در شماره 406 آيينه در اين ستون به تفصيل مطالبي پيرامون وظيفه دولتمردان در امر رسيدگي به وضع معيشتي معلمان تحت عنوان «معلمان حق اعتراض دارند اما...» درج و از جمله به اطلاع خوانندگان آيينه رسيد:
«آنچه باعث بهبود زندگي و رفاه نسبي مردم ميگردد برگزاري جلسات سخنراني، همايش، موعظه، نصيحت، وعظ و خطابه نيست چون اين امور به تنهايي شكم گرسنهاي را سير نخواهد كرد، وسايل تحصيلي فرزندان را فراهم نمينمايد، امكانات و وسايل ازدواج آماده نميكند و سر پناهي براي افراد بيخانمان نميسازد. اما رعايت حقوق عامه از سوي مسئولان و دولتمردان، برنامهريزي دقيق اقتصادي و اجراي صحيح قانون اساسي از جمله توجه به بند 9 اصل سوم كه دولتمردان را موظف نموده است در «رفع تبعيضات ناروا و ايجاد امكانات عادلانه براي همه در تمام زمينههاي مادي و معنوي» كوشا باشند و بتوانند اختلاف طبقاتي و تبعيض را محو و يا كم نمايند و سازمانها و دستگاههاي نظارتي وظايف قانوني خود را انجام دهند تا با اقدامات عملي قواي مقننه، مجريه و قضاييه جلوي رانتخواريها و رشوهخواريها، اختلاسها، ظلمهاي اقتصادي قارون صفتان زراندوز و تجملپرستان و كاخنشينان گرچه تعدادي از آنان هم در لباس دينداري باشند گرفته شود...»
معلم جايگاه رفيع و با عظمتي دارد. در اسلام مقام ارزشمند معلم ستوده شده است. پيامبر گرامي اسلام حضرت محمد مصطفي(ص) به خلائق اعلام ميفرمايد: من به عنوان راهنما و معلم مبعوث شدهام. هميشه رفتار و كردار اين گروه از جامعه براي دانشآموزان و دانش پژوهان الگو و اسوه بوده و مورد احترام مردم قرار گرفتهاند چه بسيار آموزگاراني كه با بيان يك جمله و يا درج يك عبارت در دفتر دانشآموزي او را به سوي سعادت و خوشبختي رهنمون شده و سرنوشتش را تغيير دادهاند. در هر دوره و زمان ديده و يا خواندهايم گفتار و عمل آموزگاران سرمشق و راهنماي شاگردانشان بوده و توانستهاند آنان را به سوي كمال و در مسير هدايت و رستگاري راهنما باشند.
استاد عبدالفتاح عبدالمقصود دانشمند مصري و مولف كتابهاي متعدد از جمله دوره 8 جلدي كتاب « الامام علي بن ابي طالب (ع)» مينويسد: «نخستين كلمات قدرداني و تشويقي كه به من گفته شد و تاكنون در حافظه و خاطرهام عميقاً مانده است عبارتي بود كه آموزگار مدرسه ابتدايي به عنوان توضيح در زير انشايي كه نوشته بودم در دفترم نوشت، شگفتا! آن عبارت چنين بود: «ميبينم كه بلاغت و رسايي بيان و مهارت در گفتار از آينده خوب تو مژده ميدهد» و از آن شگفتر اين كه در آن روز از سن دهسالگي فراتر نرفته بودم. در آن روز خيلي خوشحال شدم. رگهاي گردنم از به خود باليدن و تفاخر باد كرد و معني آن «مدال لفظي» را كه استادم به سينه من نصب كرده بود نميدانستم، آنچه ميدانستم سخن ستايشگرانه او بود. در سال چهارم معلم زبان عربي تصميم گرفت موضوعي را كه من درباره (كشتي در حال سوختن) نوشته بودم تكثير كند و نسخههاي آن را براي شاگردان كلاسهاي مختلف به عنوان نمونه و سرمشق پخش كند، بدون شك موقعيت بسيار خوبي بهره من ساخت.»1
چندين سال است كه تست، آزمون، معلم سرخانه، رفتن به كلاس درس.. .. ثبت نام در فلان آموزشگاه علمي يا تخصصي و تهيه كليه امكانات زندگي تا دادن ليوان آب به دست فرزند دلبند و.. ... همه اينها دغدغههاي فكري و ذهني عدهاي از خانوادهها و دانشآموزان دارالعباده و حتي بعضي از مسئولين فرهنگي استان ميباشد چرا كه نكند خداي ناكرده ما از افتخار سال بعد در مقايسه با ساير استانها چند پله عقبگرد نمائيم. بديهي است همه اينها ميسر نميشود مگر با قيمت از دست دادن سلامت روحي و رواني تعدادي دانشآموز و عدم تقويت روحيه اعتماد به نفس، شادابي و سر زندگي و ادامه تبعيضات تحصيلي براي عدهاي از دانشآموزان استان و منطقه.
متاسفانه عدهاي دانش آموز يزدي به صورت كليشهاي با صرف مخارج گزاف و پرداخت وجه به دبيران متعدد سرخانه و به اصطلاح تابلودار و يا تامين شهريه آموزشگاههاي خصوصي كه گاه موسسان آن از افرادي هستند كه يك يا چند نفر از دانش آموزان مدرسه تحت نفوذ و يا مديريتشان مثلاً رتبه زير 100 يا كمتر از 1000 كنكور را كسب كرده و يا در فلان رشته دانشگاهي پذيرفته شدهاند.
اما عدهاي از آنها به محض ثبت نام و حضور در اجتماع ديگري فراتر از محل تحصيل و زندگي آنگونه كه بايد قدرت بيان عواطف و احساسات و دفاع از حقوق شخصي و بيان مسايل و مشكلات خود را ندارند. اين در حالي است كه همكلاسي او كه با چند رتبه پايين تر در همان رشته و دانشگاه قبول شده و از ساير استانهايي كه افتخارها را يدك نميكشند آمده است به مراتب از وي شاداب تر و داراي قدرت بيان بالاتر ميباشد. و چه بسا دانشآموزاني كه شهر و ديارشان بيش از20 بار افتخار را كسب كردهاند با خمودي و در خود فرو رفتگي نميتوانند خواستههاي خود را در قالب چند جمله در جمع بيان كنند.
گاه ديده و شنيده ميشود معلمي در كلاس درس خود، فلان آموزشگاه علمي را به دانشآموزان معرفي ميكند و ميگويد بچهها من عصرها در آنجا تدريس ميكنم هر كس ميخواهد در كنكور رتبه خوبي كسب نمايد و يا در امتحانات نهايي معدل كتبي ديپلم وي رشد داشته باشد بيايد و از آن كلاس درس بعد از ظهرها استفاده نمايد. زماني كه از وي سئوال ميشود چرا فلان آموزشگاه علمي را در كلاس درس و مدرسه معرفي و تبليغ كردهاي؟ در جواب ميگويد مگر نميدانيد در حال ساختمان سازي هستم و براي تامين مخارج چارهاي جز كار كردن در بعدازظهرها ندارم. عدهاي هم دفتر و اتاق و دم دستگاهي بههم زده و دقيقهاي به دانشآموزان وقت ميدهند. بايد ولي دانشآموز مثلاً در ازاي 41 دقيقه چهل و يكهزار تومان به حساب مربوط واريز نمايد تا مدير ذيربط بگويد در چه ساعتي و چه لحظهاي چه جزوه و كتابي را در حال نشستن، دراز كشيدن بر پهلو و يا بر پشت خوابيده مطالعه كند تا اثر بيشتري داشته باشد و در رشته دلخواه قبول شود!!. گرچه بدون شك براي پدر ومادر و مسئولان افتخار است كه دانش آموزان در كنكور و رشته دلخواه خود پذيرفته شده و به تحصيلات عاليه ادامه دهند اما با چه قيمتي؟
آيا مناسب نيست مسئولين هنگام دادن مجوز جهت تاسيس آن گونه مدارس و كلاسها كه تعدادي از آنها هدفي جز كسب منافع اقتصادي ندارند و به آموزش و پرورش طبقاتي و تبعيض در امور تحصيلي دامن ميزنند دقت بيشتري نموده و يا نظارت كامل بنمايند؟ چه بسا افرادي كه با راه انداختن موسسه و مدرسهاي خواستار ترويج علم و آگاه نمودن بيشتر دانش پژوهان هستند بايد به كار آنها ارج گذاشت و موفقيت همگان را خواستار بود. در اين مقال روي سخن با آن عده است كه تنها به منظور اندوختن مال و در آمد بيشتر در اين مسير گام برداشتهاند.
آيا وقت آن نرسيده است نظام آموزشي از حالت طبقاتي بيرون آمده و بيشتر به فكر يكسان سازي مدارس برآيد؟
آيا در زمانهاي گذشته كه مدارس را طبقهبندي نكرده بودند كسي به مدارج بالاي علمي نميرسيد؟ افرادي كه مقامات عالي علمي را كسب نمودند و به درجات بالاي مديريتي در اوايل انقلاب رسيدند در كدام مدرسه خاصي تحصيل نموده بودند؟ آيا درست است كه گفتهاند امروز كشورهايي كه از نظام آموزشي هدفمند و قوي برخوردار هستند در خصوص جدا نمودن دانشآموزان عقب مانده مالي و ذهني و جسمي و استثنايي به اين نتيجه رسيدهاند كه ميبايست در مدارس عادي ادامه تحصيل بدهند ولي در نظام آموزشي ما هنوز هم به سيستم آموزش و پرورش طبقاتي و تبعيضآميز ادامه ميدهيم؟
به اميد روزي كه اين گونه مدارس از نظام آموزش ما نيز برچيده شده و مجدداً با معيارهاي اصوليتر و منطقيتر، دانش آموزان در كنار هم به تحصيلا ت پرداخته و استعدادهاي آنها نيز با تربيت صحيح رشد نموده و شكوفاتر شود.
آيا نبايد اذعان كرد امروزه در تعدادي از محيطهاي آموزشي، با تشكيل كلاسهاي فوق برنامه و روش تست زني به شكل فعلي، نظام آموزشي ما را آماج تيرهاي سهمگين خود قرار داده است؟
آيا شركت دادن دانش آموز در چندين كلاس در روزهاي تعطيل و بعداز ظهرها و در نهايت رويكرد غلط حفظ مطالب و بيتوجهي به درك و مفهوم مطلب توسط دانشآموز، موجب رونق بازار دلالان آموزشي و ايجاد اشتغال كاذب براي عدهاي نشده است كه از طرق مختلف برگزاري كلاسها براي مهارت تست زني تهيه كتابهاي دو، سه، چهار هزار سئوالي و چاپ و فروش كتابهاي گوناگون كمك آموزشي، برگزاري دورههاي متعدد و گاه انتخاب رشتههاي كاذب و در نهايت با آلودگي فضاي معنوي كسب در آمد ميكنند؟
«امروز مدارس ما جايي شده– مخصوصاً در يزد خيلي پررنگ ديده ميشود – فقط براي آماده شدن ورود به آموزش عالي. خطري كه امروز آموزش و پرورش را تهديد ميكند اين مساله است كه متاسفانه وارد پارادايمي شدهايم كه فقط بچهها را آماده كنيم تا به دانشگاه بروند؛ كه چي ؟! در حالي كه آن پختگي اي كه در دوره مدرسه بايد به دست آورند – در دوره ابتدايي ويژگيهاي خاص خودش دوره متوسطه اول و دوم نيز با ويژگيهاي خاص خودشان – حاصل نميشود خوشبختانه الان روبروي من سند تحول بنيادين اموزش و پرورش است كه تعريف ميكند مدرسه، تربيت انساني را با چه ويژگي هايي بر عهده دارد؛ مومن، معتقد، منتظر، تلاشگر، انتخابگر، متخلق به اخلاق، كار آفرين، با نشاط، قانونمدار، نظم پذير، آماده ورود به زندگي شايسته فردي، خانوادگي، اجتماعي بر اساس نظام معيار اسلامي. بچهها كجا ميخواهند اينها را ياد بگيرند؟ اين يادگيري نيازمند بستري است و بسترش هم مدرسه است؛ همان زيستگاهي كه اشاره شد. ولي اگر مدرسه فقط گرفتار اين شود كه درس بدهد و آزمونهاي تست بگيرد جايگاهش را به گذر گاه تقليل داده است.»2
معلمي كه تمام وقتش را صرف اين امر ميكند كه دانشآموز به خواست اوليائش در مدارس خاص قبول شود و در نهايت رتبه دلخواه را در كنكور به دستآورد چه ساعاتي از روز ميخواهد وي را متخلق به اخلاق كند و او را كارآفرين، با نشاط، تلاشگر، انتخابگر و... تربيت نموده و به اجتماع تحويل دهد در اين صورت داستانش همانند فردي است كه در نماز توجه به ظاهر كلمات و عبارات و معاني و مفهوم آنها دارد نه به اصل نماز.
«در سفري هم كه مرحوم مطهري به أعتاب عاليات مشرّف شدند، نشاني منزل آقا حاج سيد هاشم را بنده به ايشان دادم، و در كربلا دوبار به محضرشان مشرّف شدهاند، يكبار ساعتي خدمتشان ميرسند، و بار دوم روز ديگر صبحانه را در آنجا صرف مينمايند. مرحوم مطهري در مراجعت از اين ملاقاتها بسيار مشعوف بودند، و ميفرمودند: در يكبار كه خدمتشان بودم از من پرسيدند: نماز را چگونه ميخواني؟ عرض كردم: كاملا توجه به معاني كلمات و جملات آن دارم! فرمودند: پس كِيْ نماز ميخواني؟! در نماز توجهات به خدا باشد و بس! توجّه به معاني مكن! انصافا اين جمله ايشان حاوي اسرار و دقائقي است، و حق مطلب همينطور است كه افاده فرمودهاند...».3
عدم امكانات لازم در بيشتر مدارس دولتي، اختلافات طبقاتي موجود، هزينههايي كه عدهاي براي تحصيل فرزندان خود صرف ميكنند و در برابر، ناتواني اولياي بسياري از دانش آموزان براي فراهم نمودن حداقل وسيله خوراك و تحصيلفرزندانشان، مشكلات تحصيلي دانشآموزان يتيم، بي بضاعت، بيسرپرست و بدسرپرست و ناهنجاريهاي جامعه و عوامل ديگر حكايت از قصههاي واقعي پر از درد و رنج و غصهاي است كه در سه دهه اخير مسئولان و دولتمردان جامعه به هر دليل نتوانستهاند حتي درحد نياز آن را رفع نمايند و ميطلبد كه در مقالي ديگر بدان پرداخت به اميد آن روز كه علاقه مندان و فرهنگ دوستان هر يك به سهم خود تلاش نمايند تا تبعيضات موجود را كم كنند و ناهنجاريهاي رايج در امور آموزشي را به مراتب بيش از گذشته سامان دهي نمايند.
مدير مسئول
پي نوشتها :
1- «الامام علي بن ابي طالب (ع)»، عبدالفتاح عبدالمقصود، صفحه 20
2- گفتارمحمدرضا حشمتي، سر دبير رشد آموزش راهنمايي دفتر آموزش و برنامه ريزي آموزش و پرورش و مدرس دانشگاه علامه طباطبايي به نقل از فصلنامه «مدرسه ما»، زمستان 1393، صاحب امتياز مجتمع آموزشي حضرت جوادالائمه(ع) يزد
3- «روح مجرد»، حضرت آيت ا... حاج سيدمحمدحسين حسيني طهراني(ره)، صفحه 161و 162، چاپ 1423هجري قمري
- نویسنده : یزد فردا
- منبع خبر : خبرگزاری فردا
یکشنبه 20,اکتبر,2024