محمد علی پورفلاح

از زمانی که بیشتر مردم متعهد و معتقد بافق دست از تحریم تلویزیون برداشته و آنتن ها کم کم بر پشت بام خانه ها روئیدن گرفت، بیش از سی سالی می گذرد. البته تلویزیون از سالهای ۵۰ در بافق راه اندازی شده و برنامه پخش می کرده، اما همه گیر نبود.

در این مدت تلویزیون پای ثابت هر کاشانه ای شده و دنیای جادویی که او برای ما ساخته، فهم و درک ما را از رازهای هستی و جهان پیرامون ما دگرگون کرده است. بعید است چاردیواری بنا شود و این جعبه جادو در آن قرار نگیرد. داستان این مهمان ناخوانده، برای همه ی ما، جالب و جذاب است.

روزگاری بود که فقط دو شبکه تلویزیونی داشتیم. شبکه یک از ساعت ۱۶ برنامه داشت تا حدود نصف شب و شبکه دو فقط ۶ ساعت. تازه برای دیدن همین برنامه های اندک هم هزاران دردسر بود. بعید بود در طول هفته یک روز تلویزیون خراب نباشد و برفک نریزد. با آن تلویزیون های کوچک سیاه و سفید. همیشه دلمان از دست تلویزیون و تلویزیونی ها خون بود. ولی با این همه کودکی و نوجوانی مان در کنار و پای همین برنامه های تلویزیون ساخته شد و شاید هم به هدر رفت.

باورمان بود که برنامه یعنی همین. در هفته فقط یکی یا دو تا فیلم سینمایی می دیدیم و فکر می کردیم از سرمان هم زیادی است. آنوقت ها رادیو کویت را می شد در بافق شنید و وقتی می گفت که در طول روز بیش از ده سریال از تلویزیون آن ولایت پخش می شود؛ سرمان گیج می رفت.

اینها بود و بود تا خبر آمد قرار است ماهواره بیاید و امکان دیدن برنامه های متنوع فراهم شود. این خبرهای مال سال های اول دهه ی ۷۰ خورشیدی بود. وقتی در سال ۷۲ و در زمان ریاست برادر هاشمی رفسنجانی شبکه سوم تلویزیون راه افتاد، کلی خوش بحالمان شد. شبکه ای که تند تند ورزش داشت و برنامه های جوان پسند. همانطور که رادیو پیام _که مرتب ترانه و سرود پخش می کرد _ تحولی در برنامه های رادیویی بوجود آورده بود.

جهان داشت عوض می شد و دنیای دیجیتال داشت سر می رسید. می باید جهان به دهکده ای بدل می شد. کو چک و سربراه در عصر ارتباطات.

مثل همیشه از قافله ی عالم عقب ماندیم. مدتی همه  چیز را رد می کردیم. وقتی چاره ای نداشتیم، پذیرفتیم که راهمان را عوض کنیم. بشویم جزیی از دهکده ی هستی. اما با صدایی تازه.

جهان در تحولی شگرف، فنآوری ماهواره ها را رونمایی کرده و این امکان را برای ساکنین در کنج خانه ها فراهم کرد تا امواج را از فراسوی آسمان دریافت کنند. و این اتفاق مال اوایل دهه ۷۰٫ چیزی حدود بیست سال پیش. و در همه ی این مدت ما آن را انکار کرده ایم. یعنی خلق را از آن ترسانده ایم. تا حدی هم درست است و حق داریم. هرچه نباشد هزاران سال است به زبانی خاص سخن گفته و به آئین و مذهبی خاص اقتداء کرده و پنداشته ایم که بهترین ها نزد ماست و حالا دارد همه چیز در جلوی چشم ما تغییر می کند. صداهای متفاوت و گاه نابهنجار به گوش می رسد و البته برای آنکه الگو های یکسانی بر عالم غلبه کند زمان نسبتاً طولانی در پیش داریم. اما بی تردید در آینده، جهان به شیوع و همه گیری اصول خاصی از فرهنگ گرفتار خواهد شد که ناشی از تاثیر رسانه و ابزارهای ارتباطی جدید است( به خوبی یا بدی آن کاری ندارم و درباره آن قضاوت نمی کنم).

این پراکنده گویی ها را کردم تا برسم به اینجا که مدتی است مسئولان رسانه ای کشور، راه مقابله با ورود فرهنگ غریبه غرب را _ که به ابزار جذابی چون سکس هم دسترسی فراوان دارد و در فرهنگ ما حسابی مذموم است _ گسترش کمی شبکه های تلویریونی دانسته و از آنجا که جهان آنالوگ دیگر جوابگوی اشتهای سیری ناپذیر ما نیست، قبول کرده ایم که مجهز به ابزار دیجیتال شویم. اگرچه تا همین لحظه هم قریب بیست سالی را از دست داده ایم و فرهنگ بیگانه با سرعتی زیاد،بنیان های زندگی ما را درنوردیده، اما باز هم جای شکرش هست که قلابی ساخته و می خواهیم ماهی بگیریم. ان شاء ا… که تازه هم باشد.

اما عجیب این جاست که برای شهری چون بافق، هنوز این حداقل هم فراهم نشده است. البته عذرهایی هم در میان است. که می شود تا حدی حق به مسئولان داد. اما حرف حساب من و اعتراضم به بی عدالتی است که در بین مردم استان از این نظر شده و برخی شهرها دارنده این تکنولوژی شده اند و بافق با وجودی که در معرض خطر بسیار قرار دارد از دیدن همین چند شبکه معدود هم بی نصیب مانده است.

این نکته را گوشزد کنم که متاسفانه این کج سلیقگی ها، اعتماد عمومی را ضعیف و اعتقاد مردم به شیوه های کار مسئولان را ویران می نماید و آنها را وامی دارد تا به سبک و سیاق خود راهی بجویند و به شیوه خود عمل کنند.

در همین لحظه ای که من با شما گفتگو می کنم با چند صد هراز تومان می توانید امکان دیدن بیش از ۱۰۰۰ شبکه ی پرزرق و برق ماهواره ای را برای خودتان فراهم آوردید. در مقابل ۱۸ شبکه ای که قرار است مسئولان تلویزیون برای ما بسازند آنهم  با نصب تجهیزات دیجیتال. که خدا عالم است بر پشت کدام آهوی نری سوار است .

سوال من از بزرگان این است، چگونه می شود در این هیاهوی بسیار و درحالیکه با رفتار خودمان راه بر ماهواره هموار کرده ایم، از جوانانمان بخواهیم که به حرف ما _که صدها بار با بدقولی های خواسته یا ناخواسته مان، اعتمادشان را از خود سلب کرده ایم _ گوش کنند؟

حرف من با مسئولان رسانه ی ملی و استان این است، یادتان باشد وقتی از این گدار راه اندازی تلویزیون دیجیتال به سلامت گذشتید، تازه باید بکوشید تا حرف تازه بزنید و صدایی نو درآورید و به آفرینش های جدید برسید که جهان سخت ناهموار است و در میان صدای های گوناگون و تصاویر مختلف، الزاماً صدایی می ماند و تصویری ماندگار می شود که نیاز مخاطبش را بشناسد و با احترام به خواست او، خواهش هایش را برآورد.

چه کنم که ناگزیرم بنویسم افسوس و دریغ. از این هم فرصت سوزی. که هر روز که می گذرد

راه بر ماهواره ها هموارتر  و کار و راه ما ناهموارتر.

10
  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا