زمان : 16 Ordibehesht 1390 - 21:40
شناسه : 33568
بازدید : 3297
مگر جبرییل را پر سوخته؟! مگر جبرییل را پر سوخته؟!

مگر جبرییل را پر سوخته؟!

 شعری از حبیب چایچیان ( حسان )

بوى خوش مى آيد اينجا، عود و عنبر سوخته ؟!

يا كه بيت اللَّه را كاشانه و در سوخته؟!

از چه خون مى گريد اين ديوار و در؟ يا رب مگر

گلشن آل خليل اينجا در آذر سوخته ؟!

خانه ى وحى از مَلك يكباره شد در ازدحام

اندرين غوغا مگر جبريل را پر سوخته ؟!

خانه ى زهراست اينجا، قتلگاه محسن است!

آشيان قهرمان بدر و خيبر سوخته!

سينه ى زهرا شكسته، چهره اش نيلى شده

مرتضى، خونين جگر قلب پيمبر، سوخته!

بر حريم عقل كل، ديوانه ای زد آتشى

كز غمش هر عاقلى را جان و پيكر سوخته

خيمه گاه كربلا را آتش از اينجا زدند!

شد ز داغ محسن آخر كام اصغر، سوخته!

گر نمى كرد اشك چشمانت (حسان)! امداد من

مى شد از آه من اين اوراق دفتر، سوخته