نرسیده به بازار شهر، آمیرزازینل دکان محقری داشت و کار خیر میکرد قیافهاش هم ظاهرالصلاح بود و علیالظاهر هم حرام و حلال را کاملاً رعایت میکرد چنانکه مثلاً در مراسم ختم میت چای هم نمیخورد که مبادا حق طفل صغیر ضایع شود یا احدی از وراث راضی نباشند. خدا لعنت کند شیطان را، یک روز معلوم شد قلیخان که شعبه دیگر دکان حاجی را اداره میکرده به جای قرضالحسنه برخلاف منویات نظر آمیرزا پول ربا میداده و گاه فرش از زیر پای طفل صغیر میکشیده و خانه مقروضان را حراج کرده است. آمیرزا هم ضمن اظهار برائت از وی او را عزل کرده بود و یکی دیگر را خلیفه خود در حجره مذکور تعیین کرد این منصوب جدید هم اول حسابرسی و تحقیق کرد دید اوضاع خیلی بدتر از آن است که به نوشته و گفته درآید! لذا بیچاره گزارش کاملی از اختلاس و ربا و ظلم و تعدیهای قلیخان را تهیه و به عرض آمیرزازینل رسانید. چشمتان روز بد نبیند به جای تنبیه قلیخان این یکی تشویق و به امر آمیرزا کتک مفصلی خورد و عزل شد! چرا؟ زیرا... ببخشید برای زباندراززاده فضول این عادت شده مراقب مدیرمسئول آیینه است تا از دفتر تحریریه خارج شود بیاید زیر گوش من خبری بگوید. مثلاً الساعه فرصتی پیدا کرد و وارد شد و گفت خبرداری! شهردار تهران و داستان پر ماجرای استعفایش را هنوز هم به گزارش تخلفات مالی شهردار قبلی رسیدگی نشده است که...!!
زباندراز
- نویسنده : یزد فردا
- منبع خبر : خبرگزاری فردا
شنبه 28,سپتامبر,2024