خبر آرشیوی:
ماجرا از این قرار است، در زمان دولت گذشته، بنا بر ماده ۴۴ قانون اساسی مصوب ۲۲/ ۷/ ۹۱، هیأت وزیران تصمیم گرفت، ۷۱٫۵ درصد سهام مجموعه را به دلیل رد دیون اواخر عمر دولت قبل به صندوق بازنشستگی واگذار کند و به دنبال آن، در ۲۸/ ۱۲/ ۹۲ این واگذاری ـ که از سال ۸۷ سازمان خصوصیسازی در پی آن بود ـ تصویب شد و تقریبا در یک ماه گذشته این انتقال انجام گرفت. همچنین ۲۸٫۵ درصد باقی مانده سهام این شرکت در فرابورس عرضه شد که فولاد خوزستان آن را ۲ درصد بالاتر از بهای پایه و نقدی خریداری کرد.
اما در پی این واگذاری، مردم شهر بافق، شورای شهر، فرماندار، امام جمعه و استانداری این شهرستان اعتراض کردند، ولی پیگیریها تاکنون نشاندهنده ابطال نشدن این واگذاری از سوی دولت است. به همین دلیل، مردم این شهر طی نامهای با شانزده بند ـ که یکی از بندهای آن توسعه زیرساختهای این شهر است و به تأیید اسحاق جهانگیری رسیده ـ به آن اعتراض کردند.
هماکنون باید دید فولاد خوزستان این شانزده ماده را تأیید میکند یا خیر؟
هماکنو چهار هزار تن در معادن این مجموعه مشغول به کارند و منبع درآمد اصلی مردم این شهر، اشتغال در معادن است. سال گذشته، شرکت سنگ آهن مرکزی ایران با داشتن دو معدن چغارت و سه چاهون، ۳ میلیون و ۲۰۰ هزار تن ریز دانه با عیار ۵۳ به بالا و ۳ میلیون و ۲۰۰ هزار تن کنسانتره سنگ آهن با عیار ۶۶، ۶۷ درصد تولید کرد.
به این ترتیب، با در نظر گرفتن حدود ۵۲ هفته در سال، این شرکت هفتگی چیزی حدود ۱۲۳ هزار تن کنسانتره و سنگ آهن دانه بندی تولید میکند که با تعطیلی این واحد، همین میزان سنگ آهن از چرخه تولید کشور نیز حذف شده است.
این گزارش همچنین میافزاید، هزینههای مجموعه معادن سنگ آهن مرکزی ۶۰۰ میلیارد تومان و درآمد حاصل از آن ۹۰۰ میلیارد تومان بوده است. در سال ۹۲، ماده ۵۵ قانون بودجه تصویب شد که بنا بر آن، معادن موظفند ۵ درصد میانگین فروش شمش فولاد خوزستان را به خزانه دولت بپردازند؛ یعنی معادل ۵۰۰ میلیارد تومان؛ بنابراین، معدن روزانه حدود ۹۰۰ میلیون تومان درآمد خالص دارد که با احتساب ۲۳ روز اعتصاب، هزینه بسیاری به دولت و مردم وارد شده است.
دخیل عباس زارع زاده، نماینده مردم بافق درباره این موضوع میگوید: خواسته کارگران این است که مصوبه متقن اجرا شود که در آن دولت، یا وزیر تعاون و هیأت مدیره، خواستههای این افراد را تصویب کرده و تأمین اجرای آن را نیز داشته باشند تا خیالشان از اینکه این وعدهها به سرنوشت گذشته دچار نشود، آسوده باشد.
وی گفت: این در حالی است که در گذشته،بارها رخدادهایی از این دست داشتهایم که حتی صورتجلسه و مصوبه شده بوده، ولی هیچ یک اجرا نشده و همه موارد در حد وعده سر خرمن مانده است.
وی در پاسخ به اینکه انجام این کار مصوبه دولت است و معدن باید به بخش خصوصی واگذار شود؛ دلیل مخالفت چیست و چرا مردم با این کار مخالفند، گفت: درست است که انجام این کار، مصوبه هیأت دولت بوده، ولی بحثهایی چون حق و حقوق شهرستان از جمله توسعه زیرساختها و حتی بدهیهای شرکت، هیچ کدام لحاظ نشده است.
این نماینده گفت: هماکنون شرکت بدهیهای کلانی به شهرستان دارد و این همان مبالغی است که باید برای توسعه زیرساختی کشور هزینه میشد؛ البته اصل بدهیها مشخص نیست، ولی حدودا ۸۰۰ تا ۹۰۰ میلیارد تومان این شرکت بدهکار است.
نکته جالب این پرونده در جایی است که بخشی از این شرکت را به یک شرکت ورشکسته واگذار کردهاند و اگر کل درآمد این شرکت را برای پرداخت بدهیهای آن هزینه کنند، سالها طول میکشد تا بدهی شرکت خریدار تسویه شود.
وی افزود: حال اگر این شرکت بخواهد، بدهیهای خود را تسویه کند، قطعا چیزی برای شهر نخواهد ماند. اکنون صندوق بازنشستگی ـ که بخشی از سهام معدن را خریداری کرده است ـ ۱۰۰۰ میلیارد تومان بدهی دارد و یک شرکت ورشکسته به شمار میرود.
وی در پایان راجع به قولهایی که مسئولان برای شروع دوباره کارکنان دادهاند، گفت: برخی مسئولین قولهای شفاهی به افراد دادهاند، ولی هیچ کدام از این قولها ضمانت اجرایی ندارد و تا هنگامی که در هیأت دولت مصوب نشود، قابل اطمینان نیستند.
این نماینده افزود: این کاری که هماکنون دولت انجام داده است؛ افزون بر اینکه باعث پسرفت منطقه شده و خساراتی را به منطقه وارد کرده، باعث ایجاد خسارت به اقتصاد کشور نیز شده است. هماکنون این معادن حدود ۱۳۰ هزار تن در روز تولید سنگ آهن دارند که میزان خسارات ناشی از تولید در روزهای اعتصاب، به ۶۰ میلیارد تومان میرسد.
سعی خواهم کرد به عمده مسائل پیرامونی این رخداد، نگاهی بکنم.
اول: عدهای که بعضا از دوستان و دلسوزان بافق هم هستند راه افتاده و نه بطور آشکار اما بصورت ضمنی و پوشیده، حرکت کارگران در تعطیلی شرکت بزرگ سنگ آهن را زیر سوال برده و میگویند کارگران باید به کار خویش برگردند تا با دل صبر نشست و راجع به موضوعات مورد اختلاف بحث کرد.
عدهای از این هم پا را فراتر گذاشته و با این استدلال - که بعله دیدید ذوب آهن اصفهان با فلان معدن قرارداد بست و هیچ مسئولی از وزارت صنعت، زحمت حضور در جمع شما را بخودش نداد - سعی میکنند اینگونه القاء کنند که مشتی که توسط کارگران پائین آمده اشتباه فاحش بوده و آنان مقصرند.
به هر دو گروه محترم باید گفت، چنین چیزی نیست.
همه میدانیم که برای بافق، راهی جز این باقی نمانده بود و این شهر کاری را کرد که میتوانست و حتی، سالها هم راجع به آن فکر کرده و به این نتیجه هم رسیده بود که اگر روزی بنا شد چغارت عزیزدردانه اش به غیر واگذار شود، برایش آستین بالا بزند و گردش، جمع شود و در آغوشش بگیرد و اجازه دست اندازی به او را به کسی ندهد.
بنابراین کسانی که مخفیانه از کارگران بخاطر اعتصاب در شرکت سنگ آهن انتقاد میکنند یادشان باشد که اعتصاب و اعتراض قانونی، هم حق بافق بوده و هم انتظار آنرا میداشتیم. به جای شماتت کارگران باید پرسید چرا از قبل برای این خواست عمومی، تدبیری اندیشیده نشد؟
میگویند چون برای مسئولان رده بالا، مهم نبودهایم بنابراین کسی برای جواب نیامده و به ما بیمحلی کردهاند.
این حرف را نمیپذیرم. چغارت و شرکت سنگ آهنش، برای همه مهم بوده و هست.
(حضور دو تن از بالاترین مقامهای رسمی کشور قبل و بعد از انقلاب در محوطه معدن چغارت نشان این اهمیت است). دوره افتادن عدهای برای بازگرداندن کارگران به کارهایشان هم نشان میدهد برخلاف ژستی که برخی مسئولان صنعتی گرفتهاند تا بگویند لوتی نباخته اما از رنگ رخساره شان میتوان فهمید که آبی به مورچه دان افتاده است. ذوب آهن اصفهان و سایر صنایع فولادی در ایران و جهان، از هر کجا و به هر قیمتی که مواد اولیهشان را تامین کنند، نمیتوانند بافق و زمینهای سرشار از فلزات گرانبهایش را نادیده بگیرند.(این همه اصرار در فروش سهام شرکت سنگ آهن به فولاد خوزستان و مقاومت در برابر خواست عموم بافقیها برای لغو آن مزایده و فروش، نشان میدهد که هنوز هم پستانهای گاو شیرده چغارت، لبریز از شیره و طلاست).
دوم: با کارگروهی که از طرف بافق برای حل مشکل پیشنهاد داده شده است به این دلیل که بعضی از اعضایش از جناحی خاص هستند، دولتیان با آنان سر گِرانی کرده و به سرگردانی رساندهاند.
بیتردید پرداختن به مسائل حزبی و جناحی در جای خودش بسیار خوب و مفید است.
اصلا لذت بازی با آتش سیاست در همین زیر و رویی قدرتمندان و گردش مدار قدرت است. عدهای از اسب میافتند و افتادگانی بر اسب سوار میشوند و دوباره و هزارباره تکرار همین قصهی بیپایان. اما در حال حاضر، هرکس حرف حقی زد و راهکار درستی داد، باید طرف مشورت قرار گیرد.
کارگران شرکت سنگ آهن به بسیاری از بزرگان و بزرگواران جناحهای سیاسی بافق اعتماد نکرده و ترجیح دادند معلمی را برای پیگیری قانونی خواستههایشان مامور کنند و او هم به عنوان وکیل آنان، هم مسئولیت دارد و هم هر حرفی بزند، فصل الخطاب است. و اگر قرار است مشکل در پشت میز مذاکره حل شود باید با نماینده کارگران به توافق رسید. مگر آنکه آنان کسی دیگر را به عنوان وکیل خویش برگزینند. تشکیک در خط فکری نماینده کارگران یا نماینده شورای شهر بافق یا نماینده امام جمعه و یا خوش نیامدن از سخنان آنان، در حال حاضر محلی از اعراب ندارد. دوستان اصلاح طلب من ببینند چه کردهاند که نماینده و وکیل کارگران نشدند.
سوم: عدهای میگویند لغو فروش شرکت سنگ آهن غیرممکن است.
من اگر ایرانی نبودم و از احوال ایران به عنوان کشور غیرمترقبهها اطلاع نداشتم باز هم میگفتم این کار غیرممکن نیست. چطور است که میشود برخلاف قول و قرار مسئولان رده بالا (آنطور که نقل است معاون رئیس جمهور دستور عدم انجام داده بوده است) شرکت به فروش برسد پس میتوان فروشش را هم لغو کرد و مگر فسخ معامله در شریعت اسلام را برای کی و کجا گذاشتهاند؟
سوم: عدهای میخواهند در دل کارگران و بافق، واهمه ایجاد کنند.
باید یادمان باشد که مامور به انجام تکلیفیم نه مامور به نتیجه. وظیفه امروز بافق این است که قانونی، از ظلمی که بر او رفته فریاد بزند و دارد میزند. این کار نه عیب است و نه در آینده موجب شرمندگی ما خواهد بود. این تنها کاری است که از ما برمیآید و سالها فکر میکردیم روزی باید انجامش بدهیم. قبلا هم نوشتم، مهم نیست که صدای ما را بشنوند یا نه، به خواستههایمان برسیم یا نه، مهم این است که در برابر خبر آرشیوی:تاریخ و نگاه پرسش گرانه بچههایمان سربلندیم و با غرور به آنها میگوئیم هر کاری که از دستمان بر میآمد برای حفظ و بقاء و دوام و آبادی بافق و سرفرازی شما انجام دادیم.
خوشبختانه تحصیلکردگان بافقی، راهکارهای قابل اجرا و قابل مذاکرهای ارائه کردهاند.
که هر کدام میتواند نقشه راه باشد. شاه بیت همهی طرحها هم این است.
چون دولت ایران در چهل ساله گذشته مدیریت شرکت سنگ آهن مرکزی را بعهده داشته و تنها متولی امر چغارت بوده است قبل از آنکه معدن چغارت را پیشکش بخش شبه دولتی و خصوصی کند و ویرانی زیرساختهای معیشتی در کنار فاجعه بزرگ خشکسالی، شیرازه بافق را از هم بپاشد، با راهاندازی چرخه صنعت در این منطقه - که هنوز هم دهها معدن دست نخورده دارد - بکوشد دست کم دغدغه و نگرانی ما را در مورد یک مسئله (چگونگی زیست و تامین معاش) تسکین بخشد.
این تمام حرف حساب بافق و کارگرانی است که مشغول اعتصابند.
* محمدعلی پورفلاح
- نویسنده : یزد فردا
- منبع خبر : خبرگزاری فردا
یکشنبه 24,نوامبر,2024