صدرالدین دهقان

صدرالدین دهقان"محمد ،کلاس سوم دبستان بود که از فردوس به یزد امدم  ونام اورادر مدرسه اسلامی رمضانی که توسط مرحوم حجت الاسلام وزیری تاسیس شده بود نوشتم .وقتی که دراین مدرسه ،سوره یاسین را یاد گرفت  ،خیلی خوشال شدم و یک تقدیر نامه برای معلم او فرستادم.محمدا ذاتا انس وعلاقه عجیبی به نماز و قران و روزه گرفتن داشت شاید ثلث سال را روزه بود.

بدون اینکه ما بفهمیم ،اول شب غذا می خورد وروزه می گرفت .

محمد در موقع غذا خوردن همیشه بهترین را برای دیگران  می گذاشت .

وقتی اصرار می کردیم گاهی با خنده و گاهی با رفتارهای مخصوصی که داشت  از موضوع  می گذ شت .

مدتی که فرمانده سپاه بود طوری رفتار می کرد که کسی متوجه نشود.

تواضع و افتادگی او خیلی عجیب بود.

اصلا اعتنایی به مادیات نداشت،  یک معنویت مخصوصی داشت  که من به عنوان پدر، خود را مغبون می دانم که چرا ،محمد را آنطور که باید نشناختم ؟!

انشا الله خداوند او را از ما راضی کند و من را نیز ببخشد که این ایمان محکم اورا آنطور که باید تشخیص ندادم و حق او را ادا نکردم .

15 ماه در زندان بود و همه شکنجه گر ها از مقاومت او خسته ومایوس شده بودند تا جایی که مشهور شده بود که این یزدی چه استقامتی دارد ؟

روحیه بسیار قوی داشت و حتی پس از آزادی از زندان یک ذره اظهار عجز و ناتوانی در او دیده نمی شد و از همه عجیب تر اینکه او به ما تسلی می داد .

از شکنجه هایش هیچ نمی گفت و ما هر چه می دانیم از هم سلولی هایش می دانیم  ،  می گفت آنچه برای خداست، محفوظ نزد اوست.

محمد همیشه عاشق شهادت بود و ما همه از این خواسته او مطلع بودیم و آمادگی پذیرش خبر شهادتش را داشتیم ... 

درحالی که در تهران بودیم و برای مقدمات ازدواج برادرش مهدی ( برادر کوچکش) آماده می شدیم ،این خبر را به ما دادند .

وقتی به یزد آمدیم جلوی کوچه ،پارچه مشکی آویزان کرده بودند. گفتم: این پارچه را عوض کنید  و پارچه سفید بگذارید او هم اکنون به آرزوی خود رسیده است .

ما هم به شهادتش افتخار می کنیم هر چند که یاد او که در خاطرمی اید، یک رقت قلب و تحولی در من ایجاد می شود..

امیدوارم رنج های محمد در راه اسلام وقران قبول درگاه حق قرار گیرد و ما را هم در روز قیامت دستگیری و شفاعت کند ..










  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا