واضح و مبرهن است که برای ما دانشآموزان و معلمان هیچ فصلی تابستان نمیشود علاوه بر فایدههای بسیار این فایده هم دارد که همدیگر را نمیبینیم نتیجهاش اینکه پاییز که یکدیگر را میبینیم بیش از گذشته با آنها اظهار دوستی و محبت میکنیم ولی تابستان ما دنباله و همانند بهار بود. سه ماهه بهار سرمان گرم بود به اینکه چه کسی رییسجمهور میشود؟ و به همین مناسبت تبلیغات و میتینگ و کریخوانی گرم بود و عمرمان گذشت و تابستان هم کلی کیف کردیم و حدس زدیم، شرط بستنی بستیم، روی مراسم سوگند خوردن و انتخاب وزرا که کی دعوت میشود؟ کی نمیشود؟ کی چی چی میگوید؟ کی چی چی نمیگوید؟ کی کجا میرود؟ کی وزیر میشود؟ و چرا اون وزیر شد؟ اون نشد؟ چه کیفی داشت سریال مجلس هلوخوران تکرارش هم فردا پخش میکرد بابا هم نمیگفت کولر را خاموش کن. بعد سرگرم انتخاب استانداران شدیم و به فکر تعیین استاندار بودیم بدون اینکه کسی بگوید به تو چه وکیلی! وزیری! چه کارهای؟ خلاصه تابستان پرمشغله و پرکاری داشتیم گرچه باباجون که بیبیجان میگویند: دامادم رییس کل است او یک سال است که در خانه خوابیده اول میگفت ببینیم کی رییسجمهور میشود بعدش میگفت کی وزیر میشود حالا میگوید ببینیم کی استاندار میشود؟ زمستان هم در انتظار است که کی مدیرکل میشود تا ببیند که کار بکند یا نکند خلاصه در عین بیکاری همه «سرکار بودیم» جز پدرم که درست است سرکار بود اما در اصل بیکار که کی کجا میرود!! البته نتیجه میگیریم که باید برای کشورمان کار کنیم تلاش کنیم چکار داریم که کی کجا میرود یا کی را کجا گذاشتهاند باید کار کنیم تا ایران آباد شود. ببخشید مادرم فرمودند: (کشک)! یعنی ناهار کشک داریم به جای میوه هم آب (زرشک) نوشیدیم این بود انشای ما زیر نظر آقامون، آقامون خیلی خوب هستند و نمره بیست آفرین میدهند. آقای سلطان آیینه اجازه؟ خوب بود؟ بفرمایم یا بنشینم یا بتمرگم! آقا چند شدم؟ چرا اینجور نگاه میکنید! خوب بفرمایید بنشین یا برو دم دفتر تا ظهر هم بزرگتر بیاد چشم خفه میشوم هیچی نمینویسم خوب بود!!
زباندراز
- نویسنده : یزد فردا
- منبع خبر : خبرگزاری فردا
جمعه 27,سپتامبر,2024