طرف دیدم همسرم پیاده نشده اینجا بود که یکدفعه حالت تقاضای وقت اضافه کردم از خدا (با خنده) یعنی گفتم تا حالا نشده دویدم دوباره سمت در ماشین و در را باز کردم و با شدت ایشان را از ماشین کشیدم بیرون، بمب منفجر شد".
همسر دکتر عباسی در این خصوص میافزاید: "البته ایشان از صورتش که خدا رحم کرده بود گونهاش ترکش خورده بود، دستش تا مدتی از کار افتاده بود."
مثلث ترور یارای مقابله با سربازان گمنام امام زمان (عج) را ندارد
باید خاطر نشان کرد که پیچیدگی عملیاتها، اسامی متعدد و رمزآلود، پشتیبانیهای همه جانبه مثلث سیاه ترور یعنی آمریکا، انگلیس و اسرائیل هم نمیتواند تروریستها را از کمین چشمهای بیدار دستگاه امنیتی-اطلاعاتی کشور مصون بدارد و تلاشهای شبانه روزی سربازان گمنام امام زمان (عج) به ثمر مینشیند.
و اما 7سال بعد مازایار ابراهیمی در بی بی سی همه اینها را نمایشنامه خواند و واکنشها در ایران هم شروع شد واکنشهایی که تا کنون منتشر شده را با هم مرور می کنیم .
سؤال از وزیر اطلاعات درباره پرونده شهدای هستهای
نمایندهها دیروز به بهارستان بازگشتند. سؤال از وزیر اطلاعات، اینبار درباره علت آزادی فردی که اعترافات او بهعنوان فرمانده عملیات ترور دانشمندان هستهای از صداوسیما پخش شده بود، مطرح شد. این سؤال را محمود صادقی، نماینده تهران، تقدیم هیئترئیسه مجلس کرده است. او این خبر را دیروز در توییتر خود مطرح کرد.
به گزارش شرق، سؤال صادقی به ماجرای مصاحبه یکی از شبکههای خبری فارسیزبان با فردی است که در ایران به ترور دانشمندان هستهای اعتراف کرده بود. او در این مصاحبه گفته که پنج سال پیش از زندان آزاد شده است.
دراین حال مستندی که تحت عنوان «کلوب ترور» از شبکه یک سیما پخش شد و او در آن به فرماندهی عملیات ترور دانشمندان هستهای اعتراف کرد، مردادماه سال ۹۱ پخش شده بود. حالا در سؤال مطرحشده از وزیر اطلاعات محمود علوی باید به شائبههایی که این فرد مطرح کرده پاسخ دهد. البته سال ۹۱ و پیش از آن در دو سالی که دانشمندان هستهای ایران ترور شدند، حیدر مصلحی، وزیر اطلاعات دولت دهم بود.
سؤالاتی که باید پاسخ داده شود
در شرح سؤال از وزیر اطلاعات آمده: «آیا فرد یادشده واقعا همان کسی است که اعترافات او از صداوسیما پخش شده است؟ در صورت صحت، مبنای آزادی او چه بوده است؟ آیا ادعای او مبنیبر اینکه تحت شکنجه مجبور به اعتراف شده صحت دارد؟ رسیدگی به پرونده ترور دانشمندان هستهای به کجا منتهی شده است؟»؛ اینها سؤالاتی است که محمود علوی باید ابتدا در کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی به آنها پاسخ دهد؛ سؤالاتی که اوایل مردادماه؛ یعنی در زمان پخش این مصاحبه نیز در فضای مجازی مطرح شد.
در این مصاحبه ادعا شده که این فرد مازیار ابراهیمی است که در مستند «کلوب ترور» همراه با ۱۲ نفر دیگر اعتراف کرد که در ترور دانشمندان هستهای نقش داشته است. این افراد در این مستند گفتند که در اسرائیل آموزش دیدند و بعد از آن به ایران بازگشتند. ابراهیمی در این مستند اعتراف میکند که مسئول تیم ترور مهندس مجید شهریاری بوده است، اما روایتی که این شخص بعد از گذشت هفت سال از ماجرای اعتراف خود ارائه میکند بسیار متفاوت است.
ماجرای مصاحبه شبکه فارسیزبان
علت آزادی ابراهیمی طبق ادعای خودش ورود سازمان اطلاعات سپاه به این پرونده است. او ادعا میکند که به او گفتند قرار است همکاران وزارت اطلاعات از او بازجویی کنند و در این بازجویی باید بگوید که نقشش در انفجار ملارد، زدن شاسی انفجار بوده است. طبق ادعای او، مأمور سپاه میگوید آنها بیگناه هستند و قول آزادیشان را میدهد.
بنابر ادعای این شخص، او سال ۹۴ از زندان آزاد میشود. حالا باید منتظر پاسخ وزیر اطلاعات به صحت هویت این شخص و سپس ادعاهای او ماند. تاکنون وزارت اطلاعات و سازمان اطلاعات سپاه واکنشی به این مصاحبه نشان ندادهاند. ترور دانشمندان هستهای ایران از سال ۸۸ تا ۹۰ اتفاق افتاد.
مجید شهریاری، مصطفی احمدیروشن، مسعود علیمحمدی و داریوش رضایینژاد دانشمندان هستهای بودند که هرکدام به نحوی ترور شدند. باید دید که چه ابعادی از پرونده شهدای هستهای در آینده روشن خواهد شد.
ربیعی: از مازیار ابراهیمی دلجویی و عذرخواهی شد
علی ربیعی سخنگوی دولت در نشست خبری درباره ادعای یکی از رسانههای خارجی درباره بازداشت فردی به اسم مازیار ابراهیمی در وزارت اطلاعات و اتهامهای وارد شده به وزارت اطلاعات گفت: این اتفاق در این دولت رخ نداده است.
ربیعی افزود: اطلاعات کلی که در این زمینه دارم این است که به جز یک مورد در بقیه موراد کار کارشناسی صورت نگرفته است، همان موقع از این افراد دلجویی و عذرخواهی شده است، کارشناسان ضد جاسوسی در این پرونده نبودند و کارشناسان دیگری در این پرونده دخیل بودند.
مطهری: چرا افراد بیگناه را مجبور به اعتراف در ترور دانشمندان هستهای کردید
موضوع کسانی که به عنوان قاتل شهدای هستهای به جامعه معرفی شدند و مدتی نیز و از روی اجبار اعترافاتی را مطرح کردند و بعد هم آزاد شدند، میتواند درسی برای همگان باشد، ولی به هرحال دولت و وزیر اطلاعات سابق (حیدر مصلحی) حتما باید پاسخگوی این موارد باشند. آنها باید بگویند که چرا و به چه دلیل و با چه مجوزی این اقدامات را انجام دادند.
به گزارش روزنامه اعتماد، ماجرای بازداشتهای وزارت درباره ترور دانشمندان هستهای و آنچه مازیار ابراهیمی یکی از همین بازداشتیها به زبان آورده بود از آن دست موضوعاتی بود که با گذشت چندین روز از افشای آن هنوز، اما و اگرهایش پابرجاست تا جایی که علی ربیعی سخنگو دولت چنین اشتباهی را تائید میکند. علی مطهری در این رابطه معتقد است باید دستگاه و مسوولی که چنین قصوری را داشته عذر خواهی کند. مطهری در این رابطه این چنین گفت:
ابهاماتی درباره مازیار ابراهیمی و پرونده ترور دانشمندان هستهای مطرح شد. سخنگوی دولت نیز اشتباه رخ داده در این زمینه را به نوعی تایید کرد و به موازات آن سوالات بسیاری در شبکههای اجتماعی مطرح شد، نگاه شما به این موضوعات چگونه است؟
موضوع مطرح شده، موضوع بسیار مهمی است. در نتیجه دولت و به طور کلی حکومت باید پاسخگوی ابهامات ایجاد شده باشند. اینکه تروری اتفاق افتاده و بعد مسوولان امنیتی و اطلاعاتی کشور برای اینکه به سرعت جوابی به مردم دهند و مسوولیت را از سر خود بازکنند، اقدام به بازداشت افرادی کنند و بعد هم آنان را تحت فشار به اعترافاتی درباره ترور دانشمندان هستهای ایران کنند و در صدا و سیمای جمهوری اسلامی هم نمایش دهند، اصلا متناسب با اخلاق و روشهای اسلامی ما نیست.
ممکن است سازمانهای اطلاعاتی دنیا از این قبیل اقدامات انجام دهند و توجیهاتی نیز برای خود داشته باشند؛ ولی ما در جمهوری اسلامی به عنوان حکومتی اسلامی مجاز به این قبیل اقدامات نبوده و نخواهیم بود. نمیتوانیم به بهانه حفظ نظام و نشان دادن اقتدار آن به چنین اقداماتی دست بزنیم. ما در حکومت اسلامی حق این اقدامات را نداریم؛ چرا که اسلام دست ما را بسته است.
با این حال متاسفانه شاهد هستیم که در جمهوری اسلامی از این اتفاقات رخ میدهد و افرادی به بهانه حفظ نظام، ممکن است فردی را که جنایتی مرتکب نشده متهم کنند. آن هم فقط برای اینکه جوابی به مردم داده باشند. این ظلم است؛ ما مجاز به این اقدامات نیستیم.
در موضوع انفجار در حرم امام رضا (ع) در سال ۷۳ نیز ابهاماتی مطرح است و لازم است درباره آن روشنگری صورت بگیرد. در موضوع قتلهای زنجیرهای نیز چنین اتفاقاتی افتاد و میتوان گفت که آن موضوع نیز از نظر مساله حفظ نظام از همین قماش است. آنجا هم میگفتند که ما برای اینکه دگراندیشان و روشنفکران را بترسانیم، چند نفر از آنها را از بین میبریم. مساله قتل داریوش فروهر و همسرش نیز از همین جنس بود. مساله تصمیم به قتل نویسندگان (شانزدهم مرداد سال ۷۵) در ماجرای اتوبوس حامل نویسندگان در سفر به ارمنستان نیز به همین شکل بود.
به این ترتیب و به عقیده شما میتوان این اتفاقات را ناشی از قصور برخی افراد در بدنه دستگاههای امنیتی و اطلاعاتی دانست؟
متاسفانه کسانی که این اقدامات را انجام میدهند، فکر میکنند که در حال خدمت به نظام هستند و عمدتا توجیهی با این مبنا برای خود ایجاد میکنند که «ما برای حفظ نظام میتوانیم به چنین اقداماتی دست بزنیم». باید از این افراد سوال کرد که اگر قتلهای زنجیرهای و مانند آن انجام نشده بود، نظام از بین رفته بود؟ اساسا چه نیازی به این کارها وجود داشته و دارد؟ البته باید گفت: همیشه این افراد در بدنه نهادهای امنیتی و اطلاعاتی هستند و مقامات عالیرتبه معمولا اجازه انجام چنین اقداماتی را نمیدهند. اسلام اجازه نمیدهد که ما برای رسیدن به یک هدف مقدس از وسیله و روش نامقدس استفاده کنیم. اسلام نمیگذارد که ما برای حفظ نظام اسلامی به قتل دیگران دست بزنیم یا افراد بیگناه را به عنوان مجرم به جامعه معرفی کنیم.
ماجرای مازیار ابراهیمی میتواند پیامی برای دستگاههای امنیتی و اطلاعاتی داشته باشد؟
موضوع کسانی که به عنوان قاتل شهدای هستهای به جامعه معرفی شدند و مدتی نیز و از روی اجبار اعترافاتی را مطرح کردند و بعد هم آزاد شدند، میتواند درسی برای همگان باشد و بنده امیدوارم که این موارد عبرتی باشد برای مسوولان دستگاههای امنیتی و اطلاعاتی. این را نیز باید بگویم که ما از اینکه این بیگناهان اعدام نشدند، خوشحالیم و همچنین تشکر میکنیم از نظام جمهوری اسلامی که وارد عمل شد و این افراد را نجات داد، ولی به هرحال دولت و وزیر اطلاعات سابق (حیدر مصلحی) حتما باید پاسخگوی این موارد باشند. آنها باید بگویند که چرا و به چه دلیل و با چه مجوزی این اقدامات را انجام دادند. آقای مصلحی باید پاسخگوی این سوالات و ابهامات ایجاد شده باشد.
شما گفتید که وزیر اطلاعات سابق باید پاسخگوی ابهامات موجود در پرونده مازیار ابراهیمی باشد، ولی نمایندگان مجلس از وزیر اطلاعات فعلی در این زمینه سوال پرسیدهاند. سوال اینجاست که مجلس ابزاری برای طرح سوال از وزیر اطلاعات سابق ندارد؟
نمایندگان راهی جز طرح سوال از وزیر اطلاعات فعلی ندارند. نمایندگان مجلس شورای اسلامی بر اساس قانون باید این سوال را از وزیر اطلاعات فعلی (سیدمحمود علوی) بپرسند که این کار را نیز کردهاند و او باید پاسخ سوالات و ابهامات در این پرونده را از وزیر اطلاعات سابق گرفته و به مجلس ارایه دهد.
ما معتقدیم که همه چیز باید در کشور روشن و شفاف باشد. ما نباید به مردم دروغ بگوییم. اگر روزی تروری در کشور اتفاق افتاد و دستگاههای مسوول به هر دلیلی نتوانستند قاتل را پیدا کنند، بیایند و این موضوع را به مردم اعلام کنند. نباید بیجهت و برای اینکه به قول خودشان اقتدار نظام را نشان دهند، افراد بیگناهی را متهم کنند. نظام جمهوری اسلامی باید الگویی باشد برای تمام جهان. نمیشود که ما هم مانند سایر نظامهای امنیتی و اطلاعاتی از این قبیل جنایتها انجام دهیم.
شاهد هستیم که پس از طرح ماجرای مازیار ابراهیمی، دستگاه مسوول در این زمینه سکوت کرده است؛ نظرتان در این رابطه چیست؟
سکوت درست نیست؛ افرادی که ثابت شده اشتباه کردهاند، باید عذرخواهی کنند و همزمان خسارتهایی را که به آن افراد (مازیار ابراهیمی و سایر متهمان پرونده ترور دانشمندان هستهای) وارد کردهاند، جبران کنند. حتی باید از خانواده آنان نیز دلجویی شود. این اقدامات است که اعتماد جامعه را به نظام جمهوری اسلامی افزایش میدهد.
پنهانکاری موضوع درستی نیست. اگر در جایی اشتباهی انجام شده باید این موضوع را اعلام کنیم. هیچ اشکالی ندارد. آن زمان است که مردم حرفها و اظهارات ما را باور خواهند کرد، ولی اگر دائم ما دروغ بگوییم و فکر کنیم با این رفتارها اقتدار نظام را بالا میبریم، اشتباه است. ما باید بدانیم که اقتدار نظام جمهوری اسلامی مستقیما به اعتماد مردم بستگی دارد؛ بنابراین امروز دستگاههای اطلاعاتی و امنیتی و حتی قضایی و کلیه افرادی که خطا کردهاند، باید عذرخواهی کنند. این موضوع باید به امری رایج در کشور تبدیل شود.
ایلنا نوشت: یک عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس درخصوص پیگیری اعترافات متهم ترور دانشمندان هستهای گفت: پیگیری پرونده اعترافات مازیار ابراهیمی بر عهده کمیسیون قضایی مجلس است.
محمدجواد جمالی نوبندگانی، درباره پیگیری پرونده اعترافات مازیار ابراهیمی متهم ترور دانشمندان هستهای که به اشتباه مورد بازداشت قرار گرفته بود و ورود کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس شورای اسلامی گفت: موضوع دستگیریها، احکام صادره برای زندانیان و احکام حقوقی مربوط به کمیسیون قضایی مجلس میشود.
این عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس شورای اسلامی ادامه داد: من فکر میکنم اگر کمیسیونی هم میخواهد به این موضوع ( اعترافات مازیار ابراهیمی) ورود کند کمیسیون اصلی کمیسیون حقوقی و قضایی مجلس است.
وی در پاسخ به سوالی مبنی بر اینکه گفته میشود پخش اعترافات مازیار ابراهیمی این نگرانی را به وجود آورده است که شاید به وجهه حقوق بشر ایران ضربه وارد شود، گفت: باید ابعاد مختلف این قضیه روشن شود تا ما بتوانیم اظهارنظری در این رابطه داشته باشیم، ابعاد ماجرا هنوز روشن نیست.
نماینده مردم فسا تاکید کرد: هنوز نظر رسمی وزارت اطلاعات را نشنیدهام و صرفا یک اظهارنظری از سخنگوی دولت بیرون آمده است که موضوع کلی بوده است اگر ما صحبتهای وزارت اطلاعات را بشونیم بهتر میتوانیم تصمیم بگیریم.
واکنشها به ماجرای مازیار ابراهیمی و ترور دانشمندان هستهای
مازیار ابراهیمی اعتراف کرده بود که در ترور شهید شهریاری و علیمحمدی نقش داشته است
فرارو نوشت: واکنشها به ماجرای مازیار ابراهیمی و متهمان به شهادت رساندن دانشمندان هستهای همچنان ادامه دارد. علی مطهری نماینده تهران در این باره گفت: "دولت و به طور کلی حکومت باید پاسخگوی ابهامات ایجاد شده باشند."
، این نماینده مجلس معتقد است: «اینکه تروری اتفاق افتاده و بعد مسوولان امنیتی و اطلاعاتی کشور برای اینکه به سرعت جوابی به مردم دهند و مسوولیت را از سر خود بازکنند، اقدام به بازداشت افرادی کنند و بعد هم آنان را تحت فشار به اعترافاتی درباره ترور دانشمندان هستهای ایران کنند و در صدا و سیمای جمهوری اسلامی هم نمایش دهند، اصلا متناسب با اخلاق و روشهای اسلامی ما نیست.»
او در گفتگو با روزنامه اعتماد افزود: «متاسفانه شاهد هستیم که در جمهوری اسلامی از این اتفاقات رخ میدهد و افرادی به بهانه حفظ نظام، ممکن است فردی را که جنایتی مرتکب نشده متهم کنند. آن هم فقط برای اینکه جوابی به مردم داده باشند. این ظلم است؛ ما مجاز به این اقدامات نیستیم.»
مطهری همچنین گفت که در موضوع انفجار در حرم امام رضا (ع) در سال ۷۳ نیز ابهاماتی مطرح است و لازم است درباره آن روشنگری صورت بگیرد.
این نماینده مجلس اتفاق رخ داده در پرونده شهادت دانشمندان هستهای را از منظر "مساله حفظ نظام" از قماش ماجرای قتلهای زنجیرهای دانست. او گفت: «آنجا هم میگفتند که ما برای اینکه دگراندیشان و روشنفکران را بترسانیم، چند نفر از آنها را از بین میبریم. مساله قتل داریوش فروهر و همسرش نیز از همین جنس بود. مساله تصمیم به قتل نویسندگان (شانزدهم مرداد سال ۷۵) در ماجرای اتوبوس حامل نویسندگان در سفر به ارمنستان نیز به همین شکل بود.»
او ضمن ابراز خوشحالی از اینکه این متهمان "اعدام" نشده اند، گفت: "دولت و وزیر اطلاعات سابق (حیدر مصلحی) حتما باید پاسخگوی این موارد باشند. آنها باید بگویند که چرا و به چه دلیل و با چه مجوزی این اقدامات را انجام دادند. آقای مصلحی باید پاسخگوی این سوالات و ابهامات ایجاد شده باشد."
این نماینده مجلس تاکید کرد " نمایندگان راهی جز طرح سوال از وزیر اطلاعات فعلی ندارند."
او از سکوت مسئولان در این باره انتقاد کرد و گفت: «سکوت درست نیست؛ افرادی که ثابت شده اشتباه کردهاند، باید عذرخواهی کنند و همزمان خسارتهایی را که به آن افراد (مازیار ابراهیمی و سایر متهمان پرونده ترور دانشمندان هستهای) وارد کردهاند، جبران کنند. حتی باید از خانواده آنان نیز دلجویی شود. این اقدامات است که اعتماد جامعه را به نظام جمهوری اسلامی افزایش میدهد.»
در همین رابطه محمود صادقی، نماینده تهران در مجلس شورای اسلامی روز شنبه ۲۶ مرداد در یک پیام توئیتری خبر داد که در ارتباط با سخنان ابراهیمی از وزیر اطلاعات پرسشی کرده که به هیئت رئیسه مجلس ارائه شده است.
در سالهای ۱۳۸۸ تا ۹۰ پنج نفر از "دانشمندان هستهای"، در حملاتی مشابه ترور شدند. از این بین چهار نفر به شهادت رسیدند و فریدون عباسی دوانی مجروح شد. فریدون عباسی پس از آن به عنوان رییس سازمان انرژی اتمی منصوب گردید.
در سال ۹۱ مستندی تحت عنوان "کلوپ ترور" در تلویزیون پخش شد که در یکی از آنها مازیار ابراهیمی، یکی از متهمان این پرونده "اعتراف" کرد مسئول تیم ترور مجید شهریاری بوده و در ترور مسعود علیمحمدی نقش داشته است.
اعلام دستگیری عاملان ترورهای هستهای و ساخت مستند درباره آنها این انتظار را ایجاد کرد که به زودی آنها محاکمه و محکوم شوند. اتفاقی که رخ نداد.
حالا مشخص شده است مازیار ابراهیمی چند ماه پس از پخش مستند مذکور آزاد شده و مدتی پیش به فرانکفورت آلمان مهاجرت کرده است. او در مصاحبهای که دو هفته پیش در بخش فارسی بیبیسی پخش شد گفت اعترافهایش داستانهای ساختگی ماموران امنیتی بوده که او تحت فشار و شکنجه مجبور به تکرار آنها شده است.
او مدعی شد،ماموران وزارت اطلاعات قصد داشتند انفجار کارخانه موشکسازی سپاه پاسداران در ملارد را هم به پای او بنویسند، اما ماموران اطلاعات سپاه در جریان بازجوییها به بیگناهی او پی بردهاند و به همین دلیل پس از ۲۶ ماه از زندان آزاد شد. ابراهیمی گفته که دیگر متهمان پرونده "ترور دانشمندان هستهای" هم آزاد شدهاند.
علی مطهری می گوید حیدر مصلحی و وزارت اطلاعات باید پاسخگو باشد
واکنش دولت و سکوت مصلحی
انتشار سخنان مازیار ابراهیمی در ایران هیاهوی زیادی به پا کرده که همچنان ادامه دارد.
دوشنبه هفته جاری علی ربیعی سخنگوی دولت ادعای مازیار ابراهیمی را تائید کرد. او گفت: «این اتفاق در دولت ما رخ نداده است. من نیز اطلاعی از این پرونده ندارم.»
سخنگوی دولت افزود: «اما در گفتگوهایی که در این باره داشتهام، اعترافاتی از سوی افرادی انجام شده که درست هم بوده است، ولی اعترافاتی هم انجام شده که کار کارشناسی درباره آنها انجام نشده است.»
سخنگوی دولت بیگناهی بازداشتشدگان این پرونده را تائید کرد و گفت: «کارشناس این پروندهها، کارشناس ضدجاسوسی نبوده و کارشناسان حوزه دیگری بودهاند که در این پرونده کار کردهاند. همان موقع هم از این افراد دلجویی و عذرخواهی شده است.»
با وجود اینکه تقاضاهای زیادی برای واکنش مقامات وزارت اطلاعات وجود دارد، اما تاکنون واکنشی نشان نداده اند. پیشتر گفته شده بود که وزیر اطلاعات نشست خبری برگزار میکند، اما این اتفاق نیز رخ نداده است.
مسئولان سابق وزارت اطلاعات از جمله حیدر مصلی که این اتفاق در دوران وزارت او رخ داده است سکوت کرده اند. آخرین سخنان مصلحی به مراسم جشن عید غدیرخم در امامزاده فضلعلی (ع) ناران باز میگردد.
بیشتر رسانههای اصولگرا نیز در این باره سکوت کرده اند، رسانههای اصلاح طلب هم با محافظه کاری اخباری این ماجرا پوشش میدهند.
با این حال سایت الف، وابسته به احمد توکلی تنها رسانه اصولگرا بود که به طور مشخص در این باره موضع گیری کرد. این سایت چند روز پیش نوشت: "وظیفه قوه قضائیه، وزارت اطلاعات و سازمان اطلاعات سپاه است که به صورت شفاف درباره این پرونده اظهارنظر کنند."
الف همچنین تاکید کرد: «سازمان اطلاعات سپاه باید در زمینه انفجار ملارد به افکار عمومی توضیح دهد. وقتی انفجار ملارد رخ داد، سپاه اعلام کرد این انفجار اتفاقی بوده است و شائبه خرابکاری دشمنان مطرح نیست. اما چندی پیش در سریال گاندو این مسئله مطرح شد که این انفجار توسط سیستمهای جاسوسی دشمنان این کشور انجام گرفته بود.»
این سایت همچنین از قوه قضائیه نیز خواست توضیح دهد " چگونه تیمی که پنج ترور را در کشور انجام دادند اکنون آزاد هستند؟ آیا واقعا بیگناه بودند؟ اگر بیگناه بودند پس تکلیف اعترافاتشان چیست؟ "
در ترورهای هسته ای چهار تن به شهادت رسیدند
ادعای عجیب
اما تازهترین اظهار نظر در این باره به یک یادداشت تلگرامی از سوی عبدالله شهبازی پژوهشگر تاریخ و نزدیک به نهادهای امنیتی باز میگردد. او در کانال تلگرام خود مدعی شده است "مسئول پرونده دستگیرشدگان متهم به ترور دانشمندان هستهای به اسراییل فرار کرده است." این ادعا بازتاب وسیعی در شبکههای اجتماعی داشته است. او همچنین خواستار اطلاع رسانی مسئولان درباره این پرونده شده است.
چرا باند مهدی هاشمی بعد از ۳۰ سال دستگیر نمیشود؟
سید مهدی هاشمی در جلسه دادگاه
شش سال است که دیگر وزیر اطلاعات نیست، اما خیالش آن را رها نمیکند. آنقدر که حیدر مصلحی، وزیر سابق اطلاعات، پیشبینیهای امنیتی میکند و اخبار اطلاعاتی درز میدهد، از وزیر فعلی سیستم امنیتی و اطلاعاتی کشور چیزی شنیده نمیشود.
به گزارش شرق، به نظر میرسد که سخنان وزیر سابق اطلاعات بیش و پیش از اینکه مبتنی بر دادههایی واقعی باشد، متکی بر بازیهای سیاسی و رقابتهای جناحی بهویژه با دولت فعلی است. در تازهترین پیشبینیها، حیدر مصلحی گفته است: «هنوز تیم مهدی هاشمی در کشور و آمریکا با سازمان سیا در حال همکاری است».
او قبلا هم گفته بود: «آیتالله منتظری کسی است که قبل از انقلاب سابقه بالای زندان داشته و پسازآن نیز تا جایگاه قائممقام رهبری بالا آمد؛ اما اقدام دشمن آن بود که یک مهدی هاشمی کنار او گذاشت و باید بگوییم که تیم مهدی هاشمی همین الان در ایران و آمریکا فعال بوده و با دستگاههای جاسوسی دشمن در ارتباط است.
جان کری در یکی از مصاحبههای خود میگوید هروقت میخواستم با ظریف صحبت کنم، (یکی از افراد همین تیم مهدی هاشمی را نام میبرد) که با او صحبت میکردم و پس از صحبت با او، عین مطالب او را در جلسه با ظریف میگفتم؛ این شخص تیم مهدی هاشمی کیست؟
او کسی است که در یک مقطعی در جمهوری اسلامی، معاون بینالملل شورای عالی امنیت ملی کشور بوده است یعنی همه اطلاعات کشور دست اوست؛ مهدی هاشمی با نفوذ خود آیتالله منتظری را از حَیز انتفاع انداخت».
پرسشی که وزیر سابق باید به آن پاسخ دهد این است که اگر این ادعا یعنی فعالبودن تیم مهدی هاشمی صحت داشته یا دارد، اولا باید مشخص شود که این تیم چه میکند و اگر فعالیتهایشان ضد امنیت داخلی و خارجی است، چرا همان زمان که مسئولیت داشته اقدام به شناسایی و دستگیری این تیم نکرده و چرا الان این تیم دستگیر نمیشود.
پیشبینیهای عجیب وزیر سابق اطلاعات البته کم نیستند؛ پیشبینیهایی که کمتر رنگ واقعیت به خود دیدهاند. اگر باند مهدی هاشمی بهراستی همچنان بعد از ۳۰ سال در کشور فعال است، پس دستگاههای امنیتی چه میکنند!
سه سال پیش هم که یک نوار صوتی از آیتالله منتظری مربوط به رخدادهای سال ۶۷ منتشر شد، حیدر مصلحی گفته بود: «طبق اطلاعات بهدستآمده، طی یک ماه آینده یک نوار دیگر از مهدی هاشمی و تیم او منتشر خواهد شد که بهطور حتم برنامهریزیهای مختلفی برای آن انجام شده است». چنین نواری البته هیچوقت منتشر نشد.
روزنامه جوان هم دو سال پیش با شخصی به نام حجتالاسلام مصطفی میرلوحی مصاحبه کرده بود. او هم مدعی بود که باند مهدی هاشمی هنوز فعال است: «بقایای اینها متأسفانه هنوز هم، حتی در برخی نهادهای حاکمیتی هستند و کسی به آنها توجه ندارد. اینها را دستکم نگیرید.
الحمدلله قدری از اطلاعات و سپاه میترسند. از نظر روحی و روانی هم آدمهای عادیای نیستند، مثل مار هستند که در لانه خزیدهاند و کافی است آفتاب ببینند تا بیرون بیایند... من زاده اصفهان هستم و برخی از آنها را میشناسم. بههرحال جریان بسیار خطرناکی هستند که فعلا با درایت و هوشیاری مسئولین و نهادهای انقلابی، قدرت و جرئت تحرک ندارند، اما ذرهای از آنها غفلت شود، بازهم صدمات جبرانناپذیری به انقلاب و اسلام خواهند زد. نباید از این خطر غافل شد».
فتنههای سالانه
حیدر مصلحی بارها از وقوع یک فتنه جدید خبر داده و آن را بر مبنای سال هم نامگذاری کرده است. از سال ۹۰ تاکنون، او از «فتنه»های ۹۲، ۹۴، ۹۶، ۹۷ و ۹۸ خبر داده است.
۱۵ شهریور ۹۰، در دهمین اجلاس مجلس خبرگان رهبری گفت: جریان فتنه با پشتوانه مالی داخلی و خارجی خود را مجهز کرده و میخواهد برای انتخابات برنامههایی داشته باشد. او تأکید کرد «البته وزارت اطلاعات از سطح بالاى هوشیارى برخوردار است و نخواهد گذاشت این جریانات، انتخابات ۱۲ اسفند (انتخابات مجلس شوراى اسلامى) را به انحراف بکشانند».
وزیر اطلاعات دولت احمدینژاد در دیدار با طلاب آذربایجان شرقی در ۲۹ بهمن ۹۴ هم عنوان کرد: فتنه فعلی (۹۴) که در آن قرار داریم اولا قابل حسکردن نیست. ثانیا پیچیده است، ثالثا تدریجی است؛ یک عده با نَمدمالی راه فرد را کج میکنند. اگر قضیه شیعه و سنی زمان هلاکوخان را مطالعه کنید، خواهید فهمید. رابعا امروز با جریحهدارکردن احساسات به پیش نمیروند، عکس امام را پاره نمیکنند، به رهبری توهین نمیکنند. دیگر سراغ احساسات و تعصبات مردم نمیروند.
مصلحی در ۲۷ دی ۹۵ نیز در مراسم بزرگداشت شصت ویکمین سالگرد شهادت شهید نوابصفوی که در محل تالار قدس بارگاه منور رضوی برگزار شد، گفت: دشمن در حال برنامهریزی برای فتنه در سال آینده (۹۶) است.
و سرانجام، مصلحی، روز ۱۳ خرداد ۹۷ در مراسم بزرگداشت بیستونهمین سالگرد ارتحال امام خمینی (ره) و سالگرد شهدای ۱۵ خرداد در حرم مطهر رضوی، اظهار کرد: حوادث سال ۱۳۸۸ تمام نشده و دشمن با رفع اشکالات خود بهدنبال طراحی فتنهای جدید است که محور آنها اصل نظام و ولایت فقیه است.
این اعترافاتی است که جاسوسان دستگیرشده نیز به آن اقرار کردهاند و عدهای نیز در داخل با طرح و نقشههای دشمن همراهی میکنند. در فتنه ۸۸ اوباما بیان کرد که اشکال بزرگ ما در این فتنه این بود که از طبقه متوسط به بالا استفاده کردیم و نتوانستیم طبقه متوسط به پایین را مورد استفاده قرار دهیم.
در فتنه ۸۸ بحث انتخابات بود که در یک سال قبل از انتخابات شبکههای ماهوارهای که از طرف استکبار طراحی شده بود، نقش داشتند. در سال ۹۷ یا ۹۸ قطعا دشمن فتنهای را طراحی میکند و محور آن نیز، ولی فقیه است. فردی که مسئول است و قول داده، باید پاسخگو باشد و نباید نظام را هدف قرار داد. باید خودمان را برای مقابله با این حرکتها آماده کنیم.
تغییر چهره
او سال پیش هم پیشبینی کرده بود که تا اردیبهشت و خرداد سال ۹۸ چهره برخی افراد تغییر میکند و حزباللهی خواهند شد: «امروز چهره نفاقی را در کشور مشاهده میکنیم که عقبه ۴۰ ساله داشته و متأسفانه کسانی که تا دیروز دم از مذاکره با کدخدا میزدند، امروز چهره انقلابی گرفته و همه در حال تعجب هستند که آیا این همان فرد دیروز است که اینگونه سخنان انقلابی بیان میکند؟ تا اردیبهشت و خرداد سال آینده این چهره حزباللهی را از این افراد خواهیم دید و از خرداد به بعد این چهره انقلابی عوض خواهد شد». اردیبهشت و خرداد گذشت و خبری از پیشبینی وزیر سابق نشد.
وزیر سابق اطلاعات سخنان عجیب دیگری هم در همه این سالهایی که سمت اطلاعاتی نداشته بر زبان رانده بدون اینکه برای آنها سندی منتشر کند؛ برای مثال یک بار گفته است: «یک عدهای از اراذل با کمک ۲۰۰ میلیونی یک آقازاده بهوسیله زن زناکاری که از اروپا وارد کشور شده بود، سازماندهی و برای پیادهسازی اقدامات خود هماهنگ شده بودند».
همه اینها در حالی است که حیدر مصلحی درباره هیچیک از مسائلی که در زمان وزارت او رخ داده، توضیحی نمیدهد. مازیار ابراهیمی در زمان وزارت حیدر مصلحی متهم به ترور دانشمندان هستهای شده بود. انتشار مستندی از گفتههای او بهتازگی واکنشهای زیادی بهویژه میان نمایندگان مجلس بهدنبال داشت. علی مطهری، نماینده تهران، به روزنامه اعتماد گفته بود دستگاه و مسئولی که چنین قصوری داشته، عذرخواهی کند.
او گفته بود: «موضوع مطرحشده موضوع بسیار مهمی است. در نتیجه دولت بهطورکلی باید پاسخگوی ابهامات ایجادشده باشد. اینکه تروری اتفاق افتاده و بعد مسئولان امنیتی و اطلاعاتی کشور برای اینکه بهسرعت جوابی به مردم دهند و مسئولیت را از سر خود باز کنند، اقدام به بازداشت افرادی کنند و بعد هم آنان را تحت فشار به اعترافاتی درباره ترور دانشمندان هستهای ایران کنند و در صدا و سیمای جمهوری اسلامی هم نمایش دهند، اصلا متناسب با اخلاق و روشهای اسلامی ما نیست».
مهدی هاشمی که بود؟
سیدمهدی هاشمی (تیر ۱۳۲۳– شش مهر ۱۳۶۶) از اعضای اولیه و مؤسسان سپاه پاسداران و برادر داماد آیتالله حسینعلی منتظری بود.
هاشمی به سخنرانیها و فعالیتهایش علیه حکومت شاه در زادگاهش قهدریجان و همچنین اصفهان مشهور بود و پیش از انقلاب به اتهام دستداشتن در قتل سیدابوالحسن شمسآبادی به اعدام محکوم شده بود؛ اما دیوان عالی این حکم را بهدلیل نقض تحقیقات به دادگاه اولیه فرستاد و زمانی که پرونده در جریان بود، انقلاب رخ داد و او از زندان آزاد شد.
او پس از انقلاب، مسئول واحد روابط عمومی و عضو شورای عالی فرماندهی سپاه بود و مسئولیت نهضتهای آزادیبخش سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را بر عهده داشت و تا انحلال این واحد به فعالیت در این سمت ادامه داد.
مهدی هاشمی در نهایت به اتهام قتل سیدابوالحسن شمسآبادی و چند نفر دیگر، توسط علی رازینی در دادگاه ویژه روحانیت مجددا محاکمه و در مهر ۱۳۶۶ اعدام شد. در ماجرای سفر مک فارلین هم مهدی هاشمی متهم شده بود که قصد بهرهبرداری سیاسی از این ماجرا را داشته و برای اولینبار ۱۲ آبان ۱۳۶۵ این ماجرا را در روزنامه لبنانی «الشراع» فاش کرده است.
- نویسنده : یزدفردا-جلالی
- منبع خبر : خبرگزاری فردا
یکشنبه 24,نوامبر,2024