مولانا کمال الدین (شمس الدین) محمد وحشی بافقی
غزلی از وحشی بافقی :ز شبهای دگر دارم تب غم بیشتر امشب .............وصـیت می کـنم بـاشـید از من بـا خـبـر امـشـب
...
مولانا کمال الدین (شمس الدین) محمد وحشی بافقی
غزلی از وحشی بافقی :مژده وصل توام ساخته بیتاب امشب.............نـیـسـت از شـادی دیـدار مـرا خــواب امـشـب
...
مولانا کمال الدین (شمس الدین) محمد وحشی بافقی
غزلی از وحشی بافقی :گهی از مهر یاد عاشق شیدا کند یا رب..............چـو شـیدایی بـبـینـد هـیچ یاد مـا کـنـد یا رب
...
غزلی از وحشی بافقی :قصه می خوردن شبها و گشت ماهتاب ...............هـم حـریـفـان تــو مـی گـویـنـد پــیـش از آفـتــاب
...
غزلی از وحشی بافقی :پاک ساز از غیر دل ، وز خود تهی شو چون حباب.............گـر سـبـک روحـی تـوانـی خـیـمـه زد بـر روی آب
...
غزلی از وحشی بافقی :دلم را بود از آن پیمان گسل امید یاریها ...........بـه نـومـیـدی کـشـیـد آخـر هـمـه امـیدواریهـا
...
غزلی از وحشی بافقی :ای سرخ گشته از تو به خون روی زرد ما ..........مـا را ز درد کـشـتـه و غـافـل ز درد مـا
...
غزلی از وحشی بافقی :از کاه ، کهربا بگریزد به بخت ما ............خـنجـر بـه جـای بـرگ بـرآرد درخـت ما
...
غزلی از وحشی بافقی :سیار گرم پیش منه در هلاک ما ............انــدیــشــه کــن ز حــال دل دردنــاک مــا
...
غزلی از وحشی بافقی :سد حیف از محبت بیش از قیاس ما..............بــا بـیـوفـای حـق وفـا نـاشـنـاس مـا
...
غزلی از وحشی بافقی :کس نزد هرگز در غمخانه اهل وفا ..................گـر بـدو گـویند بـر در ، کـیسـت گـوید آشـنـا
...
غزلی از وحشی بافقی :ساکن گلخن شدم تا صاف کردم سینه را............دادم از خـاکـسـتــر گـلـخـن صـفـا آیـیـنـه را
...
غزلی از وحشی بافقی :خانه پر بود از متاع صبر این دیوانه را ............سوخت عشق خـانه سوز اول متـاع خانه را
...
غزلی از وحشی بافقی :ننموده استخوان ز تن ناتوان مرا ..............پـیـدا شـده فـتـیـلـه زخـم پــنـهـان مـرا
...
غزلی از وحشی بافقی :بر قول مدعی مکش ای فتنه گر مرا ..........گـر می کـشـی بـکـش بـه گناه دگـر مرا
...
غزلی از وحشی بافقی :بر سر نکشت درتب غم هیچکس مرا ...........جز دود دل که بست نفس بر نفس مرا
...
غزلی از وحشی بافقی :هست امید قوتی بخت ضعیف حال را ..........مــژده یــک خـــرام ده مــنــتـــظــر وصـــال را
...
غزلی از وحشی بافقی :چیست قصد خون من آن ترک کافر کیش را..........ای مسـلمانان نمی دانم گـناه خـویش را
...
غزلی از وحشی بافقی :منع مهر غیر نتوان کرد یار خویش را
مولانا کمال الدین (شمس الدین) محمد وحشی بافقی ...
غزلی از وحشی بافقی :عزت مبردر کار دل این لطف بیش از پیش را
مولانا کمال الدین (شمس الدین) محمد وحشی بافقی ...
غزلی از وحشی بافقی :بار فراق بستم و ، جز پای خویش را
مولانا کمال الدین (شمس الدین) محمد وحشی بافقی ...
غزلی از وحشی بافقی :نبود طلوع از برج ما، آن ماه مهر افروز را
مولانا کمال الدین (شمس الدین) محمد وحشی بافقی ...
غزلی از وحشی بافقی :نرخ بالا کن متاع غمزه غماز را
مولانا کمال الدین (شمس الدین) محمد وحشی بافقی ...
غزلی از وحشی بافقی :خیز و به ناز جلوه ده قامت دلنواز را
مولانا کمال الدین (شمس الدین) محمد وحشی بافقی ...
غزلی از وحشی بافقی :طی زمان کن ای فلک ، مژده وصل یار را
مولانا کمال الدین (شمس الدین) محمد وحشی بافقی ...
غزلی از وحشی بافقی :من آن مرغم که افکندم به دام سد بلا خود را
مولانا کمال الدین (شمس الدین) محمد وحشی بافقی ...
غزلی از وحشی بافقی :تازه شد آوازه خوبی ، گلستان ترا
مولانا کمال الدین (شمس الدین) محمد وحشی بافقی ...
غزلی از وحشی بافقی :چند به دل فرو خورم این تف سینه تاب را
مولانا کمال الدین (شمس الدین) محمد وحشی بافقی ...
غزلی از وحشی بافقی :کشیده عشق در زنجیر، جان ناشکیبا را
مولانا کمال الدین (شمس الدین) محمد وحشی بافقی ...
غزلی از وحشی بافقی :آه ، تاکی ز سفر باز نیایی ، بازآ
مولانا کمال الدین (شمس الدین) محمد وحشی بافقی ...
تیغه اصفهان به فرانسه رسید
...
دوشنبه 12,مه,2025