آثار و بركات سيد الشهدا (عليه السلام)

نوشته :عليرضا رجالى تهرانى


مقدمه‏


1- حضرت سيدالشهداء (عليه السلام) ، يك انسان كامل و شخصيتى استثنائى است كه داراى ابعاد وجودى متعددى بوده و در چهره‏هاى گوناگونى براى مردم جهان با مشربهاى مختلف ، جلوه كرده است . از اين رو هر يك از آنها طبق مشرب خود، آثار و بركاتى را براى آن وجود شريف و نهضت مقدسش بيان مى دارند، اما در اين كتاب سعى شده، فارغ از هرگونه انحصارنگرى، به بررسى آثار و بركات سيدالشهدا (عليه السلام) پرداخته شود.
2- از آنجايى كه سالار شهيدان يك امام است و امامان (عليه السلام) به لحاظ مقام امامت، منشأ خيرات، بركات و آثار بسيارى هستند؛ آن حضرت نيز از آثار و بركات بى‏شمارى برخوردار است . ولى بناى ما در اين مختصر، بيان آثار و بركاتى است كه مى توان با استفاده از شواهد روايى و تاريخى در خصوص ابى عبدالله الحسين (عليه السلام) متذكر شد.
3- شناسايى و بررسى موقعيت سياسى، اجتماعى و فرهنگى دوران حسين بن على (عليه السلام) مى تواند در بيان و اهميت آثار و بركات آن حضرت و حماسه كربلا، نقش مهمى را ايفا كند، كه اين مسئله نيز سعى شده در كتاب از نظر نگارنده دور نباشد.
4- اين كتاب كه در نوع خود از اسلوب ، تقسيم و تدوين جديد برخوردار است بدان جهت نگارش يافت كه عاشقان و دوستداران سيد الشهداء (عليه السلام) از آثار، بركات و فوايدى كه آن امام شهيد، در دنيا و آخرت، براى دوستدارانش دارد آگاهى بيشترى حاصل كرده تا درجهت معرفت و ازدياد عشق و محبت به آن حضرت، تلاش جدى‏تر از خود نشان دهند.
5- اگر چه به نظر مى رسد كه بايد طبق نام كتاب، مطالب، در دوربخش : «دنيا و آخرت» تدوين مى شد؛ ولى به خاطر پرهيزى از عناوين تكرارى و جلوگيرى از پراكندگى مطالب، كتاب را به صورت حاضر تدوين كرده و دو مقوله دنيا و آخرت را در هر يك از عناوين كلى داخل نموديم .
6- نظر به اينكه مقصود نگارند از نگارش اين كتاب، معرفى و بيان اجمالى آثار و بركات سيدالشهداء (عليه السلام) بوده است ، از شرح و بسط زياد مطالب پرهيز نموده و به عناوين و توضيحى كوتاه بسنده شده است .
7- به اميد آنكه اين مختصر ، مورد قبول حضرتش واقع شده، و براى عاشقان و دلباختگان آن عزيز ، در جهت شناخت اثرات و بركات وجودى وى مؤثر افتد.

تهران - فروردين 75

عليرضا رجالى تهرانى



فصل اول :آثار و بركات فردى سيدالشهدا (عليه السلام)


1- چراغ هدايت و كشتى نجات
من آن نورم كه در شبهاى تاريك
چراغ رهنماى كاروانم
در اين دريا منم آن ناخدايى‏
كه كشتى را به ساحل مى‏رسانم‏
روايت شده كه امام حسين (عليه السلام) فرمود: «خدمت رسول خدا (صلّى الله عليه وآله) شرفياب شدم در حاليكه ابى بن كعب هم آنجا بود. حضرت رسول اكرم (صلّى الله عليه وآله) فرمود: مرحبا به تو ، اى ابا عبدالله ، اى زينت آسمانها و زمين . ابى گفت : چگونه او زينت آسمانها و زمين است در صورتى كه كسى غير از تو چنين نيست؟ حضرت فرمود: اى ابى ، قسم به كسى كه مرا به حق به نبوت مبعوث كرد، حسين بن على در آسمان بزرگتر از روى زمين است، و همانا بر طرف راست عرش الهى نوشته شده است كه او چراغ هدايت و كشتى نجات است » . 1
يكى از بركات فردى حضرت سيدالشهدا (عليه السلام) اين است كه او «چراغ هدايت» و «كشتى نجات» است . اگر چه همه پيامبران و امامان (عليه السلام) چراغها و انوار هدايت و كشتيهاى نجات و رهايى اند، چنانكه پيامبر اسلام (صلّى الله عليه وآله) فرمود: «انما مثل اهل بيتى فيكم كمثل سفينة نوح من دخلها نجا، و من تخلف عنها هلك» .2
همانا خانداون و اهل بيت من در ميان شما مانند كتشى نوح است كه هر كس داخل آن شود نجات پيدا كرده و هركس كه از آن تخلف كند هلاك خواهد شد.
اما كشتى نجات حسين (عليه السلام) حركتش بر امواج توفنده و گسترده دريا، سريعتر و لنگر انداختن و پهلو گرفتن آن بر ساحلهاى نجات آسانتر بوده و دايره بهره‏ورى و استفاده از نور مشعل وجود حسين (عليه السلام) وسيعتر است .
در آن زمانى كه امواج بلند و سهمگين فساد و گناه بر پيكره نيمه‏جان جامعه اسلامى، و جان و دل مسلمانان، تازيانه مرگ مى زد و گرداب حوادث و توطئه‏ها و پليديها، خفتگان در بستر غفلت را بى‏رحمانه به قعر تاريكى و تباهى مى كشيد ، اين حسين بود كه با قيام و نهضت الهى خود و شهادت و اسارت اهل بيت خويش ، گرفتاران در اين اوضاع خطرناك را از درياى پر تلاطم ساخته شده به دست فتنه‏گر «بنى اميه» نجات بخشيد و با كشتى رهايى خود ، اين خفتگان و غافلان و گرفتاران را به ساحل نجات رهنمون نمود.
آرى ، حسين (عليه السلام) «مصباح الهدى » است تا در اين ظلمتكده خاك، دليل و راهنماى راه باشد؛ و «سفينة النجاة» است تا در اقيانوس متلاطم فتنه‏ها و ضلالتها، غرق شدگان را كه كشتى شكسته بودند فرياد رس باشد.
اى كه مصباح هدايت هستى و فلك نجات‏
از چه با اين اشكها ايجاد طوفان مى كنى؟
زنده در قبر دل ما بدن كشته تو است
جان مايى و ترا قبر حقيقت دل ماست
2- محبت مكنون
از جمله احاديث نبوى كه در واقع بيانگر تأثير پذيرى معنوى مردم از وجود مبارك سيدالشهداء (عليه السلام) مى‏باشد، حديثى است كه فرمود:
«ان للحسين محبة مكنونة فى قلوب المؤمنين ». 3
در كانون دلهاى مؤمنين ، محبتى نهفته و ويژه نسبت به حسين وجود دارد.
كيست كه نام حسين (عليه السلام) را بشنود و فردى از افراد بشر يا تنى از اولاد انسان باشد و حالت انقلاب و انكسار و دلباختگى براى او فراهم نشود؟ محبت حسين (عليه السلام) دلها را به التهاب در آورده و جگرها را گداخته و مذاب مى‏سازد، و شورش دل و آتش درون را به ريزش قطرات اشك از ديدگان ، آشكارا و عيان مى‏كند.
در كجاى دنيا ديده مى شود كه شيعه و دوستدار حسين در آنجا باشد و اقامه عزاى حسينى نكند . كيست كه پس از دادن عزيزترين محبوب و مطلوب خود به اندك فاصله و مختصر وقت و گذشتن كمتر زمانى، آن مصيبت را فراموش نكند؛ جز مصيبت حسين (عليه السلام) كه با اين همه طول زمان و گذشتن قرنها، روز به روز اين مصيبت تازه‏تر و شور و شراره‏اش بيشتر و بلندتر مى‏گردد. آيا نه اين، جذبه عشق و علاقه و تأثير محبت و فرط دلبستگى و دلباختگى علاقه‏مندان نسبت به آن امام محبوب است؟
و اى بسا ، نامحرمان در برابر عظمت و جلالت حسينى تسليم شده و به تواضع و تكريم در مقابل نام مبارك حسين و جلال و مقام او قد خويش به تعظيم و تسليم خم نموده و به دين و آيين حسينى گراييده و از اكسير محبت او مس خود را طلاى ناب و زر خالص مى‏گردانند.
براستى، سنت الهى چنين بوده كه محبت امامى كه مسير تاريخ را عوض كرده و دين الهى را نجات مى بخشد به گونه‏اى خاص در دل و جان مسلمين و مؤمنين قرار گيرد، حتى كسانى كه مقابل حسين (عليه السلام) قرار گرفتند به قول فرزدق : «دلهايشان با او بود، اگر چه بر اثر دنيا پرستى شمشيرهايشان بر روى او كشيده شد» . چه رسد به مؤمنينى كه عشق و محبت او با گل آنان سرشته شده است .
حتى محبت حسين (عليه السلام) در دل و جان رسول اكرم (صلّى الله عليه وآله) نيز ريشه دوانيده بود، به طورى كه مى فرمود: «هر گاه كه به فرزندم حسين مى‏نگرم ، گرسنگى و اندوه از وجودم رخت بر مى‏بندد» .4 و نيز مى فرمود: «بار خدايا ، من حسين را دوست دارم و آنان كه دوستدار او هستند نيز دوست دارم ». 5
راه حسين (عليه السلام) راه دل است، و هرگاه عاشقى به دل توجه كند او را پيدا مى‏كند . لذا در برخى روايات وارد است كه : «قبر او در دلهاى دوستداران اوست».
سلام از دور و از نزديك بهر او بود يكسان‏
بلى قبر شريف او دل اهل يقين باشد
آرى، دل مؤمن جايگاه تابش نور پر فروغ و احياگر حسين است . و هرگاه عشق و محبت فراتر از آفاق ظاهرى و مادى باشد ، رنگ ابديت به خود مى‏گيرد، زيرا پيوند اين محبت در حريم حب خدا بوده است و بقاى آن به بقاى فيض ذات سرمدى، جاودانه است ، كه گفته‏اند:
اين محبت راز محبتها جداست
حب محبوب خدا حب خداست.
شاهى كه نه سپهر از او برقرار شد
ماهى كه مهر و ماه از او كسب نور كرد
3- سيدالشهدا (عليه السلام) ، پدر امامان نه گانه‏
يكى ديگر از بركات فردى سيدالشهدا (عليه السلام) كه از ارزش معنوى بسيارى برخوردار است ، اين است كه نه امام معصوم (عليه السلام) بعد از او از فرزندان گرامى آن حضرت مى‏باشند ، و نسل امامان به بركت وجود او ادامه يافت . چنانكه از امام باقر و امام صادق (عليه السلام) روايت شده است كه فرمودند: «خداوند عوض قتل امام حسين (عليه السلام) چهار ويژگى به آن حضرت عطا فرموده است : اول - امامت را در ذريه او قرار داده است، دوم - شفا را در تربت آن جناب قرار داده، سوم - كنار و زير قبه او دعا مستجاب مى‏باشد، چهارم - ايام زيارت كنندگان او از عمرشان حساب نمى‏شود». 6
از طرفى در روايات بر اين امر تصريح شده كه على بن الحسين (عليه السلام) بعد از پدر به امامت رسيده است . چنانكه عبدالله بن عتبه روايت كرده: خدمت امام حسين (عليه السلام) بودم كه پسر كوچكترش «على» وارد شد. (يعنى حضرت سجاد (عليه السلام) كه از على اكبر كوچكتر بوده است . و اين واقعه قبل از تولد على اصغر مى‏باشد). تا آنجا كه مى‏گويد: عرض كردم : اگر آن امرى كه از آن به خدا پناه مى‏برم اتفاق افتاد ، به چه كسى رجوع كنيم؟ (يعنى امام بعد از شما كيست؟) فرمود: به اين پسرم : على ، او امام و پدر امامان است ...» 7.
روايت در اين زمينه زيادتر از آن است كه در اين مختصر بدانها پرداخته شود، ضمن اينكه ادامه امامت از ذريه امام حسين (عليه السلام) به خاطر مشهور بودن آن ، نيازى به استدلال روايى بيشتر از آنچه ذكر شده، ندارد.
بارى ، استمرار خط مستقيم و هدايتگر امامت به بركت وجود مقدس سيدالشهدا (عليه السلام) است، و اين از بزرگترين بركتهاى فردى و معنوى آن حضرت است .
او شفيع است اين جهان و آن جهان‏
اين جهان در دين و آنجا در جنان‏
4- شفاعت
يكى ديگر از آثار و بركات فردى سيد الشهداء (عليه السلام) كه در نزد شيعيان اهميت و جايگاهى خاص دارد شفاعت در آخرت است .
شفاعت از ماده «شفع» به معنى ضميمه كردن چيزى به همانند اوست، و از اينجا روشن مى شود كه بايد نوعى شباهت و همانندى در ميان آن دو بوده باشد، هر چند تفاوتهايى نيز در ميان آنها ديده شود . به همين دليل، شفاعت به مفهوم قرآنى آن بدين معنى است كه : انسان گنهكار به خاطر پاره‏اى از جنبه‏هاى مثبت (مانند ايمان يا انجام بعضى از اعمال شايسته) شباهتى با اولياى الهى پيدا كند و آنها با عنايت و كمك‏هاى خود ، او را به سوى كمال سوق دهند و از پيشگاه خدا تقاضاى عفو كند. و به تعبير ديگر حقيقت شفاعت، قرار گرفتن موجودى قويتر و برتر، در كنار موجودى ضعيفتر، و يارى رساندن به او براى پيمودن مراتب كمال است .
شفاعت در جوامع انسانى غالباً همان پارتى بازى و استفاده از رابطه است . اما شفاعت مورد نظر در قرآن كريم و روايات اسلامى، متوجه شايستگى‏هاى افراد است نه روابط شخصى بين شفاعت كننده و شفاعت شونده.
شفاعت اقسامى دارد كه برخى از آنها نادرست و ظالمانه است و در دستگاه الهى وجود ندارد، ولى برخى صحيح و عادلانه است و وجود دارد. شفاعت غلط بر هم زننده قانون و ضد آن است، ولى شفاعت صحيح حافظ و تأييد كننده قانون است . شفاعت غلط آن است كه كسى بخواهد از راه پارتى بازى جلوى اجراى قانون را بگيرد. برحسب چنين تصوراتى از شفاعت، مجرم بر خلاف خواست قانونگذار و بر خلاف هدف قوانين اقدام مى‏كند و از راه توسل به پارتى بر اراده قانونگذار و هدف قانون چيره مى‏گردد. اينگونه شفاعت، در دنيا ظلم است و در آخرت غير ممكن . ايرادهايى كه بر شفاعت مى‏شود بر همين قسم از شفاعت وارد است، و اين همان است كه قرآن كريم آن را نفى فرموده است .
شفاعت صحيح، نوعى ديگر از شفاعت است كه در آن نه استثنا و تبعيض وجود دارد و نه نقض قوانين و نه مستلزم غلبه بر اراده قانونگذار است . قرآن اين نوع شفاعت را صريحاً تأكيد كرده است كه اين نيز بر دو قسم‏
است :
1- شفاعت «رهبرى» يا شفاعت «عمل».
2- شفاعت «مغفرت» يا شفاعت «فضل».
نوع اول شامل نجات از عذاب و نيل به حسنات و حتى بالا رفتن درجات مى‏باشد، و نوع دوم شفاعتى است كه تأثير آن در از بين بردن عذاب و در مغفرت گناهان است، و حداكثر ممكن است سبب وصول به حسنات و ثوابها هم بشود ولى بالا برنده درجه شخص نخواهد بود.
با توجه به آنچه به طور اجمال در خصوص شفاعت گفته شد، لازم به ذكر است كه يكى از شفاعت كنندگان از اهل بيت ، حضرت سيدالشهدا (عليه السلام) است، ولى آن حضرت شفيع كسانى است كه از مكتب او هدايت يافته‏اند، نه شفيع كسانى كه مكتبش را وسيله گمراهى ساخته‏اند.
قرآن و مكتب حسينى ريسمانهايى هستند كه قدرت دارند بشر را از چاه نگون بختى به اوج سعادت بالا برند: يكى «حبل من الله» و دومى «حبل من الناس » است؛ ولى اگر كسى از اين دو حبل الهى سوء استفاده نمود، جرم از ريسمان نيست، علت اين است كه او در سر سوداى بالا رفتن نداشته است، و البته چنين مردمى به وسيله قرآن و مكتب حسينى به قعر دوزخ برده مى‏شوند. 8
شفاعت به معنى وسيع كلمه ، در هر سه عالم (دنيا ، برزخ و آخرت) صورت مى‏پذيرد ، هر چند محل اصلى شفاعت و آثار مهم آن در قيامت و براى نجات از عذاب دوزخ است ، از اين رو سيدالشهداء هم در دنيا ، هم در برخ و هم در آخرت شفيع دوستداران و شيعيان حقيقى‏اش بوده و خواهد بود.
چنانكه در روايتى از اميرالمؤمنين (عليه السلام) آمده است : «براى ما شفاعت است و براى دوستان ما نيز شفاعت است » .9 و در روايتى ديگر آمده است : «شافعان امامان هستند و دوستان مؤمنانند» 10.
و معلوم است كه امام حسين (عليه السلام) يكى از امامان معصوم بوده كه در قيامت و محشر كبرى از شيعيان و دوستانش شفاعت مى كند . بطورى كه يكى از روايان گويد: روايتى از قول ابى عبدالله الحسين (عليه السلام) به من رسيده بود كه آقا فرموده است : «هر كس پس از مرگ من مرا زيارت كند، پس از مرگش من هم او را زيارت مى نمايم» . اين روايت در ذهن من بود، تا اينكه شبى در عالم واقع ابى عبدالله الحسين (عليه السلام) را ديدم ، گفتم : آقا اين روايت درست است و از شماست ؟ «قال : نعم، و لو كان فى النار اخرجته منها» فرمود: آرى ، هر چند در آتش باشد او را بيرون مى آورم. عرض كردم: آيا از اين به بعد اين روايت را بدون واسطه از خود شما نقل نمايم؟ فرمود:آرى . 11
به محشر كه كسى نيست غمخوار كس‏
شفيع محبان ، حسين است و بس‏
ترا ز باب حسينى برند جانب جنت‏
ترا كه عاشق اويى ، ترا كه شيعه اويى*
5- دوستداران حسين و دوستان دوستداران او بهشتى‏اند
يكى ديگر از آثار و بركات فردى سيد الشهدا (عليه السلام) كه در سراى ديگر ظهور كرده و جلوه‏نمايى مى‏كند، بهشتى شدن دوستداران و حتى دوستان و دوستداران آن حضرت است. چنانكه حذيفة بن يمان گويد: رسول خدا (صلّى الله عليه وآله) را ديدم كه دست حسين بن على (عليه السلام) را در دست خودگرفته بود و مى‏فرمود:
«يا ايها الناس، هذا الحسين بن على فاعرفوه ، فو الذى بيده ، انه لفى الجنة ، و محبه فى الجنة ، و محبى محبيه فى الجنة»12.
اى مردم ، اين حسين بن على است ، او را بشناسيد؛ سوگند به آن خدايى كه جانم به دست اوست، براستى او در بهشت است، و دوستدار او نيز در بهشت است ، و دوستدار دوستدار او نيز در بهشت مى‏باشد.
و از امام موسى بن جعفر (عليه السلام) روايت شده كه فرمود:
«رسول خدا (صلّى الله عليه وآله) دست حسن و حسين (عليه السلام) را گرفت و فرمود:
«هر كس اين دو پسر و پدر و مادر آنان را دوست داشته باشد، روز قيامت در درجه من با من خواهد بود» 13.
و نيز رسول خدا (صلّى الله عليه وآله) فرمود: «آگاه باشيد، همانا حسين (عليه السلام) درى از درهاى بهشت است، هر كس با او دشمنى كند خدا بوى بهشت را بر او حرام مى‏كند» 14.
و معلوم است كه اين مقام عظيم تنها با محبت ظاهرى حاصل نمى‏شود، بلكه مقصود، محبت خاصى است كه مخصوص كسانى مى‏باشد كه در درجات بالاى ايمان هستند. اگر چه دوستى و محبت امامان معصوم و امام حسين (عليه السلام) ثمر بخش است ولى احراز مقام والاى معيت بارسول خدا (صلّى الله عليه وآله) در بهشت برين ، محبتى فراتر از ظاهر مى‏طلبد.


فصل دوم: آثار و بركات اخلاقى - تربيتى سيد الشهداء (عليه السلام)


1- ايجاد اخلاق جديد در جامعه مسلمين‏
اگر ديدى كه نابينا و چاه است
اگر خاموش بنشنيى گناه است
يكى از آثار و بركات سيدالشهدا (عليه السلام) در بعد اخلاقى - تربيتى اين است كه قيام او باعث گرديد در جامعه مسلمانان نوعى اخلاق جديد بلند نظرانه پديد آيد و نظر انسان را به زندگى خود و ديگران، دگرگون سازد تا بتواند بدينوسيله جامعه را اصلاح نمايد . و به عبارت ديگر، با خودسازى به ديگر سازى نيز بپردازد.
آرى، در آن زمانى كه بنياد روانى و اخلاقى مردم در هم ريخته و ويران شده بود و اين ويرانى شامل رهبران مسلمين و بزرگان آنان نيز شده بود و با اخلاق و شيوه‏اى وحشتناك زندگى مى‏كردند ، امام حسين (عليه السلام) يگانه درمان آن حالت بيمار گونه را كه در مجتمع مسلمانان مورد قبول واقع شده بود، در قيام آشكار و فرياد درآن سكوت مرگبار ديد. لذا آن حضرت با خون پاك خود و فرزندان و يارانش و با همه اعتبارات احساسى و تاريخى ، حتى شمشير و عمامه جدش رسول خدا (صلّى الله عليه وآله) ، وارد مبارزه گرديد تا همه روزنه‏ها و راههاى توجيه را فرو بندد.
سيدالشهدا (عليه السلام) نيك دريافته بود كه وجدان شكست خورده و اخلاق پست امت را نمى‏توان به وسيله رويارويى ساده دگرگون ساخت، از اين رو با قيام و شهادت خويش ديرى نپاييد كه اخلاق هزيمت و فرار را به نيرويى عظيم درآورد و اخلاق جديدى به جاى آن جايگزين نمود. براستى شهادت حسين بن على (عليه السلام) تأثير ژرف و شگرفى بر شيعيان ساكن و ساكت بجاى گذاشت ، و سرنوشت غم انگيز نواده پيامبر اكرم (صلّى الله عليه وآله) عواطف اخلاقى و مذهبى مردم را بهم ريخت.
در اثر قيام و شهادت امام حسين (عليه السلام) موجى در روح مسلمين به وجود آمد، حميت و عزت، شجاعت و صلابت به وجود آمد،و احساسات بردگى و اسارتى كه از اواخر حكومت عثمان و تمام دوره معاويه بر روح جامعه اسلامى حكمفرما بود، تضعيف شد و ترس آنها را فرو ريخت ، خلاصه، ابا عبدالله (عليه السلام) به اجتماع اسلامى شخصيت داد.
كربلا و قيام سيدالشهدا (عليه السلام) نمايشگاه اخلاق عالى اسلامى و انسانى با همه صفات و طراوت آن بود و اين اخلاق را نه به زبان كه در عمل به خون پاك خويش بر صفحه ماندگار تاريخ به ثبت رسانيد.
از پا حسين افتاد و ما بر پاى بوديم
زينب اسيرى رفت و ما بر جاى بوديم
2- احساس گناه در بين مسلمين
يكى ديگر از آثار نهضت و شهادت سيدالشهدا (عليه السلام) اين بود كه مردم پس از مدت كوتاهى متوجه عدم توانايى و ضعف نفس خود شدند، لذا احساس عميق ندامت و گناه كرده و چنين انديشيدند كه براى جبران اين اهمال كارى و غفلت ، و نيز براى طلب بخشايش الهى، بايد جانبازيهاى مشابهى را انجام دهند. و از جمله كارهاى امام زين‏العابدين (عليه السلام) اين بود كه كوشيد اين احساس گناه را شعله‏ور سازد. از اين رو به گروه انبوهى از مردم كوفه نهيب زده و فرمود:
«اى مردم، شما را به خدا سوگند مى دهم، آيا شما فراموش كرديد كه نامه‏ها براى پدرم نوشتيد و چون به سوى شما آمد، به او خدعه و نيرنگ زديد؟! شما با پدرم عهد و پيمان بستيد و با وى بيعت كرديد، اما بيعت خود را شكستيد و او را به قتل رسانديد پس هلاكت بر شما باد و با اين توشه‏اى كه به آخرت فرستاديد هلاكت بر شما باد . چه رأى زشت و پليدى را كه براى خود پسنديديد! آنگاه كه به ديدار پيغمبر خدا (صلّى الله عليه وآله) مى‏شتابيد و به شما بگويد: «عترت مرا كشتيد ، هتك حرمت مرا كرديد.» با چه ديده‏اى به او نظر خواهيد كرد؟ و سرانجام به شما خواهد گفت : «از امت من نخواهيد بود» 15.
اين احساس گناه عامل هميشه شعله‏ورى بود كه مردم را براى شورش و انتقام جويى همواره به جلو مى‏راند.
استاد «عادل اديب» در اين باره مى‏نويسد: شهادت فجيع امام حسين (عليه السلام) در كربلا موجى شديد از احساس گناه در وجدان هر مسلمانى برانگيخت . آنان پى بردند كه مى‏توانستند او را يارى دهند. اما از آن پس كه با او براى قيام پيمان بستند، او را يارى نكردند . اين احساس گناه دو جنبه داشت: از يك طرف انسان را وادار مى ساخت كه گناهى را كه مرتكب شده با كفاره بشويد، و از طرف ديگر نسبت به كسانى كه او را به ارتكاب چنين گناهى واداشته بودند، احساس كينه و نفرت كند. به طورى كه انگيزه انقلابهاى متعددى كه در اثر قتل امام (عليه السلام) برپا شد، همان كفاره يارى نكردن به حضرت او، و انتقام گرفتن از امويان بود .
مقدر چنين بود كه آتش اين احساس گناه، پيوسته برافروخته بماند و انگيزه انتقام از بنى اميه در هر فرصت به انقلاب و قيام بر ضد ستمگران منتهى گردد. 16
بارى ، بر اثر شهادت امام حسين (عليه السلام) اين آيه شريفه مصداقى روشن يافت:
«و يوم يعض الظالم على يديه » . 17
و روزى كه ستمكار دستهاى خود را از پشيمانى مى‏گزد.
3-ازدياد محبوبيت سيد الشهداء (عليه السلام) و خاندان وحى‏
سؤمين اثر مهم تربيتى قيام و شهادت سيدالشهداء (عليه السلام) ، بالا بردن محبوبيت خاندان حضرت على (عليه السلام) در اجتماع اسلامى و شناساندن بيشتر و بهتر آنان به مردم بوده است .
مسئله داشتن محبوبيت و قبضه كردن افكار اجتماع از مسائل حياتى و مهمى است كه همواره مورد نظر حكومتها بوده و هست . حكومتها هر چند به طور اكثر تكيه گاه بزرگى جز قدرت ندارند، اما به خوبى مى دانند كه نيرومندتر از قدرت نظامى ، جايگاهى است كه در دلهاى مردم مى‏باشد، وسعى دارند آن را براى خويش به دست آورند . معاويه نيز با همه تلاشهاى شيطانى خود به طور كلى مى خواست دو چيزرا به دست آورد: يكى محبوبيت بخشيدن به خاندان و شجره خبيثه بنى اميه ، و ديگرى سقوط خاندان و شجره طيبه حضرت على (عليه السلام) از محبوبيت . متأسفانه معاويه در اين تلاش خود موفقيت بسيارى هم كسب كرد. اما با ظهور حماسه حسينى و جانبازيهاى مردان راستين خدا، نفوذ معنوى و اعتبار روحانى عميقى براى سيدالشهدا و اهل بيت (عليه السلام) ايجاد نمود . به طورى كه هر چه از آن واقعه مى گذشت مردم بيشترى به خاندان حضرت على (عليه السلام) جذب مى‏شدند اين محبوبيت رفته رفته چنان بالا گرفت كه عده‏اى براى خونخواهى و به نام هوا داران از خاندان رسول خدا (صلّى الله عليه وآله) دست به قيام زدند.
آرى ، اگر حسين بن على (عليه السلام) پيش از نهضت مردانه‏اش به عنوان امام وقت و سبط پيغمبر و فرزند على و فاطمه، و بزرگترين شخصيت از خاندان وحى شناخته مى‏شد، پس از قيام با حفظ مقامات سابق، به نام عاليترين و كاملترين نمونه مردانگى و مجاهدت و فداكارى در راه خدا و حقيقت شناخته شد.
«مسيوماربين آلمانى» در اين خصوص مى‏نويسد: «مهمترين اثر اين نهضت اين بود كه رياست روحانى كه در عوالم سياست اهميت شايانى داشت، مجدداً به دست بنى‏هاشم افتاد، و به ويژه در بازماندگان حسين (عليه السلام) مسلم گرديد، و چندى طول نكشيد كه (حكومت) ظلم و جور معاويه و جانشيان او منهدم شد و در كمتر از يك قرن قدرت از بنى اميه سلب گرديد. منهدم شدن (قدرت) بنى اميه به قسمى شد كه امروز نام و نشانى از آنها نمودار نيست و اگر در متن كتب تاريخى نامى از اين قوم ذكر شده در تعقيب آن هزاران نفرين و ناسزا هم نوشته شده است، واين نيست مگر به واسطه قيام امام حسين (عليه السلام) و ياران با وفاى او » 18.



فصل سوم: آثار و بركات سياسى - اجتماعى سيد الشهدا (عليه السلام)


1- بقاى شريعت اسلام
او كشته شد كه دين خدا جاودان شود
جان جهان فداش كه بى مثل و گوهر است
اوضاع عمومى اسلام و مسلمين بسيار ناراحت كننده بود . فعاليت‏ها و تبليغات مسموم بنى اميه عليه حضرت على (عليه السلام) و خاندانش ، و نيز تحريفات و بدعتهايى كه زيركانه در اسلام داخل كرده بودند، شرايط را جهت نابودى اسلام و محو نام حضرت محمد (صلّى الله عليه وآله) آماده كرده بود. خلافت الهى به حكمت سلطنتى و ديكتاتورى تبديل شده بود . روح شريعت اسلام يعنى پرهيزگارى و عدالت، در اجتماع ديده نمى‏شد و از احكام اجتماعى دين فقط جمعه و جماعت، آن هم به صورت تشريفات وجود داشت؛ و گاهى همين صورت تشريفاتى نيز به بدعت و بلكه فسق و فجور مى‏گراييد . اكثر قريب به اتفاق نسل مسلمان كه آن روزها در شبه جزيره عربستان زندگى مى‏كرد، در پايان خلافت عمر متولد و در عصر عثمان پرورش يافته و در آغاز حكومت معاويه وارد اجتماع شده بودند، لذا پيامبر اكرم (صلّى الله عليه وآله) را زيارت نكرده و شايد بتوان گفت مقام و منزلت خاندان وحى را درك نكرده بودند.
در رأس جامعه‏اى كه دچار بى‏ارادگى و ضعف نفس شده بود، حاكمى فاسق و فاجر چون يزيد لقب شريف اميرالمؤمنين و خليفه مسلمين را به ناحق با خود يدك مى كشيد. يك جوان قمار باز و شرابخوار، بى‏بند و بار و صد در صد اهل دنيا و خوشگذرانيهاى آن بر مردم حكومت مى كرد يك مغز الكلى كه از نظر افكار ، نسبت به اسلام و مقدسات اسلام كمترين عقيده‏اى نداشت، و ميمون بازى و هوسبازى از كارها و تفريحات روزانه‏اش بود . انسانهاى خطرناك و دنيا طلب به فرمان او در تمام استانها و شهرستانها بر اوضاع مسلط و بر دوش مسلمانان سوار بودند.
در چنين وضع خطرناك و دردناكى ، امام حسين (عليه السلام) پاى فشرد و عزم جهاد راسخ كرد و با تعداد معدودى از ياران ، همراه با زنان و كودكان به استقامت برخاست، و چنين فرياد كرد: «آيا نمى‏بينيد كه به حق عمل نمى‏شود و از باطل نهى نمى‏شود؟ در اين هنگام بايد شخص مؤمن حقا و واقعاً طالب لقاى پروردگارش باشد» 19.
اگر ديدى كه نابينا و چاه است‏
اگر خاموش بنشينى گناه است‏
بارى، مقاومت و پايدارى سيدالشهدا (عليه السلام) بود كه شريعت اسلام را بعد از اينكه در اثر طغيان معاويه و جور و بيداد او رو به اضمحلال گذارده بود، و تغيير و تبديلى كه او و پسر ناخلفش يزيد در اين دين بنا گذاشته و اساس ديانت را متزلزل بلكه مشرف به انهدام نموده بودند نجات بخشيد. نهضت اين بزرگوار و قيام نيرومندانه‏اش، بقاى دين را باعث گرديده، و با خون خود و اصحاب و يارانش ،گلستان دين را آبيارى و نهال گلستان شريعت را سرسبز و شاداب نمودند . اگر نهضت مقدس حسين نبود از اسلام به غير از اسلام اموى و از دين جز دين يزيدى و دين تشريفاتى چيزى باقى نمانده بود .
«مقرم» در كتاب مقتل خود مى‏نويسد: نهضت حسين (عليه السلام) جزء اخير از علت تامه جهت استحكام مبانى دين بوده، به طورى كه اين نهضت ، بين دعوت حق و حملات باطل، تفرقه و جدايى انداخته ، حق و باطل را از يكديگر جدا نمود . لذا گفته شده است : دين را وجود مقدس محمد ى شروع نموده و بقاى آن به واسطه وجود مبارك امام حسين (عليه السلام)تداوم يافت . «الاسلام نبوى الحدوث و حسينى البقاء» 20
اين بركت بزرگ كه به خاطر وجود شريف حضرت سيدالشهدا (عليه السلام) است، از تفسير بعضى احاديث نبوى نيز به دست مى‏آيد، از جمله اين حديث معروف شريف كه فرمود: «حسين منى و انا من حسين» 21.
حسين از من است و من نيز از حسينم .
بفرمود احمد شه عالمين
حسين از منست و منم از حسين‏
بدين معنى كه امام حسين (عليه السلام) سبط آن رسول گرامى بوده و از زبان مبارك نبوت و انگشت ابهام مقام رسالت تغذيه نموده و رشد و نماى او از شيره جان نبى اكرم (صلّى الله عليه وآله) بوده است ، و از طرفى پيامبر از امام حسين است زيرا دين آن رسول خاتم ، به واسطه امام حسين و فداكارى و جان نثارى او به جهان و جهانيان نفوذ كرده و تجليات و نورافشانى و گيتى شناسى خود را بعد از وفات پيغمبر معظم، به وسيله شهادت و جانبازى و از مال و عيال گذاشتن اين بزرگوار به عالميان جلوه و ظهور داده است .
«واشنگتن ايروينك» مورخ آمريكايى گويد: «براى امام حسين (عليه السلام) ممكن بود كه زندگى خود را با تسليم شدن به اراده يزيد نجات بخشد، ليكن مسئوليت پيشوا و نهضت بخش اسلام اجازه نمى داد كه او يزيد را به عنوان خلافت بشناسد . او بزودى خود را براى قبول هر ناراحتى و فشارى به منظور رها ساختن اسلام از چنگال بنى اميه آماده ساخت. در زير آفتاب سوزان سرزمين خشك و در روى ريگهاى تفتيده عربستان روح حسين فنا ناپذير است . اى پهلوان و اى نمونه شجاعت و اى شهسوار من، اى حسين ». 22
خون او تفسير اسلام مبين
منجى و احياگر شرع است و دين *
2- تفسير و احياى اسلام و امر به معروف و نهى ازمنكر
از جمله آثار مهم سياسى - اجتماعى قيام و نهضت حياتبخش حسينى كه به جاى مانده، آشكار ساختن اسلام صحيح و احياى امر به معروف و نهى از منكر بود تا بطلان اسلام انحرافى اموى كه پس از زمان رحلت نبى اكرم (صلّى الله عليه وآله) صورت گرفت، روشن شود.
خاندان بنى اميه در تبليغات خود، خويش را از خاندان رسول خدا (صلّى الله عليه وآله) قلمداد كرده و اسلام را وارونه به مردم نشان داده بودند و ايشان را در امور دين به ادعاى اينكه اولى الامر واجب الاطاعه هستند در حيرت و سرگردانى گذاشته بودند؛ اما امام حسين (عليه السلام) با قيام خود همه اين توطئه‏ها را بهم ريخت و اسلام اموى و دين يزيدى را از اسلام ناب محمدى جدا ساخت، و با نماز خونين خود در ظهر عاشورا، نماز را اقامه كرده عملاً معنا نمود.
چنانكه در زيارت وارث مى‏خوانيم: «اشهد انك قد اقمت الصلوة و اتيت الزكوة و امرت بالمعروف و نهيت عن المنكر».
بنابراين، نهضت و شهادت سيدالشهداء (عليه السلام) دو معنى داشت:
1- نفى آنچه به نام اسلام مطرح بود، 2- اثبات آنچه از اسلام فراموش گشته و انكار شده بود - مانند امر به معروف و نهى ازمنكر - و اين هر دو با هم، يعنى «احياى اسلام محمدى».
پس از شهادت امام حسين (عليه السلام)، گروه مكتبى، به حركت توده‏اى مخالف تبديل شد كه بدون استثنا همه مسلمين را در بر گرفت، زيرا مسلمانان به حقيقت اسلام و هدف تفكر مكتبى پى برده بودند، طرز تفكرى كه از روز اول، شعار حكومتى غير منحرف و صالح را فرياد مى‏كرد. در آن زمان، تمام جهان اسلام دريافته بود كه سكوت امت بر انحراف رهبرى، خطايى فاحش به شمار مى‏آيد. زيرا اين سكوت به فاجعه كربلا منجر شد. و همين امر آغازى شد براى انقلابها و امر به معروف و نهى از منكر.
آرى، كار انبيا و اولياى الهى در حقيقت امر به معروف و نهى از منكر و شناساندن معروف و منكر به مردم بوده است، و در اين راستا، نه تنها به سخن بسنده نكردند كه از درگيرى و تحمل سختيها و دشواريهاى آن نيز نهراسيدند. در اين بين رسول اكرم (صلّى الله عليه وآله) شناب بيشترى به آن دو امر داده و با تلاش و پيگيرى اسلام را پيروز كرد.
اما بعد از رحلت پيغمبر (صلّى الله عليه وآله)، مردم از خط مستقيم محمدى منحرف شدند و نا اهلان را به خلافت پذيرفتند كه عامل مهم اين مصيبت، جهل مردم و بى توجهى به امر به معروف و نهى از منكر بود. و امام حسين (عليه السلام) با قيام مصلحانه خود احياگر حقيقى اين دو فريضه الهى است. چنانكه سر قيام خويش را «اصلاح نمودن امت جدش و امر به معروف و نهى از منكر» معرفى مى‏نمايد. او با قيام خود به اين دو اصل اسلامى، اعتبار و آبروى شايسته داد و ارزش آنها را در جهان اسلام بالا برد، يعنى در حالى كه ديگران آن را در مرز ضرر شخصى متوقف مى‏كنند و ارزش آن را پايين مى‏آورند، نهضت حسينى مرزى براى آن نمى‏شناسد.
گاهى گفته مى‏شود: فقهاى شيعه شرايطى را براى امر به معروف و نهى از منكر ذكر كرده‏اند كه از آن جمله: ايمنى از ضرر بر جان و مال و ناموس است. پس شهادت حسين (عليه السلام) چگونه امر به معروف و نهى از منكر و يا برانگيزاننده بر آن است؟
در جواب بايد گفت: گاهى اوقات انسان با مسئله‏اى مواجه مى‏شود كه ناچار است بين از خود گذشتگى براى نجات دين و ميهن از نابودى و هلاكت، و به زندگى خويش پرداختن و دين و وطن را رها كردن، يكى را انتخاب كند. و ترديدى نيست كه او بايد شهادت و از خودگذشتگى را اختيار كند. تا عمل كرده باشد به دو قاعده قطعى: «تقديم اهم بر مهم» و «دفع ضرر اشد به ضرر اخف». و چنانكه مى‏دانيم كه در زمان خلافت يزيد به جايى رسيده بود كه قيام امرى واجب و تكليف الهى بود، اگر چه منجر به شهادت حسين (عليه السلام) و اسارت خاندانش گردد. و اگر ايمنى از ضرر، يك واجب مطلق بود و قيدى نداشت، هرگز جهاد در راه خدا بر مسلمانان واجب نمى‏گشت بلكه شهادت در راه خدا معصيت محسوب مى‏شد! و حال آنكه چنين نيست.
استاد شهيد مطهرى (ره) در اين باره مى‏فرمايد: «امر به معروف و نهى ازمنكر در مسائل بزرگ مرز نمى‏شناسد، هيچ چيزى، هيچ امر محترمى نمى‏تواند با امر به معروف و نهى از منكر برابرى كند. نمى‏تواند جلويش را بگيرد. اين اصل داير مدار اين است كه موضوع امر به معروف و نهى از منكر چيست. اينجاست كه مى‏بينيم حسين بن على (عليه السلام) ارزش امر به معروف و نهى از منكر را چقدر بالا برد. همانطور كه اصل امر به معروف و نهى از منكر را چقدر بالا برد. همانطور كه اصل امر به معروف و نهى از منكر، ارزش نهضت حسينى را بالا برد، چون حسين بن على (عليه السلام) فهماند كه انسان در راه امر به معروف و نهى از منكر به جايى مى‏رسد كه مال و آبروى خودش را بايد فدا كند، ملامت مردم را بايد متوجه خودش كند؛ همانطور كه حسين كرد». 23
آرى، به بركت وجود مقدس حسين و نهضت حياتبخش وى و شهادت مظلومانه و در عين حال رسواگر او، حقيقت اسلام تفسير شد و امر به معروف و نهى از منكر احيا گرديد.
هرگز فنا نيافت بقاى تو، زانكه يافت‏
آزادگى، بقاى دگر از فناى تو
3- دميدن روح استقامت و آزاديخواهى
يكى ديگر ازآثار و بركات سياسى - اجتماعى سيدالشهدا (عليه السلام) اين بود كه نه فقط با حرف كه در عرصه عمل هم روح استقامت و پايدارى وآزاديخواهى و حفظ كرامت و عزت نفس را در كالبد بى‏روح مسلمين در همه اعصار دميد.
سالار شهيدان در برابر نيروى مهيب ستم و قوه قاهره بنى اميه، بالاترين استقامت و مهمترين پايدارى و شهادت را به خرج داده و در مقابل آنان مقاومت كرده و به انسانها درس حريت و آزادگى آموخت. آن حضرت در آخرين لحظات حماسه كربلا با بدنى مجروح و خونين، دشمن را طرف خطاب قرار داده و فرمود: «اى پيروان ابوسفيان، اگر دين نداريد پس در دنيا آزاد مرد باشيد».
حماسه عاشورا سراسر، شعارهاى آزادى‏طلبى و استقامت و عزت نفس است. چنانكه آن حضرت در روز عاشورا ضمن گفتارهاى گرم و آتشين خود فرياد مى‏زد: «اين ناپاك و فرزند ناپاك، مرا بين دو كار مخير ساخت: يا ذلت را بپذيرم و در برابر يزيد تسليم شوم، و يا اينكه كشته گردم و به حكم شمشير تن دهم! اما از ما خاندان پيغمبر ذلت بدور است، نه خدا براى ما ذلت مى‏خواهد و نه پيامبر او و نه مردان پاك دل و مؤمن و نه آن دامنهاى منزهى كه ما را در ميان خود پرورانده است» 24.
آرى، رمز موفقيت و راز پيروزى انسان در هميشه تاريخ بستگى به استقامت و پايدارى در مقابل سختى‏هاى راه دارد و امام حسين (عليه السلام) با استقامت خود در برابر بناى شرك و اساس كفر و الحاد و بذل جان و تمام هستى خود در اين راه مقدس، باعث دميده شدن روح پايدارى و آزادگى در بين مردم گشت، به طورى كه در قيامهاى بعد از آن حضرت اين امر به خوبى مشهود است .
4- قيام حسينى الگوى قيامهاى مقدس ديگر
قيامهاى مقدس بشرى داراى دو مشخصه هستند: اول اينكه آنها براى مقامات عالى انسانيت و توحيد و عدل و آزادى، و براى رفع ظلم و استبداد صورت مى‏گيرند. دوم اينكه، برقى هستند در ظلمتهاى سخت كه معمولاً مورد تصويب «عقلاى قوم!» قرار نمى‏گيرند. قيام امام حسين (عليه السلام) هر دو مشخصه را دارا بود، و يكى از آثار اين قيام، جنبه الگويى آن براى ساير نهضتها و قيامهاى به حق و الهى است. تمام انقلابهاى مقدسى كه در جهان اسلام پس از شهادت حسين (عليه السلام) تا زمان ما به وجود آمد، خمير مايه اصلى آن، قيام آن حضرت بوده و هست و خواهد بود، قيامى كه الهام بخش همه نهضتهاى اصيل رهايى بخش گرديد. و اين اصلى است كه خود امام حسين (عليه السلام) در «بيضه» - يكى از منازل بين مكه و كربلا - به همراهان و ياران خويش فرمود: «ولكم فيه اسوة»25 در من براى شما نمونه و الگويى است. و چنانكه مى‏دانيم اين الگو، قيام بر عليه ظلم و فساد است، همان امرى كه باعث گرديد خداوند متعال رسولش را در قرآن براى انسانها اسوه و الگو معرفى كند. و رسول خدا (صلّى الله عليه وآله) فرمود: «براى شهادت حسين (عليه السلام) حرارتى در دلهاى مؤمنان است كه هرگز سرد و خاموش نمى‏شود» 26.
«استاد حسن ابراهيم» در اين رابطه مى‏گويد: «كشته شدن امام حسين (عليه السلام) در تهييج شيعيان و وحدت بخشيدن به آنها تأثير بسيارى داشت. قبل از اين رخداد، شيعيان پراكنده بودند؛ زيرا شيعه گرى با خون آميخته گشت و در اعماق قلوب شيعيان، نفوذ كرد و عقيده راسخ آنان شد» 27.
اثرات نهضت امام حسين از خود دستگاه اموى و دشمنان حضرت شروع شد. درست مثل آبى كه با حرارت رو به جوشيدن مى‏رود، پس از به جوش آمدن، نخست حبابهايى از ته ديگ بالا آمده و در روى آب مى‏تركد، پس از آن كم كم جوشيدن آغاز مى‏گردد. انقلاب يك جامعه بر عليه دستگاه ظلم نيز به همين شكل است، اول انتقادها و فريادهاى عدالتخواهى و تظلم كه به حكم حبابهاى ته ديگ هستند از گوشه و كنار كشور بر مى‏خيزند و رفته رفته جان گرفته و ديگ جامعه جوشيدن آغاز مى‏كند و دستگاه ستم را آنقدر بالا و پايين مى‏برد كه به صورت كف بى‏ارزشى بر روى زمين مى‏ريزد.
بارى، بعد از شهادت امام حسين (عليه السلام) بلافاصله اين فريادها و انتقادها كه مقدمه فرو ريختن اركان حكومت منحوس بنى اميه بود بلند شد. «سنان بن انس» هنوز از قتلگاه امام بيرون نرفته بود كه يارانش به او گفتند: تو حسين بن على، پسر پيغمبر، دختر رسول خدا (صلّى الله عليه وآله) را كشتى! تو مردى را كشتى كه از همه عرب بزرگتر است و آمده بود تا حكومت را از دست بنى اميه بگيرد! اكنون پيش امراى خود برو و پاداش خود را بگير و بدان كه اگر تمام موجودى خزانه‏هاى خودشان را در برابر كشتن حسين به تو بدهند باز هم كم است. 28
و نيز«حميد بن مسلم »گويد: زنى را از طايفه «بكر بن وائل» كه به همراه شوهرش بود در ميان اصحاب عمربن سعد ديدم كه چون ديد مردم ناگهان بر زنان و دختران حسين (عليه السلام) تاختند و شروع به غارت و چپاول نمودند، شمشيرى به دست گرفت و رو به خيمه آمد و صدا زد: «اى مردان قبيله بكر، آيا لباس از تن دختران رسول خدا (صلّى الله عليه وآله) به يغما مى‏رود؟ مرگ بر اين حكومت غير خدايى، اى قاتلان رسول خدا» در اين هنگام شوهرش دست او را گرفته و به خيمه برگرداند. 29
اينها و موارد بسيار ديگر، نخستين عكس العمل‏هاى مردم از واقعه جانسور كربلا بود كه رفته رفته به وسعت آن افزوده مى‏گشت، تا جايى كه روح انقلاب در مكتب اسلام دميده شد ومردم هرگاه رهبر لايقى مى‏يافتند بر عليه حكومت نامشروع و فاسد بنى اميه دست به قيام مى‏زدند، و شعار غالب انقلابها «خونخواهى حسين» بود. شمار اين انقلابها زياد است كه ما در اينجا به چند نمونه اشاره مى‏كنيم.
1- انقلاب توابين: اين انقلاب در كوفه بر پا گرديد و واكنش مستقيم قتل امام بود، و انگيزه آن، احساس گناه به علت يارى نكردن امام پس از آنكه كتباً از او دعوت كردند به كوفه آيد - بود. لذا كوفيان خواستند ننگى را كه مرتكب شده بودند با انتقام از قاتلان آن حضرت بشويند و دست به قيام زدند. اين واقعه در سال 65 هجرى روى داد.
2- انقلاب مدينه: هدف اين انقلاب خونخواهى نبود بلكه انقلابى بود عليه حكومت ستمكار بنى اميه. شركت كنندگان در اين قيام يك هزار تن بودند كه به دست سپاهيان شام و با نهايت وحشيگرى سركوب گرديد.
3- قيام مختار ثقفى: اين قيام در سال 66 هجرى در عراق به انگيزه خونخواهى امام حسين (عليه السلام) و انتقام از قاتلان او صورت گرفت. اين انقلاب به رهبرى مختار توانست در يك روز دويست و هشتاد تن از قاتلان امام حسين (عليه السلام) را به قتل رساند.
4- انقلاب مطرف بن مغيره: وى در سال 77 هجرى بر عليه حجاج بن يوسف شوريد و عبدالملك بن مروان را از خلافت خلع كرد.
5- انقلاب ابن اشعث: او نيز بر عليه حجاج در سال 81 هجرى شوريد و عبدالملك مروان را از خلافت خلع كرد. اين شورش تا سال 83 به طول انجاميد . در آغاز، پيروزيهاى نظامى به دست آورد اما بعدها شكست خورد.
6- انقلاب زيد بن على : وى كه از فرزندان امام زين‏العابدين (عليه السلام) بود در سال 122 هجرى در كوفه قيام كرد، اما بيدرنگ به وسيله سپاهيان شام كه در آن هنگام در عراق بودند سركوب گرديد.
7- قيام حسين بن على ، شهيد فخ : «فخ» نام وادى و محلى است در قسمت غربى و يك فرسخى شهر مكه، و آن جايى است كه حسين بن على (صاحب فخ) بر عليه حكومت عباسى در سال 169 هجرى قيام كرد و با ياران خويش به شهادت رسيد. وى يكى از سادات و علماى اسلام بود كه براى عظمت تشيع با خون خويش پس از حدود يك قرن از ماجراى كربلا اثرى عميق در عالم تشيع بجاى گذاشت.
اين انقلابها و انقلابهاى ديگر، نقش مهمى در برابر حكومتهاى ناشايست وقت از نظر محفوظ ماندن ظواهر اسلام و نام مقدس پيامبر اكرم (صلّى الله عليه وآله) و رعايت حقوق مردم ايفا كردند. و اين نهضتها خود يكى از آثار مهم و ثمرات نهضت ريشه‏دار و عميق سيدالشهدا (عليه السلام) بود . در زمان كنونى نيز خواستگاه انقلاب اسلامى ايران ،مجالسى بود كه به جهت بزرگداشت حماسه حسينى و واقعه عاشورا اقامه مى‏گرديد.
قيام حسينى نه تنها براى مسلمين بلكه براى غير مسلمانان نيز كه به دنبال رهايى از ظلم و ستم بوده و هستند، سرمشق قرار مى گيرد. «مهاتما گاندى» مى گويد: من زندگى امام حسين (عليه السلام) آن شهيد بزرگ اسلام را به دقت خوانده‏ام و توجه كافى به صفحات كربلا نموده‏ام و بر من روشن شده است كه اگر هندوستان بخواهد يك كشور پيروز گردد، بايستى ازامام حسين (عليه السلام) پيروى كرده و سرمشق بگيرد. 30.
حسين ، كشته ديروز و رهبر روز است‏
قيام اوست ، كه پيوسته نهضت آموز است‏
خون او تفسير اين اسرار كرد
ملت خوابيده را بيدار كرد
5- بيدارى خفتگان
از جمله آثار و بركات ديگرى كه قيام و شهادت سيدالشهدا (عليه السلام) در بعد سياسى - اجتماعى داشت، بيدار شدن خفتگان و انتقال روح مبازره جويى بر عليه ظلم و ستم بوده و هست.
براى تنوير ذهن و تصوير مطلب، لازم است به طور اجمال اشاره‏اى به وضعيت جامعه اسلامى آن دوران داشته باشيم . مردم آن زمان به چند دسته تقسيم مى شوند:
دسته اول: كه قسمت عمده مردم را تشكيل مى داد، كسانى بودند كه در مقابل فساد معاويه ، اراده خود را از دست داده بودند و به پستى و خوارى ناشى از فساد كه پيرامون خلافت اسلامى را فرا گرفته بود تن در داده بودند.
دسته دوم : كسانى بودند كه منافع خصوصى خود را بر رسالت و امامت ترجيح مى دادند. اين دسته بر خلاف دسته اول فارغ از ظلم و انحراف بنى اميه بودند و آن را احساس نمى‏كردند.
دسته سوم : ساده لوحانى كه فريب فرمانروايان بنى اميه را خورده بودند. و اگر نبود قيام و مقاومت امام حسين و اصحاب راستين پيامبر به رهبرى اهل بيت (عليه السلام) ، ساده لوحان بسيارى فريب خورده و مى‏گفتند كه اگر اين دستگاه سلطنتى و كارهاى آن قانونى نبود، صحابه رسول خدا (صلّى الله عليه وآله) خاموش نمى‏نشستند.
دسته چهارم: كسانى بودند كه مى‏پنداشت امام حسن (عليه السلام) خلافت را به معاويه واگذار كرده و با وى به خاطر اوضاع و احوال پيچيده زمان سازش نموده است ! زيرا اگر چه براى مردم كوفه و عراق كه از نزديك در جريان بودند، ماجراى صلح تحميلى آشكار بود؛ اما مسلمانانى كه در گوشه و كنار جهان اسلامى آن روزگار پراكنده بودند - مانند مردم خراسان - و از دور دستى بر آتش داشتند از ابعاد مسئله بى‏خبر بودند از اين رو امام حسين (عليه السلام) با قيام خونين خود ثابت كرد كه صلح برادرش به معناى كناره‏گيرى از رسالت اهل بيت (عليه السلام) نيست.
گذشته از اين چهار دسته كه در واقع جملگى در خواب خرگوشى مشترك بودند، دو دسته ديگر يعنى پيروان بنى اميه و ياران حقيقى امام حسين (عليه السلام) نيز وجود داشتند . زيرا اگر چه اصحاب سيدالشهداء بسيار اندك بودند ولى قابل ذكر است كه برخى از شيعيان و علاقه‏مندان امام در ساير ايالتهاى اسلامى بودند و پس از اطلاع يافتن از دعوت حضرت، خواستند به او لبيك گويند ولى مركز كوفه تحت كنترل شديد نظاميان عبيدالله بن زياد بود و به هيچ وجه نمى گذاشتند كسى از آن خارج يا به آن وارد شود، و بسيارى از مسلمانان نيز در مناطق دور دست از اين فاجعه به كلى بى خبر بودند كه حساب آنها با سايرين جدا است .
با توجه به آنچه به طور اجمالى بيان شد، معلوم مى گردد كه مردم كوفه تا چه حدى در خواب خرگوشى فرو رفته بودند . كه تمام فريادهاى امام و يارانش را نشنيده گرفته و آسايش و رفاه طلبى ، آنان را از هر نوع كمكى در راه نجات اسلام از انحراف باز مى داشت .
در آن شرايط ، انقلاب خونين سيدالشهدا (عليه السلام) تمام معادلات سياسى دشمنان را بر هم زد و اوضاع اجتماعى آن زمان را دگرگون ساخت . جانفشانى شخصيت منحصر به فردى چون امام حسين (عليه السلام) كه از نخبگان و برگزيدگان و پيشواى على الاطلاق مسلمانان بود و با فضيلت‏ترين و نزديكترين آنها به پيامبر اسلام (صلّى الله عليه وآله) بود از طرفى خدايى بودن حركت مصلحانه سيدالشهدا (عليه السلام) و گذشتن از همه هستى خود از طرف ديگر، و عمق فاجعه و مظلوميت آن امام عزيز از ناحيه سوم باعث گرديد زنگ بيدار باش، خواب سنگين مردم را بر هم زند و مردگان را احيا كند، و درخت اسلام را كه به پژمردگى روى آورده بود، با خون خود آبيارى كند و آنچنان طراوت و شادابى بخشد كه تا ابد سر سبز و خرم باقى ماند.
در آن عصر قحطى حق جويان و حق مداران ، كه ظلم و شرك و فساد، در پناه سرنيزه و كشتار، حكومت مى‏كرد و سكوت بود و سكون ! حسين تازيانه فرياد بلند كرد و بر پيكر خفته ، بلكه مرده امت فرود آورد و چنان شور و حركتى آفريد كه آن مردم را بيدار بلكه زنده نمود، و با اين بيدارى از آنها پاسدارى از انقلاب محمد (صلّى الله عليه وآله) و عدل على و صبر حسن (عليه السلام) ، و معناى قرآن و رسالت اسلام و خون خويش را طلب نمود.
خون امام حسين (عليه السلام) همانند آب حياتى بود كه در كالبدهاى مرده و خشك و مأيوس جريان پيدا كرد و منشأ قيامهاى بسيارى شد . و براستى مى توان گفت كه عصر عاشورا پايان نهضت امام حسين (عليه السلام) نبود بلكه آغاز حركت و اول بيدارى ملت اسلام خصوصاً شيعيان بود.
«فليپ حتى» در كتاب تاريخ عرب مى نويسد: «فاجعه كربلا، سبب جان گرفتن و بالندگى شيعه و افزايش هواداران آن مكتب گرديد. به طورى كه مى توان ادعا كرد كه آغاز حركت شيعه و ابتداى ظهور آن، روز دهم محرم بود».31
و «گيبون» مورخ مشهور گويد: «در طى قرون آينده بشريت و در سرزمين‏هاى مختلف ، شرح صحنه حزن آور مرگ حسين (عليه السلام) موجب بيدارى قلب خونسردترين قاريان و خوانندگان خواهد شد». 32
بر لوح فتحنامه او شد شكست او
مرد حق از شكسته شد هم مظفر است‏
6- شكست يزيدو يزيديان‏
با توجه به مفهوم پيروزى و شكست ، به اين نتيجه مى رسيم كه پيروزى آن نيست كه انسان از ميدان نبرد سالم به در آيد و يا دشمن خود را به خاك هلاكت افكند، بلكه پيروزى آن است كه هدف خود را پيش ببرد و دشمن را از رسيدن به مقصود خود باز دارد. اميرالمؤمنين (عليه السلام) در اين خصوص فرموده است : «ما ظفر من ظفر الاثم به ، و الغالب بالشر مغلوب» 33 كسى كه گناه بر او پيروز شد، شكست مى خورد و كسى كه از راه بدى بر دشمن ظفر يافت در واقع مغلوب است ». از اين رو اگر چه امام حسين (عليه السلام) و يارانش پس از يك نبرد خونبار و قهرمانانه به نور عظيم شهادت رسيدند، اما آنها هدف مقدس خود را به تمام معنى از آن شهادت پر افتخار گرفتند. و هدف اين بود كه به تكليف عمل شده و ماهيت حكومت ارتجاعى و ضد اسلامى اموى آشكار شود و افكار عمومى مسلمين بيدار گردد، كه اين هدف به خوبى انجام گرفت .
رسوايى سران اموى و قاتلان امام حسين (عليه السلام) به حدى بالا گرفت كه سرانجام پس از گذشت چند سال نه تنها هيچ كس از آل اميه جرأت نداشت نسبت خود را آشكار سازد بلكه بدنهاى مردگان آنها را هم از قبر بيرون كشيدند و با آتش سوزاندند . آرى، راه پيشرفت و پيروزى كه داشت با سرعت فراوان براى آن دودمان كثيف در بين امت هموار مى شد، بعد از واقعه كربلا يكباره درهم ريخت و با رسوايى بسيار، بساط ابوسفيانيان برچيده گشت.
«استادنيكلسون » گويد: «حادثه كربلا، حتى مايه پشيمانى و تأسف امويان شد، زيرا اين واقعه، شيعيان را متحد كرد و براى انتقام امام حسين، هم صدا شدند و صداى آنان در همه جا و مخصوصاً عراق و ايرانيانى كه مى‏خواستند از نفوذ عربها آزاد شوند انعكاس يافت».34
يكى ديگر از شواهد شكست يزيديان و بنى اميه ، زمانى است كه امام سجاد (عليه السلام) در كوفه خطبه خواند و ماهيت پليد دشمنان خدا را براى مردم خفته و فريب خورده آشكار كرد. لذا مردم يك زبان عرض كردند:
«اى فرزند رسول خدا (صلّى الله عليه وآله) ، همه ما شنوا و مطيع و حافظ عهد و پيمان تو هستيم ، از تو روى بر نگردانده و تو را ترك نخواهيم كرد، پس خدا تو را رحمت كند، به ما دستور بده كه همانا با دشمن تو دشمن و با دوست تو دوستيم ، تا يزيد را بگيريم و از كسانى كه به تو و ما ظلم نمودند، دورى بجوييم » .35
آرى ، امام حسين را كشتند، اما حسين كه فقط جسم نيست، امام حسين يك مكتب است كه بعد از مرگش زنده‏تر شد. و اگر چه در كربلا قيام قامت امام حسين (عليه السلام) را در خون كشيدند ، و ناى حقيقت گوى او را بريدند، اما در حقيقت امام حسين زنده‏تر شد، او بزرگ مردى است كه با شهادتش حركتى عظيم و تحولى بزرگ در تاريخ ايجاد كرد و يزيد و يزيديان را رسوا نمود.
(حسان )، حسين ، به ظاهر اگر چه شد مغلوب‏
شكست اوست، كه در هر زمانه پيروز است‏
زخون سرخ قلبت ، نورى جهيدن گرفت
كه ظلمت جهل را ، صاعقه آسا برد*
7- رهايى از جهالت و ضلالت

هفتمين اثر و بركت از آثار و بركات اجتماعى نهضت سيد الشهدا(عليه السلام) اين بود كه با قيام و شهادت خويش مردم را از جهالت و گمراهى نجات بخشيد. او خون دل خويش را در راه خدا بذل كرد تا امت را از حيرت ضلالت و جهالت كه در اثر تسلط و تبليغات مسموم بنى اميه پيش آمده بود برهاند. چنانكه در زيارت اربعين امام حسين (عليه السلام) مى خوانيم :
«و بذل مهجته فيك ، ليستنقذ عبادك من الجهالة و حيرة الضلالة».
و حسين (عليه السلام) خون قلب خود را در راه تو بذل كرد تا بندگانت را از جهالت و حيرت گمراهى برهاند.
استاد شهيد مطهرى (ره) در توضيح فراز مذكور مى فرمايد: «مقصود از جهالت مردم اين نبود كه چون مردم بى‏سواد بودند و درس نخوانده بودند مرتكب چنين عملى شدند، و اگر درس خوانده و تحصيل كرده مى‏بودند نمى‏كردند . نه ، در اصطلاح دين، جهالت، بيشتر در مقابل عقل گفته مى‏شود و مقصود آن تنبه عقلى است كه مردم بايد داشته باشند (و به تعبير ديگر قوه تجزيه و تحليل قضايايى مشهود و تطبيق كليات بر جزئيات است و اين چندان ربطى به سواد و بى‏سوادى ندارد . علم، حفظ و ضبط كليات است و عقل قوه تحليل است). به عبارت ديگر، امام حسين (عليه السلام) شهيد فراموشكارى مردم شد، زيرا مردم اگر در تاريخ پنجاه - شصت ساله خودشان فكر مى كردند و قوه تنبه و استنتاج و عبرت گيرى در آنها مى بود و به تعبير سيدالشهدا (عليه السلام) كه فرمود: «ارجعوا الى عقولكم» اگر به عقل و تجربه پنجاه - شصت ساله خود رجوع مى‏كردند و جنايتهاى ابوسفيان و معاويه و زياد در كوفه و خاندان اموى را اصولا فراموش نمى‏كردند و گول ظاهر فعلى معاويه را كه دم زدن از دين به خاطر منافع شخصى است نمى خوردند و عميق فكر مى‏كردند كه آيا امام حسين (عليه السلام) براى دين و دنياى آنهابهتر بود يايزيد و معاويه و عبيدالله ، هرگز چنين جنايتى واقع نمى شد...» 36.
آرى ، امام حسين (عليه السلام) با نهضت مقدس خويش در آن ظلمت سخت و در ميان يأسها و نااميديهاى مطلق، و در موقعى كه ستاره‏اى در آسمان بشريت ديده نمى‏شد، مانند برقى درخشيد و مانند شعله‏اى حقانى فرا راه آدميان ظاهرگشت . او به خوبى مى دانست كه تنها مردم نادان و گمراهند كه آلت دست حكومتهاى ستمكار و بيدادگر و فاسد واقع مى شوند ، به همين خاطر با بذل خون پاك خويش سعى كرد ملت جاهل و گمراه را از آن وضع خطرناك و دردناك نجات بخشد. لذا امام صادق (عليه السلام) در فراز مورد بحث، هدف قيام حسينى را تنها فدايى امت گنهكار بودن و شفاعت از آنان در قيامت بيان نمى‏كند ، بلكه مى‏فرمايد: هدف، نجات دنياى انسانيت از جهالت و ضلالت بود.



فصل چهارم: آثار و بركات زيارت سيدالشهداء (عليه السلام)


سخنى پيرامون زيارت سيدالشهدا (عليه السلام)
اى غمين ز اشتياق حضرت او
روز و شب مايل به زيارت او
تو از او دور نيستى بالله
«قبره فى قلوب من والاه »
در طول تاريخ انسانهايى بوده و هستند كه پس از مرگشان ، زندگى و حياتشان ادامه پيدا كرده و با مرگ بدنشان ، وجودشان و شخصيت و انديشه‏شان ادامه يافته است . مردان خدا و شخصيتهاى الهى، همانگونه كه در زمان حيات خويش استوانه دين و محور انسانيت و پشتوانه حق و عدالت هستند ، در زمان پس از مرگ نيز آرامگاه و زيارتگاهشان پشتوانه حق و عدالت و فضيلت است . و در اين ميان ، زيارت مشهد حسينى از ويژگيهاى برجسته‏اى برخوردار است . آنانكه توفيق پيدا مى كنند و به زيارت مرقد مطهرش مشرف مى شوند ، روى به آستان امام حسين (عليه السلام) آورده و به جانب اين مدرسه عشق و فضيلت و دانشگاه كمال و تربيت مى‏گرايند . اينگونه تربيت اجتماعى و يك چنين موسسه تهذيب اخلاق و ادب ، براى هيچ ملتى از ملل گيتى ميسر و مقدورنيست .
البته ملحدين و معاندين و مخالفين مكتب تشيع به خيال خود شبهات و اشكالهاى مى كنند و مى گويند: «زيارت قبور، بت پرستى است ؟!» در حالى كه هر كس كه به زيارت قبور ائمه (عليه السلام) مى رود هرگز به عنوان «بت» آنها را زيارت نمى‏كند . چه كسى است كه حسين بن على (عليه السلام) راخدا بداند؟!! شيعه، امام را مقرب درگاه خدا مى‏داند و با توسل به او قربى به خدا پيدا مى كند، همانطور كه خودش در قرآن مجيد فرمود:«به سوى او وسيله بگيريد» 37 امام را وسيله الهى مى‏داند. زيرا توسل و شفاعت، بعدى از ابعاد زيارت است كه زائر از اين طريق خود را به درگاه الهى نزديك مى‏كند، و پيشوايان ما وعده فرموده‏اند كه از زائران خود دستگيرى كنند.
امام رضا (عليه السلام) مى فرمايد: «هر امامى بر گردن دوستان و پيروانش عهد و پيمانى دارد و وفاى به اين عهد، بإ؛،،ّّ زيارت قبر آنان ممكن مى‏باشد . و كسى كه به شوق زيارت آنها و با تصديق به فضيلت آنها به سوى قبور آنها برود مورد شفاعت ائمه در قيامت قرار مى‏گيرد.
پس هر زائرى بايد بكوشد تا از اين شفاخانه فيض، استشفاى دردهاى درونى و امراض قلبى و اندرونى خود را خواسته، خواستار آن شود كه صفاى دل و دوستى خاطر و پاكيزگى روح و قداست روان و سلامت تن ، از خدمت آفريدگار جهان به وى عطا گردد ، تا اينكه هم ظاهر او به جمال و كمال آراسته شود و هم باطن وى از آلودگى‏ها پاك و مصفا گردد.
هر زائرى كه با معرفت و شناخت مقام صاحب اين مرقد و اهداف او به زيارت برود، از صاحب قبر الهام مى‏گيرد و اصول و تعاليم مكتب را به ياد مى‏آورد ، و هر زيارت و سلام او سرشار از اين آموزشها و الهام‏ها است.
از طرفى زيارتنامه‏هاى وارده، و خواندن هر كدام از آنها، خواننده و زائر را به دقت و تفكر واداشته ، متذكر تاريخ و احوال انبيا و اولياى معصوم مى‏گرداند. تأمل در زيارت عاشورا و ديگر زيارات ، اين مطلب را به خوبى روشن مى سازد كه امامان به اين وسيله در صدد ساختن انسانهاى مؤمن و متعهد بوده‏اند ، لذا به آنها تعليم داده‏اند كه در زيارت امام حسين (عليه السلام) از خداوند بخواهند كه زندگى و مرگشان را «حسين گونه» قرار دهد، و آنها را در دينا و آخرت همراه آن حضرت بدارد: «اللهم اجعل محياى محيا محمد و آل محمد ، و مماتى ممات محمد و آل محمد ... و ان يجعلنى معحكم فى الدنيا و الاخرة».
به اميد به اينكه خداوند متعال توفيق زيارت حضرتش را در دنيا و شفاعتش را در روز قيامت نصيب ما گرداند، به آثار و بركاتى كه زيارت سيدالشهدا (عليه السلام) به دنبال دارد مى‏پردازيم:
1- آرامش بخشيدن به زائر
قبل از آنكه به آثار و بركاتى كه برگرفته از روايات اسلامى است اشاره كنيم ، اين نكته لازم به ذكر است كه زيارت مرقد شريف امام حسين (عليه السلام) مانند ساير ائمه ، به مردمان و زيارت كنندگانش ، نوعى آرامش و اطمينان مى‏بخشد . در اين عصر كه انسان را موجودى مضطرب مى نامند، و پيوسته دست به گريبان با پديده‏هايى چون ترديد، ناكامى، تشويش، ترس و ناسازگارى با محيط و زندگى ماشينى و محروميت و جنگ و حتى كنار نيامدن بإ؛--ّّ خود است، و هر روز شاهد كاهشها و فرسايشها است و نمى تواند از اضطراب در امان بماند ، اين زيارت مرقد مردان خدا و پيشوايان دين است كه به انسان آرامش خاطر مى دهد.
در زيارت يك نوع كشش و نياز الزام آورى انسان را وا مى‏دارد كه فشارها و فريادهاى درونى را از راهى خارج كند . زائر آن مرقد شريف در پرتو دعا و گفتگو با پاكان و استمداد از ارواح پاك مقربان درگاه الهى، نيرو گرفته و نابسامانيها را با توسل بدانها برخود هموار مى سازند ، و خستگى‏ها و فشارهاى وارد بر روان ، و نيز اضطرابها و يأسها را از خودمى زدايند و به آرامش و اطمينانى براى ادامه زندگى دست مى‏يابند.
2- در امان خدا بودن
به امام صادق (عليه السلام) عرض كردند: كمترين اثرى كه براى زائر قبر امام حسين (عليه السلام) چيست؟ فرمود: «كمترين تأثيرش اين است كه خداوند متعال، او و خانواده و مالش را حفظ مى كند تا به سوى اهل خويش برگردد ،و چون روز قيامت فرا رسد، خداوند حافظ او خواهدبود ».38
3- زائر خدا محسوب شدن
زيد بن شحام گويد: به امام صادق (عليه السلام) عرض كردم : براى زائر قبر امام حسين (عليه السلام) چه مى‏باشد؟ فرمود: «همانند كسى است كه خدا را در عرش ديدار نموده باشد». گفتم: براى كسى كه يكى از شما را زيارت كند چه مى‏باشد؟ فرمود:
«همانند كسى است كه رسول خدا (صلّى الله عليه وآله) را زيارت نموده است » . 39
4- برآورده شدن حاجات و دفع پريشانى
امام صادق (عليه السلام) فرمود: «همانا نزد شما قبرى است كه هيچ فرد پريشانى نزد آن نمى‏آيد مگر آنكه خداوند از او دفع پريشانى نمايد و حاجتش را برآورد» . 40
و نيز به ابوصباح كنانى فرمود: «همانا نزد شما قبرى است كه هيچ فرد پريشانى نزد آن نمى‏رود مگر آنكه خداوند از او پريشانى را دفع نموده و حاجتش را برآورده مى نمايد، و همانا نزد او چهار هزار فرشته هستند كه از هنگام شهادتش آشفته و غم آلود تا روز قيامت بر او مى‏گريند. هر كس او را زيارت كند، وى را تا خانه‏اش بدرقه مى‏كنند، و هر كه مريض شود به عيادتش مى‏روند، و هر كه بميرد جنازه‏اش را تشييع مى‏كنند». 41
5- زيادتى در عمر و رزق
امام باقر (عليه السلام) فرموده است : «شيعيان ما را به زيارت قبر حسين (عليه السلام) امر كنيد ، زيرا زيارت او موجب فزونى در رزق و طول عمر و دفع بلايا و ناگواريها مى‏شود » . 42
6- آمرزش گناهان
امام صادق (عليه السلام) فرمود: «هر كس حسين (عليه السلام) را زيارت كند در حاليكه عارف به حق او بوده و به امامتش اقرار داشته باشد خداى سبحان ،گناهان گذشته و آينده‏اش را مى‏آمرزد». 43
و جابر جعفى در ضمن يك حديث طولانى از امام صادق (عليه السلام) روايت كرده است كه فرمود: «چون از نزد قبر حسين (عليه السلام) بازگشتى ، ندا كننده‏اى تو را ندا مى‏دهد كه اگر آن را مى‏شنيدى ، تمام عمر را نزد قبر شريف حسين (عليه السلام) اقامت مى‏گزيدى. آن منادى گويد:خوشا به حال تو اى بنده خدا كه سود فراوان بردى و به سلامت (در دين ) دست يافتى. عمل از سربگير كه گناهان گذشته‏ات آمورزيده شد» . 44
7- محسوب نشدن ايام زيارت از عمر زائر
امام صادق (عليه السلام) فرمود: «همانا ايام زيارت زائران حسين بن على (عليه السلام) از عمرشان محسوب نگشته و جزء حياتشان به شمار مى‏آيد» . 45
8- حفاظت زائر در دنيا و آخرت
عبدالله بن هلال به امام صادق (عليه السلام) عرض كرد: فدايت شوم، كمترين نصيبى كه زائر امام حسين (عليه السلام) دارد، چيست ؟ فرمود: «اى عبد الله، كمترين چيزى كه براى او مى‏باشد، اين است كه خداوند او و خانواده‏اش را حفظ مى كند تا وى را به سوى خانواده‏اش باز گرداند، و چون روز قيامت فرا رسد، خداوند حافظ او مى‏باشد» . 46
9- عنايت و توجه سيدالشهدا (عليه السلام)
امام صادق (عليه السلام) فرمود: «حسين در نزد پروردگارش ... به زائرانش نظر مى كند . او نگاه مى كند كه چه كسى براى آن حضرت گريه مى كند، پس براى او طلب آمرزش كرده و پدرانش را مى‏خواند تا براى آن زائر دعا كرده و طلب آمرزش و مغفرت نمايند. سپس امام (حسين) مى فرمايد: اگر زائر من مى‏دانست كه خدا چه چيزى براى او عطا مى فرمايد شادى او بيشتر از جزع و بى‏تابى وى مى‏گرديد» . 47
و امام حسين (عليه السلام) فرمود: «هر كس مرا در زندگانيش زيارت كند، پس از مرگش بازديدش خواهم كرد» . 48
10- خير و بركت زياد
امام صادق (عليه السلام) فرمود: «اگر مردم مى‏دانستند كه چقدر خير و بركت در زيارت امام حسين (عليه السلام) وجود دارد ، براى زيارت كردنش با يكديگر مقاتله مى‏كردند، و هر آينه اموالشان را براى رفتن به زيارتش مى‏فروختند» 49
و امام باقر (عليه السلام) فرمود: «اگر مردم مى‏دانستند كه زيارت قبر شريف حسين (عليه السلام) چه مقدار فضيلت و بركت دارد، از شوق زيارت جان مى سپردند و نفسهايشان از شدت حسرت بند مى‏آمد» 50.
11- برابرى زيارت قبر حسين (عليه السلام) با حج
عبدالله بن عبيد انبارى گويد: به امام صادق (عليه السلام) عرضه داشتم : فدايت شوم ، همه ساله وسايل تشرف به حج برايم فراهم نمى‏شود. فرمود: «چون قصد حج نمودى و اسباب برايت فراهم نگشت ، به زيارت قبر حسين (عليه السلام) برو، كه يك حج برايت نوشته مى شود و چون قصد عمره نمودى و وسايل مهيا نشد ، عزم زيارت قبر حسين (عليه السلام) نما، كه يك عمره برايت منظور مى شود» 51
12- نام زائر در اعلى عليين ثبت مى‏شود
امام صادق (عليه السلام) فرمود: «هر كس به زيارت قبر حسين (عليه السلام) برود در حالى كه عارف به حق او باشد، خداوند نام او را در اعلى عليين مى‏نويسد» . 52
13- غرق شدن در رحمت الهى
از امام صادق (عليه السلام) پرسيدند: ثواب كسى كه قبر امام حسين (عليه السلام) را زيارت كند، در حالى كه كبر و غرور نداشته باشد چيست ؟ فرمود: «برايش هزار عمره و حج مقبول نوشته مى شود . اگر شقى باشد، سعيد نوشته مى‏گردد، و پيوسته در رحمت الهى غوطه‏ور خواهد بود» . 53
14- دعاى معصومين براى زائر
معاوية بن وهب از امام صادق (عليه السلام) نقل نموده كه فرمود: «اى معاويه، زيارت قبر حسين (عليه السلام) را از روى ترس وامگذار ، زيرا هر كه آن را ترك كند ، چنان دچار حسرت مى‏شود كه آرزو نمايد قبرش نزد او باشد . آيا دوست ندارى كه خداوند تو را در زمره كسانى به حساب آورد كه رسول خدا (صلّى الله عليه وآله) و على و فاطمه و امامان معصوم (عليه السلام) برايش دعا مى‏كنند؟» 54.
و نيز فرمود: «همانا فاطمه (س) دختر محمد (صلّى الله عليه وآله) نزد زائران قبر فرزندش حسين (عليه السلام) حضور يافته و براى گناهانشان طلب آمرزش مى‏كند». 55
15- تجلى خدا
امام صادق (عليه السلام) فرمود: «به درستى كه خداى تبارك و تعالى، قبل از اهل عرفات ، براى زائران قبر حسين (عليه السلام) تجلى مى نمايد، حوايج آنان را بر آورده مى‏كند ، گناهانشان را آمرزيده و درخواستهايشان را به اجابت مقرون مى‏سازد ، و سپس متوجه اهل عرفات شده و در مورد آنان نيز اينگونه عمل مى‏كند». 56
16- سعادت
امام صادق (عليه السلام) به عبدالملك خثعمى فرمود: «زيارت حسين بن على (عليه السلام) را ترك مكن و دوستانت را نيز به آن فرمان بده، تا خداوند بر عمرت افزوده و روزيت را زياد گرداند. خداوند سبحان زندگانى تو را در سعادت قرار خواهد داد، و نمى‏ميرى مگر سعادتمند ، و تو را در سلك سعادتمندان خواهند نوشت » . 57
17- تأثير زيارت در روز عاشورا
امام صادق (عليه السلام) فرمود: «هر كس قبر حسين را در روز عاشورا زيارت كند ، همانند كسى است كه در برابر او به خون خود غلطيده باشد» 58.
18- قرار گرفتن در جوار پيامبر و على و فاطمه (عليه السلام) امام صادق (عليه السلام) فرمود: «هر كس مى‏خواهد در جوار پيامبر (صلّى الله عليه وآله) و على و فاطمه (عليه السلام) باشد، نبايد زيارت حسين بن على (عليه السلام) را ترك كند» 59.
19- تأثير زيارت در روز قيامت
امام صادق (عليه السلام) فرمود: «هيچ كس در روز قيامت نيست مگر آنكه آرزو مى‏كند كه اى كاش از زائرين امام حسين (عليه السلام) مى‏بود زيرا مشاهده مى‏نمايد كه با زائران حسين (عليه السلام) به واسطه مقامى كه در نزد پروردگار دارند، چگونه عمل مى‏شود» . 60
و نيز فرمود: «هر كس دوست دارد در روز قيامت بر سر سفره‏هايى از نور بنشيند پس بايد از زائرين حسين بن على (عليه السلام) باشد» 61.
و زرارة بن اعين گويد: «امام صادق (عليه السلام) فرمود: «زائرين حسين يك برترى نسبت به ساير مردم دارند» پرسيدم : برتريشان چيست ؟ فرمود: «چهل سال قبل از مردم وارد بهشت مى‏شوند در حالى كه ديگران هنوز در حال حساب هستند» . 62

20- رهايى از شدايد قيامت
رسول گرامى اسلام (صلّى الله عليه وآله) فرمود: «من تعهد مى‏كنم كه در روز قيامت هنگامه رستاخيز ، ضمن ملاقات با زائر حسين (عليه السلام)، دستش را بگيرم و از مراحل هول‏انگيز و سختيهاى قيامت نجاتش بخشيده و او را به بهشت وارد كنم»63.
21- نجات از آتش جهنم
امام صادق (عليه السلام) فرمود: «هر كس قبر حسين (عليه السلام) را به خاطر خداوند و در راه خدا زيارت نمايد، خداوند او را از آتش دوزخ آزاد مى‏سازد، و روز ترس بزرگ (قيامت) او را ايمن مى‏دارد . از خداوند نيز هيچ حاجتى از حوائج دنيا و آخرت را طلب نمى‏كند مگر آنكه به او عطا مى‏نمايد» 64.
اين آثار و آثار ديگرى كه به خاطر اجتناب از طولانى شدن مطلب ذكر نكرديم ، همگى به بركت وجود حضرت سيدالشهدا (عليه السلام) است كه اميدوارم هر چه زودتر توفيق زيارت مرقد مطهرش نصيب تمام عاشقان گردد.


فصل پنجم : آثار و بركات مرقد شريف سيدالشهداء (عليه السلام)


سخنى پيرامون مرقد سيدالشهدا (عليه السلام)
اگر چه قبر حقيقى سيدالشهدا (عليه السلام) در دلها و قلبهاست كه بناى آن از دوران كودكى در سرزمين دل شيعيان و عاشقانش گذارده شد؛ اما مرقد شريف آن حضرت همواره از آثار و بركات متعددى برخوردار بوده است .
ضريح مقدس و حرم مطهر امام حسين (عليه السلام) يادگارى از جان نثارى و فداكارى او و يارانش در راه خدا مى‏باشد. مرقدى كه جاى عترت آدميان براى ابد و دوام خواهد بود، و سزاوار است كه اين بارگاه شريف و غم‏انگيز و شور آفرين، همواره زيارتگاه مردم جهان شده و انسانها ، فداكارى و عشق و صفا را از خفتگان اين مرقدهاى شريف ، سرمشق گيرند.
حرم حسين كعبه دلهاست . و اين كعبه طوافگاه زائران و قبله اميدواران و دارالشفاى دردمندان و پناهگاه توبه كنندگان و گنهكاران است.
آرى، عاشقان كويش و دلباختگان رويش ، پروانه‏وار خود را در اطراف ضريح مطهرش گردانيده و به آتش عشق و محبت او، پر و بال خويش را مى‏سوزانند و اشك شوق و اشتياق بر چهره و رخسار مى‏افشانند، و بر مظلومى و مصيبتهاى او و خاندانش ناله سر مى‏دهند براستى «اين چه شمعى است كه جانها همه پروانه اوست».
برگرد حريم تو ، كه دست طلب ماست‏
چون دامن شمعى است، كه پروانه بگيرد
فضل و شرافت كربلا و مرقد مطهر سيدالشهدا (عليه السلام) چنان است كه امام صادق (عليه السلام) فرمود: «قبر ابى عبدالله الحسين (عليه السلام) از آن روزى كه در آنجا دفن شد، باغى از باغهاى بهشتى است» 65.
با ذكر اين مختصر ، شايسته است جهت آگاهى و آشنايى با چگونگى حرم و مرقد شريف امام حسين (عليه السلام) و تحولات عمارت شريف ، مطالبى به طور اجمال ذكر گردد.
محل دفن آن حضرت كه همان گودال قتلگاه است ، اكنون داراى سقفى است كه روى آن صندوق مبارك نهاده شده و روى صندوق ، ضريح در ميان روضه منوره ، و روضه نيز در بين مسجد (مسجد بالا سر و مسجد پشت سر) و در طرف پايين پا در زاويه روضه قبور شهدا مى‏باشد اين مجموعه هم اكنون حرم امام حسين (عليه السلام) را تشكيل مى‏دهد، و حرم نيز ميان رواق و رواق در وسط صحن و صحن محور آبادانى زمين كربلا بوده و مى‏باشد.
ضريح مقدس در وسط واقع است و از نقره خالص ساخته شده كه در پيش روى آن با طلا و به خط نسخ نوشته شده: «ولا تحسبن الذين قتلوا فى سبيل الله امواتا بل احياء عند ربهم يرزقون»، و در بالاى سر، «آيه نور» نوشته شده است .
صحن مطهر حسين (عليه السلام) داراى هفت باب است كه عبارتنداز: 1- باب قبله كه ساعتى بر فراز آن نصب است ، 2- باب قاضى الحاجات 3- باب زينبيه كه در حدود تل زينبيه قرار دارد 4- باب سلطانى 5- باب بازار بزازها 6- باب سدره كه در شمال صحن بوده و به بازار و اطراف راه دارد 7- باب صافى كه به درب بين الحرمين نيز معروف است.
از اخبار چنين بر مى‏آيد كه بارگاه حسينى هفت مرتبه - به غير از عمارت موجود - بنا نهاده شده است .
عمارت اول: بارگاه سيدالشهدا (عليه السلام) پس از ساختن قبر شريف آن حضرت براى اولين بار در دوران بنى اميه بنا گرديد ، اخبار و روايات بسيارى آمده كه در زمان بنى اميه سقفى بر روى مزار امام و مسجدى (ظاهراً توسط بنى اسد) نزديك آن ساخته شد و تا زمان هارون الرشيد (سال 193 ) همچنان باقى بود.
عمارت دوم : بعد از تخريب مرقد شريف ، توسط هارون ، در زمان مأمون خليفه عباسى، عمارت دوم بنا شد، و تا سال 232 باقى بود .
اما از آن سال تا سال 247 متوكل چهار بار امر به خرابى و انهدام قبر كرد، و اوقاف حاير مبارك را برد و ذخاير آن را تاراج كرد.
عمارت سوم : سومين بار مرقد مطهر امام به دست «منتصر» تجديد بنا شد، و تا سال 273 باقى بود.
عمارت چهارم : تجديد بناى مرقد امام براى چهارمين بار به دست محمد بن زيد بن حسن بن محمد بن اسماعيل بن زيد بن على بن الحسين بن على بن ابيطالب ، ملقب به «داعى صغير» پادشاه طبرستان انجام گرفت.
عمارت پنجم : بناى عضد الدوله ديلمى بود، كه در سال 369 بنا شد، و در زمان او بود كه رواقى به دست عمران بن شاهين معروف به «رواق عمران» در حاير حسين ساخته شد.
عمارت ششم : ششمين بار بارگاه حسين به دست حسن بن مفضل بن سهلان ابومحمد رامهرمزى ، وزير سلطان الدوله ديلمى نوسازى شد.
عمارت هفتم : عمارت موجود است كه در سال 767 بعد از سرنگونى دولت آل بويه به سال 310 به دستور سلطان اويس ايلخانى ساخته شد، و در سال 786 فرزندش احمد بن اويس در تكميل آن كوشيد و تاريخ آن در بالاى محراب و نزديك سر شريف آن حضرت نگاشته شده است . 66
و اما آثار و بركات مرقد شريف و حرم مطهر سيدالشهدا (عليه السلام) عبارتنداز:
1- مرقد حسينى ، نيروبخش است

با ذكر اجمالى تحولاتى كه در عمارت مرقد مطهر امام حسين (عليه السلام) صورت گرفته است به خوبى معلوم مى‏گردد كه زيارت قبر آن حضرت در مبارزه با حكومت بنى عباس تأثير مهمى داشته است ، و به همين دليل بود كه عباسيان قبر آن امام را دشمن خود مى‏دانستند و به ويرانى آن دست مى‏زدند ، زيرا اين قبر شريف به مركز تجمع مخالفان و مبارزان تبديل شده بود.
مشاهده مزار و مرقد شهيدان كربلا و به نظر در آوردن آن مصائب جانگذار ، حالت بيننده را دگرگون ساخته و استقامت حال او را به هم زده و وارونه مى سازد، كه چگونه عده‏اى قليل در مقابل جمعى كثير و سپاهى مجهز و مهيا تن به مرگ داده و روى عقيده و ايمان خود ثبات قدم داشته و تا آخرين قطره خون خود مبارزه و جانفشانى نمودند.
2- محل نزول فرشتگان الهى

امام صادق (عليه السلام) فرمود: «ما بين قبر حسين (عليه السلام) تا آسمان، محل رفت و آمد فرشتگان الهى است ». 67
و نيز فرمود: «قبر حسين بن على (عليه السلام) بيست ذراع در بيست ذراع است . آن باغى از باغهاى بهشت ، و محل عروج فرشتگان به آسمان مى‏باشد هيچ فرشته مقرب و پيامبر مرسلى نيست جز آنكه از خدا مى‏خواهد كه او را زيارت كند پس گروهى فرود مى‏آيند و گروهى بالا مى‏روند» 68.
3- نماز قبول مى‏شود

اگر انسان زائر ، حق امام را شناخته و با معرفت و ولايت او در كنار قبر مطهرش نماز گذارد ، مورد قبول حق تعالى قرار مى‏گيرد . چنانكه امام صادق (عليه السلام) در شأن و مقام كسى كه به مرقد و بارگاه شريف حضرت مشرف شده و نماز بخواند ، فرمود: «خداوند متعال اجر نمازش را قبولى آن قرار مى‏دهد» 69.
4- تمام خواندن نماز

حضرت امام جعفر صادق (عليه السلام) فرمود: «نماز در چهار مكان تمام خوانده مى‏شود (يعنى اگر چه از حد مسافت شرعى هم بيشتر باشد اما شكسته نمى‏شود) : 1- مسجد الحرام (مكه) ، 2- مسجد الرسول (مدينه)، 3- مسجد كوفه، 4- حرم امام حسين (عليه السلام) » 70.
و نيز روايت شده كه «ابن شبل» از امام صادق (عليه السلام) پرسيد: آيا قبر امام حسين (عليه السلام) را زيارت كنم ؟ فرمود: پاك و خوب زيارت كن و نمازت را در حرمش تمام بخوان . پرسيد نمازم را تمام بخوانم؟ فرمود: تمام. عرض كرد : بعضى از اصحاب و شيعيان شكسته مى‏خوانند؟ فرمود: اينان دو چندان عمل مى‏كنند » 71.
لذا چنانكه در رساله‏هاى عمليه نيز آمده است ، در حرم امام حسين (عليه السلام) مى‏توان نماز را، هم شكسته خواند و هم به بركت آن حضرت تمام بجا آورد.
5- اجابت دعا و برآورده شدن حاجت

خداوند سبحان در ازاى ايثار و فداكارى سيدالشهدا (عليه السلام) و تحمل هرگونه سختى چون تشنگى و غم و اندوه فراوان براى حفظ اسلام، در مرقد شريفش بركاتى را قرار داده كه از جمله آنها اجابت دعا و برآورده شدن حاجات است . چنانكه امام صادق (عليه السلام) فرمود: «هر كس دو ركعت كنار قبر حسين (عليه السلام) نماز بخواند ، از خداوند چيزى را مسئلت نكند جز اينكه به او عطا شود» . 72
و نيز فرمود: «خداوند در عوض قتل امام حسين (عليه السلام) امامت را در ذريه آن حضرت ، شفا را در تربتش ، اجابت دعا را در كنار مرقدش قرار داده ، و ايام زيارت كنندگان او از عمرشان حساب نمى‏شود» . 73


فصل ششم : آثار و بركات تربت پاك سيد الشهداء(عليه السلام)


سخنى پيرامون تربت سيدالشهدا (عليه السلام)
سجده بر خاك تو شايسته بود وقت نماز
اى كه از خون جبينت به جبين آب وضوست‏
فضيلت و آثار و بركاتى كه براى تربت حسينى است ، براى هيچ تربتى و قطعه‏اى از قطعات زمين نيست . خاك كربلا قطعه‏اى از بهشت است كه خداوند قادر متعال به واسطه قدردانى از يك فداكار در راه دين كه تمام هستى خود را فدا كرده ، در آن خاك، بركت و فضيلت و شفا قرار داده است .
كربلايش قطعه‏اى از جنت است‏
باب نور و باب لطف و رحمت است‏
اما در اينكه چرا تنها اين خاك داراى چنين ويژگيها و آثار و بركات است؟ بايد گفت : هر چيزى كه در اين عالم ، شرافت ظاهرى و يا معنوى پيدا مى‏كند، يا به خاطر انتساب آن به خداوند سبحان و شرافت ذاتى است، و يا به خاطر وقوع امر خارق العاده و مهمى است كه به آن شرافت و بركت داده است .
در تربت كربلاى سيدالشهدا (عليه السلام) هر دو امر محقق شده است ، زيرا خاك كربلا بنا بر رواياتى ، هم شرافت ذاتى و خدا دادى ، و هم امر عظيم و واقعه‏اى مهم در آنجا واقع گرديده كه آن شهادت حسين بن على (عليه السلام) و ياران وفادارش مى‏باشد ، لذا داراى فضيلت و آثارى خاص است .
آمده است كه چون بر قبر امام حسين (عليه السلام) آب بستند، پس از چهل روز آب فرو نشست و اثر قبر محو گرديد، يكى از اعراب بنى اسد آمد و از خاك قبضه قبضه برداشت و بوييد تا بر قبر حسين رسيد، و چون او را مى‏بوسيد گريه مى‏كرد و مى‏گفت : پدر و مادرم به فدايت ، چه اندازه خوشبويى كه قبر و تربت تو چنين خوشبو است ، سپس شروع كرد به سرودن :
خواهند نهان سازند قبرش ز حبيبش‏
خوشبويى خاك قبر گرديده دليلش‏
آرى خاك مزار حسين (عليه السلام) سرمه چشم عاشقان و شيفتگانش بوده و ايشان را مجنون وار به سوى خود مى‏كشاند.
از آنجايى كه هدف اين كتاب بر شمردن آثار و بركات سيدالشهدا (عليه السلام) است ، از تفصيل در مطلب پرهيز كرده و علاقه‏مندان به اين مقوله را به كتابهاى مربوط ارجاع مى‏دهد .
و اما آثار و بركاتى كه مى توان براى تربت پاك حسينى برشمرد عبارتنداز:
1- تأثير تماس اعضاى بدن با تربت

يكى از آثار و بركات تربت سيدالشهدا (عليه السلام) اين است كه متبرك نمودن بدن و صورت با آن تربت شريف تأثير معنوى زيادى بر انسان خواهد گذاشت ، از اين رو از بعضى بزرگان دين و امامان معصوم نقل شده كه بعد از نماز ، بدن و صورت خويش را با مهر كربلا متبرك مى كنند. و نيز دستور داده‏اند كه قبل از خوردن تربت جهت شفا گرفتن، آن را بوسيده و با اعضاى بدن تماس داده شود.
امام صادق (عليه السلام) فرمود: «خداوند متعال تربت جدم حسين (عليه السلام) را شفاى هر درد، و ايمنى از هر خوفى قرار داده است؛ پس هرگاه يكى از شما خواست از آن خاك تناول كند، ببوسد و آن را به چشم گذارد و بر ساير اعضاى بدنش تماس دهد...» 74
2- سجده بر تربت

يكى ديگر از بركات و آثار خاك مزار امام حسين (عليه السلام) اين است كه سجده بر آن تربت پاك حجابهاى ظلمانى را كنار زده و در توجه حق تعالى به نمازگزار مؤثر است . امام صادق (عليه السلام) در اين باره مى‏فرمايد: «همانا سجود بر تربت حسين (عليه السلام) حجابهاى هفتگانه را پاره مى كند». 75
لازم به ذكر است كه مراد از «حجاب» در كتاب و سنت ، همان حجابهايى است كه بين بنده و خالق حايل شده و او را از شهود خداوند محجوب مى سازد كه در مرحله اول، حجابهاى ظلمانى و در مرحله دوم ، حجابهاى نورانى بر طرف مى‏شود اما مراد از حجابهاى هفتگانه ، ظاهراً حجابهاى ظلمانى است . سجده بر تربت حضرت سيدالشهدا(عليه السلام) اين خاصيت را دارد كه در صورت معرفت به حق حضرت و ولايت او، حجابها را دريده و راهگشاى وصول به كمالات انسانى باشد.
سجده بر خاك سركوى تو آرند خلايق‏
جان فداى تو كه هم قبله و هم قبله نمايى‏
و اما در خصوص اينكه در ميان شيعه معمول است از خاك مقدس كربلا يعنى تربت كنار قبر سيدالشهدا (عليه السلام) خاك برداشته و با آن مهر درست كرده و غالباً در نماز، به آن سجده مى‏كنند بدين خاطر است كه از خاك زمين بوده و به تمامى خاكها مى‏توان سجده كرد، و از طرفى خاك كربلا به لحاظ شهادت امام حسين (عليه السلام) و ياران باوفايش شرافت پيدا كرده است ، به طورى كه اهل بيت (عليه السلام) نيز به ما فرموده‏اند در هر نمازى كه سجده بر تربت كربلا باشد خداوند آن نماز را به خاطر آن حضرت قبول مى‏كند. چنانكه حضرت صادق (عليه السلام) از خاك كربلا درون كيسه‏اى ريخته و در سجاده همراه داشت، در هنگام نماز آن كيسه را باز مى‏كرد و بر آن سجده مى‏نمود.
3- شفا يافتن

از جمله آثار و بركات قطعى تربت پاك سيدالشهدا (عليه السلام) شفا بودن آن براى دردهاو آلام انسان است . رواياتى كه دلالت بر اين امر دارند به سه دسته تقسيم مى‏شوند:
دسته اول : رواياتى است كه شفا بودن را براى تربتى كه از خود قبر شريف برداشته شود مخصوص كرده است ، چنانكه امام صادق (عليه السلام) فرمود: «به درستى كه نزد سر حسين (عليه السلام) تربت سرخى است كه شفاى هر دردى غير از مرگ مى باشد» . 76
دسته دوم : رواياتى است كه با تعبيرات مختلف توسعه‏اى از بيست ذراع تا پنج فرسخ و يا ده ميل را براى آن قائل است . چنانكه امام صادق (عليه السلام) فرمود: «حريم مزار حسين (عليه السلام) پنج فرسخ از چهار جانب قبر است ». 77
دسته سوم : رواياتى است كه به طور مطلق جنبه شفا بودن تربت را مطرح نموده‏اند . چنانكه امام صادق (عليه السلام) فرمود: «خاك مزار امام حسين (عليه السلام) براى هر دردى شفاست». 78
تا شفا بخشد روان و جسم هر بيمار را
در حريم وصل خود خاك شفا دارد حسين‏
و نيز امام رضا (عليه السلام) فرمود: «خوردن گل، مانند خوردن مردار و خون و گوشت خوك، حرام است مگر گل مزار حسين (عليه السلام) ، بدرستى كه در آن شفاى هر درد و امنيت از هر ترسى است». 79
حكايت: عالم زاهد پرهيزگار حجةالاسلام و المسلمين مرحوم آقاى حاج شيخ محمد حسن عالم نجف آبادى قدس سره نقل فرمودند: «من در زمان مرجعيت مرحوم آية الله آخوندى خراسانى (ره) كه در نجف اشرف مشغول تحصيل بودم مريض شدم و اين بيمارى مدتى طول كشيد و پرستارى مرا بعضى از طلاب در همان حجره مدرسه بر عهده داشتند . پس از چندى بيمارى من به قدرى شديد شد كه اطبا از شفا يافتنم مأيوس شدند و ديگر براى معالجه‏ام نيامدند، و من در حال تب شديد گاهى بيهوش مى‏شدم و گاهى به هوش مى آمدم.
يكى از رفقا كه مرا پرستارى مى‏كرد شنيده بود كه عالم زاهد مرحوم آية الله آقاى حاج على محمد نجف آبادى قدس سره مقدارى از تربت اصلى حضرت سيدالشهدا (عليه السلام) را دارد. او به منزل معظم له رفته و از وى خواسته بود كه قدرى از آن تربت را بدهد كه به من بخورانند تا شفا يابم. ايشان فرموده بود : من به قدر يك عدس تربت دارم و آن را گذاشته ام كه بعد از مرگم در كفنم بگذارند . آن آقا ناراحت شده و گفته بود : حالا كه ما از همه جا مأيوس شده و به شما پناه آورده‏ايم شما هم از دادن تربت خوددارى مى‏كنيد؟ اين بيمار در حال احتضار است و مى‏ميرد.
مرحوم آية الله آقاى حاج على محمد، دلش به حال بيمار سوخته و قدرى از آن تربت كه از جان خودش عزيزترش مى داشت به آن شخص داده بود . تربت را با آب مخصوصى كه وارد شده در آب حل كرده و به حلق من ريخته بودند . من كه در حال بيهوشى به سر مى‏بردم ، ناگهان چشمان خود را باز كرده و ديدم رفقا اطراف بسترم نشسته‏اند ، خوب دقيق شدم و آنان را شناختم و قصه تربت را كه به حلقم ريخته بودند برايم شرح دادند.
كم كم در خود احساس نيرو و نشاط كردم و حركتى به خود داده نشستم ، ديدم نشاط بيشترى دارم برخاستم و ايستادم ، و چون يقين كردم كه به بركت ترتبت مقدس امام حسين (عليه السلام) شفا يافتم حال خوشى پيدا كردم و به رفقا گفتم : از شما خواهش مى كنم كه از حجره بيرون برويد، چون مى‏خواهم زيارت عاشورا را بخوانم رفقا از حجره بيرون رفتند و من درب حجره را بستم و بدون احساس ضعف با آن حال خوشى كه قابل و صف كردن نيست مشغول خواندن زيارت حضرت سيدالشهدا (عليه السلام) شدم ». 80
آرى ، شفاى بيماران به وسيله تربت آن حضرت يكى از بركاتى است كه خداوند متعال در عوض شهادت امام حسين (عليه السلام) به وى عطا فرموده است .
تربتت راز شفاى همه درد است حسين
تن و جان را نبود مثل تو آگاه طبيب‏
4- تأثير كام برداشتن اطفال با تربت

كام برداشتن اطفال با تربت امام حسين (عليه السلام) موجب ايمنى كودك مى شود چنانكه امام صادق (عليه السلام) فرمود:
«كام فرزندانتان را با تربت حسين (عليه السلام) باز كنيد كه آن امان است ». 81
5- تأثير تربت حسين ، همراه جنازه
صاحب كتاب «مدارك الاحكام» مى نويسد: در زمان حضرت صادق (عليه السلام) زن زاينه‏اى بود، بچه‏هايى كه از زنا بدنيا مى آورد در تنور مى‏انداخت و مى‏سوزانيد. وقتى كه مرد، پس از غسل و كفن او را به خاك سپردند ، اما زمين جنازه‏اش را بيرون انداخت .جاى ديگر او را دفن كردند باز زمين او را نپذيرفت تا سه مرتبه ، آنگاه مادرش به امام صادق (عليه السلام) متمسك شد: اى پسر پيغمبر به فريادم برس.
فرمود: كارش چه بود ؟ عرض كردند زنا و سوزاندن بچه‏هاى حرامزاده . فرمود: هيچ مخلوقى حق ندارد مخلوقى را بسوزاند، سوزاندن به آتش مخصوص خالق است عرض كرد حالا چه كنم؟ فرمود: مقدارى از تربت حسين (عليه السلام) با او در قبر بگذاريد . تربت حسين (عليه السلام) امان است . همراهش گذاشتند زمين او را پذيرفت.
در توقيع مبارك حضرت حجة بن الحسن (عج) نيز اذن داده شده است . يكى از شيعيان به حضرت (در زمان غيبت صغرى توسط نايب خاص حضرت ) مى‏نويسد: آيا جايز است ما تربت حسين (عليه السلام) را با ميت در قبر بگذاريم ، يا با تربت حسين روى كفن بنويسيم؟
حضرت در پاسخ مرقوم مى‏فرمايند: هر دو كار پسنديده است . البته بايد رعايت احترام تربت بشود . مهر يا تربت، مقابل يا زير صورت ميت باشد ، بلكه به بركت خاك قبر حسين (عليه السلام) قبر ميت محل امنى از هر بلا و آفت و عذابى گردد. 82
6- تسبيح تربت
از حضرت صاحب الزمان (عج) روايت شده كه فرمود: «هر كس تسبيح تربت امام حسين (عليه السلام) را در دست گيرد و ذكر را فراموش كند، ثواب ذكر براى او نوشته مى‏شود». 83
و امام صادق فرمود: «يك ذكر يا استغفار كه با تسبيح تربت حسين (عليه السلام) گفته شود برابر است با هفتاد ذكر كه با چيز ديگر گفته شود». 84


فصل هفتم : آثار و بركات عزادارى و گريه بر سيدالشهداء (عليه السلام)


سخنى پيرامون عزادارى و گريه بر سيدالشهدا (عليه السلام)
«گريه» مظهر شديدترين حالات احساسى انسان است، و علتها و انگيزه‏هاى مختلفى دارد كه هر يك از آنها نشان دهنده حالتى خاص است . در روايات ، بعضى از انواع گريه تحسين شده و از صفات پسنديده بندگان پاكدل خداوند به حساب آمده است ، و بعضى از انواع گريه مذموم شمرده شده است .
گريه ، از حالات و انفعالات انسانى است كه با مقدمه‏اى از اندوه و ناراحتى روانى به طور طبيعى به ظهور مى‏رسد، و گاه ممكن است انگيزه‏اش هيجانات تند روانى باشد . مثل شوق و ذوقى كه از ديدار محبوب پس از زمانى طولانى ناشى مى شود. همچنين گاهى هم گريه كردن حاكى از عقايد مذهبى انسان است با اين توصيف، از آنجايى كه گريه عملى طبيعى و اى بسا غير ارادى است؛ لذا نمى شود مورد امر و نهى و حسن و قبح قرار گيرد، بلكه آنچه كه مورد حسن و قبح است، مقدمات و انگيزه‏هاى گريه مى‏باشد . چنانكه گفته‏اند: «تو آنى كه در بند آنى».
در اينجا براى اينكه بدانيم گريه بر سيدالشهدا (عليه السلام) چگونه گريه‏اى است و چه تأثيرات و بركاتى مى‏تواند داشته باشد، بهتر آن است كه اشاره‏اى به انواع گريه كنيم تا بعد از آن، نوع گريه بر آن حضرت برايمان معلوم گردد.
1- گريه طفوليت : زندگانى انسان با گريه شروع مى شود كه همان گريه، نشانه سلامت و تندرستى نوزاد است، و در واقع گريه در آن زمان ، زبان طفل است .
2- گريه شوق: مانند گريه مادرى كه از ديدن فرزند گمشده خويش پس از چندين سال سرداده مى‏شود . و اين گريه‏اى است كه از روى هيجان و احياناً جهت سرور و شادى به انسان دست مى‏دهد.
3- گريه عاطفى و محبت : محبت از عواطف اصيل انسانى است كه با گريه انس ديرينه دارد . مثلاً محبت حقيقى به خداوند حسن آفرين است و براى قرب به او بايد اشك محبت ريخت.
صنما با غم عشق تو چه تدبير كنم‏
تا به كى در غم تو ناله شبگير كنم‏
4- گريه معرفت و خشيت: انجام عبادات خالصانه و تفكر در عظمت آفرينش و كبريايى خداوند ، و همچنين اهميت تكاليف و مسئوليتهاى انسانى باعث مى‏گردد كه نوع خاصى از خوف، در درون انسان ايجاد شود و اين خوف، خوفى است كه از روى معرفت به خداوند و تهذيب نفس به دست مى‏آيد كه «خشيت » ناميده مى شود.
5- گريه ندامت: از عوامل اندوه زدايى كه منجر به گريه مى‏گردد، محاسبه نفس و حسابرسى شخصى است ، و همين حسابرسى باعث مى‏شود كه انسان به گذشته خود فكر كند و با حسابرسى ، جبران كوتاهى و خطاها را بكند و اشك حسرت و ندامت از چشمانش جارى نمايد، اين گريه، نتيجه توبه و بازگشت به خداست.
اشك ميغلتد به مژگانم به جرم رو سياهى‏
اى پناه بى پناهان، مو سپيد روسياهم‏
روز و شب از ديدگان اشك پشيمانى فشانم‏
تا بشويم شايد از اشك پشيمانى گناهم‏
6- گريه پيوند با هدف : گاهى قطره‏هاى اشك انسان، پيام آور هدفهاست . گريه بر شهيد از اين نوع گريه است . گريه بر شهيد خوى حماسه را در انسان زنده مى‏كند و گريستن بر سيدالشهدا (عليه السلام) خوى حسينى را در انسان احيا مى‏كند ، و خوى حسينى چنان است كه نه ستم مى‏كند و نه ستم مى‏پذيرد. آن كسى كه با شنيدن حادثه كربلا قطره اشكى از درون دل بيرون مى‏فرستد، صادقانه اين پيوند با هدف والاى سيدالشهدا (عليه السلام) را بيان مى‏كند.
7- گريه ذلت و شكست : گريه افراد ضعيف و ناتوانى كه از رسيدن به اهداف خود مانده‏اند و روح و شهامتى براى پيشرفت در خود نمى‏بينند.
با ذكر اين مطلب، حال بايد بررسى كرد كه گريه بر حسين (عليه السلام) از چه نوع گريه است . هر كس با اندك توجهى خواهد دانست كه گريه بر حسين (عليه السلام) گريه محبت است ، آن محبتى كه در دلهاى عاشقانش به ثبت رسيده است . گريه بر او ، گريه شوق است ، زيرا قسمت زيادى از حماسه‏هاى كربلا، شوق آفرين و شورانگيز است و به دنبال آن سيلاب اشك شوق به خاطر آن همه رشادت، فداكارى ، شجاعت و سخنرانيهاى آتشين مردان و زنان به ظاهر اسير ، از ديدگان شنونده سرازير مى‏گردد و نيز گريه معرفت و پيوند با هدف متعالى و انسان ساز او است؛ و به تعبير امام خمينى (ره) گريه سياسى است كه فرمود: «ما ملت گريه سياسى هستيم ، ما ملتى هستيم كه با همين اشكها سيل جريان مى‏دهيم و سدهايى را كه در مقابل اسلام ايستاده است خرد مى‏كنيم ».
هزار سال فزون شد ز وقعه عاشورا
ولى ز تعزيه هر روز، روز عاشور است‏
هيهات كه گريه بر حسين (عليه السلام) گريه ذلت و شكست باشد، بلكه گريه پيوند با سرچشمه عزت است، گريه امت نيست، كه گويا است ، گريه سرد كننده نيست ، كه حرارت بخش است، گريه بزدلان نيست، كه گريه شجاعان است ، گريه يأس و نااميدى نيست كه گريه اميد است، و بالاخره گريه معرفت است و گريه معرفت در عزاى حسين (عليه السلام) از انحراف و تحريف در قيام آن حضرت جلوگيرى مى كند و شايد به همين جهت باشد كه در فضيلت گريه بر سيدالشهدا (عليه السلام) روايات متعددى وارد شده است . از آن جمله، روايتى است كه امام صادق (عليه السلام) فرمود: «گريه و بى تابى در هر مصيبت براى بنده مكروه است، مگر گريه بر حسين بن على (عليه السلام) كه اجر و ثواب نيز دارد» . 85
گريه و عزادارى براى سيدالشهدا(عليه السلام) داراى آثار و بركات مهمى است كه به برخى از آنها اشاره مى‏شود:
1- حفظ رمز نهضت حسينى
از ارزنده‏ترين آثار و بركات مجالس عزادارى و گريه بر ابى عبدالله حسين (عليه السلام) حفظ رمز نهضت حسينى است .
براستى ؛ چرا در دوران منحوص سلاطين و پادشاهان جور از برپايى مجالس عزاى اهل بيت (عليه السلام) به خصوص سالار شهيدان جلوگيرى مى شد؟ آيا نه اين است كه عزاى حسينى و امامان شيعه، سبب مى شود كه سخنوران و دانشمندان متعهد و انقلابى، مردم را از ظلم‏هاى حكومتها آگاهى دهند و انگيزه قيام آن حضرت كه امر به معروف و نهى از منكر است به اطلاع مردم برسد؟
آرى، اينگونه مجالس، آموزشگاهها و دانشگاههايى است كه به بهترين روش و زيباترين اسلوب مردم را به سوى دين خوانده و عواطف را آماده مى‏كند و جاهلان و بى‏خبران را از خواب سنگين غفلت بيدار مى‏سازد و نيز در اين مجالس است كه مردم ، ديانت را همراه با سياست، از مكتب حسين بن على (عليه السلام) مى‏آموزند.
گريه بر سيد الشهدا (عليه السلام) و تشكيل مجالس عزاى حسينى نه تنها اساس مكتب را حفظ مى‏كند، بلكه باعث مى‏گردد شيعيان با حضور در اين مجالس از والاترين تربيت اسلامى برخوردار شده و در جهت حسينى شدن رشد و پرورش يابند.
كدام اجتماعى است كه در عالم چنين اثرى را از خود بروز داده باشد؟ كدام حادثه‏اى است مانند حادثه جانسوز كربلا كه از دوره وقوع تاكنون و بعدها بدينسان اثر خود را در جامعه بشريت گذارده ، و روز به روز دامنه آن وسيعتر و پيروى و تبعيت از آن بيشتر گردد؟ از اين رو بايد گفت كه در حقيقت مراسم عزادارى حافظ و زنده نگهدارنده نهضت مقدس امام حسين (عليه السلام) و در نتيجه حافظ اسلام وضامن بقاى آن است .
تشكيل مجالس عزادارى حسين، نه تنها اساس مكتب را حفظ كرده و مى‏كند بلكه به علاوه سبب آن گرديد كه شيعيان با حضور در اين مجالس از والاترين تربيت اسلامى برخوردار شده و در جهت حسينى شدن رشد و پرورش يابند.
«موريس دوكبرى» مى‏نويسد: «اگر مورخين ما، حقيقت اين روز را مى‏دانستند و درك مى‏كردند كه عاشورا چه روزى است ، اين عزادارى را مجنونانه نمى پنداشتند . زيرا پيروان حسين به واسطه عزادارى حسين مى‏دانند كه پستى و زير دستى و استعمار را نبايد قبول كنند . زيرا شعار پيشرو و آقاى آنان تن به زير بار ظلم و ستم ندادن است.
قدرى تعمق و بررسى در مجالس عزادارى حسين نشان مى‏دهد كه چه نكات دقيق و حيات بخشى مطرح مى شود ،در مجالس عزادارى حسين گفته مى شود كه حسين (عليه السلام) براى حفظ شرف و ناموس مردم و بزرگى مقام و مرتبه اسلام، از جان و مال و فرزند گذشت و زير بار استعمار و ماجراجويى يزيد نرفت؛ پس بياييد ،ما هم شيوه او را سرمشق قرار داده از زير دستى استعمار گرايان خلاصى يابيم و مرگ با عزت را بر زندگى با ذلت ترجيح دهيم...» 86.
2- ازدياد محبت به امام، و تنفر از دشمنان آن حضرت
سوزى كه از دل سوخته عاشقان سيدالشهدا (عليه السلام) به چشم سرايت كرده و از مجارى دو چشم آنها به صفحه رخسار وارد مى شود، مراتب علاقه و اخلاص و دلبستگى به خاندان وحى و رسالت را مى‏رساند و اين عمل اثرى مخصوص در ابقاى مودت و ازدياد محبت دارد.
گريه بر حضرت سيدالشهدا (عليه السلام) از مواردى است كه هيچ انسانى از فرط دلسوزى و انقلاب، طاقت بردبارى و تحمل در برابر استماع مصائب او را ندارد، و اين گريه و بيقرارى ، علاوه بر ازدياد محبت و مهر و مودت، موجب كثرت تنفر و بى‏زارى از دشمنان و قاتلان آن حضرت شده و موجب برائت دوستداران اين خانواده از دشمنان ايشان مى‏گردد.
بارى، گريه با آگاهى و معرفت بر امام حسين (عليه السلام) ، در واقع، اعلام انزجار از قاتلان اوست و اين تبرى از آثار برجسته گريه بر امام حسين (عليه السلام) است زيرا مردم به ويژه افرادى كه داراى شخصيت هستند از گريه كردن در برابر حوادث تا سر حد امكان امتناع مى‏ورزند ، و تا شعله درونى آنان به مرتبه انفجار نرسد حاضر به گريه كردن مخصوصاً در برابر چشم ديگران نيستند، اين گريه و عزادارى ابراز كمال تنفر در برابر تعدى و تجاوز و ستمگرى و پايمال نمودن حقوق جامعه و به ناحق تكيه زدن بر مسند حكومت آنان مى‏باشد.
3- آشنايى با حقيقت دين و نشر آن
يكى ديگر از آثار و بركات مجالس عزادارى سيدالشهدا (عليه السلام) اين است كه مردم در سايه مراسم عزادارى به حقيقت اسلام آشنا شده و بر اثر تبليغات وسيع و گسترده‏اى كه همراه با اين مراسم انجام مى‏گيرد، آگاهى توده مردم بيشتر شده و ارتباطشان با دين حنيف محكمتر و قويتر مى‏گردد . چه اينكه قرآن و عترت دو وزنه نفيسى هستند كه هرگز از يكديگر جدا نمى‏شوند و اين آگاهى در اقامه ماتم و مراسم سوگوارى عترت رسول اكرم (صلّى الله عليه وآله) به خصوص امام حسين (عليه السلام) به آحاد مردم داده خواهد شد.
4- آمرزش گناهان
ريان بن شبيب از امام رضا (عليه السلام) روايت كرده كه فرمود: «اى پسر شبيب ، اگر بر حسين (عليه السلام) گريه كنى تا آنكه اشك چشمت بر صورتت جارى شود، خداوند گناهان كوچك و بزرگ، و كم يا زياد تو را مى آمرزد» 87
و نيز فرمود: «گريه كنندگان بايد بر كسى همچون حسين (عليه السلام) گريه كنند ، زيرا گريستن براى او گناهان بزرگ را فرو مى‏ريزد» 89.
5- سكونت در بهشت
امام باقر (عليه السلام) فرمود: «هر مؤمنى كه در سوگ حسين (عليه السلام) اشك ديده ريزد، به حدى كه بر گونه‏اش جارى گردد، خداوند او را ساليان سال در غرفه‏هاى بهشت مسكن مى‏دهد» . 90
و نيز امام صادق (عليه السلام) فرمود: «هر كس درباره حسين (عليه السلام) شعرى بخواند و گريه نمايد و يك نفر را بگرياند، بهشت براى هر دوى آنها نوشته مى‏شود . كسى كه حسين (عليه السلام) نزد او ذكر شود و از چشمش به مقدار بال مگسى اشك آيد، اجر او نزد خداست و براى او جز به بهشت راضى نخواهد شد» .91
و نيز فرمود: «هر كس كه در عزاى حسين (عليه السلام) بگريد يا ديگرى را بگرياند و يا آنكه خود را به حالت گريه و عزا درآورد ، بهشت بر او واجب مى‏شود» 92.
6- شفا يافتن
يكى ديگر از آثار و بركات مجالس عزادارى حضرت سيد الشهدا (عليه السلام) شفا گرفتن است . به طورى كه بارها ديده‏ايم و شنيده‏ايم كه بعضى از عزاداران و گريه كنندگان بر حسين (عليه السلام) شفا گرفته‏اند.
نقل است كه مرجع بزرگ شيعه مرحوم آية الله العظمى بروجردى در سن نود سالگى داراى چشمانى سالم بودند كه بدون عينك خطوط ريز را هم مى‏خواندند و مى‏فرمودند: اين نعمت را مرهون وجود مبارك حضرت ابى عبدالله الحسين (عليه السلام) هستم : و قضيه را چنين نقل مى‏فرمودند:
در يكى از سالها در بروجرد بودم، به چشم درد عجيبى مبتلا شدم كه بسيار مرا نگران ساخته بود . معالجه پزشكان فايده‏اى نكرد و درد چشم هر روز بيشتر و ناراحتى من افزونتر مى‏گرديد، تااينكه ايام محرم شد. در ايام محرم آية الله فقيد ، دهه اول را روضه داشتند و دسته‏هاى مختلف هم در اين عزادارى شركت مى‏كردند . يكى از دسته‏هايى كه روز عاشورا به خانه آقا وارد شده بود، «هيئت گِلگيرها» است كه نوعاً سادات و اهل علم و محترمين هستند، در حالى كه هر يك حوله سفيدى به كمر بسته‏اند، سر و سينه خود را گل آلود كرده و بطور بسيار رقت بار و مهيج و در عين حال با سوز و گداز فراوان و ذكرى جانسوز آن روز را تا ظهر عزادارى مى كنند . آقا فرمودند:
«هنگامى كه اين دسته به خانه من آمدند و وضع مجلس با ورود اين هيئت هيجان عجيبى به خود گرفته بود من هم در گوشه‏اى نشسته و آهسته آهسته اشك مى‏ريختم و در اين بين هم مقدارى گل از روى پاى يكى از همين افراد گلگير برداشته و بر روى چشمهاى ملتهب و ناراحتم كشيدم، و به بركت همين توسل، چشمانم خوب شد و امروز علاوه بر اينكه متبلا به درد چشم نشدم، از نعمت بينايى كامل برخوردارم، و به بركت حضرت امام حسين (عليه السلام) احتياج به عينك هم ندارم». با اينكه همه قواى جسمانى ايشان تحليل رفته بود با اين وجود تا آخرين ساعات زندگانى از بينايى كامل برخوردار بودند.
7- گريه كننده بر حسين، در قيامت گريان نيست
رسول اكرم (صلّى الله عليه وآله) به فاطمه زهرا (س) فرمود: «هر چشمى در روز قيامت گريان است مگر چشمى كه براى مصائب حسين (عليه السلام) گريه كرده باشد، چنين كسى در قيامت خندان و شادان به نعمت‏هاى بهشتى است». 93
آن روز ديده‏ها همه گريان شود ز هول‏
جز چشم گريه كرده بسوگ و عزاى او
8- امان از سكرات موت و آتش دوزخ
مسمع گويد: حضرت امام صادق (عليه السلام) فرمود: آيا متذكر مى شوى با حسين چه كردند؟ عرض كردم : آرى ، فرمود: آيا جزع و گريه مى‏كنى؟ گفتم : آرى ، به خدا سوگند گريه مى‏كنم و آثار غم و اندوه در صورتم ظاهر مى‏شود حضرت فرمود: «خدا اشك چشمت را رحمت كند . آگاه باش كه تو از آن اشخاصى هستى كه از اهل جزع براى ما شمرده مى‏شوند، به شادى ما شاد و به حزن ما محزون و اندوهناك مى‏گردند. آگاه باش كه بزودى هنگام مرگ، پدرانم را بر بالين خود حاضر مى‏بينى ، در حالى كه به تو توجه كرده و ملك الموت را درباره تو بشارت مى دهند، و خواهى ديد كه ملك الموت در آن هنگام از هر مادر مهربان به فرزندش ، مهربانتر است» سپس فرمود: «كسى كه بر ما اهل بيت به خاطر رحمت و مصائب وارده بر ما گريه كند، رحمت خدا شامل او مى‏شود قبل از اينكه اشكى از چشمش خارج گردد؛ پس زمانى كه اشك چشمش بر صورت جارى شود اگر قطره‏اى از آن در جهنم بريزد، حرارت آن را خاموش كند، و هيچ چشمى نيست كه گريه كند بر ما مگر آنكه با نظر كردن به كوثر و سيراب شدن با دوستان، خوشوقت مى‏گردد» . 94
با توجه به اين روايت شريف بايد گفت:جايى كه آتش جهنم كه قابل مقايسه با آتش دنيا نيست و به وسيله گريه بر حسين (عليه السلام) خاموش و برد و سلام گردد ، پس اگر در موردى، آتش ضعيف دنيا عزادار حسينى را نسوزاند جاى تعجب نيست .
سيد جليل مرحوم دكتر اسماعيل مجاب (داندانساز) عجايبى از ايام مجاورت در هندوستان كه مشاهده كرده بود نقل مى‏كرد، از آن جمله مى‏گفت : عده‏اى از بازرگانان هندو (بت پرست) به حضرت سيدالشهدا (عليه السلام) معتقد و علاقه مندند و براى بركت مالشان با آن حضرت شركت مى‏كنند، يعنى در سال مقدارى از سود خود را در راه آن حضرت صرف مى‏كنند. بعضى از آنها روز عاشورا به وسيله شيعيان ، شربت و پالوده و بستنى درست كرده و خود به حال عزا ايستاده و به عزاداران مى‏دهند، و بعضى آن مبلغى كه راجع به آن حضرت است را به شيعيان مى‏دهند تا در مراكز عزادارى صرف نمايند.
يكى از آنان را عادت چنين بود كه همراه سينه زنها حركت مى‏كرد و با آنها به سينه زدن مشغول مى شد. وقتى از دنيا رفت، بنا به مرسوم مذهبى خودشان، بدنش را با آتش سوزانيدند تا تمام بدنش خاكستر شد جز دست راست و قطعه‏اى از سينه‏اش كه آتش، آن دو عضو را نسوزانيده بود.
بستگان آن دو عضو را آوردند نزد قبرستان شيعيان و گفتند: «اين دو عضو راجع به حسين شماست» 95.
9- تأثير شعر سرودن در عزاى حسينى
امام صادق (عليه السلام) فرمود: «كسى نيست كه براى حسين (عليه السلام) شعرى بسرايد و گريه كند يا بگرياند مگر اينكه خداوند بهشت را بر او واجب كرده و گناهانش را مى‏آمرزد» .96
سخنى با حسين (عليه السلام)
«حسين ! اى پرچم خونين حق بر دوش،
حسين ! اى انقلابى مرد
حسين ! اى رايت آزادگى در دست،
در آن صحراى سرخ و روز آتشگون‏
قيام قامتت در خون نشست، اما
پيام نهضتت برخاست‏
از آن طوفان «طف» در روز عاشورا،
به دشت «نينوا» ناى حقيقت از «نوا» افتاد
ولى ...
مرغ شباهنگ حقيقت ، از نواى ناله «حق ، حق » نمى‏افتد».
سلام بر تو ، اى حسين !
سلام بر خط شفقگون كربلا، كه خون تو را، اى خون خدا - همواره بر چهره افق مى‏پاشد و غروب هنگام، سرخى آسمان مغرب را به شهادت مى‏گيرد ، تا آن جنايت هولناك را هر چه آشكارتر بنماياند و چشم تاريخ را بر اين صحنه هميشه خونين بدو زد و گوش زمان را از آن فريادها تندر گونه آن عاشوراى دوران ساز، پر كند.

اى حسين ... اى عارف مسلّح !
كربلاى تو، عشق را معنى كر دو انقلاب تو اسلام را زنده ساخت و شهادت تو، حضور هميشگى در همه زمان‏ها و زمين‏ها بود.
اى حسين ... اى شراره ايمان !
اى حسين ... اى در سكوت سرخ ستم، شهر آشوب!
در بهت خاموشى و ترس، تلخابه فرياد را در حلقوم شب ريختى و با نامردان تبهكار ، مردانه در آويختى.
عاشوراى تو، انفجارى از نور و تابشى از حق بود كه بر «طور» انديشه‏ها تجلى كرد و «موسى خواهان» گرفتار در «تپه» ظلمت ظلم را از سرگردانى نجات بخشيد.
چه مى‏گويم؟ ... تو تاريخ را به حركت آوردى و زبان زمان را به سرودن حماسه‏هاى زيباى ايثار و جهاد و شهادت گشودى . لحظه لحظه تاريخ را عاشورا ساختى و جاى جاى سرزمين‏ها را كربلا...
خفته بوديم و بى خبر ... اما تو، اين «مصباح هدايت» و اى «كشتى نجات» گام خسته ما را به تلاش كشاندى و افسردگى يأسمان را به شور اميد مبدل ساختى و از سكوت و درنگ و وحشت ، به فرياد و هجوم و شجاعتمان رساندى و پاى كوفته و پر آبله ما را، تابام آگاهى و تا برج بيدارى فرا بردى. 97
«اى حسين » ...
تو كلاس فشرده تاريخى .
كربلاى تو، مصاف نيست‏
منظومه بزرگ هستى است ،
طواف است.
پايان سخن
پايان من است
تو انتهاى ندارى ...98

والسلام‏


پى نوشتها:

1 فرائد السمطين , جوينى خراسانى , ج 2 ص 155
2 فرائد السمطين , جوينى خراسانى , ج 2 ص 246
3 حماسهء حسينى , استاد شهيد مطهرى , ج 3 ص 247
4 بحارالانوار , علامه مجلسى , ج 43, ص 309
5 بحارالانوار , علامه مجلسى , ج 43, ص 281
6 وسائل الشيعه , شيخ حر عاملى , ج 10 ص 329
7 اثبات الهداة , شيخ حر عاملى , ج 5 ص 215
8 اقتباس از كتاب عدل الهى , استاد شهيد مطهرى , ص 241تا 246
9 خصال , شيخ صدوق , ص 624
10 المحاسن , ابى جعفر برقى , ج 1 ص 293
11 نقل از كتاب <قيام حسينى > آيت الله شهيد دستغيب , ص 105
(#) ـ بيتى از نگارنده .
12 بحارالانوار , علامهء مجلسى , ج 43, ص 262
13 منتخب كامل الزيارات , ابن قولويه , ص 32
14 سفينة البحار, محدث قمى , ج 1 ص 257

15 سيرهء امامان , سيد محسن امين , ص 188
16 زندگانى تحليلى پيشوايان ما, عادل اديب , ص 149
17 سورهء فرقان , آيه 27
18 نقل از كتاب درسى كه حسين به انسانها آموخت شهيد هاشمى نژاد, ص 445

19 بحارالانوار , علامهء مجلسى , ج 44 ص 381
20 نقل از كتاب <زندگانى حضرت ابى عبدالله الحسين > ابوالقاسم سحاب , ص 22
21 كشف الغمة , علامه اربلى , ج 2 ص 6
22 به نقل از كتاب <درسى كه حسين (ع ) به انسانها آموخت > شهيد هاشمى نژاد, ص 450
(#) ـ بيتى از نگارنده .
23 حماسهء حسينى , شهيد مطهرى , ج 2 ص 130
24 تحف العقول ,محدث حرانى , ص 275
25 تاريخ طبرى , ج 7 ص 300
26 جامع احاديث الشيعه , ج 12 ص 556
27 ترجمهء تاريخ سياسى اسلام , ج 1 ص 351
28 تاريخ طبرى , ج 4 ص 347
29 ترجمهء لهوف سيد بن طاووس , ص 132
30 نقل از كتاب <درسى كه حسين (ع ) به انسانها آموخت > شهيد هاشمى نژاد, ص 447
31 درسى كه حسين (ع ) به انسانها آموخت , شهيد هاشمى نژاد, ص 448
32 همان مأخذ.
33 نهج البلاغه , صبحى صالح , حكمت 333
34 ترجمه تاريخ سياسى اسلام , ج 1 ص 352. به نقل از كتاب ماهيت قيام مختار , ص 201
35 بحارالانوار , علامه مجلسى , ج 45 ص 112
(#) ـ بيتى از نگارنده .
36 حماسهء حسينى , استاد مطهرى , ج 3 ص 47

37 سورهء مائده , آيهء 39
38 ثواب الاعمال شيخ صدوق , ص 116
39 منتخب كامل الزيارات , ابن قولويه , ص 281
40 منتخب كامل الزيارات , ابن قولويه , ص 337
41 همان مأخذ.
42 همان مأخذ , ص 289
43 كافى , مرحوم كلينى , ج 4 ص 582
44 منتخب كامل الزيارات , ابن قولويه , ص 295
45 وسائل الشيعه , شيخ حر عاملى , ج 10 ص 322
46 منتخب كامل الزيارات , ابن قولويه , ص 247
47 امالى شيخ طوسى , ص 55
48 بحارالانوار , علامه مجلسى , ج 101 ص 16
49 منتخب كامل الزيارات , ابن قولويه , ص 87
50 سفينة البحار, محدث قمى , ج 1 ص 565
51 منتخب كامل الزيارات , ابن قولويه , ص 306
52 وسائل الشيعه , شيخ حر عاملى , ج 10 ص 324
53 منتخب كامل الزيارات , ابن قولويه , ص 328
54 منتخب كامل الزيارات , ابن قولويه , ص 199
55 منتخب كامل الزيارات , ابن قولويه , ص 204
56 منتخب كامل الزيارات , ابن قولويه , ص 346
57 منتخب كامل الزيارات , ابن قولويه , ص 292
58 وسائل الشيعه , شيخ حر عاملى , ج 10 ص 331
59 وسائل الشيعه , شيخ حر عاملى , ج 10 ص 230
60 وسائل الشيعه , شيخ حر عاملى , ج 10 ص 330
61 وسائل الشيعه , شيخ حر عاملى , ج 10 ص 331
62 بحارالانوار , علامه مجلسى , ج 44 ص 235
63 منتخب كامل الزيارات , ابن قولويه , ص 278
64 وسائل الشيعه , شيخ حر عاملى , ج 10 ص 324

65 سيرهء امامان (ترجمهء اعيان الشيعه ), علامه سيد محسن امين , ص 220ـ و زندگانى چهارده معصوم ,
عمادزاده , ج 2 ص 137
66 وسائل الشيعه , شيخ حر عاملى , ج 10 ص 323
67 منتخب كامل الزيارات , ابن قولويه , ص 195
68 منتخب كامل الزيارات , ابن قولويه , ص 252
69 وسائل الشيعه , شيخ حر عاملى , ج 10 ص 549
70 كامل الزيارات , ابن قولويه , ص 248
71 كامل الزيارات , ابن قولويه , ص 123
72 امالى شيخ طوسى , ص 317
73 امالى شيخ طوسى , ص 319
74 وسائل الشيعه , شيخ حر عاملى , ج 4 ص 1033
75 كافى , مرحوم كلينى , ج 4 ص 588
76 كامل الزيارات , ابن قولويه , ص 272
77 مكارم الاخلاق , طبرسى , ج 1 ص 360
78 كافى , مرحوم كلينى , ج 1 ص 360
79 تهذيب الاحكام , شيخ طوسى , ج 6 ص 74
80 نقل از كتاب <سيد الشهدا> آيت الله شهيد دستغيب , ص 166
81 وسائل الشيعه , شيخ حر عاملى , ج 4 ص 1033
82 وسائل الشيعه , شيخ حر عاملى , ج 4 ص 1033
83 بحارالانوار , علامه مجلسى , ج 44 ص 280
84 نقل از كتاب <درسى كه حسين (ع ) به ما آموخت > شهيد هاشمى نژاد, ص 451

85 وسائل الشيعه , شيخ حر عاملى , ج 10 ص 393
86 بحارالانوار , علامه مجلسى , ج 44 ص 284
87 منتخب كامل الزيارات , ابن قولويه , ص 165
88 منتخب كامل الزيارات , ابن قولويه , ص 168
89 جلاء العيون , علامهء مجلسى , ص 462
90 بحارالانوار , علامه مجلسى , ج 44 ص 293
91 وسائل الشيعه , شيخ حر عاملى , ج 10 ص 397
92 داستانهاى شگفت , آيت الله شهيد دستغيب , ص 9
93 اختيار معرفة الرجال , شيخ طوسى , 89
94 خلاصه اى از مقالهء <عاشورا> نوشتهء جواد محدثى .
95 <خط خون > موسوى گرمارودى .

  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا