مگر جبرییل را پر سوخته؟!
شعری از حبیب چایچیان ( حسان )
بوى خوش مى آيد اينجا، عود و عنبر سوخته ؟!
يا كه بيت اللَّه را كاشانه و در سوخته؟!
از چه خون مى گريد اين ديوار و در؟ يا رب مگر
گلشن آل خليل اينجا در آذر سوخته ؟!
خانه ى وحى از مَلك يكباره شد در ازدحام
اندرين غوغا مگر جبريل را پر سوخته ؟!
خانه ى زهراست اينجا، قتلگاه محسن است!
آشيان قهرمان بدر و خيبر سوخته!
سينه ى زهرا شكسته، چهره اش نيلى شده
مرتضى، خونين جگر قلب پيمبر، سوخته!
بر حريم عقل كل، ديوانه ای زد آتشى
كز غمش هر عاقلى را جان و پيكر سوخته
خيمه گاه كربلا را آتش از اينجا زدند!
شد ز داغ محسن آخر كام اصغر، سوخته!
گر نمى كرد اشك چشمانت (حسان)! امداد من
مى شد از آه من اين اوراق دفتر، سوخته
- نویسنده : یزد فردا
- منبع خبر : خبرگزاری فردا
سهشنبه 01,اکتبر,2024