صبح 16تیر92 آقای دکتر مجیبیان در رادیو یزد درحال صحبت بودند، ایشان مانند همیشه بعد از حمد وستایش پروردگار ضمن صحبتهای سودمند خود، درمورد سجایای اخلاقی پدرشان، و تاثرکلام پدر در فرزندان بویژه آقای دکتر نیزسخن گفتند و یاد آور شدند که پدر هنگام نصحیت نکات ظریفی را گوشزد میکردند یکروز گفتند" آدمها چهار دسته اند 1- پیامبران که راهنمائی میکنند 2- عده ای که کارخیر میکنند و رد پائی از خود بجا میگذارند مثلا درجاده ها کاروانسرا و استراحتگاهها برای خستگان راه فراهم می آورند و آب انبار ساخته و رفع عطش از تشنگان میکنند و دسته سوم کسانیکه از این راهها میگذرند و از این امکانات بهره مند میشوند و گروه چهارم کسانیکه نتنها کار خیری نمی کنند بلکه شرور بوده و به مردم آسیب هم می زنند. شماها باید کاری کنید که اگر جزء گروه اول نیستید جزء گروه آخر هم نباشید و کاری کنید تا اثری ماندگار از خود بجای گذارید."
دکتر جلال مجیبان در زمان طفولیت به اتفاق پدرشان استاد کاظم مجیبیان
من با توجه به استعداد و ظرفیت خدادادی سعی کردم تا چنین باشم و ازحمایت باریتعالی در همراهیم شاکرم.علیرغم محدودیت های مالی، مرحوم پدرم به من گفتند استعداد تو در ادامه تحصیل خوب است و من دلم میخواهد که تحصیلاتت را ادامه دهی تا بتوانی منشاء اثرات خوبی در جامعه باشی و من به توصیه پدرم عمل کردم و خوشبختانه با تلاش و پشتکار خودم و دعای خیر پدر و مادرم جزء اولین پزشکان فارغ التحصیل شهرمان شدم. و حال می بایست رد پای ماندگاری از خود به یادگار بگذارم. بنابراین اولین های پزشکی را دربیمارستان دکترمجیبیان یزد بقرار زیر راه اندازی نمودم.
1 - اولین بیمارستان تخصصی زنان و زایمان دریزد 2- اولین درمان از راه تزریق خون و ایجاد بانک خون 3- اولین درمان از راه تنفس مصنوعی با اکسیژن بکمک مالی مرحوم تقی رسولیان
4- اولین بار استفاده صحیح از دستگاه بیهوشی در زایشگاه بهمن 5- اولین درمان از راه اندوسکوپی 6- اولین درمان از راه لاپاروسکوپی7 - اولین درمان از راه لایاراتومی
8 - اولین درمان نازائی از راه تلقیح -
9- اولین زایشگاه خصوصی زنان وزایمان دریزد با پیشرفته ترین تجهیزات پزشکی در زمان افتتاح و اطلاعات پزشکی خود را در کتابی به نام از پنجه مریم تا جنین آزمایشگاهی برای استفاده علاقه مندان بچاپ رسانده ام
لذا افتخار میکنم که علاوه بر خدمات پزشکی، آموزش تغذیه نوزادان،اتشار مقاله های علمی وکتابچه راهنمای بیماران، روش مراقبت بارداری با پیشقدمی خانم دکتر مرشد، از بین بردن ترس از زایمان دربیمارستان، استفاده از خون، آستفاده از اکسیژن،زایمان بدون درد با تزریق نخاعی در بیمارستان مجیبیان، استفاده از دستگاه انکوباتور برای نوزادان نارس، تشخیص آبستنی خارج از زهدان برای اولین بار و عمل آن، لاپاروسکوپی، هیستروسکوپی، کلپوسکوپی، سونوگرافی، داپلر و داپلررنگی، و دومین سیستمI.V.F در بیمارستان مجیبیان، نشر تکنیک جراحی و لاپاروسکوپی، هیستروسکوپی، ارمغان آقای دکترجعفرحجت به یزد، سونوگرافی به دانشکده پزشکی شهید صدوقی ازطریق آقایان دکتر افلاطونیان و دکتر کریم زاده، از بزرگترین افتخارات بیمارستان دکتر مجیبیان یزد ومن می باشد .
در مصاحبه ایکه در 4/9/89 درمحل بیمارستان به اتفاق خانم رکسا نا راهبریان و آقایان یدالله فرمایشی شهریار هیربد مهندس عباس سوزنی اصغر خوشنام و حسین سماوات با افتخار حضور اینجانب انجام شد، مطالب زیرگزیده ای از فرمایشات جناب دکتر می باشد.
آقای جلال مجیبیان فرزند استاد کاظم معمارهنرمند یزد، در 2/25/ 1304 از مادری فهیم به نام بی بی حسبی متولد و در تاریخ 1333/12/26با دختری شریف از خانواده معروف یزدی به نام اشرف راجی ازدواج کردند که حاصل آن سه فرزند به نامهای دکترمهدیه متخصص زنان و زایمان و حمیدرضا متخصص رادیولژی می باشند. بنابراین مهدیه و حمیدرضا حرفه پدر را برگزیده و مانند پدرخوشنام خویش با شهرتی فراگیر به جامعه پزشکی پیوستند. متاسفانه نعیمه و همسرش دکتر راد در عنفوان جوانی(تاریخ ؟ / ؟ /1355 در اثر حادثه هولناک تصادف به عالم باقی شتافته و مردم یزد را همچون پدر،مادر و اقوام خویش داغدار نمودند.
آقای دکتر گفتند، پدرم، انسانی مردم دار بود و اختلافات و مسائل افراد را بطورکتخدا منشی و ریش سفیدی حل و فصل میکرد، او اختلافی که بین معماران دبیرستان ایرانشهرهنگام ساخت دبیرستان (بسبب اینکه چرا از تهران برای ساخت مدرسه معمارآورده اند بوجود آمده بود،) جلسه آشتی کنان در منزلشان تشکیل و کارساخت این عمارت ماندگاربسرعت به اتمام رسید. لازم به یادآوریست، چون پدر در جای دیگر مشغول بکاربودند نتوانستند درساخت دبیرستان ایرانشهرهمکاری داشته باشند،اما غیر مستقیم در کارها و برنامه ها و رتق و فتق امور و تهیه ابزار معماری دقیق و پیشرفته که آنروزها در دسترس همۀ معماران نبود توسط پدر کارگشائی شده به امانت دراختیارمدرسه قرارمیگرفت و معمولا جلسات هماهنگی و مشورت کار دبیرستان در منزل پدرم و با نظارت ایشان بود. (آنروزها دبستان شش سال بود که به آن دوره ابتدائی و دبیرستان نیزشش سال بود، به سه سال اول دبیرستان سیکل اول گفته و مدرک سیکل میدادند که برای استخدام دولتی معتبربود. به سه سال دوم سیکل دوم دبیرستان گفته میشد و به سه رشته ادبی ریاضی و طبیعی تقسیم و دانش آموز رشته موردعلاقه خویش را باتوجه به انتخاب شغل درآینده انتخاب می نمود لازم بذکراست قبل ازپیاده شدن این نظام؛ دانش آموزان دبیرستان درپایان سال پنجم دبیرستان دیپلم علمی گرفته و سال بعدمی توانستند در رشتۀ مورد علاقۀ خود در امتحانات نهائی دوباره شرکت و بعد ازموفقیت به اخذ دیپلم مربوطه نائل گردند
ابتدائی را در دبستان بدر واقع در محله شش بادگیری به مدیریت آسید میرعلی حمزوی و به نظامت آقای حسین جلیلی بااخلاقی تندوبرخوردی قاطع و به آموزگاری کلاس سوم آقاجواد جلیلی و کلاس دوم با حسین آقای جلیلی که باهم پسر عمو بودند و معلمی به نام حسین آموزگار که بسیار خوش خط بود و در اثر بیماری سل درگذشت و به معلمی موسیقی آقای صابر صفایی به تحصیل پرداختم. خدمتگزار دبستان بدر از یک چشم نابینا و قد بلندی داشت و زحمت شلاق زدن دانش آموزان خاطی به عهده وی بود من هرگز او را فراموش نمی کنم.
دیگرمعلمانم با نام کوچک احتمالا محمد، آقای قبله بودند. بعد از اخذ تصدیق (گواهینامه) ششم دبستان درسال 1317 به دبیرستان مارکار که ساخت آن جلوتر از دبیرستان ایرانشهر بود رفتم. آنجا هم، سالن و هم سن نمایش داشت. مدیرمارکار سروش لهراسب و نظامت را آقای خانی و دبیرانی چون محمد علی فرهمندو..........داشتم و همکلاسم پسری بنام نیازمند بود. رسم براین بود اگر دانش آموزانی باهم قهر می کردند باید نمایش بازی کنند و یا آواز بخوانند چون من و نیازمند باهم قهر بودیم مجبورمان کردند روی سن رفته آواز بخوانیم. نیازمند که صدای نسبتا خوبی داشت می خواند اما من ترجیح دادم سکوت کنم. کلاس چهارم و پنجم متوسطه را در دبیرستان کیخسروی به مدیریت و یا نظامت احتمالی آقای ترکی گذرانده و همکلاسانم علی محمد تنباکو فروشان(کاردان فعلی) او استاد و نخبه ادبیات و ازچهره های ماندگار بود. دیگر همکلاسم فرزانگی بود او انشای خوبی می نوشت. و نیزخدایاری و حسین صدری هم بودند.
کلاس ششم در دبیرستان ایرانشهر به مدیریت آقای میرزا احمدخان طاهری و نظامت آقای فضل الله بشارت و خدمتگزاری نوروز علی پاشاهی گذراندم پسران نوروزعلی به مدارج عالی رسیدند و خود او دارای صفات نیک و ازسجایای اخلاقی برخوردار بود و محبوب بچه ها وی ناگهان چاق شد و به مرض سل درگذشت. دبیرانم در ایرانشهر ابوالقاسم قلمسیاه، تقی حجت و فضل الله بشارت و قینی بودند.دیپلم پنجم را درکیخسروی و دیپلم طبیعی را درسال 1323دریافت و همانسال در دانشکده علوم پزشکی پذیرفته شدم. رئیس دانشگاه دکتر جهانشاه صالح بود که بعدا رئیس و یا معاون دانشکده پزشکی تهران شدند. و استادانم دکتر اسدالله شیبانی، دکتر محمدعلی حفیظی یزدی، و پروفسور یحیی عدل ودکتر جهانشاه صالح بودند.
نشسته: آقایان1- دکترضیاء جلیلی 2- دکتر جلال مجیبیان
ایستاده:آقایان 1- .......احرار آزمایشگاه 2- پارسائیان حسابدار 3- ؟ 4- صفدرخانی کارمند دفتری 5- محمود شمشیری حسابدار 6- رضا غفوریان تلفنخانه 7- سید محمد وزیری عکس احتمالا مربوط به سال 1331 درزایشگاه شیرو خورشید که دولتی و در محله سرو دو راه بود می باشد.
در سال 1332 از دانشگاه فارغ التحصیل و در 1334 تخصص زنان و زایمان را گرفته و بلافاصله به یزد آمده و در شیر وخورشید(زایشگاه بهمن) به مدت 5 الی 6 سال به طبابت پرداختم، آنموقع فقط یک ماما در یزد بود بنام ملیحه مرشد همسردکترمرشد رئیس بهداری یزد. سپس در سال1342 بیمارستانی 10 الی 15 تختخوابی در خانۀ آقای ....... کوچک زاده پدرآقای رضا کوچک زاده در سر پل نواب نزدیک خانه عبدالحسین اتابکی و تبریزی زاده ،در پشت باغ نواب تاسیس و درسال1344به مکان فعلی واقع درخیابان کرمان سابق وآیت ا...کاشانی فعلی نقل مکان کردیم.
از راست 1- دکتر مجیبیان 2- رضا غفوری 3- ؟ 4- احرار 5- دکترضیاء جلیلی 6- خانم لقاءنوربخش(مراسم اهداء جایزه دربیمارستان دکتر مجیبیان به مادران بی بضاعتی که ... شیرخشک وروغن وصابون دریافت می کردند)
آقای دکترجلال مجیبیان دراتاق نوزادان بیمارستان مجیبیان هنگام معاینه وپرستار؟
پرسنل بیمارستان ، آشپزها و خدمه بیمارستان دکترمجیبیان ذر دهه 40 خانمها عصمت پهلوان سیمین صرفه پروین و پوران کروپی، زهراء طاهری و....
آقای دکتر درجواب سئوالی مبنی بر وجود کارکنان هندی گفتند: در دهه پنجاه حدود سالهای 1355 که کشور دچار کمبود دکتر و پرستاربود دولت وقت مجوزبکارگیری آنها را صادر و ما هم 15الی 16نفربکار گرفتیم که بعضی ها تاسال 67-66 ماندند و آخرین آنها گریسی آبراهام(مسئول بخش) و کونجوما ابراهام (سوپروایزر) و آنوما مابری با نام مخفف مهری بود. کونجما مدتها با بعضی ازکارکنان بیمارستان درارتباط بود تعدادی ازآنها تاحدودسالهای 70 دریزد بودند.
پرستار هندی عکس در تاریخ 22 مرداد 1355
از چپ: 1- فرخنده الوانساز 2- خانم لقاء نوربخش و ایستاده 1- مهری = یا ماری2- ابراهام کونجوما 1و 15 سال یزد بود وخیلی قابل و رئیس بخش بود 4 و 5 و 6 ؟ 7- وژیماه 8؟
دو خاطره از آقای دکترمجیبیان.
خاطره: 1- حدود سال 1370 یکی از اولین مریضانم،به همراه دخترش، نوه اش را برای زایمان به بیمارستان آورده بود مادر بزرگ و مادر، فرزند را برای تولد نوه آورده بودند. در واقع من شاهد حضور 4 نسل در بیمارستانم بودم.
خاطره: 2- درطول 8 سال جنگ تحمیلی از1361 الی1367 بیمارستان پذیرای 252نفر زخمی وخیم جنگی بود که همه را به رایگان مداوا و تنها یک نفرشهید و بقیه بسلامتی مریضخانه راترک گفتند.آرامش و آسایش و امنیت امروز ما مدیون این ازجان گذشتگان است و این کمترین کاری بود که برای عزیزان وطن انجام شد.
آقای دکتریادآورشدند برای خدمت باید عواملی چند منجمله زمان، افراد و محیط و.....فراهم شود تا خدمتی انجام گیرد. در بیمارستان من اگر نظافتچی ها آشپزها کارمندان کارکنان پرستاران و پزشکان کار نکنند بیمارستان به خوبی اداره نمی شود. لذا اگر تشکری می شود باید از انها شود. در اینجا اقای شهریارهیربد محقق و نویسنده که به همراه خود انار سکه زده با تزیین سرو و شمشاد که بیانگر سرسبزی و شادابی است به دکتر هدیه کرده بودند درجواب فرمایشات ظریف و زیبای ایشان گفتند «آقای دکتر باید چراغی روشن باشد تا دیگران بتوانند خدمتی انجام دهند. عواملی که نام بردید در روشنایی چراغی که شما برافروخته اید به خدمت رسانی مشغولند . امیدواریم این نور پیوسته تابناک و درخشان ،جامعه، شهر و ایران ما را در بر گیرد.آمین یارب العالمین
منبع وبلاگ یاد یاران
http://meraat1.persianblog.ir/post/39/
- نویسنده : یزد فردا
- منبع خبر : خبرگزاری فردا
سهشنبه 19,نوامبر,2024