مولانا کمال الدینی (شمس الدین) محمد وحشی بافقی
غزلی از وحشی بافقی:دگر آن شبست امشب که ز پی سحر ندارد
...
مولانا کمال الدینی (شمس الدین) محمد وحشی بافقی
غزلی از وحشی بافقی:چه گویمت که چه با جانم اشتیاق نکرد
...
مولانا کمال الدینی (شمس الدین) محمد وحشی بافقی
غزلی از وحشی بافقی:کی دیدمش که قصد دل زار من نکرد
...
غزلی از وحشی بافقی:کار خوبی نه بگفت دگران باید کرد
...
غزلی از وحشی بافقی:جانان نظری کو ز وفا داشت ندارد
مولانا کمال الدینی (شمس الدین) محمد وحشی بافقی ...
غزلی از وحشی بافقی:چشم او قصد عقل و دین دارد
مولانا کمال الدینی (شمس الدین) محمد وحشی بافقی ...
غزلی از وحشی بافقی:به تنگ آمد دلم ، یک خنجر کاری طمع دارد
مولانا کمال الدینی (شمس الدین) محمد وحشی بافقی ...
غزلی از وحشی بافقی:دلم امروز از آن لب هر زمان شکری دگر دارد
مولانا کمال الدینی (شمس الدین) محمد وحشی بافقی ...
غزلی از وحشی بافقی:خواهم آن عشق که هستی ز سرما ببرد
مولانا کمال الدینی (شمس الدین) محمد وحشی بافقی ...
غزلی از وحشی بافقی:شام هجران تو تشریف به هر جا ببرد
مولانا کمال الدینی (شمس الدین) محمد وحشی بافقی ...
غزلی از وحشی بافقی:غمزه او حشر فتنه به هر جا ببرد
...
غزلی از وحشی بافقی: باده کو تا خرد این دعوی بیجا ببرد
...
غزلی از وحشی بافقی:عیاذباله از روزی که عشقم در جنون آرد
...
غزلی از وحشی بافقی:خوش نیست هرزمان زدن از جور یار داد
مولانا کمال الدینی (شمس الدین) محمد وحشی بافقی ...
غزلی از وحشی بافقی:تا ابد دولت نواب ولی سلطان باد
مولانا کمال الدینی (شمس الدین) محمد وحشی بافقی ...
غزلی از وحشی بافقی:هجران رفیق بخت زبون کسی مباد
مولانا کمال الدینی (شمس الدین) محمد وحشی بافقی ...
غزلی از وحشی بافقی:هرگزم یارب از آن دیدار مهجوری مباد
مولانا کمال الدینی (شمس الدین) محمد وحشی بافقی ...
غزلی از وحشی بافقی:نوید آشنایی می دهد چشم سخنگویت
مولانا کمال الدینی (شمس الدین) محمد وحشی بافقی ...
غزلی از وحشی بافقی:تو منکری ولیک ، به من مهربانیت
مولانا کمال الدینی (شمس الدین) محمد وحشی بافقی ...
غزلی از وحشی بافقی:گرد سر تو گردم و آن رخش راندنت
مولانا کمال الدینی (شمس الدین) محمد وحشی بافقی ...
غزلی از وحشی بافقی:ناز برگیرد کمان در وقت ترکش بستنت
مولانا کمال الدینی (شمس الدین) محمد وحشی بافقی ...
غزلی از وحشی بافقی:گرم آمد و بر آتش شوقم نشاند و رفت
مولانا کمال الدینی (شمس الدین) محمد وحشی بافقی ...
غزلی از وحشی بافقی:به طوف کعبه من خاکسار خواهم رفت
مولانا کمال الدینی (شمس الدین) محمد وحشی بافقی ...
رسید و آن خم ابرو بلند کرد و گذشت
مولانا کمال الدینی (شمس الدین) محمد وحشی بافقی ...
از عرض نیازم چه بلا بی خبرش داشت
مولانا کمال الدینی (شمس الدین) محمد وحشی بافقی ...
غزلی از وحشی بافقی :اسیر جلوه هر حسن عشقبازی هست
مولانا کمال الدینی (شمس الدین) محمد وحشی بافقی ...
غزلی از وحشی بافقی :تو جفاکن که از اینسوی وفاداری هست
مولانا کمال الدینی (شمس الدین) محمد وحشی بافقی ...
غزلی از وحشی بافقی :شکفتگیش چو هر روز نیست حالی هست
مولانا کمال الدینی (شمس الدین) محمد وحشی بافقی ...
غزلی از وحشی بافقی :می توانم بود بی تو ، تاب تنهاییم هست
مولانا کمال الدینی (شمس الدین) محمد وحشی بافقی ...
غزلی از وحشی بافقی :قرعه دولت زدم ، یاری و اقبال هست
مولانا کمال الدینی (شمس الدین) محمد وحشی بافقی ...
غزلی از وحشی بافقی :بردری ز آمد شد بسیار آزاریم هست
مولانا کمال الدینی (شمس الدین) محمد وحشی بافقی ...
شنبه 11,ژانویه,2025